رفتن به محتوای اصلی

دمكراسی و مسئله ملی
30.11.2012 - 11:35

بعد از انتشار مقاله "چپ، ملت و مسئله ملی" از طرف اینجانب، دوست گرامی ما آقای یونس شاملی نیز نقدی بر این مقاله نوشته و در سایتها منتشر كردند. ایشان مسائلی در این جوابیه شان مطرح  كرده اند كه لازم دیدم جوابی  كوتاه را در این مورد به خوانندگان عزیز تقدیم كنم. البته بنده تلاش کرده ام  كه نقطه نظرات آقای شاملی را مورد نقد و كنكاش قرار دهم . اما پیش از آنكه وارد موضوع شوم بد نیست كه چند  كلمه ای پیرامون تیتر مقاله انتقادی ایشان كه در جای خود جالب توجه است، توضیحی دهم. عنوان مقاله انتقادی ایشان "آیا چپ ترك )آذربایجان(  می تواند با چپ فارس متحد شود؟ " است. بنظرم  ایشان  با طرح این سئوال می خواهد به خواننده القاء كنند كه چپ یك ملت نمی تواند با چپهای ملل دیگر متحد شود، در غیر این صورت این سئوال را هرگز بعنوان تیتر مقاله برنمی گزیدند. لابد ایشان در جواب این سئوالشان علامت منفی گداشته اند، والا، چنین تیتری را انتخاب نمی كردند. اما جواب نگارنده  به این سئوال مثبت است و لذا خطاب به دوست عزیزمان یونس می گویم كه دوست عزیز نه اینكه چپ ترك با چپ فارس می تواند متحد شود، بلكه برای امر مشخصی تمام چپهای همه ملل می توانند با هم اشتراك عمل داشته باشند. مثلا برای امر صلح و جهان عاری ازسلاحهای كشتار جمعی و غیره.

اینك به اصل موضوع می پردازم.

آقای شاملی در پاراگراف "تفاوت در ادبیات چپ مدرن و چپ سنتی" می نویسد:

من درباره مختصات ادبیات چپ سنتی در مقاله قبلی عنوان کرده ام  که این تفکر بیشتر به نیروی دافعه تکیه دارد تا به قوه جاذبه، همه  چیز را از دریچه توطئه مورد کنکاش قرار میدهد و عموما سطحی نگر و شعارگراست. ادبیات چپ سنتی اسیر پارانویاهای توطئه و از این زاویه و در واکنش به آن عموما به تهمت، تخریب، تمسخر و تحقیر تکیه میکنند. اما در مقابل آن ادبیات چپ مدرن بیشتر به قوه جاذبه، مدرنیستم و دمکراتیسم تکیه دارد. چپ مدرن دمکراتیسم را ابزاری برای توطئه دستیافتن به سوسیالیسم تلقی نمیکنند، بلکه به جوهره آن و اعمال اراده مردم در قدرت سیاسی باور دارند. برای چپ مدرن دمکراسی بدون سوسیالیسم قابل تحقق است، اما سوسیالیسم بدون دمکراسی غیرقابل تصور است. چپ مدرن در تضاد با چپ سنتی که حقوق بشر (وکنوانسیونهای الحاقی آن) را نفی میکند، آن را دستاورد تاریخ و جامعه جهانی تلقی میکند..."

دوست عزیز من در مقاله «چپ، ملت و مسئله ملی» بیشتر به تاریخچه مبارزاتی چپ در راه احقاق حقوق ملل در ایران پرداخته ام و مسئله ملی را در زمان و مكان مشخص بیان داشته ام، یعنی در عرض نزدیك به ۸۰ سال، چپ در مقابل راست كه هیچگونه حقی برای ملل قائل نبوده،  مبارزه كرده است. حالا من از شما سئوال می كنم در این مبارزه چپ به كدام توطئه و نیرنگ و یا دافعه دست زده است؟ لطفا اگر نمونه مشخص را سراغ دارید، بیان كنید.  همان چپ به اصطلاح "سنتی" شما، امر مهم ملل ساكن در ایران و راه مبارزه احقاق حقوق ملی آنها را بطور صریح نشان داده و امروز شما نیز كه عضوی از این گردان پیشاهنگ هستید بایستی افتخار كنید كه در مقابل نیروهای راست و مركزگرا برای این امر ایستادگی نموده و از حق ملل دفاع میكنید. چپ یگانه نیروی پویاست كه امروز فعالیت مبارزاتی خود را زیر  میكروسكوب گذاشته و با نقد دیالکتیكی خویش بیشتر پویاتر گشته و بنده  هیچ نیروی دیگری را در ایران سراغ ندارم كه اینچنین خود را به نقد كشیده باشد.

