رفتن به محتوای اصلی

یاد آوری یک سخنرانی در تقارن با صدمین سالگرد انقلاب مشروطیت!
13.09.2008 - 13:08

آقای فرخ نگهدار در تابستان سال 2003 میلادی سخنرانی در سالن شهرداری Charlottenburg Berlin ایراد کردند. ایشان در آن سخنرانی از تز های مختلفی دفاع نمودند. ایشان در ضمن سخنرانی، تولد یک نوزاد را به همگان نوید داد ند که در آنموقع آقای نگهدار کاملا مطمئن بودند که نیروهای موسوم به اصلاح طلب جامعه ایران را به آستانه جامعه مدنی اما از نوع اسلامی هدایت خواهند کرد که با تاسف فراوان برای پیش بینی های غلط ایشان به جای تولد آن نوزاد خوش آیند و فرضی آقای نگهدار، هیولائی بنام آقای احمدی نژاد از شکم حاکمیت توتالیتر اسلامی بدنیا آمد! در تمام جنبش های سیاسی و اجتماعی معاصر ایران مولفه" اسلامیت شیعه" در جناح های حاکمیت ویا خارج از حاکمیت از جانب بخش وسیعی از نیروهای چپ، مهم وجدی گرفته نشده است. این نقیصه چه در دوره هدایت رژیم اسلامی به مسیر راه رشد غیر سرمایه داری تا آستانه سوسیالیست خیالی و در دوره اخیر که مصادف با جنبش مدنی مردم ایران توام شده است ، همچنان گریبانگیر همه این نیروها می باشدووفاداری به بعضی از جناح های به اصطلاح معتدل همه این نیروها را با امید واری های خیالی خود مشغول کرده است . همه این نیروها فراموش می کنند که همه جناح های مذهبی در پی به واقعیت پیوستن" مدینه فاضله اسلامی" خود می باشند ودر این رهگذر از نیروی عناصر غیر مذهبی هم بطور گذار و موقتی بهره مند می گردند و پس از رسیدن به مقصد خود تمام آن الفت ها ومراودات اولیه را به فراموشی می سپارند!! تمام دکترین نظری آقای فرخ نگهدار که سابقا رهبر سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت) بوده و سازمان مذبور را با شکست های سختی روبرو ساخته است ولی همچنان به ابداعات نظری خود پا می فشارد حول حمایت از جناح واقع بین می چرخید . سخنرانی ایشان در آنروز حول محورهای حمایت از روحانیت اصلاح طلب برجستگی خود را نشان می داد وکلید خوشبختی ورهائی ملت ایران را بطور تمام و کمال تنها نزد روحانیون نسبتا عقلانی می سپردند ونیروهای ملی وسکولار ولائیک را بی اعتبار و بدون جایگاه ویژه قلمداد کردند. این در حالیست که روحانیون نسبتا عاقل تمام در سهای تجدد طلبی را نزد نیروهای غیر اسلامی فرا گرفته اند. باز جا دارد که گفته شود که اولین ایرانی که به پدیده عقب ماندگی ایران پی برد روحانی نبود بلکه یک غیر روحانی از دربار قاجار برخاسته بود که نامش ولیعهد شاهزاده عباس میرزا نام داشت وبرای اولین بار در تاریخ ایران علت عقب ماندگی کشورهای مشرق زمین همچون ایزان را مطرح نمود وعلت پیشرفت دول غربی را ازیک مارشال فرانسوی جویا شده بود وتا کنون به سئوال او کسی بدرستی پاسخ نداده است.برخلاف نظر آقای نگهدار باید گفت که روحانیون همواره باعث عقب ماندگی ایران بوده اند.این همان شیوه تبلیغاتی جامعه روحانیت ایران است که بطور روزمره زیر گوش مردم ایران می خوانند که ایران بدون روحانیت معنی و مفهومی ندارد؟ تزهای اساسی آقای نگهدار در سخنرانیشان به شرح ذیل بود.

1- انقلاب مشروطیت بدون شرکت ورهبریت روحانیت به پیروزی نمی رسید.

2- اگر دکتر مصدق با روحانیون عصر خود به جای عناد همکاری می نمود می توانست جلوی کودتا 28 مرداد را بگیرد وجنبش ملی شدن نفت را با موفقیت به پیروزی برساند.( در گذشته همواره چپ سنتی براین موضع تاکید می ورزید که اگر دکتر مصدق با حزب توده به همکاری تنگاتنگ می پرداخت مطمئنا جنبش ملی شدن نفت به پیروزی می رسید و کودتای 28 مرداد در نطفه شکست می خورد اما بعدها جایگاه روحانیت جای حزب توده را گرفته است)

3- انقلاب اسلامی سال 1357 بدون رهبری روحانیون قابل پیروزی نبود و در غیر آن صورت جامعه ایران باید همچنان نظام سلطنتی را تحمل می کرد.

4- آغاز مبارزه برای ورود به فاز جامعه مدنی از دوم خرداد 1376 شروع گردیده است و بدون رهبری روحانیت و بطور اخص بدون حضور شخصیت پر نفوذ آقای محمد خاتمی موفقیت های آن جنبش غیر ممکن می نمود.

در باره استدلال نخست آقای نگهدار باید گفت : نقش ابزاری وبهره برداری از نفوذ روحانیت در میان توده های عوام و بی سواد که شامل بیش از 95 درصد مردم در آنزمان می شد باعث شده بود تا از روحانیت توسط نیروهای سکولار ولائیک برای پیشبرد انقلاب مشروطیت استفاده ابزاری بعمل آید واین موضوعی است که دیگر برهیچکس پوشیده نیست ودر انقلاب مشروطیت این روحانیت بود که از نیروهای غیر مذهبی دنباله روی می کرد ومنجر به تصویب رسیدن قانون اساسی سکولار وهم طراز با کشورهای پیشرفته اروپائی گردید . در انقلاب مشروطیت نیروهای سکولار بخشی از نیات ومقاصد سیاسی خود را بازبان وکلام وقلم روحانیت پیش می بردند وبخش وسیعی از روحانیت با کمال میل آماده همکاری با نیروهای سکولار شده بودند وبه تجدد خواهی گرویده بودند.تنها بخش نازلی از روحانیون تحت رهبری شیخ فضل الله نوری خطر عصر مدرنیته را دریافته بودند ودر برابر پیشروی تجدد طلبی از خود مقاومت نشان می داد ند.در آن دوره روحانیت هنوز به تئوری حکومت اسلامی دست نیافته بود و خود را برای اداره مملکت به شیوه اسلامی بسیار ضعیف وناکار آمد ارزیابی می کردند.در میان روحانیون عصر مشروطه تنها آقای طباطبا ئی به علت مسافرت های پی درپی خود به روسیه واستانبول از برجستگی خاصی در زمینه تجدد طلبی وحکومت قانون استنتاج می نمودند وگرنه همین ایشان همواره با اعمال و موضع گیریهای ارتجاعی آقای عبدالله بهبهانی در کشمکش بودند!! در مقایسه با انقلاب مشروطیت که روحانیون خط نیروهای سکولار را می خواندند و از آنها حرف شنوئی داشتند، بالعکس در انقلاب ارتجاعی واسلامی 57 نیروهای غیر مذهبی از روحانیت دنباله روی کردند که با اتوریته کامل روحانیت منجر به تصویب رسیدن قانون اساسی ارتجاعی اسلامی ولایت فقیه گردید.رشد ونفوذ روز افزون دستگاه روحانیت شیعه در عصر قاجار وتصادم قدرت روحانیت با دستگاه سلطنت و حکام وشاهزادگان در ایالت های ایران هرچه بیشتر آشکار می شد. در دوره ناصر الدین شاه که در اروپا از آن دوره بنام عصر رفرم ناصری ذکر کرده اند والبته همه تلاش های امیر کبیر بنام ناصر الدین شاه ثبت شده است ودر روز افتتاح دارالنفنون ، روحانیت در اعتراض به افتتاح دارالفنون بسط وتحصن نشستند. جنبش روشنگری وتجدد خواهی از غرب کشور از راه های تر کیه و قفقاز به سوی ایران وزیدن گرفته بود وروحانیت اگر خود را بدان همگام نمی کرد لاجرم با استبداد سلطنتی به خاک سپرده می شد ونزد مردم نیز حقیر وذلیل به نظر می رسید . دراواخر سلطنت ناصر الدین شاه قاجار حتی نسیم ملایم جمهوری خواهی به سوی ایران آغاز به وزیدن کرده بود.معمولا در سرزمینهای خالی از آگاهی به محض رسیدن عنصر آگاهی به میان توده ها ، دانش نوین می تواند باعث طغیان های سهمگین گردد که مشخصا آن شرایط ویژه در دوره انفلاب مشروطیت بر اکثر شهر های بزرگ ایران حاکم شده بود. همواره روحانیت از هوشیاری و یژه ائی برخوردار بوده است و علت شرکت روحانیون در انقلاب مشروطیت را باید در عرصه های گوناگون جستجو کرد. پس ازبه شکست کشیده شدن همه حرکت های ملی توسط شاه مستبد تا آستانه سال 1340 وآغاز اصلاحات اجتماعی وارضی وسیاسی وسمت گیری مدرنیته با توصیه های امریکا به شاه که باعث دگرگونی بنیادی جامعه سنتی ایران میگردید، لذا روحانیت برای حفظ موجودیت سنتها واعتبار ونفوذ توده ائیش دست به قیامی ارتجاعی در سال 1342 به رهبری خمینی زد.از آغاز تبعید خمینی به نجف عراق تا آستانه انقلاب ارتجاعی اسلامی 57 دیگر نیروهای سیاسی نتوانستند شالوده مبارزاتی که در پیوند با مردم ایران باشد پی ریزی نمایند، به همین خاطر رهبریت روحانیت توانست با جلب نظر همه گروه های سیاسی مخالف شاه به سوی خود، سکان فرماندهی انقلاب را بدست خود بگیرد وشاه که همیشه به مردم ایران اخطار می کرد تا قدر شناس او باشند واز سرنگونی او جلوگیری نمایند مبادا ایران به ایرانستان تبدیل شود عاقبت ایران را با رهبری های نابخردانه سیاسی خود به آخوندستان تبدیل نمود. او خود بهتراز هر کس دیگر سرنگونی محتوم خود را در برابر چشمان خود به تصویر می کشید. اورا روزهای سخت بین االمللی و فشارداخلی به سرعت به زانو در آورد. همانطور که در بالا گفته شد روحانیت از زیرکی خاصی برخوردار می باشد ولهذا روحانیتی که در سال 1342 در مخالفت با حق رای برای زنان دست به قیام زده بود اما در سال 1357 با شرکت دادن وسیع زنان در پیشا پیش همه تظاهرات خیابانی به مثابه سپر بلا وبرای جلوگیری از شلیک گلوله ارتش شاهنشاهی به سوی انبوه مردم تظاهر کننده مورد بهره برداری موذیانه قرار گرفت.

1- روحانیتی که در برابر در خواست مردم برای برقراری نظام جمهوری در دوره پنجم مجلس شورای ملی مشروطیت به دفاع از نظام سلطنتی برخاسته بود در انقلاب 57 خورشیدی بخاطر انطباق باشرایط نوین وضدیت با شاه وسلطنت به شیوه ریاکارانه وانطباق باشرایط زمانه و با مشاورت اسلامیست های تحصیل کرده غرب ناچار شدند تا شکل جمهوری را برای خاموش کردن نیروهای سکولار ولائیک برگزیند و بلافاصله ایدولوژی اسلامی را بعنوان ناظر بر جمهوریت اضافه نمودند تا تمام نظام جمهوری در کنترل روحانیت قراربگیرد.بعد از بیست وهشت سال هنوز در باره جمهوریت نظام بحث های فراوان وحل نشده ائی دامن گیر بخش وسیعی از سیاسیون ساده دل وزود باور را احاطه کرده ( در همینجا باید یاد آور شد که سردارسپه علیرغم اینکه خود را یک مشروطه خواه می دانست اما به تقلید از آتا ترک ترکیه وگرایش های داخلی خواستار برچیدن نظام سلطنت و برقراری سیستم جمهوری شده بود که اگر آن واقعه به واقعیت می پیوست امروز دیگر بحث هائی پیرامون جمهوریت ویا مشروطه گریبانگیر سیاسیون کنونی ما نمی شد).

2- اسلام به لحاظ تاریخی با د و شیوه تفکر در عرصه حکومت مواجه بوده است اول- خلافت که همان شیوه مورثی سلطنت امادر شکل ا سلامی که خلیفه همزمان هم سلطان بود وهم نماینده الله بروی زمین ومتولی ونگهبان اسلام در کلیه متصرفات ارتش اسلام محسوب می شد دوم- ولایت امامت که امامان اثنی عشری خود را از نوادگان علی می دانستند وبطور مورثی تا امام دوازدهم حکومت را حق خود می دانستند که از طریق الله به آنها محول شده بود اما خلفای عباسی واموی از آنها غصب کرده بودند ومکرر در انتظار کسب آن قدرت در گوشه عزلت به حالت اعتراض در حال انتظار تحصیل حکومت شرعی و واجب خود به تحصن نشسته بودند.

3- محمد رضا شاه پهلوی همواره در طول سلطنت خود دلایل عقب ماندگی ایران را به گردن شاهان قاجار می انداخت ودر تمام نوشته های خود شاهان قاجار را بی کفایت معرفی می نمود که در همین راستا نظام سلطنتی خود را نیز به زیر سئول می برد.این برهمگان آشکار بود که سلاطین قاجار عقب مانده بودند و به همین خاطر خاندان پهلوی خود را به قدرت رسانده بود تا ایران را به پیشرفت نائل کند که متاسفانه با تخطی از قانون اساسی دوره مشروطیت ، شاه به مظهر استبداد وجباریت تبدیل شده بود.

4- با انحلا ل چند حزب بی ضرر و قانونی همچون حزب ایران نوین وحزب مردم ایران وغیره و اعلام حزب فرمایشی واجباری رستاخیز وتقاضای شاه از ناراضیان برای خروج از کشور ، دیگر شاه مسقیما مسئول همه موانع و انسداد سیاسی و اجتماعی وآزادی کشی وبیرحمی ها شده بود.رهبران جبهه ملی که به نظام مشروطه سلطنتی وفادار باقی مانده بودند را هم روانه زندان ها کرده بود .در آن شرایط تنها روحانیون با فراغت خاطر در تمام صحنه های سیاسی ومساجد حاضر بودند وبه تبلیغ برنامه های سیاسی مشغول بودند وتمام کتابهای آنها در کتاب فروشی ها بدون خطر عرضه می شد. در طول بیست وهشت گذشته روحانیت شیعه با آنچنان مهارت وزبردستی توانسته است مردم ساده دل وزود باور وحتی روشنفکران را خام نماید که نمونه آن در تاریخ بشریت دیده نشده است و تمام جهانیان در حیرت مانده اند.همین موضوع می تواند عیار مناسبی باشد تا روحانیت مقطع انقلا ب مشروطیت را باز شناسی کرد. بهر تقدیر روحانیت توانسته است تا کنون حکومت زیر فرمان خود را بدین مقطع برساند .تمام این دوران با روزهای سخت برای مردم ایران وریخته شدن خون بی گناهان چه در زندان ها ویا جبهه های جنگ توام بوده است. به نظر اینجانب نیروهای سیاسی ایرانی هنوز به اندازه کافی در جه حیله گری روحانیت را نشناخته اند و هنوز بخش وسیعی از نیروهای سیاسی ظرفیت گمراه شدن خود را بار دیگر توسط روحانیت دارا می باشند. هنوز بخش وسیعی از نیروهای سیاسی در جستجوی روحانی معتدل ومنطقی بطور شبانه روزی در تلاشند که همه اینها هیچ عایدی برای جنبش آزادیخواهی ودمکراسی خواهی مردم ایران ارمغانی نخواهد آورد.اگر جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران در پی پیروزی پایه ائی می باشد، باید بدون تعارف و مماشات وحشت وترس از شرکت روحانیت در پی ریزی حکومت آینده و بنیان گذاری ایران نوین ودمکراتیک جلوگیری نمایند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.