این کشتار ربطی به روستائی گری و از این مزخرفات ندارد، هشداری است به ایران که ایران در پاکستان و افغانستان جائی ندارد، نشان انزوای ایران است، همچنین فشاری است به ایران که "" ائتلاف ملی سوریه "" را به رسمیت بشناسد.
رزیم روستایی غیر بومی واشغالگر در کنارکشتارانسان های بومی فلات وتبعید انها حیوانات بومی فلات را بصورت سیتماتیک توسط شکارچیان نوکیسه حکومتی که همه افراد غیر بومی ومهاجم از دیگر کشورها در صده های اخیر هستند وفرهنگ بومی فلات را پیرامون احترام به حیوانات وحفظ حیات انهارا ندارند کشتار ونسل کشی میکند وبرای خوشامد اربابان بیگانه خویش که هندیان نیز تازگی به انها پیوسته اند وبه غارت مشغولند معدود گونه های بجا مانده حیوانی بومی را به انها هدیه میدهد وحیوانات غیر بومی از روسیه وهند با هزینه های سرسام اور جایگزین میکند متاسفانه یوز ایرانی فلات سال ها توسط حکومت ایلی اشغالگر قاجار که از تورک های اناطولی وغیر ایرانی بودند نسل کشی شد.هنوز هم رزیم روستایی به شکارچیان عرب حوزه خلیج عیلام اجازه شکار با پرداخت پول میدهد واین بیگانگان نوکیسه عرب مسلمان به کشتار گونه های نایاب در فلات میپردازند.
وجود حکومت های ملی در ایالات اشغال شده توسط شیعیان مهاجم حق حیات حیوانات بومی درحال انقراض را نیز تضمین میکند///////////////
سرنوشت حیاتوحش در دست نابلدها، اصرار به ورود شیر هندی و خروج آهوی ایرانی /////////
گفته علی افراسیابی چند سالی است که با توجه به شرایط خشکسالی و تهدید محیط زیست و چراگاه حیوانات وحشی، این حیوانات در روستاها، آبادی و محل چرای دامها بویژه مناطق کوهستانی مشاهده میشوند.
رئیس سازمان محیط زیست ایران در حالی بر احیای دو گونه از دسترفته حیاتوحش کشور (شیر و ببر) به هر قیمتی اصرار میورزد که در یک ماه گذشته، قتل عام حیات وحش به خصوص کشتار پلنگهای ایرانی تمامی نداشت و پنجمین پلنگ هم در گلستان کشته شد.
به گزارش قانون ، محمدجواد محمدیزاده هر بار و در مواجهه با رسانهها از تلاش سازمان متبوعش برای بازگرداندن چند قلاده شیر ایرانی به کشور خبر میدهد. تلاشی که با انتقادات بسیار زیادی همراه است چرا که زیستگاههای حیاتوحش در ایران به اندازهای ناامن و در محاصره و تخریب قرار گرفته که هر بار خبری از هجوم حیاتوحش به دام و مردم و یا کشتار حیاتوحش گزارش میشود. کشتار 5 پلنگ در کمتر از 40 روز گذشته خود حکایت تلخی از سرنوشت حیاتوحش ایران است. رئیس سازمان محیط زیست با بیان اینکه شیر ایرانی هم اکنون در هندوستان وجود دارد، می گوید: «مذاکراتی با مقامات هندوستان برای خریدن چند قلاده شیر ایرانی انجام شده است و در منطقه میانکاله نیز شرایط برای زیست این موجود فراهم است. این اظهارات در حالی بیان میشود که آمادهسازی زیستگاه میانکاله برای احیای نسل ببر ایرانی با سرمایهگذاری پروژه جنجالی ببرهای سیبری با شکست مواجه شد.»
آهو میدهیم شیر میگیریم
محمدیزاده گفته درصورت به نتیجه رسیدن توافق با مقامات هندی در قبال شیر ایرانی، آهو به هندوستان داده خواهد شد. این در حالی است که پیشتر هندیها خواهان دریافت یوزپلنگ بوده و حاضر نبودند گونهای دیگر را جایگزین یوز کنند، اما این مقام مسئول محیط زیست این بار از رضایت هندیها بر گرفتن آهوی ایرانی خبر داده است.
محمدیزاده همچنین درباره پروژه شکست خورده احیای ببر مازندران با آوردن ببرهای «باغ وحش ساخارف» سیبری گفت: «در حال مذاکره با روسها برای گرفتن چند قلاده ببر دیگر هستیم که در قبال آن به آنها پلنگ بدهیم. وی در حالی دوباره بر دادن پلنگ به روسها سخن میگوید که چندی پیش یک پلنگ در دماوند به دست یک مامور محیط زیست با شلیک گلوله کشته شد در حالی که در هیچ جای جهان دیگر با اسلحه جنگی به حفاظت از حیات وحش نمیپردازند.» این در حالی است یک جانورشناس در گفتوگو با «قانون» معتقد است: «هرچه به سوی بومیگرایی در حیاتوحش و حفظ زیستگاهها برویم بهتر است و مناطق حفاظت شده و پارکهای کشور بهتر حفاظت شوند بهتر از آن است دست به احیای نه چندان صحیح زیستگاههای از دسترفته و گونههای تلفشده بزنیم که معلوم نیست چه نفعی برای کشور دارد.»
رجبعلی کارگر معتقد است که آوردن گونههایی مانند شیر و ببر و دادن گونههایی مانند پلنگ و آهو و یوزپلنگ دردی از حفاظت حیاتوحش در خطر ایران دوا نمیکند و بهتر است به جای این کنشهای تبلیغاتی، مناطق حفاظت بیشتری شوند و به مردم و محیطبانان آموزش بیشتری داده شود.
اظهارات محمدیزاده درباره پلنگ دماوند
با این حال رئیس سازمان محیط زیست درباره مجروح شدن یکی از محیطبانان در دماوند که منجر به کشته شدن پلنگی در آن منطقه شده به خبرنگاران گفت: «این محیطبان یکی از نیروهای ورزیده ما بوده است و علت حمله پلنگ به او استرسی بوده است که در این موجود وجود داشته است و محیطبان ما برای دفاع از خود مجبور به تیراندازی به این پلنگ شده است. به هر حال ما در حال بررسی این موضوع هستیم اما یکی از موارد مبهم برای ما وجود پلنگ در منطقه دماوند بوده است که کیلومترها با منطقه حفاظت شده برای پلنگها فاصله دارد.»
به گفته محمدیزاده چند احتمال وجود دارد یکی اینکه این پلنگ از نوع پلنگهایی باشد که توسط اشخاص نگهداری میشده و فرار کرده و یک احتمال دیگر اینکه به دلایل خاصی این پلنگ از منطقه حفاظت شده به این مکان آمده باشد که به گفته او احتمال اول بیشتر قابل تصور است. او گفته همکاران ما در حال بررسی این موضوع هستند.
علیاصغر فاضل معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست ایران در واکنش به پرسش خبرنگار قانون که آیا اظهارات رئیس سازمان درباره ابهام حضور پلنگ در منطقهای غیرحفاظتشده مانند دومان اظهارنظری غیرکارشناسی نیست؟ حاضر به پاسخگویی نشد و جواب را به فرصتی دیگر محول کرد.
اظهارنظرهای محمدیزاده کارشناسی نیست
رجبعلی کارگر از جانورشناسان و محیطبانان بازنشسته کشور به «قانون» میگوید: «اظهارنظر آقای محمدیزاده کاملا غیرکارشناسی است و نمیتوان به صراحت چنین اظهارنظر کرد که پلنگ خارج از منطقه حفاظتشده حتما از سوی افرادی رها شده است چرا که درصد بالایی از حیات وحش ما در مناطق غیرحفاظتشده است.»به گفته وی، حیاتوحش میتواند از زیستگاهش بیرون بیاید که این روزها به دلیل تخریب زیستگاه و شکستن حریم و قلمرو حیاتوحش از سوی مردم در رژیم غذایی حیاتوحش مشکل ایجاد شده و آنها در حال تلف شدن هستند. رئیس سازمان نمیتواند با قاطعیت بگوید پلنگها در مناطق خارج از حیاتوحش غیرطبیعی است چرا که خیلی از حیاتوحش ایران در مناطق آزاد بوده است.کارگر میگوید: «در منطقه دماوند همیشه پلنگ وجود داشته و زیستگاه خیلی خوبی در این منطقه بوده است. البته باید به مناطق حفاظتشده مثل خوجیر و مناطق آراکو، لار و خود دماوند و فیروزکوه هم که حیاتوحش خوبی دارد اشاره کرد.» محمدیزاده در حالی به اظهارات غیرکارشناسی در مورد حضور پلنگ در دماوند پرداخته که متخصصان حیاتوحش معتقدند بیش از 50 درصد پلنگهای ایرانی در مناطق غیرحفاظتشده و در کوهپایههای البرز و زاگرس زندگی میکنند و حضور پلنگ در دماوند چندان دور از انتظار نیست.»
تخریب زیستگاه عامل حمله حیاتوحش
رئیس سازمان محیط زیست در حالی بر پروژههای تبلیغاتی احیای گونهها اصرار دارد که زیستگاههای پلنگ و دیگر گونههای حیاتوحش ایران به شدت تخریب شده و مورد هجوم دام و انسان واقع شده است. در آخرین اتفاقات صورت گرفته بنا به اظهارات بخشدار بوشکان استان بوشهر «حمله پلنگ به گله یک دامدار روستای شاه پسرمرد این بخش در روز سهشنبه باعث تلف شدن31 راس گوسفند شده است.» به گفته علی افراسیابی چند سالی است که با توجه به شرایط خشکسالی و تهدید محیط زیست و چراگاه حیوانات وحشی، این حیوانات در روستاها، آبادی و محل چرای دامها بویژه مناطق کوهستانی مشاهده میشوند. با این حال چون سیاست محیط زیست حفظ گونههای وحش بویژه گونه کمیاب پلنگ ایرانی است برای جلوگیری از صدمه زدن این حیوانات به دامها و دامداران و ایجاد خطراتی برای آنها مسئولان مربوط تمهیداتی بیندیشند.
نبود آموزش معضل محیط بانان
رجبعلی کارگر معتقد است: «نبود آموزش در درجه اول و بعد کمبود امکانات مشکلاتی را برای حیات وحش بهوجود آورده است. آموزش مهمتر از تجهیزات و امکانات است چرا که در طبیعت ممکن است یک محیطبان یا افراد عادی در چنین موقعیتی قرار بگیرند و با حیاتوحش برخورد کنند. کار محیطبانان همین است و در ارتباط با طبیعت هستند و باید آموزش ببینند. اگر یک محیطبان خصوصیات پلنگ را بداند و تیزهوشی و چابکی و تیزبینی و استتار و میزان پوشش را بداند هرگز اشتباه محیطبان دماوند را مرتکب نمیشود. به نظر میرسد اگر رئیس سازمان محیط زیست تخصص و دانش کافی در حوزه محیط زیست را داشته باشد هرگز چنین اظهار نظر اشتباهی در باره وضعیت حیات وحش کشور نمیکند.» کارگر میگوید: «من 35 بار پلنگ را در هنگام شکار دیدهام و قدرت پلنگ را که خیلی قوی است و میتواند یک بوفالو را از درخت بالا ببرد دیدهام. محیطبان باید رفتار حیوانات را بشناسد و چنانچه در طبیعت هم با حیوانات برخورد کند بتواند خود را نجات دهد و به کشتار حیاتوحش نپردازد.»///////////
اداره محیط زیست حکومت اشغالگر روستایی هیچ گاه از افراد شهری وبا فرهنگ برای محیط بانی استخدام نمیکند وپایبندی به فرهنگ شیعه وروستازاده بودن تنها شرط استخدام است هیچ دوستدار محیط زیست شهری درین اداره استخدام نمیشود با اینکه بسیاری از جوانان شهری مدارک کارشناسی محیط زیست دارند ولی این سازمان پیوسته از افراد بی فرهنگ وغیر شهری وبیسواد شیعه وارداتی نیرو جذب میکند که نه علاقه ای به فلات دارند و نه محیط زیست وتنها بخاطر روستازاده بودن وشیعه بودن وسرسپردگی به رزیم روستایی وفرهنگ ضد فلات ان جذب این شغل میشوند.
بذل و بخشش نفت وگاز غارت شده از عیلام ، توسط اشغالگران رزیم روستایی پان شیعه ، اینباردادن30 سال نفت مجانی به حکومت پادشاهی اردن هاشمی
سفیر رژیم اشغالگر روستایی در عمان پایتخت اردن اعلام کرد : در قبال پذیرش تبادل گردشگری مذهبی (توریسم روستایی )میان دو کشور، حاضریم 30 سال نفت مجانی به اردن ارسال کنیم!
مصطفی مصلح زاده سفیر رزیم روستایی در اردن در گفت و گویی اعلام کرد رژیم ایران آماده است در قبال پذیرش تبادل گردشگری مذهبی میان دو کشور ، به مدت 30 سال به اردن نفت به صورت مجانی ارسال کند.
به گزارش العربیه، بر اساس گزارش تلویزیون اردنی "جوسات" مصلح زاده گفته است که جمهوری اسلامی در صدد گسترش بیشتر روابط خود با اردن است.
وی با اشاره به اسرائیل گفته است :" همه می دانند که دشمن ما یکی است و به سیاست های تفرقه افکنانه میان مسلمانان برای تسلط بر منطقه ادامه می دهد."
وی درباره "سرکوب اهل سنت" در ایران گفت:" این اتهام باطلی است چرا که اهل سنت در ایران آزدانه زندگی می کنند و صدها مسجد مخصوص خود را دارند."
گفتنی است که پادشاه اردن حدود یکسال پیش از سیاست تشکیل هلال شیعی توسط ایران هشدار داده بود .
عراق در آستانه جنگ داخلی؟ قائم مقام وزارت پیشمرگ اقلیم کوردستان:در صورت بروز جنگ حاضریم با همه عربها بجنگیم
آژانس خبری موکریان » سرویس اجتماعی : قائم مقام وزارت پیشمرگ اقلیم کردستان اعلام کرد: در صورت وقوع جنگ با دولت مرکزی حاضر است با تمام عربها مقابله کند.
به گزارش موکریان و به نقل از سایت لڤین، انور حاجی عثمان قائم مقام وزارت پیشمرگ اقلیم کردستان در گفتگو با مجله لڤین ادعا کرد: در صورت بروز جنگ میان نیروهای پیشمرگه و ارتش عراق با تکیه بر سیاستهای حکیمانه رئیس اقلیم کردستان با تمام عربها به جنگ بپردازد.
وی هر گونه پیشروی ارتش عراق در منطقه اقلیم را به خواب شتری تشبیه کرد و گفت: تا کوههای حمرین (سرخ)، (در مناطق مورد مناقشه) برای دفاع پیش خواهند رفت.
ریشه دیکتاتوری اشرافیت سلطنت ودنیداری وعدم استقلال وابستگی وعدم تولید و بیکاری در ایران استخراج نفت وگاز عیلام وفروش ان به بیگانه است که باعث بوجود امدن یک طبقه انگل اشرافی مستبد وابسته درایران میشود که با پول نفت و گازاراذل ومزدور به خدمت میگیرند وزندگی خان خانی و سلطانی واشرافی تشکیل میدهند ومردم را رعیت خود میخوانند چنانچه تولید نف و گاز صادراتی متوقف شود حکومت مدرن ودموکرات ومردمی ومولد هم پشت آن می اید در دروان قدیم اشرافیت و استبداد درایران متکی به اب و زمین بود الان متکی به نفت و گاز غارتی از عیلام
جدای از هر دسیسه ای که پشت سر این گونه بریدن ها و افشاگری های ماموران رژیم باشد،آدم را یاد اعترافات جلادان و شکنجه گران ساواک ازجمله تهرانی و آرش می اندازد که تاحلقوم در لجنزار آدم کشی و فساد دربار پهلوی و جمهوری اسلامی غوطه ور هستند.همان زبان و همان فرهنگ و ادبیات و موضع گیری.واقعا توبه ی گرگ مرگ است.
اپوزیسیون در علم کردن و به روی صحنه آوردن این قماش جانی ها باید خیلی احتیاط کند و ذوق زده نشود.
سید هادی دانشیار فعال کارگری اهل شیراز به سه سال حبس تعزیری محکوم شده است.
بنا به گزارشات رسیده به کمیته گزارشگران حقوق بشر، سید هادی دانشیار طی حکمی از سوی دادگاه انقلاب شیراز در روز یکشنبه 28 آبان ماه به اتهام تبلیغ و تبانی علیه نظام،به نفع گروه های ضد نظام و شرکت در تجمعات غیرقانونی در شیراز به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم شده است و گفته شده که متهم ظرف مدت بیست روز می تواند با حضور در دادگاه انقلاب این شهر به حکم صادره اعتراض نماید. سید هادی دانشیار 38 ساله فعال کارگری ساکن شیراز در جریان اعتصاب کارگران معدن استان فارس ،در سال 87 بازداشت و پس از تحمل دو ماه بازجویی و حبس در اداره اطلاعات و زندان عادل آباد شیراز با قرار وثیقه به طور موقت آزاد شده بود.
وی پیش از این و در ابتدای سال 87 نیز بنا بر شکایت اداره اطلاعات و به اتهام اقدام علیه امنیت کشور مبنی بر تحریک کارگران معدن به اغتشاش به دو سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
لازم به توضیح است منطقه انشان از سرزمین عیلام که امروز استان فارس نام دارد رکورد دار بیکاری در سطح کشور است در صورتیکه بالاترین استعداد تولید کشاورزی را داراست و تمامی محصولات فلات دران قابل تولید و فراوری هستند .مردم ایالت انشان فعلی از محروم ترین اقوام فلات ا شغال شده هستند این منطقه بسیار از نظر تاریخی و فرهنگی غنی است و بزرگان بیشماری را به تاریخ وفرهنگ فلات تحویل داده زبان فارسی لهجه شیرازی ولاری و زبان تورکی قشقایی وزبان های دیگر درین استان حضور فرهنگی دارند لهجه شیرازی از لهجه های زیبای عیلامی است ایالت انشان در ابتدای انقلاب به رهبری خاندان قشقایی برای استقلال تلاش هایی کرد که شدیدا توسط سپاه وبسیج رزیم روستایی سرکوب شد وبسیاری از شهروندان غیور وملی قشقایی این سرزمین عیلامی کشتار شدند.
جناب س حامد ایرانی! آقای ضیا صدر بعضی موضوع ها را عامدا با تعریفی نادرست به خورد مردم میدهد. آقای ضیا صدر"دولت ملت " را به عنوان "ملت " تعریف میکند و آنهم نه با تعریف ساده بلکه با عنوان تعریفی مدرن از ملت. نمیدانم آقای صدر این تعریف را ازکجا در آورده است.طبق تعریف آقای صدر: شوروی هم می بایستی یک ملت مدرن تعریف می شد , ولی دیدیم در حقیقت به صورت ملت هم نبوده تا چه رسد که مدرن هم تعریف شود. ملتی که عده ای از ملتها را به زور به هم چسبانده و مدام در گیر با آسیمیلاسیون و امانسیپاسیون است, نمیتواند "ملت " و یا "ملت مدرن" تلقی و تعریف شود. از این نظر آقای ضیا صدر لطف بفرمایند تعریفی که حاکمان دیکتا تور و دولتهای استعمار گر از ملت کرده اند,به خورد مردم ندهند.
جناب حامد! مگر آقای صدر تا دیروز نمی گفت که زبان فارسی یک زبان قاتل است ,برای اینکه زبانهای دیکر را میکشد؟ چه طور شد حالا ای زبان قاتل رابه عنوان زبان ملی برای 70 در صد غیر فارس ساکن در ایران تمجید تبلیغ میکند؟ آیا کلاه گذاشتن به سر ملتهای غیر فارس نیست؟ آنهم یک کلاهی به قول خودش مدرن. ما به آقای ضیا صدر بی احترامی نمیکنیم, ولی مقتقدیم , همان کلاهی که به دست آقای تقی زاده ها و کسروی ها به سر آزربایجانیها گذاشتند , این دفعه میخواهند با دست آقای ضیا صدر ها قالب کنند. من امید دارم آقای صدرخودش متوجه شوند واین عکس العمل تنها از طرف چند نفر به قول خودش تجزیه طلب افراطی نیست, بلکه خیلی وسیع تر از آنست که فکر میکند.
تاحلقوم وابسته به لجنزار رژیم است.جدای از هر دسیسه ای که پشت سر این گونه بریدن ها است آدم را یاد تهرانی ها و آرش ها ،شکنجه گران ساواک که پس از سقوط رژیم شاهنشاهی به دست مردم افتادند می اندازد.همتن زبان و همان ادبیات و همان تیپ و شکل و شمایل.
بهمن جلیلپور فعال شهری آذربایجانی روز دوشنبه هفته جاری در تبریز بازداشت شد و تا کنون از وضعیت وی هیچگونه اطلاعی در دست نیست.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بهمن جلیلپور، فعال شهری آذربایجانی، شب روز دوشنبه ۲۹ آبان ماه، در تبریز بازداشت شد.
یکی از نزدیکان این فعال شهری به گزارشگر هرانا گفت: "ساعت هفت شب روز دوشنبه، دو نفر از ماموران لباس شخصی که خود را مامور اداره اطلاعات معرفی کردند، به محل کار بهمین جلیلپور مراجعه و او را بازداشت کردند. "
هنوز از اتهامی که این فعال حقوق شهری بر اساس آن بازداشت شده اطلاعی در دست نیست.
گفتنی است، خانواده وی که به اداره اطلاعات تبریز و مراجع قضایی مراجعه کردهاند، تا کنون هیچ پاسخی در خصوص بازداشت و محل نگهداری وی دریافت نکردهاند.
دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، شما درباره من می گوئید: ( ..... مارکسیست اصیل ..... ) اگر معنای سخن شما این است که من به مارکسیسم کهن و کلاسیک باورمند هستم به شما و همگان می گویم که نه تنها من بلکه هیچ خردمندی در جهان به مارکسیسم کهن و کلاسیک باورمند نیست!..........
دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، شما درباره من می گوئید: ( ..... مارکسیست اصیل ..... ) اگر معنای سخن شما این است که من به مارکسیسم کهن و کلاسیک باورمند هستم به شما و همگان می گویم که نه تنها من بلکه هیچ خردمندی در جهان به مارکسیسم کهن و کلاسیک باورمند نیست! اگر مارکسیسم کلاسیک در جائی می توانست باورمند داشته باشد کشور شوروی پیشین و کشورهای پیمان ورشو پیشین بود. هنگامی که مردم همان کشورها رژیم هائی را که با نام سوسیالیسم و کمونیسم بدترین چهره سرمایه داری یا سرمایه داری دولتی را پیاده کرده بودند سرنگون کردند روشن است که در میدان کردار مارکسیسم کهن شکست خورده است چرا که برای کاستی های فراوان مارکسیسم کلاسیک، هنگام بر سر کار بودن رژیم شوروی پیشین سوسیالیسم و کمونیسمی در کار نبود بلکه سرمایه داری دولتی به نام سوسیالیسم و کمونیسم فرمانروائی می کرد! این که همه مردم یک سرزمین از بام تا شام کار کنند و دسترنجشان را دودستی به دولتیان بدهند و دولتی ها نیز در کاخ های باشکوهی مانند کاخ کرملین زندگی شاهانه ای داشته باشند و هر کس گلایه کرد تیرباران شود و یا به اردوگاه های کار اجباری فرستاده شود سوسیالیسم یا کمونیسم نیست بلکه سرمایه داری دولتی است! از این روی اندیشه های کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی نیاز به ویرایش و بازبینی بنیادین دارند. سخن درباره مارکسیسم بسیار بیش از آن است که در نوشته ای کوتاه بگنجد اما به هر روی من پیرو مارکسیم کلاسیک نیستم و از این روی نامیده شدن من از سوی شما با عنوان ( مارکسیست اصیل ) نادرست است. ********** دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، شما درباره ایرانیان می گوئید: ( ..... هشتاد میلیون ایرانی شیعه اسلامی ..... ) نخست آن که کردها و ترکمن ها و سیستانی ها را اگر ما دیندار بدانیم چیزی به نام ( تشیع ) در میان چنین دیندارانی یافت نمی شود! دیگر آن که ارمنی ها و آشوری ها مسیحی هستند و زرتشتی ها و یهودی ها و بهائی ها هم مسلمان نیستند! اما نکته ای که نباید آن را نادیده گرفت این است که رژیم دوزخی ولایت فقیه چنان ریشه اسلام و مسلمانی را سوزاند که هزار ابولهب نیز نمی توانستند این چنین ریشه اسلام و مسلمانی را بسوزانند! نمازخوان ها شدند بی نماز! روزه داران شدند روزه خوار! مسجد روها شدند گریزان از مسجد! و .......... روشن نیست که شما چگونه باورداشت های دینی را در گزینش های مردم پس از فروپاشی رژیم آخوندی کارآمد می دانید؟ ********** دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، شما می گوئید: ( .......... شما نقاط مثبت یک ناسیونالیست را از دیدگاه خودتان بیان نکردید .......... ) چرا بیان نکردم؟ من نوشتم: با آن که کوچکترین باورمندی به ناسیونالیسم و دیدگاه های ناسیونالیستی ندارم اما هرگز با کسی برای ناسیونالیست بودن دشمن نیستم و دشمنی من با رژیم گدایان مفت خور است و چون همه ناسیونالیست های ایرانی ضد رژیم هستند گروه های دیگر ضد رژیم می توانند با آنها در سرنگونی رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه همکاری کنند. نمونه ای از این همکاری ها را ما در کردستان می توانیم ببینیم. حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله با آن که ناسیونالیست هستند و دیدگاه های آنها با سازمان های چپ گرای ضد رژیم صد در صد ناهمسان است هنگام نبرد با رژیم گنداب و لجن ولایت فقیه بهترین همکاری ها را باهم می کردند. چپ گراها به ناسیونالیست ها بهترین یاری ها را می کردند و ناسیونالیست ها بهترین یاری ها را به چپ گراها می کردند.
دوگروه از روستاییان مسلح همدیگر را کشتار کرده اند اینها نشانه کمبود فرهنگ اصالت خانوادگی و مهاجمت بی رویه به شهرهاست با توسعه اقتصادی وفرهنگی در روستاها مهاجمت بی رویه روستاییان به شهرها واین نوع تضاد های فرهنگی بین فرقه های مختلف روستایی پایان می پذیرد وروستایان بجای نازیدن به خرافات دینی به کار و تحصیل وفرهنگ شهری خود افتخار خوهند کرد نه امامان و پیامبران روستایی عرب تبار .
سعید مقیمی ایالت انشان که استان فارس فعلی است تعلق به عیلام داشته ودارد و اکثر مردمش عیلامی تبارند ایل پاسارگاد بعدها از سیبری امد وانجا ساکن شد ومورد لطف علامیان قرار گرفت هرچند بعدا تجزیه طلب وقدرت خواه شد وبرخلاف اصول فدرالیسم در عیلام ادعای حکومت پادشاهی مطلقه ومتمرکز کرد با کمک دوستان یهودیش تعداد افراد اریایی به قول شما یا همان وحشی های مهاجم شمالی سبریایی در ایالت انشان بسیار کمتر از بومیان عیلامی است واینجا تهدیدات کوچروانه نکنید دوران کوچروی تمام شده و شما که ادعای هجوم از سیبری را دارید باید تمکین از بومیان فلات کنید با شکل گیری حکومت ملی در عیلام جنوب بزرگ هیچ مدعی اریایی در سراسر عیلام حق قلدری و تعدی به دیگران را ندارد وباید شرافتمندانه کارکند نفت وگاز عیلام هم دیگر برای فروش به
بیگانگان استخراج نخواهد شد وکشورهای وحشی شمالی که برادر ایل پاسارگاد قدر نشناس هستند باید دنبال نفت وگاز دیگری باشند بگرد دور بر فلات ادم بلوند وچشم روشن پیدا کن برای ارتش اریا مهریت ببینم چقدر پیدا میکنی همیشه احترام صاحبخانه را داشته باش و کرکری نخوان .
خدمت منتقدین مصاحبه ی ضیا صدر،اول اینکه ضیا صدرازثروت های علمی وفرهنگی نه تنها آذربایجان بلکه کل ایرانست ،اقای فرامرز بختیاری ازفعالین مردم لرکشومان دریکی ازبرنامه های تلویزیونی گفت**دکترضیاصدربعنوان دایرتلمعارف زنده ومتحرک افتخارهمه ی ایرانیان است**.البته بعنوان انسان پژوهشگرهرکسی میتواند اشتباه کند حتی ایشان.دوستان که عجله کرده وقضاوتهای کودکانه میکنند توجه داشته باشندکه درمصاحبه چنددقیقه ای وفشرده خیلی ازمسائل سریع مابین مصاحبه کننده وضیاصدر ردوبدل شده،دوستی که ازافشاروکسروی نام برده توجه داشته یاشدکه هیچ کس باندازه ضیاصدردرمورد منقوردها
افشاگری نکرده است.واگرایشان فارسی راموقتآودردوره گذارحداکثردودهه زبان مشترک مینامدبخاطراینکه چه بخواهیم چه نخواهیم این زبان دولتی وباسمه ای درآموزش وپرورش وادارات ریشه دوانده وبرای برداشتن آن مدت زمانی لازم است.دراین رابطه منهم ازایشان سئوال کردم و
وبجواب ایشان توجه کنید.
**
دوست گرامی آقای س.ایرانی
با سلام و تشکر از لطف و دقتتان ،من هم برای شما به فارسی مینویسم که راحت تر بخوانید اما این شعر شهریار را در مورد تراژدی قادر نبودن انسانها به خواندن و نوشتن به زبان مادری شان(از جمله خود شما) همراه این جنایت سفید و یا سیاه میکنم
ُو = ü سعدي- نین باغی گوُلوُستاني گرک حشره قَدَر *** اوُزوُمي سَله - له - نیب، خورماسي زنبیل - لن سین
لعنت اُ بادي خزانه، کي نیظامي باغئ- نین *** بیر یاوا ( گوُل - به - سَرین ) قُیمادي کاکیل - لن - سین
بنظر من جز دورۀ ضد فرهنگی و زبانکشی پهلوی، تمام تمدنها درایران سه زبان داشتند
اول: ایلامی ها (زبان ایلامی زبان شاه و قشون)، سومری(طب) و اککدی (اداری و بین المللی ) بود
دوم: درهخامنشی: زبان پارسی باستان: (قشون و شاه) و ایلامی(دولت و اداره) و بابلی (بین المللی و تجارت) بود
سوم: اشکانی و ساسانی: زبان : پهلوانی (قشون و شاه)/ آرامی (دولت و اداره)/ یونانی (بین المللی و تجارت) و /
چهارم: بعد از اسلام هم از قرن چهارم هجری ترکی( قشون و شاه و شعر) و فارسی( وزرا و اداره و مداحی و عرفان: شعر ) عربی ( دین، علم، فلسفه ، کلام ، تجارت و شعر) بود
حالا بصورت مدرن باید به سنت سه زبان داشتن رجوع کنیم: اول: هر ملیت یا خلقی زبان مادری خود را تاسطح دانشگاه از اول ابتدائی تحصیل کند / زبان مشترک یا رابط فارسی باشد: بعد ازچهار ابتدائی / دروس علمی ( ریاضیات + فیزیک/ شیمی/ بیولژی + اقتصاد و انفورماتیک ) حتما باید به انگلیسی تدریس شود از کلاس هفتم
بنطرمن مانند پاکستان، جهت رعایت دموکراسی، هر دهسال یکباردر مورد زبان مشترک رای گیری شود. اگر امروز زبان رابط یا مشترک را انگلیسی کنیم کارهای اداری مملکت فلج می شود. بیست سال بعد که اکثریت به انگلیسی مسلط شدند خود در مورد زبان رابط شان تصمیم خواهند گرفت، اما سیاست عملی ما را وادار می کند که زبانی که امور اداری را میتواند راه بیاندازد قبول کنیم که حالاجز زبان فارسی نیست
با تشکر ضیاء صدرالاشرافی**
درضمن آقای توکلی میتواننداز آقای ضیاصدربخواهند به سئوالات جواب دهد.
آراز تورک گرامی متاسفانه بعضی از مدعیان مارکسیسم نه همه شان چون خیلی هاشان برای کسترش فرهنگ شهری وعقلانیت ومبارزه با دزدی و استعمار واستحمار در فلات میجنگند وضدیتی با جنبش رهایی بخش ملی در فلات ندارند همانطور که مشاهده کردید اساس را بر مبارزه با ناسیونالیسم رهایی بخش در فلات گذاشته اند وخوب است با صداقت موضع خودرا بیان کردند این افراد با مطرح اتنر ناسیونالیسسم در فضای سیاسی امروز فلات که حرفی پندارباف و اتوپیایی است میخواهند جلوی گسترش فرهنگ شهری و بومی وملی اقوام را بگیرند تا باز مردم زیر سلطه فرهنگ روستایی حاکم شیعه امت باقی بمانند و رعیت
این افراد از لفظ شهروند جامعه شهری وحقوق شهروندی بیمناکند و همیشه هواداران خودرا از افراد با فرهنگ پایین وغیر شهری عضو گیری میکنند همیشه به شهریگران لاییک کارا وپیشه ور به عنوان بورژوا که لغتی فرانسوی به معنی شهری است میتازند و میخواهند کارگران وکشاورزان را بجان شهریگران بیاندازند هیچ فرهنگ وهویتی بومی وملی برای مردم قایل نیستند هیچ نظام اخلاقی معرفتی راهم ندارند ارائه بدهند با هرنوع معنویت به اسم مادیگرایی می جنگند بر خلاف اسلافشان هیچ ضدیتی با دین داری و دین پرستی که اساس فرهنگ روستایی امروز مهاجم به شهرهای فلات است ندارند در زمان شورش 57 بخش روستاییفکر وفرصت طلب انها در کنار عقب افتاده ترین قشر روستاییفکر شیعه قرار گرفت وبا انها برای سهیم شدن درقدرت شریک شد وبه سرکوب بخش دیگر چپ های شهری که با فرهنگ ومنش روستایی مرزبندی وعناد داشتند پرداخت و آنهارا تروریست وضد انقلاب خواند هنوز هم کمونیست های روستاییفکر شیعه محافظه کار هیچ حمله ای به فرهنگ روستایی حاکم ومردم طرفدار ان که متحدان اصلی رزیم هستند نمی کند و در کنار احزاب روستایی اصلاح طلب برای حفظ رزیم روستایی وتمامیت جغرافیایی "امپراطوری ال علی ودهاتیان" تلاش میکند همه میدانند بخش زیادی از نویسندگان و کارگذاران و مشاوران رزیم کمونیست های روستایی ظاهرا تواب شده هستند به عنوان مثال تیم روزنامه کیهان همه کمونیست های روستایی هستند خیلی هایشان را می شود با اسم معرفی کرد که صلاح نیست ولی دوستان همه شاهد بوده اند که کمونیست های انترناسیونالیست شیعه در رزیم روستایی پست دارند رزیم برای مبارزه با جنبش رهایی بخش ملی و چپ شهری ازین افراد هم در داخل هم درخارج استفاده میکند وبه انها حقوق ومواجب میدهد مردم هم از نقش مزورانه ودین پرورانه کمونیست های شیعه دین پرور انترناسیونالیست اگاهند وانهار ا بسیار مقصر میدانند همین افراد بودند که رزیم روستایی فعلی را به دامان استعمار چین مدعی کمونیسم انداختند وخیلی از افراد وارداتچی از چین تاجران کمونیست شیعه هستند که تولید مولد داخلی را با واردات خود منهدم کردند وبسیاری از کارخانه ها را تعطیل و کارگران فلات را بیکار کردند این ها همیشه با افزایش سرمایه در فلات مخالف بودند وفلات را مستعمره کشورهای مدعی کمونیسم میخواستند که بلاخره موفق شدند وفلات را مستعمره چین مثلا کمونیست کردند.خمینی هم انترناسیونالیست بود وهمیشه بزرگترین دشمن خودرا ناسیونالیست ها میدانست مردم باشرف و اگاه فلات همیشه به سیاست های انتر ناسیونالیستی رزیم روستایی و فقیر پروری واوباش پروری جهانی رزیم با سرمایه های ملی تاخته اند هر جا بروی مردم شهریگر می گویند چرا سرمایه ها در فلات سرمایه گذاری در تولید صنعتی وکشاورزی نمی شود وبه کشورهای افریقایی اسیای میانه عراق لبنان امریکای لاتین فلسطین وجاهای دیگر میرود همه مردم باشرف بومی واگاه وشهریگر فلات در شهرها وروستاها در عطش یک حکومت ملی در ایالت خود می سوزند هر رزیمی بخواهد هرنوع نظام پان وانتر ناسیونالیستی را بر انها تحمیل کند و سرمایه های ایالات انهارا خرج سیاست های جهانی وپان گرا بکند مردم با او نیرد خواهند کرد چه پان اریایی چه پان تورک پان کورد چه پان شیعه پان عرب یا پان اسلامی مردم حکومت ملی بومی ومقتدر در ایالات زادگاه خود میخواهند واز خواسته خودکوتاه نخواهند امد ونخواهند گذاشت سرمایه شان برای هیچ قوم یا ملت یا کشور یا دین یا ایدئولوژی خارج از محدوده فلات هزینه شود.
ما ملت فارس آریایی پاک نژادیم و عین ملت و خون یهودیان که بر گزیدگان خدا بر زمینند اصیل و پاکیم ( اشارت بر تورات ). پارسها و خون مقدس آریایی کی با خون بربر صحراگرد ترکستان یا عرب برابر است؟ پس شما ترک زبانهای اورمیه و اردبیل و تبریز به زندگی در کنار ملت و تمدن کهن پارس فخر کنید و خیل هم خوشحال باشید که اگر شما تجزیه طلبان کرد و ترک و عرب شده و بیچاره اگر خواست و قدمی اضافه بردارید قدمهایتان توسط ارتش آریا مهری هخامنشی و مردمان اصیل آریایی از شهرهای شیراز و اصفهان و مشهد و تهران آمده و پا هایتان شکسته خواهد شد و زبان هاتان حلق آویز.
پاینده دو ملت کهن آریایی پارس و ملت یهود اسراییل
آآقای تبریزی شما همه مسایل را تفکیک و با دیگاه مختص خود هر دو جهان بینی را متقاوت از هم تجزیه تحلیل نمودید . اما من یکی دیگر سخنی ندارم ولی شما نقاط مثبت یک ناسیونالیت را از دیگاه خودتان را بیان نکردید که حداقل بدانیم آیا در تمام ابعاد دیدگاهی ما ناسیونالیست ها حتی یک مورد مثبت وجود ندارد ؟! که ما دلملن به یک مورد خوش باشد...؟! همه چیز در ناسیونالیسم مخرب و ارتجاعی است ؟! اما اجازه دهید برایتان یک آرزوی خوشی نمایم با هشتاد میلیون ایرانی شیعه اسلامی و از سر تا پا در دین پرورش یافته امت اسلامی امید دارم شما مارکسیست اصیل و همشهری روشنفکر در بعد سقوط رژیم آخوندی حداقل بتوانید تنها 1 درصد از جمعیت ایران را با خود همراه کنید و بتوانند حداقل یک کرسی نمایندگی فکری "مارکیستی "در پارلمان داشته باشید. اما با ملتی که من می شناسم و خود هم جزیی ار آن بودم می ترسم
و شک دارم که حتی ملت شهید پرور و غزه پرور و دین باور ایران به همفکران شما رای دهند اما اگر یک صندلی هم از سوی جبهه فکری شما در مجلس وجود داشت من آن روز خوشحال خواهم شد وامیدوار...!!!
کور شودهر آنکه نتواند دید
موفق باشید
جناب بی نام ونشان،نه تنها مهم بلکه لازم وضروری است که با ادعاهای پورپیرارجواب داد ودلیل بامنطق آوردوالا باانگ زدن وتحقیرگفته های پورپیراردرزمینه کذائی وساختگی بودن تاریخ ایران ازبین نمیرود.اگربساین آذرگشنسب،سایت نازی های
وطنی مراجعه کنید(نوشتخ های شما درآنجاهم هست)خواهیددیدکه سخن گ.یان پان حاکم نودشاله انگلیس سازفارس چیزی بجزتهمت ندارد.
بخشی از گفتگوی تلویزیون سوئیس با نوام چامسکی، دانشمند و روشنفکر آنارشیست یهودی تبار آمریکائی///
اعراب با ایران خوب نیستند اما آن را خطر نمی دانند!/// ترجمه رضا نافعی
انتقاد اساسی شما به سیاست خارجی آمریکا چیست؟ آیا می توان آن را به یک اصل تقلیل داد.
ــ انتقاد اساسی من به رفتار آمریکاست، چنان که گوئی جهان متعلق به آمریکاست و این که هر کس در برابر این دعوی مالکیت بایستد باید جلو او را گرفت . نگاهی به سرخط جراید در باره ایران می افکنیم و یک پرسش ساده را مطرح می سازیم. چرا ایران باید یک تهدید باشد؟ حکومت این کشوربیمار است، اما بسیارند کشورهائی که حکومتی بیمار دارند. عربستان سعودی، مهمترین همپیمان آمریکا در منطقه، حکومتی بمراتب بد تر از ایران دارد، آن چیست که ایران را به یک عامل خطر تبدیل می کند؟ بنظر افکار عمومی در اروپا اسرائیل بزرگترین منبع خطر است. افکار عمومی در کشور های عربی اسرائیل را خطر عمده و آمریکا را دومین منبع خطر می داند. جهان عرب از ایران خوشش نمی آید ولی آنرا برای خود خطرناک نمی داند. پس چرا آمریکا و همپیمانهایش چنین شیفته این اندیشه هستند که ایران خطرناک است؟ ما برای این پرسش پاسخ هائی داریم: پاسخ هائی از پنتاگون و سیا، سازمان اطلاعاتی آمریکا. در گزارش های آن سازمان ها در باره وضعیت امنیت جهانی می توان آن را دید، من از آنها نقل قول کرده ام، روزنامه ها چیزی در این باره نمی نویسند ولی این گزارش ها علنی هستند ومی توان به آنها مراجعه کرد. در آنجا ایران بعنوان خطری که باید جدی گرفته شود معرفی شده است، در درجه اول به این دلیل که آن کشور احیانا می تواند وسیله ای برای ترساندن آمریکا تولید کند، می گویند تولید سلاح اتمی بخشی از استراتژی آن کشور برای ایجاد وحشت است. آنها تاکید می کنند که امکان ایران در بکار بردن استراتژی قدرت محدود است، ایران دارای یک استراتژی دفاعی است، و نمی تواند اعمال قدرت کند ولی احتمالا می تواند سلاحی برای ایجاد وحشت تولید کند. منظور ما از این حرف چیست؟ منظور این است که : ما نمی توانیم ایجاد ترس را تحمل کنیم. چون ما باید دستمان باز باشد تا همه جا و هر جا که می خواهیم، بدون محدودیت، قدرت و خشونت بکار ببریم. بعبارت دیگر جهان متعلق به ماست. این در مورد چالش چین و آمریکا هم صادق است. ایراد های زیادی می توان از چین گرفت. همسایگانش از رشد اقتصادی و همچنین از جنگ طلبی آن راضی نیستند ولی آنچه ما را اذیت می کند این نیست. مسئله ما یک مسئله کلاسیک است که دوراهه امنیت نام دارد . یعنی چین و آمریکا هر دو دارای یک نیاز حیاتی هستند. این نیاز آن دو است که با یکدیگر تصادم می کند و این نیاز از جمله آن چیزهائیست که اغلب به جنگ انجامیده. این نیاز حیاتی چیست؟ برای چینی ها کنترل آبهای نزدیک به سواحلشان است، که راههای اصلی تجاری آنها هستند. حمل و نقل نفت از خاورمیانه به چین از این راه صورت می گیرد. آمریکا هم می خواهد این آبها را کنترل کند . این چالش نه مربوط به کاریبیک است و نه اتلانتیک شرقی، صحبت بر سر کنترل آبهای نزدیک به چین است. کنترل این آبها از سوی چین برای آمریکا تحمل ناپذیر است. نگاهی بیفکنیم به بحران کوبا در حدود 50 سال پیش، که واقعه مهمی بود و می توانست جهان را نابود کند. در نقطه اوج این بحران در 27 و 28 اکتبر 1962 خروشچف نخست وزیر اتحاد شوروی برای پایان دادن به بحران به کندی رئیس جمهور آمریکا پیشنهاد کرد اگر آمریکا راکت هائی را که از مدت ها پیش در ترکیه مستقر ساخته از آنجا خارج کند او هم حاضر است راکتهای خود را از کوبا بازگرداند . کندی مخالفت کرد. در این مورد او فقط با انعقاد یک قرار داد سری موافق بود. راکتهای آمریکا کهنه شده بودند و خود کندی قبلا دستور جمع آوری آنها را داده بود. جای آنها را می بایستی موشک های های قاره پیمای کروس میسایل بگیرند، که در دریای مدیترانه مستقر بودند، موشک هائی که در واقع انهدام ناپذیر و بسیار خطرناک تر بودند. ولی او می بایستی این اصل را تحکیم کند که این مائیم که حق داریم هدف مورد نظر را با سنگین ترین سلاحها و هزارن سرباز محاصره کنیم ولی دیگران حق ندارند بیرون از منطقه تحت حکومت خود موشکی مستقر سازند. این به آن معنی است که جهان متعلق به ماست . این شیوه عمل قدرت های بزرگ است که شیوه معمولی آنهاست. آمریکا کشوریست غیر عادی اما فقط به این دلیل که قدرتمند است. قرارداد های 1945 به آمریکا قدرتی دادند که در تاریخ جهان نظیر نداشت. گرچه امروز آمریکا دیگر آن قدرت را ندارد معهذا هنوز هم قوی است.
ــ بازگردیم به چالش اسرائیل و فلسطینی ها. شما، در اصل یهودی، هستید. یک پیشداوری شایع این است که یهودیان مقیم آمریکا تعیین کننده سیاست خارجی آمریکا هستند. آیا این نظر را تایید می کنید؟
ـ آنچه در این مورد می توانم بگویم این است که اگر علائق لابی یهودی با اهداف مرکز قدرت در آمریکا همآهنگ باشد، این لابی تقریبا بانفوذ است ولی اگر خواست آنها مغایر با اهداف آمریکا باشد، دیگر نفوذی ندارند. در این مورد می توان از نمونه های متعددی یاد کرد. یکی از آنها در همین روزها 30 ساله شد. در حمله اسرائیل به لبنان 20 هزار نفر کشته شدند و جنوب لبنان در واقع ویران شد. این اشغال از حمایت ریگان برخودار بود، ولی اواسط ماه اوت دولت آمریکا متوجه شد که این جنگ برای علائق آمریکا زیانبار است . ریگان به بگین نخست وزیر اسرائیل دستورداد جنگ را پایان دهد. بگین از این تصمیم بسیار ناراضی بود چون او عرفات را محاصره کرده بود و چیزی به از بین بردن او باقی نمانده بود. ولی ریگان به بگین دستور داد که جنگ را تمام کند و بگین جنگ را تمام کرد. اسرائیل یک کشور کوچک است که به آمریکا وابسته است. از این نمونه ها فراوان است. اگر آمریکا خواستار انجام کاری نباشد جلوی آن را می گیرد.
اقلیم کردستان هم دست موساد در ترور دانشمندان هستهای
کردستان عراق نهتنها به مکانی امن برای جاسوسان موساد تبدیل شده است، بلکه حتی رژیم صهیونیستی توانسته است در این مکان پادگان نظامی هم به راه بیندازد. چندی پیش روزنامه فرانسوی (لوفیگارو) با ارایه دلایل و شواهد متعدد اعلام کرد که منطقه کردستان عراق به اتاق عملیات موساد برای ضربه زدن به عراق و سایر همسایگان این کشور تبدیل شده است.
اقلیم کردستان هم دست موساد در ترور دانشمندان هستهای
کردستان عراق نهتنها به مکانی امن برای جاسوسان موساد تبدیل شده است، بلکه حتی رژیم صهیونیستی توانسته است در این مکان پادگان نظامی هم به راه بیندازد. چندی پیش روزنامه فرانسوی (لوفیگارو) با ارایه دلایل و شواهد متعدد اعلام کرد که منطقه کردستان عراق به اتاق عملیات موساد برای ضربه زدن به عراق و سایر همسایگان این کشور تبدیل شده است.
یکی از سوالاتی که همواره ذهن افکار عمومی و همچنین مسئولان ایرانی را به خود مشغول کرده این پرسش است که حملات تروریستی علیه دانشمندان ایرانی از کدام ناحیه صورت میگیرد و آبشخورش کجاست. هرچند تقریبا سازمان جاسوسی- نظامی موساد عامل اصلی شهادت دانشمندان هستهای ایران معرفی شده است اما همواره نحوه حضور جاسوسان تروریست موساد در داخل خاک ایران از بحثهای بحثبرانگیز در میان عوام و خواص بوده است.
برخی با ارایه این تحلیل که آذربایجان محل آموزش و برنامهریزی موساد برای انجام عملیات در خاک ایران است نظریات خود را ارائه دادند اما هرگز این ادعا، با مستندات دقیقی همراه نشد تا این پرسش همچنان باقی بماند که جاسوسهای تروریست از کدام مرز جغرافیایی وارد ایران شده و در چه محلی آموزشهای لازم را برای انجام عملیات ضدایرانی دیدهاند. سوالی که حیدر مصلحی چند روز پیش و در اظهاراتی پاسخ آن را داد. اگرچه با اظهارات وزیر اطلاعات بازهم کشور آذربایجان مورد توجه قرار گرفت.
چرا که اسرائیل با توجه به نزدیکی آذربایجان به ایران نگاهی استراتژیک به توسعه حوزه نفوذ خود در جمهوری آذربایجان داشته و این امر را با برنامهای دقیق و فارغ از تبلیغات در حال پیشبرد دارد. اما بررسیها نشان داد که باید اصل قضیه را در جای دیگری جستوجو کرد؛ اقلیم کردستان. وزیر اطلاعات در این زمینه تصریح کرده بود: «رژیم اشغالگر قدس از خاک یک اقلیم مجاور خاک ما حداکثر بهرهبرداری را کرده است، حتی در آنجا پایگاه آموزش تروریستی و پادگان نظامی در اختیار دارد.
ستاد عملیاتی مشترک امریکا، انگلستان و رژیم اشغالگر قدس در همانجا مستقر است وعلیه کشور ما سناریوهایی را طراحی و اجرا میکند. البته یقین داریم که این وضع با اطلاع و با اجازه دولت این کشور نیست، همچنین در اطلاعات جمعآوری شده درباره دو شبکه اخیر ملاحظه شد که تروریستها بهراحتی و به فراوانی از خاک یک کشور همسایه برای رفت و آمد آزادانه به سرزمینهای اشغالی و برای نقل و انتقال اسلحه و مواد انفجاری استفاده میکنند.» …
… این مسئله تا جایی پیش رفته است که خیلیها بر این باورند که کردستان عراق نهتنها به مکانی امن برای جاسوسان موساد تبدیل شده است، بلکه حتی رژیم صهیونیستی توانسته است در این مکان پادگان نظامی هم به راه بیندازد. بدون شک برای این ادعای جمهوری اسلامی شواهدی نیز وجود دارد. چندی پیش روزنامه فرانسوی (لوفیگارو) با ارایه دلایل و شواهد متعدد اعلام کرد که منطقه کردستان عراق به اتاق عملیات موساد برای ضربه زدن به عراق و سایر همسایگان این کشور تبدیل شده است.
این روزنامه فرانسوی با انتشار گزارشی با ارایه ادله متعدد نوشت که شمال عراق اتاق عملیاتی موساد برای اجرای عملیاتهای مختلف علیه عراق و کشورهای همسایه آن است. در حالی که منابع خبری ماههای اخیر از تحرکات و نفوذ گسترده رژیم صهیونیستی در منطقه کردستان عراق پرده برداشته بودند، اما اینبار منابع آگاه فاش کردند که اماراتیها هم به این توطئه پیوستهاند.
همزمان با تحلیل روزنامه «لو فیگارو» فرانسه برخی منابع آگاه خبری در عراق فاش کردند که دستگاه جاسوسی موساد توانسته است گروهها و شبکههای تروریستی را برای انجام عملیات جاسوسی و ترور در این منطقه یعنی کردستان عراق، مستقر کند. هر چند که مقامات کرد این گزارش را تکذیب کردند اما منابع آگاه مذکور بهطور مشخص از تلاش موساد برای انجام عملیات جاسوسی در این منطقه برای ضربه زدن به ثبات و امنیت جمهوری اسلامی ایران خبر دادند.
این منابع تاکید کردند که موساد بعد از نفوذ گسترده خود در کردستان عراق در تلاش است تا با کردهای ایران در این منطقه ارتباط برقرار کند و بعد آنان را فریفته و اطلاعات مهم و دقیقی از ایران کسب کند. منابع خبری تاکید کردند که هدف موساد از جمعآوری اطلاعات از کردهای ایرانی، تنها برای انجام عملیات تروریستی در خاک ایران علیه اهدافی است که برای رژیم صهیونیستی بسیار با اهمیت و استراتژیک به شمار میرود. از جمله این اطلاعات، اطلاعاتی راجع به دانشمندان هستهای ایران و مراکز مهم و حساس این کشور به شمار میرود.
همچنین همزمان با افزایش تنش میان تهران و واشنگتن با اعلام آغاز غنیسازی ۲۰ درصد توسط ایران و ترور یکی دیگر از کارشناسان هستهای، «جرج مالبرونو» سرمقاله نویس مشهور روزنامه فرانسوی «لو فیگارو» به گفتههای یک مقام امنیتی عراقی استناد کرده و مینویسد که امریکا و رژیم صهیونیستی از همکاری مخالفان کرد ایرانی مقیم کردستان عراق برای ضربه زدن به منافع جمهوری اسلامی سود میبرند. فیگارو مینویسد: امریکا و اسرائیل از طریق حضور در کردستان عراق، حجم عملیات خرابکارانه خود بر ضد تاسیسات هستهای و همچنین ترور دانشمندان اتمی ایران را افزایش دادهاند.
شبکه الجزیره نیز چندی پیش در گزارشی فاش کرد که تیمهای اطلاعاتی ـ امنیتی رژیم صهیونیستی از زمان اشغال عراق توسط نیروهای امریکایی در شمال عراق حضور مستمر داشته و فعالیت خود را با نیروهای اشغالگر هماهنگ میکنند. این تیمها مامور برپایی ایستگاههای اطلاعاتی و شنود بسیار پیشرفته در منطقه شمال عراق بودند تا از این مناطق تمامی منطقه خلیج فارس، خاورمیانه و بهویژه ایران را زیرنظر بگیرند.
شاید بتوان گزارش روزنامه یدیعوت آحارونوت مربوط به اول دسامبر سال ۲۰۰۵ را مهمترین گزارش در رابطه با فعالیتهای جدید رژیم صهیونیستی در عراق و منطقه دانست. در این گزارش آمده بود که شرکتهای اسرائیلی در منطقه دور افتاده در شمال عراق مرکزی را تحت نام موقعیت Z شهرت یافته، ایجاد کردهاند و این مرکز هماکنون کاربردی آموزشی دارد. به نوشته آحارنوت، واحدهایی از نیروهای نخبه صهیونیستی عملا از سال ۲۰۰۴ از طریق مرز ترکیه وارد شمال عراق شدهاند.
این افراد معمولا زیر پوشش عناوینی چون مهندس راهسازی یا کارشناس کشاورزی وارد کردستان عراق میشوند و به کار آموزش کردها در این منطقه میپرداختند تا اینکه کردها دریافتند که نیروهای اطلاعاتی ایران از حضور و فعالیت صهیونیستها در موقعیت Z مطلع شدهاند. از این رو از بیم دستگیری یا ربوده شدن صهیونیستها این مرکز را تعطیل یا به منطقه دیگری منتقل کردند.
«وین مادسون» خبرنگار مشهور امریکایی در گزارشی مستند حاوی اسناد محرمانه که در وبگاه شخصیاش منتشر کرده، با اعلام اینکه تلآویو قصد دارد برای تحقق رویای اسرائیل بزرگ بر کردستان عراق مسلط شود، نوشت: سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) مسیحیان کلدانی را با همدستی گروههای مزدور و با هماهنگی شبهنظامیان کرد میکشد و قتل آنها را به القاعده نسبت میدهد تا زمینه آوارهسازی اجباری مسیحیان کلدانی و تخلیه این مناطق برای اجرای طرح اسرائیل برای تسلط بر آنها فراهم شود.
کردستان عراق بر اساس بسیاری از گزارشهای امنیتی و رسانهای یکی از مهمترین پایگاههای موساد در منطقه است. رژیم صهیونیستی در مدت اخیر در تحولاتی در منطقه مرزی غرب ایران دست داشته که از جمله آن میتوان به زمزمه استقلال کردستان عراق از دولت مرکزی در سال جاری، انتقال ریاست اقلیم کردستان عراق از مسعود بارزانی به نوشیروان بارزانی، گسترش حضور صهیونیستها در این منطقه و فراری دادن طارق الهاشمی، معاون مجرم رئیسجمهور عراق به پایتخت رژیم صهیونیستی در منطقه خلیج فارس اشاره کرد.
نقش بارزانی در توسعه روابط کردستان عراق با تلآویو
نشریه لفین، از نشریات معتبر و کثیرالانتشار کردستان عراق، در آخرین شماره پارسال خود، مصاحبهای با عرفان قانعی فرد، مورخ کرد با روزنامهای فرانسوی، مبنی بر انتشار ۱۲ کاست از صدای نخستین رهبر حزب دمکرات کردستان عراق، در شبکههای ماهوارهای را منتشر کرد که وی در آن اظهار داشت: این کاستها که مربوط به سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ هستند، سندهای تاریخی به شمار میروند که با فراهم شدن زمینههای لازم، بهزودی از یک شبکه ماهوارهای منتشر میشوند.
این مورخ تاریخ که کتاب «پس از ۶۰ سال» را در کارنامه خود دارد، با اشاره به سخنان مصطفی بارزانی، از سرکردگان جنبش ملیگرای کرد در عراق و فرمانده عملیات مسلحانه برای استقلال کردستان عراق که پدر مسعود بارزانی بود- در این ۱۲ کاست، افزود: مصطفی بارزانی در این کاستها میگوید: «به روابط داشتن با انگلیس باوری ندارم، اما رابطه ما و اسرائیل بدان جهت بوده که دستمان به خیلی از جاها برسد و بدون امریکا و اسرائیل به جایی نمیرسیم.»
همچنین بنا بر خبر رسانهها مسعود بارزانی «تصمیم دارد در مقابل امضای توافقنامه تبادل نمایندگی دیپلماتیک بین منطقه کردستان و تلآویو، از این رژیم هواپیما خریداری کند. یک سایت خبری کرد مخالف، با افشای این موضوع تاکید کرد، مسعود بارزانی قبلا گفته بود که «برقراری روابط راهبردی با اسرائیل جرم نیست، و بسیاری از کشورهای عربی با اسرائیل ارتباط دارند.»
از سوی دیگر، منابع کرد نزدیک به جریان اسلامی، از دیدار «منصور» فرزند مسعود بارزانی با «راکاد موفاییل» از فرماندهان نظامی اسرائیل و «بنیادین مونتاری» مسئول هماهنگی روابط اسرائیل با کردستان عراق خبر داد. بر اساس این گزارش، در جریان این دیدار که یک ساعت و نیم طول کشید، راههای توسعه روابط دوجانبه نظامی، امنیتی و امکان استفاده مسئولان این منطقه از تجارب رژیم صهیونیستی بررسی شد.
بنا بر خبر دیگری که اخیرا خبرگزاریها منتشر کردهاند برادر کوچک رئیس منطقه کردستان به همراه معاون وزارت پیشمرگه این منطقه برای توسعه روابط دوجانبه با اسرائیل، بهطور محرمانه به تلآویو سفر کرد. به گزارش «النخیل»، «سهاد البارزانی» برادر کوچکتر «مسعود البارزانی» رئیس منطقه کردستان عراق به همراه «شیروان علی» معاون وزارت پیشمرگه، برای توسعه روابط دوجانبه میان منطقه کردستان و تلآویو بهطور محرمانه به فلسطین اشغالی سفر کردهاند.
یک منبع آگاه بلندپایه منطقه کردستان با اعلام این خبر گفت: سهاد البارزانی که در حال حاضر در پست مشاور نظامی وزارت پیشمرگه کردستان فعالیت میکند به همراه معاون این وزارتخانه به اسرائیل سفر کرده است تا درباره توسعه روابط دوجانبه میان منطقه کردستان و تلآویو بهویژه در بخش نظامی با مقامات صهیونیستی رایزنی کند.
چندی پیش نیز یک هیئت از اسرائیل به منطقه کردستان سفر کرده بود که پسر بارزانی از آن استقبال به عمل آورده بود. برخی رسانههای عربی با انتشار این خبر و عکس آن اعلام کردند که این دیدار نزدیک یک و نیم ساعت طول کشید و طی آن تمامی راهکارهای موجود برای توسعه روابط دوجانبه نظامی و استفاده از تجارت اسرائیل در این زمینه مورد بررسی قرار گرفت.
بنابراین جای هیچ شبههای نیست که بارزانی میکوشد با جیرهخواری اسرائیل و امریکا آرزوهای دور و دراز خود را محقق کند. غافل از اینکه جمهوری اسلامی دفاع از امنیت خود را صرفا در مرزهای خود پیگیری نمیکند و عنداللزوم بر اساس راهبرد منطقی «تهدید در برابر تهدید» حراست از امنیت ملی را در خارج از مرزها هم دنبال خواهد کرد و ضرب شستی نشان خواهد که در چشم بر هم زدنی کاخ آمال دور و دراز بارزانی را فرو خواهد ریخت.
حضور صهیونیستها در کردستان عراق چیزی نیست که دیگر بر کسی پنهان باشد وبا وجود اطلاعات گاها ضد و نقیض در رابطه میزان رخنه صهیونیستها در کردستان عراق تقریبا هیچ کارشناس مطلع از اوضاع عراق و منطقه نمیتواند این حضور را انکار کند. برخی از تحلیلگران این روابط را در سطح روابط عاشقانه مستمر میدانند وحتی برخی از اطلاعات از وجود نمایندگی دایم رژیم صهیونیستی در منطقه کردستان عراق آنهم مدتها پیش از سقوط بغداد حکایت دارند.
در پایان میتوان اینگونه بیان کرد که مهمترین اقدامات و فعالیت سیاسی رژیم صهیونیستی در اقلیم کردستان عراق، برقراری ارتباط با رهبران و عناصر بانفوذ اکراد عراقی و برقراری روابط دیپلماتیک با این اقلیم و در نهایت جذب و بهکارگیری افراد همسو با اهداف صهیونیستی در بدنه سیاسی عراق خلاصه میشود.
منبع: ملت آنلاین
برچسبها: اقلیم کردستان، بارزانی، ترور دانشمندان هسته ای، موساد، موساد در عراق، کردستان
مطالب مرتبط
وقتی ریاض با موساد همکاسه شد
چگونگی ترور رضائینژاد و دستگیری عوامل آن از زبان وزیر اطلاعات
افشاگری دو تحلیلگر صهیونیست از جزئیات ترور دانشمندان هستهای
عوامل خارجی در ترور دانشمندان هستهای ایران دست دارند
موساد: ۱۲هزار سرباز ارتش عراق را کشتهایم
افشای جزئیات طرح ترور بشار اسد
لیونی: با ارتباط جنسی اطلاعات میگرفتم
چرا عربستان از دانشمندان ایران میترسد؟
قابل توجه پان فارسیستها: من یک استقلال طلب آذربایجانی (بقول شما تجزیه طلب) هستم. ولی برای دکتر صدرالشرافی فدرالیست احترام فوقالاده ای قائل هستم. از او خیلی چیزها یاد گرفته ام . او یکی از افتخارات آذربایجان ماست.
کامنت سوم """ درک فرصتها """ ملتی که بازوی نظامی آن، از بازوی اقتصادیش نیرومندتر باشد، محکوم به شکست است، مگر اینکه این کمبود را با قرار گرفتن در کنار "" قطبهای قدرتمند اقتصادی منطقه که در سمت درست تحولات قرار گرفته اند، جبران کند """ ملت شریف کردستان مخالف هر گونه عملیات تروریستی است، به همین دلیل پ ک ک هیچ جایگاهی در بین مردم کردستان ندارد، پرسش تاریخی ملت کرد : """ چرا حماس با درک شرایط دنیا و منطقه سوریه را ترک میکند و در واقع به اسد پشت میکند ولی در همان زمان پ ک ک در کنار رژیم آدم خوار ایران و اسد قرار میگیرد؟ آیا این اشتباه تاریخی در آذربایجان غربی و اورمیه نیز در حال تکرار است؟
ناصر بناکننده معروف به ناصر پورپیرار با نام مستعار ناریا، عضو اخراجی حزب توده ایران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و ناشر این حزب پس از انقلاب، نویسنده، ویراستار و موسس نشر کارنگ است که کتابهای خود را ازطریق این موسسات نشر منتشر کردهاست. نظریات منحصر به فرد او در باب تاریخ ایران، پیش و پس از حمله اعراب به ایران، شاهنامه و فردوسی، سعدی و یهودیان بر خلاف تحقیقات دانشورانه و علمی تاریخی است. او اذعان دارد که بیسواد است.
.
ناصر پورپیرار
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
ناصر بناکننده
ناصر بناکننده در دفتر انتشارات کارنگ
زادروز
۱۳۱۹ یا ۱۳۲۰ شمسی
تهران
محل زندگی
تهران
ملیت
ایرانی
تحصیلات
دانشگاه نرفتهاست.
پیشه
نویسنده و ویراستار
سالهای فعالیت
از دهه هفتاد خورشیدی به بعد
وبگاه
http://wwww.naria.ir
ناصر بناکننده معروف به ناصر پورپیرار با نام مستعار ناریا، عضو اخراجی حزب توده ایران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و ناشر این حزب پس از انقلاب، نویسنده، ویراستار و موسس نشر کارنگ است که کتابهای خود را ازطریق این موسسات نشر منتشر کردهاست. نظریات منحصر به فرد او در باب تاریخ ایران، پیش و پس از حمله اعراب به ایران، شاهنامه و فردوسی، سعدی و یهودیان بر خلاف تحقیقات دانشورانه و علمی تاریخی است. او اذعان دارد که بیسواد است.
ناصر پورپیرار تاریخ ایران را «ساخته دست یهودیان» معرفی میکند. او اعتقاد دارد که هخامنشیان قومی خونریز و وحشی بودند که «به دستور و مزدوری یهودیان» بر ایران چیره شده و آنچنان نسل کشی کردهاند که تا ۱۲ سده بعد از ظهور اسلام، جنبندهای در جغرافیای فرضی ایران نمیزیستهاست. او بخش اعظم امپراتوری هخامنشی و تمام امپراتوری اشکانی و ساسانی را انکار نموده و مدعی است که آئین زرتشتی وجود نداشته، ایرانیان تا پیش از اسلام به هیچ دینی معتقد نبوده و کتاب اوستا در همین اواخر در هند نوشته شدهاست. او حمله اعراب به ایران را سرآغاز تاریخ ایران دانسته و میراث فرهنگ ایران را مرهون اعراب جاهلی میداند. ولی در عین حال، همه منابع مکتوب سه قرن ابتدایی ظهور اسلام را جعلی دانستهاست. متخصصان زیادی ردیههایی بر نظریات یگانه پورپیرار نوشتهاند و بسیاری نیز نظرات او را بیارزشتر از آن دانستهاند که نقد شود.
پورپیرار زبان فارسی را بیمایه توصیف میکند،فردوسی را مزدور میخواند، سلمان فارسی را زائیده توطئه یهودیان دانسته و گلستان سعدی را معیوب و ناقص میشمارد. به ادعای او سعدی هیچگاه از شیراز خارج نشده و همه سفرهای سعدی جعلی است. پورپیرار از چپیهایی است که مدتی پس از انقلاب ایران در زندان بوده و تواب شدهاست. موسسه انتشاراتی او مورد عنایات مخصوص وزارت ارشاد بوده و با موسسه بنیاد نور (زیر نظر محسن رفیقدوست) ارتباط مالی و کاری دارد. البته وبگاه رسمی او را جمهوری اسلامی ایران پالایش (فیلتر) کردهاست.
جالب است که هرچه شخصیت علمی و فرهیخته است مورد تهاجم پان ترکیست های نژاد گرا قرار می گیرد در صورتی که خود اینها جز چند کاربر کم سواد، هتاک و پر ادعا چیزی برای عرضه ندارند. پان ترکیست ها با دانش و منطق میانه ای ندارند و فقط از نژاد و تبار دم می زنند و خود را به آذری ها می بندند در حالیکه هم میهنان آذری نیز برای اندیشه نابخردانه پان ترکیست ها هیچ ارزشی قائل نیستند و همین موضوع پان ترکیست ها را خشمگین تر می سازد.
عزیز یئنلیک:
ئوز سیاسی تفسیرلریننن دلخوش اول، بیز کوردلره دا " الله کریم" دیر!.
سیز ددیگیز گیبی: " جوجهلاری پاییزدا سایاللار"!. « با تفسیر های خودتان دلخوش باشید، برای ما کردها خدا کریم است. به قول شما جوجه را آخر پاییز میشمارند.ترجمه از - ایران گلوبال»
آقای موحدی عزیز، آیا شما پورپیرار را در زمینه ای که حرف می زند صاحب تخصص می دانید؟ اگر جواب مثبت است لطفا نظریات ایشان را درباره جعلی بودن زبان ترکی، مهاجرت ترکزبانها در دویست سال گذشته به ایران و همچنین خالی از سکنه بودن ایران تا حدود دویست سال پیش (و جعلی بودن تمام تاریخ ایران و البته آذربایجان تا اواخر قاجار) را هم در اینجا درج کنید. آیا می دانستید که از نظر ایشان زبان مادری شما از جعلیات یهود است و یک زبان ابتر و بی ریشه و جعلی و می مایه حساب می شود؟
لطف کنید نظریات ایشان در باره زبان ترکی را هم در اینجا درج کنید
از این شخص (ناصر پورپیرار) فرد آگاه تری نداشتید که در باره تاریخ ایران " آگاه سازی" کنید؟! این آقای پورپیرار که هیچگونه تحصیل دانشگاهی و اعتبار علمی ندارد مدتهاست که در داخل ایران هم رسوا شده و سخنانش مورد ریشخند همگان است، یکی از"استادان " بی مایه جمهوری اسلامی از جنس قرائتی و رحیم پور ازغدی و روازاده که وجه مشترکشان اظهارات شگفت آور بی پایه در تبلیغ ایدئولوژی جمهوری اسلامی است. نگاهی به زندگینامه وی در ویکی پدیا بیندازید تا کمی نسبت به شخصیت "استاد" تان آگاهی یابید.
""" تحلیلی پیرامون جنگ اسرائیل و حماس، برندگان و بازندگان """ خروج از سوریه برای حماس دشوار بود، ولی شقاوت اسد در کشتن مخالفان و حمایت دنیای عرب از مخالفان رژیم اسد هاماس را وادار کرد که از سوریه خارج شود.این خروج از سوریه به اتخاذ سیاست جدید در کادر رهبری حماس انجامید که "" نزدیکی به دنیای سنی از جمله قطر، ترکیه و مصر "" بود. این یعنی حماس از سیاست "" افراطی "" خود عدول کرده خط مشی "" میانه رنو "" رااا دنبال خواهد کرد. با آتش بسی که بین اسرائیل و حماس بسته شد، حماس به عنوان یک نیروی تاثیر گذار در مساله فلسطین ظهور کرد که با "" مصر، ترکیه و قطر "" سیاست میانه رو را برای تشکیل دولت فلسطین به جلو خواهد برد. "" اسرائیل "" با این جنگ حماس را به عنوان نمایندهٔ فلستینان بر صدر نشاند، این یعنی در صورت جنگ بین اسرائیل و ایران، جهاد اسلامی، حزبل الله و سایر گروهها توسط رژیم ایران
به عنوان نمایندهٔ فلسطینیان فرصت اظهار وجود نخواهند داشت، همچنین اسرائیل """" سپر دفاعی "" گنبد آهنین "" را سنجید و مردم را از توانائی آن آگاه کرد. ایران باز هم بازنده است. هشدار به پ ک ک که به عنوان بازوی رژیم ایران کنار اسد با مخالفان میجنگد.
آقای صدر اشرافی میگوید هویت ملی من ایرانی است و زبان فارسی را در کنار هویت های دیگر جز این هویت ملی میداند ؛ برای همین هم این زبان را به عنوان زبان مشترک قبول دارند. البته من قصد مقایسه جناب صدر اشرافی با افشار یزدی ندارم اما این تز که زبان فارسی جز هویت ملی است ؛ همان ساخته پرداخته تئوریسنهای مثل افشار است و چیزی جدیدی نیست ،
جمهوری اسلامی وسردمداران آن هم زبان فارسی را جز ارکان ملی ایران میدانند. آقای صدر قطعا میدانند که زبان رابطه بلاواسطه با قدرت ، به زبان دیگر با قدرت دولتی دارد. زبان تنها یک وسیله گفتگو نیست بلکه درظرف معینی وسیله اعمال هژمونی است. آیا آقای صدر واقعا فکر میکنند که ملل ساکن در ایران از آن جمله آزربایجان زیر بار این هژمونی ؛ آن هم بعد از این خود آگاهی ژرف ملی آزربایجانی خواهند رفت. مگر نه اینکه زبان فارسی ابزار یکسان سازی در این ممالک محروسه ایران بوده است و شما این ابزار را همچونان پاسداری میکنید. آن هم به نام انسانییت. شما که به درستی از هویت های گوناگون صحبت به میان می آورید ولی وقتی به ملل ایران می آید ، یکباره میگوید من این را نمیپسندم و یکباره از تعاریف جامعه شناختی خارج شده و قضاوت سیاسی میکنید. آقای صدر شما ترجمه هگل به فارسی را خوانده اید ؟ فکر میکنم که حتما خوانده اید ؛ آیا میدانید کسی که با متن فارسی هگل بخواهد فلسفه بیاموزد هرگز او را نخواهد فهمید و به بیراهه خواهد رفت . آیا آثار فروید به فارسی قابل ترجمه هستند ؛ البته که نیستند و به کج فهمی های بسیار راه میبرند . شما اگر همه اینها را میدانید چرا باز در ایران فدرال خودتان به این زبان چسبیده اید. من دشمنی با هیچ زبان ندارم زبان هر کسی برای خود شیرین است . زبان فارسی مال فارسها باشد ؛ زبان تورکی هم مال تورکها . مگر ایران این باز مانده ممالک محروسه، فارسستان است که زبان مشترکش فارسی باشد. بدون شک آقای ضیا صدر زبان رسای یک فارس اندیش ایران است و با آن زبان اندیشه میکند و خودشان هم اقرار دارند که زبان ظرف اندیشه است و در این زمینه با هایدیگر هم نظر هستند. من هم با هایدگر صد در صد موافقم و من به زبان تورکی می اندیشم ؛ این ظرف اندیشه ها چشم اندازهای گوناگونی را پی می افکنند ؛ هم از این روست که من به ملت خودم و استقلال آن می اندیشم و این ملت را سوپ سیستم ایران یا زبان فارسی نمیدانم به باور من اندیشه دولت –ملت ایران در عرصه گفتمانی بر باد بنا شده و هم اکنون با بحران عمیق روبروست ؛ دوست ارجمند ما که هومانیست می اندیشند باید بدانند که باور دولت-ملت ایران تنها با زور و سرکوب قادر به حیات است ؛ در پایان ذکر یک نکته قابل اهمیت است که باور آقای ضیا صدر هیچ گونه زمینه ای در میان جنبش جاری و رهای بخش ملی آزربایجان ندارند و آقای ضیا صدر هم بارها گفته اند که تورک نیستند و تورک زبانند و زبان فارسی زبان ملی ایشان است. و همیشه از کسروی بعنوان " زنده یاد" نام برده اند. ما که بخیل نیستیم شاید پاسداران ایرانیت هم روزی از نام ضیا صدر را با نیکی یاد کنند .
با احترام
باقر افشار
آقای صدر اشرافی میگوید هویت ملی من ایرانی است و زبان فارسی را در کنار هویت های دیگر جز این هویت ملی میداند ؛ برای همین هم این زبان را به عنوان زبان مشترک قبول دارند. البته من قصد مقایسه جناب صدر اشرافی با افشار یزدی ندارم اما این تز که زبان فارسی جز هویت ملی است ؛ همان ساخته پرداخته تئوریسنهای مثل افشار است و چیزی جدیدی نیست ، جمهوری اسلامی وسردمداران آن هم زبان فارسی را جز ارکان ملی ایران میدانند. آقای صدر قطعا میدانند که زبان رابطه بلاواسطه با قدرت ، به زبان دیگر با قدرت دولتی دارد.
زبان تنها یک وسیله گفتگو نیست بلکه درظرف معینی وسیله اعمال هژمونی است. آیا آقای صدر واقعا فکر میکنند که ملل ساکن در ایران از آن جمله آزربایجان زیر بار این هژمونی ؛ آن هم بعد از این خود آگاهی ژرف ملی آزربایجانی خواهند رفت. مگر نه اینکه زبان فارسی ابزار یکسان سازی در این ممالک محروسه ایران بوده است و شما این ابزار را همچونان پاسداری میکنید. آن هم به نام انسانییت. شما که به درستی از هویت های گوناگون صحبت به میان می آورید ولی وقتی به ملل ایران می آید ، یکباره میگوید من این را نمیپسندم و یکباره از تعاریف جامعه شناختی خارج شده و قضاوت سیاسی میکنید. آقای صدر شما ترجمه هگل به فارسی را خوانده اید ؟ فکر میکنم که حتما خوانده اید ؛ آیا میدانید کسی که با متن فارسی هگل بخواهد فلسفه بیاموزد هرگز او را نخواهد فهمید و به بیراهه خواهد رفت . آیا آثار فروید به فارسی قابل ترجمه هستند ؛ البته که نیستند و به کج فهمی های بسیار راه میبرند . شما اگر همه اینها را میدانید چرا باز در ایران فدرال خودتان به این زبان چسبیده اید. من دشمنی با هیچ زبان ندارم زبان هر کسی برای خود شیرین است . زبان فارسی مال فارسها باشد ؛ زبان تورکی هم مال تورکها . مگر ایران این باز مانده ممالک محروسه، فارسستان است که زبان مشترکش فارسی باشد. بدون شک آقای ضیا صدر زبان رسای یک فارس اندیش ایران است و با آن زبان اندیشه میکند و خودشان هم اقرار دارند که زبان ظرف اندیشه است و در این زمینه با هایدیگر هم نظر هستند. من هم با هایدگر صد در صد موافقم و من به زبان تورکی می اندیشم ؛ این ظرف اندیشه ها چشم اندازهای گوناگونی را پی می افکنند ؛ هم از این روست که من به ملت خودم و استقلال آن می اندیشم و این ملت را سوپ سیستم ایران یا زبان فارسی نمیدانم به باور من اندیشه دولت –ملت ایران در عرصه گفتمانی بر باد بنا شده و هم اکنون با بحران عمیق روبروست ؛ دوست ارجمند ما که هومانیست می اندیشند باید بدانند که باور دولت-ملت ایران تنها با زور و سرکوب قادر به حیات است ؛ در پایان ذکر یک نکته قابل اهمیت است که باور آقای ضیا صدر هیچ گونه زمینه ای در میان جنبش جاری و رهای بخش ملی آزربایجان ندارند و آقای ضیا صدر هم بارها گفته اند که تورک نیستند و تورک زبانند و زبان فارسی زبان ملی ایشان است. و همیشه از کسروی بعنوان " زنده یاد" نام برده اند. ما که بخیل نیستیم شاید پاسداران ایرانیت هم روزی از نام ضیا صدر را با نیکی یاد کنند .
با احترام
باقر افشار
گرسنگی؛ عامل ترک تحصیل دانشآموزان گیلانی /فرزندان میرزا کوچک خان هنوز هم گرسنه اند غذایشان ضریح 14 میلیارد تومانی حسین در عراق شد و موشک های فجر به حماس و مساجد 400 میلیارد تومانی برای تهران نشین های نماز خوان کجاست تفنگ های جنگلیان تا ارتجاع حاکم بر تهران را نشانه بگیرد درتهران عروسی هایی میگیرند که دومیلیارد هزینه میبرد وهرنفر 300 هزار تومان خرج غذایش میشود اینها یعنی ایران یکپارچه که بچه های گرسنه گیلان باید تاوان یکپارچگی وسفره های رنگین اشرافیت مرکز نشین را بپردازند
«روز دوشنبه به بچهها غذا دادیم ولی الان دیگر امکانش نیست. ۲۵۰ دانشآموز دختر در مقطع راهنمایی و ابتدایی داریم که امکانات برای آنها فراهم است و مدرسه را ترک نکردهاند. تعطیلات پیشرو در ایام عاشورا و تاسوعا باعث شده بچهها به خانههایشان بروند که با اولیای آنها صحبت میکنیم تا مشکلات رفع شود.»
ناتوانی در خرید مواد غذایی به دلیل نبود اعتبار مالی از سوی اداره آموزش و پرورش در حالی چند مدرسه شبانهروزی در استان گیلان را تعطیل و ۵۰ دانشآموز به دلیل گرسنگی مجبور به ترک تحصیل شدهاند که وزیر آموزش و پرورش در فرانسه به سر میبرد. دانشآموزان مدرسه شبانهروزی رانکوه املش، به دلیل نبود مواد غذایی مدرسه را ترک کردهاند.
ترک دستهجمعی مدرسه از سوی دانشآموزان و بازگشت به مناطق ییلاقی، البته منجر به واکنش مقامات محلی در گیلان شده است. یکی از مسئولان ارشد آموزش و پرورش در اینباره به «قانون» میگوید: «نبود غذا در مدارس شبانهروزی را تایید نمیکنم، اما اعتراف میکنم بازار دیگر برای فروش مواد غذایی به ما اعتماد ندارد.»
جیره ۲۵ میلیونی تامین نشد
وی تاکید میکند: «قبلا ماهانه ۲۵ میلیون تومان اعتبار خرید مواد غذایی (جیره غذایی) برای ۴۵۰ دانشآموز مدارس شبانهروزی در این شهر از سوی دولت تامین میشد که در حال حاضر این مسئله با مشکلاتی مواجه شده و کمبود و حتی نبود اعتبار مدارس شبانهروزی را دچار مشکل کرده است، اما باید گفت که وزارتخانه منکر دادن اعتبار نیست.» نبود اعتماد در بازار به دلیل فشارهای وارده بر اقتصاد کشور، کار را به جایی رسانده که فروش مواد غذایی مانند مرغ به مدارس شبانهروزی کشور با مشکلاتی مواجه شده و دانشآموزان مدارس شبانهروزی گیلان مجبور به خوردن نان و گوجه شدهاند.
وضعیت پیش آمده تابعی از شرایط اقتصادی تحمیلی بر کشور است چرا که به گفته این مقام آموزش و پرورش گیلان آنها قبلا از بازار خرید کرده و میتوانستند چهار ماه بعد پول را پرداخت کنند ولی الان دیگر این اعتماد در بازار وجود ندارد و برای مثال تهیه مرغ با وضعیت اعتباری فعلی برای آنها ممکن نیست.
این مسئول درباره این اتفاق اینگونه توضیح میدهد: «روز دوشنبه به بچهها غذا دادیم ولی الان دیگر امکانش نیست. ۲۵۰ دانشآموز دختر در مقطع راهنمایی و ابتدایی داریم که امکانات برای آنها فراهم است و مدرسه را ترک نکردهاند. تعطیلات پیشرو در ایام عاشورا و تاسوعا باعث شده بچهها به خانههایشان بروند که با اولیای آنها صحبت میکنیم تا مشکلات رفع شود.»
نان اما همیشه هست!
به گفته این مسئول آموزش و پرورش نان باید همیشه در خوابگاه باشد و این یعنی غذا وجود دارد. «ناگفته نماند ما در خانههای خودمان هم ریخت و پاش نداریم، ما با اطمینان میگوییم امکانات ما در خوابگاهها از خانههای بچههای دانشآموز بهتر است.»به نظر میرسد فشارهای شدید اقتصادی و نبود اعتبار مالی، مواد پروتئینی را از سبد خرید خوابگاههای دانشآموزی حذف کرده است. دانش آموزان مدارس هم آنطور که به «قانون» گفتهاند از خوردن نان خسته شدهاند. این در حالی است که این مسئول آموزش و پرورش میگوید: «مرغ در غذای بچهها وجود دارد و از ترکیبات پروتئینی استفاده میکردیم و چیزی از غذای آنها حذف نشده است، اما آن نظم گذشته دیگر از بین رفته است و ما با حداقلها مواجه شدهایم.»
مردم چاییکار املش که از تابستان سال جاری، محصولات کشاورزی خود را تحویل کارخانهها دادهاند هنوز پولی بابت آن دریافت نکردهاند و نمیتوانند هزینههای درخواستی آموزش و پرورش برای تحصیل فرزندان خود را تامین کنند. به گفته پدر یکی از دانشآموزان، وضعیت مردم در این مناطق بسیار سخت شده است، آنها نمیتوانند خرج دانشآموزها خود را بدهند و بچههای آنها در حال ترک تحصیل هستند.
شبانهروزیها فقیر شدهاند
نماینده مردم املش و رودسر در مجلس شورای اسلامی با اشاره به وضعیت مالی پیشآمده برای مدارس شبانهروزی سراسر کشور به «قانون» میگوید: «وضعیت پیشآمده در مدارس شبانهروزی استان گیلان که دانشآموزان مجبور به ترک تحصیل و فرار شدهاند، نتیجه کاهش هزینههای جاری است که اعتبارات جاری از۱۰۰ هزار میلیارد تومان به ۸۰ هزار میلیارد تومان کاهش داده شده و این کاهش شامل حال دانشآموزان املشی هم شده است.»
محمدمهدی رهبری تاکید میکند: «اعتبار و هزینهها به غیر از حقوق و مزایا کاهش پیدا کرده و به نظر میرسد اعتباری برای هزینههای دیگر ندارند و همین فشارهای اقتصادی مزایا را تا ۹۰ درصد کاهش داده است. وضعیت پیشآمده نتیجه کاهش هزینههای جاری است که در مدارس شبانهروزی کشور انعکاس پیدا کرده و به خصوص در منطقه ما نمود بیشتری داشته است.» وی تاکید کرد برای حل این موضوع با حیدری معاون پارلمانی وزیر آموزش و پرورش صحبت کردهایم که برای کل کشور اقدامی صورت بگیرد ولی هنوز نتیجهای به او اعلام نشده است.
بدهکاری ۳۰ میلیونی و تعهد کتبی
با این حال دانشآموزان به قانون گفتهاند علاوه بر مدرسه شبانهروزی امام صادق(ع)، مدرسه دخترانه فاطمیه نیز به چنین سرنوشتی دچار شده و یکی دو روز است که مدیران این مدرسه مشکلات تامین مواد غذایی دارند. همچنین یکی از معلمهای مدرسه امام صادق(ع) میگوید: «مدرسه شبانهروزی امام صادق (ع) بالغ بر ۳۰ میلیون تومان بدهکاری دارد و از اولیای دانشآموزان خواسته شده هر کدام ۴۵ هزار تومان پرداخت کنند.
این در حالی است که والدین مدرسه دخترانه فاطمیه دانشآموزان خود را به مدارس عادی بردهاند، چون توانی برای پرداخت هزینههای درخواستی مدارس را ندارند.» یکی از اولیای دانشآموزان هم میگوید: «برای مسئولان آموزش و پرورش و متولیان تعلیم و تربیت املش بسیار متاسفم که خودشان عاجز از تأمین غذا هستند ولی از دانشآموزان تعهد کتبی گرفته و آنها را روانه خانههایشان کردهاند و گفتهاند هیچگونه مسئولیتی در قبال ترک آنها از مدرسه ندارند.»
فرماندار: با استاندار مذاکره شده
همچنین مهدی جعفری، فرماندار املش در اینباره به رسانهها گفته که همه مدیران توان خود را برای رفع مشکلات مدارس شبانهروزی به کار میگیرند. وی تأکید کرده در مورد مشکلات مدارس شبانهروزی املش با استاندار مذاکراتی انجام شده و دستور کتبی به مدیرکل تجهیز و نوسازی مدارس برای تامین اعتبار از محل بودجه عمرانی صادر شده است. فرماندار املش مشکل عمده مدارس شبانهروزی این شهرستان را بودجه و اعتبار ناکافی برای تهیه غذای مناسب دانشآموزان عنوان کرده است./
پارس دیلی
زندگینامه دکتر ضیاء صدرالاشرافی از زبان خودشان
متولد سال 1324، تعلیم و پرورش یافته و تحصیل کرده در شهر تبریزم، شهری که روحیه ای عمیق، جدی، حقیقت طلب و گاهی افراطی اش نتیجه قرار گرفتن در تقاطع دو جاده ابریشم بوده و هنوز بزرگترین بازار خاورمیانه را در اختیار دارد، ضمن آنکه از زمان "وهودان" معاصر سلطان محمود تا انقراض قاجاریه (1925) پایتخت یا ولیعهدنشین و مرکز حکومت و سیاست بوده است.
نه افتخار بلکه شانسی است که انسان در محل، خانواده و زمانی متولد شودکه هم امکان دسترسی داشته باشد به افرادی که هر یک گنجینه ای از دانش و بینش و ادب زمان خود بودند و هم شهر و امکانات زمان، پرورش استعدادش را ممکن سازد (البته تنها در زبان فارسی).
زندگینامه دکتر ضیاء صدرالاشرافی از زبان خودشان
متولد سال 1324، تعلیم و پرورش یافته و تحصیل کرده در شهر تبریزم، شهری که روحیه ای عمیق، جدی، حقیقت طلب و گاهی افراطی اش نتیجه قرار گرفتن در تقاطع دو جاده ابریشم بوده و هنوز بزرگترین بازار خاورمیانه را در اختیار دارد، ضمن آنکه از زمان "وهودان" معاصر سلطان محمود تا انقراض قاجاریه (1925) پایتخت یا ولیعهدنشین و مرکز حکومت و سیاست بوده است.
نه افتخار بلکه شانسی است که انسان در محل، خانواده و زمانی متولد شودکه هم امکان دسترسی داشته باشد به افرادی که هر یک گنجینه ای از دانش و بینش و ادب زمان خود بودند و هم شهر و امکانات زمان، پرورش استعدادش را ممکن سازد (البته تنها در زبان فارسی).
بعد از اخذ دیپلم طبیعی(1344) در تبریز از دانشکده کشاورزی کرج (دانشگاه تهران) فارغ التحصیل شده(1348) و در دانشگاه تازه تاسیس بوعلی سینای همدان استخدامم کردند و همچون عضو هیئت علمی آن دانشگاه در سال 1355(1976 میلادی) جهت ادامه تحصیل به فرانسه آمده، در مونت پلیه از دانشگاه پل والری فوق لیسانس "فضای روستا ـ جغرافیای کشاورزی" گرفتم (1977میلادی)، بعد در انستیتوی ملی کشاورزی INA پاریس فوق لیسانس دوم را اخذ (1978) و تز دکترای خود را تحت نظر پروفسور مارسل مازوایه از دانشگاه سوربن گرفتم(1982).
رئیس بعد از انقلاب دانشگاه، یکجانبه تعهد تدریس ما را به دانشگاه فقط جهت ندادن یکسال حقوق مان در فرانسه لغو کرد! ـ موضوع "تز" من "تحولات روستایی در ایران ـ مثال همدان" است و چون روستاییان همدان آموزگاران من بودند تز و رساله خود را به روستاییان ایران مخصوصا همدان تقدیم کرده ام؛ که "بررسی تحولات ایل به ده و ده به شهر" تمام اقوامی است که از سرآغاز تاریخ به این کشور آمده و روستانشین و شهرنشین گشته و در صورت فراهم بودن اسباب بزرگی به تاسیس دولت محلی یا امپراتوری نائل آمده اند (از ایلامی ها تا هخامنشیان و برسد به سلجوقیان و . . .)
و اما در مورد زندگی شخصی، متأهل هستم و همسرم خانم الماس، دکترای سلول شناسی گیاهی از دانشگاه ماری کوری ــ پی یرکوری پاریس دارد و ما در حالی که مقیم فرانسه بودیم برای تحصیل دو فرزندمان در دانشگاه انگلیسی زبان دو سال پیش به کانادا آمدیم و در تورنتو ساکن شدیم.
از نوشته های دیگر من:
ـ کثرت قومی و هویت ملی ایرانیان در تریبون شماره 2 تا 6 چاپ سوئد است که جداگانه در ایران هم از طرف انتشارات اندیشه نو و به همت دوستی که آشنای ناشناس بود چاپ گردید.
ـ "خط و تغییر خط در سرزمین ایران و زبان مشترک و زبانهای مادری" از شماره 186ـ172 روزگار نو در پاریس
ـ روحانیت با جامه و لباسی ثابت و جامعه و ادیانی متغیر ـ روزگار نو، شماره مسلسل 229
ـ به شهادت تاریخ هیچ قوم و ملتی "تافته جدا بافته نیست" ـ روزگار نو
ـ افتخار نژادی و افتخار انسانی . . .
ـ و اخیرا درباره مسائل ایران در سایت های مختلف1
نوید اخگر: تفسیری بر پیوند مجاهدین خلق و وابستگی آنها(نقدی بر ده اندیشی های مجاهدین)
مسعود رجوی میگوید:
"ما با عبا و عمامه و شخص خمینی، دعوا نداشتیم." بهمین منظور مسعود در کنار خودش کل سیستم آخوندی را حفظ میکند و سمبل آنرا هم آخوندی با عبا و عمامه بنام گنجی قرار میدهد که ایشان به نوبه خودش معتقد است که حجاب زن اجباری و جزو محکمات اجباری اسلام است( تلویزیون سیمای مجاهدین)
سیستم مجاهدین و مسعود نمیگوید دولت آینده و رسمی ایران دمکراتیک فردا چگونه میخواهد با حضور و وجود فتوا های مراجع عالیقدر اسلام عزیز! یک دولت مستقل بدون وابستگی باشد.
مسعود نمیگوید که چگونه میخواهد با حفظ آخوند از سهم امام و تمام این 11000 قلک گدائی امامزاده سازی های اسلامی در کنار عبا و عمامه مردم ایران را از خرافات امام و امام زاده بازی و گند مذهب نجات دهد. همچنان که شاه نگفت و نکرد و با ناز شستی که به خمینی و آخوند و مذهب داد و حمایتی که از امامان شیعه (امام رضاو حضرت عباس و کعبه معظمه! و .....)کرد نتایج تاریخی غیر قابل بازگشتی را بر سر مردم ایران آورد. زیرا به لحاظ علمی نمیشود ظرف سکولار داشت و این ظرف را با محتوای اسلام فاشیستی پر کرد.
امروز مسعود رجوی به رضا پهلوی میگوید "خودت را بعنوان رئیس جمهور ایران کاندیدا کن نه پادشاه ایران" زیرا حتمن تاریخ سلطنت گذشته ایران با خون و قتل و کشتار مردم توام است و سلطنت باز گشت ناپذیر است. اگر این موضوع را صحیح بدانیم و بعنوان یک فاکت تاریخی از مسعود رجوی بپذیریم باید به خودش بگوئیم که چه کسی بخود تو مجوز بازگشت دوباره مذهب اسلام را بعد از کشتار های خمینی و خامنه ای داده است؟ از سفسطه شورای ملی مقاومت و حکومت دمکراتیک در دست پیروان محمد و علی که بگذریم باید از مسعود رجوی بپرسیم مگر امامان مسلمان از حسن و حسین تا علی خلیفه مسلمین کمتر از شاه خون ایرانی ریختند و بر علیه بشریت جنایت کردند که تو هنوز مجوز مشروعیت دادن به آنها و آخوند را با این لباس متحد الشکل فاشیستی را میدهی و میگوئی ما با عبا و عمامه دعوا نداریم ولی به رضا پهلوی میگوئی از ادعایش کوتاه بیاید. رضا پهلوی ضمنی مرتب گفته که قرائت جدیدی از حکومت سلطنتی بر خلاف پدرش دارد. مسعود رجوی هم قرائت جدیدی از اسلامش دارد. مسعود بیاید به این تناقضات جواب بدهد و به جامعه بین المللی بگوید که مردم ایران پس از سی و سه سال کشتار همانطور که اروپا فاشیست های هیتلری را خلع لباس کرد و ممنوعشان نمود و درب های کمک های اقتصادی مفت خورانه را برویشان بست با آخوند و این لباس و قرائت اسلامیش و رهبران مسلمانی که بر اساس فاکت های تاریخی بدتر از شاه و حکومت سلطنتی خون مردم ایران را ریخته اند و قابل بررسی تاریخی هم هست وسوهان روح مردم شده چنین خواهد کرد؟ تا ادعایش را در مورد رضا پهلوی بشنویم و بپذیریم.
مسعود رجوی! رضا پهلوی ! از ادعاهای خود کوتاه بیائید تا مردم ایران به آزادی برسند در غیر این صورت آش تاریخی همان و کاسه تاریخی همان خواهد بود و بحث شکل و محتوا با مضمونی دیگر و با اشکالی دیگر در تاریخ ایران ادامه خواهد یافت.//////
آنکه میگوید که من با آن عبا عمامه ها دعوا ندارم گوش کن/
با خلافت با جهالت شیخ و مذهب من سر جنگی ندارم گوش کن/
مردم ایران اگر گویند ما اسلام نابت را نمیخواهیم از ما گوش کن/
دست از یاری مذهب یا که شیخ مرتجع بردار یکدم هوش کن/
جنگ مردم با همین وابستگی مذهبی با کُنه این عمامه است/
تا که شیخ مذهبی داری تو دولت را میان دولتش بی زور کن/
اینکه میگوئی که دعوای تو با وابستگیست من خنده ام خواهد گرفت/
توی دامان همین یک اقتصاد شیخ خوابی اقتصاد دیگرت بیهوش کن/
نبض هر آن حرکت وابسته در دست جهالت یا همین شیخ است و بس/
دولت وابستهء شیخان و جلادان خونریز تو را خلع لباس و ریش کن/
تا که شیخ مرتجع در مملکت عمامه داری میکند هر روز و شب/
نص و اصل آن ولایت بر سرت باشد برو در جان او خود را چنین تفتیش کن/
بحث فرم و محتوا را روز دیگر درس این کانون بکن تا بشنوند/
با بدون شیخ یا با شیخ راهی برگزین آنگه مرا بر خویش یا با خویش کن/
اخگر شاعر که میگوید ببند فیضیه را هر مرکز دزدی ملای دغل/
نشنوی امروز خواهم گفت فردا مردم ایران من را خوار یا آزاد کن/
بازداشت و انتقال هفت شهروند کرد به زندان دیزل آباد کرمانشاه
هفت شهروند کرد اهل روانسر طی پیجشنبه گذشته بازداشت و به زندان دیزل آباد کرمانشاه منتقل شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز پنجشنبه ۲۵ آبان ماه ۷ شهروند اهل شهرستان روانسر توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان دیزل آباد کرمانشاه منتقل شدند.
این هفت شهروند کرد فؤاد انگشتان ٢٨ ساله فرزند علی، هادی آقایی ٢٨ ساله فرزند اسدالله، بختیار نظری ٣٢ ساله فرزند خدامراد، عادل مرادی ٣١ ساله فرزند احمد، غفار پرمور ٢٧ ساله، فارس احمدی ۴۵ ساله فرزند عبدالرحمن و رمضان مظفری نام دارند.
نصور نقیپور، زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ اوین، به تازگی نامهای برای یکی از دوستان خود نوشته است که متن آن در اختیار ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران قرار گرفته است. وی در این نامه ضمن تاکید بر خوشحالی خود در خصوص راهی که برگزیده است، توضیحاتی راجع به وضعیت سخت خود و دیگر زندانیان محبوس در این بند نیز میدهد.
متن نامهی مذکور به شرح زیر است:
سلام
خوبی و سلامتیات اینجا از خواستهای حداکثری و همیشگی من است و دلم مثل گذشته که دیر به دیر میدیدمت برایت تنگ شده است. با این شروع نامه باید دانسته باشی که خوب و سر حال بودنات خواسته من از تو میباشد و دوست دارم همیشه روزگار شاد و سبز باشی.
دوست عزیز
زندان اگرچه مارا از دیدت همدیگر محروم ساخته ولی دلهای ما هرگز از هم جدا نمیشود و ما بانزدیکی دلهایمان این را به دل بدزنگ روزگار ثابت کردهایم.
نسل ما نسلی میان دو هیچ است. هیچ از گذشته و یک هیچ مبهم از آینده و ما در این میانه همه جوانیمان را برای کوفتن راهی جدید به دو دست پیشکش کردهایم. البته خوشحالم که هنوز هم برای انتخابم افتخارآمیز زندگی میکنم و دلگرم به اینم که عزیزانی چون تو را هنوز هم از پس سالیانی دور در کنار خود دارم.
آنقدرها که اینجا سرم شلوغ است بیرون از زندان اینگونه نبود؛ صبحها پس از آمار صبحگاهی با روزنامه و چای تا حوالی ده صبح را سپری میکنم. از ساعت ده تا دوازده را به ورزش و فوتبال میگذرانم. مفیدترین ساعتهای اینجا بعد از ظهر است که در کلاسهای گروهی شرکت میکنیم. از کلاس زبان گرفته تا اقتصاد سیاسی˓ دموکراتیزاسیون˓ تحولات خاورمیانه˓ معرفی کتاب˓ جامعهشناسی و کلی نشست و گفتگوی جمعی.
طیف گسترده فکری اینجا یک جامعه مفید و حداکثری را ایجاد کرده است. از چپهای مارکسیسیتی تا ملی مذهبی و از لیبرالها تا اصلاح طلبان و از حقوق بشریها تا فعالان کرد و ترک و جنبش سبز و ملی گراها و اقلیتهای دینی و همه و همه تنها به سبب دیگر گونه اندیشیدنشان اینجا گرد هم جمع هستند.
صمیمیت و آگاهی جو غالب اینجاست و ما همه تلاش خود را میکنیم تا از این تهدید فرصتی برای پیشرفت ایجاد کنیم.
دوست مهربانم
روی دیگر سکه اینجا سختی هاییست که وجود دارد. هواخوری کوچکی که اگر همه ۱۶۰ نفرمان در آن باشیم شاید نیم متر به هر کداممان برسد. اتاقهای هشت در هشت که بیست نفر در هرکدام اقامت داریم. من در اتاق یک و در تخت طبقه سوم کنار پنجره هستم. عرض تخت کم است و اگر کتاب و لباسم را حساب کنم فقط برای دراز کشیدن جا هست و بدلیل قد بلندم یا سرم به میلهها میخورد و یا پاهایم. بدلیل کیفیت پایین غذا مجبوریم گاهی برای خودمان غذا بپزیم و این باعث میشود که مناسبات فقیر و غنی که در جامعه وجود دارد به این هم سرایت کند اما با ایجاد سفرههای جمعی تا حد زیادی این فاصلهها را کم کردهایم.
باید مواظب باشیم مریض نشویم یا لااقل به بیماری دردسرسازی دچار نشویم چون وضعیت پیگیری و درمان اصلا مطلوب نیست. امکانات محدودی هم داریم که تماما توسط زندانیان متمول قبلی تهیه شده است از فرش و تلویزیون و یخجال گرفته تا وسایل ورزشی. به هیچ عنوان تلفن نداریم و من در این چهار ماه فقط یکبار ملاقات حضوری داشتهام. ملاقاتها بصورت کابینی و نهایتا نیم ساعت است که برای کسانی که فرزند دارند و یا ملاقاتهایگاه بهگاه از شهرستان دارند خیلی سخت است. به دلیل فضای خیلی کم و تراکم انسانی بالا و محکومیتهای سنگین بچهها بسیار پایین است ولی صمیمت بینظیر و درک بالای جمعی همه این سختیها را تا الان کاملا مهار کرده است و ما هنوز و همچنان سرشت واقعی خود را که کشف راههای جدید و تلاش برای ساختن دنیایی جدید است را حفظ کردهایم.
دوست من
تاریخ آزادی مرا اول اسفند ۱۳۹۷ اعلام کردهاند و من بیآنکه امید به گشایشی و یا دلخوش به وعدهای باشم برای همه این مدت برنامه ریزی کردهام و تنها نگرانی من معصومه است که مطمئنم روزگار سختی را میگدراند. جهان ما تقابل واقعیتها و آزروهای ماست و تاب ما بسیار کمتر از هجمه واقعیتهای سهمناک بوده و هست و از اینکه همچون مردهای که دستش از دنیا کوتاه است حضورم در دنیای واقعی و زندگی از من سلب شده است سخت دلتنگ میشوم. دلتگ معصومه˓خانواده ام˓ تو و همه دوست داشتنیهای بیرون از زندان. در زمانهای که قاعده بر نفع خویش است ما اگرچه اندکیم ولی نفع مردم را بر نفع خویش گرامیتر داشتهایم و بیآنکه ادعای خوب بودن داشته باشم همیشه تلاشم بر تغییر مثبت به نفع دیگران بوده است. هفته هاست که در پی تغییر زاویه دید خود هستم و امیدوارم گه پس از آزادی همسر˓ برادر و دوست بایستهتر و شایسته تری باشم.
احتمال درگیری دولت عراق و اقلیم کردستان شدت گرفت //////
درپی افزایش تنش ها میان دولت عراق و مقامات اقلیم کردستان، چند گروهان از نیروهای پیشمرگ کرد از منطقه طوز خورماتو در مرز عراق و اقلیم کردستان به سمت کرکوک حرکت کردند.
به گزارش موکریان و به نقل از «الجزیره»:این درحالی است که ناظران نسبت به روی دادن درگیری میان ارتش عراق و نیروهای پیشمرگ هشدار داده اند.
گفته می شود پس از این تحرک نیروهای پیشمرگ، ارتش عراق نیز چندین یگان زرهی خود را به سمت کرکوک حرکت داده است.
در همین راستا، منابع امنیتی گفته اند که مقامات آمریکایی با طرفین اختلاف تماسی تلفنی برقرار کرده و آنها را آرام کرده اند، اما آرامش شکننده ای بر روابط طرفین حاکم است.
تنش ها پس از آن شروع شد که رهبران کرد مدعی شدند که نیروی ویژه ای به نام "نیروهای دجله" توسط دولت عراق تشکیل شدند که در مناطق مورد اختلاف مستقر شده و برای تعامل با این مناطق طرح هایی در دست اجرا دارند.
این درحالی است که دولت عراق نیز می گوید که کردها به رهبری بارزانی و از طریق صدور نفت، منابع اقتصادی کلانی را به دست آورده و در تلاش هستند خود را مسلح بسازند تا در نهایت نیز مناطق کرکوک و دیگر مناطق نفتی را به کردستان ملحق کنند.
1.جمعیتهای ایرانی که با زبانهای غیر از گروه زبانهای هندواروپایی تکلم میکنند به ویژه جمعیت آذری زبان ساکن در فلات ایران ریشه ژنتیکی مشترکی با اقوام ترک زبان ساکن در کشور ترکیه و اروپای شرقی ندارند و بر عکس «شاخصهای تمایز ژنتیکی» آنها (مانند FSt) با سایر گروههای ساکن در فلات ایران به ویژه فارسی زبانان نزدیک به صفر است که نشانگر ریشه ژنتیکی مشترک آنها در اعماق تاریخ ایران است. [۲]
1.جمعیتهای ایرانی که با زبانهای غیر از گروه زبانهای هندواروپایی تکلم میکنند به ویژه جمعیت آذری زبان ساکن در فلات ایران ریشه ژنتیکی مشترکی با اقوام ترک زبان ساکن در کشور ترکیه و اروپای شرقی ندارند و بر عکس «شاخصهای تمایز ژنتیکی» آنها (مانند FSt) با سایر گروههای ساکن در فلات ایران به ویژه فارسی زبانان نزدیک به صفر است که نشانگر ریشه ژنتیکی مشترک آنها در اعماق تاریخ ایران است. [۲]
2.عموم اقوام و گروههای جمعیتی ایرانی که در ایران امروزی (و حتی فراتر از مرزهای سیاسی فعلی ایران) ساکن هستند، علیرغم اینکه دارای تفاوتهای جزئی فرهنگی هستند و حتی گاه به زبانهای مختلف هم سخن میگویند، دارای ریشه ژنتیکی مشترکی هستند و این ریشه مشترک به جمعیتی اولیه که در حدود ده تا یازده هزار سال پیش در قسمتهای جنوب غربی فلات ایران ساکن بوده بر میگردد.بر پایه این گزارش آریاییها اقوامی مهاجر از سرزمینهای دیگر که در حدود چهار هزار سال پیش به ایران مهاجرت کردهاند نبودند بلکه این اقوام ساکنین بومی ایران بوده و از ایران در حدود ده هزار سال پیش به اروپا مهاجرت کردهاند.[۳]
اعتراضات وسیع فعالین کورد علیه کنفرانس پراگ این اعتراضات بحدی وسیع است که کمتر اتفاق افتاده فعالین کورد در همهی کوردستان اینگونه موضع گیری کرده باشند در زیر فقط یک قطره از دریای اعتراضات فعالین کورد است به کنفرانس پراگ این اعتراضات تمام صفحات فیس بوک و سایتهای کوردی را پر کرده
بیانیە جمعی از فعالان سیاسی و مدنی شرق کردستان
کنفرانس "اتحاد برای دمکراسی در ایران" کە در روزهای ١٧ و ١٨ نوامبر ٢٠١٢ در پراگ برگزار شد، اگرچە با شعار تلاش برای ایجاد اتحاد میان نیروهای اپوزسیون ایران آغاز بە کار کرد، اما آنچە شاهد بودیم تکرار همان گفتمان مسلط در میان نیروهای معروف بە "اپوزسیون سراسری ایران" بود، گفتمان سلطەجو و تمامیت خواهی کە هیچ وقعی بە حقوق ملتهای ساکن ایران (و از جملە کرد) نمی نهد و هموارە در کار حذف و انکار گوناگونیهای ملی، اتنیکی، زبانی و مذهبی در راستای ایجاد واحدی متمرکز و یکدست و یک رنگ و یک زبان بە نام "ایران یکپارچە" است. ناگفتە پیداست کە این نگرش نمیتواند هیچ سنخیت و همخوانی با مطالبات برحق و مبارزەی پیگیر ملت کرد داشتە باشد، ملتی کە خواهان بە رسمیت شناختە شدن زبان و فرهنگ و هویت مستقل خود بودە و مشکل بنیادینش با حاکمان ایران از همان تفاوتها و انکارشان از سوی دستگاه قدرت، سرچشمە گرفتە است.
ملت کرد در ایران برای رسیدن بە حقوقی کە برای خود مشروع میداند و تمامی نورمهای انسانی و بین المللی مشروعیت آن را تایید می کنند، هموارە بە دنبال چارەجویی از طریق دیالوگ و گفتگو بودە است و نرخ گفتگو را هم بە سنگین ترین وجە ممکن، یعنی با فدا کردن رهبران بزرگ خود پرداختە است.
پس از آن باب دیالوگ با حاکمان ایران بستە شدە و تنها پل پیوند میان کردستان و ایران کە احتمال ادامە حیات با ساکنین این کشور را در آیندە ممکن می نمود، بخشی از اپوزسیون جمهوری اسلامی بود کە از سوی احزاب کردی بە عنوان "اپوزسیون دمکراتیک ایران" معرفی شدە و اگرچە دارای کمترین سازماندهی بودە و اساسا نیروی قابل توجهی بە شمار نمی آمدند، با این وجود احزاب کرد برای پیشبرد همصدایی و اتفاق نظر در راستای سقوط و نابودی جمهوری اسلامی و رسیدن بە ایرانی دموکراتیک کە در آن ملت کرد بە عنوان ملتی حاکم بر سرنوشت خود و سهیم در ادارە کشور شناختە شود، با این بخش از اپوزسیون پراکندەی ایرانی وارد همکاری شد.
احزاب و سازمانهای کرد با وجود سابقەی طولانی و تجربەهای بسیار در مبارزە و توانایی سازماندهی و دارا بودن شناسنامە و اعتبار در صحنەی بین المللی، وارد گفتگویی چندین سالە با اپوزسیون پراکندەی بە اصطلاح سراسری ایران شد، اپوزسیونی کە مشی مبارزاتیش را از خادمان دیروز و پریروز جمهوری اسلامی وام گرفتە و خود فاقد هرگونە ابتکار و توانایی است. نتیجەی این گفتگوها کە آخرین مورد آن کنفرانس پراگ بود چیزی نبودە غیر از آشکار شدن حقایقی انکار ناپذیر در مورد این دموکراتیک ترین بخش از اپوزسیون ایران :
١- حاکمان و اپوزسیون بە اصطلاح سراسری ایران (بە انضمام تمام جبهەها و جناحهایش) با وجود مشکلات بسیاری کە با یکدیگر دارند، در یک مورد همصدا و هم رای هستند و آنهم انکار حقوق ملی کرد و از جملە حق ابتدایی تعین سرنوشت است، بە این معنا کە هیچ تفاوتی میان حاکمان ایران و اپوزسیون این کشور در این مورد وجود ندارد و در صورت سقوط جمهوری اسلامی، پیش آمدن وضعیتی مشابە وضعیت غرب کردستان کاملا محتمل است. این اپوزسیون کە متشکل از بازماندەهای رژیم شاهنشاهی و راندە شدگان جمهوری اسلامی است بنا بر خاستگاهشان بسیار طبیعی است کە فاقد باور و ذهنیت دمکراتیک بودە و بر همین اساس شایستەی دیالوگ نیستند.
٢- نە حاکمیت ایران و نە اپوزسیونش هیچیک با هدف حل مشکلات بە پای میز مذاکرە نمی آیند و هدفشان بیش از هرچیز پیدا کردن نقاط ضعف طرف مقابل بە منظور انگشت نهادن بر آن در راستای تضعیف هرچە بیشتر اوست، بە عنوان مثال این مورد در این کنفرانس آشکارا از سوی یکی از سخنرانان بیان میشود، زمانیکە نیروی شمال (پ ک ک) را بە عنوان مشکلی معرفی میکند کە احزاب شرق باید در برابرش بایستند و مبارزەی خود را معطوف مقابلە با آن کند، و از این طریق در صدد آنند کە از راه جنگ افروزی میان احزاب و سازمانهای کرد، نقشی همانند نقش جمهوری اسلامی ایفا کردە و نیروی کرد در دیگر بخشهای کردستان را بە عنوان نیروی دشمن معرفی کنند!
٣- هم حاکمان ایران و هم اپوزسیون آن فاقد پرنسیپهای لازم برای گفتگو و مذاکرە هستند، جمهوری اسلامی با ترورهایش و اپوزسیون آن با صدور بیانیەهای یک جانبە در خلال گفتگویی چند جانبە این را ثابت کردە اند، اپوزسیون بە اصطلاح سراسری ایران بە دلیل نداشتن نیرو و شناسنامە و جایگاه بین المللی تنها بە منظور روایی بخشی بە نشستهای خود احزاب و سازمانهای کرد را دعوت کردە، بدون آنکە وزن شایستە را برای نمایندگان کرد در نظر بگیرند، در پایان بدون اطلاع و نظرخواهی دربارە متن و فحوای آنچە بیانە اختتامیە نامیدەاند، این بیانیە را بە عنوان نتیجەی کنفرانس قرائت کردەاند، بیانیەای کە در آن هیچ اشارەای بە حقوق ملتهای ایران نشدە و اساسا آن را بە فراموشی سپردە است.
بە همین دلیل ما بە عنوان بخشی از فعالان سیاسی و مدنی کردستان ضمن آنکە محتوای بیانیەی مذکور را بە شدت محکوم میکنیم، انتقاد جدی خود را بە دلیل کم اهمیت انگاشتن اساسی ترین حق ملت کرد کە حق تعیین سرنوشت میباشد، در مقابل احزاب و سازمانهای کرد قرار دادە و از آنها میخواهیم کە با در نظر گرفتن آنچە بە آن اشارە شد و توجە بە وظیفەی خود بە عنوان پرچمداران مبارزە در کردستان، بە مذاکرەی بی نتیجە با اپوزسیون ناتوان و بە اصطلاح دموکراتیک جمهوری اسلامی خاتمە دادە، و از ادامەی سیاست خودکم بینی در برابر گروهی انسان فاقد پایگاه و فاقد نیرو کە ابتدایی ترین پرینسیپ های گفتگو را نیز در نظر نمیگیرند، خودداری کنند، چرا کە این نوع سیاست ورزی از سویی بە پایگاه خود آنان در کردستان صدمە زدە و از سوی دیگر بە پایین آمدن وزن و اعتبار احزاب و سازمانهای کرد بە لحاظ سیاسی می انجامد.
جمعی از فعالان سیاسی و مدنی شرق کردستان
دکتر آوات علیار-امریکا
ابراهیم فرشی- آلمان
جمیل کولاهی- نروژ
گلالە کمانگر- نروژ
عدنان هنرور-آلمان
سورکیو زکی- سوئد
جمال نجاری- فرانسە
جواد حیدری- کردستان
کاوس عزیزی- دانمارک
ابراهیم قزاق- آلمان
جمشید بهرامی- آلمان
آگری بالکی- نروژ
جمیل احمدی- نروژ
احمد صفا- انگستان
طاهر قاسمی- فنلاند
دیلان سعیدی- سوئد
آسو خبات- کردستان
عارف نادری- نروژ
هەیاس کاردو- استرالیا
فریدون ارشدی- آلمان
سامان فقە نبی- کردستان
افراسیاب گرامی- آلمان
میدیا بایزیدپور- کردستان
شیرکو جهانی اصل- سوئد
مسعود فتحی- کردستان
آرام عثمانی- فرانسە
هیرو مولودی- کردستان
کامران قاضی- سوئد
اسعد درودی- سوئد
حامد درودی- سوئد
عرفان رهنمون- نروژ
عبداللە ویسی- آلمان
فواد فتاحی- نروژ
ندا شهبازی- سوئد
سامرند فتوحی- سوئد
ارسلان یاراحمدی- کردستان
شیرزن فلات مادر بومیان فلات مادرشهید ستار بهشتی کارگر اصیل شهریگر : رضایت نمی دهم؛ ستار به مرگ طبیعی نمرده؛ فرزندم را کشته اند
مادر ستاربهشتی در مصاحبه با سحام نیوز؛ در پاسخ به سوالی در خصوص علت سکوت خانواده طی چند روز اخیر، از تحت فشار بودن خانواده خود توسط ماموران خبر داد.
مادر ستار در این مصاحبه می گوید: “ماموران به ما گفتند که مصاحبه نکنید و تهدید کردند که مصاحبه نکنید و حکم بازداشت دخترم را نیز داشتند.”
ماموران امنیتی روز دفن پیکر ستار در رباط کریم و در لحظاتی که خواهرش در حال مصاحبه با سحام بود، برای لحظاتی دستگیر و تهدید می شود که در صورت ادامه مصاحبه با رسانه ها، دستگیر خواهد شد.
مادر این شهید جنبش مردمی که به علت بیماری به سختی سخن می گفت، از کنترل منزلش توسط ماموران خبر داد.
وی از مسئولان امنیتی می پرسد: “چرا جنازه ستار را برای شستشو به خودمان تحویل ندادند؟ چرا برگه ی بازداشت دخترم را داشتند؟ چرا ماموران همه جا ما را تعقیب می کردند؟ تحت نظر داشتند؟ چرا کفن ستار خونی بود؟”
مادر ستار در این مصاحبه تایید کرده که کفن پسرش حین دفن خونی بوده است.
همچنین ایشان به نقل از نزدیکانش خبر داده که طی چند روز گذشته در محل امامزاده دوربین مداربسته ای نصب شده است و افرادی را که بر مزار ستار حاضر می شوند را تحت نظر دارند.”
مادر ستار بهشتی: “مسئولین باید صدای من را بشنوند، و به پرونده من رسیدگی کنند. من از خون بچه ام نمی گذرم.”
این مادر داغدار در واکنش به اظهار نظرهای منتشر شده در رابطه با اینکه ستار بهشتی به مرگ طبیعی فوت شده، افزود: “۳۵ سال سن داشت و حتی دارو مصرف نمی کرد. روز سه شنبه او را بردند و سه شنبه بعدش کشتن و خبر مرگ او را برای من آوردند.”
دو روز پیش، رئیس پزشکی قانونی در مصاحبه با خبرگزاری مهر، گفته بود که ستار بهشتی به مرگ طبیعی درگذشته است.
وی در خصوص پیگیری پرونده شکایت از قاتل و یا قاتلین فرزندش افزود: ” کسانی که صدای مرا می شنوند، پیگیر پرونده فرزند من باشند. ستار پرستار من بود، همه کس من بود و او را کشتند. من قبول ندارم که ستار فوت کرده؛ اصلا این حرف ها را قبول ندارم. بچه من کشته شده است.”
مادر ستار خطاب به مسئولان می افزاید: “مسئولین باید صدای من را بشنوند، و به پرونده من رسیدگی کنند. من از خون بچه ام نمی گذرم.”
وی از نهادها و سازمان های بین المللی به عنوان یک مادر داغدیده خواست تا پیگیر پرونده فرزندش باشند.
وی بارها در این مصاحبه تاکید می کند: “از خون ستار نخواهم گذاشت. از جان خود خواهم گذاشت اما از خون ستار نمی گذرم. از هیچ چیزی نمی ترسم و قبول ندارم که بچه ام {به مرگ طبیعی} فوت شده است. بچه من کشته شده است. بچه من با پای خود رفت و جنازه اش را تحویلم دادند.”
مادر ستار بهشتی از پیشنهاد پرداخت دیه فرزندش توسط ماموران خبر داد و افزود: “پیشنهاد دادند ولی من قبول نکردم. بچه من خونش پایمال نشود، من دیه می خواهم چه کنم؟ من قبول نکردم.”
وی در پایان این مصاحبه بر پیگیری پرونده فرزندش توسط مسولان و نهادهای بین المللی تاکید می کند و می گوید: “ستار بهشتی؛ به وجودش افتخار می کنم اما کشتنش؛ بچه مرا کشتند. صدای مرا به همه جا برسانید.”
ستار بهشتی، وبلاگ نویسی که اوایل آبان ماه بازداشت شده بود پس از چهار روز بازداشت در اثر شکنجه در بازداشتگاه نیروی انتظامی درگذشت.
ستّار بهشتی، کارگر و وبلاگنویسی بود که در تاریخ ۹ آبان ماه ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا دستگیر شد. او به اتّهام “اقدام علیه امنیّت ملی از طریق فعالیت در شبکه اجتماعی و فیس بوک” بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شده بود. در مدّت بازجویی به شدت از سوی پلیس فتا شکنجه شد و در همین جریان درگذشت و در امامزاده محمد تقی رباط کریم (محل زندگیاش) به خاک سپرده شد. بر اساس گزارش ثبت شده در روابط عمومی بهشت زهرای تهران، ستار بهشتی در ۱۳ آبان ماه فوت کردهاست. عموی ستار بهشتی در گفتگو با سحام نیوز گفته بود زمانی که از مسئولان، علّت مرگ را جویا شدند به آنها گفته شد: «خفه شوید و به شما ربطی ندارد.»
همچنین سحام در خبری از بازداشت موقت پزشک معاینه کننده ستار بهشتی در اوین خبر داده بود.
امروز قرار است گزارش نهایی پزشکی قانونی در خصوص علت مرگ ستار بهشتی اعلام شود.
کامنت دوم "" نگاهی به تحولات منطقه و دنیای کرد """ در کنفرانسی که در دوحه با شرکت مخالفان رژیم اسد برگزار شده بود، "" صالح مسلمان "" رهبر حزب دمکرات کردستان سوریه دعوت نشده بود، ائتلاف ملی سوریه "" با رهبری یک روحانی "" میانه رو "" ال خطیب "" تشکیل شد که بیدرنگ توسط همه کشورهای دنیا به رسمیت شناخته شد، """ شرایط جدید """ فقط رژیم ایران و حزب اتحاد دمکراتیک از کردستان سوریه این ائتلاف ملی را به رسمیت نشناخته.حزب اتحاد دمکراتیک که خیلی به "" پ ک ک "" نزدیک است در روز دوشنبه با ارتش آزادیبخش سوریه در شهر ال عین درگیر شدند و پ ک ک ۱۴ کشته داد. """ کسانی که قصد رسیدن به دریا و آبهای آزاد را داشتند بزودی خود را در محاصره دریای مشکلات خواهند یافت "". مالکی به نیروهای خود فرمان داده آماده حمله به کردستان عراق شوند و کردستان عراق هر لحظه امکان وارد شدن به جنگ داخلی را دارد. فراموش نکنید "
"" شرایط منطقه، قدرتهای منطقهایای آینده جغرافیای منطقه را شکل خواهند داد"". فکر میکنید ارومیه و آزربایجان غربی در کجای تحولات منطقهای جای میگیرند؟ چونکه کارشناسان ما درکی از اقتصاد ندارند ، بزودی جاده ابریشم با تکمیل خط آهن باکو، تبلیس، قارس عملاً منطقه را متحول خواهد کرد.
این کشتار ربطی به روستائی گری و از این مزخرفات ندارد، هشداری است به ایران که ایران در پاکستان و افغانستان جائی ندارد، نشان انزوای ایران است، همچنین فشاری است به ایران که "" ائتلاف ملی سوریه "" را به رسمیت بشناسد.
رزیم روستایی غیر بومی واشغالگر در کنارکشتارانسان های بومی فلات وتبعید انها حیوانات بومی فلات را بصورت سیتماتیک توسط شکارچیان نوکیسه حکومتی که همه افراد غیر بومی ومهاجم از دیگر کشورها در صده های اخیر هستند وفرهنگ بومی فلات را پیرامون احترام به حیوانات وحفظ حیات انهارا ندارند کشتار ونسل کشی میکند وبرای خوشامد اربابان بیگانه خویش که هندیان نیز تازگی به انها پیوسته اند وبه غارت مشغولند معدود گونه های بجا مانده حیوانی بومی را به انها هدیه میدهد وحیوانات غیر بومی از روسیه وهند با هزینه های سرسام اور جایگزین میکند متاسفانه یوز ایرانی فلات سال ها توسط حکومت ایلی اشغالگر قاجار که از تورک های اناطولی وغیر ایرانی بودند نسل کشی شد.هنوز هم رزیم روستایی به شکارچیان عرب حوزه خلیج عیلام اجازه شکار با پرداخت پول میدهد واین بیگانگان نوکیسه عرب مسلمان به کشتار گونه های نایاب در فلات میپردازند.
وجود حکومت های ملی در ایالات اشغال شده توسط شیعیان مهاجم حق حیات حیوانات بومی درحال انقراض را نیز تضمین میکند///////////////سرنوشت حیاتوحش در دست نابلدها، اصرار به ورود شیر هندی و خروج آهوی ایرانی /////////
گفته علی افراسیابی چند سالی است که با توجه به شرایط خشکسالی و تهدید محیط زیست و چراگاه حیوانات وحشی، این حیوانات در روستاها، آبادی و محل چرای دامها بویژه مناطق کوهستانی مشاهده میشوند.
رئیس سازمان محیط زیست ایران در حالی بر احیای دو گونه از دسترفته حیاتوحش کشور (شیر و ببر) به هر قیمتی اصرار میورزد که در یک ماه گذشته، قتل عام حیات وحش به خصوص کشتار پلنگهای ایرانی تمامی نداشت و پنجمین پلنگ هم در گلستان کشته شد.
به گزارش قانون ، محمدجواد محمدیزاده هر بار و در مواجهه با رسانهها از تلاش سازمان متبوعش برای بازگرداندن چند قلاده شیر ایرانی به کشور خبر میدهد. تلاشی که با انتقادات بسیار زیادی همراه است چرا که زیستگاههای حیاتوحش در ایران به اندازهای ناامن و در محاصره و تخریب قرار گرفته که هر بار خبری از هجوم حیاتوحش به دام و مردم و یا کشتار حیاتوحش گزارش میشود. کشتار 5 پلنگ در کمتر از 40 روز گذشته خود حکایت تلخی از سرنوشت حیاتوحش ایران است. رئیس سازمان محیط زیست با بیان اینکه شیر ایرانی هم اکنون در هندوستان وجود دارد، می گوید: «مذاکراتی با مقامات هندوستان برای خریدن چند قلاده شیر ایرانی انجام شده است و در منطقه میانکاله نیز شرایط برای زیست این موجود فراهم است. این اظهارات در حالی بیان میشود که آمادهسازی زیستگاه میانکاله برای احیای نسل ببر ایرانی با سرمایهگذاری پروژه جنجالی ببرهای سیبری با شکست مواجه شد.»
آهو میدهیم شیر میگیریم
محمدیزاده گفته درصورت به نتیجه رسیدن توافق با مقامات هندی در قبال شیر ایرانی، آهو به هندوستان داده خواهد شد. این در حالی است که پیشتر هندیها خواهان دریافت یوزپلنگ بوده و حاضر نبودند گونهای دیگر را جایگزین یوز کنند، اما این مقام مسئول محیط زیست این بار از رضایت هندیها بر گرفتن آهوی ایرانی خبر داده است.
محمدیزاده همچنین درباره پروژه شکست خورده احیای ببر مازندران با آوردن ببرهای «باغ وحش ساخارف» سیبری گفت: «در حال مذاکره با روسها برای گرفتن چند قلاده ببر دیگر هستیم که در قبال آن به آنها پلنگ بدهیم. وی در حالی دوباره بر دادن پلنگ به روسها سخن میگوید که چندی پیش یک پلنگ در دماوند به دست یک مامور محیط زیست با شلیک گلوله کشته شد در حالی که در هیچ جای جهان دیگر با اسلحه جنگی به حفاظت از حیات وحش نمیپردازند.» این در حالی است یک جانورشناس در گفتوگو با «قانون» معتقد است: «هرچه به سوی بومیگرایی در حیاتوحش و حفظ زیستگاهها برویم بهتر است و مناطق حفاظت شده و پارکهای کشور بهتر حفاظت شوند بهتر از آن است دست به احیای نه چندان صحیح زیستگاههای از دسترفته و گونههای تلفشده بزنیم که معلوم نیست چه نفعی برای کشور دارد.»
رجبعلی کارگر معتقد است که آوردن گونههایی مانند شیر و ببر و دادن گونههایی مانند پلنگ و آهو و یوزپلنگ دردی از حفاظت حیاتوحش در خطر ایران دوا نمیکند و بهتر است به جای این کنشهای تبلیغاتی، مناطق حفاظت بیشتری شوند و به مردم و محیطبانان آموزش بیشتری داده شود.
اظهارات محمدیزاده درباره پلنگ دماوند
با این حال رئیس سازمان محیط زیست درباره مجروح شدن یکی از محیطبانان در دماوند که منجر به کشته شدن پلنگی در آن منطقه شده به خبرنگاران گفت: «این محیطبان یکی از نیروهای ورزیده ما بوده است و علت حمله پلنگ به او استرسی بوده است که در این موجود وجود داشته است و محیطبان ما برای دفاع از خود مجبور به تیراندازی به این پلنگ شده است. به هر حال ما در حال بررسی این موضوع هستیم اما یکی از موارد مبهم برای ما وجود پلنگ در منطقه دماوند بوده است که کیلومترها با منطقه حفاظت شده برای پلنگها فاصله دارد.»
به گفته محمدیزاده چند احتمال وجود دارد یکی اینکه این پلنگ از نوع پلنگهایی باشد که توسط اشخاص نگهداری میشده و فرار کرده و یک احتمال دیگر اینکه به دلایل خاصی این پلنگ از منطقه حفاظت شده به این مکان آمده باشد که به گفته او احتمال اول بیشتر قابل تصور است. او گفته همکاران ما در حال بررسی این موضوع هستند.
علیاصغر فاضل معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست ایران در واکنش به پرسش خبرنگار قانون که آیا اظهارات رئیس سازمان درباره ابهام حضور پلنگ در منطقهای غیرحفاظتشده مانند دومان اظهارنظری غیرکارشناسی نیست؟ حاضر به پاسخگویی نشد و جواب را به فرصتی دیگر محول کرد.
اظهارنظرهای محمدیزاده کارشناسی نیست
رجبعلی کارگر از جانورشناسان و محیطبانان بازنشسته کشور به «قانون» میگوید: «اظهارنظر آقای محمدیزاده کاملا غیرکارشناسی است و نمیتوان به صراحت چنین اظهارنظر کرد که پلنگ خارج از منطقه حفاظتشده حتما از سوی افرادی رها شده است چرا که درصد بالایی از حیات وحش ما در مناطق غیرحفاظتشده است.»به گفته وی، حیاتوحش میتواند از زیستگاهش بیرون بیاید که این روزها به دلیل تخریب زیستگاه و شکستن حریم و قلمرو حیاتوحش از سوی مردم در رژیم غذایی حیاتوحش مشکل ایجاد شده و آنها در حال تلف شدن هستند. رئیس سازمان نمیتواند با قاطعیت بگوید پلنگها در مناطق خارج از حیاتوحش غیرطبیعی است چرا که خیلی از حیاتوحش ایران در مناطق آزاد بوده است.کارگر میگوید: «در منطقه دماوند همیشه پلنگ وجود داشته و زیستگاه خیلی خوبی در این منطقه بوده است. البته باید به مناطق حفاظتشده مثل خوجیر و مناطق آراکو، لار و خود دماوند و فیروزکوه هم که حیاتوحش خوبی دارد اشاره کرد.» محمدیزاده در حالی به اظهارات غیرکارشناسی در مورد حضور پلنگ در دماوند پرداخته که متخصصان حیاتوحش معتقدند بیش از 50 درصد پلنگهای ایرانی در مناطق غیرحفاظتشده و در کوهپایههای البرز و زاگرس زندگی میکنند و حضور پلنگ در دماوند چندان دور از انتظار نیست.»
تخریب زیستگاه عامل حمله حیاتوحش
رئیس سازمان محیط زیست در حالی بر پروژههای تبلیغاتی احیای گونهها اصرار دارد که زیستگاههای پلنگ و دیگر گونههای حیاتوحش ایران به شدت تخریب شده و مورد هجوم دام و انسان واقع شده است. در آخرین اتفاقات صورت گرفته بنا به اظهارات بخشدار بوشکان استان بوشهر «حمله پلنگ به گله یک دامدار روستای شاه پسرمرد این بخش در روز سهشنبه باعث تلف شدن31 راس گوسفند شده است.» به گفته علی افراسیابی چند سالی است که با توجه به شرایط خشکسالی و تهدید محیط زیست و چراگاه حیوانات وحشی، این حیوانات در روستاها، آبادی و محل چرای دامها بویژه مناطق کوهستانی مشاهده میشوند. با این حال چون سیاست محیط زیست حفظ گونههای وحش بویژه گونه کمیاب پلنگ ایرانی است برای جلوگیری از صدمه زدن این حیوانات به دامها و دامداران و ایجاد خطراتی برای آنها مسئولان مربوط تمهیداتی بیندیشند.
نبود آموزش معضل محیط بانان
رجبعلی کارگر معتقد است: «نبود آموزش در درجه اول و بعد کمبود امکانات مشکلاتی را برای حیات وحش بهوجود آورده است. آموزش مهمتر از تجهیزات و امکانات است چرا که در طبیعت ممکن است یک محیطبان یا افراد عادی در چنین موقعیتی قرار بگیرند و با حیاتوحش برخورد کنند. کار محیطبانان همین است و در ارتباط با طبیعت هستند و باید آموزش ببینند. اگر یک محیطبان خصوصیات پلنگ را بداند و تیزهوشی و چابکی و تیزبینی و استتار و میزان پوشش را بداند هرگز اشتباه محیطبان دماوند را مرتکب نمیشود. به نظر میرسد اگر رئیس سازمان محیط زیست تخصص و دانش کافی در حوزه محیط زیست را داشته باشد هرگز چنین اظهار نظر اشتباهی در باره وضعیت حیات وحش کشور نمیکند.» کارگر میگوید: «من 35 بار پلنگ را در هنگام شکار دیدهام و قدرت پلنگ را که خیلی قوی است و میتواند یک بوفالو را از درخت بالا ببرد دیدهام. محیطبان باید رفتار حیوانات را بشناسد و چنانچه در طبیعت هم با حیوانات برخورد کند بتواند خود را نجات دهد و به کشتار حیاتوحش نپردازد.»///////////
اداره محیط زیست حکومت اشغالگر روستایی هیچ گاه از افراد شهری وبا فرهنگ برای محیط بانی استخدام نمیکند وپایبندی به فرهنگ شیعه وروستازاده بودن تنها شرط استخدام است هیچ دوستدار محیط زیست شهری درین اداره استخدام نمیشود با اینکه بسیاری از جوانان شهری مدارک کارشناسی محیط زیست دارند ولی این سازمان پیوسته از افراد بی فرهنگ وغیر شهری وبیسواد شیعه وارداتی نیرو جذب میکند که نه علاقه ای به فلات دارند و نه محیط زیست وتنها بخاطر روستازاده بودن وشیعه بودن وسرسپردگی به رزیم روستایی وفرهنگ ضد فلات ان جذب این شغل میشوند.
بذل و بخشش نفت وگاز غارت شده از عیلام ، توسط اشغالگران رزیم روستایی پان شیعه ، اینباردادن30 سال نفت مجانی به حکومت پادشاهی اردن هاشمی
سفیر رژیم اشغالگر روستایی در عمان پایتخت اردن اعلام کرد : در قبال پذیرش تبادل گردشگری مذهبی (توریسم روستایی )میان دو کشور، حاضریم 30 سال نفت مجانی به اردن ارسال کنیم!مصطفی مصلح زاده سفیر رزیم روستایی در اردن در گفت و گویی اعلام کرد رژیم ایران آماده است در قبال پذیرش تبادل گردشگری مذهبی میان دو کشور ، به مدت 30 سال به اردن نفت به صورت مجانی ارسال کند.
به گزارش العربیه، بر اساس گزارش تلویزیون اردنی "جوسات" مصلح زاده گفته است که جمهوری اسلامی در صدد گسترش بیشتر روابط خود با اردن است.
وی با اشاره به اسرائیل گفته است :" همه می دانند که دشمن ما یکی است و به سیاست های تفرقه افکنانه میان مسلمانان برای تسلط بر منطقه ادامه می دهد."
وی درباره "سرکوب اهل سنت" در ایران گفت:" این اتهام باطلی است چرا که اهل سنت در ایران آزدانه زندگی می کنند و صدها مسجد مخصوص خود را دارند."
گفتنی است که پادشاه اردن حدود یکسال پیش از سیاست تشکیل هلال شیعی توسط ایران هشدار داده بود .
عراق در آستانه جنگ داخلی؟ قائم مقام وزارت پیشمرگ اقلیم کوردستان:در صورت بروز جنگ حاضریم با همه عربها بجنگیم
آژانس خبری موکریان » سرویس اجتماعی : قائم مقام وزارت پیشمرگ اقلیم کردستان اعلام کرد: در صورت وقوع جنگ با دولت مرکزی حاضر است با تمام عربها مقابله کند.به گزارش موکریان و به نقل از سایت لڤین، انور حاجی عثمان قائم مقام وزارت پیشمرگ اقلیم کردستان در گفتگو با مجله لڤین ادعا کرد: در صورت بروز جنگ میان نیروهای پیشمرگه و ارتش عراق با تکیه بر سیاستهای حکیمانه رئیس اقلیم کردستان با تمام عربها به جنگ بپردازد.
وی هر گونه پیشروی ارتش عراق در منطقه اقلیم را به خواب شتری تشبیه کرد و گفت: تا کوههای حمرین (سرخ)، (در مناطق مورد مناقشه) برای دفاع پیش خواهند رفت.
ریشه دیکتاتوری اشرافیت سلطنت ودنیداری وعدم استقلال وابستگی وعدم تولید و بیکاری در ایران استخراج نفت وگاز عیلام وفروش ان به بیگانه است که باعث بوجود امدن یک طبقه انگل اشرافی مستبد وابسته درایران میشود که با پول نفت و گازاراذل ومزدور به خدمت میگیرند وزندگی خان خانی و سلطانی واشرافی تشکیل میدهند ومردم را رعیت خود میخوانند چنانچه تولید نف و گاز صادراتی متوقف شود حکومت مدرن ودموکرات ومردمی ومولد هم پشت آن می اید در دروان قدیم اشرافیت و استبداد درایران متکی به اب و زمین بود الان متکی به نفت و گاز غارتی از عیلام
Agha be daade in Hooman beresin ozash vakhime!
جدای از هر دسیسه ای که پشت سر این گونه بریدن ها و افشاگری های ماموران رژیم باشد،آدم را یاد اعترافات جلادان و شکنجه گران ساواک ازجمله تهرانی و آرش می اندازد که تاحلقوم در لجنزار آدم کشی و فساد دربار پهلوی و جمهوری اسلامی غوطه ور هستند.همان زبان و همان فرهنگ و ادبیات و موضع گیری.واقعا توبه ی گرگ مرگ است.
اپوزیسیون در علم کردن و به روی صحنه آوردن این قماش جانی ها باید خیلی احتیاط کند و ذوق زده نشود.
سید هادی دانشیار فعال کارگری اهل شیراز به سه سال حبس تعزیری محکوم شده است.
بنا به گزارشات رسیده به کمیته گزارشگران حقوق بشر، سید هادی دانشیار طی حکمی از سوی دادگاه انقلاب شیراز در روز یکشنبه 28 آبان ماه به اتهام تبلیغ و تبانی علیه نظام،به نفع گروه های ضد نظام و شرکت در تجمعات غیرقانونی در شیراز به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم شده است و گفته شده که متهم ظرف مدت بیست روز می تواند با حضور در دادگاه انقلاب این شهر به حکم صادره اعتراض نماید. سید هادی دانشیار 38 ساله فعال کارگری ساکن شیراز در جریان اعتصاب کارگران معدن استان فارس ،در سال 87 بازداشت و پس از تحمل دو ماه بازجویی و حبس در اداره اطلاعات و زندان عادل آباد شیراز با قرار وثیقه به طور موقت آزاد شده بود.وی پیش از این و در ابتدای سال 87 نیز بنا بر شکایت اداره اطلاعات و به اتهام اقدام علیه امنیت کشور مبنی بر تحریک کارگران معدن به اغتشاش به دو سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
لازم به توضیح است منطقه انشان از سرزمین عیلام که امروز استان فارس نام دارد رکورد دار بیکاری در سطح کشور است در صورتیکه بالاترین استعداد تولید کشاورزی را داراست و تمامی محصولات فلات دران قابل تولید و فراوری هستند .مردم ایالت انشان فعلی از محروم ترین اقوام فلات ا شغال شده هستند این منطقه بسیار از نظر تاریخی و فرهنگی غنی است و بزرگان بیشماری را به تاریخ وفرهنگ فلات تحویل داده زبان فارسی لهجه شیرازی ولاری و زبان تورکی قشقایی وزبان های دیگر درین استان حضور فرهنگی دارند لهجه شیرازی از لهجه های زیبای عیلامی است ایالت انشان در ابتدای انقلاب به رهبری خاندان قشقایی برای استقلال تلاش هایی کرد که شدیدا توسط سپاه وبسیج رزیم روستایی سرکوب شد وبسیاری از شهروندان غیور وملی قشقایی این سرزمین عیلامی کشتار شدند.
جناب س حامد ایرانی! آقای ضیا صدر بعضی موضوع ها را عامدا با تعریفی نادرست به خورد مردم میدهد. آقای ضیا صدر"دولت ملت " را به عنوان "ملت " تعریف میکند و آنهم نه با تعریف ساده بلکه با عنوان تعریفی مدرن از ملت. نمیدانم آقای صدر این تعریف را ازکجا در آورده است.طبق تعریف آقای صدر: شوروی هم می بایستی یک ملت مدرن تعریف می شد , ولی دیدیم در حقیقت به صورت ملت هم نبوده تا چه رسد که مدرن هم تعریف شود. ملتی که عده ای از ملتها را به زور به هم چسبانده و مدام در گیر با آسیمیلاسیون و امانسیپاسیون است, نمیتواند "ملت " و یا "ملت مدرن" تلقی و تعریف شود. از این نظر آقای ضیا صدر لطف بفرمایند تعریفی که حاکمان دیکتا تور و دولتهای استعمار گر از ملت کرده اند,به خورد مردم ندهند.
جناب حامد! مگر آقای صدر تا دیروز نمی گفت که زبان فارسی یک زبان قاتل است ,برای اینکه زبانهای دیکر را میکشد؟ چه طور شد حالا ای زبان قاتل رابه عنوان زبان ملی برای 70 در صد غیر فارس ساکن در ایران تمجید تبلیغ میکند؟ آیا کلاه گذاشتن به سر ملتهای غیر فارس نیست؟ آنهم یک کلاهی به قول خودش مدرن. ما به آقای ضیا صدر بی احترامی نمیکنیم, ولی مقتقدیم , همان کلاهی که به دست آقای تقی زاده ها و کسروی ها به سر آزربایجانیها گذاشتند , این دفعه میخواهند با دست آقای ضیا صدر ها قالب کنند. من امید دارم آقای صدرخودش متوجه شوند واین عکس العمل تنها از طرف چند نفر به قول خودش تجزیه طلب افراطی نیست, بلکه خیلی وسیع تر از آنست که فکر میکند.تاحلقوم وابسته به لجنزار رژیم است.جدای از هر دسیسه ای که پشت سر این گونه بریدن ها است آدم را یاد تهرانی ها و آرش ها ،شکنجه گران ساواک که پس از سقوط رژیم شاهنشاهی به دست مردم افتادند می اندازد.همتن زبان و همان ادبیات و همان تیپ و شکل و شمایل.
بازداشت اقای بهمن جلیلپور فعال شهری در تبریز
بهمن جلیلپور فعال شهری آذربایجانی روز دوشنبه هفته جاری در تبریز بازداشت شد و تا کنون از وضعیت وی هیچگونه اطلاعی در دست نیست.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بهمن جلیلپور، فعال شهری آذربایجانی، شب روز دوشنبه ۲۹ آبان ماه، در تبریز بازداشت شد.
یکی از نزدیکان این فعال شهری به گزارشگر هرانا گفت: "ساعت هفت شب روز دوشنبه، دو نفر از ماموران لباس شخصی که خود را مامور اداره اطلاعات معرفی کردند، به محل کار بهمین جلیلپور مراجعه و او را بازداشت کردند. "
هنوز از اتهامی که این فعال حقوق شهری بر اساس آن بازداشت شده اطلاعی در دست نیست.
گفتنی است، خانواده وی که به اداره اطلاعات تبریز و مراجع قضایی مراجعه کردهاند، تا کنون هیچ پاسخی در خصوص بازداشت و محل نگهداری وی دریافت نکردهاند.
دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، شما درباره من می گوئید: ( ..... مارکسیست اصیل ..... ) اگر معنای سخن شما این است که من به مارکسیسم کهن و کلاسیک باورمند هستم به شما و همگان می گویم که نه تنها من بلکه هیچ خردمندی در جهان به مارکسیسم کهن و کلاسیک باورمند نیست!..........
دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، شما درباره من می گوئید: ( ..... مارکسیست اصیل ..... ) اگر معنای سخن شما این است که من به مارکسیسم کهن و کلاسیک باورمند هستم به شما و همگان می گویم که نه تنها من بلکه هیچ خردمندی در جهان به مارکسیسم کهن و کلاسیک باورمند نیست! اگر مارکسیسم کلاسیک در جائی می توانست باورمند داشته باشد کشور شوروی پیشین و کشورهای پیمان ورشو پیشین بود. هنگامی که مردم همان کشورها رژیم هائی را که با نام سوسیالیسم و کمونیسم بدترین چهره سرمایه داری یا سرمایه داری دولتی را پیاده کرده بودند سرنگون کردند روشن است که در میدان کردار مارکسیسم کهن شکست خورده است چرا که برای کاستی های فراوان مارکسیسم کلاسیک، هنگام بر سر کار بودن رژیم شوروی پیشین سوسیالیسم و کمونیسمی در کار نبود بلکه سرمایه داری دولتی به نام سوسیالیسم و کمونیسم فرمانروائی می کرد! این که همه مردم یک سرزمین از بام تا شام کار کنند و دسترنجشان را دودستی به دولتیان بدهند و دولتی ها نیز در کاخ های باشکوهی مانند کاخ کرملین زندگی شاهانه ای داشته باشند و هر کس گلایه کرد تیرباران شود و یا به اردوگاه های کار اجباری فرستاده شود سوسیالیسم یا کمونیسم نیست بلکه سرمایه داری دولتی است! از این روی اندیشه های کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی نیاز به ویرایش و بازبینی بنیادین دارند. سخن درباره مارکسیسم بسیار بیش از آن است که در نوشته ای کوتاه بگنجد اما به هر روی من پیرو مارکسیم کلاسیک نیستم و از این روی نامیده شدن من از سوی شما با عنوان ( مارکسیست اصیل ) نادرست است. ********** دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، شما درباره ایرانیان می گوئید: ( ..... هشتاد میلیون ایرانی شیعه اسلامی ..... ) نخست آن که کردها و ترکمن ها و سیستانی ها را اگر ما دیندار بدانیم چیزی به نام ( تشیع ) در میان چنین دیندارانی یافت نمی شود! دیگر آن که ارمنی ها و آشوری ها مسیحی هستند و زرتشتی ها و یهودی ها و بهائی ها هم مسلمان نیستند! اما نکته ای که نباید آن را نادیده گرفت این است که رژیم دوزخی ولایت فقیه چنان ریشه اسلام و مسلمانی را سوزاند که هزار ابولهب نیز نمی توانستند این چنین ریشه اسلام و مسلمانی را بسوزانند! نمازخوان ها شدند بی نماز! روزه داران شدند روزه خوار! مسجد روها شدند گریزان از مسجد! و .......... روشن نیست که شما چگونه باورداشت های دینی را در گزینش های مردم پس از فروپاشی رژیم آخوندی کارآمد می دانید؟ ********** دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، شما می گوئید: ( .......... شما نقاط مثبت یک ناسیونالیست را از دیدگاه خودتان بیان نکردید .......... ) چرا بیان نکردم؟ من نوشتم: با آن که کوچکترین باورمندی به ناسیونالیسم و دیدگاه های ناسیونالیستی ندارم اما هرگز با کسی برای ناسیونالیست بودن دشمن نیستم و دشمنی من با رژیم گدایان مفت خور است و چون همه ناسیونالیست های ایرانی ضد رژیم هستند گروه های دیگر ضد رژیم می توانند با آنها در سرنگونی رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه همکاری کنند. نمونه ای از این همکاری ها را ما در کردستان می توانیم ببینیم. حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله با آن که ناسیونالیست هستند و دیدگاه های آنها با سازمان های چپ گرای ضد رژیم صد در صد ناهمسان است هنگام نبرد با رژیم گنداب و لجن ولایت فقیه بهترین همکاری ها را باهم می کردند. چپ گراها به ناسیونالیست ها بهترین یاری ها را می کردند و ناسیونالیست ها بهترین یاری ها را به چپ گراها می کردند.دوگروه از روستاییان مسلح همدیگر را کشتار کرده اند اینها نشانه کمبود فرهنگ اصالت خانوادگی و مهاجمت بی رویه به شهرهاست با توسعه اقتصادی وفرهنگی در روستاها مهاجمت بی رویه روستاییان به شهرها واین نوع تضاد های فرهنگی بین فرقه های مختلف روستایی پایان می پذیرد وروستایان بجای نازیدن به خرافات دینی به کار و تحصیل وفرهنگ شهری خود افتخار خوهند کرد نه امامان و پیامبران روستایی عرب تبار .
درودمحمود دود بر پيشه وري و تمام آزاديخواهان آذربايجان
سعید مقیمی ایالت انشان که استان فارس فعلی است تعلق به عیلام داشته ودارد و اکثر مردمش عیلامی تبارند ایل پاسارگاد بعدها از سیبری امد وانجا ساکن شد ومورد لطف علامیان قرار گرفت هرچند بعدا تجزیه طلب وقدرت خواه شد وبرخلاف اصول فدرالیسم در عیلام ادعای حکومت پادشاهی مطلقه ومتمرکز کرد با کمک دوستان یهودیش تعداد افراد اریایی به قول شما یا همان وحشی های مهاجم شمالی سبریایی در ایالت انشان بسیار کمتر از بومیان عیلامی است واینجا تهدیدات کوچروانه نکنید دوران کوچروی تمام شده و شما که ادعای هجوم از سیبری را دارید باید تمکین از بومیان فلات کنید با شکل گیری حکومت ملی در عیلام جنوب بزرگ هیچ مدعی اریایی در سراسر عیلام حق قلدری و تعدی به دیگران را ندارد وباید شرافتمندانه کارکند نفت وگاز عیلام هم دیگر برای فروش به
بیگانگان استخراج نخواهد شد وکشورهای وحشی شمالی که برادر ایل پاسارگاد قدر نشناس هستند باید دنبال نفت وگاز دیگری باشند بگرد دور بر فلات ادم بلوند وچشم روشن پیدا کن برای ارتش اریا مهریت ببینم چقدر پیدا میکنی همیشه احترام صاحبخانه را داشته باش و کرکری نخوان .خدمت منتقدین مصاحبه ی ضیا صدر،اول اینکه ضیا صدرازثروت های علمی وفرهنگی نه تنها آذربایجان بلکه کل ایرانست ،اقای فرامرز بختیاری ازفعالین مردم لرکشومان دریکی ازبرنامه های تلویزیونی گفت**دکترضیاصدربعنوان دایرتلمعارف زنده ومتحرک افتخارهمه ی ایرانیان است**.البته بعنوان انسان پژوهشگرهرکسی میتواند اشتباه کند حتی ایشان.دوستان که عجله کرده وقضاوتهای کودکانه میکنند توجه داشته باشندکه درمصاحبه چنددقیقه ای وفشرده خیلی ازمسائل سریع مابین مصاحبه کننده وضیاصدر ردوبدل شده،دوستی که ازافشاروکسروی نام برده توجه داشته یاشدکه هیچ کس باندازه ضیاصدردرمورد منقوردها
وبجواب ایشان توجه کنید.افشاگری نکرده است.واگرایشان فارسی راموقتآودردوره گذارحداکثردودهه زبان مشترک مینامدبخاطراینکه چه بخواهیم چه نخواهیم این زبان دولتی وباسمه ای درآموزش وپرورش وادارات ریشه دوانده وبرای برداشتن آن مدت زمانی لازم است.دراین رابطه منهم ازایشان سئوال کردم و
**
دوست گرامی آقای س.ایرانی
با سلام و تشکر از لطف و دقتتان ،من هم برای شما به فارسی مینویسم که راحت تر بخوانید اما این شعر شهریار را در مورد تراژدی قادر نبودن انسانها به خواندن و نوشتن به زبان مادری شان(از جمله خود شما) همراه این جنایت سفید و یا سیاه میکنم
ُو = ü سعدي- نین باغی گوُلوُستاني گرک حشره قَدَر *** اوُزوُمي سَله - له - نیب، خورماسي زنبیل - لن سین
لعنت اُ بادي خزانه، کي نیظامي باغئ- نین *** بیر یاوا ( گوُل - به - سَرین ) قُیمادي کاکیل - لن - سین
بنظر من جز دورۀ ضد فرهنگی و زبانکشی پهلوی، تمام تمدنها درایران سه زبان داشتند
اول: ایلامی ها (زبان ایلامی زبان شاه و قشون)، سومری(طب) و اککدی (اداری و بین المللی ) بود
دوم: درهخامنشی: زبان پارسی باستان: (قشون و شاه) و ایلامی(دولت و اداره) و بابلی (بین المللی و تجارت) بود
سوم: اشکانی و ساسانی: زبان : پهلوانی (قشون و شاه)/ آرامی (دولت و اداره)/ یونانی (بین المللی و تجارت) و /
چهارم: بعد از اسلام هم از قرن چهارم هجری ترکی( قشون و شاه و شعر) و فارسی( وزرا و اداره و مداحی و عرفان: شعر ) عربی ( دین، علم، فلسفه ، کلام ، تجارت و شعر) بود
حالا بصورت مدرن باید به سنت سه زبان داشتن رجوع کنیم: اول: هر ملیت یا خلقی زبان مادری خود را تاسطح دانشگاه از اول ابتدائی تحصیل کند / زبان مشترک یا رابط فارسی باشد: بعد ازچهار ابتدائی / دروس علمی ( ریاضیات + فیزیک/ شیمی/ بیولژی + اقتصاد و انفورماتیک ) حتما باید به انگلیسی تدریس شود از کلاس هفتم
بنطرمن مانند پاکستان، جهت رعایت دموکراسی، هر دهسال یکباردر مورد زبان مشترک رای گیری شود. اگر امروز زبان رابط یا مشترک را انگلیسی کنیم کارهای اداری مملکت فلج می شود. بیست سال بعد که اکثریت به انگلیسی مسلط شدند خود در مورد زبان رابط شان تصمیم خواهند گرفت، اما سیاست عملی ما را وادار می کند که زبانی که امور اداری را میتواند راه بیاندازد قبول کنیم که حالاجز زبان فارسی نیست
با تشکر ضیاء صدرالاشرافی**
درضمن آقای توکلی میتواننداز آقای ضیاصدربخواهند به سئوالات جواب دهد.
باور كن دوست كرد من شما شايد گوسفند نباشي اما آذربايجاني ها انسانند و حقشان غير قابل انكار.
آراز تورک گرامی متاسفانه بعضی از مدعیان مارکسیسم نه همه شان چون خیلی هاشان برای کسترش فرهنگ شهری وعقلانیت ومبارزه با دزدی و استعمار واستحمار در فلات میجنگند وضدیتی با جنبش رهایی بخش ملی در فلات ندارند همانطور که مشاهده کردید اساس را بر مبارزه با ناسیونالیسم رهایی بخش در فلات گذاشته اند وخوب است با صداقت موضع خودرا بیان کردند این افراد با مطرح اتنر ناسیونالیسسم در فضای سیاسی امروز فلات که حرفی پندارباف و اتوپیایی است میخواهند جلوی گسترش فرهنگ شهری و بومی وملی اقوام را بگیرند تا باز مردم زیر سلطه فرهنگ روستایی حاکم شیعه امت باقی بمانند و رعیت
این افراد از لفظ شهروند جامعه شهری وحقوق شهروندی بیمناکند و همیشه هواداران خودرا از افراد با فرهنگ پایین وغیر شهری عضو گیری میکنند همیشه به شهریگران لاییک کارا وپیشه ور به عنوان بورژوا که لغتی فرانسوی به معنی شهری است میتازند و میخواهند کارگران وکشاورزان را بجان شهریگران بیاندازند هیچ فرهنگ وهویتی بومی وملی برای مردم قایل نیستند هیچ نظام اخلاقی معرفتی راهم ندارند ارائه بدهند با هرنوع معنویت به اسم مادیگرایی می جنگند بر خلاف اسلافشان هیچ ضدیتی با دین داری و دین پرستی که اساس فرهنگ روستایی امروز مهاجم به شهرهای فلات است ندارند در زمان شورش 57 بخش روستاییفکر وفرصت طلب انها در کنار عقب افتاده ترین قشر روستاییفکر شیعه قرار گرفت وبا انها برای سهیم شدن درقدرت شریک شد وبه سرکوب بخش دیگر چپ های شهری که با فرهنگ ومنش روستایی مرزبندی وعناد داشتند پرداخت و آنهارا تروریست وضد انقلاب خواند هنوز هم کمونیست های روستاییفکر شیعه محافظه کار هیچ حمله ای به فرهنگ روستایی حاکم ومردم طرفدار ان که متحدان اصلی رزیم هستند نمی کند و در کنار احزاب روستایی اصلاح طلب برای حفظ رزیم روستایی وتمامیت جغرافیایی "امپراطوری ال علی ودهاتیان" تلاش میکند همه میدانند بخش زیادی از نویسندگان و کارگذاران و مشاوران رزیم کمونیست های روستایی ظاهرا تواب شده هستند به عنوان مثال تیم روزنامه کیهان همه کمونیست های روستایی هستند خیلی هایشان را می شود با اسم معرفی کرد که صلاح نیست ولی دوستان همه شاهد بوده اند که کمونیست های انترناسیونالیست شیعه در رزیم روستایی پست دارند رزیم برای مبارزه با جنبش رهایی بخش ملی و چپ شهری ازین افراد هم در داخل هم درخارج استفاده میکند وبه انها حقوق ومواجب میدهد مردم هم از نقش مزورانه ودین پرورانه کمونیست های شیعه دین پرور انترناسیونالیست اگاهند وانهار ا بسیار مقصر میدانند همین افراد بودند که رزیم روستایی فعلی را به دامان استعمار چین مدعی کمونیسم انداختند وخیلی از افراد وارداتچی از چین تاجران کمونیست شیعه هستند که تولید مولد داخلی را با واردات خود منهدم کردند وبسیاری از کارخانه ها را تعطیل و کارگران فلات را بیکار کردند این ها همیشه با افزایش سرمایه در فلات مخالف بودند وفلات را مستعمره کشورهای مدعی کمونیسم میخواستند که بلاخره موفق شدند وفلات را مستعمره چین مثلا کمونیست کردند.خمینی هم انترناسیونالیست بود وهمیشه بزرگترین دشمن خودرا ناسیونالیست ها میدانست مردم باشرف و اگاه فلات همیشه به سیاست های انتر ناسیونالیستی رزیم روستایی و فقیر پروری واوباش پروری جهانی رزیم با سرمایه های ملی تاخته اند هر جا بروی مردم شهریگر می گویند چرا سرمایه ها در فلات سرمایه گذاری در تولید صنعتی وکشاورزی نمی شود وبه کشورهای افریقایی اسیای میانه عراق لبنان امریکای لاتین فلسطین وجاهای دیگر میرود همه مردم باشرف بومی واگاه وشهریگر فلات در شهرها وروستاها در عطش یک حکومت ملی در ایالت خود می سوزند هر رزیمی بخواهد هرنوع نظام پان وانتر ناسیونالیستی را بر انها تحمیل کند و سرمایه های ایالات انهارا خرج سیاست های جهانی وپان گرا بکند مردم با او نیرد خواهند کرد چه پان اریایی چه پان تورک پان کورد چه پان شیعه پان عرب یا پان اسلامی مردم حکومت ملی بومی ومقتدر در ایالات زادگاه خود میخواهند واز خواسته خودکوتاه نخواهند امد ونخواهند گذاشت سرمایه شان برای هیچ قوم یا ملت یا کشور یا دین یا ایدئولوژی خارج از محدوده فلات هزینه شود.Yeki ino jaam kone ...
ما ملت فارس آریایی پاک نژادیم و عین ملت و خون یهودیان که بر گزیدگان خدا بر زمینند اصیل و پاکیم ( اشارت بر تورات ). پارسها و خون مقدس آریایی کی با خون بربر صحراگرد ترکستان یا عرب برابر است؟ پس شما ترک زبانهای اورمیه و اردبیل و تبریز به زندگی در کنار ملت و تمدن کهن پارس فخر کنید و خیل هم خوشحال باشید که اگر شما تجزیه طلبان کرد و ترک و عرب شده و بیچاره اگر خواست و قدمی اضافه بردارید قدمهایتان توسط ارتش آریا مهری هخامنشی و مردمان اصیل آریایی از شهرهای شیراز و اصفهان و مشهد و تهران آمده و پا هایتان شکسته خواهد شد و زبان هاتان حلق آویز.
پاینده دو ملت کهن آریایی پارس و ملت یهود اسراییل
آآقای تبریزی شما همه مسایل را تفکیک و با دیگاه مختص خود هر دو جهان بینی را متقاوت از هم تجزیه تحلیل نمودید . اما من یکی دیگر سخنی ندارم ولی شما نقاط مثبت یک ناسیونالیت را از دیگاه خودتان را بیان نکردید که حداقل بدانیم آیا در تمام ابعاد دیدگاهی ما ناسیونالیست ها حتی یک مورد مثبت وجود ندارد ؟! که ما دلملن به یک مورد خوش باشد...؟! همه چیز در ناسیونالیسم مخرب و ارتجاعی است ؟! اما اجازه دهید برایتان یک آرزوی خوشی نمایم با هشتاد میلیون ایرانی شیعه اسلامی و از سر تا پا در دین پرورش یافته امت اسلامی امید دارم شما مارکسیست اصیل و همشهری روشنفکر در بعد سقوط رژیم آخوندی حداقل بتوانید تنها 1 درصد از جمعیت ایران را با خود همراه کنید و بتوانند حداقل یک کرسی نمایندگی فکری "مارکیستی "در پارلمان داشته باشید. اما با ملتی که من می شناسم و خود هم جزیی ار آن بودم می ترسم
و شک دارم که حتی ملت شهید پرور و غزه پرور و دین باور ایران به همفکران شما رای دهند اما اگر یک صندلی هم از سوی جبهه فکری شما در مجلس وجود داشت من آن روز خوشحال خواهم شد وامیدوار...!!!کور شودهر آنکه نتواند دید
موفق باشید
جناب بی نام ونشان،نه تنها مهم بلکه لازم وضروری است که با ادعاهای پورپیرارجواب داد ودلیل بامنطق آوردوالا باانگ زدن وتحقیرگفته های پورپیراردرزمینه کذائی وساختگی بودن تاریخ ایران ازبین نمیرود.اگربساین آذرگشنسب،سایت نازی های
وطنی مراجعه کنید(نوشتخ های شما درآنجاهم هست)خواهیددیدکه سخن گ.یان پان حاکم نودشاله انگلیس سازفارس چیزی بجزتهمت ندارد.
بخشی از گفتگوی تلویزیون سوئیس با نوام چامسکی، دانشمند و روشنفکر آنارشیست یهودی تبار آمریکائی///
انتقاد اساسی شما به سیاست خارجی آمریکا چیست؟ آیا می توان آن را به یک اصل تقلیل داد.اعراب با ایران خوب نیستند اما آن را خطر نمی دانند!/// ترجمه رضا نافعی
ــ انتقاد اساسی من به رفتار آمریکاست، چنان که گوئی جهان متعلق به آمریکاست و این که هر کس در برابر این دعوی مالکیت بایستد باید جلو او را گرفت . نگاهی به سرخط جراید در باره ایران می افکنیم و یک پرسش ساده را مطرح می سازیم. چرا ایران باید یک تهدید باشد؟ حکومت این کشوربیمار است، اما بسیارند کشورهائی که حکومتی بیمار دارند. عربستان سعودی، مهمترین همپیمان آمریکا در منطقه، حکومتی بمراتب بد تر از ایران دارد، آن چیست که ایران را به یک عامل خطر تبدیل می کند؟ بنظر افکار عمومی در اروپا اسرائیل بزرگترین منبع خطر است. افکار عمومی در کشور های عربی اسرائیل را خطر عمده و آمریکا را دومین منبع خطر می داند. جهان عرب از ایران خوشش نمی آید ولی آنرا برای خود خطرناک نمی داند. پس چرا آمریکا و همپیمانهایش چنین شیفته این اندیشه هستند که ایران خطرناک است؟ ما برای این پرسش پاسخ هائی داریم: پاسخ هائی از پنتاگون و سیا، سازمان اطلاعاتی آمریکا. در گزارش های آن سازمان ها در باره وضعیت امنیت جهانی می توان آن را دید، من از آنها نقل قول کرده ام، روزنامه ها چیزی در این باره نمی نویسند ولی این گزارش ها علنی هستند ومی توان به آنها مراجعه کرد. در آنجا ایران بعنوان خطری که باید جدی گرفته شود معرفی شده است، در درجه اول به این دلیل که آن کشور احیانا می تواند وسیله ای برای ترساندن آمریکا تولید کند، می گویند تولید سلاح اتمی بخشی از استراتژی آن کشور برای ایجاد وحشت است. آنها تاکید می کنند که امکان ایران در بکار بردن استراتژی قدرت محدود است، ایران دارای یک استراتژی دفاعی است، و نمی تواند اعمال قدرت کند ولی احتمالا می تواند سلاحی برای ایجاد وحشت تولید کند. منظور ما از این حرف چیست؟ منظور این است که : ما نمی توانیم ایجاد ترس را تحمل کنیم. چون ما باید دستمان باز باشد تا همه جا و هر جا که می خواهیم، بدون محدودیت، قدرت و خشونت بکار ببریم. بعبارت دیگر جهان متعلق به ماست. این در مورد چالش چین و آمریکا هم صادق است. ایراد های زیادی می توان از چین گرفت. همسایگانش از رشد اقتصادی و همچنین از جنگ طلبی آن راضی نیستند ولی آنچه ما را اذیت می کند این نیست. مسئله ما یک مسئله کلاسیک است که دوراهه امنیت نام دارد . یعنی چین و آمریکا هر دو دارای یک نیاز حیاتی هستند. این نیاز آن دو است که با یکدیگر تصادم می کند و این نیاز از جمله آن چیزهائیست که اغلب به جنگ انجامیده. این نیاز حیاتی چیست؟ برای چینی ها کنترل آبهای نزدیک به سواحلشان است، که راههای اصلی تجاری آنها هستند. حمل و نقل نفت از خاورمیانه به چین از این راه صورت می گیرد. آمریکا هم می خواهد این آبها را کنترل کند . این چالش نه مربوط به کاریبیک است و نه اتلانتیک شرقی، صحبت بر سر کنترل آبهای نزدیک به چین است. کنترل این آبها از سوی چین برای آمریکا تحمل ناپذیر است. نگاهی بیفکنیم به بحران کوبا در حدود 50 سال پیش، که واقعه مهمی بود و می توانست جهان را نابود کند. در نقطه اوج این بحران در 27 و 28 اکتبر 1962 خروشچف نخست وزیر اتحاد شوروی برای پایان دادن به بحران به کندی رئیس جمهور آمریکا پیشنهاد کرد اگر آمریکا راکت هائی را که از مدت ها پیش در ترکیه مستقر ساخته از آنجا خارج کند او هم حاضر است راکتهای خود را از کوبا بازگرداند . کندی مخالفت کرد. در این مورد او فقط با انعقاد یک قرار داد سری موافق بود. راکتهای آمریکا کهنه شده بودند و خود کندی قبلا دستور جمع آوری آنها را داده بود. جای آنها را می بایستی موشک های های قاره پیمای کروس میسایل بگیرند، که در دریای مدیترانه مستقر بودند، موشک هائی که در واقع انهدام ناپذیر و بسیار خطرناک تر بودند. ولی او می بایستی این اصل را تحکیم کند که این مائیم که حق داریم هدف مورد نظر را با سنگین ترین سلاحها و هزارن سرباز محاصره کنیم ولی دیگران حق ندارند بیرون از منطقه تحت حکومت خود موشکی مستقر سازند. این به آن معنی است که جهان متعلق به ماست . این شیوه عمل قدرت های بزرگ است که شیوه معمولی آنهاست. آمریکا کشوریست غیر عادی اما فقط به این دلیل که قدرتمند است. قرارداد های 1945 به آمریکا قدرتی دادند که در تاریخ جهان نظیر نداشت. گرچه امروز آمریکا دیگر آن قدرت را ندارد معهذا هنوز هم قوی است.
ــ بازگردیم به چالش اسرائیل و فلسطینی ها. شما، در اصل یهودی، هستید. یک پیشداوری شایع این است که یهودیان مقیم آمریکا تعیین کننده سیاست خارجی آمریکا هستند. آیا این نظر را تایید می کنید؟
ـ آنچه در این مورد می توانم بگویم این است که اگر علائق لابی یهودی با اهداف مرکز قدرت در آمریکا همآهنگ باشد، این لابی تقریبا بانفوذ است ولی اگر خواست آنها مغایر با اهداف آمریکا باشد، دیگر نفوذی ندارند. در این مورد می توان از نمونه های متعددی یاد کرد. یکی از آنها در همین روزها 30 ساله شد. در حمله اسرائیل به لبنان 20 هزار نفر کشته شدند و جنوب لبنان در واقع ویران شد. این اشغال از حمایت ریگان برخودار بود، ولی اواسط ماه اوت دولت آمریکا متوجه شد که این جنگ برای علائق آمریکا زیانبار است . ریگان به بگین نخست وزیر اسرائیل دستورداد جنگ را پایان دهد. بگین از این تصمیم بسیار ناراضی بود چون او عرفات را محاصره کرده بود و چیزی به از بین بردن او باقی نمانده بود. ولی ریگان به بگین دستور داد که جنگ را تمام کند و بگین جنگ را تمام کرد. اسرائیل یک کشور کوچک است که به آمریکا وابسته است. از این نمونه ها فراوان است. اگر آمریکا خواستار انجام کاری نباشد جلوی آن را می گیرد.
http://www.youtube.com/watch?v=S5pURkeWmFo
اقلیم کردستان هم دست موساد در ترور دانشمندان هستهای
اقلیم کردستان هم دست موساد در ترور دانشمندان هستهایکردستان عراق نهتنها به مکانی امن برای جاسوسان موساد تبدیل شده است، بلکه حتی رژیم صهیونیستی توانسته است در این مکان پادگان نظامی هم به راه بیندازد. چندی پیش روزنامه فرانسوی (لوفیگارو) با ارایه دلایل و شواهد متعدد اعلام کرد که منطقه کردستان عراق به اتاق عملیات موساد برای ضربه زدن به عراق و سایر همسایگان این کشور تبدیل شده است.
کردستان عراق نهتنها به مکانی امن برای جاسوسان موساد تبدیل شده است، بلکه حتی رژیم صهیونیستی توانسته است در این مکان پادگان نظامی هم به راه بیندازد. چندی پیش روزنامه فرانسوی (لوفیگارو) با ارایه دلایل و شواهد متعدد اعلام کرد که منطقه کردستان عراق به اتاق عملیات موساد برای ضربه زدن به عراق و سایر همسایگان این کشور تبدیل شده است.
یکی از سوالاتی که همواره ذهن افکار عمومی و همچنین مسئولان ایرانی را به خود مشغول کرده این پرسش است که حملات تروریستی علیه دانشمندان ایرانی از کدام ناحیه صورت میگیرد و آبشخورش کجاست. هرچند تقریبا سازمان جاسوسی- نظامی موساد عامل اصلی شهادت دانشمندان هستهای ایران معرفی شده است اما همواره نحوه حضور جاسوسان تروریست موساد در داخل خاک ایران از بحثهای بحثبرانگیز در میان عوام و خواص بوده است.
برخی با ارایه این تحلیل که آذربایجان محل آموزش و برنامهریزی موساد برای انجام عملیات در خاک ایران است نظریات خود را ارائه دادند اما هرگز این ادعا، با مستندات دقیقی همراه نشد تا این پرسش همچنان باقی بماند که جاسوسهای تروریست از کدام مرز جغرافیایی وارد ایران شده و در چه محلی آموزشهای لازم را برای انجام عملیات ضدایرانی دیدهاند. سوالی که حیدر مصلحی چند روز پیش و در اظهاراتی پاسخ آن را داد. اگرچه با اظهارات وزیر اطلاعات بازهم کشور آذربایجان مورد توجه قرار گرفت.
چرا که اسرائیل با توجه به نزدیکی آذربایجان به ایران نگاهی استراتژیک به توسعه حوزه نفوذ خود در جمهوری آذربایجان داشته و این امر را با برنامهای دقیق و فارغ از تبلیغات در حال پیشبرد دارد. اما بررسیها نشان داد که باید اصل قضیه را در جای دیگری جستوجو کرد؛ اقلیم کردستان. وزیر اطلاعات در این زمینه تصریح کرده بود: «رژیم اشغالگر قدس از خاک یک اقلیم مجاور خاک ما حداکثر بهرهبرداری را کرده است، حتی در آنجا پایگاه آموزش تروریستی و پادگان نظامی در اختیار دارد.
ستاد عملیاتی مشترک امریکا، انگلستان و رژیم اشغالگر قدس در همانجا مستقر است وعلیه کشور ما سناریوهایی را طراحی و اجرا میکند. البته یقین داریم که این وضع با اطلاع و با اجازه دولت این کشور نیست، همچنین در اطلاعات جمعآوری شده درباره دو شبکه اخیر ملاحظه شد که تروریستها بهراحتی و به فراوانی از خاک یک کشور همسایه برای رفت و آمد آزادانه به سرزمینهای اشغالی و برای نقل و انتقال اسلحه و مواد انفجاری استفاده میکنند.» …
… این مسئله تا جایی پیش رفته است که خیلیها بر این باورند که کردستان عراق نهتنها به مکانی امن برای جاسوسان موساد تبدیل شده است، بلکه حتی رژیم صهیونیستی توانسته است در این مکان پادگان نظامی هم به راه بیندازد. بدون شک برای این ادعای جمهوری اسلامی شواهدی نیز وجود دارد. چندی پیش روزنامه فرانسوی (لوفیگارو) با ارایه دلایل و شواهد متعدد اعلام کرد که منطقه کردستان عراق به اتاق عملیات موساد برای ضربه زدن به عراق و سایر همسایگان این کشور تبدیل شده است.
این روزنامه فرانسوی با انتشار گزارشی با ارایه ادله متعدد نوشت که شمال عراق اتاق عملیاتی موساد برای اجرای عملیاتهای مختلف علیه عراق و کشورهای همسایه آن است. در حالی که منابع خبری ماههای اخیر از تحرکات و نفوذ گسترده رژیم صهیونیستی در منطقه کردستان عراق پرده برداشته بودند، اما اینبار منابع آگاه فاش کردند که اماراتیها هم به این توطئه پیوستهاند.
همزمان با تحلیل روزنامه «لو فیگارو» فرانسه برخی منابع آگاه خبری در عراق فاش کردند که دستگاه جاسوسی موساد توانسته است گروهها و شبکههای تروریستی را برای انجام عملیات جاسوسی و ترور در این منطقه یعنی کردستان عراق، مستقر کند. هر چند که مقامات کرد این گزارش را تکذیب کردند اما منابع آگاه مذکور بهطور مشخص از تلاش موساد برای انجام عملیات جاسوسی در این منطقه برای ضربه زدن به ثبات و امنیت جمهوری اسلامی ایران خبر دادند.
این منابع تاکید کردند که موساد بعد از نفوذ گسترده خود در کردستان عراق در تلاش است تا با کردهای ایران در این منطقه ارتباط برقرار کند و بعد آنان را فریفته و اطلاعات مهم و دقیقی از ایران کسب کند. منابع خبری تاکید کردند که هدف موساد از جمعآوری اطلاعات از کردهای ایرانی، تنها برای انجام عملیات تروریستی در خاک ایران علیه اهدافی است که برای رژیم صهیونیستی بسیار با اهمیت و استراتژیک به شمار میرود. از جمله این اطلاعات، اطلاعاتی راجع به دانشمندان هستهای ایران و مراکز مهم و حساس این کشور به شمار میرود.
همچنین همزمان با افزایش تنش میان تهران و واشنگتن با اعلام آغاز غنیسازی ۲۰ درصد توسط ایران و ترور یکی دیگر از کارشناسان هستهای، «جرج مالبرونو» سرمقاله نویس مشهور روزنامه فرانسوی «لو فیگارو» به گفتههای یک مقام امنیتی عراقی استناد کرده و مینویسد که امریکا و رژیم صهیونیستی از همکاری مخالفان کرد ایرانی مقیم کردستان عراق برای ضربه زدن به منافع جمهوری اسلامی سود میبرند. فیگارو مینویسد: امریکا و اسرائیل از طریق حضور در کردستان عراق، حجم عملیات خرابکارانه خود بر ضد تاسیسات هستهای و همچنین ترور دانشمندان اتمی ایران را افزایش دادهاند.
شبکه الجزیره نیز چندی پیش در گزارشی فاش کرد که تیمهای اطلاعاتی ـ امنیتی رژیم صهیونیستی از زمان اشغال عراق توسط نیروهای امریکایی در شمال عراق حضور مستمر داشته و فعالیت خود را با نیروهای اشغالگر هماهنگ میکنند. این تیمها مامور برپایی ایستگاههای اطلاعاتی و شنود بسیار پیشرفته در منطقه شمال عراق بودند تا از این مناطق تمامی منطقه خلیج فارس، خاورمیانه و بهویژه ایران را زیرنظر بگیرند.
شاید بتوان گزارش روزنامه یدیعوت آحارونوت مربوط به اول دسامبر سال ۲۰۰۵ را مهمترین گزارش در رابطه با فعالیتهای جدید رژیم صهیونیستی در عراق و منطقه دانست. در این گزارش آمده بود که شرکتهای اسرائیلی در منطقه دور افتاده در شمال عراق مرکزی را تحت نام موقعیت Z شهرت یافته، ایجاد کردهاند و این مرکز هماکنون کاربردی آموزشی دارد. به نوشته آحارنوت، واحدهایی از نیروهای نخبه صهیونیستی عملا از سال ۲۰۰۴ از طریق مرز ترکیه وارد شمال عراق شدهاند.
این افراد معمولا زیر پوشش عناوینی چون مهندس راهسازی یا کارشناس کشاورزی وارد کردستان عراق میشوند و به کار آموزش کردها در این منطقه میپرداختند تا اینکه کردها دریافتند که نیروهای اطلاعاتی ایران از حضور و فعالیت صهیونیستها در موقعیت Z مطلع شدهاند. از این رو از بیم دستگیری یا ربوده شدن صهیونیستها این مرکز را تعطیل یا به منطقه دیگری منتقل کردند.
«وین مادسون» خبرنگار مشهور امریکایی در گزارشی مستند حاوی اسناد محرمانه که در وبگاه شخصیاش منتشر کرده، با اعلام اینکه تلآویو قصد دارد برای تحقق رویای اسرائیل بزرگ بر کردستان عراق مسلط شود، نوشت: سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) مسیحیان کلدانی را با همدستی گروههای مزدور و با هماهنگی شبهنظامیان کرد میکشد و قتل آنها را به القاعده نسبت میدهد تا زمینه آوارهسازی اجباری مسیحیان کلدانی و تخلیه این مناطق برای اجرای طرح اسرائیل برای تسلط بر آنها فراهم شود.
کردستان عراق بر اساس بسیاری از گزارشهای امنیتی و رسانهای یکی از مهمترین پایگاههای موساد در منطقه است. رژیم صهیونیستی در مدت اخیر در تحولاتی در منطقه مرزی غرب ایران دست داشته که از جمله آن میتوان به زمزمه استقلال کردستان عراق از دولت مرکزی در سال جاری، انتقال ریاست اقلیم کردستان عراق از مسعود بارزانی به نوشیروان بارزانی، گسترش حضور صهیونیستها در این منطقه و فراری دادن طارق الهاشمی، معاون مجرم رئیسجمهور عراق به پایتخت رژیم صهیونیستی در منطقه خلیج فارس اشاره کرد.
نقش بارزانی در توسعه روابط کردستان عراق با تلآویو
نشریه لفین، از نشریات معتبر و کثیرالانتشار کردستان عراق، در آخرین شماره پارسال خود، مصاحبهای با عرفان قانعی فرد، مورخ کرد با روزنامهای فرانسوی، مبنی بر انتشار ۱۲ کاست از صدای نخستین رهبر حزب دمکرات کردستان عراق، در شبکههای ماهوارهای را منتشر کرد که وی در آن اظهار داشت: این کاستها که مربوط به سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ هستند، سندهای تاریخی به شمار میروند که با فراهم شدن زمینههای لازم، بهزودی از یک شبکه ماهوارهای منتشر میشوند.
این مورخ تاریخ که کتاب «پس از ۶۰ سال» را در کارنامه خود دارد، با اشاره به سخنان مصطفی بارزانی، از سرکردگان جنبش ملیگرای کرد در عراق و فرمانده عملیات مسلحانه برای استقلال کردستان عراق که پدر مسعود بارزانی بود- در این ۱۲ کاست، افزود: مصطفی بارزانی در این کاستها میگوید: «به روابط داشتن با انگلیس باوری ندارم، اما رابطه ما و اسرائیل بدان جهت بوده که دستمان به خیلی از جاها برسد و بدون امریکا و اسرائیل به جایی نمیرسیم.»
همچنین بنا بر خبر رسانهها مسعود بارزانی «تصمیم دارد در مقابل امضای توافقنامه تبادل نمایندگی دیپلماتیک بین منطقه کردستان و تلآویو، از این رژیم هواپیما خریداری کند. یک سایت خبری کرد مخالف، با افشای این موضوع تاکید کرد، مسعود بارزانی قبلا گفته بود که «برقراری روابط راهبردی با اسرائیل جرم نیست، و بسیاری از کشورهای عربی با اسرائیل ارتباط دارند.»
از سوی دیگر، منابع کرد نزدیک به جریان اسلامی، از دیدار «منصور» فرزند مسعود بارزانی با «راکاد موفاییل» از فرماندهان نظامی اسرائیل و «بنیادین مونتاری» مسئول هماهنگی روابط اسرائیل با کردستان عراق خبر داد. بر اساس این گزارش، در جریان این دیدار که یک ساعت و نیم طول کشید، راههای توسعه روابط دوجانبه نظامی، امنیتی و امکان استفاده مسئولان این منطقه از تجارب رژیم صهیونیستی بررسی شد.
بنا بر خبر دیگری که اخیرا خبرگزاریها منتشر کردهاند برادر کوچک رئیس منطقه کردستان به همراه معاون وزارت پیشمرگه این منطقه برای توسعه روابط دوجانبه با اسرائیل، بهطور محرمانه به تلآویو سفر کرد. به گزارش «النخیل»، «سهاد البارزانی» برادر کوچکتر «مسعود البارزانی» رئیس منطقه کردستان عراق به همراه «شیروان علی» معاون وزارت پیشمرگه، برای توسعه روابط دوجانبه میان منطقه کردستان و تلآویو بهطور محرمانه به فلسطین اشغالی سفر کردهاند.
یک منبع آگاه بلندپایه منطقه کردستان با اعلام این خبر گفت: سهاد البارزانی که در حال حاضر در پست مشاور نظامی وزارت پیشمرگه کردستان فعالیت میکند به همراه معاون این وزارتخانه به اسرائیل سفر کرده است تا درباره توسعه روابط دوجانبه میان منطقه کردستان و تلآویو بهویژه در بخش نظامی با مقامات صهیونیستی رایزنی کند.
چندی پیش نیز یک هیئت از اسرائیل به منطقه کردستان سفر کرده بود که پسر بارزانی از آن استقبال به عمل آورده بود. برخی رسانههای عربی با انتشار این خبر و عکس آن اعلام کردند که این دیدار نزدیک یک و نیم ساعت طول کشید و طی آن تمامی راهکارهای موجود برای توسعه روابط دوجانبه نظامی و استفاده از تجارت اسرائیل در این زمینه مورد بررسی قرار گرفت.
بنابراین جای هیچ شبههای نیست که بارزانی میکوشد با جیرهخواری اسرائیل و امریکا آرزوهای دور و دراز خود را محقق کند. غافل از اینکه جمهوری اسلامی دفاع از امنیت خود را صرفا در مرزهای خود پیگیری نمیکند و عنداللزوم بر اساس راهبرد منطقی «تهدید در برابر تهدید» حراست از امنیت ملی را در خارج از مرزها هم دنبال خواهد کرد و ضرب شستی نشان خواهد که در چشم بر هم زدنی کاخ آمال دور و دراز بارزانی را فرو خواهد ریخت.
حضور صهیونیستها در کردستان عراق چیزی نیست که دیگر بر کسی پنهان باشد وبا وجود اطلاعات گاها ضد و نقیض در رابطه میزان رخنه صهیونیستها در کردستان عراق تقریبا هیچ کارشناس مطلع از اوضاع عراق و منطقه نمیتواند این حضور را انکار کند. برخی از تحلیلگران این روابط را در سطح روابط عاشقانه مستمر میدانند وحتی برخی از اطلاعات از وجود نمایندگی دایم رژیم صهیونیستی در منطقه کردستان عراق آنهم مدتها پیش از سقوط بغداد حکایت دارند.
در پایان میتوان اینگونه بیان کرد که مهمترین اقدامات و فعالیت سیاسی رژیم صهیونیستی در اقلیم کردستان عراق، برقراری ارتباط با رهبران و عناصر بانفوذ اکراد عراقی و برقراری روابط دیپلماتیک با این اقلیم و در نهایت جذب و بهکارگیری افراد همسو با اهداف صهیونیستی در بدنه سیاسی عراق خلاصه میشود.
منبع: ملت آنلاین
برچسبها: اقلیم کردستان، بارزانی، ترور دانشمندان هسته ای، موساد، موساد در عراق، کردستان
مطالب مرتبط
وقتی ریاض با موساد همکاسه شد
چگونگی ترور رضائینژاد و دستگیری عوامل آن از زبان وزیر اطلاعات
افشاگری دو تحلیلگر صهیونیست از جزئیات ترور دانشمندان هستهای
عوامل خارجی در ترور دانشمندان هستهای ایران دست دارند
موساد: ۱۲هزار سرباز ارتش عراق را کشتهایم
افشای جزئیات طرح ترور بشار اسد
لیونی: با ارتباط جنسی اطلاعات میگرفتم
چرا عربستان از دانشمندان ایران میترسد؟
قابل توجه پان فارسیستها: من یک استقلال طلب آذربایجانی (بقول شما تجزیه طلب) هستم. ولی برای دکتر صدرالشرافی فدرالیست احترام فوقالاده ای قائل هستم. از او خیلی چیزها یاد گرفته ام . او یکی از افتخارات آذربایجان ماست.
در قسمت دوم مقاله مسایل مطرح شده از سوی دوستان- در رابطه با متن- مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت و به پرسشها نیز پاسخ خواهم داد.
بجای آنگ به افراد دلیل بیاورید ادعاهای ایشان نادرست است؛
کامنت سوم """ درک فرصتها """ ملتی که بازوی نظامی آن، از بازوی اقتصادیش نیرومندتر باشد، محکوم به شکست است، مگر اینکه این کمبود را با قرار گرفتن در کنار "" قطبهای قدرتمند اقتصادی منطقه که در سمت درست تحولات قرار گرفته اند، جبران کند """ ملت شریف کردستان مخالف هر گونه عملیات تروریستی است، به همین دلیل پ ک ک هیچ جایگاهی در بین مردم کردستان ندارد، پرسش تاریخی ملت کرد : """ چرا حماس با درک شرایط دنیا و منطقه سوریه را ترک میکند و در واقع به اسد پشت میکند ولی در همان زمان پ ک ک در کنار رژیم آدم خوار ایران و اسد قرار میگیرد؟ آیا این اشتباه تاریخی در آذربایجان غربی و اورمیه نیز در حال تکرار است؟
ناصر بناکننده معروف به ناصر پورپیرار با نام مستعار ناریا، عضو اخراجی حزب توده ایران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و ناشر این حزب پس از انقلاب، نویسنده، ویراستار و موسس نشر کارنگ است که کتابهای خود را ازطریق این موسسات نشر منتشر کردهاست. نظریات منحصر به فرد او در باب تاریخ ایران، پیش و پس از حمله اعراب به ایران، شاهنامه و فردوسی، سعدی و یهودیان بر خلاف تحقیقات دانشورانه و علمی تاریخی است. او اذعان دارد که بیسواد است.
.
ناصر پورپیراراز ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
ناصر بناکننده
ناصر بناکننده در دفتر انتشارات کارنگ
زادروز
۱۳۱۹ یا ۱۳۲۰ شمسی
تهران
محل زندگی
تهران
ملیت
ایرانی
تحصیلات
دانشگاه نرفتهاست.
پیشه
نویسنده و ویراستار
سالهای فعالیت
از دهه هفتاد خورشیدی به بعد
وبگاه
http://wwww.naria.ir
ناصر بناکننده معروف به ناصر پورپیرار با نام مستعار ناریا، عضو اخراجی حزب توده ایران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و ناشر این حزب پس از انقلاب، نویسنده، ویراستار و موسس نشر کارنگ است که کتابهای خود را ازطریق این موسسات نشر منتشر کردهاست. نظریات منحصر به فرد او در باب تاریخ ایران، پیش و پس از حمله اعراب به ایران، شاهنامه و فردوسی، سعدی و یهودیان بر خلاف تحقیقات دانشورانه و علمی تاریخی است. او اذعان دارد که بیسواد است.
ناصر پورپیرار تاریخ ایران را «ساخته دست یهودیان» معرفی میکند. او اعتقاد دارد که هخامنشیان قومی خونریز و وحشی بودند که «به دستور و مزدوری یهودیان» بر ایران چیره شده و آنچنان نسل کشی کردهاند که تا ۱۲ سده بعد از ظهور اسلام، جنبندهای در جغرافیای فرضی ایران نمیزیستهاست. او بخش اعظم امپراتوری هخامنشی و تمام امپراتوری اشکانی و ساسانی را انکار نموده و مدعی است که آئین زرتشتی وجود نداشته، ایرانیان تا پیش از اسلام به هیچ دینی معتقد نبوده و کتاب اوستا در همین اواخر در هند نوشته شدهاست. او حمله اعراب به ایران را سرآغاز تاریخ ایران دانسته و میراث فرهنگ ایران را مرهون اعراب جاهلی میداند. ولی در عین حال، همه منابع مکتوب سه قرن ابتدایی ظهور اسلام را جعلی دانستهاست. متخصصان زیادی ردیههایی بر نظریات یگانه پورپیرار نوشتهاند و بسیاری نیز نظرات او را بیارزشتر از آن دانستهاند که نقد شود.
پورپیرار زبان فارسی را بیمایه توصیف میکند،فردوسی را مزدور میخواند، سلمان فارسی را زائیده توطئه یهودیان دانسته و گلستان سعدی را معیوب و ناقص میشمارد. به ادعای او سعدی هیچگاه از شیراز خارج نشده و همه سفرهای سعدی جعلی است. پورپیرار از چپیهایی است که مدتی پس از انقلاب ایران در زندان بوده و تواب شدهاست. موسسه انتشاراتی او مورد عنایات مخصوص وزارت ارشاد بوده و با موسسه بنیاد نور (زیر نظر محسن رفیقدوست) ارتباط مالی و کاری دارد. البته وبگاه رسمی او را جمهوری اسلامی ایران پالایش (فیلتر) کردهاست.
این فیلم را بفرستید به در بار آقای خامنه ای
جالب است که هرچه شخصیت علمی و فرهیخته است مورد تهاجم پان ترکیست های نژاد گرا قرار می گیرد در صورتی که خود اینها جز چند کاربر کم سواد، هتاک و پر ادعا چیزی برای عرضه ندارند. پان ترکیست ها با دانش و منطق میانه ای ندارند و فقط از نژاد و تبار دم می زنند و خود را به آذری ها می بندند در حالیکه هم میهنان آذری نیز برای اندیشه نابخردانه پان ترکیست ها هیچ ارزشی قائل نیستند و همین موضوع پان ترکیست ها را خشمگین تر می سازد.
عزیز یئنلیک:
ئوز سیاسی تفسیرلریننن دلخوش اول، بیز کوردلره دا " الله کریم" دیر!.
سیز ددیگیز گیبی: " جوجهلاری پاییزدا سایاللار"!. « با تفسیر های خودتان دلخوش باشید، برای ما کردها خدا کریم است. به قول شما جوجه را آخر پاییز میشمارند.ترجمه از - ایران گلوبال»
آقای موحدی عزیز، آیا شما پورپیرار را در زمینه ای که حرف می زند صاحب تخصص می دانید؟ اگر جواب مثبت است لطفا نظریات ایشان را درباره جعلی بودن زبان ترکی، مهاجرت ترکزبانها در دویست سال گذشته به ایران و همچنین خالی از سکنه بودن ایران تا حدود دویست سال پیش (و جعلی بودن تمام تاریخ ایران و البته آذربایجان تا اواخر قاجار) را هم در اینجا درج کنید. آیا می دانستید که از نظر ایشان زبان مادری شما از جعلیات یهود است و یک زبان ابتر و بی ریشه و جعلی و می مایه حساب می شود؟
لطف کنید نظریات ایشان در باره زبان ترکی را هم در اینجا درج کنید
از این شخص (ناصر پورپیرار) فرد آگاه تری نداشتید که در باره تاریخ ایران " آگاه سازی" کنید؟! این آقای پورپیرار که هیچگونه تحصیل دانشگاهی و اعتبار علمی ندارد مدتهاست که در داخل ایران هم رسوا شده و سخنانش مورد ریشخند همگان است، یکی از"استادان " بی مایه جمهوری اسلامی از جنس قرائتی و رحیم پور ازغدی و روازاده که وجه مشترکشان اظهارات شگفت آور بی پایه در تبلیغ ایدئولوژی جمهوری اسلامی است. نگاهی به زندگینامه وی در ویکی پدیا بیندازید تا کمی نسبت به شخصیت "استاد" تان آگاهی یابید.
""" تحلیلی پیرامون جنگ اسرائیل و حماس، برندگان و بازندگان """ خروج از سوریه برای حماس دشوار بود، ولی شقاوت اسد در کشتن مخالفان و حمایت دنیای عرب از مخالفان رژیم اسد هاماس را وادار کرد که از سوریه خارج شود.این خروج از سوریه به اتخاذ سیاست جدید در کادر رهبری حماس انجامید که "" نزدیکی به دنیای سنی از جمله قطر، ترکیه و مصر "" بود. این یعنی حماس از سیاست "" افراطی "" خود عدول کرده خط مشی "" میانه رنو "" رااا دنبال خواهد کرد. با آتش بسی که بین اسرائیل و حماس بسته شد، حماس به عنوان یک نیروی تاثیر گذار در مساله فلسطین ظهور کرد که با "" مصر، ترکیه و قطر "" سیاست میانه رو را برای تشکیل دولت فلسطین به جلو خواهد برد. "" اسرائیل "" با این جنگ حماس را به عنوان نمایندهٔ فلستینان بر صدر نشاند، این یعنی در صورت جنگ بین اسرائیل و ایران، جهاد اسلامی، حزبل الله و سایر گروهها توسط رژیم ایران
به عنوان نمایندهٔ فلسطینیان فرصت اظهار وجود نخواهند داشت، همچنین اسرائیل """" سپر دفاعی "" گنبد آهنین "" را سنجید و مردم را از توانائی آن آگاه کرد. ایران باز هم بازنده است. هشدار به پ ک ک که به عنوان بازوی رژیم ایران کنار اسد با مخالفان میجنگد.آقای صدر اشرافی میگوید هویت ملی من ایرانی است و زبان فارسی را در کنار هویت های دیگر جز این هویت ملی میداند ؛ برای همین هم این زبان را به عنوان زبان مشترک قبول دارند. البته من قصد مقایسه جناب صدر اشرافی با افشار یزدی ندارم اما این تز که زبان فارسی جز هویت ملی است ؛ همان ساخته پرداخته تئوریسنهای مثل افشار است و چیزی جدیدی نیست ،
جمهوری اسلامی وسردمداران آن هم زبان فارسی را جز ارکان ملی ایران میدانند. آقای صدر قطعا میدانند که زبان رابطه بلاواسطه با قدرت ، به زبان دیگر با قدرت دولتی دارد. زبان تنها یک وسیله گفتگو نیست بلکه درظرف معینی وسیله اعمال هژمونی است. آیا آقای صدر واقعا فکر میکنند که ملل ساکن در ایران از آن جمله آزربایجان زیر بار این هژمونی ؛ آن هم بعد از این خود آگاهی ژرف ملی آزربایجانی خواهند رفت. مگر نه اینکه زبان فارسی ابزار یکسان سازی در این ممالک محروسه ایران بوده است و شما این ابزار را همچونان پاسداری میکنید. آن هم به نام انسانییت. شما که به درستی از هویت های گوناگون صحبت به میان می آورید ولی وقتی به ملل ایران می آید ، یکباره میگوید من این را نمیپسندم و یکباره از تعاریف جامعه شناختی خارج شده و قضاوت سیاسی میکنید. آقای صدر شما ترجمه هگل به فارسی را خوانده اید ؟ فکر میکنم که حتما خوانده اید ؛ آیا میدانید کسی که با متن فارسی هگل بخواهد فلسفه بیاموزد هرگز او را نخواهد فهمید و به بیراهه خواهد رفت . آیا آثار فروید به فارسی قابل ترجمه هستند ؛ البته که نیستند و به کج فهمی های بسیار راه میبرند . شما اگر همه اینها را میدانید چرا باز در ایران فدرال خودتان به این زبان چسبیده اید. من دشمنی با هیچ زبان ندارم زبان هر کسی برای خود شیرین است . زبان فارسی مال فارسها باشد ؛ زبان تورکی هم مال تورکها . مگر ایران این باز مانده ممالک محروسه، فارسستان است که زبان مشترکش فارسی باشد. بدون شک آقای ضیا صدر زبان رسای یک فارس اندیش ایران است و با آن زبان اندیشه میکند و خودشان هم اقرار دارند که زبان ظرف اندیشه است و در این زمینه با هایدیگر هم نظر هستند. من هم با هایدگر صد در صد موافقم و من به زبان تورکی می اندیشم ؛ این ظرف اندیشه ها چشم اندازهای گوناگونی را پی می افکنند ؛ هم از این روست که من به ملت خودم و استقلال آن می اندیشم و این ملت را سوپ سیستم ایران یا زبان فارسی نمیدانم به باور من اندیشه دولت –ملت ایران در عرصه گفتمانی بر باد بنا شده و هم اکنون با بحران عمیق روبروست ؛ دوست ارجمند ما که هومانیست می اندیشند باید بدانند که باور دولت-ملت ایران تنها با زور و سرکوب قادر به حیات است ؛ در پایان ذکر یک نکته قابل اهمیت است که باور آقای ضیا صدر هیچ گونه زمینه ای در میان جنبش جاری و رهای بخش ملی آزربایجان ندارند و آقای ضیا صدر هم بارها گفته اند که تورک نیستند و تورک زبانند و زبان فارسی زبان ملی ایشان است. و همیشه از کسروی بعنوان " زنده یاد" نام برده اند. ما که بخیل نیستیم شاید پاسداران ایرانیت هم روزی از نام ضیا صدر را با نیکی یاد کنند .با احترام
باقر افشار
آقای صدر اشرافی میگوید هویت ملی من ایرانی است و زبان فارسی را در کنار هویت های دیگر جز این هویت ملی میداند ؛ برای همین هم این زبان را به عنوان زبان مشترک قبول دارند. البته من قصد مقایسه جناب صدر اشرافی با افشار یزدی ندارم اما این تز که زبان فارسی جز هویت ملی است ؛ همان ساخته پرداخته تئوریسنهای مثل افشار است و چیزی جدیدی نیست ، جمهوری اسلامی وسردمداران آن هم زبان فارسی را جز ارکان ملی ایران میدانند. آقای صدر قطعا میدانند که زبان رابطه بلاواسطه با قدرت ، به زبان دیگر با قدرت دولتی دارد.
زبان تنها یک وسیله گفتگو نیست بلکه درظرف معینی وسیله اعمال هژمونی است. آیا آقای صدر واقعا فکر میکنند که ملل ساکن در ایران از آن جمله آزربایجان زیر بار این هژمونی ؛ آن هم بعد از این خود آگاهی ژرف ملی آزربایجانی خواهند رفت. مگر نه اینکه زبان فارسی ابزار یکسان سازی در این ممالک محروسه ایران بوده است و شما این ابزار را همچونان پاسداری میکنید. آن هم به نام انسانییت. شما که به درستی از هویت های گوناگون صحبت به میان می آورید ولی وقتی به ملل ایران می آید ، یکباره میگوید من این را نمیپسندم و یکباره از تعاریف جامعه شناختی خارج شده و قضاوت سیاسی میکنید. آقای صدر شما ترجمه هگل به فارسی را خوانده اید ؟ فکر میکنم که حتما خوانده اید ؛ آیا میدانید کسی که با متن فارسی هگل بخواهد فلسفه بیاموزد هرگز او را نخواهد فهمید و به بیراهه خواهد رفت . آیا آثار فروید به فارسی قابل ترجمه هستند ؛ البته که نیستند و به کج فهمی های بسیار راه میبرند . شما اگر همه اینها را میدانید چرا باز در ایران فدرال خودتان به این زبان چسبیده اید. من دشمنی با هیچ زبان ندارم زبان هر کسی برای خود شیرین است . زبان فارسی مال فارسها باشد ؛ زبان تورکی هم مال تورکها . مگر ایران این باز مانده ممالک محروسه، فارسستان است که زبان مشترکش فارسی باشد. بدون شک آقای ضیا صدر زبان رسای یک فارس اندیش ایران است و با آن زبان اندیشه میکند و خودشان هم اقرار دارند که زبان ظرف اندیشه است و در این زمینه با هایدیگر هم نظر هستند. من هم با هایدگر صد در صد موافقم و من به زبان تورکی می اندیشم ؛ این ظرف اندیشه ها چشم اندازهای گوناگونی را پی می افکنند ؛ هم از این روست که من به ملت خودم و استقلال آن می اندیشم و این ملت را سوپ سیستم ایران یا زبان فارسی نمیدانم به باور من اندیشه دولت –ملت ایران در عرصه گفتمانی بر باد بنا شده و هم اکنون با بحران عمیق روبروست ؛ دوست ارجمند ما که هومانیست می اندیشند باید بدانند که باور دولت-ملت ایران تنها با زور و سرکوب قادر به حیات است ؛ در پایان ذکر یک نکته قابل اهمیت است که باور آقای ضیا صدر هیچ گونه زمینه ای در میان جنبش جاری و رهای بخش ملی آزربایجان ندارند و آقای ضیا صدر هم بارها گفته اند که تورک نیستند و تورک زبانند و زبان فارسی زبان ملی ایشان است. و همیشه از کسروی بعنوان " زنده یاد" نام برده اند. ما که بخیل نیستیم شاید پاسداران ایرانیت هم روزی از نام ضیا صدر را با نیکی یاد کنند .با احترام
باقر افشار
گرسنگی؛ عامل ترک تحصیل دانشآموزان گیلانی /فرزندان میرزا کوچک خان هنوز هم گرسنه اند غذایشان ضریح 14 میلیارد تومانی حسین در عراق شد و موشک های فجر به حماس و مساجد 400 میلیارد تومانی برای تهران نشین های نماز خوان کجاست تفنگ های جنگلیان تا ارتجاع حاکم بر تهران را نشانه بگیرد درتهران عروسی هایی میگیرند که دومیلیارد هزینه میبرد وهرنفر 300 هزار تومان خرج غذایش میشود اینها یعنی ایران یکپارچه که بچه های گرسنه گیلان باید تاوان یکپارچگی وسفره های رنگین اشرافیت مرکز نشین را بپردازند
«روز دوشنبه به بچهها غذا دادیم ولی الان دیگر امکانش نیست. ۲۵۰ دانشآموز دختر در مقطع راهنمایی و ابتدایی داریم که امکانات برای آنها فراهم است و مدرسه را ترک نکردهاند. تعطیلات پیشرو در ایام عاشورا و تاسوعا باعث شده بچهها به خانههایشان بروند که با اولیای آنها صحبت میکنیم تا مشکلات رفع شود.»ناتوانی در خرید مواد غذایی به دلیل نبود اعتبار مالی از سوی اداره آموزش و پرورش در حالی چند مدرسه شبانهروزی در استان گیلان را تعطیل و ۵۰ دانشآموز به دلیل گرسنگی مجبور به ترک تحصیل شدهاند که وزیر آموزش و پرورش در فرانسه به سر میبرد. دانشآموزان مدرسه شبانهروزی رانکوه املش، به دلیل نبود مواد غذایی مدرسه را ترک کردهاند.
ترک دستهجمعی مدرسه از سوی دانشآموزان و بازگشت به مناطق ییلاقی، البته منجر به واکنش مقامات محلی در گیلان شده است. یکی از مسئولان ارشد آموزش و پرورش در اینباره به «قانون» میگوید: «نبود غذا در مدارس شبانهروزی را تایید نمیکنم، اما اعتراف میکنم بازار دیگر برای فروش مواد غذایی به ما اعتماد ندارد.»
جیره ۲۵ میلیونی تامین نشد
وی تاکید میکند: «قبلا ماهانه ۲۵ میلیون تومان اعتبار خرید مواد غذایی (جیره غذایی) برای ۴۵۰ دانشآموز مدارس شبانهروزی در این شهر از سوی دولت تامین میشد که در حال حاضر این مسئله با مشکلاتی مواجه شده و کمبود و حتی نبود اعتبار مدارس شبانهروزی را دچار مشکل کرده است، اما باید گفت که وزارتخانه منکر دادن اعتبار نیست.» نبود اعتماد در بازار به دلیل فشارهای وارده بر اقتصاد کشور، کار را به جایی رسانده که فروش مواد غذایی مانند مرغ به مدارس شبانهروزی کشور با مشکلاتی مواجه شده و دانشآموزان مدارس شبانهروزی گیلان مجبور به خوردن نان و گوجه شدهاند.
وضعیت پیش آمده تابعی از شرایط اقتصادی تحمیلی بر کشور است چرا که به گفته این مقام آموزش و پرورش گیلان آنها قبلا از بازار خرید کرده و میتوانستند چهار ماه بعد پول را پرداخت کنند ولی الان دیگر این اعتماد در بازار وجود ندارد و برای مثال تهیه مرغ با وضعیت اعتباری فعلی برای آنها ممکن نیست.
این مسئول درباره این اتفاق اینگونه توضیح میدهد: «روز دوشنبه به بچهها غذا دادیم ولی الان دیگر امکانش نیست. ۲۵۰ دانشآموز دختر در مقطع راهنمایی و ابتدایی داریم که امکانات برای آنها فراهم است و مدرسه را ترک نکردهاند. تعطیلات پیشرو در ایام عاشورا و تاسوعا باعث شده بچهها به خانههایشان بروند که با اولیای آنها صحبت میکنیم تا مشکلات رفع شود.»
نان اما همیشه هست!
به گفته این مسئول آموزش و پرورش نان باید همیشه در خوابگاه باشد و این یعنی غذا وجود دارد. «ناگفته نماند ما در خانههای خودمان هم ریخت و پاش نداریم، ما با اطمینان میگوییم امکانات ما در خوابگاهها از خانههای بچههای دانشآموز بهتر است.»به نظر میرسد فشارهای شدید اقتصادی و نبود اعتبار مالی، مواد پروتئینی را از سبد خرید خوابگاههای دانشآموزی حذف کرده است. دانش آموزان مدارس هم آنطور که به «قانون» گفتهاند از خوردن نان خسته شدهاند. این در حالی است که این مسئول آموزش و پرورش میگوید: «مرغ در غذای بچهها وجود دارد و از ترکیبات پروتئینی استفاده میکردیم و چیزی از غذای آنها حذف نشده است، اما آن نظم گذشته دیگر از بین رفته است و ما با حداقلها مواجه شدهایم.»
مردم چاییکار املش که از تابستان سال جاری، محصولات کشاورزی خود را تحویل کارخانهها دادهاند هنوز پولی بابت آن دریافت نکردهاند و نمیتوانند هزینههای درخواستی آموزش و پرورش برای تحصیل فرزندان خود را تامین کنند. به گفته پدر یکی از دانشآموزان، وضعیت مردم در این مناطق بسیار سخت شده است، آنها نمیتوانند خرج دانشآموزها خود را بدهند و بچههای آنها در حال ترک تحصیل هستند.
شبانهروزیها فقیر شدهاند
نماینده مردم املش و رودسر در مجلس شورای اسلامی با اشاره به وضعیت مالی پیشآمده برای مدارس شبانهروزی سراسر کشور به «قانون» میگوید: «وضعیت پیشآمده در مدارس شبانهروزی استان گیلان که دانشآموزان مجبور به ترک تحصیل و فرار شدهاند، نتیجه کاهش هزینههای جاری است که اعتبارات جاری از۱۰۰ هزار میلیارد تومان به ۸۰ هزار میلیارد تومان کاهش داده شده و این کاهش شامل حال دانشآموزان املشی هم شده است.»
محمدمهدی رهبری تاکید میکند: «اعتبار و هزینهها به غیر از حقوق و مزایا کاهش پیدا کرده و به نظر میرسد اعتباری برای هزینههای دیگر ندارند و همین فشارهای اقتصادی مزایا را تا ۹۰ درصد کاهش داده است. وضعیت پیشآمده نتیجه کاهش هزینههای جاری است که در مدارس شبانهروزی کشور انعکاس پیدا کرده و به خصوص در منطقه ما نمود بیشتری داشته است.» وی تاکید کرد برای حل این موضوع با حیدری معاون پارلمانی وزیر آموزش و پرورش صحبت کردهایم که برای کل کشور اقدامی صورت بگیرد ولی هنوز نتیجهای به او اعلام نشده است.
بدهکاری ۳۰ میلیونی و تعهد کتبی
با این حال دانشآموزان به قانون گفتهاند علاوه بر مدرسه شبانهروزی امام صادق(ع)، مدرسه دخترانه فاطمیه نیز به چنین سرنوشتی دچار شده و یکی دو روز است که مدیران این مدرسه مشکلات تامین مواد غذایی دارند. همچنین یکی از معلمهای مدرسه امام صادق(ع) میگوید: «مدرسه شبانهروزی امام صادق (ع) بالغ بر ۳۰ میلیون تومان بدهکاری دارد و از اولیای دانشآموزان خواسته شده هر کدام ۴۵ هزار تومان پرداخت کنند.
این در حالی است که والدین مدرسه دخترانه فاطمیه دانشآموزان خود را به مدارس عادی بردهاند، چون توانی برای پرداخت هزینههای درخواستی مدارس را ندارند.» یکی از اولیای دانشآموزان هم میگوید: «برای مسئولان آموزش و پرورش و متولیان تعلیم و تربیت املش بسیار متاسفم که خودشان عاجز از تأمین غذا هستند ولی از دانشآموزان تعهد کتبی گرفته و آنها را روانه خانههایشان کردهاند و گفتهاند هیچگونه مسئولیتی در قبال ترک آنها از مدرسه ندارند.»
فرماندار: با استاندار مذاکره شده
همچنین مهدی جعفری، فرماندار املش در اینباره به رسانهها گفته که همه مدیران توان خود را برای رفع مشکلات مدارس شبانهروزی به کار میگیرند. وی تأکید کرده در مورد مشکلات مدارس شبانهروزی املش با استاندار مذاکراتی انجام شده و دستور کتبی به مدیرکل تجهیز و نوسازی مدارس برای تامین اعتبار از محل بودجه عمرانی صادر شده است. فرماندار املش مشکل عمده مدارس شبانهروزی این شهرستان را بودجه و اعتبار ناکافی برای تهیه غذای مناسب دانشآموزان عنوان کرده است./
پارس دیلی
زندگینامه دکتر ضیاء صدرالاشرافی از زبان خودشان
زندگینامه دکتر ضیاء صدرالاشرافی از زبان خودشانمتولد سال 1324، تعلیم و پرورش یافته و تحصیل کرده در شهر تبریزم، شهری که روحیه ای عمیق، جدی، حقیقت طلب و گاهی افراطی اش نتیجه قرار گرفتن در تقاطع دو جاده ابریشم بوده و هنوز بزرگترین بازار خاورمیانه را در اختیار دارد، ضمن آنکه از زمان "وهودان" معاصر سلطان محمود تا انقراض قاجاریه (1925) پایتخت یا ولیعهدنشین و مرکز حکومت و سیاست بوده است.
نه افتخار بلکه شانسی است که انسان در محل، خانواده و زمانی متولد شودکه هم امکان دسترسی داشته باشد به افرادی که هر یک گنجینه ای از دانش و بینش و ادب زمان خود بودند و هم شهر و امکانات زمان، پرورش استعدادش را ممکن سازد (البته تنها در زبان فارسی).
متولد سال 1324، تعلیم و پرورش یافته و تحصیل کرده در شهر تبریزم، شهری که روحیه ای عمیق، جدی، حقیقت طلب و گاهی افراطی اش نتیجه قرار گرفتن در تقاطع دو جاده ابریشم بوده و هنوز بزرگترین بازار خاورمیانه را در اختیار دارد، ضمن آنکه از زمان "وهودان" معاصر سلطان محمود تا انقراض قاجاریه (1925) پایتخت یا ولیعهدنشین و مرکز حکومت و سیاست بوده است.
نه افتخار بلکه شانسی است که انسان در محل، خانواده و زمانی متولد شودکه هم امکان دسترسی داشته باشد به افرادی که هر یک گنجینه ای از دانش و بینش و ادب زمان خود بودند و هم شهر و امکانات زمان، پرورش استعدادش را ممکن سازد (البته تنها در زبان فارسی).
بعد از اخذ دیپلم طبیعی(1344) در تبریز از دانشکده کشاورزی کرج (دانشگاه تهران) فارغ التحصیل شده(1348) و در دانشگاه تازه تاسیس بوعلی سینای همدان استخدامم کردند و همچون عضو هیئت علمی آن دانشگاه در سال 1355(1976 میلادی) جهت ادامه تحصیل به فرانسه آمده، در مونت پلیه از دانشگاه پل والری فوق لیسانس "فضای روستا ـ جغرافیای کشاورزی" گرفتم (1977میلادی)، بعد در انستیتوی ملی کشاورزی INA پاریس فوق لیسانس دوم را اخذ (1978) و تز دکترای خود را تحت نظر پروفسور مارسل مازوایه از دانشگاه سوربن گرفتم(1982).
رئیس بعد از انقلاب دانشگاه، یکجانبه تعهد تدریس ما را به دانشگاه فقط جهت ندادن یکسال حقوق مان در فرانسه لغو کرد! ـ موضوع "تز" من "تحولات روستایی در ایران ـ مثال همدان" است و چون روستاییان همدان آموزگاران من بودند تز و رساله خود را به روستاییان ایران مخصوصا همدان تقدیم کرده ام؛ که "بررسی تحولات ایل به ده و ده به شهر" تمام اقوامی است که از سرآغاز تاریخ به این کشور آمده و روستانشین و شهرنشین گشته و در صورت فراهم بودن اسباب بزرگی به تاسیس دولت محلی یا امپراتوری نائل آمده اند (از ایلامی ها تا هخامنشیان و برسد به سلجوقیان و . . .)
و اما در مورد زندگی شخصی، متأهل هستم و همسرم خانم الماس، دکترای سلول شناسی گیاهی از دانشگاه ماری کوری ــ پی یرکوری پاریس دارد و ما در حالی که مقیم فرانسه بودیم برای تحصیل دو فرزندمان در دانشگاه انگلیسی زبان دو سال پیش به کانادا آمدیم و در تورنتو ساکن شدیم.
از نوشته های دیگر من:
ـ کثرت قومی و هویت ملی ایرانیان در تریبون شماره 2 تا 6 چاپ سوئد است که جداگانه در ایران هم از طرف انتشارات اندیشه نو و به همت دوستی که آشنای ناشناس بود چاپ گردید.
ـ "خط و تغییر خط در سرزمین ایران و زبان مشترک و زبانهای مادری" از شماره 186ـ172 روزگار نو در پاریس
ـ روحانیت با جامه و لباسی ثابت و جامعه و ادیانی متغیر ـ روزگار نو، شماره مسلسل 229
ـ به شهادت تاریخ هیچ قوم و ملتی "تافته جدا بافته نیست" ـ روزگار نو
ـ افتخار نژادی و افتخار انسانی . . .
ـ و اخیرا درباره مسائل ایران در سایت های مختلف1
هر که با شما هم اندیش نباشد از اهالی چین است!
بودجه این تحقیقات را هم امیر قطر داده است؟
نوید اخگر: تفسیری بر پیوند مجاهدین خلق و وابستگی آنها(نقدی بر ده اندیشی های مجاهدین)
مسعود رجوی میگوید:"ما با عبا و عمامه و شخص خمینی، دعوا نداشتیم." بهمین منظور مسعود در کنار خودش کل سیستم آخوندی را حفظ میکند و سمبل آنرا هم آخوندی با عبا و عمامه بنام گنجی قرار میدهد که ایشان به نوبه خودش معتقد است که حجاب زن اجباری و جزو محکمات اجباری اسلام است( تلویزیون سیمای مجاهدین)
سیستم مجاهدین و مسعود نمیگوید دولت آینده و رسمی ایران دمکراتیک فردا چگونه میخواهد با حضور و وجود فتوا های مراجع عالیقدر اسلام عزیز! یک دولت مستقل بدون وابستگی باشد.
مسعود نمیگوید که چگونه میخواهد با حفظ آخوند از سهم امام و تمام این 11000 قلک گدائی امامزاده سازی های اسلامی در کنار عبا و عمامه مردم ایران را از خرافات امام و امام زاده بازی و گند مذهب نجات دهد. همچنان که شاه نگفت و نکرد و با ناز شستی که به خمینی و آخوند و مذهب داد و حمایتی که از امامان شیعه (امام رضاو حضرت عباس و کعبه معظمه! و .....)کرد نتایج تاریخی غیر قابل بازگشتی را بر سر مردم ایران آورد. زیرا به لحاظ علمی نمیشود ظرف سکولار داشت و این ظرف را با محتوای اسلام فاشیستی پر کرد.
امروز مسعود رجوی به رضا پهلوی میگوید "خودت را بعنوان رئیس جمهور ایران کاندیدا کن نه پادشاه ایران" زیرا حتمن تاریخ سلطنت گذشته ایران با خون و قتل و کشتار مردم توام است و سلطنت باز گشت ناپذیر است. اگر این موضوع را صحیح بدانیم و بعنوان یک فاکت تاریخی از مسعود رجوی بپذیریم باید به خودش بگوئیم که چه کسی بخود تو مجوز بازگشت دوباره مذهب اسلام را بعد از کشتار های خمینی و خامنه ای داده است؟ از سفسطه شورای ملی مقاومت و حکومت دمکراتیک در دست پیروان محمد و علی که بگذریم باید از مسعود رجوی بپرسیم مگر امامان مسلمان از حسن و حسین تا علی خلیفه مسلمین کمتر از شاه خون ایرانی ریختند و بر علیه بشریت جنایت کردند که تو هنوز مجوز مشروعیت دادن به آنها و آخوند را با این لباس متحد الشکل فاشیستی را میدهی و میگوئی ما با عبا و عمامه دعوا نداریم ولی به رضا پهلوی میگوئی از ادعایش کوتاه بیاید. رضا پهلوی ضمنی مرتب گفته که قرائت جدیدی از حکومت سلطنتی بر خلاف پدرش دارد. مسعود رجوی هم قرائت جدیدی از اسلامش دارد. مسعود بیاید به این تناقضات جواب بدهد و به جامعه بین المللی بگوید که مردم ایران پس از سی و سه سال کشتار همانطور که اروپا فاشیست های هیتلری را خلع لباس کرد و ممنوعشان نمود و درب های کمک های اقتصادی مفت خورانه را برویشان بست با آخوند و این لباس و قرائت اسلامیش و رهبران مسلمانی که بر اساس فاکت های تاریخی بدتر از شاه و حکومت سلطنتی خون مردم ایران را ریخته اند و قابل بررسی تاریخی هم هست وسوهان روح مردم شده چنین خواهد کرد؟ تا ادعایش را در مورد رضا پهلوی بشنویم و بپذیریم.
مسعود رجوی! رضا پهلوی ! از ادعاهای خود کوتاه بیائید تا مردم ایران به آزادی برسند در غیر این صورت آش تاریخی همان و کاسه تاریخی همان خواهد بود و بحث شکل و محتوا با مضمونی دیگر و با اشکالی دیگر در تاریخ ایران ادامه خواهد یافت.//////
آنکه میگوید که من با آن عبا عمامه ها دعوا ندارم گوش کن/
با خلافت با جهالت شیخ و مذهب من سر جنگی ندارم گوش کن/
مردم ایران اگر گویند ما اسلام نابت را نمیخواهیم از ما گوش کن/
دست از یاری مذهب یا که شیخ مرتجع بردار یکدم هوش کن/
جنگ مردم با همین وابستگی مذهبی با کُنه این عمامه است/
تا که شیخ مذهبی داری تو دولت را میان دولتش بی زور کن/
اینکه میگوئی که دعوای تو با وابستگیست من خنده ام خواهد گرفت/
توی دامان همین یک اقتصاد شیخ خوابی اقتصاد دیگرت بیهوش کن/
نبض هر آن حرکت وابسته در دست جهالت یا همین شیخ است و بس/
دولت وابستهء شیخان و جلادان خونریز تو را خلع لباس و ریش کن/
تا که شیخ مرتجع در مملکت عمامه داری میکند هر روز و شب/
نص و اصل آن ولایت بر سرت باشد برو در جان او خود را چنین تفتیش کن/
بحث فرم و محتوا را روز دیگر درس این کانون بکن تا بشنوند/
با بدون شیخ یا با شیخ راهی برگزین آنگه مرا بر خویش یا با خویش کن/
اخگر شاعر که میگوید ببند فیضیه را هر مرکز دزدی ملای دغل/
نشنوی امروز خواهم گفت فردا مردم ایران من را خوار یا آزاد کن/
بازداشت و انتقال هفت شهروند کرد به زندان دیزل آباد کرمانشاه
هفت شهروند کرد اهل روانسر طی پیجشنبه گذشته بازداشت و به زندان دیزل آباد کرمانشاه منتقل شدند.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز پنجشنبه ۲۵ آبان ماه ۷ شهروند اهل شهرستان روانسر توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان دیزل آباد کرمانشاه منتقل شدند.
این هفت شهروند کرد فؤاد انگشتان ٢٨ ساله فرزند علی، هادی آقایی ٢٨ ساله فرزند اسدالله، بختیار نظری ٣٢ ساله فرزند خدامراد، عادل مرادی ٣١ ساله فرزند احمد، غفار پرمور ٢٧ ساله، فارس احمدی ۴۵ ساله فرزند عبدالرحمن و رمضان مظفری نام دارند.
نامهی نصور نقیپور از بند ۳۵۰ زندان اوین
نصور نقیپور، زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ اوین، به تازگی نامهای برای یکی از دوستان خود نوشته است که متن آن در اختیار ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران قرار گرفته است. وی در این نامه ضمن تاکید بر خوشحالی خود در خصوص راهی که برگزیده است، توضیحاتی راجع به وضعیت سخت خود و دیگر زندانیان محبوس در این بند نیز میدهد.متن نامهی مذکور به شرح زیر است:
سلام
خوبی و سلامتیات اینجا از خواستهای حداکثری و همیشگی من است و دلم مثل گذشته که دیر به دیر میدیدمت برایت تنگ شده است. با این شروع نامه باید دانسته باشی که خوب و سر حال بودنات خواسته من از تو میباشد و دوست دارم همیشه روزگار شاد و سبز باشی.
دوست عزیز
زندان اگرچه مارا از دیدت همدیگر محروم ساخته ولی دلهای ما هرگز از هم جدا نمیشود و ما بانزدیکی دلهایمان این را به دل بدزنگ روزگار ثابت کردهایم.
نسل ما نسلی میان دو هیچ است. هیچ از گذشته و یک هیچ مبهم از آینده و ما در این میانه همه جوانیمان را برای کوفتن راهی جدید به دو دست پیشکش کردهایم. البته خوشحالم که هنوز هم برای انتخابم افتخارآمیز زندگی میکنم و دلگرم به اینم که عزیزانی چون تو را هنوز هم از پس سالیانی دور در کنار خود دارم.
آنقدرها که اینجا سرم شلوغ است بیرون از زندان اینگونه نبود؛ صبحها پس از آمار صبحگاهی با روزنامه و چای تا حوالی ده صبح را سپری میکنم. از ساعت ده تا دوازده را به ورزش و فوتبال میگذرانم. مفیدترین ساعتهای اینجا بعد از ظهر است که در کلاسهای گروهی شرکت میکنیم. از کلاس زبان گرفته تا اقتصاد سیاسی˓ دموکراتیزاسیون˓ تحولات خاورمیانه˓ معرفی کتاب˓ جامعهشناسی و کلی نشست و گفتگوی جمعی.
طیف گسترده فکری اینجا یک جامعه مفید و حداکثری را ایجاد کرده است. از چپهای مارکسیسیتی تا ملی مذهبی و از لیبرالها تا اصلاح طلبان و از حقوق بشریها تا فعالان کرد و ترک و جنبش سبز و ملی گراها و اقلیتهای دینی و همه و همه تنها به سبب دیگر گونه اندیشیدنشان اینجا گرد هم جمع هستند.
صمیمیت و آگاهی جو غالب اینجاست و ما همه تلاش خود را میکنیم تا از این تهدید فرصتی برای پیشرفت ایجاد کنیم.
دوست مهربانم
روی دیگر سکه اینجا سختی هاییست که وجود دارد. هواخوری کوچکی که اگر همه ۱۶۰ نفرمان در آن باشیم شاید نیم متر به هر کداممان برسد. اتاقهای هشت در هشت که بیست نفر در هرکدام اقامت داریم. من در اتاق یک و در تخت طبقه سوم کنار پنجره هستم. عرض تخت کم است و اگر کتاب و لباسم را حساب کنم فقط برای دراز کشیدن جا هست و بدلیل قد بلندم یا سرم به میلهها میخورد و یا پاهایم. بدلیل کیفیت پایین غذا مجبوریم گاهی برای خودمان غذا بپزیم و این باعث میشود که مناسبات فقیر و غنی که در جامعه وجود دارد به این هم سرایت کند اما با ایجاد سفرههای جمعی تا حد زیادی این فاصلهها را کم کردهایم.
باید مواظب باشیم مریض نشویم یا لااقل به بیماری دردسرسازی دچار نشویم چون وضعیت پیگیری و درمان اصلا مطلوب نیست. امکانات محدودی هم داریم که تماما توسط زندانیان متمول قبلی تهیه شده است از فرش و تلویزیون و یخجال گرفته تا وسایل ورزشی. به هیچ عنوان تلفن نداریم و من در این چهار ماه فقط یکبار ملاقات حضوری داشتهام. ملاقاتها بصورت کابینی و نهایتا نیم ساعت است که برای کسانی که فرزند دارند و یا ملاقاتهایگاه بهگاه از شهرستان دارند خیلی سخت است. به دلیل فضای خیلی کم و تراکم انسانی بالا و محکومیتهای سنگین بچهها بسیار پایین است ولی صمیمت بینظیر و درک بالای جمعی همه این سختیها را تا الان کاملا مهار کرده است و ما هنوز و همچنان سرشت واقعی خود را که کشف راههای جدید و تلاش برای ساختن دنیایی جدید است را حفظ کردهایم.
دوست من
تاریخ آزادی مرا اول اسفند ۱۳۹۷ اعلام کردهاند و من بیآنکه امید به گشایشی و یا دلخوش به وعدهای باشم برای همه این مدت برنامه ریزی کردهام و تنها نگرانی من معصومه است که مطمئنم روزگار سختی را میگدراند. جهان ما تقابل واقعیتها و آزروهای ماست و تاب ما بسیار کمتر از هجمه واقعیتهای سهمناک بوده و هست و از اینکه همچون مردهای که دستش از دنیا کوتاه است حضورم در دنیای واقعی و زندگی از من سلب شده است سخت دلتنگ میشوم. دلتگ معصومه˓خانواده ام˓ تو و همه دوست داشتنیهای بیرون از زندان. در زمانهای که قاعده بر نفع خویش است ما اگرچه اندکیم ولی نفع مردم را بر نفع خویش گرامیتر داشتهایم و بیآنکه ادعای خوب بودن داشته باشم همیشه تلاشم بر تغییر مثبت به نفع دیگران بوده است. هفته هاست که در پی تغییر زاویه دید خود هستم و امیدوارم گه پس از آزادی همسر˓ برادر و دوست بایستهتر و شایسته تری باشم.
بغضم میآید.
دلتنگ و دوستدار دیدنات: نصور
یکشنبه ۷ آبان ۱۳۹۱ ۳۷: ۱۱ شب
احتمال درگیری دولت عراق و اقلیم کردستان شدت گرفت //////
به گزارش موکریان و به نقل از «الجزیره»:این درحالی است که ناظران نسبت به روی دادن درگیری میان ارتش عراق و نیروهای پیشمرگ هشدار داده اند.درپی افزایش تنش ها میان دولت عراق و مقامات اقلیم کردستان، چند گروهان از نیروهای پیشمرگ کرد از منطقه طوز خورماتو در مرز عراق و اقلیم کردستان به سمت کرکوک حرکت کردند.
گفته می شود پس از این تحرک نیروهای پیشمرگ، ارتش عراق نیز چندین یگان زرهی خود را به سمت کرکوک حرکت داده است.
در همین راستا، منابع امنیتی گفته اند که مقامات آمریکایی با طرفین اختلاف تماسی تلفنی برقرار کرده و آنها را آرام کرده اند، اما آرامش شکننده ای بر روابط طرفین حاکم است.
تنش ها پس از آن شروع شد که رهبران کرد مدعی شدند که نیروی ویژه ای به نام "نیروهای دجله" توسط دولت عراق تشکیل شدند که در مناطق مورد اختلاف مستقر شده و برای تعامل با این مناطق طرح هایی در دست اجرا دارند.
این درحالی است که دولت عراق نیز می گوید که کردها به رهبری بارزانی و از طریق صدور نفت، منابع اقتصادی کلانی را به دست آورده و در تلاش هستند خود را مسلح بسازند تا در نهایت نیز مناطق کرکوک و دیگر مناطق نفتی را به کردستان ملحق کنند.
1.جمعیتهای ایرانی که با زبانهای غیر از گروه زبانهای هندواروپایی تکلم میکنند به ویژه جمعیت آذری زبان ساکن در فلات ایران ریشه ژنتیکی مشترکی با اقوام ترک زبان ساکن در کشور ترکیه و اروپای شرقی ندارند و بر عکس «شاخصهای تمایز ژنتیکی» آنها (مانند FSt) با سایر گروههای ساکن در فلات ایران به ویژه فارسی زبانان نزدیک به صفر است که نشانگر ریشه ژنتیکی مشترک آنها در اعماق تاریخ ایران است. [۲]
1.جمعیتهای ایرانی که با زبانهای غیر از گروه زبانهای هندواروپایی تکلم میکنند به ویژه جمعیت آذری زبان ساکن در فلات ایران ریشه ژنتیکی مشترکی با اقوام ترک زبان ساکن در کشور ترکیه و اروپای شرقی ندارند و بر عکس «شاخصهای تمایز ژنتیکی» آنها (مانند FSt) با سایر گروههای ساکن در فلات ایران به ویژه فارسی زبانان نزدیک به صفر است که نشانگر ریشه ژنتیکی مشترک آنها در اعماق تاریخ ایران است. [۲]2.عموم اقوام و گروههای جمعیتی ایرانی که در ایران امروزی (و حتی فراتر از مرزهای سیاسی فعلی ایران) ساکن هستند، علیرغم اینکه دارای تفاوتهای جزئی فرهنگی هستند و حتی گاه به زبانهای مختلف هم سخن میگویند، دارای ریشه ژنتیکی مشترکی هستند و این ریشه مشترک به جمعیتی اولیه که در حدود ده تا یازده هزار سال پیش در قسمتهای جنوب غربی فلات ایران ساکن بوده بر میگردد.بر پایه این گزارش آریاییها اقوامی مهاجر از سرزمینهای دیگر که در حدود چهار هزار سال پیش به ایران مهاجرت کردهاند نبودند بلکه این اقوام ساکنین بومی ایران بوده و از ایران در حدود ده هزار سال پیش به اروپا مهاجرت کردهاند.[۳]
اعتراضات وسیع فعالین کورد علیه کنفرانس پراگ این اعتراضات بحدی وسیع است که کمتر اتفاق افتاده فعالین کورد در همهی کوردستان اینگونه موضع گیری کرده باشند در زیر فقط یک قطره از دریای اعتراضات فعالین کورد است به کنفرانس پراگ این اعتراضات تمام صفحات فیس بوک و سایتهای کوردی را پر کرده
بیانیە جمعی از فعالان سیاسی و مدنی شرق کردستانکنفرانس "اتحاد برای دمکراسی در ایران" کە در روزهای ١٧ و ١٨ نوامبر ٢٠١٢ در پراگ برگزار شد، اگرچە با شعار تلاش برای ایجاد اتحاد میان نیروهای اپوزسیون ایران آغاز بە کار کرد، اما آنچە شاهد بودیم تکرار همان گفتمان مسلط در میان نیروهای معروف بە "اپوزسیون سراسری ایران" بود، گفتمان سلطەجو و تمامیت خواهی کە هیچ وقعی بە حقوق ملتهای ساکن ایران (و از جملە کرد) نمی نهد و هموارە در کار حذف و انکار گوناگونیهای ملی، اتنیکی، زبانی و مذهبی در راستای ایجاد واحدی متمرکز و یکدست و یک رنگ و یک زبان بە نام "ایران یکپارچە" است. ناگفتە پیداست کە این نگرش نمیتواند هیچ سنخیت و همخوانی با مطالبات برحق و مبارزەی پیگیر ملت کرد داشتە باشد، ملتی کە خواهان بە رسمیت شناختە شدن زبان و فرهنگ و هویت مستقل خود بودە و مشکل بنیادینش با حاکمان ایران از همان تفاوتها و انکارشان از سوی دستگاه قدرت، سرچشمە گرفتە است.
ملت کرد در ایران برای رسیدن بە حقوقی کە برای خود مشروع میداند و تمامی نورمهای انسانی و بین المللی مشروعیت آن را تایید می کنند، هموارە بە دنبال چارەجویی از طریق دیالوگ و گفتگو بودە است و نرخ گفتگو را هم بە سنگین ترین وجە ممکن، یعنی با فدا کردن رهبران بزرگ خود پرداختە است.
پس از آن باب دیالوگ با حاکمان ایران بستە شدە و تنها پل پیوند میان کردستان و ایران کە احتمال ادامە حیات با ساکنین این کشور را در آیندە ممکن می نمود، بخشی از اپوزسیون جمهوری اسلامی بود کە از سوی احزاب کردی بە عنوان "اپوزسیون دمکراتیک ایران" معرفی شدە و اگرچە دارای کمترین سازماندهی بودە و اساسا نیروی قابل توجهی بە شمار نمی آمدند، با این وجود احزاب کرد برای پیشبرد همصدایی و اتفاق نظر در راستای سقوط و نابودی جمهوری اسلامی و رسیدن بە ایرانی دموکراتیک کە در آن ملت کرد بە عنوان ملتی حاکم بر سرنوشت خود و سهیم در ادارە کشور شناختە شود، با این بخش از اپوزسیون پراکندەی ایرانی وارد همکاری شد.
احزاب و سازمانهای کرد با وجود سابقەی طولانی و تجربەهای بسیار در مبارزە و توانایی سازماندهی و دارا بودن شناسنامە و اعتبار در صحنەی بین المللی، وارد گفتگویی چندین سالە با اپوزسیون پراکندەی بە اصطلاح سراسری ایران شد، اپوزسیونی کە مشی مبارزاتیش را از خادمان دیروز و پریروز جمهوری اسلامی وام گرفتە و خود فاقد هرگونە ابتکار و توانایی است. نتیجەی این گفتگوها کە آخرین مورد آن کنفرانس پراگ بود چیزی نبودە غیر از آشکار شدن حقایقی انکار ناپذیر در مورد این دموکراتیک ترین بخش از اپوزسیون ایران :
١- حاکمان و اپوزسیون بە اصطلاح سراسری ایران (بە انضمام تمام جبهەها و جناحهایش) با وجود مشکلات بسیاری کە با یکدیگر دارند، در یک مورد همصدا و هم رای هستند و آنهم انکار حقوق ملی کرد و از جملە حق ابتدایی تعین سرنوشت است، بە این معنا کە هیچ تفاوتی میان حاکمان ایران و اپوزسیون این کشور در این مورد وجود ندارد و در صورت سقوط جمهوری اسلامی، پیش آمدن وضعیتی مشابە وضعیت غرب کردستان کاملا محتمل است. این اپوزسیون کە متشکل از بازماندەهای رژیم شاهنشاهی و راندە شدگان جمهوری اسلامی است بنا بر خاستگاهشان بسیار طبیعی است کە فاقد باور و ذهنیت دمکراتیک بودە و بر همین اساس شایستەی دیالوگ نیستند.
٢- نە حاکمیت ایران و نە اپوزسیونش هیچیک با هدف حل مشکلات بە پای میز مذاکرە نمی آیند و هدفشان بیش از هرچیز پیدا کردن نقاط ضعف طرف مقابل بە منظور انگشت نهادن بر آن در راستای تضعیف هرچە بیشتر اوست، بە عنوان مثال این مورد در این کنفرانس آشکارا از سوی یکی از سخنرانان بیان میشود، زمانیکە نیروی شمال (پ ک ک) را بە عنوان مشکلی معرفی میکند کە احزاب شرق باید در برابرش بایستند و مبارزەی خود را معطوف مقابلە با آن کند، و از این طریق در صدد آنند کە از راه جنگ افروزی میان احزاب و سازمانهای کرد، نقشی همانند نقش جمهوری اسلامی ایفا کردە و نیروی کرد در دیگر بخشهای کردستان را بە عنوان نیروی دشمن معرفی کنند!
٣- هم حاکمان ایران و هم اپوزسیون آن فاقد پرنسیپهای لازم برای گفتگو و مذاکرە هستند، جمهوری اسلامی با ترورهایش و اپوزسیون آن با صدور بیانیەهای یک جانبە در خلال گفتگویی چند جانبە این را ثابت کردە اند، اپوزسیون بە اصطلاح سراسری ایران بە دلیل نداشتن نیرو و شناسنامە و جایگاه بین المللی تنها بە منظور روایی بخشی بە نشستهای خود احزاب و سازمانهای کرد را دعوت کردە، بدون آنکە وزن شایستە را برای نمایندگان کرد در نظر بگیرند، در پایان بدون اطلاع و نظرخواهی دربارە متن و فحوای آنچە بیانە اختتامیە نامیدەاند، این بیانیە را بە عنوان نتیجەی کنفرانس قرائت کردەاند، بیانیەای کە در آن هیچ اشارەای بە حقوق ملتهای ایران نشدە و اساسا آن را بە فراموشی سپردە است.
بە همین دلیل ما بە عنوان بخشی از فعالان سیاسی و مدنی کردستان ضمن آنکە محتوای بیانیەی مذکور را بە شدت محکوم میکنیم، انتقاد جدی خود را بە دلیل کم اهمیت انگاشتن اساسی ترین حق ملت کرد کە حق تعیین سرنوشت میباشد، در مقابل احزاب و سازمانهای کرد قرار دادە و از آنها میخواهیم کە با در نظر گرفتن آنچە بە آن اشارە شد و توجە بە وظیفەی خود بە عنوان پرچمداران مبارزە در کردستان، بە مذاکرەی بی نتیجە با اپوزسیون ناتوان و بە اصطلاح دموکراتیک جمهوری اسلامی خاتمە دادە، و از ادامەی سیاست خودکم بینی در برابر گروهی انسان فاقد پایگاه و فاقد نیرو کە ابتدایی ترین پرینسیپ های گفتگو را نیز در نظر نمیگیرند، خودداری کنند، چرا کە این نوع سیاست ورزی از سویی بە پایگاه خود آنان در کردستان صدمە زدە و از سوی دیگر بە پایین آمدن وزن و اعتبار احزاب و سازمانهای کرد بە لحاظ سیاسی می انجامد.
جمعی از فعالان سیاسی و مدنی شرق کردستان
دکتر آوات علیار-امریکا
ابراهیم فرشی- آلمان
جمیل کولاهی- نروژ
گلالە کمانگر- نروژ
عدنان هنرور-آلمان
سورکیو زکی- سوئد
جمال نجاری- فرانسە
جواد حیدری- کردستان
کاوس عزیزی- دانمارک
ابراهیم قزاق- آلمان
جمشید بهرامی- آلمان
آگری بالکی- نروژ
جمیل احمدی- نروژ
احمد صفا- انگستان
طاهر قاسمی- فنلاند
دیلان سعیدی- سوئد
آسو خبات- کردستان
عارف نادری- نروژ
هەیاس کاردو- استرالیا
فریدون ارشدی- آلمان
سامان فقە نبی- کردستان
افراسیاب گرامی- آلمان
میدیا بایزیدپور- کردستان
شیرکو جهانی اصل- سوئد
مسعود فتحی- کردستان
آرام عثمانی- فرانسە
هیرو مولودی- کردستان
کامران قاضی- سوئد
اسعد درودی- سوئد
حامد درودی- سوئد
عرفان رهنمون- نروژ
عبداللە ویسی- آلمان
فواد فتاحی- نروژ
ندا شهبازی- سوئد
سامرند فتوحی- سوئد
ارسلان یاراحمدی- کردستان
http://rojhelattimes.org/read.php?id=6087
آزربایجان هویت طلبی بنام ضیا صدرالشرافی ندارد. آقای ضیا صدر نه تبار ایرانی دارد و نه پاسپوررت ایرانی, بنا براین نمیتواند ملیت ایرانی هم داشته باشد.
شیرزن فلات مادر بومیان فلات مادرشهید ستار بهشتی کارگر اصیل شهریگر : رضایت نمی دهم؛ ستار به مرگ طبیعی نمرده؛ فرزندم را کشته اند
مادر ستاربهشتی در مصاحبه با سحام نیوز؛ در پاسخ به سوالی در خصوص علت سکوت خانواده طی چند روز اخیر، از تحت فشار بودن خانواده خود توسط ماموران خبر داد.مادر ستار در این مصاحبه می گوید: “ماموران به ما گفتند که مصاحبه نکنید و تهدید کردند که مصاحبه نکنید و حکم بازداشت دخترم را نیز داشتند.”
ماموران امنیتی روز دفن پیکر ستار در رباط کریم و در لحظاتی که خواهرش در حال مصاحبه با سحام بود، برای لحظاتی دستگیر و تهدید می شود که در صورت ادامه مصاحبه با رسانه ها، دستگیر خواهد شد.
مادر این شهید جنبش مردمی که به علت بیماری به سختی سخن می گفت، از کنترل منزلش توسط ماموران خبر داد.
وی از مسئولان امنیتی می پرسد: “چرا جنازه ستار را برای شستشو به خودمان تحویل ندادند؟ چرا برگه ی بازداشت دخترم را داشتند؟ چرا ماموران همه جا ما را تعقیب می کردند؟ تحت نظر داشتند؟ چرا کفن ستار خونی بود؟”
مادر ستار در این مصاحبه تایید کرده که کفن پسرش حین دفن خونی بوده است.
همچنین ایشان به نقل از نزدیکانش خبر داده که طی چند روز گذشته در محل امامزاده دوربین مداربسته ای نصب شده است و افرادی را که بر مزار ستار حاضر می شوند را تحت نظر دارند.”
مادر ستار بهشتی: “مسئولین باید صدای من را بشنوند، و به پرونده من رسیدگی کنند. من از خون بچه ام نمی گذرم.”
این مادر داغدار در واکنش به اظهار نظرهای منتشر شده در رابطه با اینکه ستار بهشتی به مرگ طبیعی فوت شده، افزود: “۳۵ سال سن داشت و حتی دارو مصرف نمی کرد. روز سه شنبه او را بردند و سه شنبه بعدش کشتن و خبر مرگ او را برای من آوردند.”
دو روز پیش، رئیس پزشکی قانونی در مصاحبه با خبرگزاری مهر، گفته بود که ستار بهشتی به مرگ طبیعی درگذشته است.
وی در خصوص پیگیری پرونده شکایت از قاتل و یا قاتلین فرزندش افزود: ” کسانی که صدای مرا می شنوند، پیگیر پرونده فرزند من باشند. ستار پرستار من بود، همه کس من بود و او را کشتند. من قبول ندارم که ستار فوت کرده؛ اصلا این حرف ها را قبول ندارم. بچه من کشته شده است.”
مادر ستار خطاب به مسئولان می افزاید: “مسئولین باید صدای من را بشنوند، و به پرونده من رسیدگی کنند. من از خون بچه ام نمی گذرم.”
وی از نهادها و سازمان های بین المللی به عنوان یک مادر داغدیده خواست تا پیگیر پرونده فرزندش باشند.
وی بارها در این مصاحبه تاکید می کند: “از خون ستار نخواهم گذاشت. از جان خود خواهم گذاشت اما از خون ستار نمی گذرم. از هیچ چیزی نمی ترسم و قبول ندارم که بچه ام {به مرگ طبیعی} فوت شده است. بچه من کشته شده است. بچه من با پای خود رفت و جنازه اش را تحویلم دادند.”
مادر ستار بهشتی از پیشنهاد پرداخت دیه فرزندش توسط ماموران خبر داد و افزود: “پیشنهاد دادند ولی من قبول نکردم. بچه من خونش پایمال نشود، من دیه می خواهم چه کنم؟ من قبول نکردم.”
وی در پایان این مصاحبه بر پیگیری پرونده فرزندش توسط مسولان و نهادهای بین المللی تاکید می کند و می گوید: “ستار بهشتی؛ به وجودش افتخار می کنم اما کشتنش؛ بچه مرا کشتند. صدای مرا به همه جا برسانید.”
ستار بهشتی، وبلاگ نویسی که اوایل آبان ماه بازداشت شده بود پس از چهار روز بازداشت در اثر شکنجه در بازداشتگاه نیروی انتظامی درگذشت.
ستّار بهشتی، کارگر و وبلاگنویسی بود که در تاریخ ۹ آبان ماه ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا دستگیر شد. او به اتّهام “اقدام علیه امنیّت ملی از طریق فعالیت در شبکه اجتماعی و فیس بوک” بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شده بود. در مدّت بازجویی به شدت از سوی پلیس فتا شکنجه شد و در همین جریان درگذشت و در امامزاده محمد تقی رباط کریم (محل زندگیاش) به خاک سپرده شد. بر اساس گزارش ثبت شده در روابط عمومی بهشت زهرای تهران، ستار بهشتی در ۱۳ آبان ماه فوت کردهاست. عموی ستار بهشتی در گفتگو با سحام نیوز گفته بود زمانی که از مسئولان، علّت مرگ را جویا شدند به آنها گفته شد: «خفه شوید و به شما ربطی ندارد.»
همچنین سحام در خبری از بازداشت موقت پزشک معاینه کننده ستار بهشتی در اوین خبر داده بود.
امروز قرار است گزارش نهایی پزشکی قانونی در خصوص علت مرگ ستار بهشتی اعلام شود.
کامنت دوم "" نگاهی به تحولات منطقه و دنیای کرد """ در کنفرانسی که در دوحه با شرکت مخالفان رژیم اسد برگزار شده بود، "" صالح مسلمان "" رهبر حزب دمکرات کردستان سوریه دعوت نشده بود، ائتلاف ملی سوریه "" با رهبری یک روحانی "" میانه رو "" ال خطیب "" تشکیل شد که بیدرنگ توسط همه کشورهای دنیا به رسمیت شناخته شد، """ شرایط جدید """ فقط رژیم ایران و حزب اتحاد دمکراتیک از کردستان سوریه این ائتلاف ملی را به رسمیت نشناخته.حزب اتحاد دمکراتیک که خیلی به "" پ ک ک "" نزدیک است در روز دوشنبه با ارتش آزادیبخش سوریه در شهر ال عین درگیر شدند و پ ک ک ۱۴ کشته داد. """ کسانی که قصد رسیدن به دریا و آبهای آزاد را داشتند بزودی خود را در محاصره دریای مشکلات خواهند یافت "". مالکی به نیروهای خود فرمان داده آماده حمله به کردستان عراق شوند و کردستان عراق هر لحظه امکان وارد شدن به جنگ داخلی را دارد. فراموش نکنید "
"" شرایط منطقه، قدرتهای منطقهایای آینده جغرافیای منطقه را شکل خواهند داد"". فکر میکنید ارومیه و آزربایجان غربی در کجای تحولات منطقهای جای میگیرند؟ چونکه کارشناسان ما درکی از اقتصاد ندارند ، بزودی جاده ابریشم با تکمیل خط آهن باکو، تبلیس، قارس عملاً منطقه را متحول خواهد کرد.