اما در مورد تقسیمبندی چپ، شما مرتکب اشتباه فاحشی شده اید. چون تقسیم بندی (چپ سنتی و نو) تقسیم بندی مكانیكی است، نه دیالکتیكی. شما با این عملتان، تمام گذشته چپ را زیر علامت سئوال می برید و ندانسته به مخالفین این نگرش امكان كوبیدن هر چه بیشتر را می دهید. چپ در ایران یك تاریخ هشتاد ساله و یا بیشتر را دارد. در این مدت طبیعی است كه اشتباهاتی نیز داشته است. و چنانكه می بینید، امروز خود را نقد دیالکتیكی می كند. چرا كه در فلسفه وجودی آن، عدالت اجتماعی قرار گرفته است و لذا این فلسفه هم جرأت نقد خود را به آن می دهد. كدام نیروئی را سراغ دارید كه خود را تا این حد مورد نقد و كنكاش قرار داده باشد؟ دوست عزیز! بیایید از این نوع تقسیمبندیها بدور باشیم. چونكه این نوع تقسیمبندی ها ره به جائی نخواهد برد. كلمات دافعه، توطئه و پسوندهای چپ نو، دمكرات و سایر را كنار بگذارید. با كاربرد این صفات، در ایرانی كه سالیان درازی زیر استبداد شرق بسر برده و همه ما به نوعی از این سم مهلك چشیده ایم، دمكرات نخواهیم شد. دمكراسی یك نوع فرهنگ است و برای برقراری آن فرهنگ هنوز خیلی باید مبارزه كرد. یك بار دیگر یادآور می شوم كه به اصطلاح چپ سنتی برای دمكراسی چه جانها كه نثار نكرده است. شما حتما به خاطر دارید كه رفقای ما در آن زمان  بخاطر همراه داشتن یك تكه كاغذ، در سیاهچالهای رژیم پهلوی زیر وحشیانه ترین شكنجه ها قرار می گرفتند. مگر میشود این تاریخ را فراموش كرد.

چپ در تاریخ مبارزاتی خود همیشه در پی فضای باز بوده، ولی رژیمهای دیكتاتور ایران هیچوقت به تحقق چنین شرائطی امكان نداده اند. چپ "سنتی" شما در طی تاریخ هشتاد ساله خود، غیر از چند سال فعالیت علنی، بقیه مدت را در خفا فعالیت كرده است. دوست عزیز! در اینجا مقصر كیست؟ چطور یك حزب سیاسی می تواند اغلب این مدت را زیر زمینی فعالیت كند؟ در نبود شرائط علنی طبیعی بود كه چپ بخاطر حفظ امنیت خود اساس مركزیت دمكراتیك را نمی توانست در تشكیلات برقرار كند و بنا براین بخش سانترالیسم تقویت می شد. اگر شرائط كشور برای فعالیت علنی مهیا بود، یقین بدانید كه حتما وضعیت طور دیگر می شد. هنوز هم حزبیت در ایران معنائی ندارد. حزب و جمعیت از طرف رژیم توطئه به حساب می آید.  امروز نیز چپ و نیروهای دمكرات در ایران چون فعالیت علنی ندارند، باز كل سیستم تشكیلاتی هر نوع حزبی بر مبنای سانترالیسم خواهد بود. شما لحظه ای خود را در كشور دیكتاتور زده ای كه حتی برای نفس كشیدن اجازه نمی دهد، تصور کنید. آیا می توانید چپ دمكرات باشید؟ چطور؟ اگر ممكن است، لطفا توضیح دهید. در جائیكه با هزاران نوع توطئه و ترفندهای رژیم روبرو هستید، چطور می توانید مبارزه بكنید؟ باز همانجا خواهید گفت كه ادبیات چپ سنتی توطئه گر و دافعه گر است؟ نه عزیز! برای حفظ امنیت خود، حتی ممكن است ایدئولوژی خود را نیز از دیده ها پنهان دارید. در مبارزه سیاسی فقط نظریه پردازی كافی نیست، سیاست پراگماتیستی جای هرگونه تئوری بافی را میگیرد. برای حفظ   امنیت تشكیلات همیشه خود را برای توطئه رژیم آماده می كنید تا از طرف آن ضربه نخورید. مبارزه در این چنین شرایطی، جائی را برای مباحثه سنتی و نو و یا با هر اسم دیگر باقی نمی گذارد.

امروز دشمن در هزاران  رنگ و شكل وارد میدان شده و برای محو فیزكی یك جریان و یا یك فرد متشخص و مترقی چنگ و دندان نشان میدهد. یكی را سنتی، دیگری را خائن یا فسیل، نادم، و یا با "اسمهای" رنگارنگ خطاب كرده و خود را دایه مهربانتر از مادر نشان می دهد. و با ترفندهای مختلف در تلاش است كه تمام مرزهای مشخص و تاریخی را مخدوش كند.

آقای شاملی عزیز! می توان در این رابطه ساعتها به بحث نشست و دهها برگ كاغذ را سیاه كرد. اما هدف من از این بحث این است كه ما بعنوان عضوی از گردان چپ كه بیشترین سال عمر خود را منحصرا به مبارزه صرف كرده ایم، بایستی بر آن ارج نهاده و پاسدارش باشیم.

اما چند جمله ای را در باره ایدئولوژی كه در این بخش از نوشته تان مطرح كرده اید خدمتان عرض میکنم . شما در قسمتی نوشته اید: "... ادبیات چپ مدرن بربنیاد مثبت نگری، استدلال و عقلانیت استوار است، در صورتیکه ادبیات چپ سنتی بر منفی نگری، شعار و یافته های ایدئولوژیک تکیه دارد. یافته هایی که عموما پایه در تئوریهای دولتهای کمونیستی (شوروی سابق، چین، آلبانی، کوبا و...) دارد..."

دوست عزیز! شما هیچ انسانی را در این جهان فاقد ایدئولوژی نمی توانید بیابید. ایدئولوژی مجموعه نظرات یك فرد و یا یك جریان اجتماعی- سیاسی است. پس دراینجا خطا رفته اید. امروز طرح ایدئولوژی زدائی خود یك نوع ایدئولوژی است. اما در اینجا با یك جمله تان موافقم كه نوشته اید: «چپ سنتی ایدئولوژیكی برخود می كند»، درست است، باید هم اینطور باشد. بدانید كه ایدئولوژی چپ جانبدار است بدلیل اینکه از حقوق اكثر افراد یك اجتماع دفاع می كند. شما به عنوان یك ماركسیست (اگر تابحال تغییر عقیده نداده اید) بدون ایدئولوژی جانبدار نمی توانید خود را بعنوان چپ مطرح كنید. شما حتما به اصول فلسفه دیالکتیك معتقد هستید و با مسلح شدن به این تئوری جهان را در حال دگرگون شدن و همه پدیده های اجتماعی را بطور نسبی می بینید. در اجتماع انسان را محور هر نوع نگرش قرار می دهید. انسان برای زیستن به این جهان پا نهاده و لذا، نوعپرستی بایستی اساس تفكر آنرا تشكیل دهد. از اینجاست كه چپ به هر پدیده اجتماعی برخورد مشخص زمانی و مكانی می كند. از آن متأثر شده و به آن تأثیر می بخشد.

آقای شاملی شما  نیز در تیترمقاله تان یك نوع ایدئولوژی را مطرح كردید، (آیا چپ ترك ...) اینجا در جواب این سئوال دو  نگرش یا دو نوع برخورد می تواند وجود داشته باشد، آری یا نه. هر كدام از این نظر برای خود استدلال خود را دارد. مگر شما با طرح این عبارت " آیا چپ ترك(آذربایجان) می تواند با چپ فارس متحد شود؟"، جانبدار برخورد نكرده اید؟ این جانبداری غیر از ایدئولوژری چیزی می تواند باشد. پس یقین بدانید كه انسان دارای ایدئولوژی است. اما چرا ایدئولوژی تخطئه می شود. كسانی كه ایدئولوژی زدائی می كنند، بدانید كه به عمد در تلاشند كه تمام مرزبندیها را مخدوش سازند.

