رفتن به محتوای اصلی

به مسئلۀ ملی ملیت‌های ایرانی بپردازیم

به مسئلۀ ملی ملیت‌های ایرانی بپردازیم

کامنت‌های سیامک در میان هویت‌پویان ترک گاه بسیار جالب و حاوی نکات قابل تاملی هستند. او معتقد است که کرد و ترک ایرانی باید فقط به کار ملیت‌هایشان در خود ایران کار داشته باشند. من با این نوع نگاه موافق نیستم. به گمان من دفاع از حقوق انسانی نباید و نمی‌تواند در چارچوب یک ملت سیاسی محدود بماند. بنا بر این انتخاب کامنت آقای سیامک نه به خاطر موافقتم با مضمون نوشتۀ ایشان، بلکه به خاطر سبک و خرام سخن گفتن ایشان است. ایشان با مخاطبشان کشتی نمی‌گیرند و قصدشان از رو بردن او نیست. این خود یعنی گامی به حل ماجرا نزدیک شدن و نیز گامی به سوی مدرنیته برداشتن. امیدوارم دیگران همین‌ها را از ایشان بیاموزند. (ک- نویدی)

* * *

آقای جمال!. باسلام واحترام. شما یکی دو روز پیش سؤالی از آقای یئنیلیک کردید و بحثی باز شد که اگر قابل بدانید، می خواهم من هم نظرم را با شما و برخی دوستان عزیز ملتچی در میان بگذارم.

- از این جا شروع کنیم که اگر منظور شما از طرح سؤال، آشنایی با طرز فکر شخص آقای یئنیلیک باشد که امر دیگریست. اما فکر نکنم این طور باشد. تصور می کنم منظور شما، آشنایی با طرز تفکر طیف خاصی از آذربایجانیان بوده باشد. در این صورت من ماهیت سؤال جنابعالی را درست نمی دانم. به چند دلیل:

اولا شما کرد ایران هستید نه کرد سوریه یا عراق یا ترکیه. لذا تا زمانی که ملت مظلوم کردستان ایران از ابتدائی ترین حقوق خود محرومند، میدان مبارزه شما فقط و فقط می تواند کردستان ایران تعریف شود. یعنی در کرمانشاه و سنندج و ایلام و... و نه در هیچ جای دیگری!. خیلی آمرانه و غیر دموکراتیک گفتم. مگه نه؟. اما می خواستم تاکید کرده باشم. برای مبارزه در سوریه شما باید عربی بدانید. بلدید آیا؟. برای مبارزه در ترکیه باید ترکی بدانید. بلدید؟. بایستی به شرائط جغرافیایی، سیاسی، تاریخی، فرهنگی و ... این کشورها مسلط (و نه فقط آشنا) باشید. هستید؟. این مساله که من آن را عدم تشخیص اولویتها می دانم، گریبانگیر ما ملتچیهای آذربایجان هم هست. یک وقت می بینی در حالی که ما در تبریز حق خواندن و نوشتن به زبان مادریمان را نداریم، طرف خواب جنگ در قره باغ و اویغورستان و داغستان را می بیند.

2- همان طور که شما بهتر از من می دانید، رفتار ملتها و کشورها صرفا بر اساس منافع ملی آنها تعریف می شود نه براساس ژنها و پارامترهای دیگری که بعضیها مد نظر دارند. لذا اگر با من هم عقیده باشید که بزرگترین مانع در راه دستیابی ملت ترک آذربایجان و کرد کردستان و سایر ملل در بند، به حقوق ملیشان، راسیسم فارس (و نه ملت فارس) و نماینده آن جمهوری اسلامی است، می توانیم نتیجه بگیریم که من و شما متحدین استراتژیک هستیم. ایرادی که ندارید؟. لذا اگر عقلای دو ملت (نماینده های احزاب و تشکلها) اختلافات ارضی دو ملت در آذربایجان غربی را به نحوی حل کنند (حتی در حد پیشنهاد)، اصولا نبایستی مانعی در راه همکاریهای همه جانبه وجود داشته باشد. اما چه جور؟. وقتی که متاسفانه احزاب کرد با هم نمی توانند یک دیالوگ سازنده برقرار کنند، چه طور می توانند با احزاب آذربایجانی وارد صحبت از طرف ملت کرد (حداقل بخش در تبعید آن) شوند. دیروز یکی از فعالین ملی ما (آقای علی رضا اردبیلی) در گوناز تی وی می گفت که متاسفانه در کنگره ملیتهای ایران فدرال، نمایندگان دو حزب کرد با هم حرف هم نمی زنند. وقتی یکی در کنگره است، آن دیگری اصلا داخل سالن نمی شود. انسان قلبش تیر می کشد وقتی این چیزها را می شنود. شما و دوستانتان اگر حقیقتا می خواهید کمکی به ملت خودتان بکنید، سیاست همین احزاب را با فرستادن ایمیل و... تنقید بکنید. بلکه سر عقل آمدند و با هم به تفاهم رسیدند. وگرنه من مطمئنم ملت شریف کرد، روزی از هر دوی آن احزاب عبور خواهد کرد. توجه بفرمائید که آنچه مبارزه ملی ملل تحت ستم به ارمغان خواهد آورد، قدرت تعیین مقدرات این ملتها به دست خود آنها خواهد بود. یعنی حق انتخاب گزینه های استقلال، فدرالیسم یا انتخاب دولت سانترالیستی به شکل فعلی آن. آنچه نمایندگان احزاب ملت حاکم (احزاب به اصطلاح سراسری) وعده می دهند، دموکراسی در تهران و مناطق فارس نشین و اجرای اصل 15 قانون اساسی برای ما است. یعنی هیچ چیز. آنچه هم که گروههای پان فارسیست پیشنهاد می کنند، وعده های سر خرمنی بیش نیست. ملل تحت ستم، دقیقا بر اساس همین منافع مشترک است که در کنگره ملیتهای ایران فدرال دور هم جمع شده اند و در را هم به روی احزاب فارس نبسته اند. لذا آقای جمال می تواند مطمئن باشد که تا زمانی که بحث حق و حقوق ملت کرد ایران در میان است، می تواند روی سیامک به عنوان یک هم سنگر حساب کند. اما سیامک نمی تواند رو در روی کشور برادر ترکیه قرار بگیرد چون حقوق کردها در آنجا پایمال می شود. منافع ملی ملت آذربایجان چنین اجازه ای را به سیامک نمی دهد حتی اگر حق با آقای جمال باشد. این انتظار از طرف آقای جمال هم انتظار بی جا و هم بی موقعی است. آقای جمال تنها زمانی می تواند به کردهای ترکیه کمک کند که حق و حقوق خودش محترم و برپا باشد. یک آدم بیمار، حتی اگر بخواهد، نمی تواند به کسی کمک کند و بیشتر اسباب زحمت است. لذا بیایید از بحث بی حاصل ترکیه و ... بیرون بیاییم و به دردهای خودمان برسیم. بعدا اگر توانی باقی ماند و از این مهلکه جان سالم بدر بردیم، مسلما با برپایی حاکمیت ملی خود، سیاستهای مستقل منطقه ای و فرا منطقه ای شاید متضادمان را پیگیری خواهیم کرد.

3- من هم مثل همه دوستان آذربایجانی از وقایع سولدوز و ... بی خبر نیستم. اما فکر می کنم که ما حق نداریم در گذشته در جا بزنیم. به گفته چرچیل، ملتها نه دوستان ابدی و نه دشمنان ابدی دارند. آنها تنها منافع ابدی دارند. لذا ما ملل ستم الان در وضعیتی قرار داریم که مجبور و محکوم به همکاری با هم هستیم. دوستانی که در حمایت از آقای اردوغان حد ومرزی نمی شناسند، خوب است توضیح بدهند که اردوغان و آک پارتی چه قدم مثبتی تا کنون در حمایت از مبارزات ملی اذربایجان برداشته است؟. اگر یک صدم کاری که برای غزه می کند را برای ما انجام داده است، بفرمایند تا بنده قانع بشوم. آک پارتی همان حزبی نیست که بر سر قبرس شمالی و قره باغ حاضر به دادن هر امتیاز شده بود؟. مساله دیگر موضوع ملت فارس و جنبش سبز است. اولا درک من این است که حساب ملت محترم فارس با راسیستهای فارس جداست. یقین دارم هیچ یک از ما سعدی، حافظ، ناصر خسرو... تا خسرو گلسرخی و به آذین را با این فاشیستهای بی مایه کانالهای لس آنجلسی در یک طبقه قرار نمی دهیم. ثانیا من شخصا مخالف خط کشی و مرز بندی و مین گذاری همیشگی با حرکت دموکراسی خواه ملت فارس هستم. البته در شرائط فعلی و با پررنگ بودن این چنینی افکار شوونیستی و تعطیلی مطالبات قانونی و انسانی ملل تحت ستم در این جنبش، امکان همکاری وجود ندارد. این بدیهی است. اما فکر می کنم ما نباید چنان ادبیات نفرتی را علیه هم بکار ببریم که فردا روز امکان هیچ نوع همکاری، ولو مقطعی و تاکتیکی وجود نداشته باشد.

4- همچنانکه شما و دوستان آذربایجانی می دانید، تقریبا تمام انقلابها و حرکتهای آزادی بخش تاریخ معاصر ایران از منطقه غرب و شمال غرب شروع و هدایت شده است. یعنی از آذربایجان، تهران، گیلان و کردستان و شاید هم لرستان. یعنی کسی از بندر عباس، میناب، سمنان، کرمان، شیراز و ... انتظار خاصی ندارد. لیکن انتظار از ما زیاد است. و درست به همین دلیل است که رژیم با تمام قدرت در صدد کاشتن تخم کینه و نفرت بین دو ملت ترک و کرد در آذربایجان غربی است. با بی توجهی مطلق به وضعیت معیشت مردم در مناطق تاریخی کرد و تشویق آنان به کوچ به مناطق تاریخی آذربایجان، با شعله ور کردن عامدانه اختلافات اراضی، با جانبداریهای مغرضانه مقطعی گاه از این طرف و گاه از طرف مقابل و... . یا اگر شما امروز می بینید که غرب با تمام دستگاههای تبلیغاتیش و با سازگارا و نوری زاده و صدها آدم معلوم الحالش پشت سر جنبش سبز است، دلیلش این است که این جنبش با رهبریت لیبرالهای مذهبی فعلی و با بی توجهی مطلقش به حقوق ملل تحت ستم و زحمت کشان و با تکیه بر شعارهای مذهبی و اصلاحات سطحی اش اصلا خطری برای آنها و منافعشان ندارد. در اصل دقیقا مطابق خواست آنهاست. انگار که تولیدی کارخانه کوکاکولاست. آنها می دانند که ایران با تعریفی که امثال موسوی و کروبی از آن دارند و با سیاست تنها یک زبان رسمی و ارجحیت مذهب شیعه و با پایبندی به فرمان ده ماده ای حضرت امام و قانون اساسی ارتجاعی فعلی و ... و بدون نهادینه شدن حقیقی دموکراسی در آن، همیشه غرق در تضادها باقی خواهد ماند و آنان هر لحظه قادر به برجسته و شعله ور کردن یکی از آن تضادها خواهند بود. اما حرکتهای آزادی بخش ملی می تواند توازن قوا را به ضرر آنها و به نفع ملل منطقه کاملا تغییر دهد. خصوصا آنها همیشه و بی تعارف از قدرت گیری دنیای ترک وحشت داشته اند. لذا فکر می کنم که ما ملل تحت ستم هرگز نباید به دنبال دوست دیگری غیر از خودمان بگردیم. تنها در این صورت شانس نجات خواهیم داشت. وگرنه تا ابد بایستی ملعبه دست این و آن باشیم.

5- آقای جمال!. قره باغ خاک ازلی و ابدی آذربایجان است. ما راجع به خاک با هیچ کس تعارف نداریم. حتی اگر هم ملت آذربایجان در این مورد محق نباشد، 4 قطعنامه لازم الاجرای شورای امنیت و 2 قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در مورد خروج نیروهای ارمنی از قره باغ وجود دارد. نه جمهوری آذربایجان ضعیفتر از لبنان است، نه ارمنستان قدرتمندتر از اسرائیل و نه حامی اش روسیه قویتر از آمریکا. اما همچنانکه اسرائیل وادار به بازپس دهی اراضی اشغالی لبنان شد، ارمنستان هم روزی این کار را خواهد کرد. اما فرقش این است که داشناکهای بی تدبیر ارمنی که در اصل آلت دست سیاستمداران روس هستند، 20 سال تمام است که مملکتشان را در شرائط حصر اقتصادی نگاه داشته و بیشترین لطمات را به ملت ارمنستان وارد کرده اند. پس شما به حساب حضور چند نفر کرد در قره باغ، از بی سیاستی این بازیچه ها حمایت نکنید و اگر دلتان به حال آن یک میلیون آواره آذربایجانی نمی سوزد، کمی هم به فکر کودکان معصوم همان داشناکها باشید. آنها هم حق برخورداری از یک زندگی انسانی فارغ از جنگ و خون ریزی را دارند.

6- در پایان از همه دوستان آذربایجانی کمال تشکر را دارم که با سعه صدر با مقالات طولانی اما بی مایه و کامنتهای سرشار از توهین آقای کرمی برخورد کردند و خودشان را به سطح ایشان تنزل ندادند. یقینا این روحیه یک انقلابی حقیقی است. همچنین از جناب گونای که آن مقاله راجع به نوری زاده را منعکس کردند تشکر می کنم چون شخصا آنرا ندیده بودم بعدا گشتم و پیدایش کردم. لذا اضافه میکنم که آقای بویوک رسول اوغلو یک توضیحی هم به مقاله آقای اورمولو تایماز اضافه کرده اند به این مضمون که ایشان (نوری زاده) به تازگی خودش را خیلی به حسن شریعتمداری می چسباند و از خاطراتش با آیت الله شریعتمداری تعریفها میکند که معلوم است که دنبال چیست. همچنین بنده تمام نوشته ام را قابل جدی ترین نقدها و ایرادها می دانم و پاسخهای احتمالی را هم خواهم خواند، اما احتمالا به خاطر گرفتاری قادر به ادامه بحث نخواهم بود.

یاشاسین آذربایجان!

یاشاسین کوردوستان!

گله جک بیزیم دیر.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید