رفتن به محتوای اصلی

نگاهی گذرا بر جنبش های تاریخ معاصر ایران (بخش سوم)
26.04.2013 - 23:04

هیچ واقعه ای در گذشته فی نفسه واجد اهمیت نیست، شناخت آن تنها از این جهت ارزشمند است که ما را به برسی و ارزیابی دقیق و عینی آینده هدایت کند. تاریخی که به این هدف کمک نکند، به اندازه بلیط باطله اتوبوس بی ارزش است. (توماس ماکاؤلی)

 جنگ جهانی اول با پیروزی دول متفق و شکست آلمان ،عثمانی ،اتریش - مجارستان به پایان رسید. پیامد جنگ نابودی سه امپراطوری  عثمانی، اتریش - مجارستان و سر برآوردن اولین حکومت سوسیالیستی بر ویرانه های روسیه تزاری در جهان بود. جنگ امپریالیستی اول، اما برای ایران ، فقط قحطی و بحران های اقتصادی و اجتماعی بجا گذاشت. در پایان جنگ محدوده فرمانروایی حاکمیت قاجار از پایتخت و چند شهر بزرگ کشور فراتر نمی رفت. مذاکرات صلح در ورسای در جریان بود، اما هیأت ایرانی اجازه حضور در این جلسات را نداشته و پشت درهای بسته مذاکرات نگاه داشته شدند.

شاید بد نباشد، به دو قرار داد مهم ایران با اتحاد شوروی سابق و انگلیس در دوران پس از جنگ اول جهانی اشاره کنیم. یکی از این قراردادها قصد از بین بردن استقلال کشور و دیگری عامل موثری بود برای باز دارندگی قوای انگلیس در حمله یک جانبه به ایران. پس از آن میتوانیم در ادامه به کودتای سوم اسفند 1299 پرداخته و دوران رضا شاه را بطور خلاصه مرور کنیم.

گفتیم در اکتبر سال 1917(1296-1295 شمسی) در روسیه انقلابی تحت رهبری حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه(بلشویک) صورت پذیرفت. بدنبال این انقلاب، روسیه با آلمان پیمان صلح امضاء نمود. باقیمانده ارتش روس در ایران به همراهی ارتش انگلیس از راه قفقاز به دولت انقلابی حمله بردند. انقلابیون روسیه در مدت زمان کوتاهی ارتش خلق را با شرکت کارگران، دهقانان و سربازان انقلابی سازماندهی کرده و ارتش روسیه سفید (ارتش وفادار به تزار)  وهمکاران انگلیسی شان را شکست دادند. انگلیس پس از این شکست، هراسان از نفوذ انقلاب به ایران تصمیم گرفت  از منافع غارت گرانه خود در ایران دفاع کند. آنها طی قراردادی در سال 1919 (1298-1297 شمسی)تلاش کردند کشور را بعنوان مستعمره رسمن تحت عنوان تحت الحمایه زیر نفوذ خود نگاه دارند. این قرارداد مخفیانه و بدون حضور وزیر امور خارجه  که در آن زمان به فرانسه رفته بود تا مطالبات ایران را  تسلیم دول پیروز جنگ کند، تنظیم شد.

هنوز کابینه جنگ در بریتانیا بر سر کار بود. بریتانیا برای جلوگیری از نفوذ شوروی و کمونیسم تصمیم گرفت ایران را به عنوان کشوری حائل در آورد. بر پایه تلاش های جرج کرزن که در آن هنگام کارشناس برجسته امور شرق، خاصه ایران ‌در وزارت امور خارجه بریتانیا بود، در 30 دسامبر 1918 (1297-1296 شمسی) کمیته خاوری کابینه بریتانیا پذیرفت که ‌ گفتگویی برای بسته شدن پیمانی تازه با ایران آغاز گردد. مامور مذاکره آنها، وزیر مختار بریتانیا در تهران سرپرسی کاکس بود. 

در تابستان سال 1919 (1298 شمسی) گفتگوهای محرمانه برای بستن این پیمان جدید در ییلاق پس قلعه تهران که نقطه ای دنج و آرام بود با  حضور وزیر مختار بریتانیا و مشاوران سیاسی وی  جریان داشت. شرکت کنندگان ایرانی این جلسات علاوه بر شخص احمدشاه قاجار عبارت بودند از میرزا حسن خان وثوق الدوله (نخست وزیر) صارم الدوله اکبر میرزا قاجار(وزیر دارایی)، نصرت الدوله فیروز میرزا قاجار(وزیر دادگستری) و میرزا علی خان منصورالملک( رئیس اداره بریتانیا در وزارت خارجه).

 وزیر امور خارجه (علیقلی خان انصاری مشاورالممالک) که میبایست در تمام گفتگوهای مربوط به سیاست خارجی کشور شرکت داشته باشد از همان آغاز کار به این جلسات دعوت نشده بود در عوض روزنامه نگاری جوان (سی ساله) و جاه طلب به نام سید ضیا الدین طباطبائی که مدیر روزنامه رعد و رابط اصلی سفارت بریتانیا و نخست وزیر بود در تمام مراحل مذاکرات و در تمامی جلسات محرمانه شرکت داشت

در 9 اوت 1919 میلادی(1298 شمسی) قرارداد میان دولتهای ایران و بریتانیا با امضای وثوقالدوله و سر پرسی کاکس بسته شداین قرارداد شامل دو قسمت بود که هرکدام جداگانه به امضا رسید

پیمان نخست که عنوان رسمی آن «قرارداد نظامی و سیاسی میان ایران و بریتانیا» است از یک دیباچه و شش ماده تشکیل  میشد و قرارداد دوم دارای چهار ماده بود. ماده اول قرارداد اصلی (قرارداد سیاسی و نظامی) به طور رسمی اعلام میدارد که «دولت بریتانیای کبیر به صریح ترین بیانی که ممکن است، قولی را که در گذشته به کرات به دولت ایران داده است بار دیگر به موجب این قرارداد تایید کرده و برعهده میگیرد که استقلال و تمامیت ارضی ایران را محترم بشمارد. ماده دوم: «دولت انگلستان خدمات هر عده مستشار متخصص را که برای لزوم استخدام آن ها درادارات مختلف بین دول، توافق حاصل گردد به خرج دولت ایران تهیه خواهد کرد. این مستشارها با کنترات، اجیر و به آن ها اختیارات متناسبه داده خواهد شد. کیفیت این اختیارات بسته به توافق بین دولت ایران و مستشارها خواهد بود.

ماده سوم: «دولت انگلیس به خرج دولت ایران صاحب منصبان و ذخایر و مهمات سیستم جدید را برای تشکیل قوه متحدالشکلی که دولت ایران ایجاد آن را برای حفظ نظم درداخل و سرحدات در نظر دارد، تهیه خواهد کرد. عده و مقدار ضرورت صاحب منصبان و ذخایر و مهمات مزبور به توسط کمیسیونی که ازمتخصصین ایرانی تشکیل خواهد گردید و اختیارات دولت را برای تشکیل قوه مزبور تشکیل خواهد داد، معین خواهد شد.

به موجب اين قرارداد كليه تشكيلات نظامی ومالی ايران تحت نظارت انگليسي‌ها قرار می‌گرفت و امتياز راه‌آهن و راه‌های شوسه ايران نيز به آنها واگذار می‌شد. پس از امضای اين قرارداد، بين وثوق الدوله و «سرپرسی كاكس‌» ، كه خبر آن نیز محرمانه نگاه داشته شده بود، انگليسی ها منتظر تصويب قرارداد از طرف مجلس ايران نمانده و يك هيأت نظامي به رياست ژنرال «ديكسون‌» و يك هيأت مالی به رياست «آرميتاژ اسميت‌» برای تشكيل سازمان جديد ارتش ايران و اداره امور ماليه كشور به ايران فرستادند..

