رفتن به محتوای اصلی

رویکرد واحد های ملی در جنبش کنونی
09.07.2009 - 15:47

کودتایی با نام و پوشش انتخابات که از مدت ها پیش طراحی شده بود، توسط دولت و نهاد هایی که قدرت را در دست دارند تحقق یافت. آنان از ماه ها پیش نیرو های خود را در مراکز حساس و تأثیر گذار در انتخابات به گونه ای متمرکز کرده بودند که بتوانند با واکنش سریع مخالفت ها، جنبش ها و نافرمانی های مدنی را در هم کوبند و شرایط را به حالت عادی در آورند. گفتار امروزین فرماندهان نیرو های انتظامی و سپاهی بیانگر آن است که آنان انتظار آشوب و عصیان توده های مردمی را از ماه ها پیش داشتند، زیرا هدف نه انتخاب مردم بود که خواهان تغییر در شرایط موجودند و نه مشارکت توده های مردمی در راستای این خواسته و یا تغییر ، بلکه هدف تحکیم ، نثبیت قدرت و حاکمبت نیرو های مسلح بود که بتوانند زیر نام انتخابات نیرو های دگر اندیش و آزادی خواه را که با جان سختی تا به امروز مقاومت کردند از گردونه خارج کرده به بیرون پرت کنند. آنچه در این مدت کوتاه بعد از انتخابات کودتایی خود را نمایان می کند ، نشانگر آن است که کودتاگران در رویکرد، عملکرد و سخن گفتن خود شیوه ای را انتخاب کردند که همه کودتاگران در دوره های پیشین در ایران و جهان انجام داده اند. کودتاگران همواره خود خشونت می آفرینند، رعب و وحشت را در جامعه گسترش می دهند ، با رجز خوانی، زور گویی و نشان دادن اسلحه به تحقیر و تحریک مردم می پردازند ، قانون اساسی و قوانین مدنی را در ظاهر دست آویز قرار داده، مردم را به اطاعت از آن فرا می خوانند در حالیکه خود از اجرای آن سر باز می زنند. اعتراض به حق و مسالمت آمیز مردم را با هزاران فتنه و دسیسه به خاک و خون می کشند. در ایران نیز همینگونه عمل کردند و ادامه می دهند.

با انتخابات کودتایی فرماندهان نیرو های مسلح و امنیتی انتظامی با نفرات تحت فرماندهی خود همراه با لباس شخصی های پیراهن سفید که یادآور افراد مسلح موسولینی، هیتلر و فدائیان صدام اند به مردم بی دفاع حمله ور می شوند، زنان و مردان را که تنها خواستار رفع ابهام، هویت و رأی خویش اند با خشونت و دشنام سرکوب می کنند. در این میان گروهی که خود را صاحب کشور و وصی و قیم مردم می پندارند، دستور کشتار و حمله می دهند، غافل از اینکه زیر پای خود را خالی می کنند، دیکتاتوری نظامی قانون مندی خود را دارد، هدف نهایی آنان دور کردن نسل اول انقلاب و پرت کردن آنان به بیرون از چرخه سیاست کشورند. آن که در این مدت کوتاه دیده می شود مداخله نظامی ها در همه امور کشور است. سر لشگر حسن فیروز آبادی رئیس ستاد کل نیرو های مسلح که همزمان امور مالی مستضعفان را سامان می دهد به جای شورای امنیت ملی و وزیر امور خارجه سخن می گوید و به اتحادیه اروپا هشدار می دهد که دست از حمایت مردم که خواهان آزادی اند بردارد و عذر خواهی کند و گرنه جمهوری اسلامی با آنها مذاکره نخواهد کرد. آنچه در میدان سیاست خود را نمایان می کند بیانات تهدید آمیز و خشونت بار نظامی ها است که هر روز پر رنگ تر می شود. در این راستا محمد علی جعفری فرمانده سپاه پاسداران در سخنرانی خود برای مسئولان سیاسی سپاه می گوید. ً مسئولیت کنترل اوضاع به سپاه واگذار شده است، در ادامه یداله جوانی، رئیس اداره سیاسی سپاه می گوید. ً چشم فتنه کور نشد و اکنون باید چشم فتنه را کور کرد و از حدقه در آورد.ً بنابرین کودتا قدم به قدم پیش می رود و آنچه را که باید انجام دهد، انجام می دهد. رسانه ملی را در دست می گیرد، روزنامه ها را می بندد، سانسور و خفقان را در سراسر کشور حاکم می کند، شبکه اطلاع رسانی را مختل و یکسویه می کند، دستگیری های گسترده را از همه طیف، اقشار اجتماعی و طبقات گوناگون، بویژه طبقه کارگر به طور روز افزون ادامه می دهد، گاهی تعدادی را آزاد و تعداد دیگری را دستگیر می کند و جنگ روانی و ناامنی را در جامعه گسترش می دهد، برای خسته ، نا امید و مأیوس کردن مردم به هر ترفندی دست می زند تا نشان دهد که قدرتمند و شکست ناپذیر است. گاهی پیراهن سفید رو شلواری ها را روانه خیابان ها می کند که در پی شکار باشند و خوف و وحشت ایجاد کنند. در این میان به نوکران، مزد بگیران و قلم به دستان خود می آموزد که با نوشتن مقاله، سخنرانی و آکسیون در صفوف جنبش تفرقه اندازند و با توطئه، حیله و دسیسه، رهبری جنبش را از بدنه جدا سازند. حسین شریعتمداری، نماینده رهبر در روزنامه کیهان و باز جوی شناخته شده دهه 60 که توانایی شکستن و خرد کردن افراد برجسته ای از احزاب مختلف را داشت می نویسد. ً احتمال اول آنکه آقای موسوی و اطرافیانش مبتلا به نوعی بیماری شده و نعمت عقل و اندیشه را از دست داده باشند و احتمال دوم آنکه موسوی و برخی از اطرافیانش جنایت انجام شده را به عنوان یک مأموریت مرتکب شده باشند، که احتمال آن قوی تر است( کیهان 11 تیر ماه 88). همانطور که دیده می شود خدمتگذار کودتا رهبری جنبش را که تا امروز قدمی به عقب نگذاشته، با متانت، بردباری و صبر خواسته های مردم را بر زبان می آورد، وابسته به خارج می خواند تا توده های میلیونی را تحقیر کند. ایشان و شرکاء غافل از آنند که مردم ستم کشیده و ظلم دیده از این رژیم و از بحران اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که دست آورد این رژیم است به پا خواسته اند ودیگر نمی خواهند به شیوه گذشته اداره شوند و از حقوق اجتماعی و مدنی خود محروم باشند. این جنبش بزرگترین حادثه سیاسی و اجتماعی است که در سی سال گذشته اتفاق افتاده است، توده های مردم خود جوش و آگاهانه با خواست مشخص به میدان آمده اند، راه فرار و فریب را بر رژیم بسته اند، از آن رو سران ریز و درشت رزیم و کودتا با وحشت از فرایند جنبش به تکاپو افتاده فرمان کشتار می دهند. احمد خاتمی عضو ارگان های متعدد رژیم و خطیب نماز جمعه در 5 تیر ماه 88 به قوه قضائیه دستور می دهد. ً با آنان قاطعانه و بی رحمانه بر خورد کنید تا مایه عبرت برای همگان باشد.ً تهدید از هر سو به سوی مردم سرازیر است، مقاومت، صبر، تحمل و کاردانی مردم هم شگفت انگیز است، با هوشیاری و آگاهانه به پیش می روند، راه و مسافت طی شده برگشت ناپزیر است، برای عقب راندن استبداد، دیکتاتوری و حاکمیت کودتایی همبستگی همه واحد های ملی ضروری و اجتناب ناپذیر است. در این میان کم کاری و عدم استقبال واحد های ملی از این جنبش عظیم توده ای ریشه در گذشته نه چندان دور دارد. در سال های نخست انقلاب مردم کردستان، ترکمن صحرا و آذربایجان به پا خواستند و مخالفت خود را با اصل ولایت فقیه نشان دادند و مورد حمله قرار گرفتند و از سوی دیگران بویژه تهران نشینان روشنفکر حمایت نشدند، آنان این اصل را مغایر با آزادی می دانستند. در سال های جنگ کردستان زیر آتش بود و از هر دو سو مورد حمله قرار می گرفت باز هم سکوت بود. در دهه 70 خورشیدی هر جنبشی در راستای اجرای اصل 15 قانون اساسی در آذربایجان و کردستان به شدت سرکوب شد، رهبران کرد یکی بعد از دیگری در خارج از کشور با نیرنگ و حیله به قتل رسیدند، باز هم سکوت بود. در میانه دهه 70 خورشیدی مردم آذربایجان در قلعه بابک جمع شدند تا با کوه سخن بگویند و یاد بابک خرم دین را پاس دارند که مورد ضرب و شتم چوب بدست ها و اسلحه به کمر های نظام جمهوری اسلامی قرار گرفتند، تعداد زیادی زخمی و دستگیر شدند، باز هم سکوت در تهران حکم فرما بود، کسی از روشنفکران و اصلاح طلبان لب نگشود تا از حق و حقوق شهروندی و ملی آذربایجانی ها دفاع کند. زمان به کندی همراه با سرکوب و حکومت نظامی پنهان گذشت، تا نامه نگاری های بی جواب به ریاست جمهوری اصلاح طلب آغاز شد، این نامه ها هیچ جوابی دریافت نکرد. در این میان تحقیر آذربایجانی ها با تهیه آنکت، فیلم و سریال های تلویزیونی تشدید شد تا به روزنامه دولتی ایران رسید که آذربایجانی ها را تا سطح سوسک پایین آورد. مردم آذربایجان در اعتراض به عملکرد روزنامه به پا خواستند و یک پارچه صدای اعتراض خود را بلند کردند. ابعاد قیام مردم به قدری وسیع بود که لرزه بر اندام رژیم انداخت. رهبر برای دلجویی متوسل به زبان ترکی شد و شعار هایی را به ترکی بر زبان آورد. هم زمان نیرو های ضربت و سرکوب را روانه آذربایجان کرد تا مانع گسترش آن به مناطق دیگر گردد. کشتار، سرکوب و زندان ادامه یافت، باز هم روشنفکران، قلم بدستان و آزادی خواهان تهران نشین سکوت کردند که گاهی همراه با رضایت بود. آذربایجان در طول صد سال گذشته پیشتاز همه جنبش های آزادی خواهی در کشور بود و در آینده نیز خواهد بود ولی در تعیین سرنوشت و به رسمیت شناختن آن از سوی دیگران گله مند و دل آزرده است. پژواک مناسبی از داد آزادی خواهی خود را نشنیده است.

اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در واحد های دیگر بویژه در مناطق پیرامونی و عقب مانده بد تر است، مردم بلوچستان و کردستان و مناطق دیگری که مذهب سنی دارند در محرومیت مضاعف به سر می برند. آنان از حقوق اجتماعی و شهر وندی محرومند. سال ها است در این مناطق حکومت نظامی حاکم است، در دادگاه های فرمایشی این مناطق ده ها جوان به اعدام محکوم شده، هزاران نفر روانه زندان های مخوف رژیم شده اند. هر گونه حرکت و جنبش هویت طلبانه در این مناطق به شدت سرکوب می شود. از این رو سکوت واحد های ملی در گستره سرزمین بزرگ ایران در رابطه با جنبش کنونی معنی دار و درس آموز است، سکوت آنان نشانه حمایت و رضایت از رژیم جمهوری اسلامی نیست، آنان خواهان همبستگی با همه واحد ها و اقوام گوناگون در سراسر کشور اند، راه نجات در یگانگی است و می توان رژیم را مجبور به پذیرش میثاق ها، منشور ها، کنوانسیون ها و مقررات جهانی کرد که خود برخی از آنها را پذیرفته و اجرای آنها را تعهد کرده است. راه برون رفت از بحران اجرای حقوق شهروندی، محترم شمردن منشور جهانی حقوق بشر و از میان برداشتن امتیاز های ویژه به افراد، گروه ها و نهاد هایی است که در رزیم جمهوری اسلامی اجرا می شود و این با اصل برابری انسان ها و شهروندان منافات دارد.

برخی از فعالین واحد های ملی بر این باورند که جنبش کنونی ارتباطی با مردم ندارد و خواسته های ملی و میهنی آنان را مطرح نمی کند، از آن رو شرکت در آن ضرورتی ندارد. حکومتگران از قشر های مختلف به جان هم افتاده اند و برای بدست آوردن قدرت این نمایش ساختگی را به اجرا گذاشته اند. بنابرین نباید در این بازی وارد شد و به رژیم مشروعیت داد. اینگونه تحلیل ها نشانه ناپختگی، ساده اندیشی، غیر علمی و فرار از واقعیت ها است. اختلاف در شیوه اداره، انتخاب راه، تغییر ساختار و مخالفت با انتخابات کودتایی جدی و سرنوشت ساز است. میر حسین موسوی می گوید. ً مشکلات نظام تازه برای مردم آشکار شده است، این دولت از نظر مردم مشروعیت ندارد و مردم به آن اعتماد ندارندً. از این رو شرایط برای تغییر آماده است تا جائیکه احمدی نژاد می گویدً من خودم نماد تغییرمً. همبستگی ملل و اقوام گوناگون با حفظ خواسته های خود به روند تغییر سرعت بیشتری خواهد داد.

جنبشی که در پی انتخابات کودتایی شکل گرفت و به سرعت گسترش یافت برای رهایی مردم از نظام پوسیده و عقب مانده ای است که بیش از 30 سال است بر سرنوشت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه ایرانیان با توسل به زور حاکمیت می کند. شرکت در این جنبش و همراهی با آن ضرورت تاریخی است. در جنبش کنونی همه اقشار و طبقات اجتماعی با خاستگاه گوناگون اجتماعی و اقتصادی شرکت می کنند. همه خواهان آزادی اند، آزادی نعمت بزرگی که دستآورد بشر در طول تاریخ است. در این شرایط گرفتار آمدن در اندیشه های تنگ نظرانه، شعار های افراطی ملی گرایانه و گاهی ناسیونالیستی کور به جدایی توده های مردم از یکدیگر می انجامد و در درون جنبش شکاف می اندازد. تعیین حق سرنوشت برای واحد های ملی باید از جغرافیای محدود و محلی خارج شود و به شعار عمومی در جنبش برای آزادی قرار گیرد. همبستگی و همکاری واحد های ملی جان تازه و رادیکالیسم را به کالبد جنبش می دمد و آن را زنده و پویا نگه می دارد. یوسف بنی طرف روزنامه نگار و عضو کانون نویسندگان و از فعالین خلق عرب خوزستان در مقاله ای تحت عنوان ً مهر برجسته اقوام بر انتخابات ریاست جمهوری ایرانً می نویسد. ً باید مردم عرب خوزستان به تظاهرات میلیونی مردم ایران بپیوندند و صفوف خود را جدا نکنند، زیرا این به سرنوشت همه ما مربوط می شود. در این راستا عبدالستار دوشوکی از فعالین بلوچ می گوید. ً مردم بلوچ خواسته هایشان را در برنامه های کروبی و موسوی تا حدی دیدند، در حال حاضر ما وارد فاز جدیدی شدیم، باید حرکت را به جنبش ساختار شکنی سوق بدهیم، که برای همه ایرانی ها عاید خوبی به همراه خواهد داشت و شرکت در آن وظیفه همه ماست.ً این نگرش عاقلانه و گفتار صادقانه مورد تأیید همه پویندگان راه آزادی است که بیش از صد سال است با استبداد در شکل های مختلف مبارزه کرده اند...

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.