رفتن به محتوای اصلی

لعنت بر خود محوری / لعنت بر غرور/ لعنت بر لجبازی
17.04.2008 - 12:21

انتخاب کامنت ها و تنظیم از کیانوش توکلی :

راد از اهواز

چه کسی این فاچعه را بر سر ملت آورد جز خود ملت ؟ چه کسی مسئول اوضاع امروز ما است جز خود ما ؟ لعنت بر هر کسی یا عاملی که مانع اپوزسیون است . از این فرصت برای آزادی ملت بهتر وجود ندارد . چهره واقعی حکومت از پشت نقاب خاتمی و هاشمی و ... بیرون آمده و عیان شده . بهترین فرصت برای افشاء ماهیت رژیم است و تمام مدارک و شواهد دزدی و چپاول و دروغ و شانتاژ حکومت در رفتارهای احمدی نژاد هویدا است . جای اتحاد مبارزان خالی است و همین کسانی که امروز مانع تشکیل اتحادیه آزادیخواهان هستند فردا افسوس امروز را میخورند و کوردلانه به دنبال مقصر در بین کسانی میگردند که میتوانند همرزم آنها باشند .

لعنت بر خود محوری

لعنت بر غرور

لعنت بر لجبازی

امروز بهترین فرصت افشاگری رژیم وجود دارد . پرچم مبارزه روی زمین مانده . راه پیروژی از افشاگری اقتصادی و چهره واقعی حکومت و دارائی آقایان است . پرچم ,مشعل المپیک نیست که به دست بدهند , پرچم را باید به دست آورد

سنگ که جام زر را بشکند نه به قیمت سنگ اضافه میشود و نه از زر چیزی کم میشود . این حرفها نه ارزش مصدق را بین مردم کم میکند و نه به احمدی نژاد چیزی اضافه کرد.

سام قندچي

رومامنتیسم ابتر وطنی پدیده ای خانمان سوز

من فکر نميکينم آقاي امير سپهر و آقاي کيخسرو آرش گرگين يکنفر باشند. آقاي گرگين قبلاً سالها بعنوان آرمين سورن مقاله هاي فارسي به خود من ارسال ميکردند و در اولين ليستهاي اينترنتي که من سالها پيش داشتم درج ميکردم. آقاي امير سپهر تصور ميکنم به زبان انگليسي در فوروم جبهه مينوشتند.

اما در رابطه با مسأله سلطنت. هر کسي ميتواند نظرش را داشته باشد. از نظر من نه تنها موضع روي سلطنت بحث روشنفکري نيست بلکه بسيار هم ضروري است. در زمان انقلاب 57 اتفاقاً روشنفکران اکثراً فکر ميکردند موضوع روي بخشي از اپوزيسيون که خميني بود مهم نيست ولي مادر و پدر پير من که زمان حکومت آخوندها قبل از رضا شاه را بخاطر داشتند و ابداً روشنفکر نبودند روشن تر از هر کسي به ما ميگفتند که آخوندها دست خواهند بريد و سنکسار خواهند کرد. امروز هم کسنيکه روشنفکر نيستند و زمان ساواک را ديده اند اتفاقاً روشن تر درباره واقعيت سلطنت در ايران ميدانند تا روشنفکراني که ژست ضد روشنفکري ميگيرند و در سايت آقاي امير سپهر در کنار سرباز کوچک لينک شده اند و فراموش ميکنند که ساواک هم نظير وزارت اطلاعات بود ولي براي نسلي قبل از آنها.

به هر حال بسياري از مشروطه خواهان تکنوکراتها زمان شاه هستند که در واقع آن زمان هم خواهان پيشرفت اتقصادي بودند و نه تأييد رژيم سياسي همانگونه که بسياري تکنوکراتهاي ايران امروز در جمهوري اسلامي همينگونه کار ميکنند. در نتيجه ديالوگ با ايندسته بسيار درست و به همکاري هاي عملي ميتواند برسد.

نه آقايان تا آنجا که به برخورد شخصي مربوط است نامه آقاي آرش گرگين موقعي که سايـ کار نميکرد و در اين سايت درج شده بود در معرض عام است و تا زمانيکه پوزش نخواهند من با ايشان حرفي ندارم.

تا آنجا که به مصدق هم مربوط است نه تنها من خودم از کشاني هستم که نقد هائي نوشتم که با جبهه اي هاي متعصب درگير شدم بلکه هيچ دليلي براي نقد ننوشتم نگفتم. فقط گفتم وقتي اينگونه به ايشان ميتابيد تحمل نقد از محمد رضا شاه را هم داشته باشيد نه آنکه تا ما حتي از ساواک نقد کرديم همه گونه حمله اي بما کرديد.

به هر حال من ديگر چيزي براي سه روز نمينويسم که من را بهانه نکنيد. ببينم ميشود بحث منطقي از شما ديد.

کیانوش توکلی

دوستان گرامی

لطفا مقاله دیگران را در بخش اظهار نظر نگذارید؛ شما اگر می خواهید مقاله ای رادر ایران گلوبال درج کنید با گرفتن یک کد در بخش دیدگاه کاربران؛ مقاله مورد علاقه خود را چاپ کنید

پاپلیش این گونه مقالات و اخبار در بخش اظهارنظر کار نادرستی است و متاسفانه حذف می شود

آیدین تبریزی

فشار بر کاخ سفید برای حمله به ایران

اما کی ممکن است که زندان تنگ آذربایجان را به زندان بزرگتر ایران ترجیح دهم؟

هرگاه متجاوزان تهران نشین، زندانبانانشان را تا مدارس کودکانم در داخل شهرها و خانه های مردم بفرستند و به ما امر و نهی کنند که به چه زبانی باید بخوانیم و بنویسیم! نام تاریخی شهرها و روستاهایمان را عوض کنند، برای اداره شهرها و استانهایمان مامور منصوب از مرکز بفرستند، بودجه کشور را همچون اعانه بین مردم تقسیم کنند و نه به صورت عادلانه و براساس نسبت جمعیت به عنوان حق شان. به این کار داشته باشند که ما سهم بودجه مان را در چه زمینه هایی می خواهیم سرمایه گذاری کنیم و با چه کسی در دنیا می خواهیم روابط اقتصادی، فرهنگی، داشته باشیم. در یک کلام اگر زندانبانان به جای آنکه تنها مرزهای خارجی زندان ایران را حفاظت کنند تا درون خانه های مردم هم نفوذ کرده باشند و نفس کشیدن را حرام کرده باشند، آنگاه طبیعی است که بخواهم زندانبانان این متجاوزین را در خارج از مرزهای سرزمین آذربایجان متوقف کنم و حداقل در درون زندان آذربایجان مستقل احساس آزادی کنم!

جناب فرزند آذربایجان،

لطفا اگر نظری دارید به نام خودتان بنویسید و از خودتان مایه بگذارید! من نیازی به وکیل و وصی ندارم. این چه کاری است که خودتان را سخنگوی من جا می زنید؟! من اگر نظری داشته باشم خودم می نویسم. نمی دانم چرا ما را مجبور می کنید که هر چیز واضحی را چند بار توضیح دهیم. حتی اگر من با نظر شما هم موافق باشم از نظر اخلاقی درست نیست که شما از طرف من حرف بزنید. اما در مورد زندان ملل بودن ایران باید بگویم که این خود "ایران" نیست که ملل را زندانی کرده بلکه این دیکتاتورهای رنگارنگ و مدعیان ایران و ایراخواهان دروغین هستند که همه را زندانی کرده اند. برای رهایی از زندان لازم نیست سرزمینی و جغرافیایی را که در آن زندگی می کنیم ویران کنیم، بلکه باید زندانبانانی را که پشت ادعای ایران دوستی پنهان شده اند، اخراج کنیم و مردمانمان و ملتهایمان را آزاد کنیم. آزادی لزوما به معنی حصار کشیدن دور سرزمین خودمان (که خود نوعی زندانی کردن خود است!) و جدا کردن خودمان از دیگران نیست، بلکه فهماندن این مفهوم ابتدایی به همه است، که هر کسی حق تعیین سرنوشت خودش را دارد و کسی اجازه ندارد در مسائلی که به او مربوط نمی شود، دخالت کند! مرزهای بین کشورها از نظر من حصارهای زندان هستند و من آرزو دارم که در دنیای آینده هیچ مرزی وجود نداشته باشد یا دقیقتر بگویم نیازی به هیچ مرزی وجود نداشته باشد. این نیاز به مرزها وقتی از بین خواهد رفت که همه حد و حدود خود را بدانند و معنی حریم خصوصی یک ملیت را درک کنند.

فشار بر کاخ سفید برای حمله به ایران

مرزها برای این لازم است که دست متجاوزانی را که به حریم خصوصی دیگران احترام نمی گذارند و حتی به این کار دارند که مردم نام بچه شان را چه می گذارند، به چه زبانی حرف می زنند و می نویسند، چه نوع موسیقی و به چه زبانی گوش می دهند، قواعد راهنمایی را به چه زبانی به همدیگر یاد می دهند!!.... این است معنی فدرالیسم که من دنبال آن هستم. یعنی آنکه در تهران نشسته آقا بالاسر ما نیست که به ما امر و نهی کند، هر کسی یک حریم خصوصی دارد که دیگری حق دخالت در آن را ندارد حتی اگر او برگزیده کل کشور در یک انتخابات آزاد باشد. حقوق و وظایف متقابل من آذربایجانی با آن تهرانی طبق قانون اساسی و براساس تقسیم بندی حیطه قدرت سیاسی بین دولت منتخب کل کشور که در تهران نشسته با دولت ایالتی منتخب مردم آذربایجان که در تبریز خواهد نشست، یک رابطه حقوقی دو طرفه حقوق و تکالیف است، نه آنکه استاندار و فرماندار از سوی مرکز انتصاب شود و هر وقت هم دست از پا خطا کرد، از کار برکنار شود!؟ کسی که این مساله ساده را نمی تواند درک کند یا مشکل نارسایی ذهنی دارد و یا جزء همان زندانبانانی است که می خواهد من و شما را زندانی کند! اگر هر مرز جغرافیایی را یک زندان بدانیم (که من به آن معتقدم) پس آذربایجان مستقل زندان تنگ تری از کشور ایران است! اما داخل زندان ایران باید حریم هایی خصوصی تعریف شود (ایالات) که نه به پر رنگی حریم کشورهای مستقل اما حریمی برای جلوگیری از دخالت متجاوزان تهران نشین باشد! مرحله بعد رهایی انسان از زندان مرزها، تشکیل اتحادیه های منطقه ای مثل اتحادیه اروپاست که زندانبانان مرزها را بر می چیند، اما حریم خصوصی کشورها و دولتها را نه!

نویدی

فشار بر کاخ سفید برای حمله به ایران

۱ ـ متشکرم آیدین. این آقا نوشت «از وقتی با آیدین تبریزی بیعت کرده
ای ال شده است و بل شده است" باید مأمور جمهوری اسلامی باشد.

۲ ـ محسن کردی عزیز!

سرباز سکولاریسم می
شناسمت. همه جا گردانه پای به میدان می
نهی تا خرافه
ها را بزدائی و روز به روز هم بهتر می
نویسی. گمان می
کنم یکی از راه
ها این است که دشنام
گوئی را وانهیم (حتی به گاه خشم
های مقدس) به این نتیجه رسیده
ام که هدف اینها همین است که انرژی من و تو را صرف دشنام کنند و بعد هم سبابه سوی ما نشانه روند: ببینید اینها فحش می
دهند.

۳ ـ جناب نظاره
گر!

قصیده
ای تقدیم به شما شده است و سامان باربد. در سایت بخوانیدش. من هیچ راهی جز تشکیل یک پارلمان در تبعید برای نجات ایران نمی
شناسم. دوازده سال پیش این را نوشتم. اما، بیش از اینها از عمر این اندیشه می
گذرد.

هیچ راه دیگری نیست.

مبصر کلاس

فشار بر کاخ سفید برای حمله به ایران

آیدین بابا حالا گیریم این متجاوزین تهران نشین واسه اینکه از شر تو و امثال تو خلاص بشن همه پیشنهادات وزین تو رو گوش کردن و هم زندان باناشون فرستادن دم مدرسه بچه تو، هم نام های هفت هزار ساله ی ترکی-سومری-آلتایی-دده قورقوتی رو به نام ها جعلی ایرانی تغییر دادن، هم بودجه ممللکتو غیر عادلانه تقسیم کردن و از حلقوم آذربایجان گرسنه کشیدن بیرون و دادن به سیستان و بلوچستانی که از فرط پر خوری دارن میترکن، روابط اقتصادی و فرهنگی استان مستقل آذربیجانم که حتما در فدرال اتنیکی شما وزیر امور خارجه خیلی خیلی مستقل هم داره تحت قیمومیت متجاوزانه و شوونیستی فاشیستی امپریالیستی خودشون گرفتن. اگه همه این محبت ها رو به ما و شما کردن که از ایران بکشین بیرون لطف کن از همین امروز واسه ما بگو مرز اون آذربایجانی که باید از شرش خلاص بشیم کجاست جونم؟ کدوم قسمتا رو باید داد به وطن پرست شریفی عین تو که احساس کمبود بهت دست نده پس فردا نری با ارتش غیور ترکیه بیای دنبال بقیش.

مگه به جنبش آذربایجان و اسماعیل خویی بی سواد ایراد نمیگیری چرا می خواد با اعلامیه جهانی حقوق بشر سر تو و اون فرزند غیور آذربایجانو شیره بماله؟ خب بنال دیگه جانم. بگو مرزت کجاست از همین امروز تکلیف خودمونو بدونیم بیخودی اونورا زمین پمین نخریم فردا از دستمون بره. برو با ولیت بیا پسر جان. بگو نقشه ی آذربایجان جنوبی هم که mhpکشیده یادشون نره. راستی ببینیم نکنه میخواین نصق کردستان و نصف گیلان و نصف خراسونم ورداری ناقلا روت نمیشه علنی بگی؟ یاشاسین آذربایجان جنوبی، تزور آیدین بابا تزور، قیچی رو وردار بیار بینم پسر، این بابا آیدین جلو در منتظره یه تیکشو ببریم بدیم دستش.

دلیران تنگستان

فشار بر کاخ سفید برای حمله به ایران

نویدی جانم درود بر شرفت. تو روحت بزرگه عزیز. ولی برادرم خشم هیچ وقت مقدس نیست. خشم دروغه کیومرث. خشم همیشه دروغه. مگه خشم الله محمد مقدس نبود؟ مگه خشم یهوه موسی مقدس نبود؟ مگه خشم مائو مقدس نبود که 50 ملیون آدم رو دود کرد به هوا برد؟ مگه خشم چنگیر مقدس نبود؟ مگر خشم نادر مقدس نبود؟ مگر خشم آغامحمد خان مقدس نبود؟ مگه خشم بن لادن مقدس نیست؟ مگه خشم لاجوردی مقدس نبود؟ نه کیومرث جانم، خشم در نفسش جنایت علیه زیباییه. در نفسش لگد کردن جان آدمیه. یادته، پای مقاله های پارلمان در تبعید مینوشتی جهان را باید رو به روشنایی برد. لفظ دقیقش و اینکه از کی بود این گفته را یادم نیست. اما خشم مقدس چه چیزی جز تاریکی حاصل میشه؟ میوه خشم هیچ وقت روشنایی نیست. ولی کیومرث عزیزم خوشحالم از اینکه به این دور باطل خشونت در کلام، همون کلامی که به درستی مقدسش میدونی پایان میدی. خوشحالم از اینکه دوباره به فکر اساسی کردن برگشتی و طرح پارلمان در تبعیدت عالیست و اگه کوته نظرها بهش فرصت بدن جای زیادی برای تنفس داره. با اینحال مرد ادب و سیاستی که تو باشی باید یک نقشه ی B هم داشته باشه برادرم. من چشمم از این قوم به هم ریخته آب نمیخوره که انقدر درایت و شکیبایی و تدبیر داشته باشند که تن به یک چنین لطافتی که تو در اون طرح تعبیه کردی بدن. امیدوارم موفق بشی، موفق بشیم، ولی دوست دارم نظر خودت هم بدونم. اونایی که دکوناشون با این اجماع بسته میشه از همین امروز دشمن قسم خوردتن.

فرزاد

قصیدة دژخوئی و دژپوئی ما

جناب کردی چرا انقدر حرص و جوش میزنی عزیز. چیزی که تو این دنیا زیاده حرفت مفت زنه جانم. حرف که مالیات نداره: یه تیکه گوشت، به نام زبون، تو یه سوراخ، به نام دهن، هی می چرخه، هی می چرخه، هی می چرخه. محصول چرخم بهش میگن حرف. عصبی نشو جانم کار شما سیاسته نه جواب دری وری رو دادن. خود کیومرث نویدی انقدر برنیاشفته که تو بهت بر خورده. وانگهی، اون موقع که آمریکا میخواست حمله کنه کلی مردم تو کشور روز شماری میکردن. اینا که دیگه واقعیته جانم. اتفاقا فاجعه در همینه که کارد انقدر تو استخون فرو رفته که طرف میاد میگه بیاید بمبا رو بریزین راحت شیم از شر اینا. حالا تو تبعید یه حرف مفت زن بیاد به یه تهمتی هم به کسی بزنه. اپوزیسیون اگه خودش خودشو تعطیل نکرده باشه و جدی باشه کارش، اصلا نباید وقت سر خاروندن داشته باشه دیگه چه برسه عصبانی شدن برای یه مشت دری وری. به حرف نویدی گوش کن درجه ی حرارت رو یه خورده بیار پایین. به جای واکنش به این و اون بشینین یه فکر اساسی واسه این ملت بکنین. فقط جان هر کی رو که دوست دارین نذارین یه مشت پان مان بیفتن وسطتتون میلت میلت بازی در بیارن. از اشتباهات گذشته و انحرافات بی مورد درس بگیرین. والله شماها همه تون یه سر و گردن ازونایی که دارن امروز تو ایران حکومت میکنن بالاترین. ما نخواستیم سوئیس بشیم. نذارین یوگوسلاوی بشیم. نخواستیم بشیم ایالات متحد آمریکا، یه کاری کنین یه چیزی در حد همین ترکیه که تا سی سال پیش تحویلشون نمی گرفتیم بشیم. نسلای آینده خیلی هنر دارن بیان بهترش بکنن. تدبیر به خرج بدین دوستان، تدبیر. آقای نویدی، آقای کردی، آقای مستشار عزیز، آقای تبریزی، آقای گرگین، آقای فرهاد کوهی، آقای قندچی، آقای ستوده، و همه ی اونای دیگه ای که تمام هم و غمتون رو گذاشتین پای این مملکت، جان هر کی دوست دارین این بخش کامنتا رو واگذار کنین به آدمایی مثل من، به عوام.

آقایون اینجا جای ماست نه جای شما. شما باید کار عملی کنید. میخواید پارلمان در تبعید بزنید. خب جاش تو اینجا نیست که. می خواهید جنبش سرنگونی راه بیندازید. خب جایش تو اینجا نیست که.

چه ربطی داره که یا دهن به دهن یه مشت اسم مستعار که معلوم نیست کی فرستادتشون میذارین یا خودتون به خودتون فحاشی میکنین. ناسلامتی شما الگوهای فکری این جامعه هستین. آقای نویدی، آقای کوهی، آقای گرگین، شاعران مگر نگفته اند که وجدان بیدار جامعه اند؟ شما باید سالار همه باشید جانم نه اینکه هر آدم از راه رسیده ای از کوره به درتون کنه. تقسیم کار کنید دوستان. تو سن و سال شما هر کس باید نکات ضعف و قوت خودش رو بدونه، چه تو دانش و نظر و چه تو عمل و کار روزمره. آقایان، ایران برایند عمل و بی عملی شمایان است. یک بی دوقی اینجا نوشته بود ایران گاز معده ست و کسی هم به آقای نویدی ایراد گرفت که چرا در دهان اش نزده است. دوستان، رفقا، سروران، و یا هر جور که دوست دارید نامیده بشوید، پنج دقیقه بروید بیرون، نفس عمیق بکشید و خود را از زهری که این انقلاب فلاکت بار در روح و جانتون فروکرده خالی کنید. انرژی مثبت تولید کنید دوستان. امید بدهید. در عمل و در نظر. دست به دست هم دهید، تمنی داریم دوستان، تمنی داریم. دست به دست هم دهید.

مزدک

فشار بر کاخ سفید برای حمله به ایران

به به!جناب آیدین بعد از برافراشتن پرچم بیگانه در مجلس ایران وزارت جارجه اش و اقتصاد مجزا از ایران و دولت در دولت ایران و مجلس مستقل و روابط آزاد با هر کس و هر جایی وضرب اسکناس هم که دوکشور برادر دارند را برای آذربایجان که البته حدودش هم گویا قسمت بیشتر ایران را یعنی هر جا ترکی هست آنجا آذربایجان است خواهانند.زبان ترکی هم که زبان رسمی است و فقط مانده این چند شونیست فارس که باید از شرشون یه جوری رهاشد.اکرادهم برهبری افرادی مثل همین شاعر و روزنامه نگار و ...هم که گویا خودیندو بقیه را هم میشود اسیمیله کرد.آخ برم این اشتها را!

محسن کردی

قصیدة دژخوئی و دژپوئی ما

وقتی می گویم مشکل ما از افغانها بیشتر است، یکیش هم همین فرهاد کوهی نمونه اش. بقول ناصرالدین شاه، اینها آنقدر بد دهن هستند که "شأن" فحش را پایین می آورند و این از نبود سلیقه و فهم است که نمیداند هر سخنی و فحشی جایی و مکانی و مناسبتی دارد. مثل اردشیر که چنین درکی نداشت. دهن به دهن گزاردن با اینها بی مورد است. اینها یاوه است. من هرگز از حرف یاوه به عصیان نمی آیم. پس از چه به عصیان می آیم؟ از نسبت ناروا که از هزار فحش رکیک بد تر است. هزار فحش رکیک به من بدهند اما نسبت ناروا ناجوانمردانه به من وارد نکنند. هزار فحش رکیک به نویدی بدهند اما نگویند که دارد چراغ سبز بمباران ایران را به آمریکا میدهد. این نهایت حرامزادگی است از دو روی. یک روی اینکه میگوید نویدی انسان نیست و یک طالبان وحشی است که به هر قیمتی میخواهد به خواسته اش برسد، و روی دیگرش این که اگر فردا آمریکا حمله کرد بگوید که نویدی ها آمریکا را به این کار دعوت کردند. که البته حرف مفتی بیش نیست اما اینچنین پرت و ناروا گویی تنها از برخی ایرانی جماعت بر می آید و پذیرش آن نیز در جهان تنها از برخی ایرانیان بر می آید. بقیه مردم جهان، حتا طالبان این اندک فهم را دارند که سخن ناروا و غیر منطقی را آن مغز و عقل اندک شان نپذیرد. اما ما... باید دندان سر جگر گذاشت و قورت داد.. اگر طاقت بیاورم.. اگر در مقابل این حرامزاده های بی همه چیز طاقت بیاورم.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.