در مورد این بخش نوشته تان: "از كدام چپ سخن می گوئیم؟" لازم به گفتن می دانم كه متشكرم از اینكه نقش چپ را در مسئله ملی تأیید كرده اید. اما باز در این بخش نظری را مطرح كرده اید كه بد نیست جند جمله ای راجع به آن بیان دارم. گویا من در نوشته ام همه را وامدار چپ كرده ام. دوست عزیز! كجا من چنین نظری را بیان داشته ام. من در مقاله ام، تنها طرح مسئله ملی از طرف چپ را در نوشته ام بیان داشته و نشان داده ام كه چپ در مقابل نیروهای راست و مركزگرا از این امر مهم دفاع كرده است، نه بیشتر. چرا شما از این برخورد مشخص نتیجه دیگری را استخراج می كنید. بدانید كه چپ به هر پدیده مشخص برخورد مشخص خود را دارد و اینهم ار ایدئولوژی آن نشأت می گیرد.

همچنین در این بخش از نوشته تان به من ایراد گرفته اید كه چرا از چپ ایران سخن می گویم؟ چونكه از چپ داخل ایران سخن به میان می آید و ایران هم نام كشوری است كه در سازمان ملل عضویت حقوقی دارد. اگر ایران نام حقوقی نداشت، در آن صورت من از آن اسم نمی بردم. باز تكرار می كنم در مقاله سخن از چپ ایران كه رفته، یعنی نیروئی كه در اراضی حقوقی ایران تشكیل شده، مطرح است ولاغیر. اگر منظور شما این است كه ما وقتی صحبت از چپ در ایران می كنیم، وجود ملتها را انكار می كنیم، با صراحت می گویم كه نه، تا به حال چپ و یا احزاب دیگر بطور سراسری فعالیت كرده اند و از این رو، این اصطلاح را بكار برده ام. اگر امروز حزب چپی بنام ملت آذربایجان (مثلا حزب كمونیست آذربایجان) تشكیل شود، من حتما عضو آن خواهم شد. زیرا  آینده ایران را دولتی فدرال می بینم و در صورت تحقق این امر، دولت فدرال آذربایجان، حزب چپ خود را نیز خواهد داشت  (هرچند كه امروز فرقه دمكرات آذربایجان مفهوم چپ در آذربایجان را تداعی میكند و بنده هم عضو ان  هستم.

دوست عزیز! چپ در ایران با طرح مسئله ملی تا كنون تفكیك ملتها را مد نظر قرار داده و در آینده نیز مد نظر خواهد

داشت. وقتی نیروئی سخن از ایران كثیرالمله می برد، یعنی خواستار تغییر ساختار كنونی دولت ایران را پیش می كشد. چپ، دولت فدرال را بعنوان بدیل دولت مونولیت امروزی مطرح می كند و برای تحقق آن مبارزه می نماید. چپ با تفكیك اهالی ایران به ملل مختلف، شناخت هویت ملل را در برنامه مبارزاتی خود بیان می دارد.

آقای  شاملی در این بخش از نوشته شان باز كاربرد چپ ایران، سینمای ایران و سایر واژه ها را فریبكاری قلمداد نموده واستفاده از چنین "صیغه هائی" را جزو گناهان كبیره حساب میكنند. یونس عزیز! مگر در ایران ملل دیگر به ابتدائی ترین حقق خود كه حقوق زبانی باشد، نایل شده اند كه برای خود واژه هائی غیر از واژه های فوق بسازند. در ایران هنوز هیچ ملتی هویت زبانی خود را بدست نیاورده است. چونكه قانون اساسی كشور این حقوق را بطور طریح به رسمیت نشناخته، و لذا در ادبیات بناچار از این واژه ها استفاده می شود. اگر فردا ملل ساكن ایران به حقوق ملی خود نایل آیند، مطمئن باشید كه واژه های خاص خود را بکار خواهند برد. چونكه ما نمونه آن زا در كشورهای سوسیالیستی، از جمله در اتحاد شوروی دیده ایم. بنا براین، از این جهت نگران نباشید. بعد از تغییر ساختار دولتی ایران همه آرزوهای شما جامه عمل بخود می پوشد.

اما در مورد استعمار فرهنگی بگویم كه شما با كاربرد این واژه نیز به خطا می روید. چپ در ادبیات در این رابطه از واژه استثمار مضاعف استفاده كرده و  اینهم درست و بجا بكار رفته است. چونكه در ایران هیچ ملتی از خارج بعنوان عامل خارجی به ایران حمله نكرده (حداقل در تاریخ معاصر ما شاهد آن نبوده ایم) كه مفهوم استعمار را بكار ببریم. استعمار در واژه نامه سیاسی تعریف خاص خو د را دارد. این انطباق مكانیكی است و در نتیجه نادرست بكار برده شده است. چرا كه سالیان درازی در این سرزمین(ایران) ملل مختلف در كنار هم زندگی كرده اند و از همدیگر متأثر شده و فرهنگ خاصی را بوجود آورده اند و بیشتر با زبان فارسی این فرهنگ را بیان داشته اند. بعنوان مثال شعرائی چون نظامی كه در گنجه و یا خاقانی كه در ناحیه شیروان آذربایجان زیسته اند، با این زبان فرهنگ ساخته اند. دامنه این مثالها را می توان بسط داد.

اما از شما دوست عزیز یونس پرسشی دارم. چرا و به چه علت چپ مسئله ملی را در برنامه خود گنجانده است؟ آیا این خود نماینگر فلسفه اعتقادی چپ نیست؟ البته كه چنین است. در غیر این صورت، طرح این مسئله در برنامه چه لزومی داشت؟ چون اگر چپ به این مسئله ایمان نداشت، می توانست مانند نیروهای دیگر جامعه از طرح این مسئله خودداری نماید.

و اما:

"تاکید آقای کنعانی به مصوبات کنگرهء دوم اولین حزب کمونیست ایران(۱۳۰۶) برای نشان دادن نقش مثبت چپ ها غفلت از واقعیتهایی است که امروز در جریان است. تا آنجا که من میدانم، در تاسیس حزب کمونیست ایران که آقای کنعانی روی آن انگشت گذاشته اند، هیچ شخصیت فارسی نقش نداشته    است و همه بنیانگذارن این حزب بجز دو شخصیت ارمنی، همه ترک و آذربایجانی بوده اند و مرحوم جعفر پیشه وری نیز یکی از این شخصیتهاست. در زمانیکه اغلب شخصیتهای تشکیل دهنده حزب کمونیست ترک آذربایجانی بوده اند، استفاده از پسوند ایران بسیار عجیب می نماید ..."

 دوست عزیز! منظور شما را از بیان این مطلب نفهمیدم. مگر كاربرد كلمه ایران بجا نبوده؟ مگر چه واژه ای را بایستی بكار می بردم. مگر اسم كشور ایران نیست. این حزب با كدام پسوند بایستی مشخص می شد. آدرس و عنوان این حزب كجاست كه من درست بكار نبرده ام. در آن صورت بدون نام كشور، جامعه جهانی از كجا تعلق این حزب را می توانست بشناسد. دوست عزیز نام این حزب را من انتخاب نكرده ام. برای اینكه مشخص بشود این حزب در كجا فعالیت می كرده است، نام ایران را بعنوان پسوند بایستی بكار برده می شد. دوست عزیز! بازی با واژه ها اصل موضوع را از اذهان دور می دارد. من در نوشته قبلی خود از حزب كمونیست آلمان كه بحث نكرده ام. از حزبی بحث كردم كه در ایران فعالیت كرده است، نه جای دیگر. مطمئن باشید اگرحیطه فعالیت آن حزب به آذربایجان منحصر می شد، در آن صورت پسوند آذربایجان را بكار می بردم. مثل فرقه دمكرات آذربایجان كه حیطه فعالیتش آذربایجان بود. اما بحث ما تبارشناسی حزب كمونیست نبود و نیست. اگر بحث من تبارشناسی می بود، بدانید كه حتما نظر شما را تأیید می كردم. چونكه اغلب اعضای حزب كمونیست ایران آذربایجانی(ترك تبار) بودند. حتی همان افراد ارمنی نیز آذربایجانی بودند و بهتر از من زبان آذربایجانی را می دانستند. پس طرح این مسئله هم از طرف شما بجا نیست.

اما در مورد:

" آقای کنعانی "دمکراسی" را هدف "جنبش ملی آذربایجان" تلقی کرده اند. این در حالیست که مبارزه برای دمکراسی تنها از آن خلقها و یا ملتهایی است که صاحب دولت هستند و برای دمکراتیزه کرده دولت خود به مبارزه برای دمکراسی دست می یازند. در صورتیکه "جنبش ملی آذربایجان" (خودتان این مفهوم را بارها استفاده کرده اید) یک جنبش رهایی بخش ملی در مقابل دولت استعماری و استبدادی حاکم (جمهوری اسلامی) بر ایران است. ملتی هایی به مبارزه "رهایی بخش ملی" روی می آورند که صاحب دولت نیستند. ملت ترک ساکن در آذربایجان جنوبی و ایران ملتی در انقیاد یک دولت استعماری است و صاحب دولت نیست. این ملت چگونه میتواند برای دمکراسی مباره می كند؟"

دوست عزیز! استنباط شما از نوشته من نادرست است. چونكه من نه تنها دمكراسی را هدف جنبش دمكراتیك آذربایجان نمی دانم، بلكه ابزاری برای رهائی ملل تحت ستم می شناسم. دمكراسی هدف نیست، اما ابزاری است كه با آن می توان بر ارتجاع مركزی فشار آورد. دوست عزیز! شما نوشته اید كه گویا ما برای دمكراسی مبارزه نمی كنیم. برای رهائی ملت خود پیكار می نمائیم. ملت ما دولتش را تشكیل نداده تا برای دمكراسی مبارزه كند. بر فرض نظر شما را بپذیریم. اما ما در كجا و در چه شرائطی برای رهائی ملت مبارزه خواهیم كرد. مگر ما در خلاء مبارزه می كنیم. نه! ما در كشوری بنام ایران زندگی می كنیم، كه حاكمیتی بمراتب مرتجع دارد. این دولت نه تنها آذربایجان، بلكه تاروپود جامعه ایران را نیز تسخیر كرده است. چطور حركت ملی آذربایجان بدون پشتیبانی نیروهای دیگر جامعه ایران می تواند احقاق حق  نماید؟ مگر جنبش ملی آذربایجان خواهان تضعیف این دولت بغایت مرتجع مركزگرا نیست؟ مگر ما می توانیم بدون پشتیبانی نیروهای مترقی دیگر جامعه به خواسته هایمان برسیم؟ دوست عزیز! نمی دانم تعریف شما از دمكراسی چیست؟ اما من برداشتی كه در این برهه از زمان از دمكراسی در ایران دارم، آزادی مطبوعات و باز شدن فضای سیاسی كشور و سایره است و آنهم در اتحاد با نیروهای دیگر بدست می آید ولاغیز.. تئوریزه كردن دمكراسی و پیچیده كردن آن بنظرم سفسطه ای بیش نیست. مگر احزاب ملی آذربایجان نمی تواند با سایر نیروهای ملی و مترقی كشور برای این امر مهم مشترکا مبارزه کرده، اشتراك عمل داشته باشند؟ رژیم مرتجع ایران مبارزه مجرد یك ملت را خیلی براحتی می تواند سركوب نماید. ما این را در تاریخ مبارزاتی معاصر ایران نیز دیده ایم. هدف من در نوشته قبلی، در امر اتحادها، اتحاد سازمانی (وحدت سازمانی) نبود. بلكه هركدام از نیروهای موجود در جامعه ضمن كه بطور مستقل فعالیت می نمایند، در عین حال می توانند مشتركا در مبارزه برای دمكراسی در جبهه فراگیر گرد آیند.

دوست عزیز این نوشته با اینكه تمام نقطه نظرات انتقادی شما را در برنگرفت، اما در اینجا به این نوشته پایان می دهم. باشد كه در زمانهای بعد بتوانم قسمتهای دیگر نوشته تان را مورد نقد قرار بدهم.       

 

 ۷ آذر ۱۳۹۱

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.