رفتن به محتوای اصلی

«اپوزیسیون ایران» صاحب قدرتمندترین صدا در جهان است

«اپوزیسیون ایران» صاحب قدرتمندترین صدا در جهان است

کیانوش توکلی

رسوائي پارلمان بريتانيا و حمايت بيدريغ بي بي سي از رژيم

دوست گرامی جناب دوشکی عزیز -بنظر من تحلیل شما بسیار پراکنده است و هر چند در هر« تکه »حقیقتی هم نهفته است ولی آنچه به اپوزیسیون ، مردم و حکومت مربوط می شود؛ نگاه شما در حد حرف های «عامیانه » کوچه و بازار در باره انگلیسی ها مانده است .

شما از جمله نوشتید که : « بي بي سي كه در سال 57 تبديل به صداي مخالفان شاه شده بود..(امروز) نمي تواند صداي مخالفان رژيم جمهوري اسلامي را منعكس كند و مجاز است كه تنها از كبريت هاي بيخطر و تائيد شده اصلاح طلب حكومتي و هوادارن آنها در خارج براي پيشبرد مقاصد خود استفاده كند.....شبكه فارسي زبان بي بي سي به شبكه و يا شاخه خارجي صدا و سيماي جمهوري اسلامي تبديل شده است»

در حالی که پدیده جمهوری اسلامی از روز نخست خود با جهان غزب از جمله انگلیس در تضاد بوده است ... می شود گفت که یگانه « دستاورد » تخاصم غرب با جمهوری اسلامی رسا تر شدن صدای سکولار های ایران است و اگر وسایل ارتباط جمعی جهان غرب مثل بی بی سی ، صدای امریکا ، رادیو فردا ، دویچه وله و دهها بنگاه سخن پراکنی غربی وجود نمی داشت ؛ نظام ولایت فقیه اینچنین در داخل و خارج بی آبرو نمی شد... من و شما با کمی و کاستی صدای امریکا و بی بی سی آشنا هستیم هر چند استراتژی صدای امریکا همچنان بر سرنگونی نظام استوار بوده و بی سی سی بر حرکت« خزنده» و دراز مدت بنا شده است تا آنجا که من اطلاع دارم در داخل کشور مردم بی بی سی را بهتر از صدای امریکا می پسندند و تلویزیون فارسی بی بی سی در حال جاز باز کردن در میان مردم هستند؛ بخصوص که تلویزیون بی بی سی از نخبه گرایی صرف ،فاصله گرفته و بطور مستقیم جوانان کشور را هدف تبلیغ خود قرار داده است. بهر حال به قول همسایه« کردم» که می گفت هر دو رسانه (بی بی سی و صدای امریکا) خوب و مکمل هم هستند .

بعبارتی صدای اپوزیسیون سکولار رزیم علیرغم فروپاشی تشکیلات عریض و تحویل آن ؛ بسیار رساتر و قدرتمندتر از صدای جمهوری اسلامی اسلامی است بگونه ای که «اپوزیسیون ایران » صاحب قدرتمندترین صدا در جهان امروز می باشد .

کمی توجه به سفر خامنه ای به کردستان نشان می دهد که اتهامات متقابل خامنه ای و اوباما نشان می دهد که بایستی کمی منتظر نتیجه بازی پینگ پنک ایران و امریکا _ ماند !!! در صورت رفع تخاصم بین دولتین ایران و امریکا ،انتظار می رود که صدای امریکا به استراتزی بی بی سی فراروئید .... در غیر اینصورت روند بر عکس خواهد بود و بنگاه سخن پراکنی بی بی سی به استراتزی صدای سرنگون طلبان نزدیک خواهد شد ...

دوستدار شما

بسیار مقاله جالبی است. نظر شمادر مورد برنامه های تلویزیون بخش فارسی کاملا درست است. علیرغم ادعای بیطرفی بی بی سی بخش فارسی، دقیقادر جهت دفاع از سیاست های جمهوری اسلامی است و یا پاتوقی برای طرفداران رژیم امثال فرخ نگهدارو مسعود بهنود ودارودسته آنهاست. سیاست بی بی سی سیاست با پنبه سر بریدن است. بی بی سی دنبال فرصتی برای جا انداختن خود در ایران است.تعدادی از کارمندیهایش را از ایران استخدام کرده است و بعضی از خانمهای کارمند اداری حجاب بسر دارند.

برنامه هایش چندان جالب نیست وهیچ برنامه سیاسی و خبری مفیدی ندارد. اتفاقا اکثر مردم در داخل ایران برنامه های صدای امریکا را نگاه می کنند، ولی افراد طرفدار حکومت در داخل ایران به برنامه های بی بی سی بی توجه نیستند.

کامران

اروپا و امریکا ،کشورهای مسلمان رابه جان یهودی ها انداخته اند!

جناب مستشار ضدیت با یهودیان متا سفانه همیشه در جهان بوده اما در این 60 ساله اخیر مخالفت با اسرائیل را نباید مخالفت با یهودیان بحساب آورد. اسرائیل اجازه ورود به 4 میلیون اواره فلسطینی به سرزمینهایشان نمی دهد . راه حل دو کشور مستقل یا اداره کشور به شکل سویس می باشد. اسرائیل خود عامل اصلی تنفر مردم از یهودیان در جهان شده و نه امثال احمدی نژادها. رزیم و عواملش و القاعده از این موضوع برای تبلیغاتشان سوء استفاده می نمایند. گروهی از توابان هم برای نزدیکی به ولایت فقیه و حمله به اپوزیسیون سرنگون طلب اسرائیل را پیراهن عثمان کرده اند و انسانگرا شده اند و کارشان شده متهم کردن مخالفان نظام سنگسار به همکاری با آمریکا و اسرائیل

ناصر مستشار

اروپا و امریکا ،کشورهای مسلمان رابه جان یهودی ها انداخته اند!

آقای کامران گرامی ! کمونیستهای ایرانی همیشه چیز های خوب را برای بیگانگان می خواستند و چیز های بد را برای مردم ایران!اگر کمونیستها حق تعین سرنوشت تا سرحد جدائی را برای ایران طالب بودند اما همین حق سرنوشت را برای قوم چند هزار ساله یهود هیچگاه به رسمیت نشناختند تا آنها کشور خود را تشکیل بدهند.حق تعین سرنوشت مردم فلسطین و تشکیل دولت آنها که در همان سال 1948 میلادی در سازمان ملل به تصویب رسید می بایستی همزمان با تشکیل اسرائیل عملی و پیاده می شد.اما غرب می خواست که خاورمیانه در آتش جنگ بسوزد تا بهره برداری های خود را بنمایند.اسرائیل نیز به آلت دست غرب در آمد و باعث جنگهای گوناگون گردید.روزی که خاورمیانه به آرامش برسد روز مرگ بنیاد گران مانند طرفداران خمینی و سود آوری غرب است.

آزاده سپهری

azadeh_sepehri@hotmail.com

عزت‌الله انتظامي: ما مديون موسوی هستيم

آقای فردین نیکجو، رای دادن حق هر کس است، ولی این هم حق هر کس است که به انتخاب سیاسی دیگران انتقاد کند، به ویژه آنجا که آن انتخاب به معنای حمایت از نظامی فاشیستی و ضدبشری باشد.

فرشته ح

رسوائي پارلمان بريتانيا و حمايت بيدريغ بي بي سي از رژيم

قاي نيكجو. . . برداشت بنده از مقاله دوشوكي اين است كه سيستم سياسي انگلستان بر پايه دزدي و دروغ و تقلب و دورويي استوار است. من هم با شما موافقم كه اخبار اين گند كاري ها و دزدي هاي انگليسي در سراسر جهان منتشر شده است. اگر كل سيستم فاسد است و شالوده آن بر اساس دروغ و تظاهر و رياكاري است، پس در نتيجه بي بي سي نيز كه بخشي از آن سيستم است، رياكار و متقلب و منافق است. تا اينجا من با دوشوكي كاملا موافق هستم. اتفاقا اين دو به هم ربط دارند و حرف دوشوكي كاملا وارد است. رهبران اصلاح طلبان نيز در طي 8 سال حكومت خود هيچ اصلاح و رفرمي نكردند، و اين شعار هاي اصلاح طلبي براي فريب عوام است. در نتيجه اصلاح طلب واقعي نيستند. اينها شريك جرم قافله هستند. كشتار هزاران زنداني دربند در زمان موسوي اتفاق افتاد. كروبي حكم حكومتي را قبول كرد. خاتمي سر مردم را بمدت هشت سال شيره ماليد. من نمي دانم شما چرا اينگونه آشفته و پريشان شده ايد؟ به آيت الله بي بي سي شما توهين شده است؟

ن نیکجو

fnikjoo@yahoo.com

سرکار خانم فرشته ح، فکر می کنم که شما خیلی دست و دلبازانه به من انگ زدید. اینجا لزوما سر کوچه و خیابان نیست! سرکار خانم آزاده سپهری، خیلی خوب است که به حق دیگران احترام می گذاریم. اما، توجه داشته باشید که حق دیگران، حق دیگران است و ما در جایگاهی نیستیم که اما، اگر، اندازه، شرط و شروط برای این حق قائل بشیم. علاوه بر این، تعبیر و تفسیر ما هم از چگونگی استفاده از این حق، صرفا نظر شخصی ماست و نه چیزی بیشتر!

درودبرراستگو

قابل توجه آنانی که ترکیه را با ایران مقایسه میکنند بااجازه ی شمامیتوان اضافه کردکه ترکیه کشوری سکولاریسم بوده وساختارمدنی جامعه براصول مدرن دموکراسی بناشده است،هرچنددرمقایسه باکشورهای طراز اول دارای نواقصی باشدولی مهم اینستکه ترکیه درجهت رفع این نواقص میکوشدوبایدبکوشد.چندنمونه

قابل توجه آنانی که ترکیه را با ایران مقایسه میکنند

بااجازه ی شمامیتوان اضافه کردکه ترکیه کشوری سکولاریسم بوده وساختارمدنی جامعه براصول مدرن دموکراسی بناشده است،هرچنددرمقایسه باکشورهای طراز اول دارای نواقصی باشدولی مهم اینستکه ترکیه درجهت رفع این نواقص میکوشدوبایدبکوشد.چندنمونه:

1-آموزش وپرورش مدرن ومختلط بودن مدارس اساس آموزش مدرن ترکیه

2-آزادی زنان ترکیه ازجمله درانتخاب لباس

3-حضورقوی زنان ترکیه درتمام زمینه ها ازجمله ورزش باتوجه به اسلامی بودن جامعه که واقعاافتخار آمیزاست.زنان ایرانی حتی ازتماشای مسابقات درمیدانهای ورزشی محروم اند.

4- منع اعدام مقایسه باسنگساردرایران

5-وجودبیش ازیک ونیم میلیون پناهنده ومهاجر ایرانی درترکیه به برکت

رژیم پان فارسیسم-پان شیعیسم

6-وجودبیش ازصدهاهزاردانشجوی ایرانی دردانشگاهای ترکیه(درمقابل ماحتی یک نفرهم دانشجوازترکیه درایران نداریم مگردرحوره های دینی)

اگرکسی ازانصاف وانسانیت بوئی نبرده باشدمیتواندایران فارسی-اسلامی راباترکیه مقایسه کند.جناب راستگوپیروزباشید.

م.سحر

آقایی به نام حسین خوش دارد هرجا نظری و سخنی از من می بیند ذوق آزمایی هایش را به کار گیرد و تقریظ نویسی و حاشیه نگاری بفرماید من به طور خلاصه می گویم که یک کلمه از آنچه که ایشان در چارچوب و کادر و کنتکست موضوعی من درآوردی وشخصی خود به کار برده و آنها را به من نسبت می دهد ، به من ارتباطی ندارد. من کاملن از آنچه ایشان به اینجانب نسبت داده بیگانه ام. زیرا سخنان مرا بریده بریده و خارج از کنتکست واقعی ای اش از اینجا و آنجابرمیدارد و با تحریف مغز و محتوای عبارات من در مصادره به مطلوب می کوشد.

این گونه تکه پاره کردن سخنان دیگران و مونتاژکردن آنها با حرفها و سخنانی که از بنیاد با سخنان اصلی گوینده بی ارتباطند یک جور غرض ورزی و فریبکاری و در نهایت تهمت زنی است که به قصد تحریف واقعیت صورت می گیرد.

