موج های قوی روستاییگری مصر را درمی نوردند ارتش مصر روستایی می شود
برای نخستین بار پس از سرنگونی رژیم مبارک عضویت مردان ریش دار و خانم های محجبه در دانشکده های نظامی مصر آزاد شد
یک مقام نظامی در مصر روز چهارشنبه 21-11-2012 اعلام کرد بر اساس معیارهای جدید ، مردان ریش دار و خانم های محجبه می توانند وارد دانشکده های نظامی شوند و خدمت آنها در نیروهای مسلح این کشور بلامانع است.
به گزارش العربیه سرلشکر عصمت مراد رئیس ستاد ارتش مصر در مراسم فارغ التحصیلی 2400 تن از افسران ارتش گفت:"در سال جاری تعدادی از فرزندان علمای دانشگاه الازهر، فرزندان برخی احزاب مذهبی و نیز دیگر قشرهای اجتماعی وارد دانشکده های نظامی این کشور شدند."
وی با تاکید بر اینکه تنها وظیفه نیروهای مسلح حفظ و حراست از مرزهای مصر است ، گفت:"همه افراد با همه گرایش ها می توانند در ارتش خدمت کنند لذا برای ثبت نام در دانشکده های نظامی در سال جاری تعدادی از دانشجویان ریش دار و خانم محجبه که از امتیازهای لازم برخوردار بودند ثبت نام شدند."
وی افزود:" در ارتش مصر از همه قشرها از جمله مسیحی ، مسلمان ، فقیر و ثروتمند خدمت می کنند. در سال جاری برای نخستین بار 6% از قبول شدگان در گزینش دانشکده نظامی این کشور از مناطق محروم صحرای سینا بودند."
گفتنی است که در زمان انور سادات و حسنی مبارک نیروهای مسلح این کشور در گزینش دانشجویان دانشکده های نظامی، از ورود جوانان مصری با گرایش های اسلامی جلوگیری می کردند اما پس از تغییر رژیم در مصر راه برای ورود این افراد در موسسات نظامی فراهم شد.
مصری ها می گویند ارتش آنها یکی از وفادارترین ارتش های جهان به ملت خود است و در همه تحولات سیاسی معاصر این کشور از مردم جانبداری کرده است.
سرلشکر عصمت مراد در پایان مراسم ، خطاب به دانشجویان گفت:" وظیفه شما دفاع و حمایت ازمردم مصر است. دخالت در امور سیاسی برای نظامیان مطلقا ممنوع است. گرایش شما فقط باید برای خداوند باشد و وفاداری شما برای مصر".
آخرین روزهای زندگی اریایی تباران شیعه در خاورمیانه با چشن و پایکوبی مردم
دومین دولت خودمختار کرد در بخشی از سوریه تشکیل شد
کردهای سوریه، در کشاکش جنگ داخلی دراین کشور، عملا دولت خود مختار خود را تشکیل دادند و نزدیک ترین مناسبات را با دولت کردستان عراق برقرار ساختند. کردهای سوریه که در شمال شرقی این کشور مستقراند، با خروج ارتش و پلیس دولت مرکزی سوریه از مناطق کردنشین سوریه، نیروی های مسلح محلی را تشکیل داده اند و امور دفاع از مرز و امنیت داخلی را برعهده گرفته اند. جشن و پایکوبی کردهای سوریه بخاطر استقلالی که پیدا کرده اند، همراه بوده است با پائین آوردن مجسمه های حافظ اسد پدر بشار اسد و تصاویر بشار اسد از میادین و ادارات دولتی. گفته می شود دولت مرکزی سوریه، با تشکیل دولت خودمختار کردها در سوریه موافقت کرده و اداره 6 شهر را به آنها واگذار کرده و همچنین دفاع از مرزهای سوریه و ترکیه در منطقه کردنشین سوریه را به دولت خودمختار واگذار کرده است.
بموجب تصاویر و فیلم هائی که تلویزیون الجزیره پخش کرده است، کردهای سوریه در منطقه خودمختار خود پرچم های سوریه را پائین کشیده و پرچم سه رنگ کردستان را برافراشته اند.
میراث شهردار اریایی تبار روستاییفکر شیعه مشهدی برای تهرانی ها
400 میلیارد تومان برای ساخت مسجد در تهران
شهرداری تهران اعلام کرده که قرار است 72 مسجد جدید در تهران بسازد. اما اعضای شورای شهر تهران نمیدانند نحوه تامین زمین و اعتبار این مسجدها چگونه خواهد بود. برهمین اساس آنها خواستار شفافسازی شهرداری در این زمینه شدند.
خبرگزاری میراث فرهنگی : حبیب کاشانی، عضو کمحرف و ساکت شواری شهر تهران در جلسه امروز به حرف آمد و از شهرداری پرسید که بودجه ساخت این مسجدها چگونه و از کجا تامین خواهد شد. به گفته او این پروژه نزدیک به 400 میلیارد تومان بودجه نیاز دارد که هنوز مشخص نیست هزینههای آن در بودجه امسال شهرداری منظور شده یا به بودجه سال آینده موکول خواهد شد.
معاون برنامهریزی و توسعه شهری شهردار تهران که در این جلسه حضور داشت به برخی از این پرسشها پاسخ داد و گفت: هنوز هیچ کاری انجام ندادهایم و پولی برای ساخت این مساجد در اختیار نداریم. اگر قرار باشد پولی بابت این پروژه تامین شود، آن را در بودجه سال 92 پیشبینی میکنیم.
به گفته مناف هاشمی اگر قرار باشد امسال مراسم سوگواری در این زمینها برپا شود، در چادرهایی که شهرداری برپا خواهد کرد، این مراسم برگزار میشود.
کاشانی که از این پاسخها قانع نشده بود باز درباره مالکان این زمینها پرسید که آیا سند دارند یا نه؟ اما اینبار رئیس شورای شهر تهران بود که پاسخ او را داد و گفت: بحث کمبود مسجد در پایتخت در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شد که ما پاسخ دادیم که هر کجا ساخت مسجد لازم باشد، شهرداری باید با خرید زمین و یا تامین فضای لازم به روش دیگری نسبت به ساخت مسجد اقدام کند
قالیبلف دیگه نزاد اریایی مهاجم وحشی شمالی از سیبری به خراسان بلوند واروپایی افتخار اریایی ها بگیرن توسرشون حلوا حلوا کنن میخواد 400 میلیارد تومان هم مسجد بسازه برای تهران که فرهنگ روستایی شیعه اریایی خودش رو توش تبلیغ کنه همین اریایی های خراسان بودند که با حیله ونیرنگ رضای ساده دل رو ازمدینه به طوس کشوندن وکشتنش وگردن مامون انداختن وبعد با قبرش کاسبی را ه انداختن 1000 سال خون مردمو مکیدن واعظ طبسی سرمایه دار اریایی ساختن بومی های خراسان نباید به این مهمونای ناخوانده سیبریایی شیعه گرا اجازه این همه فتنه اریایی -روستایی بدن پاشه بره شهردار کریمه بشه پیش فامیلاش هرچی ادم قالتاق از سبری و اسیای ی میانه راشو کج کرده اومده توفلات شاه شهردار شده بومی های خراسان تاکی میخواید بزارید خراسان زیرسم سیبریایی ها لگد کوب بشه دیگه سکوت بسه
به دلیل قحطی تحلیل، ناچار به توضیح پارهای مسائل پیرامون "" مساله کرد، ترک آزربایجانی در آزربایجان غربی هستم """ ۱- دولت مرکزی ایران تصمیم میگیرد خط لولهٔ گازی را از جنوب ایران به عراق، سوریه تا سواحل دریاای مدیترانه بسازد، بدلیل سابقهٔ طولانی "" انفجار این لولهها "" توسط تروریستها سعی میکند کردها را از جنوب غرب یا غرب مرکزی به شمال غربی انتقال دهد که این سیاست به تراکم کردها در ارومیه و آذربایجان غربی خواهد انجامید، همزمان رژیم ایران مالکی عراق را مجهز میکند تا به کوردستان عراق حمله کند.۲- """ احتمال دوم """ رژیم ایران به این نتیجه میرسد که ایجاد خط لوله گاز از طریق جنوب ایران، عراق، سوریه تا درایی مدیترانه اشکال کلان امنیتی دارد و تنها راه امن در آینده نزدیک و دور برای ارتباط ایران با دنیای خارج شمال غرب ایران یا آزربایجان غربی است که "" هیچوقت کار تروریستی از
طرف آزربایجانیها صورت نگرفته """، با آگاهی به این واقعیت رژیم وارد عمل میشود و مساله کرد در آزربایجان غربی را گنده میکند تا """ احساسات ناسیونالیستی آزربایجانیها "" به شدت بر انگیخته و با این عامل وجود اکراد در آزربایجان غربی را به حداقل برساند.
مصاحبه را گوش کردم. آقای صدر للاشرافی خیلی حرف برای گفتن دارند و سعی در مرتب کردن گفتارشان دارند ولی فرصت پیدا نمیکنند. شنونده فقط بیشتر نتیجه گیریهای حرفهای ایشان را دریافت میکند.
اقای مستشار رزیم روستایی یک پایگاه مردمی 30 میلیونی ده اندیش و نوکیسه وابسته به درامد های نفتی وواردات وخرید وفروش املاک دارد که دارای مشاغل دولتی وکارمندی ومدیریتی ونظامی امنیتی هستند یا مدیران صنایع وشرکت های پیمانکاری وبازاریان رانتی دولتی که سرمایه از دولت گرفته اند در چنین شرایطی تنها جنگ داخلی بین شهریگران محروم وده اندیشان اشرافی حکومتی قابل تصور است این یک جنگ طبقاتی وفرهنگی است بین اشرافیت ده اندیش وشهریگران غارت شده وسرکوب شده شرایط انقلابی اصلا نداریم شرایط جنگ داخلی وحذف طبقاتی فرهنگی موجود است رزیم 30 میلیون مزدور مردمی در شهرها دارد که از جاه ومقامشان حاضر به کناره گیری نیستند.اشرافیت روستایی شیعه در شهرها حالا شهریگران را نسل کشی می کند یا خودش حذف میشود .جنگ بقا بین دوفرهنگ است و دو طبقه.
اوشار گرامی، چه خوب شد که با ادبیات جالبت شخصیت اخلاقی خود را به همه نشان دادی. من یک منبع ارائه دادم. شما چه منبعی برای اطهارات توهین آمیزت داری؟ دکتر اشرفیان بناب که از هم میهنان آذری است پژوهشگر ژنتیک در دانشگاه کمبریج است. شما چه صلاحیت علمی در این زمینه داری که زبان به ادعا های اهانت بار باز می کنی؟ ضمنا از مسئولان گرامی سایت ایران گلوبال می پرسم آیا اهانت شخصی در کامنت ها مجاز است؟ لطفا نگاهی به کامنت آقای "اوشار" بیندازید.
جناب «ازرگون» کوتاه می نویسم ؟: دو راه حل بیشتر هم وجود ندارد 1_ راه حل سراسری 2_ راه تجزیه ... در مورد دومی من وارد بحث نمی شوم . تجزیه طلب باید برود با حکومت جمهوری اسلامی بجنگد . این جنگ من نیست. اینجانب در دانمارک زندگی می کنم و مدیر مسئول یک سایتی هستم و در کارمان از روش ژورنالیسم دمکراتیک پیروی می کنیم از این رو در این تنها سایت فارسی زبان است که همه می توانند در آرامش خیال ؛ ازادنه نظرات خود را را بنویسند.اما درمورد راه حل سراسری ؛ مدافع یک ایران غیر متمرکز و فدرال هستم / موضوعی که چگونگی پیاده شدن آن ، نیازمند کار کارشناسانه می باشد ؛ بعبارتی دیگر باید پذیرفت که ایران مثل لهستان یکدست نیست و شامل شش گروه اتنیکی _ فرهنگی می شود . بنظرمن احزاب کردی ، احزاب با تجریه ای هستند و از اعتماد به نفس بالایی برخورد دارند ؛ متاسفانه در میان آذبایجانی ها بجز فرقه دمکرات....
جناب «ازرگون» کوتاه می نویسم ؟: دو راه حل بیشتر هم وجود ندارد 1_ راه حل سراسری 2_ راه تجزیه ... در مورد دومی من وارد بحث نمی شوم . تجزیه طلب باید برود با حکومت جمهوری اسلامی بجنگد . این جنگ من نیست. اینجانب در دانمارک زندگی می کنم و مدیر مسئول یک سایتی هستم و در کارمان از روش ژورنالیسم دمکراتیک پیروی می کنیم از این رو در این تنها سایت فارسی زبان است که همه می توانند در آرامش خیال ؛ ازادنه نظرات خود را را بنویسند.اما درمورد راه حل سراسری ؛ مدافع یک ایران غیر متمرکز و فدرال هستم / موضوعی که چگونگی پیاده شدن آن ، نیازمند کار کارشناسانه می باشد ؛ بعبارتی دیگر باید پذیرفت که ایران مثل لهستان یکدست نیست و شامل شش گروه اتنیکی _ فرهنگی می شود . بنظرمن احزاب کردی ، احزاب با تجریه ای هستند و از اعتماد به نفس بالایی برخورد دارند ؛ متاسفانه در میان آذبایجانی ها بجز فرقه دمکرات آذربایجان ،اجزاب اتنیکی با سابقه ای را سراغ نداریم. از سوی دیگر ،دوران احزاب و قدرت های ستیز جو به پایان خود رسیده است . در حل مشکلات سیاسی می بایست دست از ستیزه جویی برداشت و راه وروش تعامل و سازش را پیشه کردو در هر مرحله ای بدنبال متحدینی پیرامون خود گشت ؛ رایزنی و لابی گری روش ها مدرن مبارزه سیاسی امروزند و خیلی چیز های دیگر که فرصتش نیست در اینجا بنویسم . سلامت باشید
گفتگوئی کم نظیر با یک "شرخر" در تهران
قدر این امنیتی که دست "شرخر"هاست بدانید
این گفتگوئی است با یک "شرخر" در تهران که در "تجارت فردا" منتشر شده است. در یک جمله "بی نظیر است." شاید گفتگو کننده سوال های حرفه ای نکرده باشد، اما بی تردید تلاش او برای پیدا کردن یک "شرخر" و مصاحبه با او، نشاندهنده استعداد حرفه ای او برای روزنامه نگاری است.
رهبر جمهوری اسلامی، در آخرین سخنرانی خود، در ارتباط با نامه نگاری میان روسای سه قوه، خطاب به مسئولان حکومتی اخطار کرد، مسئولان تا انتخابات ریاست جمهوری گریبان هم را نگیرند و تشنج ایجاد نکنند و در ادامه همین اخطار گفت: "قدر این امنیتی که داریم را بدانید!"
گفتگوئی که در ادامه می خوانید، به عیان نشان میدهد آن امنیتی که آقای خامنه ای می گوید "قدر" آن را بدانید، امنیتی است که پس از کودتای 22 خرداد 88 برای خود و اطرافیان و منصوبان خویش فرض کرده است، والا امنیت چون بخت از سر ملت ایران پریده است. "اسمال شرخر" ساده و روان می گوید وضع مملکت از چه قرار است و پلیس و نیروی انتظامی، قوه قضائیه و دادگاه ها، تشکیلات تو در توی امنیتی و خلاصه همه ارگان های حکومتی تبدیل شده اند به حافظ امنیت قایق شکسته ای که آقای خامنه ای در آن نشسته است و می خواهد آن را با سوخت اتمی به ساحل نجات برساند. تمام این ارگان ها در خدمت سرکوب سیاسی و مدنی و برای پایمال کردن ابتدائی ترین حقوق انسانی فعال اند. اسمال شرخر، تابلوی تمام نمای امنیت نداشته مردم در جمهوری اسلامی را ترسیم می کند. برای گفتگو کننده و منتشر کننده این مصاحبه باید "درود" فرستاد، حتی اگر سطح انتشار آن به دلیل سانسور مطبوعات و محدودیت های انتشارات محدود باشد. چه باک؟ مردم که خود در خیابان و کوچه و خانه و اداره و اتوبوس و ... شاهدند و هر کدام یک روزنامه متحرک.
گفتگو را بخوانید و از هر امکانی برای گسترش پخش آن استفاده کنید.////////////////
اسمال شرخر» را جلوی یکی از مجتمعهای تجاری پایتخت پیدا کردم و گفتم: میخواهم در مورد بازار شرخری با شما صحبت کنم.
ببخشید داداش همین اول کار بگم که من از اصطلاح شرخری خوشم نمیاد. ما کار راهاندازیم، شرخر نیستیم.
بعضیها خودشون نمیتونن از حق خودشون دفاع کنن بعد میان سراغ ما. یکی مزاحم ناموسی داره. اون یکی مستاجرش سرموعد حاضر نیست خونه رو تحویل بده و یکی دیگه طلب داره اما پولش زنده نمیشه. میان سراغ ما. ما هم میگیم دقیقاً چی میخوای؟ طرف دردشو میگه ما هم گوش میکنیم. بعضی لقمهها برا دهن ما گنده است میگیم نه. بعضیها باب دندون ماست میگیم آره. ته خط هم یه چیزی گیر ما میاد طرف هم به هدفش میرسه.
پس شرخری شامل کارهای دیگری هم می شود؟
خیلی پیش اومده که یک زن تنها اومده سراغ ما گفته همسایهاش مزاحم دخترش میشه. گفتیم باشه آبجی پول نمیگیریم برات حلش میکنیم. رفتیم جوون لندهور مردمو انداختیم تو ماشین بردیم زدیمش و ادبش کردیم و بعد ولش کردیم. یک بار یک پیرمرد سراغ منو از بچه محلها گرفته بود. اومد پیشم گفت پسرم مشکل منو حل میکنی؟ گفتم مشکلت چیه؟ گفت یه پسر دارم که خیلی اذیتم میکنه. توهین میکنه و پول میدزده میخوام ادبش کنی. بعد هم یه چیزی بابت دستمزد داد و من هم رفتم سراغ پسره. دیدم پسره معتاده و خیلی هم بچه پرروست. گرفتیم با بچهها بردیمش تو باغ یکی از دوستان تو شهریار. یک هفته کار من این بود که این لندهورو کتک بزنم. هی میزدمش و هی خون بالا میآورد. اون قدر زدمش که بیهوش شد. از صبح تا شب کلاغ پرش کردم اون قدر که پاهاش از خودش نبود. پس میبینی که همهش مساله پول نیست.
چرا نباید این کار را به قانون سپرد؟
خوب در نمیاد. اولاً میگیرن ولش میکنن. بعدهم خوب ادبش نمیکنن. من وقتی این جور آدما رو میگیرم اون قدر میزنمشون که خون بالا میآرن. قانون چنین کاری نمیتونه بکنه. خود من صد بار بازداشت شدم اما همیشه آزادم کردن. شاید باورت نشه اما لاتها خیلی دوست دارن اون تو باشند. تو زندان کار هست، کاسبی هست اما این بیرون نیست.
جز شرخری کار دیگری هم داری؟
من کار دیگهای بلد نیستم. اصلاً بذار درمورد این کار صحبت کنم. خیلیها فکر میکنند این کار کثیفه ولی ما کار راهانداز مردم هستیم. فامیلام از من بدشون میاد. با من قطع رابطه کردن و منو میبینن روشون رو میکنن اون ور. ولی من این کارو دوست دارم. درآمدم خیلی خوبه. قبلاً یه موتور هم نداشتم اما حالا واسه خودم خونه و ماشین دارم. دفتر اجاره کردم. همه منو میشناسن. تو بانک که میرم بدون صف کارم راه میافته. تعارف که نداریم میترسن دیگه.
خوشت می آد که ازت می ترسند؟
چرا نه ؟ این همه آدم تو این مملکت داریم. همهشون هم دوست دارن آدما جلوشون خم و راست شن. ببین داداش لاتها برا خودشون آدم دارن که بهشون میگن نوچه. هرکی واسه خودش نوچهای داره. شما نداری؟ رئیس فلان اداره نداره؟ نماینده نداره؟ همه دارن. همهام دوس دارن مردم جلوشون خم و راست شن.
من وقتی میرم تو بانک جلوم خم و راست میشن. چرا؟ چون زور دارم و نترس هستم. یه بار از رئیس یه شعبه آدرس صاحاب چکو میخواستم نداد. رفتم توی پارکینگ و دور تا دور ماشین خوشگلشو خط خطی کردم. روش هم نوشتم رابین هود. وقتی اومد بره بیرون، آتیش گرفته بود. من آدم بدلجی هستم. فرداش رفتم تو بانک داد و بیداد راه انداخت و زنگ زد پلیس. منو بردن ولی مدرک نداشتن ولم کردن. دوباره رفتم بانک و این بار درگوشش گفتم یا آدرسو بده یا میزنم زندگیتو نابود میکنم. آدرس زن و بچتو دارم. بازهم چقری کرد و نداد. شب رفتم در خونهش زنگ زدم. خودش اومد پشت آیفون گفتم منم رابین هود. گوشیو گذاشت. میدونستم زنگ میزنه پلیس. رفتم قایم شدم. تا پلیس رفت دوباره رفتم در خونهش. شروع کردم داد و بیداد کردن که آی مردم این مرده حیثیت خونوادمو برده. زن و بچه داره اما به ناموس من نظر داره. نیومد بیرون ولی باز پلیس اومد. دوباره فرار کردم. باز که پلیس رفت برگشتم در خونهش زنگ زدم. دیگه عصبانی شده بودم. قاطی کرده بودم. گفتم یا پسرتو میدزدم یا آدرسو بده.
شمارهمو رو دیوار نوشتم براش. طرفای ظهر بود که دیدم زنگ زد. گفت تو رو خدا دست از سرمون بردار. گفتم کاری ندارم آدرسو بده. بنده خدا داد ولی اگه نمیداد میرفتم بچهشو میدزدیدم.
به بچهاش چه ربطی داشت؟
ببین داداش این چیزا مال قصههاس. اینکه رحم کنی و نکنی، چیزی درست نمیشه. من شرخرم. گلکار که نیستم. معلم که نیستم. طرف پول مردمو خورده و نمیده. بعد رفته برا زن و بچهش لباس و ماشین خریده اون وقت چطور ربطی نداره؟ سرنوشت اینها همه به هم وصله و شوخی نیست. چطور منو بگیرن و ببرن زندان زن و بچهم گشنه میمونن و هیشکی نیست کمکشون کنه.
زن و بچه هم داری؟
بله، دو تا دختر دارم.
میتوانی تصور کنی یک نفر آنها را گروگان بگیرد؟
اوه اوه خدا اون روزو نیاره. قاطی میکنم بد جور. بین ما لاتها هم گاهی دعوا میشه. یه بار دارودسته مهدیسیاه با ما کج افتادن. دستشون که به من نمیرسید .دخترکوچیکهمو گروگان بردن. قاطی کردم. خدابیامرز مهدیسیاه رفیقم بود. زنگ زدم رو گوشیش گفتم مهدی به بچههات بگو تمومش کنند که اگه قاطی کنم، بد میشه. گوش نکرد. رفتم از بچههای نظامآباد چند نفر اجیر کردم. محل دعوا یکی از فرعیهای شماره دو بود. آی زدیم همدیگهرو. قمه بود که فرو میرفت تو دل و جیگر بچهها. خود من اون روز هفت تا چاقو خوردم ولی خدا خواست ما بردیم. مهدی سیاه به نوچههاش دستور داد دخترمو آزاد کردن.
شده تا حالا سر شرخری کتک هم بخوری؟
ببین داداش این کار کتک داره، فحش داره. بیناموسی داره و همه چی داره. بذار برات تعریف کنم میفهمی چی میشه. یه بار یه بابایی جلو پاساژ منو دید و گفت تو اسمال شرخری؟ گفتم آره، فرمایش؟ گفت: یه چک دارم مال یه بابایی که خیلی کله گندهس. میگن فقط تو میتونی نقدش کنی. گفتم بیا بریم صحبت کنیم. رفتیم یه جا نشستیم صحبت کردیم. گفتم توکی هستی؟ گفت کارخونه گچ دارم. گفتم طرف کیه؟ گفت نماینده بوده و الان داره تو خیابون فاطمی ساخت و ساز میکنه. گفتم بادیگارد داره؟ گفت: آره راننده داره. طرف ۳۰۰ میلیون بدهکار بود و قرار شد من هشت تا بگیرم و پولشو نقد کنم. میدونستم خیلی خطرناکه. بادیگارد طرف غول بود و میدونستم منو لت و پار میکنه. گفتم اسماعیل این دیگه ته خطه. خلاصه نشستم فکر کردن تا اینکه یه چیزی به ذهنم رسید. تعقیبش کردم دیدم میره سر ساختمونش تو خیابون فاطمی. هر روز یه سر میزد و نیم ساعتی اون جا بود و بعد میرفت دفتر کارش که بلوار کشاورز بود. یه روز که بادیگاردش از شرکت رفت بیرون، رفتم تو دفترش. به بهونه تعمیر تاسیسات ساختمون. تنها بود. یه لحظه پشیمون شدم اما دیگه نمیشد کاری کرد. رفتم جلو کپی چک رو گذاشتم جلوش. گفت این چیه؟ گفتم مال شماست. موبایلشو برداشت زنگ بزنه گفتم حاجی پول نشه، پولت میکنم. دو روز دیگه میام. زدم بیرون. شب رفته بودم قهوه خونه ممد میشی دیدم چند نفر گردنکلفت اومدن تو. درو بستن و اونقدر ما رو زدن که تو ادرارم خون بود. خلاصه دیدم این یارو خیلی چقره. نگو عکسمو از تو دوربین در آورده بودن و شناسایی کرده بودن. به قدری کتک خوردم اون روز که تا سه ماه بدنم درد میکرد.
تا حال از کاری پشیمان شدهاید؟
بله، ولی عادت کردم بهش فکر نکنم. ولی شبها بعضی وقتها خوابش را میبینم. یه بار اشتباهی کارد فرو کردم تو پهلوی یه نفر دیگه. به یکی زنگ زدم لیچار بارم کرد عصبانی شدم. رفتم سراغش. قیافهشو نمیشناختم. از یکی پرسیدم، گفت اونه. رفتم کاردو فرو کردم تو کتفش بعد فهمیدم اشتباه کردم و اون نبوده. خیلی ناراحت شدم. یه بار هم رفتم چک یه بدبختو نقد کنم. خونهش تو منیریه بود. تاجری بود که حساب و کتابش به هم ریخته بود و خلاصه چکهاش برگشت میخورد. دو روز پشت در موندم و هیچ کس درو باز نکرد.
میدونستم تو خونه اس. رفتم رو پشت بام و کولرشو قطع کردم. بازهم بیرون نیامد. خلاصه یه چند روزی علافش بودم تا اینکه با هزار بدبختی از پنجره رفتم تو خونهش. اصلاً صدایی نمیآومد در حالی که میدونستم تو خونهاس. هرجا رو نیگا کردم نبود. ولی متوجه شدم از تو حموم صدا میاد. رفتم یواش درو وا کردم دیدم بدبخت افتاده رو زمین و دوش هم بازه و همین طور آب هم داره میره. دستکش دستم کردم و شیر آب رو بستم. ولی دیدم مرده و نفس نمیکشه وآب هم صورتشو پوسانده بود. قیافهش تا مدتها توی ذهنم بود. اون روز اومدم بیرون و زنگ زدم به پلیس و گفتم من شرخرم و چنین چیزی دیدم. نمیدونم من چقدر مقصر بودم اما در هرحال عذابش برام مونده.
قیمت کارها چقدر است؟
هر چیزی قیمتی داره. گوش، انگشت، بند انگشت، مو، پهلو، سر. خلاصه همه چیز واسه خودش قیمت داره. یه بار یه بنده خدایی به من پول داد تا سگ یه خانومه رو بکشم. مثل اینکه به سگ خانومه حسودیش میشد. یه روز عصرکه خانومه تو فرمانیه داشت پیادهروی میکرد، سگشو دزدیدم. طرفای عصر بود که دزدیدمش و شب هم فروختمش به یکی دیگه.۳۰۰ تا گرفتم. به هرحال چک یه نرخ داره، چک و توگوشی هم یه نرخ. کفگرگی هم قیمت خودشو داره. مثلاً مظنه چک،۱۰ تا ۲۰ درصده. شاید هم بتونی چک طرف رو بخری که در این صورت ۵۰ درصد از مبلغ چک کم میکنی و بقیه اش رو میدی طرف. بعد ولی باید نقدش کنی دیگه.
چندساله تو این کاری؟ کدام سال کار پر رونق بوده؟
راستش کار ما همیشه رونق داره. سفارش زیاده. تا بیحسابی باشه، کار ما هم رونق داره. وقتی وضع مردم خوب شه، وضع ما بد میشه. وقتی وضع مردم بد شه وضع ماهم خوب میشه. در ضمن الان دست زیاد شده و هرکیو میبینی، قمه دست گرفته میآفته توخیابون دنبال باجخواهی و شرسازی. بعضیها شرخر نیستند، شرسازند.
در مورد چک، بیشتر از همیشه پارسال رونق داشت. پارسال من دفتر زدم و ۱۰ تا نوچه گرفتم. من الان ۱۱ ساله دارم کار شرخری میکنم. الان ۳۹ سال دارم و ۱۱ ساله شرخرم. اولش هیچی نداشتم. کارم سرقت گوشی بود ولی بعد یه بنده خدایی بود به نام تقی معروف به تقی وانتی منو کشوند تو این راه. من بچه لات بودم و دعوا راه مینداختم. گفت بیا شرخری کن نون خوبی توش داره. برا بار اول رفتم سراغ کارمند یه شرکت. دفترش تو جردن بود. نشستم تو دفترش گفتم تا پول ندی نمیرم. اونقدر کثیف و بدبو بودم که طرف چک ۵۰۰ هزارتومنی رو همون جا قرض کرد و پولشو داد. اون موقع ماهی دوسه تا چک برگشتی داشتیم. الان ماهی ۲۰ تا داریم. شاید هم بیشتر. خودم دیگه کمتر از ۱۰۰ میلیون کار نمیکنم و معمولاً ۱۰ تا ۲۰ درصد میگیرم.
فکر میکنید تا چه زمانی این کار را ادامه بدهید؟
می خوام دو سال دیگه بازنشسته کنم خودمو. شکر خدا الان خونه و ماشین و زندگی دارم ولی میخوام از نظامآباد بیام سمت یوسفآباد. یه خونه بزرگ میخوام و بعد یه ماشین و بعد هم بتونم یه گاراژ تو جاده قدیم بگیرم برا تعمیر پمپ و این طور چیزها. البته الان دیگه دعوا نمیکنم. رفتارم پخته شده و کمتر قلدری میکنم ولی، خُب، احتمال قاطی کردنم هست.
امام جمعه اهل تسنن زاهدان
یگانه امام جمعه ای که از قتل "ستار بهشتی" سخن گفت
مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل تسنن در زاهدان، یگانه امام جمعه ای بود که روز جمعه گذشته مسئله قتل "ستار بهشتی" در زندان اوین بر اثر شکنجه را مطرح کرد و از مسئولات خواست به این جنایت رسیدگی کنند. او گفت:
هیچ کس نیست که از دستگیری و کشته شدن این جوان ایرانی(ستار بهشتی)، چند روز پس از دستگیری ناراحت نباشد. همه ما انسان هستیم و هر انسانی از شنیدن چنین واقعه ای که متهمی صحیح و سالم دستگیر شده و پس از چند روز بر اثر بلاهایی که بر سرش آورده شده، جنازه اش به خانواده تحویل داده می شود، متاسف و ناراحت می شود.
این موضوع امروز به بهانه خوبی برای رسانه های جهانی و کشورهای مختلف تبدیل شده است تا علیه کشورمان سخن بگویند و این موضوع را به سوژه ای برای تخریب وجهه بین المللی ما تبدیل کنند. این نوع موارد برای ما مردم ایران، که ادعای تمدن و فرهنگ چندهزار ساله داریم، نیز مایه سرافکندگی است.
از آنجایی که این واقعه در تهران که مرکز کشور است اتفاق افتاده است، خبر آن به رسانه ها رسیده و واکنشها را برانگیخته، در حالی که در حاشیه کشور و در شهرهای دیگر در صورت بروز چنین وقایعی – که متاسفانه اتفاق هم افتاده، اینگونه موارد مخفی مانده و کسی از ترس نتوانسته چیزی بگوید.
حتی اگر یک سرباز چنین اقدام زشتی را انجام دهد، کار او به حساب نظام و حتی ملت ایران گذاشته می شود. متاسفانه موارد زیادی از این نوع در کشور ما وجود دارد.
مسئولین باید با عاملان این قضیه برخورد کنند. همان گونه که در مجلس نیز مطرح شد که اگر با عاملان جنایت کهریزک برخورد می شد، این جنایت اخیر اتفاق نمی افتاد.
جمعی از دراویش گنابادی طی نامه ای سرگشاده خطاب به هاشمی رفسنجانی نسبت به اعمال فشار و ظلم بر دراویش در کشور اعتراض کرده و خواستار ارایه راهکاری از سوی وی در این زمینه شده اند.
اشتباه از ما بود که تصور کردیم در کشور خویش حق حیات و تعیین سرنوشت داریم
نامه سرگشاده جمعی از دراویش گنابادی به هاشمی رفسنجانی:
جمعی از دراویش گنابادی طی نامه ای سرگشاده خطاب به هاشمی رفسنجانی نسبت به اعمال فشار و ظلم بر دراویش در کشور اعتراض کرده و خواستار ارایه راهکاری از سوی وی در این زمینه شده اند.
به گزارش سایت مجذوبان نور متن کامل این نامه سرگشاده به شرح زیر است:
هو
۱۲۱
ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام؛
جناب آقای آیت الله هاشمی رفسنجانی
با سلام ؛
ایجاد ارگان و نهادی بنام “مجمع تشخیص مصلحت نظام” برای دستیابی و تشخیص دستور العملهایی است که مصالح نظام در آن لحاظ شده باشد. مسلم است “نظام” به اعتبار آنکه عناصر تشکیل دهنده آن، نماینده و منتخبین مردم هستند مترادف با “ملت ایران ” است و در واقع نام اصلی این نهاد “مجمع تشخیص مصلحت ملت ایران” خواهد بود. جدایی و فاصله “نظام” و “ملت ایران” از یکدیگر، عملا سمت و سوی “مصلحت” را تغییر و نوع و شکل “تشخیص” را دگرگون و هدف اعضای “مجمع” و اساسا انگیزه و دلیل ایجاد آن را مبهم! کرده و زیر سوال خواهد برد. به زبان دیگر در حد فاصل هم سویی یا تضاد “نظام” و “مردم” جایگاه این نهاد را در روند سیاسی کشور تعریف و مشخص خواهد شد.
پس از بیان این مقدمه، تقاضای ما جمعی از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی آن است که چون جنابعالی و زیر مجموعهی شما این توان را دارا میباشید که مصالح کل ملت ایران را تشخیص دهید، به حتم توان آن را نیز دارید که مصالح بخشی از شهروندان کشور را نیز تشخیص و راهکاری مناسب را برای رفع مشکلات آنها ارائه فرمایید.
در سال ۱۳۸۸ دراویش گنابادی به صورت گسترده در انتخابات شرکت کرده و به آقای کروبی رای دادهاند، دلیل انتخاب هم دفاع جوانمردانه و شجاعانه وی از حقوق پایمال شده دراویش در تخریب دو حسینه در شهرهای قم و بروجرد بود و در واقع حمایت از ایشان جنبه سیاسی نداشت بلکه صرفا به جهت قدردانی و تشکر از وی بود. به حوادث بعد از انتخابات واقفید. آن روزهای تلخ به تاریخ پیوسته و فراموش شده، اما برای دراویش گنابادی حکایت همچنان باقیست!
همانگونه که مستحضرید در شهریور ماه ۱۳۹۰ جمعی از وکلای دراویش توسط سربازان گمنام وزارت اطلاعات دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار گرفته و ماهها در زیر سختترین شرایط روحی و جسمی مورد آزار و بازجویی بودهاند. یکی از اساسی ترین اتهامات آنها به اصطلاح دخالت در فتنه ۸۸ است.
شاید، البته شاید! اگر منتخب دراویش پیروز انتخابات شده بود امروز وکلای ما در چنین شرایطی نبودند و ما نیز فتنهگر، منحرف و ضد امنیتی محسوب نمیشدیم. شاید! اشتباه از سوی ما بود که تصور کردیم در کشور خویش حق حیات داریم و میتوانیم در تعیین سرنوشت خود موثر باشیم. اطلاع نداشتیم که اگر دیگران! برای ما تصمیم نگیرند و ما استقلال داشته باشیم و از کانونهای قدرت کسب تکلیف نکنیم چه روزهای تلخی در انتظار ما خواهد بود.
تا انتخابات سال ۹۲ هفت ماه وقت داریم و باید اندیشه کنیم و مصلحت خویش را دریابیم، از خود میپرسیم چه باید کرد که به شرایط گذشته مبتلا نشویم؟ وقتی رای دادن به شخصیتی که از فیلترهای مختلفی چون شورای نگهبان و ارگانهای دست اندر کار از جمله وزارت اطلاعات عبور کرده است میتواند مشکل ساز شود، تکلیف ما چیست؟ و چه تضمینی وجود دارد که مصیبت وارده بر ما حتی در ابعاد وسیعتری مجددا تکرار نگردد؟
از باب مشورت میپرسیم که مصلحت ما چیست؟! و لطفا در چنین شرایطی یک بار دیگر تعریفی مشخص و قابل فهمی از واژهی «نظام» ارائه فرمایید چرا که ظاهرا نظام به معنای هماهنگی و نظم بر اساس قانون در یک ساختار سیاسی است، در صورتی که آنچه مشهود و ملموس است خلاف آن را نشان میدهد و البته واژههای دیگری نیز وجود دارد مانند «آزادی»، «امنیت»، «قانون»، «عدالت» و … که باید مورد بازنگری قرار گرفته و معانی خاص سلیقهای آن تعریف شود.
ما تا آن زمان که واقف به معنای جدید واژه های مذکور نشدهایم در تشخیص مصالح سیاسی و اجتماعی خود عاجزیم. آیا جنابعالی و “مجمع تشخیص مصلحت نظام” راهکاری را برای دراویش میتوانید ارائه دهید که وزارت اطلاعات یا ارگان و نهاد دیگری ما را به جرم تبعیت از آن مورد مواخذه و مجازات قرار ندهند؟
در پایان امیدواریم هرچه سریعتر فرزندان جنابعالی و البته اشخاصی که به هر دلیل نتوانستهاند پی به معانی جدید واژها برده و در زندان ها بسر میبرند آزاد شده و آزادی همهی ملت ایران با هر فکر و سلیقهای بتواند در راستای مصلحت نظام قرار بگیرد.
جمعی از دراویش گنابادی
لازم به توضیح است که صوفیان وعرفا ودراویش از مکاتب وفرق مختلف ازابتدای قدرت گیری رژیم روستایی شیعه فقاهتی مورد سنگین ترین سرکوب ها قرار گرفتند عرفان وتصوف که از قرن ها پیش از فرهنگ شهری شهریگران شهرها وروستاهای ایران بوده همیشه مورد انکار و تکفیر روستایفکران ومتشرعین حاکم بوده روح نجابت باطنی و ایمان بدون تظاهر همراه با همنوع دوستی طبیعت دوستی و محبت به خلق یعنی تمام مظاهر حیات اعم از گیاه وحیوان وانسان از خصوصیات فرهنگ شهری عرفانی وصوفیانه است مخالفت با هرنوع حکومت بشری واستبداد انسانی وتحمیل زور دینی وسیاسی وقومی ونزادی نیز از خصوصیات این فرهنگ پاک شهری در فلات است با روی کار امدن حکومت بیگانه ووجشی ومتشرع وروستاییفکر شیعه صفوی درایران که در ابتدا تظاهر به تصوف میکرد برای عوام فریبی وبعد از به قدرت رسیدن در اغوش فقیهان ومتشرعان وارداتی ااز لبنان وعراق واناطولی افتاد صوفیان وعرفای زیادی از ایران به هند وعثمانی مجبور به مهاجرت شدند تا از گزند متشرعین ده اندیش صفوی غاصب درامان باشند صوفیان زیادی نیز که اکثرا از طبقه پیشه وران شهری بودند با حکومت متشرع وده اندیش صفوی درگیرشدند مانند نقطویان وبا ترور و مبارزات قهرامیز شهری بسیاری از مزدوران قزلباش وارداتی شیعه صفوی را به درک واصل کردند حکومت روستایی صفویه که دست نشانده صلیبیان و یهودیان اروپا درایران بود همواره از تهدید صوفیان خواب ارام نداشت.
نماینده خامنه ای :35000 کاربر بسیجی وارد فضای مجازی شدند
نماینده ولی فقیه در سپاه بقیةالله شیراز گفت: بسیج با تشکیل 35 هزار کاربر از طریق فضای مجازی توطئههای استکبار را نقش برآب کرده است.
آخوند شعبان اسماعیلی امروز در گفتوگو با سایت حکومتی فارس در شیراز گفت: بسیج با توانمندی، هدایتهای مقام معظم رهبری، سیاست داخلی سپاه پاسداران و با پشتیبانی مردمی به مقابله با جنگ روانی و تهاجم فرهنگی غرب رفته و به موفقیتهای چشمگیری در این زمینه دستیافته است.
دو شهروند در مهاباد توسط دادگاه انقلاب اسلامی این شهر به زندان محکوم شدند.
براساس گزارش رسیده به آژانس خبری موکریان،امیدقادری اقدم فیلمبردارومستندسازاهل مهاباد ازطرف دادگاه انقلاب اسلامی این شهربه دوسال ونیم زندان محکوم شد.
امیدقادری اقدم که سازنده مستندهای "مین " و " اینجا سردشت، به وقت بغداد " می باشد، خردادماه سال جاری مدتی رادربازداشت بسربرده وباقراروثیقه 60 میلیونی آزادشده بود؛وی به اتهام امنیتی ازطرف دادگاه انقلاب اسلامی مهابادبه تحمل دوسال ونیم حبس محکوم شد.
همچنین براساس خبر دیگری که به سایت موکریان رسیده،جمال قادرنژاددانشجوی جامعه شناسی دانشگاه پیام نورمهابادنیز ازسوی دادگاه انقلاب اسلامی این شهر به زندان محکوم شد.
این گزارش میافزاید،قادرنژادکه اهل روستای حاجی حسن ازتوابع میاندوآب میباشدحدود 5ماه پیش دستگیروبه اتهام امنیتی به پنج سال حبس محکوم شده است؛ وی هم اکنون در زندان مرکزی مهاباد بسر می برد.
لازم به ذکراست براساس همین گزارش،حکم صادره برای قادرنژادوقادری اقدم ظرف مدت 20 روزپس ازابلاغ،قابل تجدیدنظردرمحاکم تجدیدنظراستان آذربایجان غربی میباشد.
ایران خواه عزیز اگر مثقالی هوش و ذکاوت داشتی و اندک اطلاعاتی از تشابهات ژنتیکی در نواحی رپید دی ان ای انسانها داشتی این مقاله جناب آقای مازیار اشرفی بناب را اینجا رفرنس نمیدادی. این مقاله آبروی علوم ژنتیک را به آب کشیده. این مقاله از طرف هیچ ژورنال ISI چاپ نشد و آخر سر خود آقای اشرفیان گفت که از کار پژهشی من پان فارسها و پان ایرانیستها استفادهٔ سیاسی کردند.لطفا از چیزی که اطلاعی نداریم وحی منزلانه صحبت نکنیم.
آقای موحدی مثل اینکه در خواب هستی آذربایجان مدت زیادی هست که از ایران جدا شده امثال شما میخواهید آنرا دوباره بچسبانید
فارسیستانیها هم این را میدانند و دنبال متحد هستند از کردها وبلوجهاوغیره متحد میسازند بر علیه آذربایجان . دشمن فارسیتانیها نه کرد باوچ عرب و...بلکه آذربایجان است. با ورود آذربایجان به صحنه سیاست از قدرت سیاسی فارسیستانیها کم میشود یا قدرت سیاسی آنها سقوط میکند
جناب توکلی
چرای عدم شرکت نمایندگان احزاب سیاسی و فعالان مشهور ازربایجانی را شما خود چندیدن بار اعتراف فرمودید . اولا در نظری که با نوشته اید :
...... بهر حال یک نگاه و دیدی در بین فعالان گروههای اتنیکی وجوددارد که آشکارا به راه حل سراسری اعتقاد ندارند، این نگاه به کردستان برزگ ، ترکستان بزرگ ویا به وحدت دو آذربایجان اعتقاد دارند. امید آنان هم تصمیم قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای هستند. بنظرم امروز قطر نیم میلیونی ، عربستان و ترکیه با کمک غرب صحنه گردانان خاورمیانه هستند و هر کدام از این کشور ها هم یک دو جین برنامه برای تغییر جغرافیای سیاسی منطقه در کشوی میزشان دارند........
و یا در نظری که در این لینک نوشته اید : http://iranglobal.info/comment/1310#comment-1310
شما روشنفکران راه ازادی و دمکراسی هر کاری میکنید که اصل حرف را نزنید و پشت سر هم ما را زیر سوال میبرید این در حالی است که ما نه بلکه این شما هستید که زیر سوال هستید . شما قادر به نوشتن یک نظر نرمال بدون چسباندن برچسب نیستید و از دمکراسی صحبت میکنید . حرکت ما را به تورکیه که خود بزرگترین مخالف ازادی ملل ایران است وصل میکنید پای قطر را به میان میکشید و از عدم بلوغ ناسیونالیسم تورکی صحبت میکنید و میفرمایید ناسیونالیسم ایرانی خیلی قوی است ... البته نمیفرمایید که اگر قوی است پس اینهمه مشکل مرکز گرزیزی از کجا ناشی میشود .البته این صحبتها نتیجه تربیت سرشار از نا اگاهی و نژادپرستانه ای است که چند نسل از ملت شما با ان تربیت شده اند . حرکت ازربایجان را به قدرتهای منطقه ای وصل میکنید و میفرمایید امید ما انهاست .
امیدوارم فهمیده باشید برای چه هیچ کسی روشنفکر ایرانی را در حدی نمیداند که در مورد حقوق و دمکراسی صحبت کند . ملت ازربایجان نتیجه اعتماد به شما برای حل مسئله ملی در چهارچوب ایران را به دفعات با خیانت شما و خون ملت ازربایجان پرداخت کرده است . شما اول باید خود دمکراسی را یاد بگیرید بعد ملل دیگر را دعوت به دمکراسی کنید . راه جذب ملل مختلف در ایران این است که اول تمام کنوانسیونهای حقوق بشر در مورد حقوق اتنیکی را قبول کنید تا باب گفتگو باز شود و برای اجرای ان تضمین تعیین کنید . البته که شما حاضر به قبول چنین چیزی نخواهید بود پس تا ان موقع و تا زمانی که بتوانید تا حد قبول قوانین بیناالملی خودتان را ارتقا دهید صحبت کردن از این موارد با ادبیاتی که شما دارید غیر ممکن خواهد بود . طبق قوانین بینالمی ملتی که دچار استعمار از هر نوعی و یا نسل کشی شده باشد حق جدای دارد . من از ملتی که روشنفکرش شما باشید جدا خواهم شد . و فکر نکنم کاری از دست شما بر بیاید . اینکه حالا منافع دنیا در کمک به تجزیه ایران است برای ظلمها ملت روشنفکر شما و کامنتهای ضد بشری امثال شما پایان قاطعی خواهد بود .
با سپاس فروان از معرفی این شهید عیلامی ابادانی از اقای حیدری ودرود به روان وخاطره پاک همه شهدای دهه 60 از همه جای فلات خونین ایران که درراه جنگ رهایی بخش ملی و مبارزه با استبداد واستعمار رزیم روستایی حاکم شیعه در جای جای فلات به خاک افتادند تا شیرمردی وشیرزنی بومیان فلات را به مهاجمین ده اندیش نشان دهند عیلامیان مجاهد وکمونیست بسیاری در دهه 60 اعدام شدند وخونشان با خون دیگر شهیدان فلات درهم امیخت تا سندی بر اصالت بومیان همه فلات باشد.
درود بر شما
این بیانیه بیشتر به شعر شبیه است تا واقعیت!
آیا بهتر نبود بیشتر از بازی با کلمات ، به اصل واقعیت پرداخت ؟!
البته شاید پشت پرده این کنفرانس مباحثی عنوان شده که هم ملموس و هم خارج از درک مردم است که عنوان نمودنش صلاح بیش نیست؟!!
به هر حال با سپاس از گردانندگان و امید سرنگونی جمهوی اسلامی
سهرابزهی
بدبختانه هیچ یک از دوستان بزرگواری که در این بخش یادداشت هائی را نوشتند حتی یک بار نیز از دژخیمان دانه درشت رژیم ولایت فقیه در آذربایجان غربی که هزاران تن از دشمنان رژیم را کشته و شکنجه کرده اند و پس از دزدی هائی با ارقام نجومی و باور نکردنی زندگی شاهانه ای دارند یاد نکردند! ********* کارنامه ( صادق محصولی ) دژخیم خونخوار و دزد میلیاردر رژیم ولایت فقیه ********* http://eshtrak.wordpress.com/2012/11/10/%da%a9%d8%a7%d8%b1%d9%86%d8%a7%…
امین و امیر عزیز، واقعا دنیا عوض شده، افکار عوض شده. ملیتهای مختلف دنیا میخواهند سرنوشت خودشان بدست خود تعیین شود. آذربایجانینهای داخل ایران مدتی است که ایران را طلاق داده اند. ایران مرده است. تنها جنازه ایران هست که بر دوش ملا و پاسدار حمل میشود. طولی نخواهد کشید که آنها قادر به حمل ان نخواهند بود. امروز در داخل آذربایجان تعداد استقلال طلبان خیلی زیادند. و این تعداد هر روز بیشتر و بیشتر میشود. بیست سال پیش به سختی کسی را در آذربایجان میتونستی پیدا کنی که از استقلال حرفی به میان آورد. ولی امروز خیلی با آنزمان فرق میکند. نباید از مردم فاصله گرفت. یادتان هست که زمان انقلاب، کمونیستها خیلی جلوتر از توده مردم حرکت میکردند و فکر میکردند که مردم آنها را دنبال خواهند کرد. اما هچوقت چنین نشد. امین و امیر عزیز، ایران تجزیه خواهد شد. بیایید همه آذربایجانیها باهم متحد شویم و به فکر ساخ
امین و امیر عزیز، واقعا دنیا عوض شده، افکار عوض شده. ملیتهای مختلف دنیا میخواهند سرنوشت خودشان بدست خود تعیین شود. آذربایجانینهای داخل ایران مدتی است که ایران را طلاق داده اند. ایران مرده است. تنها جنازه ایران هست که بر دوش ملا و پاسدار حمل میشود. طولی نخواهد کشید که آنها قادر به حمل ان نخواهند بود. امروز در داخل آذربایجان تعداد استقلال طلبان خیلی زیادند. و این تعداد هر روز بیشتر و بیشتر میشود. بیست سال پیش به سختی کسی را در آذربایجان میتونستی پیدا کنی که از استقلال حرفی به میان آورد. ولی امروز خیلی با آنزمان فرق میکند. نباید از مردم فاصله گرفت. یادتان هست که زمان انقلاب، کمونیستها خیلی جلوتر از توده مردم حرکت میکردند و فکر میکردند که مردم آنها را دنبال خواهند کرد. اما هچوقت چنین نشد. امین و امیر عزیز، ایران تجزیه خواهد شد. بیایید همه آذربایجانیها باهم متحد شویم و به فکر ساختن وطنمان آذربایجان بعد از فروپاشی ایران باشیم. بیز سیزدنیک... سیزده بیزدن....
دوستان از مبارزات فدائیان اورمیه در بعد از انقلاب بهمن 57 صحبت کردند. در این رابطه توجه شما را به مطالب زیر جلب میکنم: « گروه ارومیه» زندانیان سیاسی بودند که درتابستان سال 1351 در ارومیه به اتهام تدارک برای قیام مسلحانه علیه شاه دستگیر شده بودند. 22 نفر- توضیح جامع را در مقاله عمل خاص منطق ناقص - در آرشیو مقالاتم میتوانید بخوانید. پاراگرافی هم مربوط به ستاد فدائیان میشود که در زیر آمده است. و پاراگرافی دیگر هم از کامنت خود در رابطه با ویران کردن ستاد فداییان اینجا نقل شده است. که تاریخش همان شهریور 58 گفته آقای بهنام گرامی ست.
« بعد از بهمن 57 ، بقایای «گروه اورمیه» ،« زندانیان سیاسی» تازه آزاد شده، و تعدادی از«دانشجویان دانشکده کشاورزی ارومیه» و « دیگران» ، گرد هم آمده «ستاد چریکهای فدایی خلق» ارومیه را با نام رسمی « دفتر روز نامه کار» تشکیل دادند؛که خود داستان دیگریست.
امیدوارم دوستانیکه در آفرینش این بخش از داستان شرکت داشتند دست به قلم برده و نسل جوان را از تجربیات آموزنده ء خود بی نصیب نگذارند.
قصهء سازماندهی هزاران عضو، کسب 15هزار رأی مردم در انتخابات مجلس(برای قربانعلی پاشایی) با تلاشهای شبانه روزی دهها دختر و پسر فدایی ، کار ارجمند دختر فدایی «تهمینه» با زنان کارگر دخانیات برای سوادآموزی ، و سخنرانیهای آگاهی بخش و پر شورش به زبان آذربایجانی، یاری سازمانیافته به دهقانان تهیدست به هنگام درو و برداشت محصول، متشکل ساختن کارگران شهر در « هیئت نمایندگان کارخانه های ارومیه»، و ...همه در انتظار توصیف قلم شما ست.
هرگز مباد،که این تاریخ و تاریخچه ها فراموش بشوند.
مردمانیکه تاریخ خود را بفراموشی بسپارند، همیشه مجبورند گذشته ها را تکرار کنند.» عمل خاص منطق ناقص -نوشته آ.ائلیار http://www.iranglobal.info/node/7667 ********* ستاد فداییان:«
* بسیج «تودۀ نا آگاه» توسط ایده لوژیها هر اندازه بیشتر باشد خطرش به آزادی به همان اندازه بیشتر است: مثالی در این رابطه از فدائیان ارومیه بزنم: فداییان به قانون اساسی ارتجاعی حکومت حاکم رأی ندادند. آنها درسال 1358 در ارومیه اول خیابان دانشکده روبروی ساختمان بزرگ « ساواک شاه» که بعد از 57 «مقر سپاه پاسداران» شده بود، در ساختمان دو طبقه یی اجاره یی- ستاد( دفتر روزنامه) داشتند. دو نیروی مسلح ( فدایی- سپاه) روبروی هم قرار داشتند. از طرف سپاه توسط فردی گویا به نام « بهزاد دربندی» شبانه یک نارینجک دست ساز به داخل دفتر پرتاب میشود که فقط خساراتی به بار میاورد. مدتها بعد حسنی امام جمعه ارومیه در مسجد جامع ضمن سخنرانی به مردم میگوید: « امروز میرویم ستاد فداییان را به سرشان خراب میکنیم». ساعاتی بعد «جمعیت مسجد »روانه خیابان دانشکده میشود. فداییان که مسلحانه از ستاد حفاظت میکردند سئوالی برایشان مطرح میشود« به مردم نمیشود شلیک نمود پس چه باید کرد؟» تصمیم میگیرند به «خانه های تیمی» عقب نشینی کنند. جمعیت مسجد ساختمان را به راستی با خاک یکسان میکند -« توده نا آگاه» . در حقیقت این ساختمان نبود که خراب میشد بل ساختمان « آزادی » خودشان بود که با دست خود نابودش میکردند. از اینرو اکنون دم در زندان منتظر ملاقات عزیزانشان هستند. و چشم براه بازگشتشان از غربت. این نابودیها و افزون بر آنها کشتار های وحشتناک در گوشه گوشه ایران تکرار شد. نسل آزادیخواه و عدالت طلب 57 بدون آخوند( ایده لوژی بسیجگر اسلام سیاسی حاکم) انقلا ب بهمن را تدارک دید و آخوند جلاد او و انقلاب شد»
سخن ماشاالله سلیمی در کنفرانس پراک : « دوستان عزیز!
امروز نقار ملی و کینه از همدیگر به چنان حدی از رشد رسیده که کار را به ژن شناسی کشانده است. یکی سعی میکند ترک نبودن آذربایجانیها را اثبات کند، آن دیگری ایرانی نبودن خویش را.
ادامه این وضعیت میتواند در شرایط بحرانی تبدیل به یک فاجعه بزرگی شود. بر ما است که با درک مسئولیت تاریخی خویش به راه حل مناسبی بیاندیشیم...
دوستان عزیز!
امروز نقار ملی و کینه از همدیگر به چنان حدی از رشد رسیده که کار را به ژن شناسی کشانده است. یکی سعی میکند ترک نبودن آذربایجانیها را اثبات کند، آن دیگری ایرانی نبودن خویش را.
ادامه این وضعیت میتواند در شرایط بحرانی تبدیل به یک فاجعه بزرگی شود. بر ما است که با درک مسئولیت تاریخی خویش به راه حل مناسبی بیاندیشیم.
به باور من قبول فدرالیسم منطقهای یکی از موثرترین راه حلها است. تاکید من بر فدرالیسم منطقهای از ان رو است، که این شکل از ساختار سیاسی جامعه بر خلاف تصور بسیاری از تمامیت ارضی خواهان نه بمب اتمی است و نه فراهم ساز زمینه تجزیه ایران.
بر عکس این سیستم به یگانگی داوطلبانه شهروندان ایرانی در چهارچوب ایران دموکرتیک و آباد یاری رسانده و سبب خواهد شد که توان و انرژی همه، در عین حفظ گوناگونی، برای ساختن ایرانی مدرن و دموکرات بکار گرفته شود.
در این معنا فدرالیسم شکل مدرن و معاصر عدم تمرکز قدرت دولتی است. به عبارت دیگر شکل امروزین انجمنهای ایالتی و ولایتی متمم قانون اساسی مشروطیت است. و اما منظور از منطقهای چیست؟ هدف این است که تا حد امکان تقسیمات کنونی کشور حفظ و بر اساس آن فدرالیسم پیاده شود.
پذیرفتن تقسیمات کنونی کشور گر چه دارای نارسایها است، اما مناسبترین و قابل دسترسترین و کم هزینهترین راه حل در شرایط کنونی است.
از طرف دیگر فدرالیسم منطقهای مانع ایجاد درگیری بر سر تعیین مرزها بین اقوام یا ملیتهای تشکیلدهنده یک دولت واحد فدرال میشود و در عین حال ضمن حفظ چندگانگی به ایجاد یگانگی جهت برقراری هنجار ملی با حفظ موقعیت و حقوق برابر کمک میکند.»
آقای توکلی این چه نوع توجیهی است؟ اجازه است از شما بپرسم این چه نوع آزربایجانی بودن است که نمی خواهد اسمش را ازربایجانی ها بدانند؟ خودتان قضاوت کنید, یک کمی کم خده دار نیست؟ نه قربان از طرف آزربایجانیها کسی آنجا شرکت نکرده بود. بلی عده ای شهرت پرست آزربایجانی آنجا تشریف داشته اند. آزربایجانیها اگر هم دعوت میشدند, یقینا نمیرفتند, و مثل کردها خودشان را سبک نمیکردند. بیانیه ای که در پایان کدفرانس اعلام شده است, نشانگر این است که حزب دموکرات و کومله کردستان حسابی دست انداجته شده اند.
نوشته ای است نژاد گرایانه و انباشته از تعصب کور. فکر کرده اید مردم با فرهنگ آذربایجان در قرن 21 دنبال شما نژاد گرا ها راه می افتند؟ اینکه می گویید: " دو سوی ارس از نظر نژادی "آذربایجانی" و مناطق موجود در شمال و جنوب ارس جزو جغرافیای آذربایجان محسوب میشوند ." به راستی تأسف انگیز است. نژاد را کرده اید محور همه چیز! آذری ها مانند همه ایرانیان در همه ایران سهم دارند. در براندازی رژیم هم همه ایرانیان با هم همراهند. تازه از نظر نژادی هم طبق پژوهش اخیر کمبریج ـ پورت موث نژاد آذری ها با فارس ها یکسان است. http://old.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-727489&Lang=P
من با سه نفراز افراد سر شناس آذربایجانی حاضر در کنفرانس تماس گرفته و سئوال شما را طرح کرده بودم ؛ فکر کنم اشکال دارد که نامشان را در اینجا ببرم . تازه کمکی به حل مسئله نمی کند .شما ابتدا با ایده اشخاصی مثل سهند برخورد کنید. مهم این است که کمیته اتحاد برای دمکراسی از شرکت گروههای اتنیکی استقبال کرده اند ودر حالی که یکسوم شرکت کنندگان هم اذربایجانی بودند؛ چه دلیلی دارد که انان مخالف شرکت احزاب اذربایجانی باشند
دستگاه امنیتی رزیم بتدریج در حال تلاشی است باید روشی در پیش گرفت که انان مثل این جوان دست به افشاگری علیه رزیم بزنند باید کاری کرد که این روند شدت یابد نه اینکه با برخوردهای تند آنها را بسوی رژیم بر گردانیم ؛ انان قربانیان این رزیم سفاک هستند؛ هدف دستگاه ولایت فقیه است . یکی از راههای فروپاشاندن رژیم استبدادی تشویق فرار اطلاعاتی ها است . آنها اطلاعات مهمی در اختیار دارند که می تواند برای اپوزیسیون راه گشا باشد . متاسفانه برخورد احساسی برخی از افراد اپوزیسیون؛ موجب رمیدن و بازگشت دو باره آنان به صفوف دشمن است . نگذاریم که اینها خوراک سیا و موساد شوند ، دستگاههای اطلاعاتی غرب این ها را «روی هوا» می زننند
It seems these days every body want to leave to go be indepent?!
،تو گویی همه اقوام ایرانی میتوانند ملت باشند و آذربایجانی نمیتواند!
My dear friend go ahead do it if you are seiouse?!
put something on your head, change you name,.find a flag, create one!, clape hands, put others down,...
بدون تعارف عنوان میکنم که آذربایجانی در پي اثبات مکرر ملت بودن خويش نيست بلکه بنا به کنوانسیونهای بین المللی و اسناد و تاریخی ، آذربایجان کشوری مستقل است و آذربایجانی ملتی مستقل محسوب میشود و ملت آذربایجانی نیازی به آن ندارد که ملت بودن خود را دوباره ثابت نماید و
I hope read what you wrote & understand it
If this is a case go ahead become citizne of such a country,..or like others be south Azerbaijan.
Hope one day you underestand what are you talking about,...get real, get seriouse, be responsible.
با تقدیر و تشکر از آقای امین موحدی
من شما را به عنوان یک روشنفکر آزادیخواه مبینم و برای من نوعی اهمیتی ندارد شما در کدام جبهه قرار دارید. باری کردها و پرچم کردستان در کنفرانس هایی که نمایندگان فارس حضور دارند هیچ اشکالی بوجود نمی آورد و حتی مجاهدین خلق و احزاب چپ و بسیاری از جریانات سیاسی فارس هیچ آلرژی نشان نمیدهند و نمی توانند هم بکنند.
اما ترکهای آذربایجانی ایرانی به خاطر تنها صحبت از فدرالیسم مورد اتهام و توهین زمین و زمان قرار می گیرند...؟! برادر محترم موحدی کردها اکنون به قدرت بلامنازع سیاسی اقتصادی نظامی در منطقه بدل شده اند. وکردها در با سرعت خیره کننده در کردستان عراق با حمایت کامل مادی و نظامی از کردهای ایران باعث زیاده طلبی کردها در مناطق ترک نشین سلماس -خوی و...شده و هم اپوزیسیون فارس از چپ تا راست افراطی از ترس قدرت قهار نظامی چریکی کردها به پشتوانه لوبی های
یهودی و نهادهای دولتی و غیر دولتی آمریکایی با ترس و نگرانی از سقوط رژیم ایران و فردای روز سقوط جمهوری اسلامی به هر وجهی با کردها کنار آمده اند اما در جبهه آذربایجان متاسفانه هیچ پشتوانه اقتصادی مادی تا این لحظه از سوی هیچ نهاد و دولت چه رسمی و چه غیر رسمی از جریان های آذربایجانی نشده و نیز متاسفانه ترس شدید فعالین ترک آذربایجانی در نزدیکی و همکاری با لوبیهای یهودی آمریکایی نیز باعث ضعیف و منزوی ماندن و تنهایی حرکت ملی آذربایجان در ابعاد مختلف شده . لذا صد البته بدیهی است که نمایندگان فارس و جریانهای مختلف سیاسی با سعه صدر و ترس و احترام توام با کردها که پشتوانه دولتهاو شرکتهای نفتی رادر پشت خود دارند برخورد نمایند. اینها تجربیاتی است که من و ما در این 15 سال زندگی در کشور غرب آموخته و دیده ام.
موفق باشید
دستگاه امنیتی رزیم بتدریج در حال تلاشی است باید روشی در پیش گرفت که انان مثل این جوان دست به افشاگری علیه رزیم بزنند باید کاری کرد که این روند شدت یابد نه اینکه با برخوردهای تند آنها را بسوی رژیم بر گردانیم ؛ انان قربانیان این رزیم سفاک هستند؛ هدف دستگاه ولایت فقیه است . یکی از راههای فروپاشاندن رژیم استبدادی تشویق فرار اطلاعاتی ها است . آنها اطلاعات مهمی در اختیار دارند که می تواند برای اپوزیسیون راه گشا باشد . متاسفانه برخورد احساسی برخی از افراد اپوزیسیون؛ موجب رمیدن و بازگشت دو باره آنان به صفوف دشمن است . نگذاریم که اینها خوراک سیا و موساد شوند ، دستگاههای اطلاعاتی غرب این ها را «روی هوا» می زننند
دستگاه امنیتی رزیم بتدریج در حال تلاشی است باید روشی در پیش گرفت که انان مثل این جوان دست به افشاگری علیه رزیم بزنند باید کاری کرد که این روند شدت یابد نه اینکه با برخوردهای تند آنها را بسوی رژیم بر گردانیم ؛ انان قربانیان این رزیم سفاک هستند؛ هدف دستگاه ولایت فقیه است . یکی از راههای فروپاشاندن رژیم استبدادی تشویق فرار اطلاعاتی ها است . آنها اطلاعات مهمی در اختیار دارند که می تواند برای اپوزیسیون راه گشا باشد . متاسفانه برخورد احساسی برخی از افراد اپوزیسیون؛ موجب رمیدن و بازگشت دو باره آنان به صفوف دشمن است . نگذاریم که اینها خوراک سیا و موساد شوند ، دستگاههای اطلاعاتی غرب این ها را «روی هوا» می زننند
mikhai dorogh begi chera az esme mardom estefade mikoni khejalat bekesh chera az esme 2 ta javon ke to italia zendegi mikonan rafti estefade kardi nemigi vasashon moshkel dorost mishe olagh man doste said va sadegh hastam to stockholm zendegi mikonam mikham azat shikayat konam baraye in karet
کسانی که نقشه کردستان ایران را چاپ و شهرهای ترک نشین اورمیه- سلماس- خوی-ماکو را هم به خاک خیالی کردستان اضافه می کنند .دقیقا طرح وزارت اطلاعات ایران را اجرا می کنند و یا از افراد خودسر افراطی کرد هستند.
ما ترکها هرگز اجازه نخواهیم داد تا شهرهای ترک نشین تاریخی بدست اکراد زیاده خواه بیفتد بنده به عنوان فعالی از اعضا جامعه ترک آذربایجان شدیدا به سازمانها و تشکل های کرد اخطار می کنم تا با دور اندیشی و منطق حقوق انسانی ملی خود را در محدوده خاک خود بجویند و ادعا نمایند.
صد البته با گذشت و درک متقابل در حفظ حقوق ملی کردها بنده شهر کردنشین فعلی مهاباد را متعلق به مردم خوب کرد می دانم و مرز بین کردستان و آذربایجان غربی در این مناطق بایستی بین دو شهر مهاباد و سولدوز"نقده" کشیده شود و مردم کرد روستاها ی اطراف ارومیه و سلماس هم که اغلب هم مهاجرند ویا به علل جنگ و ...در اطراف شهرهای بزرگ
چون سلماس و خوی و ارومیه مستقر شدند می توانند با کمال احترام به مناطق ترک نشین بیجار و...در داخل خاک کردستان مهاجرت کنند هم چنین مردم ترک زبان بیجار و سایر ترک زبانانی که در داخل نقشه جغرافیایی کردستان زندگی می کنند در صورت تمایل بایستی به مناطق سلماس و ارومیه مهاجرت نمایند.
این تنها راه موجود است و یا آذربایجان بایستی با حفظ خاک خود به مردم اغلب روستایی کنار مرز با ترکیه اختیارات محلی اعطا نماید " با مدل سید جعفر پیشه وری" امابه نظر اینجانب برای همیشه و به یکباره ما بایستی راه اول را در حل مشکل کردهای آذربایجان غربی پیاده نماییم تا برای همیشه از مسایل کرد راحت شویم و برای آینده دوباره در داخل مرزهای آذربایجان درگیری و مسله ای بنام کرد بهانه دخالت دیگران را فراهم نکندو هر ملتی در داخل مرزهای خود بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم. در آخر این نهایت گذشت فعالین و ملت آذربایجان خواهد بود که مهاباد و پیرانشهر را به خاک کردستان می بخشند و اگر به غیر این دو شهر کردها کوچکترین ادعایی به شهرهای دیگر داشته باشند بایستی مردم و ارتش آماده آذربایجان شمالی و جنوبی و ترکیه به همراه هم آماده جنگ با زیاده خواهی کردها باشند تاباشد که شاهد ایجاد قره باغی دیگر اینبار در آذربایجان جنوبی نباشیم.
سی و ساله که حمهوری اسلامی هر سال صدها فیلم و نمایش بازی کرده ولی هیچکدام به نفع منافع ملی ما نبوده بلکه برای غارت منافع ملی ما بوده. ولی خوشحالم یکی از برده ها و جنایتکاران جمهوری اسلامی شناسایی شده.
اذری ها ترک نیستند و صاحب ایران هستند.
شما در اینده با اذری های وطن پرست در گیر خواهید بود .
یادتان نرود هزاران رزمنده گانی همانند ذوالفقاریها وجود دارند تا پیشه وری ها راسرکوب نمایند.
احتیاجی به دخالت ملت جعلی فارس نیست
"" تکلیف شب چپی """ کسانی که میخواستند با ارواح و اشباح مبارزه کنند ناگهان در مییابند که به "" وجود شبح وار پان فارسها و پان ایرانیستها "" پشت شعار ایران کمک کرده اند. به یاد آن چپی میافتم که از شنیدن اینکه "" زبان فارسی ۳۳ مین لهجهٔ زبان عربی است مثل مار گزیدهای به خود میپیچید و به زمین و زمان دشنام میداد. اینک توپ در زمین چپ هاست.
سوءقصد به جان خبرنگار در لرستان عیلام با ضربات چاقو
صبح روز سه شنبه مردی ۴۰ ساله خبرنگار که سرپرستی یکی از روزنامهها را در لرستان عیلام را برعهده دارد؛ به دلیل ۲۶ ضربه متعدد و عمیق در ناحیه سر و گردن، پیشانی و جمجمه، شانه، اندام فوقانی چپ و راست، قفسهسینه، اندام تحتانی چپ به اورژانس بیمارستان شهدای عشایر خرمآباد منتقل شد.
به گزارش ایسنا، دکتر هرمز محمودوند پزشک معالجی که به همراه چند تیم پزشکی کار درمان این خبرنگار را برعهده دارند، افزود: صبح امروز (سه شنبه)مردی ۴۰ ساله خبرنگار که سرپرستی یکی از روزنامهها را در لرستان عیلام برعهده دارد؛ به دلیل ۲۶ ضربه متعدد و عمیق در ناحیه سر و گردن، پیشانی و جمجمه، شانه، اندام فوقانی چپ و راست، قفسهسینه، اندام تحتانی چپ به اورژانس بیمارستان شهدای عشایر خرمآباد منتقل شد.
وی با بیان اینکه تیم اورژانس به محض ورود مضروب به اورژانس اقدامات احیا و کنترل موقت خونریزی را انجام داد، گفت: همزمان تیم جراحی و اتاق عمل آماده و بیمار توسط سه تیم جراحی عروق و تروما، جراح سر و گردن و ارتوپدی تحت عمل جراحی قرار گرفت.
این پزشک متخصص گفت: در حال حاضر بیمار در اتاق عمل تحت جراحی قرار دارد، البته علائم حیاتیاش پایدار بوده و بعد از عمل با همکاری سرویس بیهوشی به بخش ویژه(ICU) منتقل میشود.
رویترز: اریکسون به همکاری با مخابرات رزیم روستایی ادامه میدهد
اريکسون که بزرگترين سازنده تجهيزات تلفن همراه در جهان است، در سند داخلی که در اختيار رويترز قرار دارد، ارتباطات خود با جمهوری اسلامی را «کمک اوليه انساندوستانه» میخواند، در حالی که گروههای مدافع حقوق بشر در ايران میگويند که رژيم ايران از شبکه مخابرات تلفن همراه اين کشور برای رديابی و شنود مخالفان حکومت استفاده میکند.
***
خبرگزاری رويترز روز سهشنبه، ۳۰ آبانماه، در گزارشی اختصاصی نوشت که شرکت سوئدی اريکسون همچنان به کار خود با بزرگترين اپراتور موبايل ايران ادامه داده و به اين شرکت برای گسترش شبکهاش کمک میکند.
رويترز در گزارشی که براساس يک سند داخلی اريکسون و مصاحبه با يکی از سخنگويان اين شرکت تهيه شده، مینويسد که اريکسون همچنین متعهد شده است تا سال ۲۰۲۱، از يک شرکت موبايل ایرانی ديگر پشتيبانی کند.
اريکسون که بزرگترين سازنده تجهيزات تلفن همراه در جهان است، در سند داخلی که در اختيار رويترز قرار دارد، ارتباطات خود با جمهوری اسلامی را «کمک اوليه انساندوستانه» میخواند، در حالی که گروههای مدافع حقوق بشر در ايران میگويند که رژيم ايران از شبکه مخابرات تلفن همراه اين کشور برای رديابی و شنود مخالفان حکومت استفاده میکند.
به گزارش رادیو فردا، شيرين عبادی، وکيل و برنده جايزه صلح نوبل، در گذشته شرکت سوئدی اريکسون، سازنده موبايلهای سونی اريکسون، را به کمک به جمهوری اسلامی در کنترل مکالمات تلفنی شهروندان مخالف حکومت متهم کرده بود.
در حالی که تحريمها عليه ايران شامل صدور تجهيزات استاندارد مخابرات به ايران نمیشود، اريکسون و سه شرکت مهم ساخت تجهيزات تلفن همراه اعلام کردهاند که در نظر دارند فعاليت خود در ايران را کاهش دهند، ولی قراردادهای فعلی خود را لغو نخواهند کرد.
فردريک هالستان، يکی از سخنگويان اريکسون، در گفتوگو با رویترز تائید کرد که اين شرکت در حال حاضر روی يک پروژه جديد با ارتباطات سيار ايران (MCCI) همکاری میکند، ولی افزود که قرارداد اين پروژه در سال ۲۰۰۸ امضا شده و این شرکت در نظر ندارد که فعاليت خود در ايران را فراتر از توافقنامههای پيشين گسترش دهد.
ارتباطات سيار ايران که زيرمجموعهای از شرکت مخابرات ايران است میگويد بيش از ۴۴ ميليون مشترک دارد. اخيرا اين شرکت ذست به گسترش شبکه خود زده است، ولی اطلاعاتی در مورد اين که اين گسترش به چه منظور صورت گرفته و شامل چه فعاليتهايی است در دست نيست.
خبرگزاری رویترز گزارش میدهد که فردریک هالستان حاضر نشد در مورد اين که اين پروژه چه زمينههايی را در برمیگيرد و پرداخت به اريکسون از چه طريقی صورت میگيرد توضیح دهد.
تحريمها عليه بانکها و موسسات مالی ايران موجب شده که تهران با مشکلات فراوانی برای پرداخت به شرکتهای خارجی روبهرو شود و بسياری از اين شرکتها فعاليت خود با ايران را قطع کردهاند.
فردریک هالستان همچنين گفت که اريکسون متعهد شده تا از شرکت امتیان ايرانسل بر اساس قرارداد سال ۲۰۰۶ حمايت کند.
در مهرماه گذشته، سوئد از گزارش يک روزنامه اسرائيلی مبنی بر تلاش اين کشور برای جلوگيری از تصويب تحريمهای تازه اتحاديه اروپا عليه تهران انتقاد کرد.
روزنامه هاآرتص به نقل از يک مقام وزارت خارجه اسرائيل نوشته بود که سوئد برای حفظ قرارداد شرکت اريکسون، سعی در جلوگيری از تصويب تحريمهای تازه علیه جمهوری اسلامی دارد.
آزادی خانم زینب بایزیدی فعال حقوق زنان کُورد بعد از ١۶٢٢ روز زندان
یک منبع محلی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که زینب بایزیدی، زندانی سیاسی کُرد امروز سه شنبه ۳۰ آبان ماه ساعت ۱۴:۳۰ بعد از گذراندن ١۶٢٢روز حبس از زندان مراغه استان آذربایجان غربی آزاد شد. به گفته وی، خانم بایزیدی در مدت این چهار سال و نیم حبس از حق استفاده از مرخصی محروم بوده است و به دلیل اصرار بر حق بودن فعالیتهایش از نوشتن نامه درخواست عفو مشروط به مسئولین زندان و دادگاه در این مدت خودداری کرده بوده است.
این فعال حقوق بشر در خصوص سابقه این زندانی سیاسی به کمپین گفت:« زینب بایزیدی فعال حقوق زنان کُرد در روز ۱۷ تیرماه سال ۸۷ به صوت تلفنی به ستاد خبری اداره اطلاعات شهر مهاباد احضار و بعد از چندین ساعت بازجویی آزاد شده بود. اما بار دیگر روز ۱۹ تیرماه بعد از احضار به دادگاه انقلاب شهر مهاباد اتهاماتی چون تبلیغ علیه نظام، عضویت در انجمن مادران آشتی شهر مهاباد ( گروهی از مادرانی که فرزندانشان درگروههای کردی فعالیت داشته و طی سالهای گذشته کشته شده اند) و ارتباط با احزاب کُرد به او تفهیم شد و در آنجا بازداشت و به دستور قاضی شعبه یک دادگاه انقلاب شهر مهاباد به ریاست قاضی چابگ، به زندان منتقل شد. او در مورخه۲۱ مردادماه از سوی همین شعبه دادگاه انقلاب در مهاباد به چهار سال حبس تعزیزی و تبعید به زندان زنجان محکوم شده بود. در اعتراض به حکم صادر شده این زندانی به مدت ۱۷ روز در زندان مهاباد اعتصاب غذا کرد و بعد از اعتراض وکیل او به حکم در یک روند دادگاه تجدید نظردر استان اذربایجان غربی دو هفته پس از رای دادگاه بدوی بدون اینکه دفاعیات وکیل را مد نظر قرار بدهد حکم دادگاه بدوی را تایید کرد.»
این فرد مطلع از پرونده خانم بایزیدی به کمپین در خصوص صدور حکم ۶ ماه حبس همراه با تبعید به زندان مراغه گفت: «زینب بایزیدی پیشتر در سال ۸۴ توسط نیروهای امنیتی در شهر مهاباد بازداشت و به مدت ۴۰ روز در بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر ارومیه نگهداری و بعدا با وثیقه از زندان آزاد شد و دادگاه به اتهام تبلیغ علیه نظام این زندانی سیاسی را به ۶ ماه حبس تعلیقی به زندان مراغه محکوم کرده بود که به دنبال بازداشت او در سال ۸۷ این پرونده به حبس تعزیری تبدیل شد و به مدت حبس این زندان سیاسی افزوده شده است. او در مدت نگهداری حبس در زندان مرکزی زنجان بدر اعتراض به رفتار ناشایست رئیس زندان با زندانیان بند نسوان زندان اقدام به اعتصاب غذا کرد که بعد از قول مسئولین مبنی بر عدم تکرار چنین رفتارهای او به اعتصاب غذایش پایان داده بوده است. همچنین در صبح روز چهارشنبه ۳۱ خردادماه زینب بایزیدی بعد از چهار سال حبس از زندان مرکزی زنجان برای تحمل ۶ ماه حبس دیگر به زندان مراغه آستان آذربایجان شرقی منتقل شده بود.»
به جناب آقای.....جمال.... بطور اتفاقی نام خودم را در کامنت شما دیدم، و آن نوشتار یک فرد کمونیست کُرد را با کمال دقت خواندم، باور کنید این نوشتار نه متون کمونیستی دارد و نه مطلبی قابل تأمل. مطالبی است تکراری و روزمره که هیچگونه راهبردی ندارد،
● ●من هم از مارکسیست بودن رادیکال به سوسیال دمکراسی روی آورده ام، و متون مارکسیستی علمی را بصورت الفبایی در تئوری و عمل آموخته ام، این هم میهن گرامی کمونیست کُرد ما اگر پایه های اصلی کمونیست علمی را آموخته بود، میدانست که طبق نظریه مارکس وجود دولت پیامد وجود عینی طبقات و تضاد طبقاتی در یک جامعه است، در یک کلام دولت نماینده طبقه و یا طبقات حاکم هست، چه در سیستمهای دمکراتیک و چه در ساختارهای کمونیستی و چه بورژوازی و غیره● حکومتهایی که در ایران از عصر سرمایه داری و مدرنیته در ایران بوده اند معمولأ تُرک تبار و یا ترکیبی از تُرک و گروهی از ایرانیان رانت خوار مرکز نشین بوده اند که اصلأ ربطی به فارس و پارس ندارد، در دوره خاندان پهلوی هم چنین بود● شما فکر میکنید مثلأ مردم استان فارس چقدر در حکومتهای مرکزی و تقسیم سرمایه و منافع عمومی سهیم و شریک بوده اند، شاید همسان کردستان و بلوچستان !●● در ایران ما ملّتی بنام فارس نداریم، فارس یک جغرافیای سیاسی است، فارس را در مقابل ایران میگذارند، چون ایران همهء تیرهای ایرانی را در بر میگیرد، اما فارس تقسیم و واحد بسیار کوچکی را شامل میشود که استراتژی تجزیه طلبان است جمهوری اسلامی هم ترکیبی از گروه رانت خوار ایرانی تبار و تُرک تبار هست، باور کنید هم میهننان شما در همان استان فارس که گویند مرکز اصلی پارس هست، گرسنه و درمانده هستند.● من در همان سالهای 58 و 60 که به کردستان حمله ( بویژه حملهء هوایی) در استان فارس شیراز در محیط آموزشی آنرا محکوم کردم، در کارنامهء محکومیّت من و اخراج از آموزش و پرورش این موضوع ذکر شده است و حتّی در مصاحبه ای که در گزینش تهران از من به عمل آوردند به من این موضوع را یادآوری کردند که چرا بر علیه سیاست جمهوری اسلامی موضع گرفته ام● ● آقای جمال اگر شما و همفکران شما خوشبختی خود را در کنار تُرک تباران و اعراب می بیند بفرمایید کسی مزاحم شما نیست ●● من بدون مسئله ایران و جمهوری اسلامی و مسئله قومی و ملّی آن به یک سری مطالعه علاقه مند هستم و به آن ادامه خواهم داد، گاهی اوقات هم بخشی از آنها را اگر لازم باشد در سایت ایران گلوبال میگذارم، آن چیزی که مرا رنج میدهد، جعل تاریخ و روش پژوهشی و سیاست ورزی ایرانیان و اقوام در آن هست.● این فرد کمونیست کُرد آیا میدانند که وقتی من میگویم از کردستان بزرگ پشتیبانی میکنم یعنی چه ؟● فارس و اگر ملّت فارسی باشد هم باشد زیر مجموعه ای از ایران هست ● متأسفانه وقت ندارم که پاسخی منطقی به این هم میهن کُرد کمونیست بدهم که سراسر نوشتهء ایشان در حوزهء تحقیقی راهبردی نیست،● ● بویژه اینکه در هفتهء آینده یک عمل جراحی بر روی زانو دارم، یک عمری والیبالیست حرفه ای بودم، دو هفته پیش هم به این فکر نکردیم که دیگر جوان 20 ساله نیستم، بهر حال پیری و هزار دردسر که حسابی کار دستمان داده است. با سپاس.
اون که فدرالیسم میخواد خودش هم بره دنبالش. سرنوشت سیاست ایران در تهران رقم میخورد و هر تهرانی از شنیدن اصطلاح فدرالیسم تنش کهیر میزند و میرود پای منبر خامنه ای تا کهیرش برطرف بشه. از ما گفتن.
آقا دعواهای قومی بسه دیگه حالمون بهم خورد. یکی نیست دوتا بد و بیراه به محمدرضاشاه و رضاشاه بگه ما هم یخورده چونه بسابیم؟ یخورده دعوای شاه و مصدق، 28 مرداد واسه تغییر ذائقه بد نیست ها! از ما گفتن
من در کامنتی نوشته بودم "" چونکه چپ آزربایجانی از تعریف جایگاه و موقعیت آزربایجان طفره رفته، یا به دلائلی نخواسته جایگاه آزربایجان را تعریف یا تبیین کند به پان ایرانیست خجالتی شهرت یافته """ این واقعیت را به نوع دیگری نیز میشه مطرح کرد. """ چونکه چپ فارسستانی از تعریف جایگاه فارسستان طفره رفته، یا به دلائلی نخواسته آن را تعریف یا تبیین کند، و به همین دلیل با قایم شدن پشت "" ایران "" هماهنگ با سلطنت طلبان و پان فارسها و پان ایرانیستها به هژمونی "" زبان فارسی "" بر سرتاسر ایران اقدام کرده و به همین دلیل برازندهٔ لقب "" پان ایرانیست خجالتی "" نیز است. بنابراین اولین شرط همکاری بین "" چپ آزربایجانی با چپ فارس "" تعریف جایگاه آزربایجان از طرف چپ آزربایجانی و تعریف "" جایگاه فارسستان "" از طرف چپ فارس است. با این تعاریف تکلیف زبان فارسی نیز روشن خواهد شد.
محمد نوری زاد به خاطر افشاگری در مورد دزدی مجتبی خامنه ای احضار شد
محمد نوری زاد به عنوان متهم احضار شد
دادسرای فرهنگ و رسانه ها محمد نوری زاد سینماگر و منتقد را که در این سال ها نامه های متعددی به آیت الله خامنه ای نوشته، به عنوان متهم احضار کرده است.
محمد نوری زاد گفته است : "دلیل اینکه مرا ضربتی احضار کرده اند شاید به خاطر شکایت "آقا مجتبی خامنه ای" فرزند آیت الله خامنهای باشد که گفته ام هشتصد میلیون تومان از شهرام جزایری پول گرفته و کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ را با تبانی حسین طائب سازماندهی کرده است."
محمد نوری زاد در ادامه گفته است که این احضار هر دلیل دیگری نیز داشته باشد حتماً به ارادۀ بیت رهبری و مدعی العموم بیت که در دستگاه قضا جلوس کرده ارتباط دارد.نویسنده و سینماگر منتقد بعید ندانسته که احضار او با شکایت فرماندهان فربه و سیری ناپذیر سپاه پاسداران، مأموران وزارت اطلاعات و یا فززند آیت الله واعظ طبسی ارتباط داشته باشد.
به گزارش منوتو، محمد نوری زاد گفته است گناه او این است که بر اعمال این شاکیان نور تابنده است. محمد نوری زاد همچنین نوشته است شاید فرزند آیت الله خزعلی و روحانیان امنیتی و قضایی که مسئول خون ریخته شدۀ ستار بهشتی هستند از جمله شاکیان وی بوده باشند.
در آخر محمد نوری زاد نوشته است : شاید احضار من به شکایت رهبر مربوط باشد که مرتب وی را به پاسخگویی فراخوانده ام.
لازم به توضیح است اقای محمد نوریزاد سال ها در گروه جهاد برنامه های مستند راجع به جنگ و جهاد سازندگی می ساخت اودر 10 سال گذشته به تدریج با ساختن فیلم هایی درباره اسطوره های ایرانی به تدریج علاقه مند به ایران گرایی شد هرچند درلوای شیعه گری وبه تدریج به انتقاد ازرژیم روستایی پرداخت ومشاغل دولتی اش را ازدست داد وبه زندان افتاد او به موازات جداشدن از رزیم روستایی به نظر میاید از نظر فکری نیز دیگر به فرهنگ روستایی وشیعه گری پایبند نیست و بارها در شبکه اسلامی کلمه که اسلام غیر شیعه را به زبان فارسی تبلیغ می کند برنامه داشته است ومورد محبت مدیران این شبکه میباشد اودرنقدهای تندش بارها به حضور افراد بی اصل ونسب و بی ایمان در بدنه رزیم وحامیان وپاسداران مردمیش تاخته و همواره در نقد دزدی ها وچپاول های افراد زادگاه وخاستگاه روستایی انها وفقر خانوادگیشان را قبل از پیوستن انها به رزیم روستایی بر سر انها میزند نمونه اش حملات او به زمین خواری لاریجانی ها در اطراف تهران .خودایشان نیز متولد روستای رینه امل میباشند.عروج وتغییر شجاعانه اقای نوریزاد از روستاییگری به شهریگری قابل ستایش است هرچند هنوز هم رگه های قوی روستایگری در افکارشان مشهود است ولی روند تحول پرشتابی دارند وامیدوارم در اینده درکنار شهریگران ایران باشند.
جناب تجزیه طلب همشهری ا فکار شما به ۱۰۰۰ سال پیش تعلق دارد ما گوسفند نیستیم که شما اراده کنید ما متعلق به کدام گله هستیم.
موج های قوی روستاییگری مصر را درمی نوردند ارتش مصر روستایی می شود
برای نخستین بار پس از سرنگونی رژیم مبارک عضویت مردان ریش دار و خانم های محجبه در دانشکده های نظامی مصر آزاد شد
یک مقام نظامی در مصر روز چهارشنبه 21-11-2012 اعلام کرد بر اساس معیارهای جدید ، مردان ریش دار و خانم های محجبه می توانند وارد دانشکده های نظامی شوند و خدمت آنها در نیروهای مسلح این کشور بلامانع است.
به گزارش العربیه سرلشکر عصمت مراد رئیس ستاد ارتش مصر در مراسم فارغ التحصیلی 2400 تن از افسران ارتش گفت:"در سال جاری تعدادی از فرزندان علمای دانشگاه الازهر، فرزندان برخی احزاب مذهبی و نیز دیگر قشرهای اجتماعی وارد دانشکده های نظامی این کشور شدند."
وی با تاکید بر اینکه تنها وظیفه نیروهای مسلح حفظ و حراست از مرزهای مصر است ، گفت:"همه افراد با همه گرایش ها می توانند در ارتش خدمت کنند لذا برای ثبت نام در دانشکده های نظامی در سال جاری تعدادی از دانشجویان ریش دار و خانم محجبه که از امتیازهای لازم برخوردار بودند ثبت نام شدند."
وی افزود:" در ارتش مصر از همه قشرها از جمله مسیحی ، مسلمان ، فقیر و ثروتمند خدمت می کنند. در سال جاری برای نخستین بار 6% از قبول شدگان در گزینش دانشکده نظامی این کشور از مناطق محروم صحرای سینا بودند."
گفتنی است که در زمان انور سادات و حسنی مبارک نیروهای مسلح این کشور در گزینش دانشجویان دانشکده های نظامی، از ورود جوانان مصری با گرایش های اسلامی جلوگیری می کردند اما پس از تغییر رژیم در مصر راه برای ورود این افراد در موسسات نظامی فراهم شد.
مصری ها می گویند ارتش آنها یکی از وفادارترین ارتش های جهان به ملت خود است و در همه تحولات سیاسی معاصر این کشور از مردم جانبداری کرده است.
سرلشکر عصمت مراد در پایان مراسم ، خطاب به دانشجویان گفت:" وظیفه شما دفاع و حمایت ازمردم مصر است. دخالت در امور سیاسی برای نظامیان مطلقا ممنوع است. گرایش شما فقط باید برای خداوند باشد و وفاداری شما برای مصر".
آخرین روزهای زندگی اریایی تباران شیعه در خاورمیانه با چشن و پایکوبی مردم
کردهای سوریه، در کشاکش جنگ داخلی دراین کشور، عملا دولت خود مختار خود را تشکیل دادند و نزدیک ترین مناسبات را با دولت کردستان عراق برقرار ساختند. کردهای سوریه که در شمال شرقی این کشور مستقراند، با خروج ارتش و پلیس دولت مرکزی سوریه از مناطق کردنشین سوریه، نیروی های مسلح محلی را تشکیل داده اند و امور دفاع از مرز و امنیت داخلی را برعهده گرفته اند. جشن و پایکوبی کردهای سوریه بخاطر استقلالی که پیدا کرده اند، همراه بوده است با پائین آوردن مجسمه های حافظ اسد پدر بشار اسد و تصاویر بشار اسد از میادین و ادارات دولتی. گفته می شود دولت مرکزی سوریه، با تشکیل دولت خودمختار کردها در سوریه موافقت کرده و اداره 6 شهر را به آنها واگذار کرده و همچنین دفاع از مرزهای سوریه و ترکیه در منطقه کردنشین سوریه را به دولت خودمختار واگذار کرده است.دومین دولت خودمختار کرد در بخشی از سوریه تشکیل شد
بموجب تصاویر و فیلم هائی که تلویزیون الجزیره پخش کرده است، کردهای سوریه در منطقه خودمختار خود پرچم های سوریه را پائین کشیده و پرچم سه رنگ کردستان را برافراشته اند.
کاتاگوری این مطلب در بخش اخبار کوتاه است
میراث شهردار اریایی تبار روستاییفکر شیعه مشهدی برای تهرانی ها
شهرداری تهران اعلام کرده که قرار است 72 مسجد جدید در تهران بسازد. اما اعضای شورای شهر تهران نمیدانند نحوه تامین زمین و اعتبار این مسجدها چگونه خواهد بود. برهمین اساس آنها خواستار شفافسازی شهرداری در این زمینه شدند.400 میلیارد تومان برای ساخت مسجد در تهران
خبرگزاری میراث فرهنگی : حبیب کاشانی، عضو کمحرف و ساکت شواری شهر تهران در جلسه امروز به حرف آمد و از شهرداری پرسید که بودجه ساخت این مسجدها چگونه و از کجا تامین خواهد شد. به گفته او این پروژه نزدیک به 400 میلیارد تومان بودجه نیاز دارد که هنوز مشخص نیست هزینههای آن در بودجه امسال شهرداری منظور شده یا به بودجه سال آینده موکول خواهد شد.
معاون برنامهریزی و توسعه شهری شهردار تهران که در این جلسه حضور داشت به برخی از این پرسشها پاسخ داد و گفت: هنوز هیچ کاری انجام ندادهایم و پولی برای ساخت این مساجد در اختیار نداریم. اگر قرار باشد پولی بابت این پروژه تامین شود، آن را در بودجه سال 92 پیشبینی میکنیم.
به گفته مناف هاشمی اگر قرار باشد امسال مراسم سوگواری در این زمینها برپا شود، در چادرهایی که شهرداری برپا خواهد کرد، این مراسم برگزار میشود.
کاشانی که از این پاسخها قانع نشده بود باز درباره مالکان این زمینها پرسید که آیا سند دارند یا نه؟ اما اینبار رئیس شورای شهر تهران بود که پاسخ او را داد و گفت: بحث کمبود مسجد در پایتخت در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شد که ما پاسخ دادیم که هر کجا ساخت مسجد لازم باشد، شهرداری باید با خرید زمین و یا تامین فضای لازم به روش دیگری نسبت به ساخت مسجد اقدام کند
قالیبلف دیگه نزاد اریایی مهاجم وحشی شمالی از سیبری به خراسان بلوند واروپایی افتخار اریایی ها بگیرن توسرشون حلوا حلوا کنن میخواد 400 میلیارد تومان هم مسجد بسازه برای تهران که فرهنگ روستایی شیعه اریایی خودش رو توش تبلیغ کنه همین اریایی های خراسان بودند که با حیله ونیرنگ رضای ساده دل رو ازمدینه به طوس کشوندن وکشتنش وگردن مامون انداختن وبعد با قبرش کاسبی را ه انداختن 1000 سال خون مردمو مکیدن واعظ طبسی سرمایه دار اریایی ساختن بومی های خراسان نباید به این مهمونای ناخوانده سیبریایی شیعه گرا اجازه این همه فتنه اریایی -روستایی بدن پاشه بره شهردار کریمه بشه پیش فامیلاش هرچی ادم قالتاق از سبری و اسیای ی میانه راشو کج کرده اومده توفلات شاه شهردار شده بومی های خراسان تاکی میخواید بزارید خراسان زیرسم سیبریایی ها لگد کوب بشه دیگه سکوت بسه
جناب علی
ا فکار شما به ۱۰۰۰ سال پیش تعلق دارد
ما گوسفند نیستیم که شما اراده کنید ما متعلق به کدام گله هستیم.
به دلیل قحطی تحلیل، ناچار به توضیح پارهای مسائل پیرامون "" مساله کرد، ترک آزربایجانی در آزربایجان غربی هستم """ ۱- دولت مرکزی ایران تصمیم میگیرد خط لولهٔ گازی را از جنوب ایران به عراق، سوریه تا سواحل دریاای مدیترانه بسازد، بدلیل سابقهٔ طولانی "" انفجار این لولهها "" توسط تروریستها سعی میکند کردها را از جنوب غرب یا غرب مرکزی به شمال غربی انتقال دهد که این سیاست به تراکم کردها در ارومیه و آذربایجان غربی خواهد انجامید، همزمان رژیم ایران مالکی عراق را مجهز میکند تا به کوردستان عراق حمله کند.۲- """ احتمال دوم """ رژیم ایران به این نتیجه میرسد که ایجاد خط لوله گاز از طریق جنوب ایران، عراق، سوریه تا درایی مدیترانه اشکال کلان امنیتی دارد و تنها راه امن در آینده نزدیک و دور برای ارتباط ایران با دنیای خارج شمال غرب ایران یا آزربایجان غربی است که "" هیچوقت کار تروریستی از
طرف آزربایجانیها صورت نگرفته """، با آگاهی به این واقعیت رژیم وارد عمل میشود و مساله کرد در آزربایجان غربی را گنده میکند تا """ احساسات ناسیونالیستی آزربایجانیها "" به شدت بر انگیخته و با این عامل وجود اکراد در آزربایجان غربی را به حداقل برساند.مصاحبه را گوش کردم. آقای صدر للاشرافی خیلی حرف برای گفتن دارند و سعی در مرتب کردن گفتارشان دارند ولی فرصت پیدا نمیکنند. شنونده فقط بیشتر نتیجه گیریهای حرفهای ایشان را دریافت میکند.
سرنوشت ارومیه با یک رفراندوم تحت نظر سازمان ملل مشخص خواهد شد
نیازی به جنگ و خونریزی نیست یک رفراندوم تحت نظر سازمان ملل سرنوشت ارومیه را مشخص خواهد نمود
اقای مستشار رزیم روستایی یک پایگاه مردمی 30 میلیونی ده اندیش و نوکیسه وابسته به درامد های نفتی وواردات وخرید وفروش املاک دارد که دارای مشاغل دولتی وکارمندی ومدیریتی ونظامی امنیتی هستند یا مدیران صنایع وشرکت های پیمانکاری وبازاریان رانتی دولتی که سرمایه از دولت گرفته اند در چنین شرایطی تنها جنگ داخلی بین شهریگران محروم وده اندیشان اشرافی حکومتی قابل تصور است این یک جنگ طبقاتی وفرهنگی است بین اشرافیت ده اندیش وشهریگران غارت شده وسرکوب شده شرایط انقلابی اصلا نداریم شرایط جنگ داخلی وحذف طبقاتی فرهنگی موجود است رزیم 30 میلیون مزدور مردمی در شهرها دارد که از جاه ومقامشان حاضر به کناره گیری نیستند.اشرافیت روستایی شیعه در شهرها حالا شهریگران را نسل کشی می کند یا خودش حذف میشود .جنگ بقا بین دوفرهنگ است و دو طبقه.
اوشار گرامی، چه خوب شد که با ادبیات جالبت شخصیت اخلاقی خود را به همه نشان دادی. من یک منبع ارائه دادم. شما چه منبعی برای اطهارات توهین آمیزت داری؟ دکتر اشرفیان بناب که از هم میهنان آذری است پژوهشگر ژنتیک در دانشگاه کمبریج است. شما چه صلاحیت علمی در این زمینه داری که زبان به ادعا های اهانت بار باز می کنی؟ ضمنا از مسئولان گرامی سایت ایران گلوبال می پرسم آیا اهانت شخصی در کامنت ها مجاز است؟ لطفا نگاهی به کامنت آقای "اوشار" بیندازید.
جناب «ازرگون» کوتاه می نویسم ؟: دو راه حل بیشتر هم وجود ندارد 1_ راه حل سراسری 2_ راه تجزیه ... در مورد دومی من وارد بحث نمی شوم . تجزیه طلب باید برود با حکومت جمهوری اسلامی بجنگد . این جنگ من نیست. اینجانب در دانمارک زندگی می کنم و مدیر مسئول یک سایتی هستم و در کارمان از روش ژورنالیسم دمکراتیک پیروی می کنیم از این رو در این تنها سایت فارسی زبان است که همه می توانند در آرامش خیال ؛ ازادنه نظرات خود را را بنویسند.اما درمورد راه حل سراسری ؛ مدافع یک ایران غیر متمرکز و فدرال هستم / موضوعی که چگونگی پیاده شدن آن ، نیازمند کار کارشناسانه می باشد ؛ بعبارتی دیگر باید پذیرفت که ایران مثل لهستان یکدست نیست و شامل شش گروه اتنیکی _ فرهنگی می شود . بنظرمن احزاب کردی ، احزاب با تجریه ای هستند و از اعتماد به نفس بالایی برخورد دارند ؛ متاسفانه در میان آذبایجانی ها بجز فرقه دمکرات....
جناب «ازرگون» کوتاه می نویسم ؟: دو راه حل بیشتر هم وجود ندارد 1_ راه حل سراسری 2_ راه تجزیه ... در مورد دومی من وارد بحث نمی شوم . تجزیه طلب باید برود با حکومت جمهوری اسلامی بجنگد . این جنگ من نیست. اینجانب در دانمارک زندگی می کنم و مدیر مسئول یک سایتی هستم و در کارمان از روش ژورنالیسم دمکراتیک پیروی می کنیم از این رو در این تنها سایت فارسی زبان است که همه می توانند در آرامش خیال ؛ ازادنه نظرات خود را را بنویسند.اما درمورد راه حل سراسری ؛ مدافع یک ایران غیر متمرکز و فدرال هستم / موضوعی که چگونگی پیاده شدن آن ، نیازمند کار کارشناسانه می باشد ؛ بعبارتی دیگر باید پذیرفت که ایران مثل لهستان یکدست نیست و شامل شش گروه اتنیکی _ فرهنگی می شود . بنظرمن احزاب کردی ، احزاب با تجریه ای هستند و از اعتماد به نفس بالایی برخورد دارند ؛ متاسفانه در میان آذبایجانی ها بجز فرقه دمکرات آذربایجان ،اجزاب اتنیکی با سابقه ای را سراغ نداریم. از سوی دیگر ،دوران احزاب و قدرت های ستیز جو به پایان خود رسیده است . در حل مشکلات سیاسی می بایست دست از ستیزه جویی برداشت و راه وروش تعامل و سازش را پیشه کردو در هر مرحله ای بدنبال متحدینی پیرامون خود گشت ؛ رایزنی و لابی گری روش ها مدرن مبارزه سیاسی امروزند و خیلی چیز های دیگر که فرصتش نیست در اینجا بنویسم . سلامت باشیدگفتگوئی کم نظیر با یک "شرخر" در تهران
این گفتگوئی است با یک "شرخر" در تهران که در "تجارت فردا" منتشر شده است. در یک جمله "بی نظیر است." شاید گفتگو کننده سوال های حرفه ای نکرده باشد، اما بی تردید تلاش او برای پیدا کردن یک "شرخر" و مصاحبه با او، نشاندهنده استعداد حرفه ای او برای روزنامه نگاری است.قدر این امنیتی که دست "شرخر"هاست بدانید
رهبر جمهوری اسلامی، در آخرین سخنرانی خود، در ارتباط با نامه نگاری میان روسای سه قوه، خطاب به مسئولان حکومتی اخطار کرد، مسئولان تا انتخابات ریاست جمهوری گریبان هم را نگیرند و تشنج ایجاد نکنند و در ادامه همین اخطار گفت: "قدر این امنیتی که داریم را بدانید!"
گفتگوئی که در ادامه می خوانید، به عیان نشان میدهد آن امنیتی که آقای خامنه ای می گوید "قدر" آن را بدانید، امنیتی است که پس از کودتای 22 خرداد 88 برای خود و اطرافیان و منصوبان خویش فرض کرده است، والا امنیت چون بخت از سر ملت ایران پریده است. "اسمال شرخر" ساده و روان می گوید وضع مملکت از چه قرار است و پلیس و نیروی انتظامی، قوه قضائیه و دادگاه ها، تشکیلات تو در توی امنیتی و خلاصه همه ارگان های حکومتی تبدیل شده اند به حافظ امنیت قایق شکسته ای که آقای خامنه ای در آن نشسته است و می خواهد آن را با سوخت اتمی به ساحل نجات برساند. تمام این ارگان ها در خدمت سرکوب سیاسی و مدنی و برای پایمال کردن ابتدائی ترین حقوق انسانی فعال اند. اسمال شرخر، تابلوی تمام نمای امنیت نداشته مردم در جمهوری اسلامی را ترسیم می کند. برای گفتگو کننده و منتشر کننده این مصاحبه باید "درود" فرستاد، حتی اگر سطح انتشار آن به دلیل سانسور مطبوعات و محدودیت های انتشارات محدود باشد. چه باک؟ مردم که خود در خیابان و کوچه و خانه و اداره و اتوبوس و ... شاهدند و هر کدام یک روزنامه متحرک.
گفتگو را بخوانید و از هر امکانی برای گسترش پخش آن استفاده کنید.////////////////
اسمال شرخر» را جلوی یکی از مجتمعهای تجاری پایتخت پیدا کردم و گفتم: میخواهم در مورد بازار شرخری با شما صحبت کنم.
ببخشید داداش همین اول کار بگم که من از اصطلاح شرخری خوشم نمیاد. ما کار راهاندازیم، شرخر نیستیم.
بعضیها خودشون نمیتونن از حق خودشون دفاع کنن بعد میان سراغ ما. یکی مزاحم ناموسی داره. اون یکی مستاجرش سرموعد حاضر نیست خونه رو تحویل بده و یکی دیگه طلب داره اما پولش زنده نمیشه. میان سراغ ما. ما هم میگیم دقیقاً چی میخوای؟ طرف دردشو میگه ما هم گوش میکنیم. بعضی لقمهها برا دهن ما گنده است میگیم نه. بعضیها باب دندون ماست میگیم آره. ته خط هم یه چیزی گیر ما میاد طرف هم به هدفش میرسه.
پس شرخری شامل کارهای دیگری هم می شود؟
خیلی پیش اومده که یک زن تنها اومده سراغ ما گفته همسایهاش مزاحم دخترش میشه. گفتیم باشه آبجی پول نمیگیریم برات حلش میکنیم. رفتیم جوون لندهور مردمو انداختیم تو ماشین بردیم زدیمش و ادبش کردیم و بعد ولش کردیم. یک بار یک پیرمرد سراغ منو از بچه محلها گرفته بود. اومد پیشم گفت پسرم مشکل منو حل میکنی؟ گفتم مشکلت چیه؟ گفت یه پسر دارم که خیلی اذیتم میکنه. توهین میکنه و پول میدزده میخوام ادبش کنی. بعد هم یه چیزی بابت دستمزد داد و من هم رفتم سراغ پسره. دیدم پسره معتاده و خیلی هم بچه پرروست. گرفتیم با بچهها بردیمش تو باغ یکی از دوستان تو شهریار. یک هفته کار من این بود که این لندهورو کتک بزنم. هی میزدمش و هی خون بالا میآورد. اون قدر زدمش که بیهوش شد. از صبح تا شب کلاغ پرش کردم اون قدر که پاهاش از خودش نبود. پس میبینی که همهش مساله پول نیست.
چرا نباید این کار را به قانون سپرد؟
خوب در نمیاد. اولاً میگیرن ولش میکنن. بعدهم خوب ادبش نمیکنن. من وقتی این جور آدما رو میگیرم اون قدر میزنمشون که خون بالا میآرن. قانون چنین کاری نمیتونه بکنه. خود من صد بار بازداشت شدم اما همیشه آزادم کردن. شاید باورت نشه اما لاتها خیلی دوست دارن اون تو باشند. تو زندان کار هست، کاسبی هست اما این بیرون نیست.
جز شرخری کار دیگری هم داری؟
من کار دیگهای بلد نیستم. اصلاً بذار درمورد این کار صحبت کنم. خیلیها فکر میکنند این کار کثیفه ولی ما کار راهانداز مردم هستیم. فامیلام از من بدشون میاد. با من قطع رابطه کردن و منو میبینن روشون رو میکنن اون ور. ولی من این کارو دوست دارم. درآمدم خیلی خوبه. قبلاً یه موتور هم نداشتم اما حالا واسه خودم خونه و ماشین دارم. دفتر اجاره کردم. همه منو میشناسن. تو بانک که میرم بدون صف کارم راه میافته. تعارف که نداریم میترسن دیگه.
خوشت می آد که ازت می ترسند؟
چرا نه ؟ این همه آدم تو این مملکت داریم. همهشون هم دوست دارن آدما جلوشون خم و راست شن. ببین داداش لاتها برا خودشون آدم دارن که بهشون میگن نوچه. هرکی واسه خودش نوچهای داره. شما نداری؟ رئیس فلان اداره نداره؟ نماینده نداره؟ همه دارن. همهام دوس دارن مردم جلوشون خم و راست شن.
من وقتی میرم تو بانک جلوم خم و راست میشن. چرا؟ چون زور دارم و نترس هستم. یه بار از رئیس یه شعبه آدرس صاحاب چکو میخواستم نداد. رفتم توی پارکینگ و دور تا دور ماشین خوشگلشو خط خطی کردم. روش هم نوشتم رابین هود. وقتی اومد بره بیرون، آتیش گرفته بود. من آدم بدلجی هستم. فرداش رفتم تو بانک داد و بیداد راه انداخت و زنگ زد پلیس. منو بردن ولی مدرک نداشتن ولم کردن. دوباره رفتم بانک و این بار درگوشش گفتم یا آدرسو بده یا میزنم زندگیتو نابود میکنم. آدرس زن و بچتو دارم. بازهم چقری کرد و نداد. شب رفتم در خونهش زنگ زدم. خودش اومد پشت آیفون گفتم منم رابین هود. گوشیو گذاشت. میدونستم زنگ میزنه پلیس. رفتم قایم شدم. تا پلیس رفت دوباره رفتم در خونهش. شروع کردم داد و بیداد کردن که آی مردم این مرده حیثیت خونوادمو برده. زن و بچه داره اما به ناموس من نظر داره. نیومد بیرون ولی باز پلیس اومد. دوباره فرار کردم. باز که پلیس رفت برگشتم در خونهش زنگ زدم. دیگه عصبانی شده بودم. قاطی کرده بودم. گفتم یا پسرتو میدزدم یا آدرسو بده.
شمارهمو رو دیوار نوشتم براش. طرفای ظهر بود که دیدم زنگ زد. گفت تو رو خدا دست از سرمون بردار. گفتم کاری ندارم آدرسو بده. بنده خدا داد ولی اگه نمیداد میرفتم بچهشو میدزدیدم.
به بچهاش چه ربطی داشت؟
ببین داداش این چیزا مال قصههاس. اینکه رحم کنی و نکنی، چیزی درست نمیشه. من شرخرم. گلکار که نیستم. معلم که نیستم. طرف پول مردمو خورده و نمیده. بعد رفته برا زن و بچهش لباس و ماشین خریده اون وقت چطور ربطی نداره؟ سرنوشت اینها همه به هم وصله و شوخی نیست. چطور منو بگیرن و ببرن زندان زن و بچهم گشنه میمونن و هیشکی نیست کمکشون کنه.
زن و بچه هم داری؟
بله، دو تا دختر دارم.
میتوانی تصور کنی یک نفر آنها را گروگان بگیرد؟
اوه اوه خدا اون روزو نیاره. قاطی میکنم بد جور. بین ما لاتها هم گاهی دعوا میشه. یه بار دارودسته مهدیسیاه با ما کج افتادن. دستشون که به من نمیرسید .دخترکوچیکهمو گروگان بردن. قاطی کردم. خدابیامرز مهدیسیاه رفیقم بود. زنگ زدم رو گوشیش گفتم مهدی به بچههات بگو تمومش کنند که اگه قاطی کنم، بد میشه. گوش نکرد. رفتم از بچههای نظامآباد چند نفر اجیر کردم. محل دعوا یکی از فرعیهای شماره دو بود. آی زدیم همدیگهرو. قمه بود که فرو میرفت تو دل و جیگر بچهها. خود من اون روز هفت تا چاقو خوردم ولی خدا خواست ما بردیم. مهدی سیاه به نوچههاش دستور داد دخترمو آزاد کردن.
شده تا حالا سر شرخری کتک هم بخوری؟
ببین داداش این کار کتک داره، فحش داره. بیناموسی داره و همه چی داره. بذار برات تعریف کنم میفهمی چی میشه. یه بار یه بابایی جلو پاساژ منو دید و گفت تو اسمال شرخری؟ گفتم آره، فرمایش؟ گفت: یه چک دارم مال یه بابایی که خیلی کله گندهس. میگن فقط تو میتونی نقدش کنی. گفتم بیا بریم صحبت کنیم. رفتیم یه جا نشستیم صحبت کردیم. گفتم توکی هستی؟ گفت کارخونه گچ دارم. گفتم طرف کیه؟ گفت نماینده بوده و الان داره تو خیابون فاطمی ساخت و ساز میکنه. گفتم بادیگارد داره؟ گفت: آره راننده داره. طرف ۳۰۰ میلیون بدهکار بود و قرار شد من هشت تا بگیرم و پولشو نقد کنم. میدونستم خیلی خطرناکه. بادیگارد طرف غول بود و میدونستم منو لت و پار میکنه. گفتم اسماعیل این دیگه ته خطه. خلاصه نشستم فکر کردن تا اینکه یه چیزی به ذهنم رسید. تعقیبش کردم دیدم میره سر ساختمونش تو خیابون فاطمی. هر روز یه سر میزد و نیم ساعتی اون جا بود و بعد میرفت دفتر کارش که بلوار کشاورز بود. یه روز که بادیگاردش از شرکت رفت بیرون، رفتم تو دفترش. به بهونه تعمیر تاسیسات ساختمون. تنها بود. یه لحظه پشیمون شدم اما دیگه نمیشد کاری کرد. رفتم جلو کپی چک رو گذاشتم جلوش. گفت این چیه؟ گفتم مال شماست. موبایلشو برداشت زنگ بزنه گفتم حاجی پول نشه، پولت میکنم. دو روز دیگه میام. زدم بیرون. شب رفته بودم قهوه خونه ممد میشی دیدم چند نفر گردنکلفت اومدن تو. درو بستن و اونقدر ما رو زدن که تو ادرارم خون بود. خلاصه دیدم این یارو خیلی چقره. نگو عکسمو از تو دوربین در آورده بودن و شناسایی کرده بودن. به قدری کتک خوردم اون روز که تا سه ماه بدنم درد میکرد.
تا حال از کاری پشیمان شدهاید؟
بله، ولی عادت کردم بهش فکر نکنم. ولی شبها بعضی وقتها خوابش را میبینم. یه بار اشتباهی کارد فرو کردم تو پهلوی یه نفر دیگه. به یکی زنگ زدم لیچار بارم کرد عصبانی شدم. رفتم سراغش. قیافهشو نمیشناختم. از یکی پرسیدم، گفت اونه. رفتم کاردو فرو کردم تو کتفش بعد فهمیدم اشتباه کردم و اون نبوده. خیلی ناراحت شدم. یه بار هم رفتم چک یه بدبختو نقد کنم. خونهش تو منیریه بود. تاجری بود که حساب و کتابش به هم ریخته بود و خلاصه چکهاش برگشت میخورد. دو روز پشت در موندم و هیچ کس درو باز نکرد.
میدونستم تو خونه اس. رفتم رو پشت بام و کولرشو قطع کردم. بازهم بیرون نیامد. خلاصه یه چند روزی علافش بودم تا اینکه با هزار بدبختی از پنجره رفتم تو خونهش. اصلاً صدایی نمیآومد در حالی که میدونستم تو خونهاس. هرجا رو نیگا کردم نبود. ولی متوجه شدم از تو حموم صدا میاد. رفتم یواش درو وا کردم دیدم بدبخت افتاده رو زمین و دوش هم بازه و همین طور آب هم داره میره. دستکش دستم کردم و شیر آب رو بستم. ولی دیدم مرده و نفس نمیکشه وآب هم صورتشو پوسانده بود. قیافهش تا مدتها توی ذهنم بود. اون روز اومدم بیرون و زنگ زدم به پلیس و گفتم من شرخرم و چنین چیزی دیدم. نمیدونم من چقدر مقصر بودم اما در هرحال عذابش برام مونده.
قیمت کارها چقدر است؟
هر چیزی قیمتی داره. گوش، انگشت، بند انگشت، مو، پهلو، سر. خلاصه همه چیز واسه خودش قیمت داره. یه بار یه بنده خدایی به من پول داد تا سگ یه خانومه رو بکشم. مثل اینکه به سگ خانومه حسودیش میشد. یه روز عصرکه خانومه تو فرمانیه داشت پیادهروی میکرد، سگشو دزدیدم. طرفای عصر بود که دزدیدمش و شب هم فروختمش به یکی دیگه.۳۰۰ تا گرفتم. به هرحال چک یه نرخ داره، چک و توگوشی هم یه نرخ. کفگرگی هم قیمت خودشو داره. مثلاً مظنه چک،۱۰ تا ۲۰ درصده. شاید هم بتونی چک طرف رو بخری که در این صورت ۵۰ درصد از مبلغ چک کم میکنی و بقیه اش رو میدی طرف. بعد ولی باید نقدش کنی دیگه.
چندساله تو این کاری؟ کدام سال کار پر رونق بوده؟
راستش کار ما همیشه رونق داره. سفارش زیاده. تا بیحسابی باشه، کار ما هم رونق داره. وقتی وضع مردم خوب شه، وضع ما بد میشه. وقتی وضع مردم بد شه وضع ماهم خوب میشه. در ضمن الان دست زیاد شده و هرکیو میبینی، قمه دست گرفته میآفته توخیابون دنبال باجخواهی و شرسازی. بعضیها شرخر نیستند، شرسازند.
در مورد چک، بیشتر از همیشه پارسال رونق داشت. پارسال من دفتر زدم و ۱۰ تا نوچه گرفتم. من الان ۱۱ ساله دارم کار شرخری میکنم. الان ۳۹ سال دارم و ۱۱ ساله شرخرم. اولش هیچی نداشتم. کارم سرقت گوشی بود ولی بعد یه بنده خدایی بود به نام تقی معروف به تقی وانتی منو کشوند تو این راه. من بچه لات بودم و دعوا راه مینداختم. گفت بیا شرخری کن نون خوبی توش داره. برا بار اول رفتم سراغ کارمند یه شرکت. دفترش تو جردن بود. نشستم تو دفترش گفتم تا پول ندی نمیرم. اونقدر کثیف و بدبو بودم که طرف چک ۵۰۰ هزارتومنی رو همون جا قرض کرد و پولشو داد. اون موقع ماهی دوسه تا چک برگشتی داشتیم. الان ماهی ۲۰ تا داریم. شاید هم بیشتر. خودم دیگه کمتر از ۱۰۰ میلیون کار نمیکنم و معمولاً ۱۰ تا ۲۰ درصد میگیرم.
فکر میکنید تا چه زمانی این کار را ادامه بدهید؟
می خوام دو سال دیگه بازنشسته کنم خودمو. شکر خدا الان خونه و ماشین و زندگی دارم ولی میخوام از نظامآباد بیام سمت یوسفآباد. یه خونه بزرگ میخوام و بعد یه ماشین و بعد هم بتونم یه گاراژ تو جاده قدیم بگیرم برا تعمیر پمپ و این طور چیزها. البته الان دیگه دعوا نمیکنم. رفتارم پخته شده و کمتر قلدری میکنم ولی، خُب، احتمال قاطی کردنم هست.
منبع: تجارت فردا
امام جمعه اهل تسنن زاهدان
مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل تسنن در زاهدان، یگانه امام جمعه ای بود که روز جمعه گذشته مسئله قتل "ستار بهشتی" در زندان اوین بر اثر شکنجه را مطرح کرد و از مسئولات خواست به این جنایت رسیدگی کنند. او گفت:یگانه امام جمعه ای که از قتل "ستار بهشتی" سخن گفت
هیچ کس نیست که از دستگیری و کشته شدن این جوان ایرانی(ستار بهشتی)، چند روز پس از دستگیری ناراحت نباشد. همه ما انسان هستیم و هر انسانی از شنیدن چنین واقعه ای که متهمی صحیح و سالم دستگیر شده و پس از چند روز بر اثر بلاهایی که بر سرش آورده شده، جنازه اش به خانواده تحویل داده می شود، متاسف و ناراحت می شود.
این موضوع امروز به بهانه خوبی برای رسانه های جهانی و کشورهای مختلف تبدیل شده است تا علیه کشورمان سخن بگویند و این موضوع را به سوژه ای برای تخریب وجهه بین المللی ما تبدیل کنند. این نوع موارد برای ما مردم ایران، که ادعای تمدن و فرهنگ چندهزار ساله داریم، نیز مایه سرافکندگی است.
از آنجایی که این واقعه در تهران که مرکز کشور است اتفاق افتاده است، خبر آن به رسانه ها رسیده و واکنشها را برانگیخته، در حالی که در حاشیه کشور و در شهرهای دیگر در صورت بروز چنین وقایعی – که متاسفانه اتفاق هم افتاده، اینگونه موارد مخفی مانده و کسی از ترس نتوانسته چیزی بگوید.
حتی اگر یک سرباز چنین اقدام زشتی را انجام دهد، کار او به حساب نظام و حتی ملت ایران گذاشته می شود. متاسفانه موارد زیادی از این نوع در کشور ما وجود دارد.
مسئولین باید با عاملان این قضیه برخورد کنند. همان گونه که در مجلس نیز مطرح شد که اگر با عاملان جنایت کهریزک برخورد می شد، این جنایت اخیر اتفاق نمی افتاد.
جمعی از دراویش گنابادی طی نامه ای سرگشاده خطاب به هاشمی رفسنجانی نسبت به اعمال فشار و ظلم بر دراویش در کشور اعتراض کرده و خواستار ارایه راهکاری از سوی وی در این زمینه شده اند.
نامه سرگشاده جمعی از دراویش گنابادی به هاشمی رفسنجانی:اشتباه از ما بود که تصور کردیم در کشور خویش حق حیات و تعیین سرنوشت داریم
جمعی از دراویش گنابادی طی نامه ای سرگشاده خطاب به هاشمی رفسنجانی نسبت به اعمال فشار و ظلم بر دراویش در کشور اعتراض کرده و خواستار ارایه راهکاری از سوی وی در این زمینه شده اند.
به گزارش سایت مجذوبان نور متن کامل این نامه سرگشاده به شرح زیر است:
هو
۱۲۱
ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام؛
جناب آقای آیت الله هاشمی رفسنجانی
با سلام ؛
ایجاد ارگان و نهادی بنام “مجمع تشخیص مصلحت نظام” برای دستیابی و تشخیص دستور العملهایی است که مصالح نظام در آن لحاظ شده باشد. مسلم است “نظام” به اعتبار آنکه عناصر تشکیل دهنده آن، نماینده و منتخبین مردم هستند مترادف با “ملت ایران ” است و در واقع نام اصلی این نهاد “مجمع تشخیص مصلحت ملت ایران” خواهد بود. جدایی و فاصله “نظام” و “ملت ایران” از یکدیگر، عملا سمت و سوی “مصلحت” را تغییر و نوع و شکل “تشخیص” را دگرگون و هدف اعضای “مجمع” و اساسا انگیزه و دلیل ایجاد آن را مبهم! کرده و زیر سوال خواهد برد. به زبان دیگر در حد فاصل هم سویی یا تضاد “نظام” و “مردم” جایگاه این نهاد را در روند سیاسی کشور تعریف و مشخص خواهد شد.
پس از بیان این مقدمه، تقاضای ما جمعی از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی آن است که چون جنابعالی و زیر مجموعهی شما این توان را دارا میباشید که مصالح کل ملت ایران را تشخیص دهید، به حتم توان آن را نیز دارید که مصالح بخشی از شهروندان کشور را نیز تشخیص و راهکاری مناسب را برای رفع مشکلات آنها ارائه فرمایید.
در سال ۱۳۸۸ دراویش گنابادی به صورت گسترده در انتخابات شرکت کرده و به آقای کروبی رای دادهاند، دلیل انتخاب هم دفاع جوانمردانه و شجاعانه وی از حقوق پایمال شده دراویش در تخریب دو حسینه در شهرهای قم و بروجرد بود و در واقع حمایت از ایشان جنبه سیاسی نداشت بلکه صرفا به جهت قدردانی و تشکر از وی بود. به حوادث بعد از انتخابات واقفید. آن روزهای تلخ به تاریخ پیوسته و فراموش شده، اما برای دراویش گنابادی حکایت همچنان باقیست!
همانگونه که مستحضرید در شهریور ماه ۱۳۹۰ جمعی از وکلای دراویش توسط سربازان گمنام وزارت اطلاعات دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار گرفته و ماهها در زیر سختترین شرایط روحی و جسمی مورد آزار و بازجویی بودهاند. یکی از اساسی ترین اتهامات آنها به اصطلاح دخالت در فتنه ۸۸ است.
شاید، البته شاید! اگر منتخب دراویش پیروز انتخابات شده بود امروز وکلای ما در چنین شرایطی نبودند و ما نیز فتنهگر، منحرف و ضد امنیتی محسوب نمیشدیم. شاید! اشتباه از سوی ما بود که تصور کردیم در کشور خویش حق حیات داریم و میتوانیم در تعیین سرنوشت خود موثر باشیم. اطلاع نداشتیم که اگر دیگران! برای ما تصمیم نگیرند و ما استقلال داشته باشیم و از کانونهای قدرت کسب تکلیف نکنیم چه روزهای تلخی در انتظار ما خواهد بود.
تا انتخابات سال ۹۲ هفت ماه وقت داریم و باید اندیشه کنیم و مصلحت خویش را دریابیم، از خود میپرسیم چه باید کرد که به شرایط گذشته مبتلا نشویم؟ وقتی رای دادن به شخصیتی که از فیلترهای مختلفی چون شورای نگهبان و ارگانهای دست اندر کار از جمله وزارت اطلاعات عبور کرده است میتواند مشکل ساز شود، تکلیف ما چیست؟ و چه تضمینی وجود دارد که مصیبت وارده بر ما حتی در ابعاد وسیعتری مجددا تکرار نگردد؟
از باب مشورت میپرسیم که مصلحت ما چیست؟! و لطفا در چنین شرایطی یک بار دیگر تعریفی مشخص و قابل فهمی از واژهی «نظام» ارائه فرمایید چرا که ظاهرا نظام به معنای هماهنگی و نظم بر اساس قانون در یک ساختار سیاسی است، در صورتی که آنچه مشهود و ملموس است خلاف آن را نشان میدهد و البته واژههای دیگری نیز وجود دارد مانند «آزادی»، «امنیت»، «قانون»، «عدالت» و … که باید مورد بازنگری قرار گرفته و معانی خاص سلیقهای آن تعریف شود.
ما تا آن زمان که واقف به معنای جدید واژه های مذکور نشدهایم در تشخیص مصالح سیاسی و اجتماعی خود عاجزیم. آیا جنابعالی و “مجمع تشخیص مصلحت نظام” راهکاری را برای دراویش میتوانید ارائه دهید که وزارت اطلاعات یا ارگان و نهاد دیگری ما را به جرم تبعیت از آن مورد مواخذه و مجازات قرار ندهند؟
در پایان امیدواریم هرچه سریعتر فرزندان جنابعالی و البته اشخاصی که به هر دلیل نتوانستهاند پی به معانی جدید واژها برده و در زندان ها بسر میبرند آزاد شده و آزادی همهی ملت ایران با هر فکر و سلیقهای بتواند در راستای مصلحت نظام قرار بگیرد.
جمعی از دراویش گنابادی
لازم به توضیح است که صوفیان وعرفا ودراویش از مکاتب وفرق مختلف ازابتدای قدرت گیری رژیم روستایی شیعه فقاهتی مورد سنگین ترین سرکوب ها قرار گرفتند عرفان وتصوف که از قرن ها پیش از فرهنگ شهری شهریگران شهرها وروستاهای ایران بوده همیشه مورد انکار و تکفیر روستایفکران ومتشرعین حاکم بوده روح نجابت باطنی و ایمان بدون تظاهر همراه با همنوع دوستی طبیعت دوستی و محبت به خلق یعنی تمام مظاهر حیات اعم از گیاه وحیوان وانسان از خصوصیات فرهنگ شهری عرفانی وصوفیانه است مخالفت با هرنوع حکومت بشری واستبداد انسانی وتحمیل زور دینی وسیاسی وقومی ونزادی نیز از خصوصیات این فرهنگ پاک شهری در فلات است با روی کار امدن حکومت بیگانه ووجشی ومتشرع وروستاییفکر شیعه صفوی درایران که در ابتدا تظاهر به تصوف میکرد برای عوام فریبی وبعد از به قدرت رسیدن در اغوش فقیهان ومتشرعان وارداتی ااز لبنان وعراق واناطولی افتاد صوفیان وعرفای زیادی از ایران به هند وعثمانی مجبور به مهاجرت شدند تا از گزند متشرعین ده اندیش صفوی غاصب درامان باشند صوفیان زیادی نیز که اکثرا از طبقه پیشه وران شهری بودند با حکومت متشرع وده اندیش صفوی درگیرشدند مانند نقطویان وبا ترور و مبارزات قهرامیز شهری بسیاری از مزدوران قزلباش وارداتی شیعه صفوی را به درک واصل کردند حکومت روستایی صفویه که دست نشانده صلیبیان و یهودیان اروپا درایران بود همواره از تهدید صوفیان خواب ارام نداشت.
35000 بسیجی (ساندیس خور هفتهزار تومانی ) وارد فضای مجازی شدند
نماینده خامنه ای :35000 کاربر بسیجی وارد فضای مجازی شدندنماینده ولی فقیه در سپاه بقیةالله شیراز گفت: بسیج با تشکیل 35 هزار کاربر از طریق فضای مجازی توطئههای استکبار را نقش برآب کرده است.
آخوند شعبان اسماعیلی امروز در گفتوگو با سایت حکومتی فارس در شیراز گفت: بسیج با توانمندی، هدایتهای مقام معظم رهبری، سیاست داخلی سپاه پاسداران و با پشتیبانی مردمی به مقابله با جنگ روانی و تهاجم فرهنگی غرب رفته و به موفقیتهای چشمگیری در این زمینه دستیافته است.
دستمزد ساندیس خوری :ساعتی هفتهزار تومان
محکومیت مستند ساز و دانشجوی کورد مهابادی به زندان
دو شهروند در مهاباد توسط دادگاه انقلاب اسلامی این شهر به زندان محکوم شدند.براساس گزارش رسیده به آژانس خبری موکریان،امیدقادری اقدم فیلمبردارومستندسازاهل مهاباد ازطرف دادگاه انقلاب اسلامی این شهربه دوسال ونیم زندان محکوم شد.
امیدقادری اقدم که سازنده مستندهای "مین " و " اینجا سردشت، به وقت بغداد " می باشد، خردادماه سال جاری مدتی رادربازداشت بسربرده وباقراروثیقه 60 میلیونی آزادشده بود؛وی به اتهام امنیتی ازطرف دادگاه انقلاب اسلامی مهابادبه تحمل دوسال ونیم حبس محکوم شد.
همچنین براساس خبر دیگری که به سایت موکریان رسیده،جمال قادرنژاددانشجوی جامعه شناسی دانشگاه پیام نورمهابادنیز ازسوی دادگاه انقلاب اسلامی این شهر به زندان محکوم شد.
این گزارش میافزاید،قادرنژادکه اهل روستای حاجی حسن ازتوابع میاندوآب میباشدحدود 5ماه پیش دستگیروبه اتهام امنیتی به پنج سال حبس محکوم شده است؛ وی هم اکنون در زندان مرکزی مهاباد بسر می برد.
لازم به ذکراست براساس همین گزارش،حکم صادره برای قادرنژادوقادری اقدم ظرف مدت 20 روزپس ازابلاغ،قابل تجدیدنظردرمحاکم تجدیدنظراستان آذربایجان غربی میباشد.
ایران خواه عزیز اگر مثقالی هوش و ذکاوت داشتی و اندک اطلاعاتی از تشابهات ژنتیکی در نواحی رپید دی ان ای انسانها داشتی این مقاله جناب آقای مازیار اشرفی بناب را اینجا رفرنس نمیدادی. این مقاله آبروی علوم ژنتیک را به آب کشیده. این مقاله از طرف هیچ ژورنال ISI چاپ نشد و آخر سر خود آقای اشرفیان گفت که از کار پژهشی من پان فارسها و پان ایرانیستها استفادهٔ سیاسی کردند.لطفا از چیزی که اطلاعی نداریم وحی منزلانه صحبت نکنیم.
آقای موحدی مثل اینکه در خواب هستی آذربایجان مدت زیادی هست که از ایران جدا شده امثال شما میخواهید آنرا دوباره بچسبانید
فارسیستانیها هم این را میدانند و دنبال متحد هستند از کردها وبلوجهاوغیره متحد میسازند بر علیه آذربایجان . دشمن فارسیتانیها نه کرد باوچ عرب و...بلکه آذربایجان است. با ورود آذربایجان به صحنه سیاست از قدرت سیاسی فارسیستانیها کم میشود یا قدرت سیاسی آنها سقوط میکند
جناب توکلی
شما روشنفکران راه ازادی و دمکراسی هر کاری میکنید که اصل حرف را نزنید و پشت سر هم ما را زیر سوال میبرید این در حالی است که ما نه بلکه این شما هستید که زیر سوال هستید . شما قادر به نوشتن یک نظر نرمال بدون چسباندن برچسب نیستید و از دمکراسی صحبت میکنید . حرکت ما را به تورکیه که خود بزرگترین مخالف ازادی ملل ایران است وصل میکنید پای قطر را به میان میکشید و از عدم بلوغ ناسیونالیسم تورکی صحبت میکنید و میفرمایید ناسیونالیسم ایرانی خیلی قوی است ... البته نمیفرمایید که اگر قوی است پس اینهمه مشکل مرکز گرزیزی از کجا ناشی میشود .البته این صحبتها نتیجه تربیت سرشار از نا اگاهی و نژادپرستانه ای است که چند نسل از ملت شما با ان تربیت شده اند . حرکت ازربایجان را به قدرتهای منطقه ای وصل میکنید و میفرمایید امید ما انهاست .چرای عدم شرکت نمایندگان احزاب سیاسی و فعالان مشهور ازربایجانی را شما خود چندیدن بار اعتراف فرمودید . اولا در نظری که با نوشته اید :
...... بهر حال یک نگاه و دیدی در بین فعالان گروههای اتنیکی وجوددارد که آشکارا به راه حل سراسری اعتقاد ندارند، این نگاه به کردستان برزگ ، ترکستان بزرگ ویا به وحدت دو آذربایجان اعتقاد دارند. امید آنان هم تصمیم قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای هستند. بنظرم امروز قطر نیم میلیونی ، عربستان و ترکیه با کمک غرب صحنه گردانان خاورمیانه هستند و هر کدام از این کشور ها هم یک دو جین برنامه برای تغییر جغرافیای سیاسی منطقه در کشوی میزشان دارند........
و یا در نظری که در این لینک نوشته اید :
http://iranglobal.info/comment/1310#comment-1310
امیدوارم فهمیده باشید برای چه هیچ کسی روشنفکر ایرانی را در حدی نمیداند که در مورد حقوق و دمکراسی صحبت کند . ملت ازربایجان نتیجه اعتماد به شما برای حل مسئله ملی در چهارچوب ایران را به دفعات با خیانت شما و خون ملت ازربایجان پرداخت کرده است . شما اول باید خود دمکراسی را یاد بگیرید بعد ملل دیگر را دعوت به دمکراسی کنید . راه جذب ملل مختلف در ایران این است که اول تمام کنوانسیونهای حقوق بشر در مورد حقوق اتنیکی را قبول کنید تا باب گفتگو باز شود و برای اجرای ان تضمین تعیین کنید . البته که شما حاضر به قبول چنین چیزی نخواهید بود پس تا ان موقع و تا زمانی که بتوانید تا حد قبول قوانین بیناالملی خودتان را ارتقا دهید صحبت کردن از این موارد با ادبیاتی که شما دارید غیر ممکن خواهد بود . طبق قوانین بینالمی ملتی که دچار استعمار از هر نوعی و یا نسل کشی شده باشد حق جدای دارد . من از ملتی که روشنفکرش شما باشید جدا خواهم شد . و فکر نکنم کاری از دست شما بر بیاید . اینکه حالا منافع دنیا در کمک به تجزیه ایران است برای ظلمها ملت روشنفکر شما و کامنتهای ضد بشری امثال شما پایان قاطعی خواهد بود .
با سپاس فروان از معرفی این شهید عیلامی ابادانی از اقای حیدری ودرود به روان وخاطره پاک همه شهدای دهه 60 از همه جای فلات خونین ایران که درراه جنگ رهایی بخش ملی و مبارزه با استبداد واستعمار رزیم روستایی حاکم شیعه در جای جای فلات به خاک افتادند تا شیرمردی وشیرزنی بومیان فلات را به مهاجمین ده اندیش نشان دهند عیلامیان مجاهد وکمونیست بسیاری در دهه 60 اعدام شدند وخونشان با خون دیگر شهیدان فلات درهم امیخت تا سندی بر اصالت بومیان همه فلات باشد.
شما برادران موحدی هرجا پا گذاشتید آنجا را به --------------- کشیدید ،گویا حالا نوبت سایت آبرومند ایران گلوبال است.
درود بر شما
درود بر شمااین بیانیه بیشتر به شعر شبیه است تا واقعیت!
آیا بهتر نبود بیشتر از بازی با کلمات ، به اصل واقعیت پرداخت ؟!
البته شاید پشت پرده این کنفرانس مباحثی عنوان شده که هم ملموس و هم خارج از درک مردم است که عنوان نمودنش صلاح بیش نیست؟!!
به هر حال با سپاس از گردانندگان و امید سرنگونی جمهوی اسلامی
سهرابزهی
بدبختانه هیچ یک از دوستان بزرگواری که در این بخش یادداشت هائی را نوشتند حتی یک بار نیز از دژخیمان دانه درشت رژیم ولایت فقیه در آذربایجان غربی که هزاران تن از دشمنان رژیم را کشته و شکنجه کرده اند و پس از دزدی هائی با ارقام نجومی و باور نکردنی زندگی شاهانه ای دارند یاد نکردند! ********* کارنامه ( صادق محصولی ) دژخیم خونخوار و دزد میلیاردر رژیم ولایت فقیه *********
http://eshtrak.wordpress.com/2012/11/10/%da%a9%d8%a7%d8%b1%d9%86%d8%a7%…
امین و امیر عزیز، واقعا دنیا عوض شده، افکار عوض شده. ملیتهای مختلف دنیا میخواهند سرنوشت خودشان بدست خود تعیین شود. آذربایجانینهای داخل ایران مدتی است که ایران را طلاق داده اند. ایران مرده است. تنها جنازه ایران هست که بر دوش ملا و پاسدار حمل میشود. طولی نخواهد کشید که آنها قادر به حمل ان نخواهند بود. امروز در داخل آذربایجان تعداد استقلال طلبان خیلی زیادند. و این تعداد هر روز بیشتر و بیشتر میشود. بیست سال پیش به سختی کسی را در آذربایجان میتونستی پیدا کنی که از استقلال حرفی به میان آورد. ولی امروز خیلی با آنزمان فرق میکند. نباید از مردم فاصله گرفت. یادتان هست که زمان انقلاب، کمونیستها خیلی جلوتر از توده مردم حرکت میکردند و فکر میکردند که مردم آنها را دنبال خواهند کرد. اما هچوقت چنین نشد. امین و امیر عزیز، ایران تجزیه خواهد شد. بیایید همه آذربایجانیها باهم متحد شویم و به فکر ساخ
امین و امیر عزیز، واقعا دنیا عوض شده، افکار عوض شده. ملیتهای مختلف دنیا میخواهند سرنوشت خودشان بدست خود تعیین شود. آذربایجانینهای داخل ایران مدتی است که ایران را طلاق داده اند. ایران مرده است. تنها جنازه ایران هست که بر دوش ملا و پاسدار حمل میشود. طولی نخواهد کشید که آنها قادر به حمل ان نخواهند بود. امروز در داخل آذربایجان تعداد استقلال طلبان خیلی زیادند. و این تعداد هر روز بیشتر و بیشتر میشود. بیست سال پیش به سختی کسی را در آذربایجان میتونستی پیدا کنی که از استقلال حرفی به میان آورد. ولی امروز خیلی با آنزمان فرق میکند. نباید از مردم فاصله گرفت. یادتان هست که زمان انقلاب، کمونیستها خیلی جلوتر از توده مردم حرکت میکردند و فکر میکردند که مردم آنها را دنبال خواهند کرد. اما هچوقت چنین نشد. امین و امیر عزیز، ایران تجزیه خواهد شد. بیایید همه آذربایجانیها باهم متحد شویم و به فکر ساختن وطنمان آذربایجان بعد از فروپاشی ایران باشیم. بیز سیزدنیک... سیزده بیزدن....دوستان از مبارزات فدائیان اورمیه در بعد از انقلاب بهمن 57 صحبت کردند. در این رابطه توجه شما را به مطالب زیر جلب میکنم: « گروه ارومیه» زندانیان سیاسی بودند که درتابستان سال 1351 در ارومیه به اتهام تدارک برای قیام مسلحانه علیه شاه دستگیر شده بودند. 22 نفر- توضیح جامع را در مقاله عمل خاص منطق ناقص - در آرشیو مقالاتم میتوانید بخوانید. پاراگرافی هم مربوط به ستاد فدائیان میشود که در زیر آمده است. و پاراگرافی دیگر هم از کامنت خود در رابطه با ویران کردن ستاد فداییان اینجا نقل شده است. که تاریخش همان شهریور 58 گفته آقای بهنام گرامی ست.
« بعد از بهمن 57 ، بقایای «گروه اورمیه» ،« زندانیان سیاسی» تازه آزاد شده، و تعدادی از«دانشجویان دانشکده کشاورزی ارومیه» و « دیگران» ، گرد هم آمده «ستاد چریکهای فدایی خلق» ارومیه را با نام رسمی « دفتر روز نامه کار» تشکیل دادند؛که خود داستان دیگریست.امیدوارم دوستانیکه در آفرینش این بخش از داستان شرکت داشتند دست به قلم برده و نسل جوان را از تجربیات آموزنده ء خود بی نصیب نگذارند.
قصهء سازماندهی هزاران عضو، کسب 15هزار رأی مردم در انتخابات مجلس(برای قربانعلی پاشایی) با تلاشهای شبانه روزی دهها دختر و پسر فدایی ، کار ارجمند دختر فدایی «تهمینه» با زنان کارگر دخانیات برای سوادآموزی ، و سخنرانیهای آگاهی بخش و پر شورش به زبان آذربایجانی، یاری سازمانیافته به دهقانان تهیدست به هنگام درو و برداشت محصول، متشکل ساختن کارگران شهر در « هیئت نمایندگان کارخانه های ارومیه»، و ...همه در انتظار توصیف قلم شما ست.
هرگز مباد،که این تاریخ و تاریخچه ها فراموش بشوند.
مردمانیکه تاریخ خود را بفراموشی بسپارند، همیشه مجبورند گذشته ها را تکرار کنند.» عمل خاص منطق ناقص -نوشته آ.ائلیار http://www.iranglobal.info/node/7667 ********* ستاد فداییان:«
* بسیج «تودۀ نا آگاه» توسط ایده لوژیها هر اندازه بیشتر باشد خطرش به آزادی به همان اندازه بیشتر است: مثالی در این رابطه از فدائیان ارومیه بزنم: فداییان به قانون اساسی ارتجاعی حکومت حاکم رأی ندادند. آنها درسال 1358 در ارومیه اول خیابان دانشکده روبروی ساختمان بزرگ « ساواک شاه» که بعد از 57 «مقر سپاه پاسداران» شده بود، در ساختمان دو طبقه یی اجاره یی- ستاد( دفتر روزنامه) داشتند. دو نیروی مسلح ( فدایی- سپاه) روبروی هم قرار داشتند. از طرف سپاه توسط فردی گویا به نام « بهزاد دربندی» شبانه یک نارینجک دست ساز به داخل دفتر پرتاب میشود که فقط خساراتی به بار میاورد. مدتها بعد حسنی امام جمعه ارومیه در مسجد جامع ضمن سخنرانی به مردم میگوید: « امروز میرویم ستاد فداییان را به سرشان خراب میکنیم». ساعاتی بعد «جمعیت مسجد »روانه خیابان دانشکده میشود. فداییان که مسلحانه از ستاد حفاظت میکردند سئوالی برایشان مطرح میشود« به مردم نمیشود شلیک نمود پس چه باید کرد؟» تصمیم میگیرند به «خانه های تیمی» عقب نشینی کنند. جمعیت مسجد ساختمان را به راستی با خاک یکسان میکند -« توده نا آگاه» . در حقیقت این ساختمان نبود که خراب میشد بل ساختمان « آزادی » خودشان بود که با دست خود نابودش میکردند. از اینرو اکنون دم در زندان منتظر ملاقات عزیزانشان هستند. و چشم براه بازگشتشان از غربت. این نابودیها و افزون بر آنها کشتار های وحشتناک در گوشه گوشه ایران تکرار شد. نسل آزادیخواه و عدالت طلب 57 بدون آخوند( ایده لوژی بسیجگر اسلام سیاسی حاکم) انقلا ب بهمن را تدارک دید و آخوند جلاد او و انقلاب شد»
سخن ماشاالله سلیمی در کنفرانس پراک : « دوستان عزیز!
دوستان عزیز!امروز نقار ملی و کینه از همدیگر به چنان حدی از رشد رسیده که کار را به ژن شناسی کشانده است. یکی سعی میکند ترک نبودن آذربایجانیها را اثبات کند، آن دیگری ایرانی نبودن خویش را.
ادامه این وضعیت میتواند در شرایط بحرانی تبدیل به یک فاجعه بزرگی شود. بر ما است که با درک مسئولیت تاریخی خویش به راه حل مناسبی بیاندیشیم...
امروز نقار ملی و کینه از همدیگر به چنان حدی از رشد رسیده که کار را به ژن شناسی کشانده است. یکی سعی میکند ترک نبودن آذربایجانیها را اثبات کند، آن دیگری ایرانی نبودن خویش را.
ادامه این وضعیت میتواند در شرایط بحرانی تبدیل به یک فاجعه بزرگی شود. بر ما است که با درک مسئولیت تاریخی خویش به راه حل مناسبی بیاندیشیم.
به باور من قبول فدرالیسم منطقهای یکی از موثرترین راه حلها است. تاکید من بر فدرالیسم منطقهای از ان رو است، که این شکل از ساختار سیاسی جامعه بر خلاف تصور بسیاری از تمامیت ارضی خواهان نه بمب اتمی است و نه فراهم ساز زمینه تجزیه ایران.
بر عکس این سیستم به یگانگی داوطلبانه شهروندان ایرانی در چهارچوب ایران دموکرتیک و آباد یاری رسانده و سبب خواهد شد که توان و انرژی همه، در عین حفظ گوناگونی، برای ساختن ایرانی مدرن و دموکرات بکار گرفته شود.
در این معنا فدرالیسم شکل مدرن و معاصر عدم تمرکز قدرت دولتی است. به عبارت دیگر شکل امروزین انجمنهای ایالتی و ولایتی متمم قانون اساسی مشروطیت است. و اما منظور از منطقهای چیست؟ هدف این است که تا حد امکان تقسیمات کنونی کشور حفظ و بر اساس آن فدرالیسم پیاده شود.
پذیرفتن تقسیمات کنونی کشور گر چه دارای نارسایها است، اما مناسبترین و قابل دسترسترین و کم هزینهترین راه حل در شرایط کنونی است.
از طرف دیگر فدرالیسم منطقهای مانع ایجاد درگیری بر سر تعیین مرزها بین اقوام یا ملیتهای تشکیلدهنده یک دولت واحد فدرال میشود و در عین حال ضمن حفظ چندگانگی به ایجاد یگانگی جهت برقراری هنجار ملی با حفظ موقعیت و حقوق برابر کمک میکند.»
آقای توکلی این چه نوع توجیهی است؟ اجازه است از شما بپرسم این چه نوع آزربایجانی بودن است که نمی خواهد اسمش را ازربایجانی ها بدانند؟ خودتان قضاوت کنید, یک کمی کم خده دار نیست؟ نه قربان از طرف آزربایجانیها کسی آنجا شرکت نکرده بود. بلی عده ای شهرت پرست آزربایجانی آنجا تشریف داشته اند. آزربایجانیها اگر هم دعوت میشدند, یقینا نمیرفتند, و مثل کردها خودشان را سبک نمیکردند. بیانیه ای که در پایان کدفرانس اعلام شده است, نشانگر این است که حزب دموکرات و کومله کردستان حسابی دست انداجته شده اند.
نوشته ای است نژاد گرایانه و انباشته از تعصب کور. فکر کرده اید مردم با فرهنگ آذربایجان در قرن 21 دنبال شما نژاد گرا ها راه می افتند؟ اینکه می گویید: " دو سوی ارس از نظر نژادی "آذربایجانی" و مناطق موجود در شمال و جنوب ارس جزو جغرافیای آذربایجان محسوب میشوند ." به راستی تأسف انگیز است. نژاد را کرده اید محور همه چیز! آذری ها مانند همه ایرانیان در همه ایران سهم دارند. در براندازی رژیم هم همه ایرانیان با هم همراهند. تازه از نظر نژادی هم طبق پژوهش اخیر کمبریج ـ پورت موث نژاد آذری ها با فارس ها یکسان است.
http://old.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-727489&Lang=P
من با سه نفراز افراد سر شناس آذربایجانی حاضر در کنفرانس تماس گرفته و سئوال شما را طرح کرده بودم ؛ فکر کنم اشکال دارد که نامشان را در اینجا ببرم . تازه کمکی به حل مسئله نمی کند .شما ابتدا با ایده اشخاصی مثل سهند برخورد کنید. مهم این است که کمیته اتحاد برای دمکراسی از شرکت گروههای اتنیکی استقبال کرده اند ودر حالی که یکسوم شرکت کنندگان هم اذربایجانی بودند؛ چه دلیلی دارد که انان مخالف شرکت احزاب اذربایجانی باشند
دستگاه امنیتی رزیم بتدریج در حال تلاشی است باید روشی در پیش گرفت که انان مثل این جوان دست به افشاگری علیه رزیم بزنند باید کاری کرد که این روند شدت یابد نه اینکه با برخوردهای تند آنها را بسوی رژیم بر گردانیم ؛ انان قربانیان این رزیم سفاک هستند؛ هدف دستگاه ولایت فقیه است . یکی از راههای فروپاشاندن رژیم استبدادی تشویق فرار اطلاعاتی ها است . آنها اطلاعات مهمی در اختیار دارند که می تواند برای اپوزیسیون راه گشا باشد . متاسفانه برخورد احساسی برخی از افراد اپوزیسیون؛ موجب رمیدن و بازگشت دو باره آنان به صفوف دشمن است . نگذاریم که اینها خوراک سیا و موساد شوند ، دستگاههای اطلاعاتی غرب این ها را «روی هوا» می زننند
It seems these days every body want to leave to go be indepent?!
Hope one day you underestand what are you talking about,...get real, get seriouse, be responsible.،تو گویی همه اقوام ایرانی میتوانند ملت باشند و آذربایجانی نمیتواند!
My dear friend go ahead do it if you are seiouse?!
put something on your head, change you name,.find a flag, create one!, clape hands, put others down,...
بدون تعارف عنوان میکنم که آذربایجانی در پي اثبات مکرر ملت بودن خويش نيست بلکه بنا به کنوانسیونهای بین المللی و اسناد و تاریخی ، آذربایجان کشوری مستقل است و آذربایجانی ملتی مستقل محسوب میشود و ملت آذربایجانی نیازی به آن ندارد که ملت بودن خود را دوباره ثابت نماید و
I hope read what you wrote & understand it
If this is a case go ahead become citizne of such a country,..or like others be south Azerbaijan.
با تقدیر و تشکر از آقای امین موحدی
یهودی و نهادهای دولتی و غیر دولتی آمریکایی با ترس و نگرانی از سقوط رژیم ایران و فردای روز سقوط جمهوری اسلامی به هر وجهی با کردها کنار آمده اند اما در جبهه آذربایجان متاسفانه هیچ پشتوانه اقتصادی مادی تا این لحظه از سوی هیچ نهاد و دولت چه رسمی و چه غیر رسمی از جریان های آذربایجانی نشده و نیز متاسفانه ترس شدید فعالین ترک آذربایجانی در نزدیکی و همکاری با لوبیهای یهودی آمریکایی نیز باعث ضعیف و منزوی ماندن و تنهایی حرکت ملی آذربایجان در ابعاد مختلف شده . لذا صد البته بدیهی است که نمایندگان فارس و جریانهای مختلف سیاسی با سعه صدر و ترس و احترام توام با کردها که پشتوانه دولتهاو شرکتهای نفتی رادر پشت خود دارند برخورد نمایند. اینها تجربیاتی است که من و ما در این 15 سال زندگی در کشور غرب آموخته و دیده ام.من شما را به عنوان یک روشنفکر آزادیخواه مبینم و برای من نوعی اهمیتی ندارد شما در کدام جبهه قرار دارید. باری کردها و پرچم کردستان در کنفرانس هایی که نمایندگان فارس حضور دارند هیچ اشکالی بوجود نمی آورد و حتی مجاهدین خلق و احزاب چپ و بسیاری از جریانات سیاسی فارس هیچ آلرژی نشان نمیدهند و نمی توانند هم بکنند.
اما ترکهای آذربایجانی ایرانی به خاطر تنها صحبت از فدرالیسم مورد اتهام و توهین زمین و زمان قرار می گیرند...؟! برادر محترم موحدی کردها اکنون به قدرت بلامنازع سیاسی اقتصادی نظامی در منطقه بدل شده اند. وکردها در با سرعت خیره کننده در کردستان عراق با حمایت کامل مادی و نظامی از کردهای ایران باعث زیاده طلبی کردها در مناطق ترک نشین سلماس -خوی و...شده و هم اپوزیسیون فارس از چپ تا راست افراطی از ترس قدرت قهار نظامی چریکی کردها به پشتوانه لوبی های
موفق باشید
دستگاه امنیتی رزیم بتدریج در حال تلاشی است باید روشی در پیش گرفت که انان مثل این جوان دست به افشاگری علیه رزیم بزنند باید کاری کرد که این روند شدت یابد نه اینکه با برخوردهای تند آنها را بسوی رژیم بر گردانیم ؛ انان قربانیان این رزیم سفاک هستند؛ هدف دستگاه ولایت فقیه است . یکی از راههای فروپاشاندن رژیم استبدادی تشویق فرار اطلاعاتی ها است . آنها اطلاعات مهمی در اختیار دارند که می تواند برای اپوزیسیون راه گشا باشد . متاسفانه برخورد احساسی برخی از افراد اپوزیسیون؛ موجب رمیدن و بازگشت دو باره آنان به صفوف دشمن است . نگذاریم که اینها خوراک سیا و موساد شوند ، دستگاههای اطلاعاتی غرب این ها را «روی هوا» می زننند
دستگاه امنیتی رزیم بتدریج در حال تلاشی است باید روشی در پیش گرفت که انان مثل این جوان دست به افشاگری علیه رزیم بزنند باید کاری کرد که این روند شدت یابد نه اینکه با برخوردهای تند آنها را بسوی رژیم بر گردانیم ؛ انان قربانیان این رزیم سفاک هستند؛ هدف دستگاه ولایت فقیه است . یکی از راههای فروپاشاندن رژیم استبدادی تشویق فرار اطلاعاتی ها است . آنها اطلاعات مهمی در اختیار دارند که می تواند برای اپوزیسیون راه گشا باشد . متاسفانه برخورد احساسی برخی از افراد اپوزیسیون؛ موجب رمیدن و بازگشت دو باره آنان به صفوف دشمن است . نگذاریم که اینها خوراک سیا و موساد شوند ، دستگاههای اطلاعاتی غرب این ها را «روی هوا» می زننندmikhai dorogh begi chera az esme mardom estefade mikoni khejalat bekesh chera az esme 2 ta javon ke to italia zendegi mikonan rafti estefade kardi nemigi vasashon moshkel dorost mishe olagh man doste said va sadegh hastam to stockholm zendegi mikonam mikham azat shikayat konam baraye in karet
کسانی که نقشه کردستان ایران را چاپ و شهرهای ترک نشین اورمیه- سلماس- خوی-ماکو را هم به خاک خیالی کردستان اضافه می کنند .دقیقا طرح وزارت اطلاعات ایران را اجرا می کنند و یا از افراد خودسر افراطی کرد هستند.
چون سلماس و خوی و ارومیه مستقر شدند می توانند با کمال احترام به مناطق ترک نشین بیجار و...در داخل خاک کردستان مهاجرت کنند هم چنین مردم ترک زبان بیجار و سایر ترک زبانانی که در داخل نقشه جغرافیایی کردستان زندگی می کنند در صورت تمایل بایستی به مناطق سلماس و ارومیه مهاجرت نمایند.ما ترکها هرگز اجازه نخواهیم داد تا شهرهای ترک نشین تاریخی بدست اکراد زیاده خواه بیفتد بنده به عنوان فعالی از اعضا جامعه ترک آذربایجان شدیدا به سازمانها و تشکل های کرد اخطار می کنم تا با دور اندیشی و منطق حقوق انسانی ملی خود را در محدوده خاک خود بجویند و ادعا نمایند.
صد البته با گذشت و درک متقابل در حفظ حقوق ملی کردها بنده شهر کردنشین فعلی مهاباد را متعلق به مردم خوب کرد می دانم و مرز بین کردستان و آذربایجان غربی در این مناطق بایستی بین دو شهر مهاباد و سولدوز"نقده" کشیده شود و مردم کرد روستاها ی اطراف ارومیه و سلماس هم که اغلب هم مهاجرند ویا به علل جنگ و ...در اطراف شهرهای بزرگ
این تنها راه موجود است و یا آذربایجان بایستی با حفظ خاک خود به مردم اغلب روستایی کنار مرز با ترکیه اختیارات محلی اعطا نماید " با مدل سید جعفر پیشه وری" امابه نظر اینجانب برای همیشه و به یکباره ما بایستی راه اول را در حل مشکل کردهای آذربایجان غربی پیاده نماییم تا برای همیشه از مسایل کرد راحت شویم و برای آینده دوباره در داخل مرزهای آذربایجان درگیری و مسله ای بنام کرد بهانه دخالت دیگران را فراهم نکندو هر ملتی در داخل مرزهای خود بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم. در آخر این نهایت گذشت فعالین و ملت آذربایجان خواهد بود که مهاباد و پیرانشهر را به خاک کردستان می بخشند و اگر به غیر این دو شهر کردها کوچکترین ادعایی به شهرهای دیگر داشته باشند بایستی مردم و ارتش آماده آذربایجان شمالی و جنوبی و ترکیه به همراه هم آماده جنگ با زیاده خواهی کردها باشند تاباشد که شاهد ایجاد قره باغی دیگر اینبار در آذربایجان جنوبی نباشیم.
سی و ساله که حمهوری اسلامی هر سال صدها فیلم و نمایش بازی کرده ولی هیچکدام به نفع منافع ملی ما نبوده بلکه برای غارت منافع ملی ما بوده. ولی خوشحالم یکی از برده ها و جنایتکاران جمهوری اسلامی شناسایی شده.
امثال شماها را که داخل آب نمک استعمار پیر خوابونده اند
اذری ها ترک نیستند و صاحب ایران هستند.
شما در اینده با اذری های وطن پرست در گیر خواهید بود .
یادتان نرود هزاران رزمنده گانی همانند ذوالفقاریها وجود دارند تا پیشه وری ها راسرکوب نمایند.
احتیاجی به دخالت ملت جعلی فارس نیست
"" تکلیف شب چپی """ کسانی که میخواستند با ارواح و اشباح مبارزه کنند ناگهان در مییابند که به "" وجود شبح وار پان فارسها و پان ایرانیستها "" پشت شعار ایران کمک کرده اند. به یاد آن چپی میافتم که از شنیدن اینکه "" زبان فارسی ۳۳ مین لهجهٔ زبان عربی است مثل مار گزیدهای به خود میپیچید و به زمین و زمان دشنام میداد. اینک توپ در زمین چپ هاست.
سوءقصد به جان خبرنگار در لرستان عیلام با ضربات چاقو
صبح روز سه شنبه مردی ۴۰ ساله خبرنگار که سرپرستی یکی از روزنامهها را در لرستان عیلام را برعهده دارد؛ به دلیل ۲۶ ضربه متعدد و عمیق در ناحیه سر و گردن، پیشانی و جمجمه، شانه، اندام فوقانی چپ و راست، قفسهسینه، اندام تحتانی چپ به اورژانس بیمارستان شهدای عشایر خرمآباد منتقل شد.به گزارش ایسنا، دکتر هرمز محمودوند پزشک معالجی که به همراه چند تیم پزشکی کار درمان این خبرنگار را برعهده دارند، افزود: صبح امروز (سه شنبه)مردی ۴۰ ساله خبرنگار که سرپرستی یکی از روزنامهها را در لرستان عیلام برعهده دارد؛ به دلیل ۲۶ ضربه متعدد و عمیق در ناحیه سر و گردن، پیشانی و جمجمه، شانه، اندام فوقانی چپ و راست، قفسهسینه، اندام تحتانی چپ به اورژانس بیمارستان شهدای عشایر خرمآباد منتقل شد.
وی با بیان اینکه تیم اورژانس به محض ورود مضروب به اورژانس اقدامات احیا و کنترل موقت خونریزی را انجام داد، گفت: همزمان تیم جراحی و اتاق عمل آماده و بیمار توسط سه تیم جراحی عروق و تروما، جراح سر و گردن و ارتوپدی تحت عمل جراحی قرار گرفت.
این پزشک متخصص گفت: در حال حاضر بیمار در اتاق عمل تحت جراحی قرار دارد، البته علائم حیاتیاش پایدار بوده و بعد از عمل با همکاری سرویس بیهوشی به بخش ویژه(ICU) منتقل میشود.
رویترز: اریکسون به همکاری با مخابرات رزیم روستایی ادامه میدهد
اريکسون که بزرگترين سازنده تجهيزات تلفن همراه در جهان است، در سند داخلی که در اختيار رويترز قرار دارد، ارتباطات خود با جمهوری اسلامی را «کمک اوليه انساندوستانه» میخواند، در حالی که گروههای مدافع حقوق بشر در ايران میگويند که رژيم ايران از شبکه مخابرات تلفن همراه اين کشور برای رديابی و شنود مخالفان حکومت استفاده میکند.***
خبرگزاری رويترز روز سهشنبه، ۳۰ آبانماه، در گزارشی اختصاصی نوشت که شرکت سوئدی اريکسون همچنان به کار خود با بزرگترين اپراتور موبايل ايران ادامه داده و به اين شرکت برای گسترش شبکهاش کمک میکند.
رويترز در گزارشی که براساس يک سند داخلی اريکسون و مصاحبه با يکی از سخنگويان اين شرکت تهيه شده، مینويسد که اريکسون همچنین متعهد شده است تا سال ۲۰۲۱، از يک شرکت موبايل ایرانی ديگر پشتيبانی کند.
اريکسون که بزرگترين سازنده تجهيزات تلفن همراه در جهان است، در سند داخلی که در اختيار رويترز قرار دارد، ارتباطات خود با جمهوری اسلامی را «کمک اوليه انساندوستانه» میخواند، در حالی که گروههای مدافع حقوق بشر در ايران میگويند که رژيم ايران از شبکه مخابرات تلفن همراه اين کشور برای رديابی و شنود مخالفان حکومت استفاده میکند.
به گزارش رادیو فردا، شيرين عبادی، وکيل و برنده جايزه صلح نوبل، در گذشته شرکت سوئدی اريکسون، سازنده موبايلهای سونی اريکسون، را به کمک به جمهوری اسلامی در کنترل مکالمات تلفنی شهروندان مخالف حکومت متهم کرده بود.
در حالی که تحريمها عليه ايران شامل صدور تجهيزات استاندارد مخابرات به ايران نمیشود، اريکسون و سه شرکت مهم ساخت تجهيزات تلفن همراه اعلام کردهاند که در نظر دارند فعاليت خود در ايران را کاهش دهند، ولی قراردادهای فعلی خود را لغو نخواهند کرد.
فردريک هالستان، يکی از سخنگويان اريکسون، در گفتوگو با رویترز تائید کرد که اين شرکت در حال حاضر روی يک پروژه جديد با ارتباطات سيار ايران (MCCI) همکاری میکند، ولی افزود که قرارداد اين پروژه در سال ۲۰۰۸ امضا شده و این شرکت در نظر ندارد که فعاليت خود در ايران را فراتر از توافقنامههای پيشين گسترش دهد.
ارتباطات سيار ايران که زيرمجموعهای از شرکت مخابرات ايران است میگويد بيش از ۴۴ ميليون مشترک دارد. اخيرا اين شرکت ذست به گسترش شبکه خود زده است، ولی اطلاعاتی در مورد اين که اين گسترش به چه منظور صورت گرفته و شامل چه فعاليتهايی است در دست نيست.
خبرگزاری رویترز گزارش میدهد که فردریک هالستان حاضر نشد در مورد اين که اين پروژه چه زمينههايی را در برمیگيرد و پرداخت به اريکسون از چه طريقی صورت میگيرد توضیح دهد.
تحريمها عليه بانکها و موسسات مالی ايران موجب شده که تهران با مشکلات فراوانی برای پرداخت به شرکتهای خارجی روبهرو شود و بسياری از اين شرکتها فعاليت خود با ايران را قطع کردهاند.
فردریک هالستان همچنين گفت که اريکسون متعهد شده تا از شرکت امتیان ايرانسل بر اساس قرارداد سال ۲۰۰۶ حمايت کند.
در مهرماه گذشته، سوئد از گزارش يک روزنامه اسرائيلی مبنی بر تلاش اين کشور برای جلوگيری از تصويب تحريمهای تازه اتحاديه اروپا عليه تهران انتقاد کرد.
روزنامه هاآرتص به نقل از يک مقام وزارت خارجه اسرائيل نوشته بود که سوئد برای حفظ قرارداد شرکت اريکسون، سعی در جلوگيری از تصويب تحريمهای تازه علیه جمهوری اسلامی دارد.
آزادی خانم زینب بایزیدی فعال حقوق زنان کُورد بعد از ١۶٢٢ روز زندان
یک منبع محلی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که زینب بایزیدی، زندانی سیاسی کُرد امروز سه شنبه ۳۰ آبان ماه ساعت ۱۴:۳۰ بعد از گذراندن ١۶٢٢روز حبس از زندان مراغه استان آذربایجان غربی آزاد شد. به گفته وی، خانم بایزیدی در مدت این چهار سال و نیم حبس از حق استفاده از مرخصی محروم بوده است و به دلیل اصرار بر حق بودن فعالیتهایش از نوشتن نامه درخواست عفو مشروط به مسئولین زندان و دادگاه در این مدت خودداری کرده بوده است.این فعال حقوق بشر در خصوص سابقه این زندانی سیاسی به کمپین گفت:« زینب بایزیدی فعال حقوق زنان کُرد در روز ۱۷ تیرماه سال ۸۷ به صوت تلفنی به ستاد خبری اداره اطلاعات شهر مهاباد احضار و بعد از چندین ساعت بازجویی آزاد شده بود. اما بار دیگر روز ۱۹ تیرماه بعد از احضار به دادگاه انقلاب شهر مهاباد اتهاماتی چون تبلیغ علیه نظام، عضویت در انجمن مادران آشتی شهر مهاباد ( گروهی از مادرانی که فرزندانشان درگروههای کردی فعالیت داشته و طی سالهای گذشته کشته شده اند) و ارتباط با احزاب کُرد به او تفهیم شد و در آنجا بازداشت و به دستور قاضی شعبه یک دادگاه انقلاب شهر مهاباد به ریاست قاضی چابگ، به زندان منتقل شد. او در مورخه۲۱ مردادماه از سوی همین شعبه دادگاه انقلاب در مهاباد به چهار سال حبس تعزیزی و تبعید به زندان زنجان محکوم شده بود. در اعتراض به حکم صادر شده این زندانی به مدت ۱۷ روز در زندان مهاباد اعتصاب غذا کرد و بعد از اعتراض وکیل او به حکم در یک روند دادگاه تجدید نظردر استان اذربایجان غربی دو هفته پس از رای دادگاه بدوی بدون اینکه دفاعیات وکیل را مد نظر قرار بدهد حکم دادگاه بدوی را تایید کرد.»
این فرد مطلع از پرونده خانم بایزیدی به کمپین در خصوص صدور حکم ۶ ماه حبس همراه با تبعید به زندان مراغه گفت: «زینب بایزیدی پیشتر در سال ۸۴ توسط نیروهای امنیتی در شهر مهاباد بازداشت و به مدت ۴۰ روز در بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر ارومیه نگهداری و بعدا با وثیقه از زندان آزاد شد و دادگاه به اتهام تبلیغ علیه نظام این زندانی سیاسی را به ۶ ماه حبس تعلیقی به زندان مراغه محکوم کرده بود که به دنبال بازداشت او در سال ۸۷ این پرونده به حبس تعزیری تبدیل شد و به مدت حبس این زندان سیاسی افزوده شده است. او در مدت نگهداری حبس در زندان مرکزی زنجان بدر اعتراض به رفتار ناشایست رئیس زندان با زندانیان بند نسوان زندان اقدام به اعتصاب غذا کرد که بعد از قول مسئولین مبنی بر عدم تکرار چنین رفتارهای او به اعتصاب غذایش پایان داده بوده است. همچنین در صبح روز چهارشنبه ۳۱ خردادماه زینب بایزیدی بعد از چهار سال حبس از زندان مرکزی زنجان برای تحمل ۶ ماه حبس دیگر به زندان مراغه آستان آذربایجان شرقی منتقل شده بود.»
به جناب آقای.....جمال.... بطور اتفاقی نام خودم را در کامنت شما دیدم، و آن نوشتار یک فرد کمونیست کُرد را با کمال دقت خواندم، باور کنید این نوشتار نه متون کمونیستی دارد و نه مطلبی قابل تأمل. مطالبی است تکراری و روزمره که هیچگونه راهبردی ندارد،
● ●من هم از مارکسیست بودن رادیکال به سوسیال دمکراسی روی آورده ام، و متون مارکسیستی علمی را بصورت الفبایی در تئوری و عمل آموخته ام، این هم میهن گرامی کمونیست کُرد ما اگر پایه های اصلی کمونیست علمی را آموخته بود، میدانست که طبق نظریه مارکس وجود دولت پیامد وجود عینی طبقات و تضاد طبقاتی در یک جامعه است، در یک کلام دولت نماینده طبقه و یا طبقات حاکم هست، چه در سیستمهای دمکراتیک و چه در ساختارهای کمونیستی و چه بورژوازی و غیره● حکومتهایی که در ایران از عصر سرمایه داری و مدرنیته در ایران بوده اند معمولأ تُرک تبار و یا ترکیبی از تُرک و گروهی از ایرانیان رانت خوار مرکز نشین بوده اند که اصلأ ربطی به فارس و پارس ندارد، در دوره خاندان پهلوی هم چنین بود● شما فکر میکنید مثلأ مردم استان فارس چقدر در حکومتهای مرکزی و تقسیم سرمایه و منافع عمومی سهیم و شریک بوده اند، شاید همسان کردستان و بلوچستان !●● در ایران ما ملّتی بنام فارس نداریم، فارس یک جغرافیای سیاسی است، فارس را در مقابل ایران میگذارند، چون ایران همهء تیرهای ایرانی را در بر میگیرد، اما فارس تقسیم و واحد بسیار کوچکی را شامل میشود که استراتژی تجزیه طلبان است جمهوری اسلامی هم ترکیبی از گروه رانت خوار ایرانی تبار و تُرک تبار هست، باور کنید هم میهننان شما در همان استان فارس که گویند مرکز اصلی پارس هست، گرسنه و درمانده هستند.● من در همان سالهای 58 و 60 که به کردستان حمله ( بویژه حملهء هوایی) در استان فارس شیراز در محیط آموزشی آنرا محکوم کردم، در کارنامهء محکومیّت من و اخراج از آموزش و پرورش این موضوع ذکر شده است و حتّی در مصاحبه ای که در گزینش تهران از من به عمل آوردند به من این موضوع را یادآوری کردند که چرا بر علیه سیاست جمهوری اسلامی موضع گرفته ام● ● آقای جمال اگر شما و همفکران شما خوشبختی خود را در کنار تُرک تباران و اعراب می بیند بفرمایید کسی مزاحم شما نیست ●● من بدون مسئله ایران و جمهوری اسلامی و مسئله قومی و ملّی آن به یک سری مطالعه علاقه مند هستم و به آن ادامه خواهم داد، گاهی اوقات هم بخشی از آنها را اگر لازم باشد در سایت ایران گلوبال میگذارم، آن چیزی که مرا رنج میدهد، جعل تاریخ و روش پژوهشی و سیاست ورزی ایرانیان و اقوام در آن هست.● این فرد کمونیست کُرد آیا میدانند که وقتی من میگویم از کردستان بزرگ پشتیبانی میکنم یعنی چه ؟● فارس و اگر ملّت فارسی باشد هم باشد زیر مجموعه ای از ایران هست ● متأسفانه وقت ندارم که پاسخی منطقی به این هم میهن کُرد کمونیست بدهم که سراسر نوشتهء ایشان در حوزهء تحقیقی راهبردی نیست،● ● بویژه اینکه در هفتهء آینده یک عمل جراحی بر روی زانو دارم، یک عمری والیبالیست حرفه ای بودم، دو هفته پیش هم به این فکر نکردیم که دیگر جوان 20 ساله نیستم، بهر حال پیری و هزار دردسر که حسابی کار دستمان داده است. با سپاس.اون که فدرالیسم میخواد خودش هم بره دنبالش. سرنوشت سیاست ایران در تهران رقم میخورد و هر تهرانی از شنیدن اصطلاح فدرالیسم تنش کهیر میزند و میرود پای منبر خامنه ای تا کهیرش برطرف بشه. از ما گفتن.
آقا دعواهای قومی بسه دیگه حالمون بهم خورد. یکی نیست دوتا بد و بیراه به محمدرضاشاه و رضاشاه بگه ما هم یخورده چونه بسابیم؟ یخورده دعوای شاه و مصدق، 28 مرداد واسه تغییر ذائقه بد نیست ها! از ما گفتن
من در کامنتی نوشته بودم "" چونکه چپ آزربایجانی از تعریف جایگاه و موقعیت آزربایجان طفره رفته، یا به دلائلی نخواسته جایگاه آزربایجان را تعریف یا تبیین کند به پان ایرانیست خجالتی شهرت یافته """ این واقعیت را به نوع دیگری نیز میشه مطرح کرد. """ چونکه چپ فارسستانی از تعریف جایگاه فارسستان طفره رفته، یا به دلائلی نخواسته آن را تعریف یا تبیین کند، و به همین دلیل با قایم شدن پشت "" ایران "" هماهنگ با سلطنت طلبان و پان فارسها و پان ایرانیستها به هژمونی "" زبان فارسی "" بر سرتاسر ایران اقدام کرده و به همین دلیل برازندهٔ لقب "" پان ایرانیست خجالتی "" نیز است. بنابراین اولین شرط همکاری بین "" چپ آزربایجانی با چپ فارس "" تعریف جایگاه آزربایجان از طرف چپ آزربایجانی و تعریف "" جایگاه فارسستان "" از طرف چپ فارس است. با این تعاریف تکلیف زبان فارسی نیز روشن خواهد شد.
محمد نوری زاد به خاطر افشاگری در مورد دزدی مجتبی خامنه ای احضار شد
محمد نوری زاد به عنوان متهم احضار شددادسرای فرهنگ و رسانه ها محمد نوری زاد سینماگر و منتقد را که در این سال ها نامه های متعددی به آیت الله خامنه ای نوشته، به عنوان متهم احضار کرده است.
محمد نوری زاد گفته است : "دلیل اینکه مرا ضربتی احضار کرده اند شاید به خاطر شکایت "آقا مجتبی خامنه ای" فرزند آیت الله خامنهای باشد که گفته ام هشتصد میلیون تومان از شهرام جزایری پول گرفته و کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ را با تبانی حسین طائب سازماندهی کرده است."
محمد نوری زاد در ادامه گفته است که این احضار هر دلیل دیگری نیز داشته باشد حتماً به ارادۀ بیت رهبری و مدعی العموم بیت که در دستگاه قضا جلوس کرده ارتباط دارد.نویسنده و سینماگر منتقد بعید ندانسته که احضار او با شکایت فرماندهان فربه و سیری ناپذیر سپاه پاسداران، مأموران وزارت اطلاعات و یا فززند آیت الله واعظ طبسی ارتباط داشته باشد.
به گزارش منوتو، محمد نوری زاد گفته است گناه او این است که بر اعمال این شاکیان نور تابنده است. محمد نوری زاد همچنین نوشته است شاید فرزند آیت الله خزعلی و روحانیان امنیتی و قضایی که مسئول خون ریخته شدۀ ستار بهشتی هستند از جمله شاکیان وی بوده باشند.
در آخر محمد نوری زاد نوشته است : شاید احضار من به شکایت رهبر مربوط باشد که مرتب وی را به پاسخگویی فراخوانده ام.
لازم به توضیح است اقای محمد نوریزاد سال ها در گروه جهاد برنامه های مستند راجع به جنگ و جهاد سازندگی می ساخت اودر 10 سال گذشته به تدریج با ساختن فیلم هایی درباره اسطوره های ایرانی به تدریج علاقه مند به ایران گرایی شد هرچند درلوای شیعه گری وبه تدریج به انتقاد ازرژیم روستایی پرداخت ومشاغل دولتی اش را ازدست داد وبه زندان افتاد او به موازات جداشدن از رزیم روستایی به نظر میاید از نظر فکری نیز دیگر به فرهنگ روستایی وشیعه گری پایبند نیست و بارها در شبکه اسلامی کلمه که اسلام غیر شیعه را به زبان فارسی تبلیغ می کند برنامه داشته است ومورد محبت مدیران این شبکه میباشد اودرنقدهای تندش بارها به حضور افراد بی اصل ونسب و بی ایمان در بدنه رزیم وحامیان وپاسداران مردمیش تاخته و همواره در نقد دزدی ها وچپاول های افراد زادگاه وخاستگاه روستایی انها وفقر خانوادگیشان را قبل از پیوستن انها به رزیم روستایی بر سر انها میزند نمونه اش حملات او به زمین خواری لاریجانی ها در اطراف تهران .خودایشان نیز متولد روستای رینه امل میباشند.عروج وتغییر شجاعانه اقای نوریزاد از روستاییگری به شهریگری قابل ستایش است هرچند هنوز هم رگه های قوی روستایگری در افکارشان مشهود است ولی روند تحول پرشتابی دارند وامیدوارم در اینده درکنار شهریگران ایران باشند.