رفتن به محتوای اصلی

شما از حقوق ترک‌ها دفاع نمی‌کنید!

شما از حقوق ترک‌ها دفاع نمی‌کنید!

کیومرث نویدی:

آقایان استاجلو فریدنی و آراز. این واپسین اخطار من به شما دو تن کامنت‌گذاران ارجمند است. به نظر می‌رسد که شما آقایان متخصصین برجسته‌ی جنگ روانی هستید. کامنتهای شما حاوی هیچ اطلاعاتی نیست. شما از حقوق ترک‌ها دفاع نمی‌کنید. به فارس‌ها توهین می‌کنید. می‌پرسم که آیا اگر یک فارس به ناظم حکمت توهین کند (نه نقد، توهین) یک ترک حق دارد احساس رنجش کند یا نه؟ اگر به خاطر گند وجود نازیسم و نئونازیسم در آلمان بک فرانسوی به گوته و شیلر و گونترگراس توهین کند، آیا هر آلمانی‌ای که مثل هر انسان دیگری به زبان و افتخارات فرهنگی ملتش مهر می‌ورزد حق خواهد داشت برنجد و خود را توهین شده احساس کند یا نه؟

بگذریم از این توهین‌های غیرانسانی به یک دگراندیش:

«من حالا تو را کشف کردم که با دو نام میایی یعنی همان موجود دوجنسی از ردهء امیبها هستی که معمولا خود لق... هستند.»

و اما این دیگر توهین به او تنها نیست:

تو همان بهتر در سایتهای دیگر فال حافظ بگیری بگیری و رءیس ات هم به نقالی اش ادامه بدهد چون وقت جعل تاریخ و کپی کردن اثار باستانی گذشت به همان یک قبر کورش که خالی است اکتفا کنید و با نصب دستگاهای دیجیتالی پول جیبی تان را در بیاورید.

و یا

بمان تا من فردوسی را احضار روح کنم و با یک کیلو گوشت گوسفند که در حسرت ان سکته کرد......

اشاره‌ی شما لابد به این دو بیت آن انسان بزرگ و آزاده‌ای‌ست که در زبان فارسی شاه‌کاری خلق کرد که به گفته‌ی ابن‌اثیر خلق معادل آن در عربی ناممکن است:

خوش آن را نان هست و نقل و نبید

سر گوسفندی تواند برید.

مرا نیست این، ای خوش آن را که هست؛

ببخشاد بر مردم تنگدست.

او یک فرهیخت‌آفرین بزرگ بود. دوسه جائی هم باری، از تنگدستی خویش شکوه کرده‌است. آیا شکایت از فقر و گرسنگی یک ننگ است:

دو دست و دو پای من آهو گرفت؛

تهی‌دستی و سال نیرو گرفت.

و سپاسگزار تنها کسی‌ست که از او سخن رایگان نمی‌خواهد:

حسین قصیب است زآزادگان

که از من نخواهد سخن رایگان.

بله او در فقری نزدیک به گرسنگی زیست و تا واپسین دم حیات اما از سرودن درنماند تا در برابر سروری فرهنگی عرب برای ملتش تکیه‌گاهی فرهنگی بنا کند و کرد هم. توهین به فردوسی و حافظ فقط توهین به فارس و ایرانی نیست؛ توهین به انسان و انسانیت است.

فال حافظ یک سنت زیبای ایرانی‌ست. غزل‌های حافظ زبان دل هر انسان دردکشیده و مشتاق عشق و زیبائی و زیستن است و به همین دلیل هر انسانی، در هر موقعیتی، در اغلب غزل‌های او مصرعی یا بیتی دست کم می‌یابد که تعبیر مافی‌الضمیر خویشش بداند و آرامش بیابد و آرام گیرد. به این می‌گویند شعردرمانی. بخشی از کار هنر از بنیاد آنچه است که فرنگی‌ها بدان مدیتاسیون می‌گویند. و این را از یک آلمانی شنیدم که به واسطه‌ی گوته حافظ را شناخته بود: «او در هیچ فرهنگ دیگری معادل ندارد.» مهر مردم ایران به حافظ بی‌بدیل است.

به هر روی آقایان! من فعلا صبوری به خرج می‌دهم و از آقای ایرانخواه و دیگر کامنت‌گذاران هم درخواست دارم آنان نیز صبور باشند و به توهین متقابل نه به شما آقایان، نه به ترک، نه به ترکی و نه به مفاخر فرهنگی ترک‌زبان مبادرت نکنند. دامن زدن به کینه میان فارس و ترک، کرد و ترک، کرد و فارس و.... دقیقا به سود جمهوری اسلامی‌ست. در این میان ز هر طرف که کشته شود، سود اسلام به تعبیر ایشان است. باری فعلا در برابر این جنگ روانی که در سایتی که به منظور تعاطی فرهنگی و آگاه‌گری و ایجاد دیالوگ حول دیسکورس‌ها (گفتمان) های مهم، صفحه‌ی شما را در اختیار همگان گذاشته‌است، صبوری پیشه کنیم؛ تا ببینیم....

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید