جناب آیدین-ب؛ هرگز، هرگز نگویید.. چرا که بنده از تورکان تهران هستم ولی اعتقاد به حق تعیین سرنوشت دارم و می دانم حداقل همفکران نه چندان کمی در تهران هم دارم. البته حق تعیین سرنوشت به معنای استقلال طلبی نیست ولی این گزینه را رد نکرده و قابل انتخاب می کند.
""" آیا امروز احسان الله خان و خالو قربان زنده اند ؟ """ آسیب و زیانی که توسط چپ از نوع احسان الله خان و خالو قربان به جامعه ایرانی دوران مشروطیت وارد شد این کشور را وارد باتلاقی کرد که حتئ امروز نیز از این باتلاق بیرون نیامده، احسان الله خان ها و خالو قربان ها چنان ضربهای به اهداف انقلاب مشروطیت زدند که مدرنیته برای همیشه در این کشور کارش ساخت شد. انقلاب مشروطه که بر تجدد، قانون گرائی، فردیت و بنا شده بود با چپ از نوع احسان الله خانی و خالو قربانی به زباله دان تاریخ سپرده شد.
آقای شاملی عزیز؛ از اینکه در نوشته ای جامع به مسائل ملی در آذربایجان پرداخته اید متشکرم. نکات ذکر شده در این مقال باز تابی از خواست عمومی و مشترک فعالین حرکت ملی-دموکراتیک آذربایجان چه در داخل و چه در خارج است. کما اینکه هستند کسان یا گروه هایی که دیدگاهی متفاوت گاه رادیکال یا ملایم تر دارند. نوشتن و پرداختن به این مسائل به جهاتی اهمیت دارد و مهمترین آن جلوگیری از انعکاس وارونه مسائل مطرح در حرکت ملی آذربایجان توسط طیف های فکری مشخص است. اما از سوی دیگر به نظرم بهتر است قدری مسائل را به روند عمومی در جامعه سپرد و واقعیت های موجود در جامعه را در نظر گرفت. واقعیت ها نشان می دهد در ایران مبارزه ای دموکراتیک وجود ندارد که بتوان با آن همراهی نمود. ما نمی توانیم خود را فریب بدهیم. آینده بسیار تیره و تار است و با وجود چنین نیروهایی در جامعه فارس و حتی در بین بعضی فعالین سیاسی آذربایجانی به هیچ
روی امیدی به تحول دموکراتیک نیست هر چند باید تلاش ها را در این راستا ادامه داد. کسانیکه حتی صندوق رای را قبول ندارند و هر نوع حرکت مداراجویانه را با ادبیاتی متخاصم پاسخ می دهند نمی توانند در دموکراتیزاسیون جامعه نقش ایفا نمایند. سالیان سال کسان و گروه هایی به نام دفاع از حقوق کارگر؛ زن و بشر و غیره به بنیاد های بین المللی نامه نوشته و خواست هایی را بیان نموده اند بی آنکه نمایندگی رسمی یا غیر رسمی از جانب آنان داشته باشند و .. . در طول این سالها هیچگاه به ذهن آنان خطور نکرده که ما نماینده رسمی اینها نیستیم ولی زمانی که چند تشکل آذربایجانی ( هرچند نه بسیار نامدار و بزرگ ) در جهت به رسمیت شناخته شدن حقوقی ملی ملتش به سازمان بین المللی مراجعه می نمایند همانها در مورد مدارک نمایندگی و غیره سئوال پرسیده و مسئله را به نوعی زیر سوال می برند؟
من واقعا در عجبم از برخی رفتارها و واقعا نمی توانم مبنا و ریشه تخاصم با حرکات ملی در آذربایجان خصوصا از برخی اشخاص آذربایجانی را درک کنم. چنین کینه ای نسبت به هویت ملی خود را در هیچیک از ملیت های غیر تورک در ایران نیافتم. ایران گرا ترین کوردها نیز در مواجهه با کوچکترین انتقادات به گروهایی مثل پ.پ.ک یا پژاک (که از طرف اتحادیه اروپا و ارگان های بین المللی تروریست شناخته شده اند) و یا به نقشه های کوردستان بزرگ هیچگاه حاضر به حمله به انان یا حتی نقد آن سازمان ها نشده اند. حتی فارس ها و عرب ها نیز چنین نکرده اند. این دشمنی ها در حالی صورت می پذیرد که ما در آذربایجان هیچگاه فعالیت مسلحانه نداشته ایم. خود قربانیان ترور در دروان جنگ جهانی اول توسط ارامنه و توسط کوردها در سولدوز و بسیاری از شهرهای آذربایجانغربی بوده ایم و تندرو ترین گروهایمان در حال حاضر جرم شان فقط خواست استقلال یا اتحاد با آذربایجان شمالی است؛ آن هم به صورت مدنی و فعالیت صرفا سیاسی اجتماعی و با اتکا به رای مردم! /
اینها نکاتی مهم است و بیانگر ریشه های عقب ماندگی ما از کوردها و عرب ها در عرصه فعالیت ملی در 60-70 سال اخیر. چه زمانیکه روشنفکران و گروه های سیاسی آنها اساس را بر منافع و حقوق ملی ملت خود نهادند؛ نسل گذشته ما مبنا را بر آسیمیله شدن و استحاله شدن در فرهنگ و مدنیت فارس با مبنا نهادن نگرش ائیدولوژیک و اینترناسیونالیستی یافت. تفاوت را می توان با نگاهی به فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات کردستان یافت! مواضع و فعالیت هایشان را در عرصه ملی بعد از سقوط دولت های ملی در آذربایجان و کوردستان مورد بررسی قرار داد و نتیجه کاملا هویداست. /
کوتاه سخن چنین به نظر می رسد جامعه سیاسی فارس اصلاح ناپذیر و نسل سیاسی گذشته آذربایجانی نیز به هیچ روی قابل اعتماد نیست و عنادورزی خاصی در تحمیل عقایدش با هر هزینه ای دارد و حاضر است آذربایجان را فدای خواست های ائیدولوژیک خود نموده و به مسلخ راسیزم فارس ببرد. مقابله و رویارویی در ایران آینده اجتناب ناپذیر می نماید. باید ضمن تداوم راه های مبارزه مسالمت آمیز و مدنی هم زمان خود را برای وقایعی هرچند تلخ در آینده آماده کنیم.
با درود- به ياد دارم، در سال 1386، جواني تبريزي كه البته دگرباش بود، در هنگام عبور از مرز ايران به تركيه، هدف تبراندازي ماموران قرار گرفت و متاسفانه كشته شد، (نامش را به خاطر ندارم- البته ميتوانم خبرش را پيدا كنم) چند روزي پانتركيستها روي اين فرد مانور كردند، و هنگامي كه عكسهاي او در محافل و كلوپ دگرباشان در تركيه بيرون آمد و دوستانش گفتند اصلا او در اين ماجراها نبود، پانتركيستها مجبور به سكوت شدند و ديگر بر روي آن مرحوم فعاليتي نكردند. من نمي دانم ايشان- ناصر خانزاده- كه كشته شده چه كسي است، متاسفم عميقا- اما به سابقهاي كه پانتركيستها در خصوص جعل اخبار دارند، بايد هر خبري در اين گونه موارد را با احتياط فراوان نگاه كرد. بهرروي روايتگر يك گزارش مهم است چه كسي است.
بنده هم موافق هستم که هر کس باید پای بند اصول وگفتار خود باشد اما متاسفانه اشخاصی همچون محمد آزادگر نه تنها به اصول و اخلاق پایببند نیستند بلکه در تخریب شخصیت سایر فعالان آزربایجانی نیز نقش اساسی داشته و دارند. ایشان ادعای آزادیخواه و دموکرات بودن را دارند ولی بر سر مزار حيدر علی اوف گل میگزارند و دیگران را به مزدگیری باکو متهم میکنند و یا اینکه در نخستین اجلاس برگزاری فدرال دموکراتها با هزاران حیله بند دفاع از مرز پرگهر ایران را بر دیگران تحمیل میکند اما جراعت دفاع از عقیده خود در ملا عام الاخصوص در اجلاس آمستردام را ندارند بگذریم از اینکه هر دم در کمبود منطق به فحاشی رو میاورند. گفتار و نوشتار این آقا اکثر مواقع هزاران کیلومتر با اعمالش فرق میکند. حالا دم خروس را باور کنیم و یا قسم حضرت عباس آقای آزادگر را.
جناب citizen گرامی / مرسی از لینک های ارسالی شما . بنظر می رسد که خبر باید درست باشد. بدین وسیله اعلام می کنم موضوع پیگیری خبر خاتمه یافته است . باید منتظر اخبار بعدی در باره چگونگی این قتل بود
مدیریت گرامی ایران گلوبال؛
از پاسخ تان متشکرم. نکاتی را متذکر می شوم و بس. محتوای کامنت من تماما بر اساس روح حاکم بر نوشته آ.ائلیار؛ سیروس مددی و دیگر کامنت گذاران در پای نوشته ها با نام مستعار یا واقعی بوده است. کافی است نگاهی به متن نوشته نامبرده گان و خصوصا در "ابتذال در آئینه یا پدیده" بنگریم تا روشن شود! لذا اگر نوشته من توهین تلقی شده است و آن دیگری فرصت انتشار پیدا نموده نشانگر حاکمیت استاندارد و سیاستی دوگانه در سایت ایران گلوبال است. / البته هر سایتی سیاست و اهداف خاص خودش را دارد و می توانند محدودیت و سانسورهایی را در بیان عقاید یا جانبداری از عقایدی خاص در پیش گیرد که غایت طبیعی است. اما باید ذکر کنم که در همین سایت؛ با نام مستعار توهین هایی به من شده است که بنده از حتی ذکر مجدد ان کلمات شرم دارم و اساسا به چنین توهین هایی پاسخ نمی دهم. اما سایت وزین شما همان ها را با
گشاده دستی منتشر نمود!
لذا اگر عزیزان تحمل شنیدن جوابیه ها با ادبیاتی مشابه نوشته های خود را ندارند ابتدا در ادبیات و نوشته های خود تغییر دهند؛ چرا که این ادبیات بازتابی از همان محتوای نوشته های آنهاست. مثل تورکی ( بیر اینه اوزونه بیر جووالدوز باشقاسینا) یک سوزن به خود و یک جووالدوز به دیگران یا مثل فارسی ( آینه چون نقش تو بنمود راست - خود شکن آئینه شکستن خطاست) باید عرض کنم در اینجا جریانی سیستماتیک بر علیه و در جهت تخریب حرکت ملی آذربایجان فعالیت می نماید. نوشتن بنده نه از جهت مقابله با انها یا خدای ناکرده قانع نمودن انها ( چه ابتدا به ساکن به جهت آشنایی با آن طرز فکر و خصوصیات آنان از محال بودنش آگاهم) بلکه آشکار نمودن ماهیت واقعی این جریان و دادن امکان قضاوت بی طرفانه به خواننده است. من اساسا به فارسی نمی نویسم اما زمانیکه تورکی نویسان از طرف همین جریان به اتهامات و انگ هایی بدتر از این که در همین نوشته هایشان در سایت شما مطرح می نمایند روبرو می شوند. لذا در اینجا به زبان مورد علاقه انها که تسلط نوشتنش را هم دارند می نویسیم که به راسیزم زبانی نیز متهم نشویم. لذا اگر سایت ایران گلوبال این فرصت را با وارد نمودن اتهامات بی مورد از ما میگیرد مشکل از ما نیست. متاسفانه تعبیر از اتهام و توهین نیز در اینجا ( از شما به دور) حکایتی بمانند نظارت استصوابی شورای نگهبان و تفسیر آنان از قانون اساسی و شرع مقدس اسلام پیدا نمود.
والا در عصر انفجار اطلاعات و شبکه های اجتماعی چون فیس بوک و تیوتر و ... سانسور معنایی ندارد و همین جمهوری اسلامی با امکانات فراوان قادر به آن نیست.
در پایان دوباره تاکید می نمایم نوشته های من الهام گرفته از روح حاکم بر ادبیات نویسندگان بوده است و فکر می کنم به درستی و با ادبیاتی مناسب و در خور به انان پاسخ داده شده است. درج ننمودن آنها بی عدالتی؛ سانسور و جانبداری از جریان فکری خاص می باشد. برایتان آرزوی موفقیت می نمایم.
هدف میازرات خلق دموکراتیک آزربایجان مبارزه در چهارچوب ایران نیست چون سوابق تاریخی نشان دادن که حق و حقوق ملت آزربایجان همین آریاپرستان نادیده گرفتند و همین تجربیات باعث شده تا این ملت برای حق تعیین سرنوشت یعنی آزادی در چهارچوب استقلال برای ایفای حق و حقوق خود تصمیم خود را راسخ کند این ملت به خوبی دریافته که استقلال(حتی فدارال) فرهنگی و اقتصادی و.... آزربایجان در چهارچوب کشوری به نام ایران و آریاپرستان بی معنی خواهد بود پس " اوزگه چراغینا یاغ اولماق دا بسده یانارام اوز اوتوما"
(روعنی برای بیگانه شدن کافی است میسوزوم برای خودم)
از گروه های ایرانی سازمان مجاهدین خلق . یادآور میشوم که سازمان مذکور بزرگترین سازمان مخالف رژیم است که از نفوز مامور های اطلاعتی در امان مانده
http://www.mojahedin.org/pagesen/detailsNews.aspx?newsid=22137
٤. از گروه های آذری سامان گاموح
http://gamoh.biz/en/habergoster.asp?id=491
٥. از گروههای اتنیکی دیگر سازمانهای حقوق بشری وابسته به کردستان
http://welatparezkurd.net/en/?p=1084
امیدوارم روزی برسد که یک دادگاه صالح در مورد فوت این جوان مخالف رژیم تحقیق به کند. به هر حال همانگونه که چند روز پیش نوشتم امیدوارم که اپوزیسیون به مطالب مهمتر چون جنگ سرد خاور میانه شیل گاز به پردازد. آنوقت خواهد بود که فوت نه به هنگام این جوانان به هدر نه خواهد رفت
جناب مستشار . این دروغ شاهدوستی را از کجا آوردی که فائزه روی قبر جبار نادان رفت . تازه اگر رفته باشد ، دلیل علاقه نیست . شاید کنجکاو بود . من روی قبر رضا تالشی رفتم در حالیکه از او بدم می آمد . شریعتی روی قبر فرعون رفت . جلال آل احمد روی قبر شمر و معاویه و یزید رفت . مگر همه اینها دلیل است . اینها فقط علاقه عمیق شما به سلطنت و پهلوی ها را میرساند که اغلب از میان نوشته هایتان بیرون میزند .دیکتاتوری شاه و امریکا موجب آمدن اسلام سیاسی و خشن شد .
آقای یونس شاملی عزیز و گرامی! امیدوارم چند نکته ای را که می خواهم به انها اشاره کنم و تنها در حد یک کامنت هستتند مورد توجه قرار دهید. در ضمن امیدوارم تمامی بحثهای من و شما و دیگران در همین چارچوب و به دور از تخریب هم و دیگران باشد....
برعکس شما، من این دنیا را سیاه و سفید نمی بینم. من انگونه نمی بینم که من یا دیگری، یا باید در جبهه جامعه فارس باشیم و یا در جبهه مبارزه ملی-دمکراتیک جامعه آذربایجان. من جامعه ایران را به اینگونه تقسیم نمی کنم. این درست است که ما در دو بلوک سیاسی متفاوت هستیم، ولی باید عرض کنم که من در بلوک سیاسی مصلحین جمهوری اسلامی نیستم. از نظر من جمهوری اسلامی طی سی و اندی سال نشان داده است که نمی تواند به یک رژیم دمکراتیک تبدیل شود. به نظر من اساسا هیچ رژیم ایدئولوژیکی چنین ظرفیتی ندارد. تنها راه نجات جامعه ایران، تغییر این رژیم و جایگزینی آن با سیستمی دمکراتیک و انسانی است. ما می توانیم در چگونگی نجات، با هم هم نظر باشیم و یا نظرات متفاوتی داشته باشیم. «««»»» نوشته اید: «جامعه سیاسی فارس در ایران مسموم تر از آنستکه بتوان مسائل سیاسی را بدور از انگها، افتراها و انحراف از اصل مسئله مورد بحث و بررسی قرار داد.» ••• من این فضا را نه تنها در «جامعه فارس» بلکه در کل جامعه ایران می بینم و بر این نظرم که نباید در این دام افتاد بلکه این فضا را باید شکست و آنرا به فضایی سالم تبدیل کرد. «««»»» نوشته اید: «هدف اصلی مبارزه خلق ترک در ایران و آذربایجان دمکراتیزه کردن دولت ایران نیست، بلکه حمایت از مبارزه دمکراتیک علیه این دولت در ایران است.» بسیار خوب، بیایید این کار را بکنیم. بیایید از مبارزات دمکراتیک در جامعه ایران حمایت کنیم. «««»»» در مورد زبان دوم نیز یادآوری می کنم که من و شما در یک مقطع تاریخی مشخص در ایران به دنیا آمده ایم. در این مقطع تاریخی، خارج از اراده من و شما، زبان فارسی زبان رسمی این کشور اعلام شده است و ما اجبارا به این زبان تحصیل کرده ایم و این زبان به عنوان زبان دوم ما، باز هم خارج از اراده ما، به ما تحمیل شده است. لازم به توضیح نیست که رسمیت این زبان و غیر رسمی بودن زبانهای دیگر، به خواست مردم ایران نبوده است و به صورتی دمکراتیک صورت نپذیرفته است. طبیعتا رسمیت و غیررسمی بودن یک زبان هیچ سنخیتی با دمکراسی ندارد. همه زبانهای زنده دنیا رسمی هستند. ما زبان غیررسمی نداریم. اینکه در شرایطی دمکراتیک من بخواهم کدام زبان را به عنوان زبان دوم خودم انتخاب کنم، مساله دیگری است که به آینده تعلق دارد. من هم مایلم و آرزو دارم که در آینده، زبانی به عنوان زبان دوم و رابط بین مردم ایران انتخاب شود که برد بین المللی داشته باشد. من این را قبلا هم در جایی دیگر نوشته ام. «««»»» به نظر من نامه به بان کی مون در عرف بین الملل، فراخوان برای رفراندوم استقلال است. من همانگونه که تاکید کرده ام، با رفراندم استقلال مخالفتی ندارم و به نظر من برای حل مسائل جامعه ایران خیلی هم خوب و مفید است و باید شرایط آن را فراهم آورد. ولی فکر می کنم که در شرایط فعلی و با وجود رژیم جمهوری اسلامی، این کار غیرممکن است و عملی نخواهد شد. در ضمن فکر می کنم که یکی از پیش شرطهای رفراندم، تبدیل آن به گفتمان اصلی در جامعه است. «««»»» در پایان می خواهم خاطر نشان کنم که من هیچ جا هیچ حکمی صادر نمی کنم و همه جا می نویسم و می گویم: "به نظر من"، "فکر می کنم". بنابراین هر کدام از این نظرها و فکرها می توانند با چند دلیل منطقی مخالف تغییر یابند. این حکم صادر کردن است که منطقی نیست و دگماتیسم را به همراه دارد و خود را درست و تغییرناپذیر می داند. تلاش من این است که از این کار پرهیز کنم و اگر در گذشته به صدور احکام عادت داشتم، آنرا ترک گویم. «««»»» با تشکر از شما و با امید جوی سالم و غیرمتخاصمانه در تبادل افکار!
مطلب بالا را من روزبه فرستاد ه ام. واشتباها به نام Anonymous آمده. بنابراین تجزیه طلبان پان ترک لطف کرده دو مطلب بالای من ومطالب Anonymous راپاسخ دهند.
اقای امین موحدی گرامی/1_ هدف از این گفتگوی تلفنی سند سازی برای « زنده بودن یک شهید » نبود. تلاشم در جهت انکار قتل و جنایت روزمره رزیم اسلامی نیست بلکه تلاشی در جهت کشف حقیقت است 2_ امکان ارتباط اسکایبی وجود نداشت .3_ روزنامه نگاری اصول دیگری هم دارد که کمتر کسی در جنبش سیاسی اپوزیسیون به ان باور دارد واینکه خبری قابل انتشار است که حداقل دو منبع بی طرف ان خبر را تائید کرده باشند . 4_ مطمئن باشید ؛بااین همه وسایل دیجتالی خبر و شایعه بسرعت از هم تفکیک می شود 5_ در مورد خانم لیدا افشاری با پیشنهاد یکی از دوستان مدیریت
اقای امین موحدی گرامی/1_ هدف از این گفتگوی تلفنی سند سازی برای « زنده بودن یک شهید » نبود. تلاشم در جهت انکار قتل و جنایت روزمره رزیم اسلامی نیست بلکه تلاشی در جهت کشف حقیقت است 2_ امکان ارتباط اسکایبی وجود نداشت .3_ روزنامه نگاری اصول دیگری هم دارد که کمتر کسی در جنبش سیاسی اپوزیسیون به ان باور دارد واینکه خبری قابل انتشار است که حداقل دو منبع بی طرف ان خبر را تائید کرده باشند . 4_ مطمئن باشید ؛بااین همه وسایل دیجتالی خبر و شایعه بسرعت از هم تفکیک می شود 5_ در مورد خانم لیدا افشاری با پیشنهاد یکی از دوستان مدیریت ، آکانت سایت بدون اینکه کوچکترین تحقیقی در مورد حقیقی بودن نام وعکس نویسنده شده باشد در اختیار ایشان قرار گرفت . لیدا افشار در اخرین کامنت خود به یکی از همکاران ایران گلوبال توهین کرد ، کامنت ایشان ابتدا عدم انتشار خورد وبعد ایشان بجای اینکه علت را از ما جویا شود طی نوشته ای تهدید کرد که می رود علیه ما افشا گری می کند ؛ خوب دیگر نمی شود با این روحیه همکاری داشت و حساب شان بسته شد . 6 _ هم اکنون نویسندگانی که صد در صد با افکارشان مخالفم ، آکانت سایت را در احتیار دارند ؛ نه آنان مدام روی اعصابمان راه می روند و نه ما کوچکترین مانعی در مقابل انتشار عقایشان ایجاد کرده ایم .7_ از نظر ما ، کسانی که اکانت سایت را در اختیار دارند ، همکاران نزدیک ایران گلوبال محسوب می شوند و قصد داریم، مدیریت به این شکل را منحل کرده و بجای آن شورایی از همکاران را ایجاد کنیم که علیرغم تفاوت در نظر و فکر پاسدار دمکراسی درونی و بیرونی ایران گلوبال باشد 8 _ درپایان خاطره ای از دو قتل به ظاهر سیاسی را یاد آوری می کنم : زنده یاد صمد بهرنگی که با دوستش حمزه فلاحتی برای شنا به ارس رفته بودند، صمد بهرنگی درابهای ارس غرق می شود از نویسندگان سرشناس با وجود دانستن حقیقت فوت صمد آگاهانه آن را به ساواک شاه نسبت می دهد . این خبر مبدل به یکی از بمب هایی می شود که سرانجام به انقلاب اسلامی و بر امد خمینی می انجامد . قبل از صمد ؛خود کشی غلامرضا تختی در هتلی به ساواک نسبت داده می شود . ذکر این دو به اصطلاح قتل سیاسی ریختن آب پاکی بر دستان جنایتکار ساواک شاه نیست و اگر اگر تازه ثابت شود که فوت ناصر خانزداه انگیزه سیاسی نداشته باشد ؛ باز هم قادر نیست کوچکترین ابهامی در قتل هزاران زندانی سیاسی در 33 سال ایجاد نماید .
آقای امیرحسین موحدی، شما در کامنت خود از ما خواسته اید که اگر توهینی کرده اید منتشر کنیم. ما تنها یک مورد را که شما سایت ما را عامل رژیم نامیده اید در اینجا می آوریم و بقیه را منتشر نمی کنیم. در ضمن کامنتهایی را هم که با اسامی دیگر نوشته اید، منتشر نکرده ایم و نمی کنیم. شما این کامنت را زیر مطلب «تصاویر جدید از درد و رنج ملت آذربایجان در مناطق زلزله زده» نوشته اید. دقت کنید: «گذار حتی قلمهای ما را بشکنند چشمهایمان را غرق خون سازند چه از سوی رژیم چه از سوی عوامل آنها در اپوزسیون !! حق دارند سایت مال آنهاست و ملت آذربایجان روی قدرت جوانان خود حساب میکند از زمان نوشتن حقایق در اینجا سنگ را بسته و س... را رها کرده اند حساب مرا محدود و کامنتهایم را سانسور میکنند در مقابل نژاد پرستان آزادند هرچه وقاحت دارن بکار بندند ما خسته نمیشویم یاشاسین آذربایجان» امیدواریم که به این بحث خاتمه دهید.
بزرگترین توهین اینجا ،دروغ و تحریفهای تجزیه طلبان است و نه حرفهای دیگر . توهین به تاریخ و فرهنگ و نژاد و زبان و خود یک قوم و ملت !. جلو ساعتی این توهین ها را بگیر جناب گلوبال !
بحث بر سر صحت خبر ناخودآگاه تشکیک در خبر ایجاد میکند. اگر واقعا صداقت دارید می توانید خود را از دام تفرقه افکنی رژیم رها کنید.
شما اگر به همه ملیتها احترام می گذارید چرا تشکیکتان برای شهدای ترک است؟ چرا به کشته شدن ترانه موسوی ستار بهشتی و .... شک نمی کنید؟
یک کم خود را جای ما ترکها بگذاری می بینی که حتی کشته های ما هم مورد شک قرار می گیرند در حالیکه مرگ یک فارس در مجلس هم دادوبیداد به پا میکند. هیچ فعال سیاسی فارس ستار بهشتی را نمی شناسد ولی او را شهید می دانند. فعال ملی آزربایجانی که خیلیها می شناختندش برای شما شک ایجاد می کند. در موضوع قتلهای زنجیره ای اسم ما ترکها هم از لیست حکومتی ها هم از لیست اوپوزوسیون می افتد.
ما نه از سوی حکومت ایران بلکه از سوی تمامی فعالین فارس تحریم شده ایم. حتی در مورد زلزله.
اگر شما جای ما بودید چه فکر می کردید؟
برای مثال بازدید فائزه هاشمی از آرامگاه محمد رضا شاه پهلوی در مصر از چه زاویه ای صورت گرفت؟
هنگامیکه انقلاب اسلامی کاملا شکست خورده به نظر می رسید و مردم از شرکت در انقلاب پشیمان شده بودند ،فائزه به چنین تاکتیکی روی آورد تا برای خود محبوبیت دست وپا کند!
آقای بابک بخت آور گرامی! کامنت اول شما سرتاسر توهین بود رطوریکه اگر توهین ها را نقطه چین بکنیم، نصف آن می شود نقطه چین! کامنت دوم شما هم با توهین شروع می شود، با اظهار نظر در مورد محتوا ادامه می یابد و با توهین پایان می گیرد. به همین دلیل آنها را منتشر نکرده ایم. خوشحال و ممنون خواهیم بود اگر از توهین بپرهیزید.
دوست گرامی هنگامی که از شما تجزیه طلبان پان ترک خواسته می شود. به پرسش ها در مورد چگونگی ترک دانستن مردم آذربایجان و... پاسخ دهید. همواره سر باز می زنید. حالا هم که شما ادعا این را دارید که اصلا مردم آذربایجان ترک نیستند... ولی جالب است که شما ودوستان آرانی تان حتی بابک خرم دین را هم ترک می دانید.اگرشما واقعا اهل گفتگو بحث منطقی هستید. به دو نوشته من در بالا و نوشتهAnonymous نکته به نکته پاسخ دهید. باز هم تکرار می کنم نکته به نکته. چرا که به نظر من شما تجزیه طلبان هیچ زمان نتوانسته اید. به پرسش های دقیق پاسخ دهید.همواره از پان فارسیسم. ملت در بند آذربایجان و...سخن می گویید.در فردای خیالی تشکیل آذربایجان نخستین مشکل شما با تبریزی ها است. نه اردبیل ها تبریزی ها را قبول دارند نه تبریزی ها. این بار با اسلحه با یکدیگر مبارزه خواهید کرد در غیاب حکومت ایران. بقیه در ادامه نظر
لطفا ديدگاه مرا چاپ كنيد، هر جاي آنرا كه نمي پسنديد حذف كنيد، اما از شما خواهش دارم آنرا درج كنيد. تمنا دارم بگذاريد حداقل كپي آنرا داشته باشم. تا اگر در جاي ديگر از اينگونه نتيجه گيريهاي واهي شد، پاسخي آماده را حوالت دهم! (توضیح برای آقای آیدین ب: این آخرین باریست که نقطه چین می کنیم. بار دیگر بدون هیچ توضیح و نقطه چینی حذف خواهد شد. --- ایرانگلوبال)
من پیشنهاد میکنم تا زمانی که سازمان ملل و جغرافیای آن تغییر نام شهر و کشوری را ثبت و تایید نکرده افراد بی سواد و غرض ورز اجازه ندارند طبق شعار هرج و مرج نام شهر و محلی را جور دیگری بنویسند .اسامی بغداد و پاکستان و رجستان و دریای هند و تل آویو و غیره را هم کسی تغییر نمی دهد .سایت مشترک به معنی سایت آنارشی نیست که هر کس هر چه دلش خواست انجام دهد . بدون اتوریته دمکراتیک و سالم اینجا جنگل مولا میگردد.
سخنان و نظرگاههای افرادی که خارج از گود اجتماعی و سیاسی نشسته اند، و نه روزنامه ای میخوانند، نه نظرگاه سیاسی دارند، نه کتاب و درس درست و حسابی خوانده اند حتا اگر سرمایه داران شناخته شده، ورزشکاران، و حتا یک سری درس خوانده ها که بجز مطالب درسی هیچ نگاهی به مسائل اجتماعی و سیاسی نداشته اند را نباید جدی گرفت. حرف علی دایی از این منظر اصلا قابل پاسخ گویی نیست. کسانی مثل رضازاده وزنه بردار که با شعار یا ابالفضل بر پیرهن به سوی وزنه میرود خود آنقدر گویا هست که هرگونه اظهار نظر سیاسی اجتماعی از سوی چنین فردی جدی گرفته نشود. علی دایی و یا بسیاری دیگر نیز به همچنین. باید پوزخندی به حرف شان زد و گذر کرد.
جناب امیرحسین موحدی، در پستي ديگر بنام "شهر زیبای من تبریز" ميتوان دليل بدبختي هموطنان خوزستاني را دريافت!! از نظر شما اولتراپانتركيستهاي تجزيه طلب، مي توان نفت آبادان و مسجد سليمان را فروخت و شهر تبريز را مدرن كرد و عجب اينكه تنها استاديوم دو طبقهي پس از انقلاب را با پول نفت خوزستان بنا كرد. اين تنها يكي از آن خاصه خرجيها براي تبريز است. حال آبادان چه؟ همان حال و روز پس از جنگ! راست گفتيد "شهر زیبای من تبریز"!!! ولي آنجا كه گفتيد "فقر و بدبختي ملت عرب احواز!!!!" يكي مانند من خواهد آمد به فرصت طلبي مانند شما كه مي خواهد از آب گلآلوده ماهي... تجزيه طلبي و ملتسازي هاي جعلي بگيرد، گوشزد كند كه: هر كجا كاخي است، كوخي نيز هم! - يادتان باشد، اگر چه تند رفتم، خود نيز ميدانم، اما جواب "هاي زشت"، هوي است، هر چند شديد و مديد باشد!- ....
برادر عزيز و خوب و مهربان و گراميام؛ با درود و مهر فراوان- من فرق بين شهر و زبان را ميدانم، اما اين دو، در نتيجهگيري ما بلاموضوع هستند. در ميان مازندرانيها، گيلانيها، خراسانيها، سمنانيها، كرمانيها، تهرانيها، اصفهانيها، لرستانيها، كرجيها، قزوينيها، همدانيها، كرمانشاهيها، شيرازيها، يزديها و ... نيز ترك زبانان وجود دارند. اما بحث من مبتني بر وجود ترك و فارس و كرد و امثالهم نيست. من قائل به نژاد و خون نيستم. من باستان گرا و نژادگرا نيستم. من يك تنها يك ايرانيام كه هم تركزبانش را دوست دارد، هم عرب زبانش را، هم تركاش را، هم كرداش را، هم آذرياش را، هم مازنياش را، هم گيلكاش را...- بحث من اين است؛ شهرها و استانهايي كه نام بردم، قوميگري مبتني بر اصالت زبان وجود ندارد، يا اگر هست كم و ناچيز است، براي مثال در تهران با حدود 40 تا 50 درصد آذري (كه خود نيز يكي از آنها هستم)..
اگر به زعم شما فارسها هم مدعی نمایندگی ملت ایران باشند به خطا رفتهاند و این دلیل نمیشود هر گروهی چنان کند که آن دیگری کرده است. این استدلال درست نیست.
جالب است طرف صحبت شما با توجه به لهجه غلیظ فارسی اصلان ترک نیست ثانیا آنجا که ایشان میگویند تصادف اسمی است آقای توکلی میفرمایند یعنی اینکه تصادفی شده ویکی مرده؟!آقای توکلی یاا شما راا بازی داده اند یاا اینکه شما مردم راا احمق فرض کرده اید؟ آقا جان این بازیهای کودکانه و ابتدایی دیگر کهنه شده است ،قبلان در صدا سیمای رژیم مود بود قبل از آنهم در دوران سیاه استالین
آقای صمد پیشنهاد میکنم که انتقادات بجای خود از سایت قرمز را یا به مدیریت سایت بنویسید و یا طی مقاله ای جداگانه در سایتهای دیگر بنویسید و لینک آنرا در سایت قرمز منتشر نمایید تا همه نیز در جریان ایرادات شما به سایت قرار گیرند.
خوشحالم از اینکه شما نیز چون من مشکلی با عقاید مختلف ندارید و با توهین و تحقیر و فحاشی مخالفید. ای کاش جنابعالی نیز در نوشته های خود ، نشان میدادید که خود نیز پای بند این اصول هستید. چون جنابعالی نیز در این کامنتهای کوتاه خود ضمن اینکه نام و نشان مشخصی از خود ارائه نداده اید به اشخاص اعم از حقیقی و حقوقی و مجازی تهمت هایی زده اید.
"" کسانی که به میرزا کوچک خان خیانت کردند """ احسان الله خان و خالو قربان کسانی بودند که به روسها تعلق خاطر داشتند، این دو کمونیست در آخر به میرزا پشت کردند و آوو را تنها گذاشتند، این دو کمونیست توسط رضا خان بابت خیانتی که کرده بودند پاداش گرفتند، احسان با پولی که از رضا خان گرفت به روسیه رفت و در آنجا بعد از مدتی محاکمه و اعدام شد، شاید روسها به دلیل پولی که از رضا خان گرفته بود فکر میکردند برای کار جاسوسی آمده. خالو قربان به دلیل خیانتی که به میرزا کرد توسط رضا خان درجه سرهنگ گرفت. """ کمونیستهای استثنا "" حیدر خان عمو اغلو بر خلاف این دو پشتیبان و یاور میرزا بود، کمونیستهای قفقاز برخلاف حزب توده عاشق بلشویکها نبودند و ناسیو نالیست بودند، با آگاهی به این واقعیت، روزی که حیدر خان و میرزا قرار ملاقات داشتند افرادی به عمد محل حیدرخان را آتش زدند و چنین وانمود کردند که آوو قصد کشتن
میرزا را داشت، در حالیکه میرزا هیچوقت چنین ادعا ئی را قبول نکرد.
لیدای گرامی، میدانی که آقای مهرعلیزاده که گفتمان شما را برای جمع کردن رای در آذربایجان راه انداخته بود و هممیهنان معتقد به جدایی در دستگاه او جمع شده بودند در انتخابات دو دوره پیش کمترین رای را در آذربایجان آورده بود؟ میدانی که مهندس موسوی که تبلیغات انتخاباتیاش را از ایلام - و نه از زادگاهش در آذربایجان - شروع کرده بود و نه تنها کوچکترین شعار قومگرایانه سر نداد بلکه مشاورانش از امثال آقای احسان هوشمند بیجاری بودند که در جبهه مخالف افکار شماست به همراه آقای احمدینژاد بالاترین آرا را در مناطق آذرینشین به دست آوردند و نه امثال آقای کروبی که از شعارهای همسو با شما استفاده میکرد؟ بعید است اینچنین مدعی سیاسیکاری باشی و کوچکترین آگاهی از خواستهای توسعهخواهانه مردم آذربایجان نداشته باشی. دوست عزیز، این را که میروی به ترکستان است، و نه به آذربایجان توسعهیافته.
آقای بهنام عزیز - بدون آن که شما را بشناسم و از پیشینهتان خبر داشته باشم و هر چند در مواردی اختلاف نظر داریم که شاید در جایی دیگر دربارهشان بحث کنیم - از شما سپاسگزارم. بهویژه آن که در شرایطی سخن میگویید که طرف مقابل فضای مجازی را قبضه کرده و از هر سو بر اندیشههای میانهروانهی شما میتازند.
باید به خانم افشار که از آینده مسالتآمیز اقوام ایرانی سخن میگویند بگویم که آگاهانه چشمشان را بر واقعیت بستهاند، همانطور که در ابتدای انقلاب اسلامی بسیاری چنین کردند - چون با نظام دشمن بودند. دوست عزیز، نژادپرستی از سر تا پای هممیهنان متعصب قومگرا میچکد و شما که خود در آن گروه هستید دوست ندارید که روی این موضوع بیندیشید. تعصب روی تاریخی که آشکارا جعل و در تضاد با منابع تاریخی است و برتری دادن زبانی و نژادی آنان دست آریاپرستان را از پشت بسته است.
به آ. طهرانی عزیز هم باید یادآور شوم که تا پیش از انتشار اسنادی که فرمایشی بودن به اصطلاح جنبش مرحوم پیشهوری را آشکار میکرد شاید زیر تبلیغات شورویساخته میشد از مردمی بودن آن نام برد اما اکنون چنین سخن گفتن یا نشان از ناآگاهی کامل دارد و یا غرضورزی و فریب.
آقای توکلی متاسف هستم با ایمیل سایت به بنده نامههای زننده میفرستند لطفا مراقب امنیت فضاو مکاتبات باشید ؛ من واقعا از این کارها در شگفت هستم بیسابقه است
""" چونکه روستای فارسی قادر به "" تبادل فرهنگی "" نبود، """ تهاجم فرهنگی "" را تبدیل به گفتمان غالب کرد """ تبادل فرهنگی پروسهای دو طرفه و طبیعی است، در تبادل فرهنگی، کسی ظالمانه، پرخاشگرانه سعی در حذف و ریشه کنی فرهنگ مقابل ندارد، در تبادل فرهنگی هدف ارتقای فرهنگی و تکامل بخشیدن به امور حائز اهمیت است، در تهاجم فرهنگی """ بی هویت کردن طرف مقابل "" تنها هدف غایی و نهائی است. این بی هویت کردن امروز کار دست روستای فارسی داده چونکه همان طور که در طبیعت، خلا زود پر میشود، در جوامع انسانی نیز، خلا توسط نیروی غالب پر میشود، در ایران "" روستای فارسی این توان و ظرفیت را نداشت تا خلا بوجود آمده به وسیلهٔ سیستمی را که ایران فارس و زبان را فارسی تعریف میکند پر میکند، با جهانی شدن و ورود بشقابهای ماهواره و اینترنت به خانه ها، اینک این خلا توسط سیستمهای کارا که تعلقات
فرهنگی، زبانی، نژادی با دنیای پیرامونی دارند پر شده، فراموش نکنیم که پیش از رضا خان، ترکان بیشتر از هزار سال بر ایران حکومت کردند و با سه ۳ زبانه نگاه داشتن ایران، نمون عالی از تبادل فرهنگی را در اداره کشور به نمایش گذاشتند.
علی دایی صرفا چیزی گفته که در میان عوام رایج است که بطور میانگین مرد نماد قدرت بدنی و زن در جایگاهی ضعیفتر است. ایشان نه قصد تخریب داشته و نه توهین. اما گویا نویسنده این مقاله هدفش بهره برداری از صحبت عامیانه و نچندان دلپسند علی دایی بوده. کار این خانم به مراتب زشتر و بدتر است. شما حرفهایتان را می توانستید بطور کلی و به مسوولان امر بزنید نه آنکه حرف علی دایی را پیراهن عثمان کنید و با حمله ایشان حرفها یا عقده های خود را بزنید. علی دایی مسوول مشکلاتی که شما عنوان کرده اید نیست. همین مغالطات امثال این خانم هست که شخصا من را به فمینیسم و «حقوق زنان» بدبین می کند
آقای توکلی گرامی واقعا متاسفم که شما مصاحبه با یک ناشناس را به عنوان سند زنده بودن یک شهید منتشر کرده اید؟!اگر واقعا شما با ایشان در ارتباط هستیدچرا یک مصاحبه ویدئویی ترتیب ندادید ؟!این صدا میتواند هر کسی باشد.بر چه اساس و منطق و دلیلی این صدا را متعلق به ناصر خانزاده معرفی کرده اید ؟ و جالب آنجاست که میفرمایید "مطمئن نیستید که صدا مال ایشان باشد"
آقای توکلی اولین اصل روزنامه نگاری و خبر نگاری چنین میگوید :آنچه را که به آن یقین ندارید هرگز به عنوان سند منتشر نکنید .
در رابطه با بستن اکانت خانم افشار نیز فکر میکنم راه درستی برای برخورد با منتقدین انتخاب نکرده اید ،آنچه که از نظر شما توهین آمیز تلقی میشود میتواند از نظر دیگران یک چالش برای رسیدن به حقیقت باشد.
بنیادگرایان ائیدولوژی پرست با لفاظی هایی نظیر ناسیونالیست-تورکیست توفیقی در ارائه تصویری نادرست از مبارزات و خواست های ملی-دموکراتیک در آذربایجان نخواهند داشت. شاید این نوشتارها کمی آتش کینه آنان نسبت به حرکات آزادیخوانه ملت تورک را تسکین دهد اما قادر به ضربه زدن نخواهد شد. این تفکرات جزمی از اذهانی منجمد خبر می دهد که نگرشی طالبانی به مسائل پیرامونی دارند. مثلا نگرش جمهوری اسلامی که از دید تنگ نظرانه ائدولوژیک با برچسب ارتداد و کافر سعی در بدنام نمودن مخالفین خود می نمود. اما وافعیت های جامعه چیز دیگری را نشان می دهد که جزم اندیشان توان دیدن ان را ندارند؛ درست بمانند جمهوری اسلامی که توان و درک پذیرفتن تغییرات در ارزش های اجتماعی در جامعه را ندارد و با زور سرنیزه و تخریب سعی در قبولاندن نظریات ائیدولوژیک و پس مانده خود به خورد جامعه دارد. این دقیقا نکته اشتراک بنیادگرایی ائیدولوژیک
چه از نوع دینی و غیر دینی آن است. جامعه پویای و نسل جوان آذربایجان خسته از این تفکرات پلاسیده ائیدولوژیک است و به دنبال دستیابی به جامعه مدرن بدور از راسیزم و ارتجاع دینی - ائیدولوژیک از رنگ و بویی است. دستیابی به حقوق ملی و سیاسی می تواند شروع امیدوارکننده برای نیل به جامعه مدرن و دموکراتیک و رهایی از استعمار اسلامی-آریایی باشد.
جناب ائلیار ارجمند آیا اعلان مربوط نبودن این منبر ارشادی را ضروری ساخته یا اینکه شما را عادت بر این است ، شما که خیلی خوب اندیشیده اید چرا غیر از خود وچند خودی قدیمی وبه روز نشده فقط وفقط در بیان و ارشاد خشمگین ومتوقع مشرف هستید ، گویا تمام حقیقت در شما چند تا بوده وهست وخواهد بود ، شناختی که از شما در شیوه بر خورد در این سایت مرا حاصل است در این 9 سطر به خوبی نمایانست ، این خشم و عصبانییت زیاد عادی نیست شاید افسوس خرابی دیواربرلین است ویا نبود امیدی به آرمان پرولتایی که بوی مهربانی را در نوشته هایتان به خواننده عوض این عبوسی هدیه دهد سال نو مبارک وایام کریسمس بکام باد
داشتن و تبلیغ یک اندیشه سیاسی، از جمله جدایی خواهی، جرم نیست. مشکل با کسانی است که به بهانه حقوق قومی و جدایی خواهی به فرهنگ اقوام دیگر و شخصیت های تاریخی مورد احترام آنان توهین می کنند. اگر اینان با ادب و منطق خواسته های سیاسی خود را، هرچه هست، طلب کنند امکان گفتگوی خردمندانه و سودمند فراهم می آید. مسلماً ارزش هر سرزمین به خاطر انسان هایی است که در آن زندگی می کنند و سرزمین منهای جامعه ارزشی ندارد. اما در ایران امروز مشکل بزرگ وجود رژیم قاسدی است که همه را می آزارد و برای ماندن بیشتر به هر فریبی از جمله بر انگیختن دشمنی میان اقوام دست می زند. راستی چگونه می توان ادعای شمار بسیار اندکی در خارج کشور را باور کرد که مثلاً آذربایجانی ها خواهان جدایی از ایران هستند، در حالی که هیچ نشانه و حرکتی از چنین خواستی در درون ایران دیده نمی شود؟ آنچه که آشکار است ناخشنودی از رژیم است نه از ایران گرامی.
جناب یونس رجبی گرامی،کار کامنت شما مربوط به من نیست.بالا در کامنت خود به روشنی نوشته ام که مسایل خارج از موضوع را در ص. شما مطرح کنید.باز شما در زیر این مقاله شکایت طرح کرده اید. و مسئله را به من و مقاله ربط داده اید . در صورتیکه هر دوی این چیز ها خارج از موضوع ست.بدون اینکه ازصحت ارتباط کامنت با من مطمئن باشید آن را به من ربط میدهید.چرا این کارهای غیر لازم را انجام میدهید، چرا روی چیزها نخست خوب نمی اندیشید، علت و معلول را پیش از اقدام نمیابید؟چرا به جای پرداختن به موضوع اصلی به نویسنده می پردازید؟ موضوع مورد بحث را باز جداگانه درکامنت خود نوشته ام چرا به آنها نمی پردازید؟اگر چیزی در آن مورد غیر قابل درک است یا درک مسئله مشکل است ، چرا پرسش نمیکنید که توضیح داده شود؟ این چیزها را اگر اینجا تمرین نکنیم - رعایت نکنیم - کی و کجا میخواهیم بیاموزیم؟ 33 سال از طرح دیگر باره ی مسئله ملی میگذرد.
آقای ایران گلوبال لطفا لینک یا رفرنس دو آهنگ دیگراین خانم را که به این زیبایی می خواند درسایت خودبگذارید منظورفریاد تو فریاد وبوف کوراست واقعا عجب استعداد وصدایی دارد این دخترایرانی واقعا آفرین وصدآفرین به وی
جناب آیدین-ب؛ هرگز، هرگز نگویید.. چرا که بنده از تورکان تهران هستم ولی اعتقاد به حق تعیین سرنوشت دارم و می دانم حداقل همفکران نه چندان کمی در تهران هم دارم. البته حق تعیین سرنوشت به معنای استقلال طلبی نیست ولی این گزینه را رد نکرده و قابل انتخاب می کند.
""" آیا امروز احسان الله خان و خالو قربان زنده اند ؟ """ آسیب و زیانی که توسط چپ از نوع احسان الله خان و خالو قربان به جامعه ایرانی دوران مشروطیت وارد شد این کشور را وارد باتلاقی کرد که حتئ امروز نیز از این باتلاق بیرون نیامده، احسان الله خان ها و خالو قربان ها چنان ضربهای به اهداف انقلاب مشروطیت زدند که مدرنیته برای همیشه در این کشور کارش ساخت شد. انقلاب مشروطه که بر تجدد، قانون گرائی، فردیت و بنا شده بود با چپ از نوع احسان الله خانی و خالو قربانی به زباله دان تاریخ سپرده شد.
در لینک های بالا خبر کشته شدن ناصر خانزاده توسط حکومت ایران در گزارش گاموج و مجاهدین آمده است. امکان تشخیص صد در صدی صحت و سقم خبر ممکن نیست.
آقای شاملی عزیز؛ از اینکه در نوشته ای جامع به مسائل ملی در آذربایجان پرداخته اید متشکرم. نکات ذکر شده در این مقال باز تابی از خواست عمومی و مشترک فعالین حرکت ملی-دموکراتیک آذربایجان چه در داخل و چه در خارج است. کما اینکه هستند کسان یا گروه هایی که دیدگاهی متفاوت گاه رادیکال یا ملایم تر دارند. نوشتن و پرداختن به این مسائل به جهاتی اهمیت دارد و مهمترین آن جلوگیری از انعکاس وارونه مسائل مطرح در حرکت ملی آذربایجان توسط طیف های فکری مشخص است. اما از سوی دیگر به نظرم بهتر است قدری مسائل را به روند عمومی در جامعه سپرد و واقعیت های موجود در جامعه را در نظر گرفت. واقعیت ها نشان می دهد در ایران مبارزه ای دموکراتیک وجود ندارد که بتوان با آن همراهی نمود. ما نمی توانیم خود را فریب بدهیم. آینده بسیار تیره و تار است و با وجود چنین نیروهایی در جامعه فارس و حتی در بین بعضی فعالین سیاسی آذربایجانی به هیچ
روی امیدی به تحول دموکراتیک نیست هر چند باید تلاش ها را در این راستا ادامه داد. کسانیکه حتی صندوق رای را قبول ندارند و هر نوع حرکت مداراجویانه را با ادبیاتی متخاصم پاسخ می دهند نمی توانند در دموکراتیزاسیون جامعه نقش ایفا نمایند. سالیان سال کسان و گروه هایی به نام دفاع از حقوق کارگر؛ زن و بشر و غیره به بنیاد های بین المللی نامه نوشته و خواست هایی را بیان نموده اند بی آنکه نمایندگی رسمی یا غیر رسمی از جانب آنان داشته باشند و .. . در طول این سالها هیچگاه به ذهن آنان خطور نکرده که ما نماینده رسمی اینها نیستیم ولی زمانی که چند تشکل آذربایجانی ( هرچند نه بسیار نامدار و بزرگ ) در جهت به رسمیت شناخته شدن حقوقی ملی ملتش به سازمان بین المللی مراجعه می نمایند همانها در مورد مدارک نمایندگی و غیره سئوال پرسیده و مسئله را به نوعی زیر سوال می برند؟من واقعا در عجبم از برخی رفتارها و واقعا نمی توانم مبنا و ریشه تخاصم با حرکات ملی در آذربایجان خصوصا از برخی اشخاص آذربایجانی را درک کنم. چنین کینه ای نسبت به هویت ملی خود را در هیچیک از ملیت های غیر تورک در ایران نیافتم. ایران گرا ترین کوردها نیز در مواجهه با کوچکترین انتقادات به گروهایی مثل پ.پ.ک یا پژاک (که از طرف اتحادیه اروپا و ارگان های بین المللی تروریست شناخته شده اند) و یا به نقشه های کوردستان بزرگ هیچگاه حاضر به حمله به انان یا حتی نقد آن سازمان ها نشده اند. حتی فارس ها و عرب ها نیز چنین نکرده اند. این دشمنی ها در حالی صورت می پذیرد که ما در آذربایجان هیچگاه فعالیت مسلحانه نداشته ایم. خود قربانیان ترور در دروان جنگ جهانی اول توسط ارامنه و توسط کوردها در سولدوز و بسیاری از شهرهای آذربایجانغربی بوده ایم و تندرو ترین گروهایمان در حال حاضر جرم شان فقط خواست استقلال یا اتحاد با آذربایجان شمالی است؛ آن هم به صورت مدنی و فعالیت صرفا سیاسی اجتماعی و با اتکا به رای مردم! /
اینها نکاتی مهم است و بیانگر ریشه های عقب ماندگی ما از کوردها و عرب ها در عرصه فعالیت ملی در 60-70 سال اخیر. چه زمانیکه روشنفکران و گروه های سیاسی آنها اساس را بر منافع و حقوق ملی ملت خود نهادند؛ نسل گذشته ما مبنا را بر آسیمیله شدن و استحاله شدن در فرهنگ و مدنیت فارس با مبنا نهادن نگرش ائیدولوژیک و اینترناسیونالیستی یافت. تفاوت را می توان با نگاهی به فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات کردستان یافت! مواضع و فعالیت هایشان را در عرصه ملی بعد از سقوط دولت های ملی در آذربایجان و کوردستان مورد بررسی قرار داد و نتیجه کاملا هویداست. /
کوتاه سخن چنین به نظر می رسد جامعه سیاسی فارس اصلاح ناپذیر و نسل سیاسی گذشته آذربایجانی نیز به هیچ روی قابل اعتماد نیست و عنادورزی خاصی در تحمیل عقایدش با هر هزینه ای دارد و حاضر است آذربایجان را فدای خواست های ائیدولوژیک خود نموده و به مسلخ راسیزم فارس ببرد. مقابله و رویارویی در ایران آینده اجتناب ناپذیر می نماید. باید ضمن تداوم راه های مبارزه مسالمت آمیز و مدنی هم زمان خود را برای وقایعی هرچند تلخ در آینده آماده کنیم.
با درود- به ياد دارم، در سال 1386، جواني تبريزي كه البته دگرباش بود، در هنگام عبور از مرز ايران به تركيه، هدف تبراندازي ماموران قرار گرفت و متاسفانه كشته شد، (نامش را به خاطر ندارم- البته ميتوانم خبرش را پيدا كنم) چند روزي پانتركيستها روي اين فرد مانور كردند، و هنگامي كه عكسهاي او در محافل و كلوپ دگرباشان در تركيه بيرون آمد و دوستانش گفتند اصلا او در اين ماجراها نبود، پانتركيستها مجبور به سكوت شدند و ديگر بر روي آن مرحوم فعاليتي نكردند. من نمي دانم ايشان- ناصر خانزاده- كه كشته شده چه كسي است، متاسفم عميقا- اما به سابقهاي كه پانتركيستها در خصوص جعل اخبار دارند، بايد هر خبري در اين گونه موارد را با احتياط فراوان نگاه كرد. بهرروي روايتگر يك گزارش مهم است چه كسي است.
بنده هم موافق هستم که هر کس باید پای بند اصول وگفتار خود باشد اما متاسفانه اشخاصی همچون محمد آزادگر نه تنها به اصول و اخلاق پایببند نیستند بلکه در تخریب شخصیت سایر فعالان آزربایجانی نیز نقش اساسی داشته و دارند. ایشان ادعای آزادیخواه و دموکرات بودن را دارند ولی بر سر مزار حيدر علی اوف گل میگزارند و دیگران را به مزدگیری باکو متهم میکنند و یا اینکه در نخستین اجلاس برگزاری فدرال دموکراتها با هزاران حیله بند دفاع از مرز پرگهر ایران را بر دیگران تحمیل میکند اما جراعت دفاع از عقیده خود در ملا عام الاخصوص در اجلاس آمستردام را ندارند بگذریم از اینکه هر دم در کمبود منطق به فحاشی رو میاورند. گفتار و نوشتار این آقا اکثر مواقع هزاران کیلومتر با اعمالش فرق میکند. حالا دم خروس را باور کنیم و یا قسم حضرت عباس آقای آزادگر را.
جناب citizen گرامی / مرسی از لینک های ارسالی شما . بنظر می رسد که خبر باید درست باشد. بدین وسیله اعلام می کنم موضوع پیگیری خبر خاتمه یافته است . باید منتظر اخبار بعدی در باره چگونگی این قتل بود
مدیریت گرامی ایران گلوبال؛
گشاده دستی منتشر نمود!از پاسخ تان متشکرم. نکاتی را متذکر می شوم و بس. محتوای کامنت من تماما بر اساس روح حاکم بر نوشته آ.ائلیار؛ سیروس مددی و دیگر کامنت گذاران در پای نوشته ها با نام مستعار یا واقعی بوده است. کافی است نگاهی به متن نوشته نامبرده گان و خصوصا در "ابتذال در آئینه یا پدیده" بنگریم تا روشن شود! لذا اگر نوشته من توهین تلقی شده است و آن دیگری فرصت انتشار پیدا نموده نشانگر حاکمیت استاندارد و سیاستی دوگانه در سایت ایران گلوبال است. / البته هر سایتی سیاست و اهداف خاص خودش را دارد و می توانند محدودیت و سانسورهایی را در بیان عقاید یا جانبداری از عقایدی خاص در پیش گیرد که غایت طبیعی است. اما باید ذکر کنم که در همین سایت؛ با نام مستعار توهین هایی به من شده است که بنده از حتی ذکر مجدد ان کلمات شرم دارم و اساسا به چنین توهین هایی پاسخ نمی دهم. اما سایت وزین شما همان ها را با
لذا اگر عزیزان تحمل شنیدن جوابیه ها با ادبیاتی مشابه نوشته های خود را ندارند ابتدا در ادبیات و نوشته های خود تغییر دهند؛ چرا که این ادبیات بازتابی از همان محتوای نوشته های آنهاست. مثل تورکی ( بیر اینه اوزونه بیر جووالدوز باشقاسینا) یک سوزن به خود و یک جووالدوز به دیگران یا مثل فارسی ( آینه چون نقش تو بنمود راست - خود شکن آئینه شکستن خطاست) باید عرض کنم در اینجا جریانی سیستماتیک بر علیه و در جهت تخریب حرکت ملی آذربایجان فعالیت می نماید. نوشتن بنده نه از جهت مقابله با انها یا خدای ناکرده قانع نمودن انها ( چه ابتدا به ساکن به جهت آشنایی با آن طرز فکر و خصوصیات آنان از محال بودنش آگاهم) بلکه آشکار نمودن ماهیت واقعی این جریان و دادن امکان قضاوت بی طرفانه به خواننده است. من اساسا به فارسی نمی نویسم اما زمانیکه تورکی نویسان از طرف همین جریان به اتهامات و انگ هایی بدتر از این که در همین نوشته هایشان در سایت شما مطرح می نمایند روبرو می شوند. لذا در اینجا به زبان مورد علاقه انها که تسلط نوشتنش را هم دارند می نویسیم که به راسیزم زبانی نیز متهم نشویم. لذا اگر سایت ایران گلوبال این فرصت را با وارد نمودن اتهامات بی مورد از ما میگیرد مشکل از ما نیست. متاسفانه تعبیر از اتهام و توهین نیز در اینجا ( از شما به دور) حکایتی بمانند نظارت استصوابی شورای نگهبان و تفسیر آنان از قانون اساسی و شرع مقدس اسلام پیدا نمود.
والا در عصر انفجار اطلاعات و شبکه های اجتماعی چون فیس بوک و تیوتر و ... سانسور معنایی ندارد و همین جمهوری اسلامی با امکانات فراوان قادر به آن نیست.
در پایان دوباره تاکید می نمایم نوشته های من الهام گرفته از روح حاکم بر ادبیات نویسندگان بوده است و فکر می کنم به درستی و با ادبیاتی مناسب و در خور به انان پاسخ داده شده است. درج ننمودن آنها بی عدالتی؛ سانسور و جانبداری از جریان فکری خاص می باشد. برایتان آرزوی موفقیت می نمایم.
هدف میازرات خلق دموکراتیک آزربایجان مبارزه در چهارچوب ایران نیست چون سوابق تاریخی نشان دادن که حق و حقوق ملت آزربایجان همین آریاپرستان نادیده گرفتند و همین تجربیات باعث شده تا این ملت برای حق تعیین سرنوشت یعنی آزادی در چهارچوب استقلال برای ایفای حق و حقوق خود تصمیم خود را راسخ کند این ملت به خوبی دریافته که استقلال(حتی فدارال) فرهنگی و اقتصادی و.... آزربایجان در چهارچوب کشوری به نام ایران و آریاپرستان بی معنی خواهد بود پس " اوزگه چراغینا یاغ اولماق دا بسده یانارام اوز اوتوما"
(روعنی برای بیگانه شدن کافی است میسوزوم برای خودم)
جناب آقای توکلی
مسائل مهمتری هاست که ایکاش اپوزیسیون به آنها میپرداخت ولی یک جست و جوی سده در اینترنت نشان داد که سازمانهای ذیل این مطلب را تایید کردهاند
١. یو ان پی و
از گروه های ایرانی سازمان مجاهدین خلق . یادآور میشوم که سازمان مذکور بزرگترین سازمان مخالف رژیم است که از نفوز مامور های اطلاعتی در امان ماندهhttp://www.unpo.org/article/15274
٢. فریدوممسنگر
http://www.freedomessenger.com/archives/53015
http://www.mojahedin.org/pagesen/detailsNews.aspx?newsid=22137
٤. از گروه های آذری سامان گاموح
http://gamoh.biz/en/habergoster.asp?id=491
٥. از گروههای اتنیکی دیگر سازمانهای حقوق بشری وابسته به کردستان
http://welatparezkurd.net/en/?p=1084
امیدوارم روزی برسد که یک دادگاه صالح در مورد فوت این جوان مخالف رژیم تحقیق به کند. به هر حال همانگونه که چند روز پیش نوشتم امیدوارم که اپوزیسیون به مطالب مهمتر چون جنگ سرد خاور میانه شیل گاز به پردازد. آنوقت خواهد بود که فوت نه به هنگام این جوانان به هدر نه خواهد رفت
جناب مستشار . این دروغ شاهدوستی را از کجا آوردی که فائزه روی قبر جبار نادان رفت . تازه اگر رفته باشد ، دلیل علاقه نیست . شاید کنجکاو بود . من روی قبر رضا تالشی رفتم در حالیکه از او بدم می آمد . شریعتی روی قبر فرعون رفت . جلال آل احمد روی قبر شمر و معاویه و یزید رفت . مگر همه اینها دلیل است . اینها فقط علاقه عمیق شما به سلطنت و پهلوی ها را میرساند که اغلب از میان نوشته هایتان بیرون میزند .دیکتاتوری شاه و امریکا موجب آمدن اسلام سیاسی و خشن شد .
آقای یونس شاملی عزیز و گرامی! امیدوارم چند نکته ای را که می خواهم به انها اشاره کنم و تنها در حد یک کامنت هستتند مورد توجه قرار دهید. در ضمن امیدوارم تمامی بحثهای من و شما و دیگران در همین چارچوب و به دور از تخریب هم و دیگران باشد....
برعکس شما، من این دنیا را سیاه و سفید نمی بینم. من انگونه نمی بینم که من یا دیگری، یا باید در جبهه جامعه فارس باشیم و یا در جبهه مبارزه ملی-دمکراتیک جامعه آذربایجان. من جامعه ایران را به اینگونه تقسیم نمی کنم. این درست است که ما در دو بلوک سیاسی متفاوت هستیم، ولی باید عرض کنم که من در بلوک سیاسی مصلحین جمهوری اسلامی نیستم. از نظر من جمهوری اسلامی طی سی و اندی سال نشان داده است که نمی تواند به یک رژیم دمکراتیک تبدیل شود. به نظر من اساسا هیچ رژیم ایدئولوژیکی چنین ظرفیتی ندارد. تنها راه نجات جامعه ایران، تغییر این رژیم و جایگزینی آن با سیستمی دمکراتیک و انسانی است. ما می توانیم در چگونگی نجات، با هم هم نظر باشیم و یا نظرات متفاوتی داشته باشیم. «««»»» نوشته اید: «جامعه سیاسی فارس در ایران مسموم تر از آنستکه بتوان مسائل سیاسی را بدور از انگها، افتراها و انحراف از اصل مسئله مورد بحث و بررسی قرار داد.» ••• من این فضا را نه تنها در «جامعه فارس» بلکه در کل جامعه ایران می بینم و بر این نظرم که نباید در این دام افتاد بلکه این فضا را باید شکست و آنرا به فضایی سالم تبدیل کرد. «««»»» نوشته اید: «هدف اصلی مبارزه خلق ترک در ایران و آذربایجان دمکراتیزه کردن دولت ایران نیست، بلکه حمایت از مبارزه دمکراتیک علیه این دولت در ایران است.» بسیار خوب، بیایید این کار را بکنیم. بیایید از مبارزات دمکراتیک در جامعه ایران حمایت کنیم. «««»»» در مورد زبان دوم نیز یادآوری می کنم که من و شما در یک مقطع تاریخی مشخص در ایران به دنیا آمده ایم. در این مقطع تاریخی، خارج از اراده من و شما، زبان فارسی زبان رسمی این کشور اعلام شده است و ما اجبارا به این زبان تحصیل کرده ایم و این زبان به عنوان زبان دوم ما، باز هم خارج از اراده ما، به ما تحمیل شده است. لازم به توضیح نیست که رسمیت این زبان و غیر رسمی بودن زبانهای دیگر، به خواست مردم ایران نبوده است و به صورتی دمکراتیک صورت نپذیرفته است. طبیعتا رسمیت و غیررسمی بودن یک زبان هیچ سنخیتی با دمکراسی ندارد. همه زبانهای زنده دنیا رسمی هستند. ما زبان غیررسمی نداریم. اینکه در شرایطی دمکراتیک من بخواهم کدام زبان را به عنوان زبان دوم خودم انتخاب کنم، مساله دیگری است که به آینده تعلق دارد. من هم مایلم و آرزو دارم که در آینده، زبانی به عنوان زبان دوم و رابط بین مردم ایران انتخاب شود که برد بین المللی داشته باشد. من این را قبلا هم در جایی دیگر نوشته ام. «««»»» به نظر من نامه به بان کی مون در عرف بین الملل، فراخوان برای رفراندوم استقلال است. من همانگونه که تاکید کرده ام، با رفراندم استقلال مخالفتی ندارم و به نظر من برای حل مسائل جامعه ایران خیلی هم خوب و مفید است و باید شرایط آن را فراهم آورد. ولی فکر می کنم که در شرایط فعلی و با وجود رژیم جمهوری اسلامی، این کار غیرممکن است و عملی نخواهد شد. در ضمن فکر می کنم که یکی از پیش شرطهای رفراندم، تبدیل آن به گفتمان اصلی در جامعه است. «««»»» در پایان می خواهم خاطر نشان کنم که من هیچ جا هیچ حکمی صادر نمی کنم و همه جا می نویسم و می گویم: "به نظر من"، "فکر می کنم". بنابراین هر کدام از این نظرها و فکرها می توانند با چند دلیل منطقی مخالف تغییر یابند. این حکم صادر کردن است که منطقی نیست و دگماتیسم را به همراه دارد و خود را درست و تغییرناپذیر می داند. تلاش من این است که از این کار پرهیز کنم و اگر در گذشته به صدور احکام عادت داشتم، آنرا ترک گویم. «««»»» با تشکر از شما و با امید جوی سالم و غیرمتخاصمانه در تبادل افکار!مطلب بالا را من روزبه فرستاد ه ام. واشتباها به نام Anonymous آمده. بنابراین تجزیه طلبان پان ترک لطف کرده دو مطلب بالای من ومطالب Anonymous راپاسخ دهند.
اقای امین موحدی گرامی/1_ هدف از این گفتگوی تلفنی سند سازی برای « زنده بودن یک شهید » نبود. تلاشم در جهت انکار قتل و جنایت روزمره رزیم اسلامی نیست بلکه تلاشی در جهت کشف حقیقت است 2_ امکان ارتباط اسکایبی وجود نداشت .3_ روزنامه نگاری اصول دیگری هم دارد که کمتر کسی در جنبش سیاسی اپوزیسیون به ان باور دارد واینکه خبری قابل انتشار است که حداقل دو منبع بی طرف ان خبر را تائید کرده باشند . 4_ مطمئن باشید ؛بااین همه وسایل دیجتالی خبر و شایعه بسرعت از هم تفکیک می شود 5_ در مورد خانم لیدا افشاری با پیشنهاد یکی از دوستان مدیریت
اقای امین موحدی گرامی/1_ هدف از این گفتگوی تلفنی سند سازی برای « زنده بودن یک شهید » نبود. تلاشم در جهت انکار قتل و جنایت روزمره رزیم اسلامی نیست بلکه تلاشی در جهت کشف حقیقت است 2_ امکان ارتباط اسکایبی وجود نداشت .3_ روزنامه نگاری اصول دیگری هم دارد که کمتر کسی در جنبش سیاسی اپوزیسیون به ان باور دارد واینکه خبری قابل انتشار است که حداقل دو منبع بی طرف ان خبر را تائید کرده باشند . 4_ مطمئن باشید ؛بااین همه وسایل دیجتالی خبر و شایعه بسرعت از هم تفکیک می شود 5_ در مورد خانم لیدا افشاری با پیشنهاد یکی از دوستان مدیریت ، آکانت سایت بدون اینکه کوچکترین تحقیقی در مورد حقیقی بودن نام وعکس نویسنده شده باشد در اختیار ایشان قرار گرفت . لیدا افشار در اخرین کامنت خود به یکی از همکاران ایران گلوبال توهین کرد ، کامنت ایشان ابتدا عدم انتشار خورد وبعد ایشان بجای اینکه علت را از ما جویا شود طی نوشته ای تهدید کرد که می رود علیه ما افشا گری می کند ؛ خوب دیگر نمی شود با این روحیه همکاری داشت و حساب شان بسته شد . 6 _ هم اکنون نویسندگانی که صد در صد با افکارشان مخالفم ، آکانت سایت را در احتیار دارند ؛ نه آنان مدام روی اعصابمان راه می روند و نه ما کوچکترین مانعی در مقابل انتشار عقایشان ایجاد کرده ایم .7_ از نظر ما ، کسانی که اکانت سایت را در اختیار دارند ، همکاران نزدیک ایران گلوبال محسوب می شوند و قصد داریم، مدیریت به این شکل را منحل کرده و بجای آن شورایی از همکاران را ایجاد کنیم که علیرغم تفاوت در نظر و فکر پاسدار دمکراسی درونی و بیرونی ایران گلوبال باشد 8 _ درپایان خاطره ای از دو قتل به ظاهر سیاسی را یاد آوری می کنم : زنده یاد صمد بهرنگی که با دوستش حمزه فلاحتی برای شنا به ارس رفته بودند، صمد بهرنگی درابهای ارس غرق می شود از نویسندگان سرشناس با وجود دانستن حقیقت فوت صمد آگاهانه آن را به ساواک شاه نسبت می دهد . این خبر مبدل به یکی از بمب هایی می شود که سرانجام به انقلاب اسلامی و بر امد خمینی می انجامد . قبل از صمد ؛خود کشی غلامرضا تختی در هتلی به ساواک نسبت داده می شود . ذکر این دو به اصطلاح قتل سیاسی ریختن آب پاکی بر دستان جنایتکار ساواک شاه نیست و اگر اگر تازه ثابت شود که فوت ناصر خانزداه انگیزه سیاسی نداشته باشد ؛ باز هم قادر نیست کوچکترین ابهامی در قتل هزاران زندانی سیاسی در 33 سال ایجاد نماید .آقای امیرحسین موحدی، شما در کامنت خود از ما خواسته اید که اگر توهینی کرده اید منتشر کنیم. ما تنها یک مورد را که شما سایت ما را عامل رژیم نامیده اید در اینجا می آوریم و بقیه را منتشر نمی کنیم. در ضمن کامنتهایی را هم که با اسامی دیگر نوشته اید، منتشر نکرده ایم و نمی کنیم. شما این کامنت را زیر مطلب «تصاویر جدید از درد و رنج ملت آذربایجان در مناطق زلزله زده» نوشته اید. دقت کنید: «گذار حتی قلمهای ما را بشکنند چشمهایمان را غرق خون سازند چه از سوی رژیم چه از سوی عوامل آنها در اپوزسیون !! حق دارند سایت مال آنهاست و ملت آذربایجان روی قدرت جوانان خود حساب میکند از زمان نوشتن حقایق در اینجا سنگ را بسته و س... را رها کرده اند حساب مرا محدود و کامنتهایم را سانسور میکنند در مقابل نژاد پرستان آزادند هرچه وقاحت دارن بکار بندند ما خسته نمیشویم یاشاسین آذربایجان» امیدواریم که به این بحث خاتمه دهید.
مرسي عزيز- اجابت خواهد شد!
بزرگترین توهین اینجا ،دروغ و تحریفهای تجزیه طلبان است و نه حرفهای دیگر . توهین به تاریخ و فرهنگ و نژاد و زبان و خود یک قوم و ملت !. جلو ساعتی این توهین ها را بگیر جناب گلوبال !
بحث بر سر صحت خبر ناخودآگاه تشکیک در خبر ایجاد میکند. اگر واقعا صداقت دارید می توانید خود را از دام تفرقه افکنی رژیم رها کنید.
شما اگر به همه ملیتها احترام می گذارید چرا تشکیکتان برای شهدای ترک است؟ چرا به کشته شدن ترانه موسوی ستار بهشتی و .... شک نمی کنید؟
یک کم خود را جای ما ترکها بگذاری می بینی که حتی کشته های ما هم مورد شک قرار می گیرند در حالیکه مرگ یک فارس در مجلس هم دادوبیداد به پا میکند. هیچ فعال سیاسی فارس ستار بهشتی را نمی شناسد ولی او را شهید می دانند. فعال ملی آزربایجانی که خیلیها می شناختندش برای شما شک ایجاد می کند. در موضوع قتلهای زنجیره ای اسم ما ترکها هم از لیست حکومتی ها هم از لیست اوپوزوسیون می افتد.
ما نه از سوی حکومت ایران بلکه از سوی تمامی فعالین فارس تحریم شده ایم. حتی در مورد زلزله.
اگر شما جای ما بودید چه فکر می کردید؟
برای مثال بازدید فائزه هاشمی از آرامگاه محمد رضا شاه پهلوی در مصر از چه زاویه ای صورت گرفت؟
هنگامیکه انقلاب اسلامی کاملا شکست خورده به نظر می رسید و مردم از شرکت در انقلاب پشیمان شده بودند ،فائزه به چنین تاکتیکی روی آورد تا برای خود محبوبیت دست وپا کند!
آقای بابک بخت آور گرامی! کامنت اول شما سرتاسر توهین بود رطوریکه اگر توهین ها را نقطه چین بکنیم، نصف آن می شود نقطه چین! کامنت دوم شما هم با توهین شروع می شود، با اظهار نظر در مورد محتوا ادامه می یابد و با توهین پایان می گیرد. به همین دلیل آنها را منتشر نکرده ایم. خوشحال و ممنون خواهیم بود اگر از توهین بپرهیزید.
دوست گرامی هنگامی که از شما تجزیه طلبان پان ترک خواسته می شود. به پرسش ها در مورد چگونگی ترک دانستن مردم آذربایجان و... پاسخ دهید. همواره سر باز می زنید. حالا هم که شما ادعا این را دارید که اصلا مردم آذربایجان ترک نیستند... ولی جالب است که شما ودوستان آرانی تان حتی بابک خرم دین را هم ترک می دانید.اگرشما واقعا اهل گفتگو بحث منطقی هستید. به دو نوشته من در بالا و نوشتهAnonymous نکته به نکته پاسخ دهید. باز هم تکرار می کنم نکته به نکته. چرا که به نظر من شما تجزیه طلبان هیچ زمان نتوانسته اید. به پرسش های دقیق پاسخ دهید.همواره از پان فارسیسم. ملت در بند آذربایجان و...سخن می گویید.در فردای خیالی تشکیل آذربایجان نخستین مشکل شما با تبریزی ها است. نه اردبیل ها تبریزی ها را قبول دارند نه تبریزی ها. این بار با اسلحه با یکدیگر مبارزه خواهید کرد در غیاب حکومت ایران. بقیه در ادامه نظر
لطفا ديدگاه مرا چاپ كنيد، هر جاي آنرا كه نمي پسنديد حذف كنيد، اما از شما خواهش دارم آنرا درج كنيد. تمنا دارم بگذاريد حداقل كپي آنرا داشته باشم. تا اگر در جاي ديگر از اينگونه نتيجه گيريهاي واهي شد، پاسخي آماده را حوالت دهم! (توضیح برای آقای آیدین ب: این آخرین باریست که نقطه چین می کنیم. بار دیگر بدون هیچ توضیح و نقطه چینی حذف خواهد شد. --- ایرانگلوبال)
این قبلا برای ترانه موسوی انجام شده. این که فایل صوتیه اونها فیلمش هم ساختند. http://www.youtube.com/watch?v=EX7IVmvVZPM
من پیشنهاد میکنم تا زمانی که سازمان ملل و جغرافیای آن تغییر نام شهر و کشوری را ثبت و تایید نکرده افراد بی سواد و غرض ورز اجازه ندارند طبق شعار هرج و مرج نام شهر و محلی را جور دیگری بنویسند .اسامی بغداد و پاکستان و رجستان و دریای هند و تل آویو و غیره را هم کسی تغییر نمی دهد .سایت مشترک به معنی سایت آنارشی نیست که هر کس هر چه دلش خواست انجام دهد . بدون اتوریته دمکراتیک و سالم اینجا جنگل مولا میگردد.
مرضیه و ساره از شنیدن این ترانه بیاد بیست سال سکوت خانم گوگوش تونستم بگم کارتون فوق العاده است درود بر شما
سخنان و نظرگاههای افرادی که خارج از گود اجتماعی و سیاسی نشسته اند، و نه روزنامه ای میخوانند، نه نظرگاه سیاسی دارند، نه کتاب و درس درست و حسابی خوانده اند حتا اگر سرمایه داران شناخته شده، ورزشکاران، و حتا یک سری درس خوانده ها که بجز مطالب درسی هیچ نگاهی به مسائل اجتماعی و سیاسی نداشته اند را نباید جدی گرفت. حرف علی دایی از این منظر اصلا قابل پاسخ گویی نیست. کسانی مثل رضازاده وزنه بردار که با شعار یا ابالفضل بر پیرهن به سوی وزنه میرود خود آنقدر گویا هست که هرگونه اظهار نظر سیاسی اجتماعی از سوی چنین فردی جدی گرفته نشود. علی دایی و یا بسیاری دیگر نیز به همچنین. باید پوزخندی به حرف شان زد و گذر کرد.
جناب امیرحسین موحدی، در پستي ديگر بنام "شهر زیبای من تبریز" ميتوان دليل بدبختي هموطنان خوزستاني را دريافت!! از نظر شما اولتراپانتركيستهاي تجزيه طلب، مي توان نفت آبادان و مسجد سليمان را فروخت و شهر تبريز را مدرن كرد و عجب اينكه تنها استاديوم دو طبقهي پس از انقلاب را با پول نفت خوزستان بنا كرد. اين تنها يكي از آن خاصه خرجيها براي تبريز است. حال آبادان چه؟ همان حال و روز پس از جنگ! راست گفتيد "شهر زیبای من تبریز"!!! ولي آنجا كه گفتيد "فقر و بدبختي ملت عرب احواز!!!!" يكي مانند من خواهد آمد به فرصت طلبي مانند شما كه مي خواهد از آب گلآلوده ماهي... تجزيه طلبي و ملتسازي هاي جعلي بگيرد، گوشزد كند كه: هر كجا كاخي است، كوخي نيز هم! - يادتان باشد، اگر چه تند رفتم، خود نيز ميدانم، اما جواب "هاي زشت"، هوي است، هر چند شديد و مديد باشد!- ....
البته در نظام اداری ساسانی نیز این شاهنشاهی بزرگ، ایرانشهر نامیده میشده است.
برادر عزيز و خوب و مهربان و گراميام؛ با درود و مهر فراوان- من فرق بين شهر و زبان را ميدانم، اما اين دو، در نتيجهگيري ما بلاموضوع هستند. در ميان مازندرانيها، گيلانيها، خراسانيها، سمنانيها، كرمانيها، تهرانيها، اصفهانيها، لرستانيها، كرجيها، قزوينيها، همدانيها، كرمانشاهيها، شيرازيها، يزديها و ... نيز ترك زبانان وجود دارند. اما بحث من مبتني بر وجود ترك و فارس و كرد و امثالهم نيست. من قائل به نژاد و خون نيستم. من باستان گرا و نژادگرا نيستم. من يك تنها يك ايرانيام كه هم تركزبانش را دوست دارد، هم عرب زبانش را، هم تركاش را، هم كرداش را، هم آذرياش را، هم مازنياش را، هم گيلكاش را...- بحث من اين است؛ شهرها و استانهايي كه نام بردم، قوميگري مبتني بر اصالت زبان وجود ندارد، يا اگر هست كم و ناچيز است، براي مثال در تهران با حدود 40 تا 50 درصد آذري (كه خود نيز يكي از آنها هستم)..
احتمالا مردمان آمریکای جنوبی هم از ابتدای پیدایش، اسپانیاییزبان و پرتغالیتبار بودند.
اگر به زعم شما فارسها هم مدعی نمایندگی ملت ایران باشند به خطا رفتهاند و این دلیل نمیشود هر گروهی چنان کند که آن دیگری کرده است. این استدلال درست نیست.
جالب است طرف صحبت شما با توجه به لهجه غلیظ فارسی اصلان ترک نیست ثانیا آنجا که ایشان میگویند تصادف اسمی است آقای توکلی میفرمایند یعنی اینکه تصادفی شده ویکی مرده؟!آقای توکلی یاا شما راا بازی داده اند یاا اینکه شما مردم راا احمق فرض کرده اید؟ آقا جان این بازیهای کودکانه و ابتدایی دیگر کهنه شده است ،قبلان در صدا سیمای رژیم مود بود قبل از آنهم در دوران سیاه استالین
آقای صمد پیشنهاد میکنم که انتقادات بجای خود از سایت قرمز را یا به مدیریت سایت بنویسید و یا طی مقاله ای جداگانه در سایتهای دیگر بنویسید و لینک آنرا در سایت قرمز منتشر نمایید تا همه نیز در جریان ایرادات شما به سایت قرار گیرند.
خوشحالم از اینکه شما نیز چون من مشکلی با عقاید مختلف ندارید و با توهین و تحقیر و فحاشی مخالفید. ای کاش جنابعالی نیز در نوشته های خود ، نشان میدادید که خود نیز پای بند این اصول هستید. چون جنابعالی نیز در این کامنتهای کوتاه خود ضمن اینکه نام و نشان مشخصی از خود ارائه نداده اید به اشخاص اعم از حقیقی و حقوقی و مجازی تهمت هایی زده اید.
"" کسانی که به میرزا کوچک خان خیانت کردند """ احسان الله خان و خالو قربان کسانی بودند که به روسها تعلق خاطر داشتند، این دو کمونیست در آخر به میرزا پشت کردند و آوو را تنها گذاشتند، این دو کمونیست توسط رضا خان بابت خیانتی که کرده بودند پاداش گرفتند، احسان با پولی که از رضا خان گرفت به روسیه رفت و در آنجا بعد از مدتی محاکمه و اعدام شد، شاید روسها به دلیل پولی که از رضا خان گرفته بود فکر میکردند برای کار جاسوسی آمده. خالو قربان به دلیل خیانتی که به میرزا کرد توسط رضا خان درجه سرهنگ گرفت. """ کمونیستهای استثنا "" حیدر خان عمو اغلو بر خلاف این دو پشتیبان و یاور میرزا بود، کمونیستهای قفقاز برخلاف حزب توده عاشق بلشویکها نبودند و ناسیو نالیست بودند، با آگاهی به این واقعیت، روزی که حیدر خان و میرزا قرار ملاقات داشتند افرادی به عمد محل حیدرخان را آتش زدند و چنین وانمود کردند که آوو قصد کشتن
میرزا را داشت، در حالیکه میرزا هیچوقت چنین ادعا ئی را قبول نکرد.یعنی واقعا انتظاری جز این داشتید؟ واقعا نمیدانید که همانها که چنان اعتقادی دارند - خواهان جداییاند - گوناز تیوی را میبینند؟
لیدای گرامی، میدانی که آقای مهرعلیزاده که گفتمان شما را برای جمع کردن رای در آذربایجان راه انداخته بود و هممیهنان معتقد به جدایی در دستگاه او جمع شده بودند در انتخابات دو دوره پیش کمترین رای را در آذربایجان آورده بود؟ میدانی که مهندس موسوی که تبلیغات انتخاباتیاش را از ایلام - و نه از زادگاهش در آذربایجان - شروع کرده بود و نه تنها کوچکترین شعار قومگرایانه سر نداد بلکه مشاورانش از امثال آقای احسان هوشمند بیجاری بودند که در جبهه مخالف افکار شماست به همراه آقای احمدینژاد بالاترین آرا را در مناطق آذرینشین به دست آوردند و نه امثال آقای کروبی که از شعارهای همسو با شما استفاده میکرد؟ بعید است اینچنین مدعی سیاسیکاری باشی و کوچکترین آگاهی از خواستهای توسعهخواهانه مردم آذربایجان نداشته باشی. دوست عزیز، این را که میروی به ترکستان است، و نه به آذربایجان توسعهیافته.
و اینگونه است که حذف کردن سخن منتقد آغاز میشود.
آقای بهنام عزیز - بدون آن که شما را بشناسم و از پیشینهتان خبر داشته باشم و هر چند در مواردی اختلاف نظر داریم که شاید در جایی دیگر دربارهشان بحث کنیم - از شما سپاسگزارم. بهویژه آن که در شرایطی سخن میگویید که طرف مقابل فضای مجازی را قبضه کرده و از هر سو بر اندیشههای میانهروانهی شما میتازند.
به آ. طهرانی عزیز هم باید یادآور شوم که تا پیش از انتشار اسنادی که فرمایشی بودن به اصطلاح جنبش مرحوم پیشهوری را آشکار میکرد شاید زیر تبلیغات شورویساخته میشد از مردمی بودن آن نام برد اما اکنون چنین سخن گفتن یا نشان از ناآگاهی کامل دارد و یا غرضورزی و فریب.باید به خانم افشار که از آینده مسالتآمیز اقوام ایرانی سخن میگویند بگویم که آگاهانه چشمشان را بر واقعیت بستهاند، همانطور که در ابتدای انقلاب اسلامی بسیاری چنین کردند - چون با نظام دشمن بودند. دوست عزیز، نژادپرستی از سر تا پای هممیهنان متعصب قومگرا میچکد و شما که خود در آن گروه هستید دوست ندارید که روی این موضوع بیندیشید. تعصب روی تاریخی که آشکارا جعل و در تضاد با منابع تاریخی است و برتری دادن زبانی و نژادی آنان دست آریاپرستان را از پشت بسته است.
آقای توکلی متاسف هستم با ایمیل سایت به بنده نامههای زننده میفرستند لطفا مراقب امنیت فضاو مکاتبات باشید ؛ من واقعا از این کارها در شگفت هستم بیسابقه است
""" چونکه روستای فارسی قادر به "" تبادل فرهنگی "" نبود، """ تهاجم فرهنگی "" را تبدیل به گفتمان غالب کرد """ تبادل فرهنگی پروسهای دو طرفه و طبیعی است، در تبادل فرهنگی، کسی ظالمانه، پرخاشگرانه سعی در حذف و ریشه کنی فرهنگ مقابل ندارد، در تبادل فرهنگی هدف ارتقای فرهنگی و تکامل بخشیدن به امور حائز اهمیت است، در تهاجم فرهنگی """ بی هویت کردن طرف مقابل "" تنها هدف غایی و نهائی است. این بی هویت کردن امروز کار دست روستای فارسی داده چونکه همان طور که در طبیعت، خلا زود پر میشود، در جوامع انسانی نیز، خلا توسط نیروی غالب پر میشود، در ایران "" روستای فارسی این توان و ظرفیت را نداشت تا خلا بوجود آمده به وسیلهٔ سیستمی را که ایران فارس و زبان را فارسی تعریف میکند پر میکند، با جهانی شدن و ورود بشقابهای ماهواره و اینترنت به خانه ها، اینک این خلا توسط سیستمهای کارا که تعلقات
فرهنگی، زبانی، نژادی با دنیای پیرامونی دارند پر شده، فراموش نکنیم که پیش از رضا خان، ترکان بیشتر از هزار سال بر ایران حکومت کردند و با سه ۳ زبانه نگاه داشتن ایران، نمون عالی از تبادل فرهنگی را در اداره کشور به نمایش گذاشتند.علی دایی صرفا چیزی گفته که در میان عوام رایج است که بطور میانگین مرد نماد قدرت بدنی و زن در جایگاهی ضعیفتر است. ایشان نه قصد تخریب داشته و نه توهین. اما گویا نویسنده این مقاله هدفش بهره برداری از صحبت عامیانه و نچندان دلپسند علی دایی بوده. کار این خانم به مراتب زشتر و بدتر است. شما حرفهایتان را می توانستید بطور کلی و به مسوولان امر بزنید نه آنکه حرف علی دایی را پیراهن عثمان کنید و با حمله ایشان حرفها یا عقده های خود را بزنید. علی دایی مسوول مشکلاتی که شما عنوان کرده اید نیست. همین مغالطات امثال این خانم هست که شخصا من را به فمینیسم و «حقوق زنان» بدبین می کند
آقای توکلی گرامی واقعا متاسفم که شما مصاحبه با یک ناشناس را به عنوان سند زنده بودن یک شهید منتشر کرده اید؟!اگر واقعا شما با ایشان در ارتباط هستیدچرا یک مصاحبه ویدئویی ترتیب ندادید ؟!این صدا میتواند هر کسی باشد.بر چه اساس و منطق و دلیلی این صدا را متعلق به ناصر خانزاده معرفی کرده اید ؟ و جالب آنجاست که میفرمایید "مطمئن نیستید که صدا مال ایشان باشد"
آقای توکلی اولین اصل روزنامه نگاری و خبر نگاری چنین میگوید :آنچه را که به آن یقین ندارید هرگز به عنوان سند منتشر نکنید .
در رابطه با بستن اکانت خانم افشار نیز فکر میکنم راه درستی برای برخورد با منتقدین انتخاب نکرده اید ،آنچه که از نظر شما توهین آمیز تلقی میشود میتواند از نظر دیگران یک چالش برای رسیدن به حقیقت باشد.
در هر صورت امیدوارم در راهتان موفق باشید
بنیادگرایان ائیدولوژی پرست با لفاظی هایی نظیر ناسیونالیست-تورکیست توفیقی در ارائه تصویری نادرست از مبارزات و خواست های ملی-دموکراتیک در آذربایجان نخواهند داشت. شاید این نوشتارها کمی آتش کینه آنان نسبت به حرکات آزادیخوانه ملت تورک را تسکین دهد اما قادر به ضربه زدن نخواهد شد. این تفکرات جزمی از اذهانی منجمد خبر می دهد که نگرشی طالبانی به مسائل پیرامونی دارند. مثلا نگرش جمهوری اسلامی که از دید تنگ نظرانه ائدولوژیک با برچسب ارتداد و کافر سعی در بدنام نمودن مخالفین خود می نمود. اما وافعیت های جامعه چیز دیگری را نشان می دهد که جزم اندیشان توان دیدن ان را ندارند؛ درست بمانند جمهوری اسلامی که توان و درک پذیرفتن تغییرات در ارزش های اجتماعی در جامعه را ندارد و با زور سرنیزه و تخریب سعی در قبولاندن نظریات ائیدولوژیک و پس مانده خود به خورد جامعه دارد. این دقیقا نکته اشتراک بنیادگرایی ائیدولوژیک
چه از نوع دینی و غیر دینی آن است. جامعه پویای و نسل جوان آذربایجان خسته از این تفکرات پلاسیده ائیدولوژیک است و به دنبال دستیابی به جامعه مدرن بدور از راسیزم و ارتجاع دینی - ائیدولوژیک از رنگ و بویی است. دستیابی به حقوق ملی و سیاسی می تواند شروع امیدوارکننده برای نیل به جامعه مدرن و دموکراتیک و رهایی از استعمار اسلامی-آریایی باشد.جناب ائلیار ارجمند آیا اعلان مربوط نبودن این منبر ارشادی را ضروری ساخته یا اینکه شما را عادت بر این است ، شما که خیلی خوب اندیشیده اید چرا غیر از خود وچند خودی قدیمی وبه روز نشده فقط وفقط در بیان و ارشاد خشمگین ومتوقع مشرف هستید ، گویا تمام حقیقت در شما چند تا بوده وهست وخواهد بود ، شناختی که از شما در شیوه بر خورد در این سایت مرا حاصل است در این 9 سطر به خوبی نمایانست ، این خشم و عصبانییت زیاد عادی نیست شاید افسوس خرابی دیواربرلین است ویا نبود امیدی به آرمان پرولتایی که بوی مهربانی را در نوشته هایتان به خواننده عوض این عبوسی هدیه دهد سال نو مبارک وایام کریسمس بکام باد
داشتن و تبلیغ یک اندیشه سیاسی، از جمله جدایی خواهی، جرم نیست. مشکل با کسانی است که به بهانه حقوق قومی و جدایی خواهی به فرهنگ اقوام دیگر و شخصیت های تاریخی مورد احترام آنان توهین می کنند. اگر اینان با ادب و منطق خواسته های سیاسی خود را، هرچه هست، طلب کنند امکان گفتگوی خردمندانه و سودمند فراهم می آید. مسلماً ارزش هر سرزمین به خاطر انسان هایی است که در آن زندگی می کنند و سرزمین منهای جامعه ارزشی ندارد. اما در ایران امروز مشکل بزرگ وجود رژیم قاسدی است که همه را می آزارد و برای ماندن بیشتر به هر فریبی از جمله بر انگیختن دشمنی میان اقوام دست می زند. راستی چگونه می توان ادعای شمار بسیار اندکی در خارج کشور را باور کرد که مثلاً آذربایجانی ها خواهان جدایی از ایران هستند، در حالی که هیچ نشانه و حرکتی از چنین خواستی در درون ایران دیده نمی شود؟ آنچه که آشکار است ناخشنودی از رژیم است نه از ایران گرامی.
باید معروض دارم که از کوپن نام دیگری بهره مند نبودم بااین نام ونشان فرستاده بودم شاید راه زیاد هموار نبوده به هر حال ممنون که جواب دادید .
جناب یونس رجبی گرامی،کار کامنت شما مربوط به من نیست.بالا در کامنت خود به روشنی نوشته ام که مسایل خارج از موضوع را در ص. شما مطرح کنید.باز شما در زیر این مقاله شکایت طرح کرده اید. و مسئله را به من و مقاله ربط داده اید . در صورتیکه هر دوی این چیز ها خارج از موضوع ست.بدون اینکه ازصحت ارتباط کامنت با من مطمئن باشید آن را به من ربط میدهید.چرا این کارهای غیر لازم را انجام میدهید، چرا روی چیزها نخست خوب نمی اندیشید، علت و معلول را پیش از اقدام نمیابید؟چرا به جای پرداختن به موضوع اصلی به نویسنده می پردازید؟ موضوع مورد بحث را باز جداگانه درکامنت خود نوشته ام چرا به آنها نمی پردازید؟اگر چیزی در آن مورد غیر قابل درک است یا درک مسئله مشکل است ، چرا پرسش نمیکنید که توضیح داده شود؟ این چیزها را اگر اینجا تمرین نکنیم - رعایت نکنیم - کی و کجا میخواهیم بیاموزیم؟ 33 سال از طرح دیگر باره ی مسئله ملی میگذرد.
این فیلم است و هنرپیشه یا مستند و واقعی ؟چرا اشاره نشده که صدای یک هنرپیشه است ؟ این سایت خیلی شیر تو شیر شده . خدا به فریاد ایرانزمین برسد .
اگر راست میگوئید که توهین کردهام منتشر کنید اگر نه هرچه میخواهد دل تنگتان بکنید من هرگز به کسی توهین نمیکنم حتی به خامنه ای!!
آقای ایران گلوبال لطفا لینک یا رفرنس دو آهنگ دیگراین خانم را که به این زیبایی می خواند درسایت خودبگذارید منظورفریاد تو فریاد وبوف کوراست واقعا عجب استعداد وصدایی دارد این دخترایرانی واقعا آفرین وصدآفرین به وی