رفتن به محتوای اصلی

خاطرات زندان تیف . قسمت هشتم

خاطرات زندان تیف . قسمت هشتم

در روز 23 آوریل یک عضو وزارت خارجه در تیف به ما گفت: هر حرف یا وعده ای که تاکنون به شما داده شده، دروغ بوده! آزادی شما مشروط به حل یک معادله ی چند مجهولی سیاسی است. وی ادامه داد: یک سیاستمدار خوب کسی است که بتواند خوب دروغ بگوید. پرسیدیم: پس این مارک تروریستی چه می شود ؟ خنده ی معنی داری کرد و گفت: کدام تروریست؟! در کاخ سفید همه می دانند که شما تروریست نیستید. این یک بازی سیاسی است! هرچند او از تجربه ی تاریخی این داستان چیزی نگفت، اما سناریوی مک کارتیسم در دوران جنگ سرد هنوز یادمان هست که چگونه تحت عنوان مبارزه با کمونیسم، فاشیسم را بر جامعه ی آمریکا حاکم کردند و حالا هم تروریسم مد روز شده است.

این بیابانها و چادرها محل زندگی صدها زندانی تیف طی 5 سال بود .

اسیران نظم نوین ( ب )

هر روز که می گذشت نگهبانان بر لایه های سیم خاردار می افزودند و مدارهای حفاظتی بیشتری نصب می کردند و البته با این استدلال که اینها برای حفاظت از زندانیان است، حال آن که همیشه لوله ی تفنگهایشان به سوی خود ما بود!

روز جمعه 21 فروردین، یک گروه از وزارت امور خارجه به تیف آمد. این دیدار غیر رسمی بود. یکی از آنان گفت:" شما قربانی بازیهای سیاسی شده اید و ما هم نمی دانیم کی آزاد خواهید شد". پدر مقدس هنوز هم به تیف رفت و آمد داشت و همچنان تبلیغ مسیحیت می کرد؛ یک روش قدیمی با کمی تفاوت! در تاریخ چین هم پیش از انقلاب، مبلغان مسیحی اروپایی به عنوان جاده صاف کن های ارتش عمل می کردند و چینی ها دل پرخونی از این شعبده بازی داشتند.

روز 16 آوریل سرگرد "وایپ" همراه با مترجم رسمی ارتش آمریکا به تیف آمد و به روشنی گفت: "زندانیان تیف اسیر جنگی هستند"! پرسشهای فراوانی هم مطرح شد که سرگرد، هر کدام را که مایل بود پاسخ می داد و دیگران را هم تهدید می کرد. سرگرد گفت:" پس از پایان کار وزارت خارجه با همه مجاهدین، هیاتی پرونده ی شما را بررسی خواهد کرد و رای نهایی را صادر می کند. چنانچه مشخص شود که خطری برای منافع ملی آمریکا دارید که مجرم هستید و رسیدگی خواهد شد. و چنانچه بی خطر باشید، شما را تحویل صلیب سرخ خواهیم داد".

راستی اسیر جنگی به چه کسانی می گویند؟ تروریسم یعنی چه؟ مجاهدین خلق چه کسانی هستند؟ و ما چه کسانی بودیم؟!

در روز 23 آوریل یک عضو وزارت خارجه در تیف به ما گفت:" هر حرف یا وعده ای که تاکنون به شما داده شده، دروغ بوده! آزادی شما مشروط به حل یک معادله ی چند مجهولی سیاسی است". وی ادامه داد:" یک سیاستمدار خوب کسی است که بتواند خوب دروغ بگوید". پرسیدیم:" پس این مارک تروریستی چه می شود" ؟ خنده ی معنی داری کرد و گفت:" کدام تروریست؟! در کاخ سفید همه می دانند که شما تروریست نیستید. این یک بازی سیاسی است"! هرچند او از تجربه ی تاریخی این داستان چیزی نگفت، اما سناریوی مک کارتیسم در دوران جنگ سرد هنوز یادمان هست که چگونه تحت عنوان مبارزه با کمونیسم، فاشیسم را بر جامعه ی آمریکا حاکم کردند و حالا هم "تروریسم" مد روز شده است.

درباره ی اسیر جنگی هم به سرگرد "وایپ" گفتیم که اسیران جنگی کسانی هستند که طرف جنگ هستند و زیر نظارت صلیب سرخ بوده و شش ماه پس از جنگ هم باید آزاد شوند. اما ما طرف جنگ نبودیم و مدتهاست که زندانی شما هستیم. کدامیک از قوانین اسیران جنگی شامل حال ما می شود؟ سرگرد به پرسشهای ما پاسخ نداد چون پاسخی نداشت. او تنها گفت: اگر مجاهدین در جنگ، دشمن ما نبودند و شلیکی به ما نکردند به این خاطر بود که قدرت آن را نداشتند و می دانستند آمریکا آنان را نابود خواهد کرد! استدلالش درست بود و این یعنی منطق تعادل قوا! نیازی نبود که سرگرد "وایپ" یادآوری کند که مجاهدین در برابر آمریکا بسیار ضعیف هستند و برای آمریکا از میان بردن فیزیکی آنان کار دشواری نبود. اما چرا این کار را نکرد؟

اگر خمینی کمر به قتل عام زندانیان بست نشانه ی قدرت و توانش نبود و همچنین اگر آمریکا هم مجاهدین را قتل عام نکرد از سر دلسوزی اش به آنان نبود. فرزانه ای گفته بود که اندازه دلسوزی آمریکا، بستگی به قطر اسکناسش دارد! رهبر عقیدتی هم انصافا" خوب ثابت کرد که امپریالیزم ببر کاغذی نیست! هنگامی که بی درنگ پس از سرنگونی صدام، رجوی پیام داد و سیاست خط موازی با صاحبخانه ی جدید (آمریکا) را تشریح کرد که خلاصه ی آن همکاری های کامل اطلاعاتی، سیاسی و نظامی با دولت آمریکا بود؛ باید هم ناگهان از نگاه ها پنهان می شد.

به هر حال، ما را اسیر جنگی تعریف کردند. اما دریغ از حق و حقوق یک اسیر جنگی! در 30 ژوئن 2004 دولت آمریکا این بار تعریف تازه ای از ما کرد و ما را شهروند حفاظت شده در بند چهارم کنوانسیون ژنو قرار داد. اما حتی با این تعریف هم تغییری در اوضاع زندان تیف ایجاد نشد. حتی یک نمونه از بندهای کنوانسیون ژنو هم در زندان تیف اجرا نمی شد و این مثلث سیاسی شومی بود که ما در آن زندانی شده بودیم. در یکی از گفتگوهایی که یک روز با یکی از فرماندهان ارتش آمریکا داشتیم، وی گفت: "راستش من و سربازانم هم متناقض هستیم وسردرنمی آوریم مشکل چیست ؟ اما این شغل من است".

در اوایل ماه می، وضع بهداشتی خوبی نداشتیم. یک هفته بود که آب سرویسهای بهداشتی قطع بود و سرویسهای صحرایی هم تخلیه نمی شد و قابل استفاده نبود. به ناچار زندانیان در همان محوطه ی زندان، زمین را گود می کردند و رفع حاجت میکردند ! شگفتا که ارتش ایالات متحده ی آمریکا هم همواره زندانیان را به صبر و سکوت دعوت می کرد و به جای آب و مواد بهداشتی، روزی یک مهر و جانماز به زندانیان می داد! این است احمقانه ترین نوع نگرش به انسان

ادامه دارد

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید