رفتن به محتوای اصلی

طرحی دربارۀ مبحث ملی در ایران
04.12.2012 - 12:32

 جستحووارائۀ راه حل مناسب با ویژگی های قومی درایران؛ به نحوی که بازتاب توامان «هویّت اقوام ایرانی» وتجلّیِ «تعلّقِ ملّیِ آن ها به ملت ایران باشد»، کارآسانی نبوده است. 

بباورمن، اگربرسربرخی مقوله های اساسی میان نیروهای سیاسی کشور، درک و رویکردِ همسو و مشترکی بدست نیاید؛ به خصوص اگرویژگی هایِ مناسبات تاریخی- فرهنگیِ اقوامِ تشکیل دهندۀ ملت ایران وچگونگی تکوین وشکل یافتن ملت ایران مورد توجّه قرارنگیرد؛ درآن صورت کار، به روال گذشته به نسخه برداری می کشد ومی تواند فاجعه بارباشد.

طرحی که ازنظرمی گذرانید، بیان درک من ازاین مبحث ورویکردم به آن؛ کوششی درتوضیح برخی ازمقوله های اساسی مورد بحث واختلاف؛ وبالاخره، راهیافتی دموکراتیک وواقع بینانه برای حل معضل قومی درایران است. امید وارم این طرح بتواند، مبنای یک تفاهم وهمگرایی نظری میان نیرو های سیاسی کشور دراین مبحث مورد مشاجره باشد.

۱ - ملت ایران کیست؟

۱.۱- کشورباستانی ایران، مرکب ازهمبودی های قومی- فرهنگی مختلف، به ویژه آذری ها، بلوچ ها، ترکمن ها، عرب ها، فارس زبان ها وکردهاست. این همبودی ها، ازورای سده ها وهزاره ها، با تاریخ وسرنوشت مشترک، درروند پیکاربرای حیات وبقای ایران دربرابرتجاوزات وحشیانه وپی درپی؛ تحمل مصیبت ها وشکست ها ونیزکسب پیروزی ها وتوفیق درانجام کارهای سترگ مشترک؛ با رشته های فراوان تاریخی، فرهنگی وعاطفی باهم پیوند خورده وملّت ایران را به وجود آورده اند. 

۲.۱ - آنچه ملتی را می سازد، زبان واحد یا تعلّق به قوم وطایفه وایلِ واحد ویا باورهای مذهبی واحد و امثال آن نیست. ملت های چند زبانی وچند مذهبی وبه طریق اوُلی چند قومی، بااقلیت های گوناگون، بی شمارند. بی گمان، هریک ازاین عوامل درتکوین وپیدایش یک ملت نقش دارند وازارکان آنند. اما اُسّ و اساس یک ملت، آنچه ملت راازاقوام وقبایل وطوایف تشکیل دهنده آن متمایزمی کند وروح ووجدان ملتی را مجسّم می سازد، ریشه دارترازآن هاست. ملت، مظهرهمبستگی عمیق تاریخی مردم یک سر زمین، یعنی تمامیّت اقوام وطوایفِ متشکّلۀ آنست. مردمی که سرنوشت وتاریخ مشترک دارند. و با دستاوردهای معنوی وفرهنگی پربار، که درآداب ورسوم وجشن ها ومراسم یکسان آن ها متجلّی است، به هم پیوسته اند واحساسات وعواطف ووجدان ملی مشترکی را به وجودآورده و درروند تکاملی خود، به تشکیل دولت واحد توفیق یافته اند. دولتی که استمرارتاریخی داشته است. زیرا دولت، هستۀ تاریخی ـ جامعه شناختیِ هرملت است وبدون آن تکوین وشکل گیری نهائی یک ملت، ناممکن می باشد. 

۲ – هویت قومی و تعلق ملی

۱.۲ ـ باید ازاختلاط واشتباه ملّت، که یک مقولۀ تاریخی، اجتماعی- فرهنگی است؛ با قوم، که مقوله ای مردم شناختی( éthnologique)است، پرهیزکرد. درجهان کمترنمونه ای می توان یافت که ملت و دولتِ ملّی، ازآغاز، برپایۀ قوم واحدی تشکیل شده باشد. ملت هاازاختلاط وامتزاج اقوام وقبیله ها به وجودآمده اند. ملت های فرانسه، ایتالیا، هندوستان، آمریکا ومصر..... نمونه ها وملت ایران خود، بهترین گواه آنست. درست است که اساس ملت باستانی ایران راآریایی ها پایه ریزی کرده اند. اما آریایی های مستقردرفلات ایران، خود ترکیبی ازاقوام ماد، پارس وپارت بودند؛ وبه نوبه خود، با مردم بومی واقوام آزیاتیک ـ عیلامی درهم آمیختند. ودربسترتاریخ، با سامی ها، ترک ها، ترکمن ها، مغول وتاتارها پیوند خورده اند. هنوزاثرات این رنگارنگی وچند گانگی درترکیب وسیمای قومی ایران، رنگ ونشان خود را درزبان وگویش وفرهنگ مردم این مرز وبوم برجای گذاشته است. وجود آذربایجانی ها، ترکمن ها، کرد ها ، عرب ها و دیگران، گواه و تبلور آنست.

۲.۲ – ایران کشورهمه اقوام واقلیت های ساکن آنست. هیچ یک ازاین همبودی های قومی- زبانی، امتیاز وبرتری بردیگران ندارد وهمگان باید ازحقوق برابربرخوردارباشند. ما قویا خواستارِرفعِ هر گونه تبعیض ازاقوام واقلیّت های زبانی فرهنگی ومذهبیِ ساکن ایرانیم؛ که به ویژه درزمینه فرهنگی وآموزش زبان مادری وبکارگیری آن درامورمحلی، ازسوی دولت ها اعمال می شود. تلاش برای از میان برداشتن هرگونه تبعیض را ازوظایف اصلی ومقدّم خود می دانیم.

۳.۲ – اقوام تشکیل دهندۀ ملت ایران، ازیک هویت قومی برخوردارند که درزبان وگویش ها، درآداب ورسوم ومذهب، درفرهنگ وهنرقومی ومحلی آن ها متبلوراست. همۀ مظاهرِهویّتِ قومی را باید محترم شمرد ومورد حمایت قانون قرارداد وراه رشد وشکوفایی آن ها را فراهم آورد. ازسوی دیگر، این اقوام واقلیّت های زبانی فرهنگی ومذهبیِ، ایرانی اند ومولفه های مختلف ملت ایران را تشکیل می دهند واین، بیانگرتعلق ملی آن هاست. لذا تعلق به ملت ایران وایرانی بودن، نافی وناقض هویّتِ قومی نیست، بل که پژواک بافت مردم شناسی ethnologique)) ملت ایران در طول تاریخ آنست.

۳.۳ - ما قویا مخالف هرگونه تلاش واقدام درجهت نادیده گرفتن وممانعت از تحققِ مظاهر و شاخص های هویّتِ قومیِ اقوام ایرانی هستیم. واین گونه تلاش ها واصراربراجرای چنین سیاستی را درکشوری با بافت قومی متنوع ؛ مغایربا منشورجهانی حقوق بشرودرموقعیت جغرافیایِ سیاسیِ ایران درمنطقه؛ برای وحدت ملّی زیانبارمی دانیم . ایضا باهرگونه تلاش وسیاستی که ویژگی های قومی را عمده و مطلق می کند وبه تعصب ورزی قومی می کشاند وبه همبستگی سراسری ملی ووحدتِ سیاسیِ کشور آسیب می رساند، مخالفیم. باید هرنوع ایدیولوژی ناسیونالیستی را که خصومت ونفرت میان ملت ها وبه طریق اوُلی، بین اقوامِ تشکیل دهندۀ یک ملت را دامن زند، محکوم کرد. زیرا بیگانه با اندیشه و آرمان های انسان دوستانه ی ماست.

۳ – اصل «حق ملل درتعیین سرنوشت خویش»

۱.۳- مرجع تاریخی اصل «حق ملل درتعیین سرنوشت خویش»، انقلاب کبیرفرانسه وهم زمان با پیکار مردم آن سرزمین علیه رژیم خودکامه سلطنتی برای بدست گرفتن سرنوشت خود بود. مضمون سیاسی- حقوقی این اصل، پژواک آگاهی ملت به حقوق خویش وتبلورارادۀ وی برای تامین حاکمیّت ملت و گزیدن دولت منتخب خود بود. درقرن نوزدهم میلادی، این اصل تحت عنوان « اصل ملیت ها»، به معنی « هر ملت، یک دولت»، پایۀ سیاست خارجی فرانسه ودرقرن بیستم، پس ازجنگ جهانی اوّل و فروپاشی امپراطوری های اطریش- مجاروعثمانی، همین اصل، اساس طرح ویلسون رییس جمهور آمریکا وجامعه ملل برای حل مشگلات بالکان واروپای مرکزی گردید. پس ازجنگ جهانی دوم، اصل «حق ملل درتعیین سرنوشت خود»، دراسناد ومیثاق های سازمان ملل متّحد بازتاب یافت والهام بخش جنبش های رهایی بخش آسیا وآفریقا برای کسب استقلال وتشکیل دولت ملی گردید. 

۲.۳ – به این ترتیب، اصل «حق ملل درتعیین سرنوشت خویش»، دردو قرن اخیر، دراوضاع و احوال وشرایط مختلف، با دو انگیزه و دو هدف و مضمون متفاوت مطرح گردیده و ملت ها را به مبارزه برانگیخته است:
الف ـ در کشورهای مستقل و دارای حاکمیّت( souveraineté) 
، این اصل مستقیما با امردموکراسی و پدیدۀ نوین « دولت- ملت» به معنای دولت منتخب ملت یا حاکمیت ملت، پیوند خورده وجزاین معنا و نقشی نداشته است. مضمون آن درانقلاب کبیرفرانسه که همۀ اشاره های تاریخی به آنست، معطوف به امرِدموکراسی ودرانقلاب مشروطه ایران نیزجزتلاش ملت ایران برای پایان دادن به حکومت مطلقه وکسب حقوق وتامین حاکمیّت ملّت، مفهوم دیگری نداشته است.

تحقق این اصل هنوزخواست ملت ایران است که ازنبود دموکراسی و آزادی رنج می برد. فقط ازاین منظرو درهمین چارچوب ومضمون است که این اصل درایران معنا و موضوعیّت دارد ولذا تنها در مورد ملت ایران در تمامیّت آن وهمچون واحدِ تامِ دربرگیرندۀ همۀ اقوام وطوایف، مصداق دارد نه در مورد تک تک اقوام تشکیل دهنده آن.

ب– در کشور های مستعمره و تحت انقیاد،
 اصل « حق ملل درتعیین سرنوشت خویش»، دراراده ملّت تحت استعماروانقیاد برای رهایی ازیوق خارجی و کسب استقلال سیاسی وتشکیل دولتِ ملّی تجلّی می یابد. دراین کشورها برخلاف کشورهای مستقل، تحقق این اصل درنفسِ خود، درپیوند با دموکراسی نبوده است. پیکاربرای دموکراسی دربیشترموارد، موضوعِ بعدیِ مبارزه مردم و نیروهای آزادی خواهِ آن کشور، ازفردای کسب استقلالِ ملّی بوده است. همۀ مولفه های سیاسی شرکت کننده درجنبش استقلال طلبانه، درروند بعدی، ازمنادیان آزادی و دموکراسی نبوده اند.

۳.۳ـ درپی جویی برای راهیافتی به مسایل اقوام ایرانی، نسخه برداری ومقایسه آن با دیگرکشورها، از جمله روسیه تزاری یا اتحاد شوروی و یوگسلاوی وامثال آن، که معمولامورد استناد است، کاملا نا وارد است.
روسیه تزاری یک امپراطوری مستعمراتی و« زندان ملل» واتحاد شوروی استمرارآن درشکل دیگری بود. پیدایش یوگسلاوی در۱۹۱۹، پیامد تلاشی امپراطوری های اطریش- مجاروعثمانی وساخته و پرداخته ی بازی های بین المللی و موزاییکی ازترکیب ملت ها واقوام مختلف ناهمگون بود که قاطبه آن ها زندگی وسرنوشت مشترک تاریخی نداشته اند. حتی مقایسه ایران با عراق و ترکیه در مسالۀ ملی نادرست است. دولت های عراق و ترکیه درترکیب قومی کنونی آن، نتیجه ی تلاشی امپراطوری عثمانی ونیرنگ بازی های استعمارانگلستان : « تقسیم کن وحکومت کن»، پس ازجنگ حهانی اول است. کرد ها درعراق، تا قبل از۱۹۳۲ زندکی وسرنوشت مشتر ک با عرب ها نداشته وکوچک ترین سنخیت قومی- تباری، تاریخی وفرهنگی با آن ها ندارند. کردهای ترکیه نیزکوچک ترین وجه مشترکی با ترک ها ندارند. دیاربکر وبخش های دیگرکردستان، به دنبال لشگرکشی سلطان سلیم اول به ایران وشکست شاه اسماعیل درجنگ چالدران( اوت ۱۵۱۴)، وقرارداد اماسیه وقراردادهای تحمیلی دیگر، با حمایت انگلستان ازایران جدا شده اند. 

حال آنکه اقوام ساکن ایران، ازجمله کردها، طّیِ سده ها وتا ژرفای تاریخ، همزیستی داشته وازسر نوشت وتاریخ وفرهنگ مشترکی برخورداربوده اند. وهریک، درتکوین وشکل گیری ملت ایران نقش داشته اند. جز دوره هایی که تمامیت ارضی ایران دراثریورش های خارجی خدشه دارمی شده است و یا به تضعیف دولت مرکزی می انجامیده وخان ها و روسای ایل وقبایل ازگوشه وکنارکشورسر بلند می کرده اند، کشور ایران ازقدرت مرکزی و دولت واحد برخوردار بوده وترکیب قومی کنونی ایران اجزاًءِ متشکلۀ آن بوده اند.

به شهادت تاریخ، در سرزمین کنونی ایران درطول تاریخ، هیچ قوم ایرانی سراغ نداریم که با دولت و کشورجداگانه، مستقل ازملت و دولت ایران وجود داشته وبه طورواقعی ازحیات سیاسی وتاریخ و سرنوشت جداازایران برخودار بوده و دولت وسلسله های پادشاهی مستقلی داشته باشد. تصادف نیست که درطول تاریخ وبارها، اقوام گوناگون ایران، دردفاع ازمرز بوم کشور، هرکدام به سهم خود فداکاری وجانبازی هایِ تحسین برانگیزکرده اند. اقوام آریایی ماد، پارس، پارت، سلسله دولت هایِ بزرگ مادها، هخامنشیان، اشکانیان وساسانیان را تشکیل دادند و تمدن ایران باستان را به وجود آوردند. قبل ازآن، تمدّن عیلامی طی هزاره ها، بربخش مهمی ازفلات ایران می درخشیده است. پس ازاسلام نیز سلسله های مهمی همچون طاهریان، صفاریان، سامانیان، وآل بویه و صفویه، افشار، زند و قاجار، به اقوام مختلف ساکن ایران تعلق داشته اند ولی هیچ گاه خود را درچارچوب قومی ومنطقه ای محصور نکرده اند.

۴.۳ ـ راه حل مسایل ناشی ازتنوع قومی درایران، بدون توجّه بتاریخ وچگونگی تکوین و پیدایش ملّت ایران، با توسل به نسخه برداری ازکشورهای دیگر، می تواند فاجعه آفرین باشد. کسانی که ایران را با روسیه و یوگسلاوی و نظایرآن مقایسه می کنند، لازم است وجود روابط مستعمراتی ملّتِ «سلطه گر فارس» با سایر« ملل زیر سلطه غیر فارس» را دربسترتاریخ، به طورمستند ثابت کنند. شایان توجه است که درهزارسال گذشته، جزدردوره های نسبتا کوتاه، همواره اقوام غیرفارس برایران حکومت رانده اند. واغلبِ همین اقوام، مرّوج ومدافع سرسخت گسترش زبان فارسی وشکوفایی فرهنگ ایرانی بوده اند.

۵.۳- اطلاق کشور چند ملت ای( کثیرالملله) به ایران نادرست و به معنی تقلیل مقولۀ ملت به قوم و ایل وطایفه است. درعین حال به معنی نادیده گرفتن واقعیت تاریخ ایران وساختار سیاسی - دولتی بسیارکهن آن و بی توجهی به روابط تاریخی- فرهنگی وپیوند های عاطفی قوی میان اقوام وطوایف واقلیت های گوناگون ساکن فلات ایران است. پافشاری براین نظر، آن گونه که ازمضمون «حق ملل درتعیین سرنوشت خویش» ویا « اصل ملیت ها» یعنی: « هرملت یک دولت»، برمی آید، مرادف با تجویز و پذیرش اصل تجزیه پذیری ایران به دولت های مستقل- ملی به تعداد مدعیان آن و پیش درآمد بالکانی شدن ایران با پیامدهای خانمان برانداز آن درموقعیت حسّاسِ جغرافیایِ سیاسی کشور درمنطقه است.

۶.۳ – کسانی که خواست خودمختاری برای اقلیت های قومی درایران را با استناد به اصل « حق ملل درتعیین سرنوشت خویش» مطرح می سازند وخودمختاری را شکلی ازتحقق آن می پندارند، درواقع دوموضوع مضموناً متفاوت را یکی می گیرند. زیرا مقوله خودمختاری درنفس خود یک خواست دموکراتیک و اصلاح طلبانه و مربوط به سازمان دهی دموکراتیک یک کشور، با حفظ یکپارپگی آنست. 
حال آنکه اصلِ «حق ملل درتعیین سرنوشت خویش»، چنانکه بیان شد، معطوف به روابط «ملت زیر سلطه» و«ملّت سلطه گر»است؛ امری که بیگانه با مناسبات اقوام ساکن ایران بایکدیگراست. 
لذا درصورتِ کاربست وتقلیلِ اصل « حق ملل درتعیین سرنوشت خویش»، که گوهرِآن پذیرش اصل جدایی تا تشکیل دولت های مستقل ملی است؛ به اقلیت های قومی- زبانی درایران، زمینه سازی نظری وپذیرش اصل تجزیه پذیری و تکّه پاره شدن ایرانست.


۴ - دولت غیر متمرکز و چگونگی آن

۱.۴ شیوه کشورداری غیرمتمرکز درایران به قدمت تاریخ مدون آن است. ساتراپ ها درزمان امپراطوری هخامنشیان؛ شهریاران به هنگام اشکانیان با دومجلس که حدود اختیارات پادشاه را تا حدی کنترل می کردند؛ مرزبانان دردوره ساسانیان، سیستم ممالک محروسه ازاواخرصفویه تا انقراض سلسله قاجار؛ نمونه ها واشکال مختلف آنست. بااین ویژگی که انواع این گونه ساختارهای غیرمتمرکز، همواره درچارچوب یک دولت مرکزی با پادشاهان کم وبیش قدرقدرت درمرکزیت آن، توام بوده است. 

۲.۴ـ بی گمان، دولت غیرمتمرکزبراساس اعطای اختیارات نسبتا وسیع به همۀ ایالات وولایات، برایِ تصدی واداره امورداخلی ومحلی؛ مناسب ترین ساختاردولتی درشرایط ویژه ایران است. منظورازعدم تمرکزوخود گردانی درامورمحلی، تضعیف دولت مرکزی ویا به معنی برگشت به دوران خانخانی و ملوک الطوایفی نیست. منظورازآن، تامین بهترین شرایطِ رشد موزون مناطق مختلف کشور، گسترش دموکراسی و درعین حال، دربافت قومی ایران، اقدامی درجهت خواست های بحق آن ها و تقویت روح تفاهم و دوستی وهمبستگی میان مولّفه های مختلف متشکّلۀ ایران است.

۴ .۳– گذارازنظام استبدادی ریشه دارکنونی به سوی جامعه ای آزاد و دموکراتیک که درآن شهروندان آگاه، امورخود وکشوررا بدست گرفته باشند؛ یکباره امکان پذیرنیست وزمان می خواهد. لذا درگذاراز رژیم به غایت متمرکزکنونی برای تحقق ساختاردولتی غیرمتمرکز وتامین مشارکت مردم درامورخود، می باید با احتیاط عمل کرد وگام به گام پیش رفت. ازجمله ازاین منظر، می با ید ازارائۀ طرح هایی نظیرفدرالیزم که به ویژه مغایرباواقعیت عینی- سیاسی اجتماعی کنونی کشوراست، پرهیز نمود.


۵ - فدراسیون اقوام برای ایران نامناسب و زیانبار است

۱.۵ – شکل حکومت فدراتیو با واقعیت ایران سازگار نیست. زیرا ازنظرتاریخی، فدرالیسم به مثابه شیوه ی حکومت مداری، معمولاهرجا عنوان شده، هدف وانگیزه ای جزرسیدن به یگانگی ودولت واحد، نداشته است وهمواره ازسوی واحد ها یا ایالات جدا ازهم ومستقل وحاکم ( souverain) انتخاب شده است؛ که به دلایل وانگیزه هائی، تصمیم به یکی شدن گرفته اند. با این آمال، که سرنوشت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی خود را دریک روند تاریخی و درزمان، به هم پیوند دهند و به دولت واحد برسند . نادرند نمونه کشورهایی که راه حل فدراسیون را، با انگیزۀ حل «مساله ی ملی» یا به عنوان مناسب ترین شکل دولت برای برقراری دموکراسی اتخاذ کرده باشند.
بنا به حقوق بین المللی، دولت فدرال جامعۀ سیاسیِ مرکّب ازکشورهای کوچک تراست وهدف اساسی آن همگون کردن ومستحیل ساختن دولت های عضو درقالب کشوری نوین است.
دولت فدرال پویشی ازتفرق به تجمع و ازپراکندگی به وحدت است. ایالات متحده آمریکا ازاتحاد ۱۳ دولت مستقل به وجود آمد. دولت سویس شکل فدرالی خود را ازسال ۱۸۴۸، ازاتحاد کانتون ها اتخاذ کرد. اتحاد فدراتیو آلمان ناشی ازاتحاد دولت های پروس و باویر وساکس و ورتمبورگ بود. جمهوری فدراتیو یوگسلاوی و اتحاد شوروی و سایر نمونه ها نیز، انگیزه وسرگذشت مشابهی داشته اند 

۲.۵– دستیابی به وحدت سیاسی و تشکیل دولت واحد مرکزی ، که غایت همۀ راه حلّ های فدراتیو می باشد، قرن هاست که درایران تکوین یافته وشکل گرفته است. تشکیل دولت واحد درایران به طور عینی، دستاوردی مترقّی وفرجام یک روند طولانی درپیکاربرای پایان دادن به سیستم خانخانی وملوک الطوایفی است. وضع اخیردرایران، معمولا دردوران های ضعف حکومت مرکزی وازهم گسیختگی های ناشی ازتجاوزات خارجی رونق داشته است. سیستم و راه حل فدرالی می توانست درآن دوره ها راهیافت گذارازسیستم ملوک الطوایفی به سوی یگانگی با هدف پایان دادن به تفرقه وپراکندگی ها باشد. طرح امروزی آن، برگشت به گذشتۀ سپری شده است. فدراسیون اقوام درایران دروضعیت جغرافیای سیاسی کشور، درلحظات بحرانی و ضعف حکومت مرکزی، می توا ند استقلال وتمامیت ارضی ایران را دچارمخاطره نماید. کافی است نگاهی به تحریکات دایمی کشورهای همسایه، درگذشته وحال بیفکنیم وتاریخ هفتادـ هشتاد سال اخیرایران را ورق بزنیم

۶ - انجمن های ایالتی، راهیافت اصیل ایرانی

۱.۶ ـ به نظرمن، احیای تجربه انجمن های ایالتی درمقام مجالس ایالتی با نهادها وارگان های اجرائی انتخاب شده ازسوی مردم، که ازابتکارات اصیل پیشتازان انقلاب مشروطیت است، به شرط تکمیل و نوسازی وبه روزکردن آن؛ می تواند راه حل مناسب برای ساختار دولتی غیرمتمرکز درایران باشد.

۲.۶– حدودکلی وتمایز وظایف دولت مرکزی وانجمن های ایالتی خودگردان را می توان چنین ترسیم کرد:
دولت مرکزی، مسئول ومجری سیاست خارجی، تنظیم سیاست مالی و پولی و امورگمرکی، پاسداری ازاستقلال و تمامیت ارضی ایران، امورارتش و دفاع ملی، برنامه ریزی درمقیاس کشورونیزمالک ثروت های تمام ملی نظیرنفت وگاز است. مجلس شورای ملی به مثابه قوه مقننه، مسئول قانون گذاری درسطح کشور درکلان ترین اموراقتصادی، آموزش و پرورش و تدوین قوانین مدنی وحقوق اساسی شهروندان است.

انجمن های ایالتی ونهاد های اجرایی محلی منتخب مردم محل، مسئول اداره و تصدی امورمحلی در زمینه های مختلف، با رعایت اصول و مبانی قانون اساسی و سیاست های کلان سرتاسری کشوراست. 

۳.۶–انجمن های ایالتی، درمناطقی نظیرآذربایجان، کردستان، ترکمن صحرا، بلوچستان ومناطق عرب نشین خوزستان، می توانند اضافه بروظایف وحقوق عمومی انجمن های ایالتی درسایرمناطق کشور، وظیفه مضاعفی را برعهده بگیرد. اداره وتصدی امورمربوط به آموزش زبان مادری درکنار زبان فارسی، درمقام زبان مشترک ایرانیان، وتوسعه وشکوفایی فرهنگ قومی - محلی و تشویق سرایندگان ونویسندگان به آفرینش های هنری وادبی به زبان محلی، درشمار این وظایف اند.

۶.۴- زبان فارسی درهزاره گذشته، به دلیل نقش تاریخی آن دراحیای ایرانیت وهویت ملی پس از هجوم اعراب به ایران ونیزدرایجاد گنجینۀ غنی فرهنگ ایرانی که محصول تلاش ومشارکت همۀ اقوام وطوایف ایرانی است؛ زبان مشترک همه ایرانیان است. اما زبان مشترک به معنی تک زبانی نیست و نباید به بهای خفه کردن زبان های اقوام ساکن ایران تمام بشود. آموزش زبان مادری و استفاده وبکارگیری آن درامورمحلی ازمبانی منشورجهانی حقوق بشرو پیکار درراه تحقق آن وظیفه ما و در شمار خواست های مهم دمو کراتیک جمهوری خواهان است.

بابک امیرخسروی ۰۳/۱۲/۲۰۱۲
b.amirkhosrovi@free.fr

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.