جمهوری اسلامی در دو زمینه در خارج کشور موفقیت های نسبی به دست آورده است. یکی تخریب چهره فعالین اپوزیسیون و دیگری ایجاد شکاف بین گرایشهای مختلف این اپوزیسیون و پیشگیری از همکاری بین آنها. برآمد این دو موفقیت را می توان در بی اعتمادی عمیقی که در مردم نسبت به اپوزیسیون وجود دارد دید. در هر دو زمینه، جمهوری اسلامی از استراتژی مشابهی استفاده کرده است: سرمایه گذاری روی راست افراطی و به خدمت گرفتن نفوذیهایی که یک سر و گردن بلندتر از دیگران بر علیه جمهوری اسلامی شعار می دهند و آن جا که جایش باشد بی هیچ خویشتنداری بدترین فحشها را به سران جمهوری اسلامی می دهند. اینها با این عمل به سادگی کسانی که دلشان با این شعارها و فحشها خنک می شود را به دنبال خود به بیراهه می کشانند. تعدادی از تلویزیونهای فارسی لوسآنجلس از این گروهند که اینک چندین سال است داستان پول گرفتنشان از جمهوری اسلامی به این منظور که شعارهای هرچه تندتر ـ و در عمل بی مصرف تر ـ بر علیه آن بدهند کهنه شده است. با این حال، مشکل این تلویزیونها برای جمهوری اسلامی این است که تنها بر بخشی از جامعه ـ که معمولا کم عملتر از دیگران هم هستند ـ نفوذ دارند. بخش دیگر اپوزیسیون که شامل راست معتدل، میانه روها، و چپها می شوند عمدتاً خارج از محدوده نفوذ این تلویزیونها فعالیت می کنند و تقریبا همگی مرز روشنی با آنها ترسیم کردهاند (برای مثال می توانم از مرزبندی روشنی که شاهزاده رضا پهلوی چند سال پیش با تعدادی از تلویزیونهای به ظاهر پادشاهیخواه کرد نام ببرم). برای این گروه دوم ـ یعنی راست معتدل، میانه روها، و چپها، جمهوری اسلامی برنامه دیگری داشته و دارد. به خدمت گرفتن گروهها، نشریهها، و افرادی با ظاهر چپ، اما به اندازه همکارانشان در لوس آنجلس بد زبان، فحاش، پرگو، و البته بی عمل. مسئولیت اینها بی اعتبار کردن چهرههای فعال اپوزیسیون، ایجاد جو بی اعتمادی در بطن جامعه نسبت به افراد و به مجموعه اپوزیسیون، و تخریب هر حرکتی که کوچکترین نشانی از همکاری در بین نیروهای مختلف اپوزیسیون داشته باشد هست. همین جا این را باید بگویم که منظور من این نیست که هر نهاد یا شخصی که با چنین ظاهری عمل کند مزدور جمهوری اسلامی است. هم چنان که این موضوع در باره لوسآنجلسیها هم درست نیست. چنین ادعایی بزرگ نمایی جمهوری اسلامی خواهد بود. جمهوری اسلامی بی شک چنین توانی ندارد که این همه عامل نفوذی به خارج کشور صادر کند. اما یک عامل نفوذی خبره برای شهر بزرگی مثل تورونتو کافی است. باقی کار را افرادی که گرد او جمع می شوند به انجام می رسانند. لابد داستان آن فعال اپوزیسیون ایرانی در هلند را شنیدهاید که بعد از قتل مشکوکش معلوم شد در تمام سالهایی که با بالاترین اعضای اپوزیسیون نشست و برخاست داشت و تظاهرات بیشماری را شخصاً بر علیه جمهوری اسلامی سازماندهی کرده بود، عضو نفوذی جمهوری اسلامی بوده است.*1
انگ زدن و ترویج فرهنگ انگ زدن موفقترین شیوه کار راست افراطی بوده و هست. مخالفت با اینان ـ هرچند کوچک ـ هیچ گاه ممکن نیست به یک دیالوگ دوستانه ـ یا دست کم متمدنانه ـ بینجامد. بلکه بلافاصله به بهانهای برای انگ زدن و از میدان در کردن طرف مقابل با ناسزاگویی و به سخره کشیدن منتهی می شود. طرفداری از جمهوری اسلامی، اصلاح طلب بودن، سبز بودن، و بنفش بودن ترجیع بند این انگها هستند اگرچه این لیست تمامی ندارد.
بدتر از انگ زدن ترویج فرهنگ انگ زدن است. راست افراطی در این زمینه بسیار موفق بوده چون زمینههای فرهنگی این امر در جامعه موجود است. بطوری که این فرهنگ به یک مشکل عام تبدیل شده است که بی تردید بیش از همه به نفع جمهوری اسلامی تمام شده و می شود. کافی است دو نفر بر سر یک بحث سیاسی به تفاهم نرسند تا یکی با عصبانیت دیگری را اصلاح طلب یا بنفش یا هر عنوان دیگری خطاب کند.