برای اطلاع مجدد حسین بگویم

من هرگزبه وجود ملتی به نام ملت فارس یا قومی با نام قوم فارس در ایران معتقد نبوده ام و نیستم و بنا بر این ممکن نیست قومی یا ملتی را که از نظر من در ایران معاصر وجود خارجی ندارد در برابر قوم یا ملت دیگری قرار بدهم و چنان که آرزوی همفکران حسین و دلباختگان قوم گرایی پان تورکی و پان عربی در ایران است به او فخر بفروشم یا اورا از اقوام دیگر برتر بینگارم. به قول ایرج میرزا نوادهء فتحعلیشاه و زادهء تبریز، برو این دام بر مرغ دگر نه .( البنه ایرج خودش هم از حافظ بچهء شیراز این مصرع راقرض کرده بود!)

پس نصف حرف های شما جناب حسین با همین تکذیب نامه به تون حمام ریخته می شود تا شاید آبی از آن گرم شود.

دو این که من برخلاف شما حساب یورشگران تاتار و مغول و قبایل گوناگون ترکان آسیای مرکزی را به ایران در طول تاریخ هزار و صد سالهء اخیر از حساب هموطنانم که به دلایل سوسیولوژیک به ترکی آذری تکلم می کنند جدا می انگارم و تکلم به زبان ترکی را دلیل آن نمی شمارم که این هم وطنان من لزوما از میان نژاد یا قبایل گوناگون و غالبا متخاصم ترک برخاسته اند یا آچنانکه جنابعالی می پندارید و همفکران شما در ارتش ترکیه می پندارند دارای خلوص قومی و نژادی ترک هستند.

ترکزبانی با ترکیت نژادی و قبیله ای دوچیز مختلفند که با هم جمع نمی شوند.

پس من هنگامی که می گویم قبایل وحشی ترک یا تاتار یا مغول به ایران هجوم آوردند ، هیچ پیشداوری نژادی ندارم و به هیچ وجه ترکزبانان کشورم را در یورش آن قبایل در هزارسال یا هفتصد سال پیش شریک نمی دانم و رذیلت یا فضیلت آنها را به هم وطنان خودم نسبت نمی دهم زیرا می دانم که زبان و تکلم به یک زبان در جوامع عرَضی هستند یعنی بر جامعه عارض می شوند و جزو ماهیات مردم یک کشور یا یک منطقه نیستند کما این که صدها ملیون هندی و پاکستانی و کانادائی و استرالیایی و آفریقایی امروزه به انگلیسی متکلمند در حالیکه خاستگاه نژادی و قومی هریک از آنان مربوط به خود آنان است و از یکدیگر مجزاست.

همین قاعدهء جامعه شناختی در ایران هم جاری ست. در کشور ما کسانی به فارسی سخن می گویند که لزوماً بازمانده و همر یشه و همتبار پارس ها و هخامنشیان نیستند و به ویژه ایرانیان ترک زبان و هموطنانی که به ترکی آذری سخن می گویند نیز به جرأت می توان گفت که اکثریت قاطع آنان ارتباط تباری و خونی و نژادی با اقوام چپاولگر و وحشی که نه من بلکه تاریخ آنها را وحشی نامیده است ، ندارند.

این که شما میل دارید مردم ایران را به بوزغوت یا اساطیر قبیله ای غزها و ترکمانان یا تاتارها وصل کنید مشکل شماست.

این یک امر ضروری برای ایدئولوژی من درآوردی پان تورکیزم است و پروژهء کذایی وآن سیاست متکی به «ملت بزرگ ترک» چنین فرضی را لازم و ملزوم می شمارد و شما ناگزیرید که یا دست از این افکار ضد ایرانی بردارید یا پیوسته و به هر بهانه ای و با اتکا به هر خس و خاشاکی زمینهء شکل گیری نظریهء باطل خود را فراهم بیاورید . و از آنجا که حقیقتی در هدف ها و برنامه های طراحان چنین نظریه ها موجود نیست ناگزیرید که ساختمان گفتار ایدئولوژیک وسیاسی خود را با تکیه بر عناصر مقلوب و مجعول پی ریزی کنید. ازاین رواست که جعل تاریخ ، جعل مفاهیم و عوام فریبی ابزار کار نظریه پردازانی ست که قصد ازهم گسستن شالودهء فرهنگ و قوام ملی و تسلسل تاریخی یک کشور قدیم و ریشه دار مثل ایران را دارند.

بنا بر این به من نگویید که بفرما ، چون آلپتکین را کارگزار و از غلامان سلسلهء سامانیان نامیده ای پس تو مخالف ترک زبانان ایران هستی!

آقا جان آلپتگین و سبکتگین را به مردم ایرانپرست آذربایجان سه نه نه؟ از اینها گذشته شما برو ناریخ را بخوان ، بیهقی را بخوان ، جوینی را بخوان . اینهمه مورخ در دوران حاکمیت سلسله های ترک و مغول تاریخ نوشته اند . آنها شهادت داده اند که سامانیان را غلامان ترک و سربازان و سرداران سپاه حکومتشان که ترک بودند منقرض کرده اند. یعنی چی ؟ می فرمایید به قول مثل معروف نتیزید نریزید حسنی خیار کاشته؟ مردم واقعیات تاریخ را که مورخان ایرانی در دربار شاهان ترک بیان کرده اند به زبان نیاورند چون حسین آقا خود را نه ترک زبان بلکه ترک نژاد می داند؟

پس حساب مردم ایران را با حساب سلسله هایی که در طول تاریخ هزاره اخیر بر ایران حکومت کرده اند قاطی نکنید، و اهانت به ریش طغرل و چنگیز را اهانت به سبیل استالینی باقروف و غلام یحیی نشمارید.

در یک تاریخ هزارساله پیچیدگی ها و نکات دست نایافتنی و پنهان فراوان است و همینجور مفتکی با تکیه به چارتا ورق پارهء نظریات قلابی ایدئولوژی های نژادی شبه مدرن دستپخت حقوق بگیران ترکیه عثمانی یا آتاتورکی یا دستپخت آکادمیسین های قالبی استالینی روسیه شوروی نمی شود نکته های نهانی باریکتر از موی تاریخ یک کشور کهنسال و اقوام ایرانی را فهمید و تشریح کرد.

شما اگر توانستید تاریخچهء کوچه ای راکه در آن متولد شده اید با روشن بینی و حقیقت نگری بنویسید آن وقت حق دارید که اینگونه با جسارت و اطمینان راجع به شهرتان سخن بگویید. سخن از کشور گفتن و از تاریخ و فرهنگ و زبان های یک کشور کهنسال و کهن دیر حرف زدن که جای خود دارد و به هرکسی نیامده که چنین مسائل خطیری را لخلخهء دهانش کند.

این خانم که شما وکیل وصی ش شده اید با تکیه به کدام سواد ، کدام مطالعه اینقدر بی مسئولیت می نشیند در مجامع بین المللی و آن حرف های تهی و پوچ را عنوان می کند؟از «راسیسم فارس» و مظلومیت ترکها می گوید؟ این حرفها خنده دار نیست؟ نزداهل فهم هم خنده دار است هم تأسف انگیز و ترسناک و اندوه زا. اندوه زا از این رو که مردم فهمیده با خود می اندیشند که ببینید ما به چه روزی افتاده ایم و کشور ما در اثر نادانی و جهالت ملا ها به چه بدبختی دچار شده که ، افراد بی سواد و بی مسئولیت که به دلائل کینه توزی پاتولوژیک یا مسحورشدگی و خودباختگی ایدئولوژیک یا به دلائل پست تر ، با بهره گیری از امکانات ولابی های زورمداران دنیای بی رحم معاصر ، به مجامع بین المللی راه پیدا می کنند و بر ضد ایران و فرهنگ ایران بلبل زبانی می کنند و تنور دشمنان کشوررا داغ می کنند. آنهم زیر نام مساوات جویی و حقوق بشر خواهی و آنتی راسیسم و حرفهای دهان پرکن دیگری ازین قبیل/

واقعاً اسف انگیز است.

ببخشید طولانی شد

آقای حسین یا هر اسم دیگری که دارید

لطف کن حرفهای من را اگر جایی نقل می کنی خارج از کادر و کنتکست موضوعی و مضمونی اش نقل نکن و دست به تحریف هم نزن لطفا!

ما بچه همین امروز نیستیم و این حرفهایی را هم که می زنیم همین دیشب خواب نما نشده ایم. نظریات و حرفهای ما مشخص است و به صورت مقاله و کتاب و شعر و طنز و جد سی سال است در نشریات خارج از کشور منتشر می شود.

سخت است چسباندن افکار لایتچسبک به گویندهء این سخنان

موفق باشی و ایران دوست شوی تا خیر از زبان و فرهنگ ترکی ات ببینی!

حسین

شکنجه در دوبی و نژادپرستی کور ایرانیان

جناب م سحر. هر کس که اظهار نظري در يک رسانه عمومي ميکند نبايستي ازابراز نظر ديگران در مورد اظهارات خود بر آشفته شود. خصوصا که در نظرات خود افکاري بر عليه يک بخش مهمي از هم ميهنان خود ابراز مينمايد. از شما خيلي ساده میپرسم که درخواست حقوق برابر فرهنگي و زباني ترکها با فارس ها (حالا شما بفرمائيد بين ترک زبان ها و ايراني ها ) کجايش “نزداهل فهم هم خنده دار است هم تأسف انگیز و ترسناک و اندوه زا.”. ميفرمائيد ملت فارس

نداريم و ملت ايران داريم. اما نمیفرمائید که دليل اينکه همه مردم اين مملکت که شما ميفرمائيد يک ملت هستند بایستی به زبان فارسي اقتدا کنند. مگر ايران تا صد سال پیش يک کشور چند فرهنگي و چند زباني نبود که در پي سياست يکسان سازي رضا خان و با ملت سازي تصنعي، قتل عام فرهنگي مردم غير فارس را سیاست خود قرار داد. مگر از مقاله مورد تحسين شما نمونه نياوردم که نشان ميداد پيش از پروژه ملت سازي پهلوي در ايران زبان ترکي و فارسي هم عرض هم بودند. چطور شد که با تئوري ملت سازي دوره پهلوي ناگهان به همه آذربایجانی ها تکليف شد که فرهنگ خود را فراموش کنند و روزي چند بار تاريخ ترک هاي وحشي را به خوانند و از ترک بودن خود شرم کنند و خود را ترکزبان و آذري به خوانند.

واقعیت این است که امروز زبان و فرهنگ بخشي از مردم ايران ترکي است. شما ميخواهيد ترک زبان بخوانيد يا آذري بخوانيد و يا هر چه دوست داريد براي دل خود آنرا به خوانيد مختارید. ميخواهيد براي آن سابقه چندصدساله قائل شوید يا چند هزارساله مختاريد، ميخواهيد به باقر اف به چسبانيد يا به باقر بي مختاريد، اما اصل مساله سر جای خود هست. نگراني شما هم از اینکه گوش هاي شنوائي در مجامع بين المللي براي اين درد ها هست هر چند ممکن است قابل درک باشد، اما احساس همدردي هیچ انسان آزاده ای را بر نمي انگيزد.

محروم کردن اين مردم از حق طبيعي خود عين راسيسم است. روزي هزار بار هم از وحشیت چنگيز و الپتکين داستان سرائی کنید فرقي نميکند. هزار بار هم از کرامات کورش قصه ساز کنید باز در اصل مساله فرق نميکند. زبان، فرهنگ، شعر، موسيق، حماسه و تاريخ ادبي آذربايجاني ها با تاريخ فارس ها متفاوت است. هر کس به خواهد يک فرهنگ را تحقير و تخفيف و ممنوع کندو آنديگری را بزرگ و رسمی کند –همان کاري که حضرت عالي مدافع آن هستید –از مصاديق نژآدپرستي است. خوشتان بيايد يا نياید. قبول کنید یا نکنید.

و اينکه من در ارتباط با نوشته هاي شما کامنت ميگذارم بخاطر تناقض در نظرات شما است که از يک طرف خود را آزاديخواه و شاعر و نويسنده و دموکرات ميدانيد و از طرف ديگر چرک و کثافات نظرات راسیستی تان توي ذوق ميزند. اگر من در رابطه با کامنت هاي امثال ايراني و مزدک حرفي نميزنم بخاطر اينست که آن حضرات بدون پرده پوشي و ادعاهاي پر مايه حرفهايشان را ميزنند و شرمي هم ندارند که راسيست خوانده شوند. اگر شما هم مشکلي با راسيست بودن نداريد. بسم اله بفرمائید بنده با شما کاري ندارم. هر قدر ميخواهيد کامنت به گذاريد، بذله گوئی کنید و شعارهاي کوکلس کلاني بدهيد و صفا کنید

Javat

کاتوزیان از قول جمال‌زاده می‌گوید که زمانی جمال‌زاده در سفارت ایران در برلین کار می‌کرد. روزی «فلان‌السلطنه»ای به عنوان سفیر جدید آمد آلمان. فلان‌السلطنه به جمال‌زاده می‌گوید شنیده‌ام شما نویسنده‌اید. نامه‌ای به مرکز بنویسید و بگویید برای ما ذغال بفرستند. جمال‌زاده می‌گوید خیالتان راحت باشد. چند روز پیش من به زیرزمین رفتم و انبار ذغال پر بود. فلان‌السلطنه مانند باروت منفجر می‌شود و می‌گوید: تو می‌خواهی دزد مرا بگیری؟ بعد شروع می‌کند به هتاکی و فحاشی از جمله این که شما «زاده»ها می‌خواهید جای ما «دوله»ها و «سلطنه»ها را بگیرید اما این آرزو را به گور خواهید برد. جمال‌زاده هم در همان حال،

کاتوزیان از قول جمال‌زاده می‌گوید که زمانی جمال‌زاده در سفارت ایران در برلین کار می‌کرد. روزی «فلان‌السلطنه»ای به عنوان سفیر جدید آمد آلمان. فلان‌السلطنه به جمال‌زاده می‌گوید شنیده‌ام شما نویسنده‌اید. نامه‌ای به مرکز بنویسید و بگویید برای ما ذغال بفرستند. جمال‌زاده می‌گوید خیالتان راحت باشد. چند روز پیش من به زیرزمین رفتم و انبار ذغال پر بود. فلان‌السلطنه مانند باروت منفجر می‌شود و می‌گوید: تو می‌خواهی دزد مرا بگیری؟ بعد شروع می‌کند به هتاکی و فحاشی از جمله این که شما «زاده»ها می‌خواهید جای ما «دوله»ها و «سلطنه»ها را بگیرید اما این آرزو را به گور خواهید برد. جمال‌زاده هم در همان حال، بی‌توجه به او از اتاق خارج می‌شود و استعفایش را می‌نویسد و دیگر به سفارت برنمی‌گردد.

نکته‌ی جالب در اینجاست. چندی بعد، سید حسن تقی‌زاده می‌آید پیش جمال‌زاده و خاطره‌ای را تعریف می‌کند بدین مضمون:

زمانی که ما با سرعت طاقت‌فرسایی قانون اساسی مشروطه را می‌نوشتیم شهرت داشت که حال مظفرالدین شاه خوب نیست و به زودی خواهد مُرد. ما می‌ترسیدیم که پیش از این که شاه (و به تأسی از او - محمدعلی میرزا) قانون اساسی را بپذیرند و امضا کنند مظفرالدین شاه بمیرد و پسرش هم هرگز قانون اساسی را تایید نکند. پس من که تقی‌زاده باشم با «میرزا محمدعلی خان تربیت» به دیدن پزشک انگلیسی [درست: اسکاتلندی] شاه رفتیم. نگرانی خود را صریحا به او بازگفتیم و خواهش کردیم بکوشد که شاه را تا هنگام پایان یافتن قانون اساسی سر پا نگاه دارد. دکتر شاه جواب داد: شاه بیمار نیست اما بی‌نهایت ضعیف و علیل است به خاطر این که در هر کاری ناپرهیزی و زیاده‌روی می‌کند. از جمله، این پسره عبدالعلی هر روز در زیر کرسی پهلو شاه می‌نشیند و در چند نوبت آلتش را مالش می‌دهد تا حالت انزال به او [=مظفرالدین شاه] دست دهد. من [پزشک] هرچه می‌گویم این پسره عبدالعلی را از او دور کنند سودی نمی‌بخشد.

جمال‌زاده می‌گوید تقی‌زاده به من گفت که آن پسره عبدالعلی همین «فلان‌السلطنه» است!

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید