رفتن به محتوای اصلی

گزارشی از سخنرانی در اتاق فرهنگ گفتگو
20.10.2010 - 18:07

شب گذشته (۱۹ اکتبر ۲۰۱۰) مطابق قراری که از قبل گذاشته شده بود، سخنرانی در مورد "وضعیت بهائیان ایران" در اتاق فرهنگ گفتگو در پال تالک انجام شد. قبل از اینکه ادامه ی بحث را بنویسم، دوست دارم صمیمانه از مسئولان اتاق فرهنگ گفتگو تشکر و قدردانی کنم که این وقت را در اختیار بنده قرار دادند که به گوشه هایی از ظلم و ستم نظام اسلامی که بر عده ای از شهروندان ایرانی می رود اشاره کنم.

همچنین از دوستانی که در بحث شرکت کردند نیز بسیار تشکر می کنم و واقعا خوشحالم که می بینم ایرانیان، حتی آنان که به دین و مذهب اعتقادی هم ندارند، تعصبات را کنار گذاشته، به دور از توهم و دشمن پنداری، انسان بودن، و انسان ماندن را دوست می دارند و بر حفظ شرافت و کرامت انسانی صحه می گذارند؛ در پاره ای مباحث دیدم که بجای آنکه بنده جوابگوی سوالات برخی دوستان باشم، عده ی دیگری از دوستان با تسلط کامل جواب دادند، که این البته برای بنده هم عجیب و هم جالب توجه بود.

اما تنها یک گله ای از مسئولین سایت ایران گلوبال داشتم، آنهم اینکه بنده در سایت فرهنگ گفتگو و قسمتی که درباره اتاق توضیح داده اند چنین متنی را ملاحظه کردم:

"...اغلب برنامه ها را صدا برداری کرده و فایل صوتی آن را برای مدتی در ایران گلوبال قرار داده است..."

اما متاسفانه امروز که با آقای توکلی عزیز تماس گرفتم و درخواست فایل سخنرانی را کردم ایشان چنین جواب دادند:

"متاسفانه به دلیل کمبود نیرو، قادر به ضبط نیستیم سابقا کلیه برنامه ها ثبت و در سایت گذاشته می شد. "

از آنجایی که این سخنرانی هم مانند تمامی مقالات بنده جزیی از فعالیت حرفه ای مرا تشکیل می دهد بسیار امیدوار بودم که بتوانم این فایل را داشته باشم و آن را نیز جز آرشیو کارهایم قرار بدهم؛ ای کاش این موضوع را زودتر از این می دانستم تا حداقل فکر دیگری برای صدابرداری این کنفرانس بسیار زیبا و عالی انجام می دادم؛ بهرحال این موضوع هرچند که مرا اندگی ناراحت کرد، اما با یادآوری جوء بسیار خوب کنفرانس و همچنین نامه محبت آمیز جناب دلیر که بعد از سخنرانی دریافت نمودم، آرام می شوم و آن را فراموش می کنم.

همانطور که از چند روز مانده به این سخنرانی در وبلاگ شخصی ام، آزادی قلم، هم می توانید ببینید، اسنادی را منتشر کردم که حکایت از نقض آشکار حقوق بهائیان در ایران دارد. البته متن سخرانی ای که تهیه کرده بودم، چیزی در حدود ۳۵ صفحه بود، که خود تنها قسمتی از ظلمی است که بر هموطنان بهائی رفته است. خب بنابر دلایلی و البته کمبود زمان و همچنین به درازا کشیدن صحبت ها فرصت نشد که تمام گزارش را ارائه بدهم، که امیدوارم بتوانم در فرصت های آتی و یا شاید هم از طریق همین وبلاگ آنها را به سمع و نظر شما برسانم.

خب در ادامه یک گزارش خیلی مختصر از بحث های شب گذشته را خدمت شما ارائه می کنم:

در حقیقت بهائی ستیزی در جمهوری اسلامی ایران اصلی ترین دلیل بر ایده لوژی و تمرین دیکتاتوری توتالیتر محسوب می شود. دیکتاتوری به اصطلاح جمهوری اسلامی بر مبنای تعصبات مذهبی بیش از سی سال است که در ایران حکومت می کند. ناگفته نماند که تاریخ دشمنی با دیانت بهائی یعنی همان بهائی ستیزی از دوران قاجار شروع شده است. در دوران حکومت محمد رضا شاه پهلوی ادامه پیدا کرده و در جمهوری اسلامی ایران کاملا ً سیستماتیزه یعنی روشمند شده است.

در واقع برخوردی که در یک سال اخیر در حوزه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و حتی دانشجویی با شدت هرچه تمام تر ما شاهد بودیم، سی و یک سال است که توسط این رژیم بر روی شهروندان بهائی اعمال می شود.

در ۲۵ فوریه ۱۹۹۱ یادداشتی محرمانه از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر شد که در آن به صراحت نقشۀ نابودسازى تدريجى جامعۀ بهائى ايران را مطرح ميسازند و این نقشه و خط مشی هنوز به قوت خود باقى است.

اگر با دقت به اين كوشش‌ها نگاه کنیم آن ها را با اقدامات دولت آلمان نازی در جهت جمع‌آورى اطلاعات در مورد يهوديان در ابتداى عصر نازى‌ها بسیار مشابه می بینیم. لطفا این سند را مشاهده کنید. این سندی است که مشخص می کند سیاست های جمهـوری اسلامی از ابتدا تاکنون هیچ تغییری نکرده و تنها در برخی زمان ها از شدت ان کاسته و زمانهای دیگری با شدت هر چه تمامتر ادامه داشته است.

اما در ادامه لیستی را خدمت شما ارائه می دهم که توسط سرویس خبری جامعۀ بهائی تهیه شده. این لیست برنامۀ روشمند بهائی ستیزی در ایران را روشن می سازد:

•یورشهای سحرگاهی به خانه های بهائیان و مصادره اموال آنان

•بازداشت و بازجوئی های خودسرانۀ بهائیان در سراسر کشور

•برانگیختن هر روزۀ نفرت نسبت به بهائیان در رسانه های تحت حمایت دولت

•برگزاری همایش ها و سخنرانی های ضدبهائی توسط معممین و متعاقب ِ آن یورش های برنامه ریزی شده به خانه و اموال بهائیان در شهرها و روستاهای محل ِ برگزاری این همایش ها

•تخریب گورستانهای بهائی در سراسر کشور

•ویران کردن زیارتگاهها و اماکن مقدسه بهائیان

•آتش زدن خانه ها واموال بهائیان

•محروم کردن بهائیان از آموزش عالی

•تحقیر دانش آموزان بهائی در کلاسها توسط معلمین مدارس

•اعلام فهرستی از مشاغل و حرفه ها که بهائیان حق اشتغال به آنها را ندارند

•ندادن وامهای بانکی به آنها

•مُهرو موم مغازه های بهائی ها

•عدم ِ تجدید و تمدید مجوزهای کسب بهائیان

• فشار بر مالکان اماکن تجاری برای اخراج مستأجرهای بهائی

البته این لیست شامل سرفصل های بیشتری هست که در اینجا تنها عناوین مهمتر را ذکر کردم.

در ادامه دوست دارم که نظر شما را به ماده ی ۱ و ۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر جلب کنم:

ماده ی ۱: تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.

ماده ی ۲: هر کس می تواند بدون هیچ گونه تمایز، خصوصا از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است، بهره مند گردد. به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری و قضایی یا بین المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد. گواه این کشور مستقل، تحت قیمومیت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکل محدودی شده باشد.

در اینجا باید به توالی این دو ماده توجه کرد. ماده ی اول به یک بحث فلسفی در باب حقوق بشر می پردازد، اما ماده ی دوم به بعد حقوق اجتماعی اشاره دارد. در ایران تمام گروههایی که بنوعی با نقض حقوق بشر مواجهه هستند مانند بهائی ها، دراویش اهل حق و کردها و ... از حقوق اجتماعی محروم هستند، اما در مقابل بهائی ها علیرغم اینکه از حقوق اجتماعی محروم هستند از حقوق ذاتی نیز محرومند و به باور حاکمان جمهوری اسلامی اساس بهائی بودن یعنی مجرم بودن و گناهکار بودن.

بهائی ها نسبت به دیگر گروههایی که صحبتشان رفت از حقوق کمتری برخوردار هستند و درواقع بنوعی شهروندان درجه ی چندم بحساب می آیند. طبق ماده ۱۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر شخصی که به بزه کاری متهم شده باشد، بی گناه محسوب می شود تا هنگامی که در جریان محاکمه ای علنی که در آن تمام تضمین های لازم برای دفاع او تأمین شده باشد، مجرم بودن وی به طور قانونی محرز گردد. این اصل که همان اصل برائت است در قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل سی و هفتم، موجود است اما در ارتباط با بهائیان اصلا اینطور نیست و از نظر حکومت اسلامی همه بهائیان ایران تنها به دلیل بهائی بودن مجرم و مستحق مجازات می باشند.

حکومت ایران بارها نشان داده که با بهائیان تنها مشکل عقیدتی دارد. بارها در زندانها و در اوایل انقلاب به اعدامی های بهائی گفته می شد در صورتی که تبری بکنند بخشیده می شوند. پس کاملا مشخص است که مشکل حکومت با بهائیان عقیدتی است نه سیاسی. اتفاقا در همین مورد بنده دو سند (یک سند ۳ صفحه ای و یک سند ۵ صفحه ای) را در وبلاگم منتشر کرده ام که مربوط به محکومین بهائی در مشهد می شود که دقیقا نشان میدهد که تنها بعلت باور به دین بهائی اینها محکوم شناخته شده اند.

در این قسمت بنده قصد دارم که مصادیق بارز و آشکار این نقض حقوق را در اینجا بیان کنم. طبق ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر شخصی حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود. اما دولت اسلامی ایران، اکنون ۳۱ سال است این حق طبیعی و مسلم بهائیان را سلب کرده است.

اخیرا سایت شیعه آنلاین اعلام کرده که بنابر برخی گزارشات غیر رسمی از سازمان سنجش، در سال جاری بیش از ۷۰۰ تن از پیروان فرقه ضاله بهائیت وارد دانشگاه های دولتی شده اند. اما دفتر جامعه بین المللی بهائیان در سازمان ملل متحد، برای نمونه، تصویر نامه محرمانه ای از حراست منطقه پنج دانشگاه پیام نور را در اختیار بی بی سی قرار داده که در آن با استناد به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی و دستور وزارت اطلاعات و حراست کل سازمان مرکزی دانشگاه پیام نور آمده است: "بهائیان نمی توانند در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی ثبت نام کنند لذا در صورت مشاهده ضمن گزارش امر از ثبت نام ایشان جداً خودداری به عمل آورده و در صورت ثبت نام شدن اخراج گردند".

در مصاحبه ای هم که اخیرا از مرتضی نوربخش، رئیس دبیرخانه هیت مرکزی گزینش دانشجو، در تاریخ ۲۱ خرداد ماه سال جاری در خبرگزاری فارس منتشر شد، آقای نوربخش به صراحت هرگونه حقی را در این خصوص برای بهائیان منکر شدند. در این مصاحبه ایشان چنین گفته اند که: دانشجویان ادیان ساختگی و اقلیت های غیررسمی کشور حق تحصیل در دانشگاهها را ندارند.

خب البته منظور ایشان از ادیان غیر رسمی همان "بهائیان" هستند.

در واپسین سال دولت اصلاح طلب محمد خاتمی، با حذف آن بخش از برگه ثبت نام آزمون سراسری که در آن از مذهب پرسیده می شود، امکان شرکت بهائیان در آزمونهای ورود به دانشگاهها فراهم آمد اما آن گونه که بهائیان ایران و مسئولان دفتر جامعه بین المللی بهائیان در سازمان ملل می گویند، آن دسته از این افراد که بهائی بودنشان بر مسئولان دانشگاهها معلوم شده از تحصیل محروم شده اند. اين امر شاهدى است بر اين واقعیت كه سياست دولت در باز كردن درها به روى دانشجويان بهائى چيزى جز ظاهرسازى براى فريب دادن ناظران بين‌المللى حقوق بشر نبوده است.

اگر بخواهیم دقیق تر نگاه کنیم می توانیم محرومیت از تحصیل بهائیان را به چهار مرحله تقسیم کنیم:

اخراج دانشجویان بهائی و محرومیت جوانان بهائی

مرحله اول ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۲

در تابستان سال ۱۳۵۸ و دراولین کنکور سراسری بعد از انقلاب که هنوز بهائیان مجاز به تحصیل بودند، صدها دانش آموز با آئین بهائی پس از موفقیت در کنکور به دانشگاه ها راه یافتند. همچنین صدها دانشجوی دیگربهائی که قبل از انقلاب وارد دانشگاه ها شده بودند، مشغول تحصیل بودند. از سال ۱۳۵۹ دانشگاه های ایران به مدت ۳ سال به مناسبت انقلاب فرهنگی تعطیل بود وپس از بازگشائی دانشگاه ها در سال ۶۱ و درزمان ثبت نام مجدد در تیرماه ۱۳۶۲، دانشجویان بهائی دانشگاه ها، نام خود را در فهرست محرومین از تحصیل بر تابلوهای اعلانات مشاهده کردند. تعداد آنان در آن زمان بالغ بر ۷۰۰ نفر می شد و علت محرومیت تمامی آنان بر اساس مندرجات فرم اخراج که به آنان ارائه شد، صرفا ماده اول بند د ، یعنی اقرار به بهائی بودن عنوان گردید.

مرحله دوم ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۷

در طی این ۵ سال علیرغم پیگیری این دانشجویان و مراجعه به مراجع گوناگون قانونی و انعکاس وضعیت آنان در رسانه ها و مجامع بین المللی، وبا وجودی که تعداد بسیاری از دانشجویانی که به اتهام گرایشهای سیاسی اخراج شده بودند، به تدریج به دانشگاه بازگشتند، هیچ یک از دانشجویان بهایی امکان بازگشت به دانشگاه را نیافتند چرا که شرط این بازگشت، اعلام عدم اعتقاد به آیین بهایی عنوان شده بود، در حالیکه بهائیان، اساسا کتمان عقیده را مجازنمی دانند.

مرحله سوم ۱۳۶۷ تا ۱۳۸۳

در ۱۵ سال بعد، هیچ تغییری در وضعیت دانشجویان اخراجی و دهها هزار جوان بهایی که هر سال به سن تحصیلات عالی می رسیدند و خود را محروم می یافتند، حاصل نشد و کم کم نسلی از ایرانیان محروم از تحصیل، در پشت درهای دانشگاه های ایران شکل گرفت. این در حالی بود که در تمام این سال ها، گسترش کمی ظرفیت دانشگاه های کشور با رشدی فزاینده مواجه بود و بر اساس گزارشهای رسمی ، دانشجویانی از ۷۰ کشوربیگانه، با مذاهب و ملیت های گوناگون، در دانشگاه های ایران تحصیل می کردند.

مرحله چهارم ۱۳۸۳ تا کنون …۱۳۸۹

در تمام ۶ سال گذشته، پیگیری جامعه بهایی ایران برای احقاق حق تحصیل دانشجویان و شهروندان بهایی، با فرازو نشیب هائی ادامه داشته است.در سال ۱۳۸۳ نهایتا با حذف ”پرسش از مذهب داوطلب در فرم ثبت نام کنکور”، امکان ثبت نام در کنکور سراسری برای شهروندان بهایی فراهم شد و نزدیک به ۱۰۰۰ نفر از بهاییان، اکثرا بدون آمادگی کافی در کنکور این سال شرکت نمودند و در واقع فقط از حق ثبت نام در کنکور سراسری (و نه دانشگاه آزاد) برخوردار شدند. اما صرف نظر از پله اول، در سایر پله ها هر سال تا کنون مواجه با مانعی جدید بوده اند. عدم ارائه کارنامه به علت موهوم نقص پرونده، عدم اعلام قبولی و حذف داوطلبانی حتی با رتبه های یک و دو رقمی، قبولی گزینشی چند نفر معدود از میان صدها نفر و مردود اعلام نمودن بی دلیل بقیه، همگی از موانعی بوده که این شهروندان با آن روبرو بوده اند.

اگر برای هر سال محرومیت از تحصیل هر فرد، واحدی بعنوان نفر- سال در نظر بگیریم، می توان گفت که دهها هزار ایرانی بهائی که نسل کاملی را تشکیل می دهند، از سال ۱۳۶۲ تاکنون (۱۳۸۹)، صدها هزار نفر- سال از تحصیل محروم بوده اند. در واقع در ایران امروز، با پدیده محرومیت بهائیان از تحصیلات عالی، شاهد نمونه ای کامل از نسل کشی تمام عیار فرهنگی هستیم. نمونه ای که برای مطالعات مربوط به حذف فرهنگی، موردی زنده و البته تاسف بار را معرفی می نماید.

این محرومیت تنها گریبانگیر دانشجویان بهائی نشده است، بلکه اساتید بهائی هم با اخراج از دانشگاهها روبرو بوده اند:

اخراج کارمندان و استادان بهائی

پیش از انقلاب، تعدادی از استادان و استادیاران و بخشی از کارمندان دانشگاه های ایران را پیروان آئین بهائی تشکیل می دادند. نامهائی چون دکتر محمد باقر هوشیار (بنیانگذار بخش جامعه شناسی در دانشگاه تهران)، دکتر جمال الدین مستقیمی (پدر آناتومی ایران)، دکتر علیمراد داوودی (که ربوده شد)، پروفسور منوچهر حکیم (که ترور شد)،دکتر شاپور راسخ، مهندس هوشنگ سیحون، دکتر خسرو مهندسی (که اعدام گردید)، خانم ژینوس محمودی (که اعدام گردید)، دکتر فرامرز سمندری (که اعدام گردید)، دکتر مهری راسخ، دکتر محمد افنان، دکتر فرهنگ هلاکوئی، دکتر طلعت بصاری، دکتر پرویز جاوید، دکتر مهوش نیکجو، دکتر ابراهیم واحدیان ،دکترپروین متحده، دکتر نعیم خاضعی، دکترنورالدین حبیبی، دکتر هوشنگ پاکزاد، دکتر عنایت الله مظلومی، دکتر اسماعیل قدیریان، دکتر فواد تقی زاده، دکتر رحمت الله اشراقی، مهندس کیومرث ایزدی، و … نمونه هائی قابل اشاره اند.

از سال ۱۳۵۸ تا شروع انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۵۹ به تدریج کلیه استادانی که هنوز مشغول خدمت بودند، با حکم اخراج از دانشگاه مواجه شدند و تاکنون علیرغم پیگیری آنان در سطوح ملی و بین المللی، تغییری در وضعیت آنان رخ نداده است. همچنین ۳۱ سال است که هیچ شهروند بهائی ایرانی در دانشگاه های ایران استخدام نشده است.

شیعه آنلاین و مسئولین حکومتی در حالی مدعی این هستند که بهائیان در ایران از حق تحصیل برخوردارند که در یکی از تازه ترین موارد در شهریور ماه گذشته آقای روح الله قدرت، دانشجوی بهایی محصّل در دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان، طی نامه ای از سوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به معاونت آموزشی دانشکده پزشکی رفسنجان، به علت بهایی بودن از ادامه تحصیل محروم شد. اصل نامه در سایت جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی موجود است

از این دست آمارها بسیار زیاد است. در یکی از نادرترین موارد بیش از ۱۵ نفر از محصلین بهائی در سازمان مدیریت صنعتی اصفهان طی حکمی شفاهی اخراج و از تحصیل محروم شدند . در روز ۲۳ شهریور ماه سال جاری مسئولین سازمان اعلام نموده اند که طی ابلاغی به این سازمان کلیه دانشجویان بهایی باید از سازمان اخراج شوند و از ثبت نام محصلین بهایی در این سازمان جلوگیری شود. البته اطلاع دقیقی از نهادی که این دستور را صادر کرده در دست نیست اما براساس گفته تعدادی از مسئولین اینگونه به نظر می رسد که این ابلاغ از سوی اطلاعات سپاه یا وزارت اطلاعات بوده باشد .

در کنکور ۸۹ هم باز این داستان نقض پرونده مشاهده شد . یک عده در این مرحله فیلتر شدند اما عده ای هم که مجاز برای انتخاب رشته بودند بعد از انتخاب رشته عبارت مردود برای آنها ظاهر و از ثبت نام محروم شدند.

بازداشتها، ضرب و شتم ها

روز یك شنبه ۴ مهر دو فرد ناشناس به منزل فواد نعیمی شهروند بهایی اهل ساری كه در حال سپری كردن ایام تبعید در اقلید می باشد رفته و پس از ضرب و شتم نامبرده محل را ترك كردند. این اشخاص از وسایلی مانند شوك الكتریكی، باتوم و وسیله ای مانند شلاق استفاده كرده اند. فواد نعیمی، شهروند بهایی ساکن شهر ساری، پیش از این در سال‌های ۷۷، ۷۸ و ۸۴ بازداشت شده و در سال ۸۸ برای چهارمین بار بازداشت گردید. دادگاه انقلاب، در نهایت وی را به دو سال تبعید به شهرستان اقلید در استان فارس محکوم کرد.

در همان روز آقای کامبیز اقدامیان از خادمین سابق شهرستان قروه، به اداره اطلاعات آن شهرستان احضار شده و مورد بازجوئی و توهین و تحقیر قرار گرفته اند. بعضی از خبرها مانند این خبر در هیچ کجا منعکس نمی شوند. حالا یا در آن محل امکان ارسال خبر از طرف شخص وجود ندارد. یا بعلت فشار اطلاعات و تهدید های صورت گرفته شخص ترجیح می دهد که خبر را ارسال نکند.

...در برخی واقع هم حکومت می خواهد به وکلای مسلمان بگوید حق دفاع از بهائیان را ندارند. مهم ترین خط و نشان کشیدن ها در بغض و کینه حکومت نسبت به خانم عبادی است و البته مرحوم آیت الله العظمی منتظری. این دو نفر بخاطر اینکه حقوق بهائیان را بعنوان شهروندان ایرانی به رسمیت شناخته و از آنها دفاع کرده اند، همواره از سوی رسانه های حکومتی با بدترین اهانت ها مواجهه شده اند.

در حالی که طبق ماده ۱۰ اعلامه جهانی حقوق بشر: هر شخص با مساوات کامل حق دارد که دعوایش در دادگاهی مستقل و بی طرف، منصفانه و علنی رسیدگی شود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات وی، یا هر اتهام جزایی که به او زده شده باشد، تصمیم بگیرد. اما می بینیم که حتی در مواردی وکلای بهائیان هم بازداشت و تهدید می شوند.

در این قسمت زمان اول بنده به پایان رسید و بنده به سوالاتی که مطرح شد گوش دادم. البته همه کسانی که صحبت کردند، سوال نپرسیدند و عده ای هم در تائید سخنان بنده و مظلومیت شهروندان بهائی سخنرانی کردند.

اگر بخواهم سوالات را فهرست وار بیان کنم مهمترین آنها به این شرح است:

1- چرا رژیم اسلامی این همه با بهائیان رفتار بدی دارد؟

2- با توجه به اینکه بسیاری از بهائیان خارج از کشور وضع مالی خوبی دارند، آنها چه اقدامی برای بهائیان داخل ایران انجام داده اند؟

3- با توجه به اینکه حق دفاع از خود در تمامی قوانین شرعی و اجتماعی منظور شده است، بهائیان ایرانی چه کاری برای دفاع از خودشان در مقابل این ظلم و ستم ها انجام داده اند؟

4- وضعیت بهائیان در دیگر کشورهای اسلامی چگونه است؟

5- چرا بهائیان در کنگره قومیت ها عضو نیستند و چرا با اپوریسیون لائیک اعتلاف نمی کنند و یا در احزاب عضو نمی شوند؟

البته در خود اتاق و در هنگام صحبت و در لابلای این پرسش ها برخی از حاضران قبل از بنده جواب این سوالات را داده بودند و برخی هم با اظهار شرمندگی از ظلمی که به بهائیان رفته و سکوتی که جامعه ایران در تمام این سالها داشته، فروتنانه سکوت جامعه ایران و مخصوصا روشنفکران ایرانی را مورد انتقاد قرار دادند.

اما جواب به سوالات را بسیار مختصر در اینجا ذکر می کنم:

۱- مشکل حکومت با بهائیان مشکل عقیدتی است. در واقع با ظهور دیانت بابی و بعد از آنها بهائی، ملایان شیعی دکان خود را در معرض تعطیلی دیدند و به همین دلیل به مخالفت با این آئین و البته اذیت و آزار پیروانش پرداختند.

۲- اصولا همین انتقال اخبار جامعه بهائی و مطرح کردن آن در سطح جهانی، مرهون همکاری و مساعدت بهائیان خارج از ایران و البته جمعیت های حامی حقوق بشر است. بهائیان خارج هستند که با پشتیبانی معنوی از هر فرصتی برای انتقال مظلومیت های جامعه بهائی ایران استفاده می کنند. اما اگر منظور کمک های مالی باشد، خب این کار عملا غیر ممکن است. زیرا که بهائیان در حال حاضر که کمکی از جائی دریافت نمی کنند به انواع و اقسام اتهامات متهم هستند و دولت آنها را جیره خوار انگلیس و اسرائیل می داند و به همین دلیل واهی برای آنان پرونده درست می کند دیگر خودتان تا آخر ماجرا را حدس بزنید.

۳- همانطور که در سوال قبل هم اشاره شد، بهائیان خارج از یک طرف به این دفاع و حمایت مشغولند و از طرف دیگر در ایران نیز بهائیان ایرانی با مبارزه برای حق تحصیل و مشارکت در کمپین هایی مانند کمپین یک میلیون امضا برای حقوق اجتماعی خودشان تا انجا که وارد سیاست و البته خشونت نشوند مبارزه می کنند و در این راه هزینه هم داده اند و می دهند. بریا مثال کسانی مانند آقای نوید خانجانی، سما نورانی و یا شاهین جانپاک کسانی هستند که اگر خودشان محروم از تحصیل هستند اما برای احقاق حقوق دانشجویان ستاره داری که بهائی هم نیستند، تلاش های بسیاری می کنند و البته زندانی هم شده اند.

۴- از انجایی که این برنامه در مورد بهائیان ایرانی بود، خب بنده آمار و ارقام درستی از بهائیان در کشورهای عربی اکنون در دست ندارم. اما در خبرهای داشتیم که چندی قبل در مصر در یک دهکده تعدادی از خانه های بهائیان را آتش زدند. همچنین در یمن بنابر گزارش های رسیده دو پزشک بهائی ایرانی به تحریک عوامل رژیم اسلامی، در معرض اخراج از آن کشور قرار گرفته بودند.

۵- جواب این سوال در یک کلام در اصل عدم دخالت در سیاست که بهائیان بدان باورمندند نهفته است. همچنین طبق صحبتی که قبلا شد هرگروهی برای خودش راه و روشی برای مبارزه دارد و بهائیان نیز بنابر آنچه که بدان معتقدند هم اکنون هم در عرصه های اجتماعی فعال هستند و به هیچ عنوان منفعلانه عمل نمی کنند.

اما در پایان یکی از حضار بنده را مورد خطاب قرار دادند که بنده در یکی وبلاگ هایم به سرزمین ایران توهین کرده ام و اعلام کردند که بعلت اینکه فامیل پدرییشان بهائی هستند، بهائی ها را خوب می شناسند و تا بحال ندیده اند که بهائی ای به سرزمین ایران توهین کند و آن را "زباله دان عمومی" خطاب کند.

بعد از این صحبت بنده از ایشان برای ثابت کردن ادعایشان لینک مطلب را خواستم، زیرا که بهرحال این موضوع را یک اتهام جدی نسبت به خودم می دانستم و ایشان لینک مطلب را فرستادند. که عکس آن به ضمیمه موجود است و شما می توانید ببینید که این مطلبی که ایشان گفته اند حاصل نا آشنایی ایشان با شبکه اجتماعی فرندفید است.

زیرا که مطلب مورد اشاره ایشان کامنت شخصی است بنام "کاظم مالک" که در زیر یکی پست های بنده در فرندفید درج شده. که بعد از آن طی سخنانی بنده موضوع را برای ایشان شفاف سازی کرده و اعلام کردم که مسئولیت کامنت های و اظهار نظرهای خوانندگان، برعهده نویسنده نمی باشد.

در ادامه هم در مورد بازداشتهای غیر قانونی و خودسرانه اشاره کردم و بعد هم از جمع دوستان خداحافظی کرده و بدینگونه این سخنرانی پایان یافت.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.