رفتن به محتوای اصلی

حاشیه ای بر گفتگوی هوشنگ امیراحمدی/ پارازیت
06.11.2010 - 11:17

لینک فیلم هوشنگ امیر احمدی (پارازیت)

هوشنگ امیراحمدی میهمان بیست و هفتمین[1] برنامه ی پارازیت صدای امریکا بود. بیرون از محاکمه ی ده دقیقه ای مجری برنامه [بجای مصاحبه] امیراحمدی حرفهایی زد که جالب بود.

امیراحمدی، مردم شناسی اش حرف ندارد. او جامعه شناس، تاریخ شناس و مردم شناسی نخبه است که تاریخ و جامعه ی ایران را از دیدگاهی مدرن و نو تفسیر میکند. امیراحمدی میداند که در ایران، فرقی بین خائن و خادم نیست. مردم هیچ خدمتی را ارج نمیگذارند و بیشترین ستایشها را از آدمکشان، خائنان و وطنفروشانشان میکنند.

1400 سال است که برای کسی سینه و قمه میزنند که هموطنانشان را کشته است و تنها در جنگ قدرتی در درون خانواده ی عرب قریش، بر سر سیادت بر ما، شکست خورده و از میان رفته است.

«ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانیها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی ای بهتر و بالاتر و هر ایرانی ای از دشمنان ما هم بدتراست. ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را باید به بردگی و غلامی اعراب گماشت.»[2]

شادروان احمد كسروی در تاریخ پانصد‌ ساله ‌ی خوزستان می‌نویسد که در تاریخ‌های صفوی همیشه پرده بر روی خونخواری‌ها و زشت‌كاری‌های شاه اسماعیل صفوی كشیده ‌اند و این است كه او از پادشاهان نیكوكار شمرده می‌شود؛ در حالی‌ كه كارهای زشت بسیار كرده و اگر در تاریخ جستجو شود، تاخت ‌و ‌تاز‌های ازبكان در خراسان و ویرانكاری‌های عثمانی در آذربایجان، بیشتر میوه‌ ی كارهای ناستوده ‌ی این شاه بود.

شاه اسماعیل بنیانگزار سلسله ‌ی صفوی [مرشد‌ كامل] یك گروه «زنده‌ خوار» در دربار داشت كه زیر نظر جارچی ‌باشی شاه انجام‌ وظیفه می‌كردند و ماموریت داشتند كه به محض اشاره‌ ی وی، [شاه اسماعیل صفوی] گوشت بدن مجرم [متهم] را با دندان قطعه ‌قطعه كنند و بخورند. این رسم تا پایان عصر صفوی برقرار ماند.[3]

ایرانیان همیشه و همچنان ستایشگر بی امان خائنان، وطنفروشان و جانیان تاریخشان هستند. امیراحمدی راست میگوید. ما بیش از شصت هزار امامزاده داریم. ما 1400 سال است برای حسین سینه میزنیم. احمدی نژاد، مصدق زمان است؛ چون پوپولیست است؛ چون قانون شکن است و ما حتما پنج سال دیگر حسرت حکومت احمدی نژاد را میکشیم؛ چرا که الان به «دوران طلایی امام آدمکشان کلان تاریخ» دخیل بسته ایم و برای موسوی و رهنورد که دستشان تا بازو به خونمان آغشته است، هورا میکشیم و برای به ریاست جمهوری رساندن نخست وزیر خمینی در دوران جنگ و قتلهای دهه ی شصت، پستان به تنور میچسبانیم. مهدی کروبی را که روز روشن دروغ میگوید و از کشتار سال 67 اظهار بیخبری میکند، «شیخ شجاع» مینامیم؛ چون که یادمان میرود کروبی همان سالهای «وحشت بزرگ» رئیس مجلس اسلامی و رئیس بنیاد شهید سید روح الله خمینی بوده است!

در کشوری که مهدی بازرگانش با ساختن مسجدی در صحن دانشگاه، پای ارتجاع و تروریسم اسلامی را به تاریخمان باز میکند؛ آن هم خروار خروار؛ تازه پس از این همه جنایت، شصت سال[4] خیانتش به ایران و ایرانی را ارج میگذاریم؛ و علی شریعتی ضد زن و بانی تز امت و امامتی ولایت مطلقه ی فقیه را میکنیم «معلم شهیدمان» که نه شهید بود و نه دکتر و نه هیچ چیز دیگری؛ تنها یک مرتجع قشری و یک پان اسلامیست قهار!

امیراحمدی باید هم چنین کند که تاکنون کرده است. اینگونه آدمها که واهمه ای از حسابرسی تاریخ ندارند؛ دارند؟!

تازه کدام تاریخ و کدام تاریخنگار؛ همین تاریخ نگاری اسلامی/کمونیستی ما که تخت جمشید را ساخته و پرداخته ی علی ابن ابیطالب میداند و ایرانی پیش از اسلام را بانی زنده به گور کردن دختران؟!

«تا قبل از ظهور اسلام، ایرانیان مردمانی بدوی، بت پرست و با تمدن کاملا بیگانه بودند. در این دوره برخی از قبایل ایرانی، دختران خود را «زنده به گور» میکردند. با ظهور دین اسلام، آوازه ی این دین پر از مهر و محبت، خیلی زود به ایران رسید. مردم ایران شخصی به نام سلمان فارسی را به نیابت از خود به نزد پیامبر فرستادند. سلمان فارسی به نزد حضرت محمد رفت و از او خواهش کرد تا ایرانیان را به عنوان مسلمان بپذیرد. اکثر اعراب با این درخواست سلمان فارسی مخالفت کردند؛ اما حضرت محمد که دارای قلبی رئوف و مهربان بودند، با رویی گشاده از سلمان پذیرایی نمود و درخواست وی را پذیرفت. این خبر مسرت بخش چنان سلمان را خوشحال نمود که فاصله ی چهل روزه ی بین مکه تا مدائن را بیست روزه طی نمود. مردم ایران به مناسبت این خبر خوش یک هفته ی تمام را به جشن و پایکوبی پرداختند...

«همان طور که در بالا اشاره شد، مردم ایران فاقد فرهنگ و تمدن بودند؛ بنابراین بار دیگر سلمان فارسی را به نزد پیامبر فرستادند و از او خواهش نمودند، تا تنی چند از مسلمین را برای اداره ی کشور و آموزش سایر موارد به ایران بفرستد.

«در طی دهه ها، بر اثر «جنگهای قبیله ای در ایران» بسیاری از مردان و پسران کشته شده بودند و در نتیجه بسیاری از زنان بی شوهر و بسیاری از دختران فاقد خواستگار بودند. پیامبر اسلام چند صد مسلمان عرب را به کمک ایرانیان فرستاد. مسلمانان در ابتدای امر هر کدام هفت یا هشت زن ایرانی را اختیار نمودند. گرچه مسلمانان دختران و زنان ایرانی را به همسری برگزیده بودند، اما تعداد زنها و دختران آن قدر زیاد بود که با این وجود باز هم بسیاری از آنان بی شوهر ماندند؛ در نتیجه مسلمین تصمیم گرفتند دهها هزار زن و دختر ایرانی را برای رسیدن به شوهر، به شبه جزیره ی عربستان بفرستند؛ بدین ترتیب ریشه ی فساد را در همان ابتدای کار خشکاندند. از آن پس دیگر هیچ زن و دختری بدون شوهر نماند.

«هر چقدر پیامبر و اهل بیتش نسبت به ایرانیان نیکی میکردند، همان قدر هم برخی از اعراب نسبت به ایرانیان کینه داشتند. آنها اعتقاد داشتند که ایرانیان نبایستی مسلمان باشند. پس از رحلت پیامبر اسلام، سه تن از به اصطلاح یاران پیامبر، حضرت علی را به گوشه ای کشاندند و به وی گفتند: «ما میدانیم که تو نایب بر حق پیامبری، اما ما برای بیعت با تو یک شرط داریم؛ شرط ما هم این است که به ایرانیان بگویی که دست از مسلمانی بکشند!»

«حضرت علی خطاب به آن سه تن گفتند: «اگر عطارد را در دست راست من و مریخ را در دست چپ من هم بگذارید، هرگز چنین کاری نخواهم کرد، عطای خلافت را به لقایش بخشیدم.»

«بدین ترتیب شخصی به نام ابوبکر به خلافت رسید، گرچه بر اساس قرارداد آنها، حال که حضرت علی از خلافت چشم پوشیده بود نبایستی کاری به کار ایرانیان میداشتند، اما آنها عهد شکستند و از فردای خلافت ابوبکر شروع به آزار و اذیت ایرانیان کردند. پس از مرگ ابوبکر، عمر به خلافت رسید. وی شخصی به نام سعد ابی وقاص را روانه ی ایران کرد و به ایرانیان هشدار داد که دست از مسلمانی بکشند!

«اما ایرانیان که تازه طعم شیرین آزادی را چشیده بودند، حاضر به قبول این امر نشدند. عمر لشکری را به سوی ایران روانه ساخت؛ ارتش ایران به فرماندهی «سید رستم فرخزاد» در بیرون شهر مدائن به مصاف دشمن رفت؛ لشکر ایران دو بار دشمن را شکست داد؛ اما عاقبت در مرتبه ی سوم شکست خورد. لشکر عمر شروع به کشتار ایرانیان نمود؛ اما حتی یک ایرانی هم حاضر نشد که از دین اسلام برگردد.

«عمر برای این که ایرانیان را مجبور به اطاعت کند، متوسل به شیوه های ناجوانمردانه ای شد. وی اعلام کرد که اگر ایرانیان حاضر نیستند دست از مسلمانی بردارند، پس باید نیمی از درآمد سالیانه ی خویش را به عنوان مالیات بپردازند. عمر انتظار داشت که با این شرایط بسیار سختی که وضع کرده بود، ایرانیان را وادار سازد که دست از مسلمانی بکشند؛ اما شگفتا که این حربه ی او نیز ره به جایی نبرد.

«عمر کتابخانه ها و مزارع را آتش زد، اما باز هم اثری نکرد؛ صحبت کردن به زبان پارسی را ممنوع کرد؛ اما بازهم نتیجه ای نداشت. وی که از دیدن این همه مقاومت، سخت عصبانی شده بود، در حضور بسیاری از ایرانیان به پیامبر اسلام دشنام داد و وی را عامل مسلمان شدن ایرانیان دانست.

«ایرانیان به پیامبر اسلام بسیار علاقه داشتند و به هیچ روی نمیتوانستند ببینند که شخصی به وی توهین کند. یکی از ایرانیان دلاور به نام «میرفیروز نهاوندی» به محض شنیدن دشنام از زبان عمر، به سوی وی شتافت و با خنجری که در دست داشت، به زندگی ننگین وی پایان داد. پس از عمر آخرین بازمانده ی این قوم به خلافت رسید و او نیز راه خلفای پیشین را ادامه داد؛ اما مانند آن دو نفر قبلی نتوانست ذره ای از مهر و محبت ایرانیان به دین اسلام را کم کند.

«خلیفه ی سوم نیز سرنوشتی بهتر از خلیفه ی دوم نداشت . وی نیز به علت بی احترامی کردن به مقام پیامبر اسلام، توسط یکی دیگر از ایرانیان دلاور به هلاکت رسید. عاقبت پس از سالها انتظار، امام علی به امامت رسیدند. دوران امامت حضرت علی اوج شکوفایی و رشد ایران بود. مردم ایران در این دوره در ناز و نعمت زندگی میکردند. کشور کاملا به آبادانی رسید و بناهای بسیاری در کشور ساخته شد. تخت جمشید، بیستون، سی و سه پل، چهل ستون و بسیاری دیگر از آثار باستانی ایران، در دوران امام علی در ایران ساخته شده اند.»[5]

و در کشوری که حسینعلی منتظری اش با این «رساله» میشود «پدر حقوق بشر» دست امیراحمدیها برای توجیه هر جنایتی باز است!

مساله ی 3008 از رساله ی منتظری:

اگر کسی با یکی از زنهایی که محرم نسبی او هستند [مانند مادر/خواهر/دختر برادر....] زنا کند؛ برخی از فقها فرموده اند که حدش کشتن است. ولی مفاد بعضی از اخبار این است که با شمشیر یک ضربه به گردن او میزنند و اگر زنده ماند باید او را در حبس نگاه دارند، تا بمیرد و احوط رعایت این دستور است... [6]

مساله ی 3010

اگر مرد کافری با زنی مسلمان زنا کند، حد او کشتن است و اگر هنگام اجرای حد مسلمان شود، حد از او ساقط نمیشود.

مساله ی 3011

اگر مرد یا زن آزادی که بالغ و عاقل است، به اختیار خود زنا کند، حد او 100 تازیانه است. [در قرآن 80 تازیانه است و کسی که شهادت دروغ بدهد در قرآن حدش 100 تازیانه است] اگر سه مرتبه زنا کند و در هر دفعه تازیانه اش بزنند، در مرتبه ی چهارم حد او کشتن است. ولی مرد محصن؛ یعنی مردی که زن دائمی دارد و در حالی که بالغ و عاقل و آزاد بوده، با او نزدیکی کرده، و هر وقت هم میخواهد میتواند با او [با زنش] نزدیکی کند، اگر چنین مردی به اختیار خود با زنی که بالغه و عاقله است، زنا کند، پس اگر پیرمرد است او را صد تازیانه میزنند و بعد سنگسار میکنند. و اگر جوان است سنگسار میکنند و بنابر احتیاط واجب تازیانه نمیزنند؛ و همچنین است زن محصنه، یعنی زن بالغه ی عاقله ی آزادی که شوهر دارد و شوهرش با او نزدیکی کرده است و فعلا نیز شوهر در اختیار اوست. اگر چنین زنی به اختیار خود زنا دهد، همین حکم را دارد [یعنی سنگسار و تازیانه]

مساله ی 3012

زنا به یکی از دو راه ثابت میشود. اول این که خود زنا کننده، اگر بالغ و عاقل و آزاد باشد، به اختیار خود چهار مرتبه اقرار کند و بنا بر احتیاط اقرار باید در بیش از چهار جلسه باشد... دوم این که چهار مرد عادل شهادت دهند، به رویت زنا و اگر سه مرد و دو زن هم شهادت دهند، بنا بر اقوی کافی است.[7]

در حکمت 263 «نهج البلاغه» منسوب به علی ابن ابیطالب، آمده است که دو غلام را به «اتهام دزدی از بیت المال» نزد علی میآورند. برده ی اول جزو اموال بیت المال بوده [در جنگ اسیر شده و به عنوان برده به غنیمت گرفته شده بوده] برده ی دوم متعلق به «عربی آزاد» بوده است. علی ابن ابیطالب، در پاسخ این که دست کدام برده را باید برید، میگوید: «برده ی اول مال بیت المال است و اگر دستش بریده شود، به بیت المال ضرر میخورد و مال بیت المال ناقص میشود.»

اما «ابرمرد تاریخ شیعیان علی ابن ابیطالب» دستور میدهد که دست برده ی دوم را قطع کنند.

به گفته ی علی شریعتی: «[علی ابن ابیطالب و محمد بن عبدالله] مردانی [هستند]كه جز به قتال نمی‌اندیشند و جز بر «بستر خون» نمی‌خسبند... با «شمشیرهای شسته از خون»، به سراغ قبیله‌ ای بیرون می‌شتابند، و از كمینگاه نیمه شبی تاریك یا سحرگهی گنگ و هراس انگیز بر سر قومی فرو می‌ریزند؛ می‌كشند؛ اسیر می‌كنند، غارت می‌كنند و بازمی‌گردند.»[8]

امیراحمدی راست میگوید. در کشوری که خادمان را میکشند و آدمکشانی مثل این «مراجع» را ارج میگذارند؛ باید که از آب گل آلود «کوسه ماهی» گرفت. خمینی و شریعتی و بازرگان، خائن ترین و ضد ایرانی ترین سمبلهای ضد زن، ضد بشر، و تئوریسین و مبشر آدمکشی که امامزاده شده اند؛ از کجا معلوم که همین امیراحمدی، میرحسین موسوی، حسینعلی منتظری، شیرین عبادی، زهرا رهنورد؛ فاطمه رجبی، محسن سازگارا، علیرضا نوری زاده، اکبر گنجی و... بقیه‌ی اهالی حافظ نظام، در فردای لعنتی کشور فلکزده ی ما امامزاده نشوند؟

پس بزن و بچاپ هوشنگ آمیراحمدی عزیز الخلیفه!

دمت گرم گرم!

نادره افشاری

13 آبانماه 1389

چهارم نوامبر 2010 میلادی

#######################

[1] - http://www.facebook.com/profile.php?id=1265170651

[2] - حسين بن علی، امام سوم شيعيان، سفينه البحار و مدينه الاحکام و الاثار، نوشته ی حاج شيخ عباس قمی، صفحه 164/ متن عربی: «شيعتنا العرب و عدونا العجم، العرب الممدوح من کان من شيعتنا و ان کان عجما و

العجم المذموم من کان عدونا و ان کان عربا» سفينه ‌البحار، چاپ قديم، چاپ فراهانی، جلد دوم، صفحه 164، در زیر لغت عجم!

[3] - نگاه کنید به کتاب «توضیح ‌المسائل» شجاع ‌الدین شفا

[4] - استناد به نام یکی از کتابهایی که در ستایش مهدی بازرگان نوشته شده است؛ «شصت سال خدمت و مقاومت»

[5] - کتاب تاریخ، مقطع دوم راهنمایی، ایران اسلامزده

http://iranbebin.com/showthread.php?tid=147

[6] - تصور کنید این بدبخت را که گردنش را با شمشیر زده اند و گردنش با یک مو به سرش وصل است.

[7] - به نقل از صفحه ی 556 رساله ی پدر حقوق بشر ِ خانم شیرین عبادی/حسینعلی منتظری

[8] - سیمای محمد، علی

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.