 حسین مکی درکتاب تاریخ بیست ساله ایران مینویسد:

"سر دنیس رایت، سفیر پیشین انگلستان در ایران در کتاب خود «انگلیسیها در میان ایرانیان»، اعتراف می کند که قرارداد 1919 «بریتانیا را در امور داخلی ایران کاملا مختار می ساخت و عملا از مداخله سایر قدرتها مانع میگشت." لرد کرزن  به وزیران همکارش چنین توضیح میداد که این قرارداد از آن رو لازم است که ایرانیان با موقعیت حساس خود بین هندوستان و بین النهرین که به تازگی تحت قیومیت بریتانیا درآمده بود، به دامان بلشویکها نیفتد. اما این قرارداد بزودی نه تنها در ایران، بلکه در فرانسه و ایالات متحده و شوروی مورد حمله قرار گرفت و پنهانکاریی که درانجام مذاکرات به آن بکار رفته بود و موضع مسلطی که قرارداد به بریتانیا تقدیم میداشت، با انتقاد شدید مواجه شد. برای ایرانیان این قرارداد در حکم تنگ تر شدن حلقه طنابی بود که بریتانیا به گردن ایران انداخته بود و از دیدگاه آنان قیومیت و تسلط بیگانه با استقلال ملی قابل جمع نبود. وزیران اعیان زاده سه گانه ای که کرزن و کاکس (وزیر مختار بریتانیا در تهران) قرارداد را با آنان مورد مذاکره قرار داده و امضا کردند، نماینده و بیان کننده آرمان کشور نبودند، به ویژه پس از آن که همگان دانستند که آنان در ازای خوشخدمتی ها و زحمات شان پاداش سخاوتمندانهای از دولت بریتانیا گرفته اند

در مجموع مبلغ چهارصدهزار تومان (دویست هزار تومان به وثوق الدوله و صدهزار تومان به هریک از وزیران) از سوی بریتانیا به عاقدان قرارداد پرداخت گردید. بر اساس این قرارداد، سلطنت احمدشاه قاجار تضمین میگشت و سالانه مبلغی معادل 15هزار لیره استرلیگ برای وی در نظر گرفته شده بود.

آرزوی انگلیس البته اینگونه برآورده نشد،  مجلس از تصویب قرارداد1919 وثوق الدوله خودداری نمود ودر پی مخالفت و مبارزه ایرانیان آزادیخواه و میهن پرست، قرارداد 1919 منفعل شده و به فراموشی سپرده شد. پشتیبانان این قرارداد مدعی بودند، انگلیس در این قرارداد حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران را به رسمیت شناخته است، اما تجربه ثابت کرده بود که این هر دو از سوی دولت فخیمه بریتانیای کبیر اساسا در تقابل با منافع آنها هرگز مورد توجه نبوده است. نکته بسیار با اهمیت دیگری که در این میان میتوان اشاره کرد، آغاز تفاوت های روش سیاست گذاری بخش خاوری وزارت خارجه انگلیس با سیاست های رسمی وزارت خارجه در لندن است. از این پس ماموران مخفی نایب السلطنه انگلیس در هند سیاست هایی را در پیش میگیرند که لزوما با آگاهی و تایید یا هماهنگی وزارت خارجه دولت بریتانیا نیست، گر چه نهایتا در راستای منافع همان سیاست های استعمارگرانه است. پس از مدتی مامورین بریتانیایی در ایران به این نتیجه می رسند که قرارداد تحت الحمایگی ایران عملا با وجود مخالفت های داخلی و خارجی و امتناع مجلس از تصویب آن قابل اجرا نیست. آنها برای اجرای اهداف خود به طراحی کودتایی مشغول شدند. این در حالی است که سیاست گذاران وزارت خارجه بریتانیا در لندن هنوز در آرزوی به اجرا در آوردن قرارداد 1919 بودند.

  در اعتراض به همین قرارداد جنبشهای زیادی به راه افتاد. آزادی مطبوعات و احزاب از یک سو، ضعف دولت مرکزی از سوی دیگر، خطر انقلاب سوسیالیستی از شمال، کارگزاران انگلیس در ایران را به این نتیجه رساند که راه حل، یک دولت مرکزی نیرومند است که با انگلیس دوست بوده، یا حداقل منافع آنها را بخطر نیاندازد. ولی چه کسی میتوانست، یا حاضر بود، چنین کاری را انجام دهد. ظاهرا برای انجام این کودتا از افرادی نظیر سردار اسعد بختیاری و سپهدار تنکابنی درخواست همکاری میشود که هردو مخالفت می کنند. در مرحله بعد سید ضیاء مامور انجام این کار میشود. اکنون روشن شده که سید ضیاء خودش رضا خان میرپنج را کشف نکرده بلکه از سوی ماموری بنام سر اردشیر ریپورتر به ژنرال آیرونساید  معرفی و سپس در ارتباط با سید ضیاء قرار میگیرد. اردشیر مامور سرویس امنیتی انگلیس در حکومت نایب السلطنه بریتانیا درهند بود ، او رضا خان را افسری با عرضه که سواد سیاسی هم ندارد، ناسیونالیست، دارای دیسیپلین و با اتوریته نظامی معرفی میکند. سراردشیر ریپورتر از سال 1913 (1292-1291 شمسی) با رضاخان میرپنچ در ارتباط بوده و وی را از لحاظ سیاسی آموزش میداده است.  نهایتا  ژنرال آیرونساید برای کودتا در آخرین دیدارش با رضاخان در گراند هتل قزوین در 23 دی ماه 1299 چراغ سبز را به او می دهد. در سوم اسفند 1299 این کودتا با حمله بریگاد قزاق قزوین به تهران و مقاومت کم نیروهای مدافع پایتخت یک شبه به پیروزی میرسد. دولتی به ریاست سید ضیاء تشکیل می شود که سه ماه دوام  می آورد. از آن زمان تا تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی بیش از 4 سال طول میکشید. در این مدت، رضا خان ابتدا سردارسپه و سپس وزیرجنگ می شود و تا سال 1302 در همین سمت میماند و از سال 1302 تا 1304  به وزیرالوزرایی میرسد. در تمام این مدت احمدشاه عملا کشور را به او سپرده و خود در خارج از کشور زندگی میکرد.

 قرارداد دوم اما با اتحاد شوروی بسته شد (1921 میلادی و 1300-1299 شمسی). در این قرارداد اتحاد شوروی تمامی بدهی های ایران به بانک استقراضی (متعلق به روسیه تزاری) وسایر تعهدات ایران، تحت فشار روسیه تزاری و امتیازات روسیه در ایران شامل زمینهای کشاورزی، پست و تلگراف، کشتی رانی در دریای خزر و املاک متعلق به روسیه در ایران را می بخشد. فصل ششم این قرارداد برای آینده ایران مهم است. در این فصل طرف شوروی تاکید دارد در صورت تجاوز نیروی سومی به ایران و به خطر افتادن اتحادشوروی، آنها اجازه خواهند داشت به دفع تجاوز در داخل مرزهای ایران بپردازند. برای مطالعه بیشتر در این رابطه میتوانید، در ویکی پدیا فارسی متن کامل این قرارداد را بیابید.

رضا شاه و کودتای سوم اسفند 1299

رضاخان میرپنج، رضا ماکسیم ، سردار سپه، و نهایتا رضاشاه  تا پیش از کودتا شخصیت گمنامی بود. او با پشتکارخود مدارج ترقی را در هنگ قزاق طی نمود. تا پیش از کودتا نقشی در سیاست های کلان ایران نداشت. صاحب هیچ پسوند دوله یا سلطنه هم نبود. سید ضیا طباطبایی هم بجز دوستیش با اربابان انگلیسی و مدریت یک روزنامه تا آن زمان صاحب هیچ منصب و پستی نبود. طبیعی است در شرایط عادی آنها قادر به کودتا یا حتی ایجاد جنبش کوچکی هم نبودند. شرایط نابسامان پس از جنگ، ایجاد جنبش های انقلابی در ایران و خطر ایجاد حکومت شورایی در ایران و نهایتا شکست قرارداد 1919 وثوق الدوله، باعث شد تا کارگزاران انگلیس در ایران به فکر انجام کودتا بیفتند. با این همه در ابتدا بسیاری از ملییون و دلسوزان مملکت و همچنین نیروهای مترقی از کودتا و شعارهای آن پشتیبانی نمودند. مهمترین دلایل آن را میتوانیم چنین خلاصه کنیم: دولت در خارج از پایتخت نفوذی نداشت و هر بخش از کشور زیر نفوذ قدرتی محلی بود. شمال کشور را سپاه انگلستان و روسیه در اشغال داشتند. پلیس جنوب با همکاری قشون هندی‌ها زیر نظر انگلیسیها بر جنوب حکمرانی داشت. در آذربایجان غربی اسمعیل‌آقا سیمیتقو شورشی بر پا نموده بود. لرهای شورشی لرستان را تحت کنترل داشتند. راه تهران به خراسان زیر غارت یاغیان ترکمن بود. در خوزستان شیخ خزعل حکومت می‌کرد و در فارس قوام‌الملک شیرازی و قشقایی‌ها قدرت را در دست داشتند. کرمان و بلوچستان تحت نفوذ بلوچ‌ها بود و امیرموید در مازندران قدرت را به دست داشت.

ابتدا سعی او بر این بود که کشور از پادشاهی خارج و جمهوری شود، ولی با مخالفت مجلس و تصویب ماده واحده مبنی بر خلع احمدشاه و تشکیل مجلس موسسان در آذر همان سال (1304) پادشاهی او رسمیت یافت. اقلیت  مجلس در مخالفت با این پروژه راه به جایی نبرد. مدرس دستگیر، تبعید و کشته شد و مصدق که در روز رای گیری حاضر نبود، سال آخر سلطنت رضاشاه را در حبس خانگی گذراند. رضا شاه  به ظاهر هم به مشروطه و هم به موقعیت تصمیم گیرنده مجلس  شورا احترام میگذاشت، ولی با اعمال نفوذ در انتخابات، مجلس را عملا از معنا تهی کرد. مجلس در زمان رضاشاه به عنصر بی خاصیتی تبدیل شد که وجود و عدم وجودش تاثیری در شرایط کشور نمی داشت. با اینحال معروف است که در زمان رضاشاه رفرم های مثبت زیادی انجام شده است. به تعدادی ازآنها نظری بیافکنیم.

-متحدالشکل کردن لباس مردان

- کشف حجاب زنان

-ایجاد دادگستری

- بنیانگذاری ثبت اسناد

 -ایجاد ثبت احوال و اجباری کردن  برگزیدن نام خانوادگی و صدور شناسنامه

- لغو کاپیتولاسیون 

- اسکان عشایر

- براندازی خان سالاری و ملوک الطوایفی

- تشکیل ارتش ایران یکی کردن نیروهای نظامی

- بنیانگذاری بانک سپه ایران نخستین بانک ایرانی

- بنیانگذاری بانک ملی ایران 

- بنیانگذاری بانک فلاحتی 

 - بنیانگذاری بیمه ایران

- بنیانگذاری راه آهن سراسری ایران

 - جادهسازی، پل سازی و تونل سازی در کشوربه ویژه جاده های تهران به شمال            

 - گسترش صنایع

- بنیانگذاری نخستین رادیویی ایرانی 

- بنیانگذاری خبرگزاری پارسا اولین خبرگزاری ایرانی 

 - بنیانگذاری دانشگاه تهران 

- بنیانگذاری فرهنگستان ایران 

- تغییر تقویم رسمی ایران به تقویم خورشیدی جلالی

 - تغییر نام رسمی کشور در مجامع بین لمللیازپارسبهایراندرسال 1314

 