استفاده از این عناوین سیاسی به عنوان توهین یکی از زشتترین رفتارهای سیاسی است. بیست سالی پیش از تودهای به عنوان توهین استفاده می شد تا این که این موضوع به تدریج کهنه شد و جای خودش را به سلطنت طلب داد. این یکی هم در این چند سال، با موضع گیریهای مثبتی که جناح معتدل پادشاهی خواهان از خود نشان داده تاثیرش را از دست داده است. امروزه انگی که بسیار استفاده می شود عنوان اصلاح طلب است. اجتناب از انگ زدن از یک سو و مقاومت در برابر شنیدن انگ از سوی دیگر این شیوه زشتی که جمهوری اسلامی آن را با قدرت تشویق می کند و بیشترین استفاده را از آن می برد بی اثر می سازد. چاپ نشریههایی زیر عنوان چپ و به سبک نشریات غیبت گوی غربی از فعالیتهای اصلی راست افراطی است. تنها این که نشریات غیبت گوی غربی به ازدواج و طلاق ستارههای سینما می پردازند و نشریات راست افراطی به تهمت زنی و تخریب چهره فعالین سیاسی. این نشریات که در جوامع ایرانی در اروپا و آمریکای شمالی متداول هستند معمولا بدون درآمد از طریق آگهی تولید می شوند که منبع درآمد آنها را هم زیر سئوال می برد. با این حال راست افراطی وقتی به دنبال خواننده می گردد مطلبش را نه در نشریه خودشان بلکه در نشریاتی چاپ می کنند که صبح تا شام آماج تهمت و افترای آنان هستند. در داخل کشور، کیهان شریعتمداری اپوزیسیون خارج کشور را خارجه نشین، بی غم و به دور از واقعیتهای زندگی ایرانیان معرفی می کند. در خارج کشور رسانههای راست افراطی همسو با کیهان هر فرد یا نهادی را که کوچکترین قدمی بر علیه جمهوری اسلامی بردارد با فحاشی و انگ زدن تخریب می کنند و بر فضای بی اعتمادی و بی عملی دامن می زنند. همین فضای بی اعتمادی است که بسیاری از ایرانیانی که ممکن بود با رضای خاطر در تظاهرات ضد جمهوری اسلامی شرکت کنند را سرخورده می کند و آنها را با این تفکر ناامید کننده که در تظاهرات بین خود مخالفان درگیری خواهد شد خانه نشین می کند و بعد باز نوبت بازی کیهان شریعتمداری می رسد که با افتخار عکسهای این تظاهرات را چاپ کند تا بگوید ببینید در تورونتوی صد و بیست هزار نفری، بیشتر از دوازده نفر مخالف جمهوری اسلامی نیستند. راست افراطی به هیچ اخلاقیاتی پایبند نیست. برای ساکت کردن طرف مقابل و باج گیری سیاسی به راحتی حتی روی شانه جان باختگان جمهوری اسلامی می ایستند و به بهانه دفاع از آنها مخالفان فکریشان را به طرفداری از جمهوری اسلامی متهم می کنند و چنین وانمود می نمایند که مخالفت با راست افراطی به معنای نادیده گرفتن کسانی است که به دست جمهوری اسلامی به خون غلتیدند. هیچ ابایی ندارد که هر گونه صدای اعتراض یا مخالفی را زیر عنوان سانسور خفه کند. گویی فقط اوست که اجازه حرف زدن دارد. با تمام این تظاهر به قدرت، نفوذ در صف راست افراطی بسیار ساده است. کافی است فرد خواهان نفوذ شعارهای تند و تیزی بر علیه جمهوری اسلامی بدهد تا توجه و همکاری اینان را به خود جلب کند. به همین دلیل ورود نفوذیهای جمهوری اسلامی به گروههای راست افراطی بسیار راحت است. یک عامل نفوذی بی آن که ترس و واهمهای داشته باشد، بلندتر و تندتر از همه بر علیه جمهوری اسلامی شعار می دهد و فحشهایی که از آن بدتر نتوان پیدا کرد را حواله خامنهای و دیگر رهبران جمهوری اسلامی می نماید و بعد با همین پوشش، تندترین حملهها را به مخالفان جمهوری اسلامی می کند و هر کس که مثل او حرف نزند و یا همچون خودش عمل نکند را با سخیفترین صفتها در جامعه خراب می کند و تخم نفاق و بی اعتمادی می کارد و دوام جمهوری اسلامی را درو می کند. این استراتژی تاکنون با همکاری آگاهانه یا ناآگاهانه راست افراطی در پوشش چپ با موفقیت پیش رفته است. باید مسابقه "هرکس بیشتر به جمهوری اسلامی فحش بدهد" را به مسابقه "هرکس جمهوری اسلامی را بیشتر پس براند" تبدیل کرد. اگر چنین کنیم آنها که در مسابقه اول در بالای لیست هستند در مسابقه دوم به ته جدول سقوط می کنند. اگر قرار بود جمهوری اسلامی با فحش سقوط کند، مردم تاکنون مجریان تلویزیونهای لوسآنجلس را چند دور روی شانههایشان دور میدان آزادی به عنوان قهرمانان ملی چرخانده بودند. من به تجربه یاد گرفتهام از کسانی که بی مهاباتر از همه شعار می دهند، اما گوشی برای شنیدن حرف مخالف ندارند بیشترین فاصله را بگیرم چرا که احتمال نفوذی جمهوری اسلامی بودن آنان بیشتر از هر کس دیگری است.
1ـ برای اطلاع بیشتر از موضوع جاسوس وزارت اطلاعات در هلند مطلب " قتل جاسوس ایرانی در هلند؛ بازخوانی یک پرونده" گزارش آقای پژمان اکبرزاده را در سایت رادیو زمانه بخوانید. برای خواندن سئوالات مندرج در سایت زمانه کلیک کنید.
*1 دکـــتـر شــــهـرام تــــابـــع مــحــمـدی، همکار تحریریه شــــهـرونـــد، بيشتر در زمينه سينما و گاه در زمينههاى ديگر هنر و سياست مىنويسد. او دارای فوق دکترای بازیافت فرآورده های پتروشیمی و استاد مهندسی محیط زیست دانشگاه ویندزور است. در حوزه فیلم هم در ایران و هم در کانادا تجربه دارد و جشنواره سینمای دیاسپورا را در سال 2001 بنیاد نهاد. ایــمـیـل
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید