دردنامه "نگهبان زندان سنندج به پرونده پناهندگان سیاسی در اداره مهاجرت کانادا دسترسی دارد" و واکنشهای مربوط به آن را خواندم. اولین جملهای که به ذهنم آمد این بود: یاوه خلایق! مستید و منگ؟ یا به تظاهر تزویر میکنید.
خانم همیلی و تعدادی از زندانیان سیاسی بخشی از خاطرات خود، آنچه که در زندان بر آنان رفته را با جامعه به اشتراک گذاشتهاند. چیزی از آن نگذاشت که مدافعان خانم گیتی شیرزاد فریاد خشمشان بلند شد. در این راستا چهها که ننوشتند، زمین و زمان را به هم دوختند تا به هر نحوی که شده از خانم گیتی شیرزاد دفاع کنند. مگر مینو همیلی و دیگر دوستانش جز در مورد آنچه که خود دیده بودند، چه نوشتند که این چنین خشم آنان را برانگیخت؟ آیا این یک اعلام جرم نبود؟ آیا اینان آن شاهدانی نیستند که باید شهادت دهند و برای روشن شدن ابهامات و ثبت در تاریخ بگویند و بنویسند تا دیگر این جنایتها تکرار نشود؟ ایکاش شاهدان دهه 60 همه لب به سخن می گشودند و حقایق را بازگو می کردند. چرا نباید طاقت شنیدن درد دلهایشان را داشت که زوایای تاریک جنایت دهه 60 برهمگان روشن گردد؟ عدهای کار را تا به آنجا پیش بردند که زندانیان سیاسی که شهادت دادهاند را مورد بیحرمتی قرار داده و سایت ایران گلوبال را هم تحت فشار گذاشتند تا موجب حذف افشاگری خانم مینو همیلی از صفحه ایران گلوبال شوند. دیگر اینکه چگونه است که شهادت یک زندانی سیاسی رنج دیده هتاکی می شود؟ خوب شما بفرمایئد این اعمال توابین نامش چیست؟ چه نامی بر اعدام زندانیان سیاسی بعد از لو رفتن توسط توابینی که لو دادند می گذارید؟ واکنش شما نسبت به این اعمال غیر انسانی و ضد عاطفی چیست؟ نکته دیگر از کجا عدم صحت شهادت این زندانیان سیاسی برای شما روش شده که این چنین به تب و تاب افتادهاید و شهادت این زندانیان را هتاکی می نامید؟ مطمئناً برخورد شما با این زندانیان محترمانه، پسندیده و معقول نیست. جهت تخطئه واقعیات ملموس، معلم اصول جراید، وکیل و قاضی شدید و اصل برائت را برای خانم همیلی و دیگر زندانیان سیاسی توضیح می دهید. فکر می کنید خانم همیلی و دیگردوستان نمی دانند که بیان این شهادتها اگر کذب بودن آن روشن شود، چه مشکلات قانونی و حیثیتی را برای آنان در پی خواهد داشت؟ این زندانیان سیاسی نه از سر بیکاری، بی خیالی و بی اطلاعی، بلکه با احساس مسئولیت و وظیفه درد خویش و همبندانشان را می گویند و می نویسند ولی شما بجای همدلی و همراهی، می خواهید آنان را به سکوت وادارید. آنان را از چه می ترسانید؟ یعنی خانم همیلی و دیگر درد کشیدگان با آبروی سیاسی و اجتماعی خود بازی می کنند و شهادت کذب می دهند و نمی دانند وقتی این چنین در مجامع عمومی شهادت به تواب بودن شخصی می دهند، اگر کذب باشد، چه عواقبی برای آنها خواهد داشت و حال "عالمان" به میدان آمدهاند که از حق گیتی شیرزاد دفاع کنند و این زندانیان سیاسی را متوجه عواقب کارشان بنمایند؟ ولی اگر کذب نبود و کاملا درست بود، چه می کنید؟ بعد هم می گویید این مسایل مربوط به سی سال پیش است. منظورتان این است که این زندانیان باید فراموش کنند که شکنجهگرانشان چه کسانی بودهاند؟ شما چگونه به این شهادتها رسیدگی کردید و برایتان روشن شد که اتهام است و واقعیت ندارد؟ شما چه تحقیقاتی انجام دادهاید که واهی بودن آن برای شما روشن شده است؟ مدارک و تحقیقاتتان را ارائه دهید تا ما هم به نتیجه شما برسیم. خانم همیلی از دیدهها و تجربههای خود سخن می گوید و شهادت یک فرد سند است. مگر اینکه با دلیل و سند ثابت کنید که این شهادتها کذاب است. پس سند ارائه دهید و اگر سند ندارید سکوت نموده و منتظر رأی دادگاه باشید. یکی از شما نوشته بود این مطالب خندهدار است.! این مسائل برای متهم، برای شاهد، برای کسی که شکنجه شده و برای من که خواننده آن هستم گریه آور است.