به موارد بالا، تمدید امتیاز 60 ساله قرداد نفتی دارسی را هم در سال 1933(1312-1311 شمسی) باید افزود. این قرار داد الحاقی در محتویات امتیاز دارسی تغییری به نفع ایران ایجاد ننمود، فقط پرداخت عایدی ایران را اندکی افزایش داده و قرار شد سهم ایران درحساب جداگانه ایی زیر نظر شخص رضاشاه پرداخت  شود. مالکیت، تمامی وسایل اکتشاف و تولید نفت که طبق امتیاز پیشین  پس از پایان  امتیاز، تماما به ایران تعلق میگرفت، به نفع انگلیس تغییر کرد. ایجاد " امنیت" و سرکوب هر صدای مخالف و یا غیر موافق را هم از ویژگی های دیگر دوران پادشاهی رضا شاه باید بحساب آورد. رضاشاه در مجموع به عنوان فردی مستبد، گستاخ و بیرحم شناخته میشد. با این همه سلطنت او را می توان به دو دوره تقسیم کرد.  در دوره اول سلطنت تا سال 1307 هنوز وضعیت قابل تحمل بود، احزاب هنوز به فعالیت خود ادامه میدادند و آزادی های سیاسی اجتماعی چندان محدود نشده بود. در دوره دوم سلطنت او ، مشروطه بی محتوا شده و هر مخالفتی سرکوب میشد. آزادی هایی که در جریان انقلاب مشروطه به دست آمده بود در این دوره کاملا از دست رفت. بسیاری از رقبا و مخالفان شاه زندانی و در زندان کشته شدند. در میان مقتولان چند نفر از وزیران وی مانند تیمورتاش ، نصرت الدوله، علی اکبر داور(که خودکشی کرد) و برخی از روسای ایلات مانند سردار اسعد بختیاری، صولت الدوله قشقایی تعدادی از ادیبان مانند میرزاده عشقی و فرخی یزدی تعدادی از نمایندگان مجلس مانند سید حسن مدرس و ارباب کیخسرو و انقلابیونی مانند دکترحشمت و دکتر تقی ارانی از رهبران حزب کمونیست ایران را میتوان نام برد. علاوه بر اینها کشتارهای دست جمعی عشایرعرب، کهکیلویه بختیاری و قشقایی را نیز باید اضافه کرد.  کلیه احزب به تدریج منسوخ و بسیاری از سازمانهای اجتماعی مانند انجمن دموکراتیک زنان ایران هم ممنوع شدند. سیستم مدیریت سیاسی ایران که تا پیش از رضا شاه بشکل سنتی غیر متمرکز اداره می شد، جای خود را به سیستم کاملا متمرکزی داد که امروزه محل بحث بسیاری از فعالین ملیت ها و اقوام ساکن ایران است. آنها به سهو یا به عمد این تغییر را محصول اقتدار گرایی قوم فارس معرفی میکنند، در حالی که این تغییر در راستای دفاع از منافع امپریالیسم انگلیس، در جلوگیری از پیشرفت انقلاب سوسیالیستی شوروی بوجود آمده بود. در مورد هیچ یک از این تغییرات  که در دوران اقتدار رضا شاه بوجود آمد، مردم ایران اعم از فارس یا کرد یا ترک ... مورد مشورت قرار نگرفته بودند. رضا شاه نماینده یا عامل قوم فارس نبوده و نیست، او هرگز در یک تحول دموکراتیک از سوی هیچ یک از ملل یا اقوام  ایران انتخاب نشده بود. خود او همواره می گفت مرا انگلیسی ها آورده اند ولی ندانستند با چه کسی سرو کار دارند. ایجاد چنین توهمی  که گویا رضاشاه منافع قوم فارس را نمایندگی می کرد، جز دامن زدن به حس ناسیونالیستی سایر اقوام و ملیت های ایران علیه قوم فارس و تلاش برای ایجاد  کینه و نفرت بین اقوام و ملل ساکن در ایران هدف دیگری ندارد.  نه تنها رضا خان میرپنج نماینده قوم فارس نبود بلکه جمهوری اسلامی نیز نماینده هیچ یک از ملل یا اقوام ایرانی نیست. قاجار هم نبود.  طبقه حاکمه،  این رژیم های ستمگر و استبدادی، علی رغم تفاوت هایشان، جزبه منافع خودشان به چیز دیگری نمی اندیشند. آغا محمد خان قاجار در سرکوب و کشتاربی رحمانه خود، بین کرمان و گرجستان فرقی نگذاشت. حتی اگر تبریز هم مقابل استبداد قاجار قرار میگرفت که گرفت، آنرا محاصره کرده و به خاک و خون می کشیدند. و عملا دیدیم که بارها چنین کردند.

 به تصورمن اگر رضا شاه تمام کارهای خوب دنیا را هم انجام داده بود، ارزشش به انداره یک روز سلب آزادی از میهن نبوده و نیست.  بر عکس ادعای بسیاری از پان ایرانیست ها و سلطنت طلبان،  رضا شاه با انگلیس دشمن نبود محورهای اصلی قرارداد 1919 که امپریالیسم انگلیس خواهان اجرای آن بود  به دست وی به سرانجام رسید. قرارداد دارسی با کمی تغییر البته به نفع انگلیس تمدید شد، راه آهن سراسری ایران در راستای منافع انگلیس از تهران به جنوب کشیده شد، سازمان نظامی ایران (تجهیزات نظامی و آموزش افسران)حداقل تا زمان جنگ دوم جهانی انگلیسی باقی ماند و تمام شورشیان و خانهای مسلح، تمامی مراکز قدرت مخالف و حتی بعضن موافق انگلیس سرکوب شدند، زیرا انگلیسی ها به این نتیجه رسیده بودند که فقط یک ایران قوی و یک دست میتواند سدی در مقابل شوروی بوده و در دراز مدت از منافع غارتگرانه آنها پاسداری نماید. به عبارت دیگر تاریخ مصرف قدرت های محلی طرفدار آنها از جمله شیخ خزعل و خوانین بختیاری بسر آمده بود، به همین علت، دست رضا شاه را در سرکوب آنها باز گذاشت. همه بیاد داریم که آنها به بهانه محاصره هرات در سال 1856 (1239-1238 شمسی) توسط ارتش قاجار علیرغم اینکه تا آن زمان این یک مشکل داخلی ایران محسوب میشد به ایران اعلان جنگ داده جزایر ایرانی خلیج فارس را اشغال و به بوشهر لشکر کشید. ارتش انگلیس تا کازرون پیشروی کردند، تا قاجار را بزانو در آوردند، و در پایان بعنوان خسارت جنگ تجاوز کارانه شان، بخش بزرگی از جنوب شرقی ایران  آنروزگار را ضمیمه هندوستان نمودند.

رضا شاه، با قدرت گرفتن هیتلر در آلمان وتصور شباهت هایی که بین خودش و هیتلر می دید، به آلمان متمایل شد. این از چشم خودی و بیگانه پوشیده نماند. همزمان با شروع حمله متفقین و اشغال ایران، در شهریور1320 حدود 1200  مشتسار آلمانی در ایران مشغول کار بودند.  اگر نفت را در نظر نگیریم، آلمان به بزرگترین شریک تجاری رژیم ایران تبدیل شده بود. البته در مورد نزدیکی رضا شاه به هیتلر اغراق فراوان هم شده است.  بر اساس اسناد طبقه بندی شده آمریکا که جدیدا مورد پژوهش قرار گرفته، رضاشاه با حمایت انگلیس آمد وهمیشه  به آنان وفادار ماند. از طریق آنها از کشورخارج شد و تا آخر عمر در منطقه تحت پوشش آنها زندگی کرد. نمیخواهم همه رفرم هایی که در دوران رضاشاه انجام شده را بی تاثیر یا کم اهمیت جلوه دهم، ولی میدانم که بعضی از آن رفرم ها با برنامه افراد دیگر و بدست  کسان دیگری انجام شده و با بی دقتی بسیاری از تاریخ نگاران به پای رضاشاه نوشته شده است.  آنچه مهم است و باید مورد تجدید نظر قرار بگیرد، این نکته کلیدی است که اغلب تصور میشود اگر مثلا انگلیس یک نفر مثل رضا شاه را برای بقدرت رسیدن و حفظ منافع استعماری خود کمک می کند، آن شخص، به سگ زنجیری آنها تبدیل شده و بدون دستور اربابان استعمارگرش آب هم نمی نوشد. شعار امپریالیسم و سگ های زنجیریش از این تصور استخراج شده یا حداقل به چنین توهمی  دامن میزند.  این تصور بسیار ساده لوحانه است و روابط بین دول نیم مستعمره (منوپل) و دولت استعمارگر(متروپل) را بخوبی منعکس نمیکند. در واقع حکومت های محلی در شرایط نواستعماری (مانند ایران) تا زمانی که منافع دولت متروپل بطور جدی درمعرض خطر قرار نمی گرفت در انجام امور داخلی و بین المللی خود تقریبا مستقل عمل می کردند. راجع به دوران رضاشاه محققانی در ایران و فرنگ به تحقیق پرداخته اند. یکی ازاین تحقیقات جامع را محققی بنام دکتر محمد قلی مجد درآمریکا انجام داده است. نام  کتاب او بریتانیای کبیر و رضاشاه است. در توضیحی راجع به این کتاب میخوانیم:

 مجد اولين محقق ايراني ‏است که بر اساس اسناد علني شده دولت آمريکا به تحقيق درباره تاريخ ايران در دوران ‏رضاشاه پرداخته است. اين اسناد بي نظير است. مجد معتقد است که انگليسيها علاقه ‏اي به علني کردن اسناد تاريخي مداخلات استعماري شان ندارند و هيچ قانوني نيز آنها ‏را مجبور به اين کار نميکند. برعکس، در آمريکا دولت طبق قانون موظف است اسناد را پس از مدت محدودي علني کند و ‏اگر چنين نکند محقق ميتواند از طريق دادگاه عليه سازمان مربوطه اقامه دعوي کند و با ‏حکم دادگاه سند را به دست بياورداز نکات جالب اين کتاب ميزان ثروت رضاشاه است. ‏دکتر مجد بر اساس اسناد معتبر دولتي آمريکا نشان ميدهد که رضاشاه در زمان کناره ‏گيري از سلطنت (1941 میلادی و 1320-1319 شمسی) حدود دويست ميليون دلار در حسابهاي بانکي اش در لندن ‏و نيويورک و تورنتو ذخيره پولي داشت. اين بغير از معادل 50 ميليون دلاري است که ‏در بانک ملي تهران داشت و غير از حدود 7000 روستاي ششدانگ و کارخانه هايي که ‏در ايران داشت. بعبارت ديگر، رضاشاه در زمان خود يکي از ثروتمندترين مردان جهان ‏بود.

این ارقام زمانی معنی واقعی خود را نشان میدهد که بدانیم بودجه یک ساله آن زمان ایران اندکی بیش از 25 میلیون دلار بوده ومیزان زمینهای او برابر با 10% کل زمینهای دایر در ایران آن زمان  بوده است. ‏لازم نیست توضیح دهم که رضاشاه در کودکی یتیم بوده و در زمان استخدام ابتدا بعنوان مهتر وسپس در بریگاد قزاق، نه ثروتی داشت و نه حتی سواد خواندن و نوشتن ولی در لحظه مرگ جزء ثروتمند ترین مردان روزگارش بود.این در حالی است که 80% مردم ما در زمان رفتن رضا شاه در فقر و تنگدستی روزگار میگذراندند و 90% سواد خواندن و نوشتن نداشتند.  با این همه خود او در تبعید گفته است:

 

 آقایان بدانند که من درتمام بانکهای اروپا و آمریکا یک لیره یا یک دلار هم ندارم ، راست است که در ایران متمولم، ولی در خارج هیچ چیز ندارم و دولت باید فکر خرج من باشد.

 _________

نگاهی گذرا بر جنبش های تاریخ معاصر ایران 
 http://www.iranglobal.info/node/17967

نگاهی گذرا بر جنبش های تاریخ معاصر ایران (بخش دوم)
 http://www.iranglobal.info/node/18180

نگاهی گذرا بر جنبش های تاریخ معاصر ایران (بخش سوم)
 http://www.iranglobal.info/node/18404

ادامه دارد....

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.