رفتن به محتوای اصلی

پایان محكومیت رها ثابت
09.10.2011 - 17:02

ایران گلوبال:

«رها ثابت از شهروندان بهایی ساکن شیراز و متولد سال ۱۳۵۲ شمسی و زاده شهرستان اهواز است. ثابت به همراهه ۵۴ جوان دیگر در شیراز در حدود سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۵ در محلات محروم شهر شیراز که هیچگونه حمایت دولتی از کودکان آن صورت نمی‌گرفت‌، ضمن کمک به دروس مدرسه کودکان، به آموزش اصول اخلاقی، بهداشت و آموزش نقاشی، داستان‌گویی و موسیقی به کودکان همت گماشتند. همزمان با مادران این کودکان در زمینه‌های بهداشتی و سواد آموزی نیز کار کردند. در مجموع، پس مدتی که این گروه برای اصلاح وضع فرهنگی و بهداشتی این محلات، کوشید، به گفته ساکنان خود محل تغییر آشکاری در رفتار و نیز درس، بهداشت و روحیه اطفال و نیز خانواده هایشان صورت گرفت. اما بازداشت این ۵۴ نفر پایانی بود بر فعالیت انسان دوستانه وی و دیگر جوانان شهر شیراز. به نقل از :خانه حقوق بشر ایران»

به مناسبت پایان محكومیت رها ثابت

از این و آن می شنوی كه رسیدن به آزادی بی بها نیست و از سوی دیگر سخن از مسئولیت انسان و آزادی به میان می‌آمد و هنوز هم عده ای را این تصور هست كه مسئولیتِ انسان آزادی را از او سلب می‌نماید و هزاران هزار اندیشه كه هر كدام به نوعی به آزادی نگاه می‌كند به عنوان نمونه : گاهی می پنداریم كه آزادی یعنی رها بودن و اگر در بند شویم،‌آزادی‌مان گرفته می‌شود. گاهی این فكر از خاطرمان می‌گذرد كه عده ای برای آزادی بیان و عقیده به زندان می‌افتند تا پرچمدار آزادی در جامعه باشند. و یا گاهی بی بند و باری را همان آزادی می دانیم و ...

اما این نوشته قصد آن ندارد كه بر سر ریشه آزادی و جبر و اختیار آدمی شعار دهد و یا مباحثه ای راه اندازد.

در این مقال قصد آن داریم تا بگوییم كه عده ای برای آزاد شدن كودكانی محروم از نظر اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و روانی و ... تلاشی را آغاز نمودند و بدون آن كه به ذهن حسابگرشان مجال دخالتِ بیش از حد دهند در راه شدند تا جهانِ كوچك این كودكان را شاد كنند و به آنها بگویند در دنیایی كه پول و اسلحه و روابط سیاسی و خودی بودن به معنای وابسته‌گی به گروهی خاص و بنده‌ی زر بودن و دست هر ناكس را برای چند صباحی آرام زیستن بوسیدن و ... عده ای فارغ از آن نوع نگرش بر آنند تا با گام‌های كوچك شما محله‌های پر از درد و محنت را از شادی سرشار كنند و سرورِ ناشی از آگاهی و دانش را برای‌تان ارمغان آورند. اعتقادشان بر این بود كه اگر عملكرد جامعه ناصحیح است مقام انسان و انسانیت كه تغییر نكرده است و بالا و پایین شهر نمی شناسد. آنها را باور بر این بود كه قربانیان سایست‌های جامعه نباید از نسل فردای ایران باشند و برای از بین بردن جهل و تعصب در راه شدند و الفبای زندگی را به معصومینِ مانده از تحصیل آموزش دادند. اما دست‌هایشان را از محله‌ها جدا كردند و عشقشان به این كودكان را اقدام علیه امنیت ملی خواندند و شاید حق هم داشتند چرا كه مبنای نگاه ظلمت اندیشان بر این بود: فقر فرهنگی و نا آگاه ماندن برای اداره جامعه بهتر است.

سه تن از این عزیزان به چهار سال حبس محكوم شدند و در سلول‌های انفرادی دوران محكومیت خود را پشت سر گذاشتند. دو جوان (ساسان تقوی و هاله روحی) بعد از تحمل سه سال و دو ماه با استفاده از قوانین حكومتی از چهار دیواری كه با جهل و عداوت و تعصب بنا شده بود بیرون آمدند. این امر برای رها ثابت میسر نشد و او كماكان ثابت بر اندیشه ای كه برایش ارزشی فراتر از دنیایی به ظاهر آزاد را داشت در زندان جور و ستم باقی ماند. نه اینكه عاشق زندان و حبس باشد كه دربند شدن را برای تفكر والای رهایی كودكان و نوجوانانِ ستمدیده به جان خرید.

شاید هر سه را عقیده چنان است كه كاش هرگز به زندان نمی افتادیم و افتخار را آن می‌دانند كه در بند نباشی و دیگران را نعمتِ آزادی اندیشه دهی.

اما « رها» تو آن چنان آزادی فرزندان ایران و رهایی از چنگ فقر و جهالت برایت ارزش داشت و دارد كه در بند شدنت را ادامه آزادی آنها دانستی و تا پایان پای رهایی و آزاد اندیشی آنها ایستادی و اینك این آزادی را ارزشهاست و این رهایی شایسته‌ی انسانیت.حكم بی‌شرمانه تاریك اندیشان را تاب آوردی تا تمام و كمال ظلم‌شان را اجرا كرده باشند و مبادا بپندارند كه از زیر بار ستم‌شان لحظه‌ای زودتر بیرون آمدی و همان لحظه را برایت پیراهن عثمان كنند.

ایمان به راهی كه در پیش گرفتی و انتخابِ آگاهانه خطرات و بلایا، در حالی كه با زیركی و فراست و از راههای قانونی برآن بودی كه تا می‌توانی اسیر دست نااهلان نشوی و آن گاه كه چنین اتفاقی افتاد با خود گفتی:

من از بلندی‌ِ ایمانِ خویشتن ماندم

در این بلند که سیمرغ را بریزد پر.(1)

یقین‌مان این است كه اگر هر كدام از ما در راه فردایی بهتر قدمی سازنده برداریم و از داشته ها و توامندی‌هایمان بهره بریم و تنها نظاره گر نباشیم و به شعار دادن كه راه به جایی نمی‌برد نپردازیم و در وادی پویایی افتیم ایران فردا با نسلی كه قدمهای استوار زنان و مردان را دیده است دیگر اسیر جهل و تعصب نخواهد بود.

خیلِ زنانی كه در این روزگار چنان خوش درخشیدندكه نام‌شان زینت بخش فردای تاریخ خواهد بود تا دیگر به دنبال آزاده زنان معاصر نخواهیم صفحات تاریخ را ورق نیم و به معدود زنانِ رهایی بخش بربخوریم طاهره و فروغ و پروین و شاید تنی چند. اما در فردای تاریخ: نسرین و ندا و هاله‌ و رها و ترانه و هزاران فعال مدنی دیگر به چشم می‌خورد و می‌توان این ادعا را كرد كه سردمداران صلح و آزادی در ایران زنانی هستند كه هستی‌شان را برای فردای كشورشان دوشادوش شیرمردان این آب و خاك نثار كردند.

باشد تا در فردای میهن‌مان ما نیز سهمی داشته باشیم. و باشد كه شاهد آزادی تمامی آزاد اندیشان باشیم

رهای عزیز رهایی و پایان دوران محكومیتت مبارك.

د.ج

1 – بیتی از شعر «نامه» از مجموعه شكفتن در مه احمد شاملو

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
ایمیل رسیده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.