مدافعان گیتی شیرزاد از آن دسته هستند که برای رئیس مجلس، رئیس جمهور و مقامات بلند پایه سابق رژیم هم، که اکنون در حبس و یا در تبعید به سر می برند، سینه چاک می دهند. اینکه اینها امروز در زندان رژیم بسر می برند، جنایت و خیانت آنها به مردم را در زمان قدرتشان پاک نمی کند. هنوز این افراد دررابطه با کشتار سیستماتیک و برنامه ریزی شدۀ دهه 60 توسط رژیمی که خود سر دمدار آن بودهاند، سکوت کردهاند. حال اگر بر سر تقسیم قدرت، پول و ثروت با هم درافتادهاند، چه سودی برای مردم رنج کشیده دارد؟ مادران و پدران هنوز به دنبال یافتن گورعزیزان خود و چرائی اعدام و شکنجه عزیزانشان هستند. زنان باردار، نوجوانان زیر 18 سال که به جوخه اعدام فرستاده شدهاند را چه کسی وکالت می کند؟ کدام یک ازسران رژیم به جرم خود اعتراف کردهاند که شما همه را عفو دسته جمعی می دهید و یا پروندهشان را شامل گذشت زمان میدانید؟ چرا به همیلیها اجازه سخن نمی دهید؟ دادگاه و مردم باید در درستی یا نادرستی این شهادتها قضاوت کنند. اما این افراد درمقابل افکار عمومی وظیفه دارند که سخن بگویند، شهادت دهند، اسرار را برملا کنند، افشاگری نمایند. به عمق این نوشته دقت کنید "آری کلیه زندانیان سیاسی پس از 60 گروکان داعش شیعه ایران بودند که درست همان بود در همان زمان همگی توبه نامه می نوشتند و از زندان و اعدام رهایی می یافتند باور کنید رژیم زودتر از اینها سرنگون می شد". از این نوشته نتیجه می گیریم که اصلا مقصر اصلی زندانیان سیاسی هستند که توبه نامه ننوشتند که از زندان و اعدام رهایی یابند و اگر رژیم هنور بر سرقدرت است، علت اصلی همین زندانیانی هستند که توبه نامه دسته جمعی ننوشتند تا رژیم آنان را آزاد کند. مثل یک کارت تبریک تولد که برای دوستی می فرستیم و همه زیر آنرا امضا می کنیم. خوب یک توبه نامه جمعی می نوشتند و آزاد می شدند بعد هم رژیم را سرنگون می کردند. عجب تحلیلی!
آقای اصغر جیلو هم از جنبه "حقوقی" و هم "اخلاقی" به مطالب می پردازد. ولی نمی دانم چرا یک طرفه به قاضی می رود. از همان ابتدا خانم گیتی شیرزاد قربانی سرکوب نظام می شود ولی مینو همیلی همان کسی است که روش جمهوری اسلامی را در مورد قربانیان دیگر پیش می گیرد و متهم می کند، محکوم می کند و حکم صادر می نماید. بعد او اضافه می کند که چیزی که اینها فعلا کم دارند بازداشتگاه و زندان است. منظورتان چیست آقای جیلو؟ یعنی اگر مینو همیلی زندان داشت، الآن اینها را به زندان می انداخت؟ آیا این پیشداوری و دادن حکم نیست؟ شما از کجا می دانید که مینو همیلی چه می کرد؟ چرا تهمت می زنید؟ وقتی مینو همیلی می نوسید از راه قانونی و حقوقی هم دنبال این جریان است، چرا از طرف شما وی به دادن وعده عقوبت متهم می شود؟ آیا مینو همیلی این حق را هم ندارد که از نظر قانونی موضوع را دنبال کند؟ اگر شهادتش و دیدههایش را در اختیار افکار عمومی بگذارد که خطاست، به دادگاه رجوع دهد که وعده عقوبت است، پس با درد خویش و همبندانش چه کند؟ چطور است که شما دیکته کنید تا دیگران عمل کنند؟ آن وقت حتما درست خواهد بود. به اعتقاد من این یک وظیفه است. زندانیان دهه 60 و خانوادههای آنها وظیفه دارند که تمامی زوایای تاریک این قتل عام را افشا کنند، آمرین و عاملین این قتل عام را به افکار عمومی معرفی نمایند و از طریق قانونی پیگیری کنند، برای دادخواهی، برای ثبت در تاریخ و برای جلوگیری از تکرار جنایت بگویند و بنویسند. تمامی کسانی که به شکلی در شکنجه زندانیان دست داشتهاند باید به افکار عمومی معرفی شده و تحت پیگرد قانونی قرار گیرند. دومین موضوعی که اصغر جیلو به آن می پردازد عدم امکان یا عدم تمایل متهم به پاسخگویی به این اتهامات است. از دید من هرعکس العملی که خانم شیرزاد نشان دهد، امری است اختیاری و به خود ایشان مربوط می شود. حق قانونی و فردی ایشان است. شاید هم خانم گیتی شیرزاد عکس آن عمل کند، شاید او هم به افکار عمومی رجوع کرده و هم از نظر قانونی موضوع را دنبال نماید. لااقل شرط بر این است که این را به عهده خانم گیتی شیرزاد بگذارید. چرا شما دایه مهربانتر از مادر شدهاید؟ چرا این دایهگری شما درمورد خانم همیلی و دیگر زندانیان سیاسی مصداق پیدا نمی کند که شهادت از شکنجههای خود نه تنها توسط بازجو، بلکه از توابین می دهند؟ چرا در دفاع از مادرانی دل سوختهای که فرزندانشان بخاطر اینکه از طرف این توابان شناسائی و به جوخههای اعدام سپرده شدهاند، قلم نمی زنید؟ تصور کیند این مادران به اروپا بیایند و ببینند که کسانی که بچههای آنها را لو داده و به جوخه اعدام سپردهاند، الآن برای خود زندگی خوبی رقم زدهاند و به ظاهر مدافع حقوق بشر، پناهندگان و یا در صف مقدم مبارزان سیاسی ایستاده و یا کتاب می نویسند و جایزه می گیرند و با پولش خوش می گذارنند. این مادران و پدران چه حالی پیدا می کنند؟ چه کسی از فشار روحی، روانی و شوکی که به این افراد وارد می شود، سخن می گوید؟ حق و حقوق این مادران و آن جانباختگان مدافعانی ندارد؟!
سومین جنبهای که آقای اضعرجیلو بدان می پردازد، نگرانی ایشان است که این مطالب بی سند، خواننده را به سمتی هدایت کند که تصور نماید متهم بیچاره، یک مامور رسمی دستگاه اطلاعاتی یا پاسدار بوده است. یعنی اینکه خوانندهها خود هیچ عقل و درایت ندارند و دچار اشتباه می شوند و آقای جیلو که این قدرت و روشن بینی را دارد تلاش می کند که خواننده بیچاره را ازاین تصورات اشبتاه دور نگه دارد؟ آقای جیلو! این تحقیر کردن خواننده و نشان از نگاه عاقل اندر سفیه شما نسبت به خوانندگان است. لطفاً نگران ما خوانندهها نباشید. ما هم راه خود را می شناسیم و احتیاج به قیم و فقیه نداریم که ما را از اشتباهات احتمالی بدور نگه دارد. خوب در نهایت هم معلوم شد اگر کسی در خانه باشد حرفهای آقای جیلو را دقیقا تائید می کند و اگر نکند، معلوم می شود که اصلا خانه خالی است.
خانم شکرایی می نویسد: به شهادت جامعه ایرانی مونترال، خانم گیتی شیرزاد بسیار خوشنام است. چگونه است که شهادت جامعه ایرانی برای این دوستان سندیت دارد و در دفاع از خانم شیرزاد از آن به عنوان سند استفاده می کنند ولی شهادت خانم همیلی و دیگر زندانیان سیاسی خوشنام به آنان حقانیت نمیدهد؟
نگران رساندن "آسیب روانی" برگیتی شیرزاد هستید. شما هیچ میدانید که با این واکنشهای هیستریک خود ممکن است چه آسیبهای روحی و روانی به زندانیانی وارد کنید که شکنجههای قرون وسطائی جمهوری اسلامی را تحمل کردند و حال که نگهبانانی چون گیتی را افشا می کنند، با برخوردهای این چنینی مواجه می شوند؟ شاهد از ظلم و ستمی که به او و خانواده او روا شده می نویسد. شهادت می دهد که به خاطر گزارش گیتی شیرزاد، آنهم به خاطر آواز خواندن، او را به انفرادی انداختهاند .آزادیاش را گیتی شیرزادها به تعویق انداختهاند. با نادیده گرفتن این اجحافات که به امثال مینو روا داشته شده است، می خواهید او فراموش کند؟ از کیسه خلیفه می بخشید؟ خانم شکرایی می نویسد: شما که زندانی سیاسی بودهاید، حتما میدانید که........ خانم شکرایی! خانم همیلی (البته با اجازه خانم همیلی) نمی دانسته و نمی داند و منتظر نشسته که شمایی که در شرایط او نبودهاید بیائید و به او درس بدهید تا هم خانم همیلی بداند و هم ما که خواننده هستیم، توجیه شویم.
در نهایت همگی شما اطمینان داشته باشید خانم همیلی، زندان جمهوری اسلامی را پشت سر گذاشته و سر بلند بیرون آمده است. مطمئن باشید که پای حرف و اعتقادش می ایستد. چرا فکر نمی کنید که مینو همیلی به خاطر دفاع از حرمت انسانی و بر قراری عدالت در مقابل مردم شهادت میدهد؟ چرا شهادت او را قبول نمی کنید؟ آیا شماهایی که در مقابل یک همکار سابق رژیم، دم از قوانین می زنید، این اصل را فراموش کردهاید که در برابر قانون، شهادتِ شاهدی که درکمال سلامت عقل به وقوع جنایتی شهادت میدهد چه معنائی دارد؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید