رفتن به محتوای اصلی

آیا نهاد روحانیت و نهاد سلطنت جزء میراث فرهنگی ماست و باید حفظ شود!؟
08.11.2008 - 21:35

یک آذربایجانی

کار کرد روح ايراني در تحولات تاريخ ايران

جناب آقای سالاری، لطفا انتقادات مرا از سر دلسوزی ببینید و نه از سر دشمنی. ولی ببینید شما نوشته اید که نهاد روحانیت و نهاد سلطنت جزء میراث فرهنگی ماست و باید حفظ شود!؟ حال سئوال این است که این نظریه را بر اساس نظر کدام دانشمند علوم سیاسی نوشته اید که شکل حکومت سیاسی برآمده از میراث فرهنگی است و نه آرای مردم؟! شما و بسیاری دیگر هم متاسفانه همچنان شعار کهنه و پوسیده خمینی یعنی «نه شرقی، نه غربی» را به شکل دیگری مطرح می کنید که به جای جمهوری اسلامی، آرمانشهر خیالی ایران باستان یا ایرانشهر را قرار می دهید. اما در ماهیت همین ایرانشهر بین مدعیان بیشمارش هیچ توافق و اجماعی هم وجود ندارد و هرکسی آن را یک جوری می فهمد و به شکلی کاملا متفاوت معرفی می کند! نمی دانم شما چرا اصرار دارید که ما نباید از تجارب دنیای مدرن استفاده کنیم و می خواهید از تاریخ باستان ایران که در قرائتهایش اینهمه اختلاف وجود دارد، مدل بومی سیاسی اختراع کنید؟!

از فروپاشی اردوگاه شرق حدود بیست سال می گذرد ولی شما هنوز باور نکرده اید که دیگر شرق و غربی وجود ندارد، بلکه امروز ارزشهای جهانشمول و گلوبال دموکراسی، حقوق بشر، سکولاریزم، جامعه مدنی ... وجود دارد که هرچند ابتدا از غرب شروع شد ولی امروز به شرق سابق هم گسترش یافته است و بسیاری از کشورهای اروپای شرقی به اتحادیه اروپا با ارزشهای جهانشمول فوق الذکر پیوسته اند یا در حال پیوستن هستند. البته خاصیت برتر این مدل جهانشمول سابقا غربی، در این است که صلب و ایستا نیست چون نه از یک آرمانشهر گمشده در اعماق تاریخ استنباط شده و نه از دین و مذهب و ایدئولوژی، بلکه از علوم انسانی متکی بر تجربه بشری و با تجزیه و تحلیل متکی بر متد علمی استخراج شده و به مرور زمان هم خود را اصلاح می کند. از سرمایه داری افسار گسیخته به سرمایه داری صنعتی و گلوبال تغییر شکل داد. بروز بحران اخیر مالی مطمئنا بار دیگر آن را تغییر خواهد داد و بهتر و کارآمدتر از قبل به پیش خواهد برد.

مطمئنا تمام رشته های علوم انسانی به گونه ای به هم مرتبطند و دموکراسی امروزی غرب از دموکراسی ناقص یونان باستان شروع شد ولی چون صلب و ایستا نبود به مرور زمان تغییر یافت و پیشرفت کرد. جالب این است که خود یونان جزء آخرین کشورهای اروپایی بود که به سمت دموکراسی آمد و ابتدا کشورهای غرب اروپا و آمریکا این ایده غیر بومی را از تاریخ باستان یونان گرفتند و به شکل امروزش در آوردند. مطمئنا مطالعه تاریخ هم در سیاست مهم است و اصولا یکی از منابع اصلی پیشرفت علوم سیاسی هم مطالعه تاریخ به عنوان تجربه عینی است.اما در این میان مطالعه تاریخ معاصر که داده هایش دقیق تر و در دسترس تر و شرایطش به اوضاع جهان امروز نزدیکتر است، بیشترین اهمیت را دارد و نه مثلا تاریخ 2500 سال پیش که نه شرایطش شباهتی به شرایط جهان امروز دارد و نه داده هایی که از حقایق تاریخی باستان در اختیار داریم، دقیق و قابل اعتماد است.

تاریخ در واقع آزمایشگاه علوم سیاسی است. یک دانشمند علوم سیاسی با مطالعه نتایج عینی تجارب سیاسی معاصر بشر هم در کشور خود و هم در چهار گوشه جهان، نظریات سیاسی را با مشاهده نتایج تجربی بدست آمده در تاریخ سیاسی و بویژه تاریخ معاصر، تجزیه و تحلیل کرده نقاط ضعف و قوت هر تئوری را مقایسه کرده و سعی در یافتن بهترین و مناسب ترین گزینه می کند. اما نتایج تاریخ باستان گمراه کننده است چون شرایط آنزمان با شرایط امروز متفاوت است. مثلا دموکراسی ابتدایی در یونان باستان یک تجربه شکست خورده بود. چون نه تنها با توجه به شرایط آن دوران، نتوانست ادامه یابد، بلکه حتی مخالفت اندیشمندان بزرگی چون افلاطون را هم بر انگیخت که دموکراسی یونان را حکومت عوام نامید و در مقابل از مدینه فاضله و حکومت فاضلان و دانایان به جای حکومت مردم عادی و عامی دفاع کرد و در واقع حق در آن دوران با افلاطون بود، چون هنوز بشر آنقدر پیشرفت نکرده بود که بتواند دموکراسی امروزی را بنا نهد. نه رسانه های جمعی امروزی بود که رکن چهارم دموکراسی است و نه آموزش همگانی و افزایش آگاهی مردم.

اگر شما می خواهید به بررسی تاریخ ایران و جهان بپردازید و راه چاره را بیابید، باید بیشترین اهمیت را به تاریخ معاصر بدهید و نه تاریخ باستان. نه مردم امروز ایران همان مردم 2500 سال پیش اند و نه دنیا همان دنیای 2500 سال پیش است! شعار نه شرقی، نه غربی و ادعای یافتن مدل بومی، در واقع تعصبی کور است که ما را از اینهمه تجارب ارزشمند جهان معاصر محروم می کند و در توهمات چندهزار ساله سردرگم می کند. تاریخ معاصر ایران نشان داد که کیش شخصیت پرستی در ایران و روح دیکتاتوری در اعماق ذهن هر کدام از ما، اجازه نداد که سیستم مشروطه سلطنتی در ایران به یک سیستم دموکراتیک مشابه بریتانیا و یا سوئد تبدیل شود، چون شاه حاضر نشد به یک مقام تشریفاتی و بدون هیچ گونه قدرتی تبدیل شود و با کنار کشیدن کامل از قدرت و واگذاری آن به مردم و پارلمان، جلوی بروز انقلاب را بگیرد.

در اینجا البته روح شخصیت پرستی ایرانی و بله قربان گویان و چاکران و پابوسان درگاه اعلی حضرت هم مقصر بودند و نشان دادند که در این کشور اگر نهادی غیر انتخابی وجود داشته باشد، چه نهاد سلطنت و چه نهاد روحانیت و ولایت فقیه، دموکراسی امکان بروز نخواهد داشت چون سلطان و خلیفه، آنقدر چاکران و پابوسان درگاه می تواند برای خودش جمع کند که در برابر نهادهای انتخابی قرار بگیرد و آنها را تحت کنترل و تحت اوامر ملوکانه و حکم حکومتی قرار دهد. پس اگر واقعا می خواهیم نتیجه ای از آزمایشگاه سیاسی تاریخ معاصر ایران بگیریم، باید بگوییم که در این کشور برای اینکه دموکراسی بتواند تداوم یابد، باید تمام نهادهای قدرت انتخابی باشند و هیچ نهاد قدرت غیر انتخابی وجود نداشته باشد. پس تنها یک سیستم سیاسی جمهوری سکولار در ایران می تواند به دموکراسی منجر شود. در میان سیستمهای متفاوت جمهوری هم به نظر جمهوری فدرال و پارلمانی مشابه کشور هندوستان که بزرگترین دموکراسی جهان است، می تواند بهترین الگو برای ایران باشد.

علي سالاري

G_alisalari@hotmail.com

کار کرد روح ايراني در تحولات تاريخ ايران تیتر مقاله

چون دوست آذزبايجاني صحبت هاي مختلفي مطرح کرده بودند، ترجيح دادم پاسخ ها را داخل پرانتز، جلوي هر نظر ايشان بياورم، اميد است کافي باشد.

لطفا انتقادات مرا از سر دلسوزی ببینید و نه از سر دشمنی (قطعاً اينطور است). ولی ببینید شما نوشته اید که نهاد روحانیت و نهاد سلطنت جزء میراث فرهنگی ماست و باید حفظ شود!؟ حال سئوال این است که این نظریه را بر اساس نظر کدام دانشمند علوم سیاسی نوشته اید که شکل حکومت سیاسی برآمده از میراث فرهنگی است و نه آرای مردم؟! (ما اينهمه درس خونديم و تجربه کرديم که مقلد چشم و گوش بستهً هيچ آخوند و فيلسوف و دانشمندي نباشيم! برخي مدعي دموکراسيند ولي حاضر نيستند بهاي آنرا بپذيرند، آنها هم صاحب پايگاه اجتماعي بمراتب بيشتر از برخي مدعيان تند روي اپوزيسيون هستند، در نظام دموکراسي آراي مردم تعيين مي کند که برنده و بازنده باشد. تازمانيکه خواهان حضور خودي به بهاي حذف و نابودي ديگري باشيم، دموکرات نيستيم. در کشورهاي دموکراسي هم که احتمالاً شما در يکي از آنها اقامت داريد، نهاد سلطنت و يا کشيش و کليسا هستند ولي مطابق قانون از دخالت نهادينه در سياست منع شده اند و به کارهاي خيريه، حقوق بشري، و فرهنگي مي پردازند ) شما و بسیاری دیگر هم متاسفانه همچنان شعار کهنه و پوسیده خمینی یعنی «نه شرقی، نه غربی» را به شکل دیگری مطرح می کنید که به جای جمهوری اسلامی، آرمانشهر خیالی ایران باستان یا ایرانشهر را قرار می دهید (اصلاً چنين نيست، اگر مغرضانه قضاوت نکنيد مي بينيد که منظور اينست که همهً آرمانها اعم از باستاني، قومي، مذهبي و ايدئولوژيک را با معيارها و الزامات دموکراسي همسو و هم داستان سازيم). اما در ماهیت همین ایرانشهر بین مدعیان بیشمارش هیچ توافق و اجماعی هم وجود ندارد و هرکسی آن را یک جوری می فهمد و به شکلی کاملا متفاوت معرفی می کند! نمی دانم شما چرا اصرار دارید که ما نباید از تجارب دنیای مدرن استفاده کنیم و می خواهید از تاریخ باستان ایران که در قرائتهایش اینهمه اختلاف وجود دارد، مدل بومی سیاسی اختراع کنید؟! (بازهم برداشت شما اشتباه است، بقولي آنها که از تاريخ خود نمي آموزند، ناگزير از تکرار آنند، قرائت هاي مختلف از تاريخ مبارک است، شما هم قرائت خودتان را ارائه کنيد، با گذشت زمان قرائت درست تر پيدا خواهد شد، ولي منکر تاريخ و ضرورت شناخت آن براي حل مسائل امروز جامعه نبايد بود. در گذشته اسکندر، اعراب و مغولان هم وقتي به ايران حمله مي کردند مي خواستند مظاهر هويت و تاريخ آنرا بزدايند ولي پس از مدتي بدليل غني بودن فرهنگ ايراني خود از آن تأثير مي پذيرفتند. حالا هم برخي ايرانيان پيرو مصباح يزدي، و کمونيست هاي از راه رسيدهً جهان وطني بايد بياموزند که پيش از آقاي منصور حکمت و کمونيست کارگري، اين مملکت شناسنامه و هويتي دارد که ارزش فراگيري از تجارب خوب و بد را دارد. منظور اينست که با شناخت و قرائت هرچه درست تري از تاريخ و فرهنگ و جامعهً خودمان، از دستاوردهاي ديگران بهترمي توانيم استفاده کنيم.)

از فروپاشی اردوگاه شرق حدود بیست سال می گذرد ولی شما هنوز باور نکرده اید که دیگر شرق و غربی وجود ندارد، بلکه امروز ارزشهای جهانشمول و گلوبال دموکراسی، حقوق بشر، سکولاریزم، جامعه مدنی ... وجود دارد که هرچند ابتدا از غرب شروع شد (همانطور که يونانيان پيشگامان دموکراسي بوده اند، ايرانيان – بويژه کورش کبير- پيشگام حقوق بشر و فدراليسم بوده اند، يهوديان پيشتاز سکولاريسم و مسلمانان آغازگر تجربهً جامعه مدني بوده اند، اگر صداقت داريد برويد تحقيق و مطالعه کنيد، دست آوردهاي تمدن امروز بشر محصول سرجمع شدن تجارب اوليهً پيشينيان است) ولی امروز به شرق سابق هم گسترش یافته است و بسیاری از کشورهای اروپای شرقی به اتحادیه اروپا با ارزشهای جهانشمول فوق الذکر پیوسته اند یا در حال پیوستن هستند. البته خاصیت برتر این مدل جهانشمول سابقا غربی، در این است که صلب و ایستا نیست چون نه از یک آرمانشهر گمشده در اعماق تاریخ استنباط شده ( و نه به آرمان شهر موهوم موعود جامعهً طبقاتي کاپيتاليستي، و يا بي طبقهً کمونيستي و توحيدي و غيره مي رود) و نه از دین و مذهب و ایدئولوژی، بلکه از علوم انسانی متکی بر تجربه بشری و با تجزیه و تحلیل متکی بر متد علمی استخراج شده و به مرور زمان هم خود را اصلاح می کند (درست است). از سرمایه داری افسار گسیخته به سرمایه داری صنعتی و گلوبال تغییر شکل داد. بروز بحران اخیر مالی مطمئنا بار دیگر آن را تغییر خواهد داد و بهتر و کارآمدتر از قبل به پیش خواهد برد (درست است).

مطمئنا تمام رشته های علوم انسانی به گونه ای به هم مرتبطند و دموکراسی امروزی غرب از دموکراسی ناقص یونان باستان شروع شد ولی چون صلب و ایستا نبود به مرور زمان تغییر یافت و پیشرفت کرد (درست ولي دموکراسي امروز غرب، حقوق بشر، سکولاريسم، جامعهً مدني و فدراليسم هم دارد که جرقه هايشان در جاهاي ديگر زده شد). جالب این است که خود یونان جزء آخرین کشورهای اروپایی بود که به سمت دموکراسی آمد و ابتدا کشورهای غرب اروپا و آمریکا این ایده غیر بومی را از تاریخ باستان یونان گرفتند و به شکل امروزش در آوردند (البته غربي ها، يونان را از طريق مسلمانان - که آنرا روزآمد کرده بودند - شناختند و خود مستقيم به آن راه نيافتند). مطمئنا مطالعه تاریخ هم در سیاست مهم است و اصولا یکی از منابع اصلی پیشرفت علوم سیاسی هم مطالعه تاریخ به عنوان تجربه عینی (گذشتگان براي درس آموزي) است.اما در این میان مطالعه تاریخ معاصر (تاريخ معاصر ايران يا جاي ديگر؟ مهم اينست که از تاريخ بياموزيم، هرکس مجازاست از هرکجاي تاريخ، متعلق به هرکجا و با هر ديدي بياموزد، مهم اينست که درسي بدرد بخور و قابل قبول براي امروز ارائه دهد، اينکه نگارنده به ريشه هاي تاريخي مي پردازند به معني اين نيست که از تاريخ معاصر بي بهره است) که داده هایش دقیق تر و در دسترس تر و شرایطش به اوضاع جهان امروز نزدیکتر است، بیشترین اهمیت را دارد و نه مثلا تاریخ 2500 سال پیش که نه شرایطش شباهتی به شرایط جهان امروز دارد و نه داده هایی که از حقایق تاریخی باستان در اختیار داریم، دقیق و قابل اعتماد است (به همين دليل مجبوريم تاريخ گذشتهً خود را بازيابيم و ترجمان دقيق تر و قابل اعتماد تري از آن ارائه دهيم، اگر شما اهلش نيستيد، و يا به تاريخ معاصر التفات بيشتري داريد، ديگران را از اين مهم باز نداريد. ايرانيان باستان حدود دوازده قرن –هخامنشيان، اشکانيان و ساسانيان - امپراطوري اول و يا دوم جهان بودند، آيا شما دوست نداريد دريابيد علل صعود و نزولشان چه بود؟!!!).

تاریخ در واقع آزمایشگاه علوم سیاسی است (پس درس آموزي از تجارب و تاريخ خودي را بايد در اولويت قرار داد) . یک دانشمند علوم سیاسی با مطالعه نتایج عینی تجارب سیاسی معاصر بشر هم در کشور خود و هم در چهار گوشه جهان، نظریات سیاسی را با مشاهده نتایج تجربی بدست آمده در تاریخ سیاسی و بویژه تاریخ معاصر، تجزیه و تحلیل کرده نقاط ضعف و قوت هر تئوری را مقایسه کرده و سعی در یافتن بهترین و مناسب ترین گزینه می کند (درست). اما نتایج تاریخ باستان گمراه کننده است چون شرایط آنزمان با شرایط امروز متفاوت است (مهم اينست که متخصصين امر به اين موضوع بپردازند تا با در نظر داشتن همهً پارامترهاي دخيل در يک تجربهً تاريخي، تفسير و ترجمان و درسي غير گمراه کننده از آن استخراج کنند). مثلا دموکراسی ابتدایی در یونان باستان یک تجربه شکست خورده بود. چون نه تنها با توجه به شرایط آن دوران، نتوانست ادامه یابد، بلکه حتی مخالفت اندیشمندان بزرگی چون افلاطون را هم بر انگیخت که دموکراسی یونان را حکومت عوام نامید و در مقابل از مدینه فاضله و حکومت فاضلان و دانایان به جای حکومت مردم عادی و عامی دفاع کرد و در واقع حق در آن دوران با افلاطون بود، چون هنوز بشر آنقدر پیشرفت نکرده بود که بتواند دموکراسی امروزی را بنا نهد. نه رسانه های جمعی امروزی بود که رکن چهارم دموکراسی است و نه آموزش همگانی و افزایش آگاهی مردم.

اگر شما می خواهید به بررسی تاریخ ایران و جهان بپردازید و راه چاره را بیابید، باید بیشترین اهمیت را به تاریخ معاصر بدهید و نه تاریخ باستان (قرار نيست که ما ديگران را مجبور کنيم که به چه و چگونه بيانديشند، وانگهي از يک مقاله نبايد در مورد نويسنده به قضاوت عجولانه نشست). نه مردم امروز ایران همان مردم 2500 سال پیش اند و نه دنیا همان دنیای 2500 سال پیش است! شعار نه شرقی، نه غربی و ادعای یافتن مدل بومی، در واقع تعصبی کور است که ما را از اینهمه تجارب ارزشمند جهان معاصر محروم می کند و در توهمات چندهزار ساله سردرگم می کند (منظور فقط درس آموزي از تاريخ و تجارب پيشينيان و ارائهً ترجماني تئوريک و درست است، رويکرد تعبدي به دوران باستان، دوران اسلامي، و دوران مدرن و پسا مدرن غلط است و نويسنده هم چنين منظوري نداشته). تاریخ معاصر ایران نشان داد که کیش شخصیت پرستی در ایران و روح دیکتاتوری در اعماق ذهن هر کدام از ما، اجازه نداد که سیستم مشروطه سلطنتی در ایران به یک سیستم دموکراتیک مشابه بریتانیا و یا سوئد تبدیل شود، چون شاه حاضر نشد به یک مقام تشریفاتی و بدون هیچ گونه قدرتی تبدیل شود و با کنار کشیدن کامل از قدرت و واگذاری آن به مردم و پارلمان، جلوی بروز انقلاب را بگیرد(درست).

در اینجا البته روح شخصیت پرستی ایرانی و بله قربان گویان و چاکران و پابوسان درگاه اعلی حضرت هم مقصر بودند و نشان دادند که در این کشور اگر نهادی غیر انتخابی وجود داشته باشد، چه نهاد سلطنت و چه نهاد روحانیت و ولایت فقیه، دموکراسی امکان بروز نخواهد داشت چون سلطان و خلیفه، آنقدر چاکران و پابوسان درگاه می تواند برای خودش جمع کند که در برابر نهادهای انتخابی قرار بگیرد و آنها را تحت کنترل و تحت اوامر ملوکانه و حکم حکومتی قرار دهد. پس اگر واقعا می خواهیم نتیجه ای از آزمایشگاه سیاسی تاریخ معاصر ایران بگیریم، باید بگوییم که در این کشور برای اینکه دموکراسی بتواند تداوم یابد، باید تمام نهادهای قدرت انتخابی باشند و هیچ نهاد قدرت غیر انتخابی وجود نداشته باشد (کاملاً درست، بهمين دليل گفته شد که نهاد روحانيت و يا سلطنت از دخالت در سياست منع شوند). پس تنها یک سیستم سیاسی جمهوری سکولار در ایران می تواند به دموکراسی منجر شود (درست، البته هرکس از واژهً سکولار ترجماني دارد). در میان سیستمهای متفاوت جمهوری هم به نظر جمهوری فدرال و پارلمانی مشابه کشور هندوستان که بزرگترین دموکراسی جهان است، می تواند بهترین الگو برای ایران باشد (کاملاً موافقم، الگوهاي دموکراسي زيادند و هرکدام درسها براي آموختن دارند، اميد است اين توضيحات مختصر کافي باشد، موفق باشيد).

یک آذربایجانی

زلزله سیاسی با انتخاب اوباما شروع شد، خارجي ها نيز بايد بتوانند صدراعظم آلمان شوند

پشت پرده مذاکره بدون پیش شرط اوباما با ایران!

پیروزی اوباما و آینده‌ی روابط ایران و آمریکا – صدای آلمان

http://www.dw-world.de/dw/article/0,2144,3768533,…

گزارش موسسه‌ی BPC که در ۱۱۷ صفحه‌ای تنظیم شده، دربرگیرنده‌ی طرحی درباره‌ی رویکردهای آتی دولت آمریكا در مواجهه با پرونده هسته‌ای ایران است. در این طرح به دولت آمریکا پیشنهاد شده که مذاکرات مستقیم با ایران را آغاز کند. حتی توصیه شده که واشنگتن از پیش‌شرط "توقف غنی‌سازی اورانیوم برای آغاز مذاکرات" صرف‌نظر كند. اما لازم است که برای این مذاکرات یک چارچوب زمانی مشخص - مثلا سه ماه - تعیین گردد. از اتحادیه اروپا نیز خواسته شود که این چارچوب زمانی را پیشاپیش تایید کند. در عین‌حال کشورهای عضو اتحادیه اروپا باید تعهد دهند که با اقدام‌های بعدی پیش‌بینی شده در طرح همراهی می‌کنند.

بنا بر این گزارش، تهران باید مسئولیت شکست احتمالی این آخرین تلاش سیاسی را برعهده بگیرد. در پایان مهلت مقرر که عملا به صورت یک اولتیماتوم درمی‌آید، تهران نه تنها باید مفاد قطعنامه‌های شورای امنیت، از جمله تعلیق غنی‌سازی اورانیوم را بپذیرد، بلكه همچنین با بازرسی مداوم تاسیسات هسته‌ای خود از سوی آژانس نیز موافقت کند.

با توجه به ناآکامی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در پی بردن به ماهیت برنامه‌ی اتمی ایران، پیشنهاد شده است که مکانیزم‌هایی همانند آنچه در باره‌ی عراق به کار گرفته شده، در مورد ایران نیز اعمال گردد. منظور طرح تعیین کمیسیون ویژه بازرسی از سازمان ملل است که پیش از حمله به عراق و سقوط صدام در جستجوی سلاح هتسه‌ای در آن کشور بود.

محاصره بنادر ایران

در ادامه این گزارش ۱۱۷ صفحه‌ای آمده است، پس از پایان دوره‌ی سه ماهه مذاكرات، اگر ایران از همکاری سرباز زند، باید تحریم‌های شدیدتری علیه آن کشور اعمال گردد. در اقدام‌های تنبیهی که در طرح پیشنهاد شده، در کنار تدابیری چون قطع کامل مناسبات بانکی آن کشور با جهان، محاصره‌ی سواحل ایران در خلیح فارس در کانون اصلی توجه نویسندگان طرح قرار دارد. محاصره‌ی سواحل ایران در درجه‌ی نخست باید متوجه جلوگیری از ورود بنزین به ایران و در نهایت قطع صدور نفت ایران گردد که درآمد حاصل از آن، تامین‌کننده‌ی تقریبا دوسوم درآمد کل کشور است.

تنظیم‌کنندگان این طرح پیشنهادی، در ادامه از رئیس‌جمهور آینده‌ی آمریكا خواسته‌اند که توان جنگی آمریكا در منطقه خلیج ‌‌فارس را گسترش دهد. در این راستا پیشنهاد شده درکنار تقویت پایگاه نظامی آمریکا در شبه‌جزیره عربستان، برای ایجاد پایگاه‌ها و تاسیسات نظامی در شرق، غرب و شمال ایران نیز تلاش شود. لازمه‌ی این امر آن است که دیپلماسی فعالی در برابر گرجستان، آذربایجان، ترکمنستان، ازبکستان، ترکیه و حتی پاکستان در پیش گرفته شود تا موافقت آنها را برای استقرار نیروهای آمریكایی و تدارکات لازم برای عملیات نظامی جلب نماید.

در طرح گفته می‌شود برای افزایش پتانسیل نظامی تهدیدکننده‌ در منطقه، به جای دو ناو هواپیمابر، چهار ناو باید در آب‌های اقیانوس هند به گشت‌زنی بپردازند. این تدابیر نظامی باید هرچه سریع‌تر عملی گردد، اگر نه در فاصله‌ی چند روز، دستکم به فاصله‌ی چند هفته.

نویسندگان این طرح در پایان پیشنهادهای خود آورده‌اند، به محض آنکه آرایش نظامی در منطقه به پایان رسید، باید یک اولتیماتوم رسمی به ایران داده شود. در این اولتیماتوم باید توقف غنی‌سازی اورانیوم و انهدام تمام مراکزی که به نحوی در خدمت برنامه‌های تولید سلاح اتمی هستند، خواسته شود. پس از پایان اولتیماتوم در صورت خودداری ایران، عملیات جنگی آغاز می‌شود. رهبری جنگ باید اساس را بر نیروی هوایی و دریایی قرار دهد. عملیات زمینی منتفی خواهد بود، اما عملیات زمینی کماندویی امکانپذیر است. هدف آن است که ایران از طریق یک بمباران هوایی چندین هفته‌ای به تسلیم وادار گردد

دكتر آريوس

زنان در کردستان ایران و چالش‌های برابری‌طلبی

جمهوری اسلامی نه اينكه حقوق بشر را رعایت نميکندبلكه تبعيض جنسى روا ميدارد كه ازتبعيض نژادى هم زشتراست. برابری حقوق زن و مرد یکی از والاترین اصول اجتماعیست. پائین آوردن حقوق، ارزش و مقام زن خصوصا قرار دادن اوتحت قیومت مرد سلب آزادی انسانى واجتماعی زنان است. این امر پایمال نمودن حقوق مدنی نیمی از افراد جامعه وبمنزله تعدی و تحقیر، و سرافکنده گی مادران يك اجتماع است.زنانيكه ناچارا به آن خو گرفته اند، بااز دست دادن اعتماد بنفس و استقلال و ضعف شخصیتى روبروهستند.

زنان و در عمل مادران تحقیرشده، سرافکنده ، محروم از اعتماد بنفس وآزادی های اجتماعی و شخصیتی، پسرانی همانند ومشابه خود بی شخصیت، عاری از اعتماد بنفس، خشن وپرخاشجوتحویل جامعه میدهند. از آن گذشته چنين جامعه ای بدون بهره کافی ازاستعداد ها و نیروی خلاقه نیمی از افراد خوداز شکوفائی نیز محروم میگرددو محكوم به فناست.

کامران

آیا رئیس یک مسجد صلاحیت رهبری یک مملکت را دارا می باشد؟

آقای مستشار سلام> آخوندی به اسم قابل خطاب به خامنه ای رهبر حکومت سنگسار گفته بود< چطور می شود که فردی مثل خامنه ای رهبر می شود و روحانی دیگری مثل آشوری اعدام می گردد> آیت الله آشوری نویسنده کتاب معروف توحید بود که خامنه ای می گفته نوشته های اوست که آشوری آنرا چاپ کرده.

این اخوند دون پایه سید علی روضه خوان یک شبه رهبر مملکت و رهبر جهان اسلام هم شد. هنوز بعد از 30 سال هم هستند افرادی که منتظر معجزه از این امامزاده شکنجه و سنگسار هستند که دمکراتیزه و مدرن شود. ما با حکومتی طرف هستیم که می خواهد هادی و راهنمای اپوزیسیون را هم به عهده بگیرد و قیم ما هم باشد چه رسد به امت حزب الله.

وحشت رژیم از دمکراسی و آزادی و سکولاریسم

امام جمعه مشهد : ستون "حرف مردم" درست مي‌کنند و به اسم دموکراسي در آن حرف‌هاي مسخره، شيطاني مينويسند

ايسنا : علم‌الهدي ، امام جمعه مشهد امروز گفت : به محض آنکه فضاي باز سياسي در کشور به وجود آمد عناصر و جريانات ضد ارزشي در جامعه شروع به تهاجم کردند و تمام اصول و ارزش‌هاي ما را زير پا گذاشتند و لگدمال کردند و همه طرفداران انقلاب را به اقليت فرستادند.

وي با اشاره به خدمات دولت نهم، گفت: اين دولت، استکبارستيزي و مقابله با دشمنان را در راس اصول خود قرار داده است که از اصول مهم و ارزشي انقلاب و نظام است؛ همچنين تا به حال در اين دولت اختلاس و رانت‌خواري نبوده است، حالا به فرض اينکه درصدي از وعده‌هاي دولت انجام نشده است، آيا اين برخورد درست است که در برخي روزنامه‌ها اين همه توهين صورت گيرد و هيچ کس جلوي آن را نگيرد؟

به گزارش ايسنا، امام جمعه مشهد با بيان اينكه امروز متاسفانه طنزهاي شيطاني در سايت‌ها و روزنامه‌ها هنر شده است، گفت: آيا اين درست است که در يک روزنامه اصولگرا، ستون "حرف مردم" درست مي‌کنند و به اسم اينکه دموکراسي در جامعه وجود دارد، در آن جز حرف‌هاي مسخره، شيطاني و بي‌تقوايي چيز ديگري نباشد؟

وي تاكيد كرد:آيا اين درست است كه مثلا تذكر مشتاقانه بنده را در روزنامه پالايش و مثل سر قلمي تيز مي‌كنند، استدلال و منطق آن را برمي‌دارند و به عنوان مخالف دولت آن را تيتر مي‌كنند؟

وي با اشاره به آيه 26 سوره انفال، گفت: يادمان باشد که روزي مستضعف بوديم و همه اصول و ارزش‌هايمان به تاراج مي‌رفت و کسي هم جرات نداشت سخني بگويد و عناصر ضد ارزشي و مهاجم لائيک به همين نظام حمله کردند اما خدا اين نظام را حفظ کرد.

وي تاكيد كرد: امروز که شما اصولگرايان همه سرشاخه‌هاي تصميم‌گيري را به دست گرفته‌ايد، بايد خدا را شکر کنيد و نبايد افسار زبان را برداريد و اجازه دهيد که يک عده عناصر ضد ارزشي هرچه خواستند، بگويند.

اشکان

اسپانسور" ایران گلوبال" در پرتیراژترین سایت ایرانی شوید

آقای توکلی سلام، وقتی قيمت قرار دادن لوگوی سايت، در بالاترين که بقول شما پرتيراژترين سايت ايرانی است، ۱۰۰ دلار در ماه است، شما حتما برای کمتر از ۱۰۰ دلار در ماه، لوگوی يک جريان مشکوکِ وابسته به جمهوری اسلامی را در بالای صفحه درايران گلوبال گذاشته ايد. برای من که سايت شما را بطور مداوم ميبنيم، باعث تاسف است.

کیانوش توکلی

اسپانسور" ایران گلوبال" در پرتیراژترین سایت ایرانی شوید

جناب اشکان گرامی

شما تنها نیستید که به ما در مورد لوگو های تبلغی اعتراض می کنید ؛ دیگرانی هم خصوصی مطرح می کنند" چرا لوگو جریانات قومی_ ملی را می زنید؟!" مگر نمی دانید به سایت شما بر چسب " تجریه طلب " می زنند . شما می نویسید:چرا" لوگوی يک جريان مشکوکِ وابسته به جمهوری اسلامی" را می زنید ؟ قبل تر ها لوگو جریانات راست را می زدیم بازهم یک عده اعتراض می کردند "چرا لوگو سلطنت طلب را می زنید ؟!" به همین خاطر در پای تبلیغات سایت نوشته ایم :"شایان ذکر است که ما، موضوع آگهی تبلیغی را تا انجا که مقدور باشد ازموضوع سیاست سایت ، جدا می کنیم و کاملا روشن است که تبلیغ لوگوهای ضمیه در سایت به معنی تائید مواضع سیاسی آنان نیست! "

2_ بگذار در همین جا از همه ی شماعزیزان، گله کنم از همه کسانی که روزی چند بار ایران گلوبال را کلیک می کنید ؛ نظر ویا مقاله می نویسید (مزدک ، ایرانی ، جمال ، اشکان ، کامران ، مازیار ، پروین کرد،یک اذربایجانی و دهها اسم مستعارو واقعی دیگر )براستی کدام یک از شماها به تقاضای کمک مالی برای سایت پاسخ مثبت داداید ؟!(بغیر از 2 مورد کمک مالی کوچک که مربوط به حبیب تبریزیان و ارش گرگین است کس دیگری کمک نکرده است)

3_ اما در مورد قیمتآگهی تبلغی در حالی که پر تیراژ ترین سایت ایرانی مثل بالا ترین 100 دلار است ؛سایت های کم تیراژ تز از بالاترین مثل گویا نیوز ودیگران خیلی گران فروشی می کنند و اصولا برخی قیمت ها هیج تناسبی با تیراژ آنان ندارد(بالا ترین در ماه گذشته 7 میلون کلیک خورده است)

4_ برخی اعضای مدیریت ایران گلوبال روزانه چند ین ساعت کار مجانی را در اختیار سایت قرار می دهند که دستمزد شغلی آنان ازساعتی 50 دلار تا 15 دلار است . ایران گلوبال تنها بطور متوسط روزانه 10 ساعت کار طلب می کند . ادمین های ایران گلوبال تنها سایتی هستند که به همه نامه ها و سئوالات کار بران پاسخ می دهد و کلیه امیل ها روزانه باز می کنند وبه خواست آنان عمل می شود ( برخی سایت ها رسما اعلام کرده اند که ب هیج نامه ای پاسخ نمی دهند)

بهر حال اشکان گرامی ؛ شما هم می توانید لوگو سایتی که به ان علاقمند هستید رابه ما بدهید که در سایت بگذاریم با شما ارزان حساب می کنیم!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.