رفتن به محتوای اصلی

نگاهی به نوشته ی یک «آکادمیسین»
17.08.2015 - 20:50

* دکتر عباس جوادی، پژوهشگر  ایرانی، دکتر زبانشناسی و خاورشناسی  و مدیر منطقه ای رادیوی آزاد اروپا ست.
نوشته:
  درباره ی جعلیات محمدتقی زهتابی -عباس جوادی
http://www.iranglobal.info/node/49727#comment-54747
***
با احترام به نظریات این دوست آذربایجانی، که آزادی نظر اصل خدشه ناپذیر است- نگاهی میکنم به نوشته ی ایشان.
 گرچه نوشته در کل قابل اعتنا نیست: 
آقای عباس جوادی به عنوان کسی که اساس اعتقادش را « قوم گرایی و ناسیونالیسم فارسی» تشکیل میدهد؛ نوشته:
« آقای زهتابی ... با دعوت صدام حسین به بغداد رفته» .

لطفا این دعوتنامه ی صدام را منتشر کنید. ادعا باید سند داشته باشد. 
در غیز این صورت «تهمت و کذب» حساب میشود. 
نویسنده که ادعای آدمیک بودن دارد هنوز یاد نگرفته چنین ادعایی باید با سند همراه باشد.
حرف بدون سند تبلیغات است. در سایت هم گشوده. 
تبلیغات یعنی «خود فریبی و دگر فریبی».
اولین خصلت «آکادمیک» بودن آنست که بی طرفانه، و بدون عینک ایده لوژی، باید به علم تاریخ برخورد کرد.
این اصل اولیه در همه جای نوشته ی این آقای آکادمیست نقض شده است. که دارای « ایده لوژی ملی گرای آریامهری» ست.
با این وصف باز ادعای دانشگاهی بودن دارد.
عاقبت این چنین دانشگاهیان «سرنگونی حکومت پهلوی- و آوارگی خودشان» بوده است. هنوز که هنوز است 
یاد نگرفته اند به علم -با رعایت اصل اولیه آن بپردازند. 
جمله ی مذکور سطح دانشگاهی این آقا را نشان میدهد.

به بقال بیسواد این جمله گفته شود جواب میدهد:
« آقا جان حرفی برای گفتن نداری ، ساز " نی نیم -نی نیم neynim-neynim" مینوازی. ».
وای بر مردمی که دانشگاهی اش ، روشنفکرش ، بر چنین پایه و مایه یی استواراند.

این نوشته از یک فرد به اصطلاح « دانشگاهی و متخصص » ، واقعا بعید است. نوشته نه ارزش « توجه و بررسی دارد-، و نه 
ارزش بحث. مدرک تحصیلی برای نان در آوردن شاید کافی باشد- ولی برای «کار علمی و اجتماعی» کافی نیست. در دنیای علوم تنها «اثر علمی» قابل عنایت است. نه مدرک نویسنده.
سه خطای اساسی آکادمیسین ما :
- دچار «قوم گرایی و ناسیونالیسم فارسی شده»، اما خبر ندارد. نا خود آگاهی خشک شده.
- رسوبات تئوریهای آریا مهری ذهن خود  را با «دانش تاریخی» عوضی گرفته است.او تحت اوتوریته ی این رسوبات است.
- از تئوریهای رایج رسمی  برای خود هویت ساخته؛ و فاقد «جرئت علمی» جهت شکستن این قالب ذهنی ست.


شرط آکادمیسین واقعی بودن، آن است که فرد  تحت اوتوریته ی هیچ تئوری نباشد. متاسفانه نوشته ی دوست ما خلاف آن را اثبات
میکند. نمیداند همه ی آنچه آموخته یا آموزانده اند، آیه های تغییر ناپذیر نیست. نظریاتی ست که تا اطلاع ثانوی میتواند طرح شود.
درحالیکه دهه ها از این نظریات گذشته ، حکومت پیاده کننده ی آنها به گذشته پیوسته، و حکومت کنی نیز فجایع بسیار آفریده . اما آیه های
ذهن آکادمیسین ما هیچ تکانی نخورده است. 
----
1- نویسنده علی رغم ادعای علم و دانش هیچ شناختی از جنبش حق طلبانه ی آذربایجان ندارد.
2- در مورد «هویت سازی» برای مردم آذربایجان در مقاله، خود را به کوچه ی علی چپ زده ، سکوت کرده است.
3- از حضور «خلقهای آسیانی» در منطقه چیزی نمیداند. 
4- دید رسمی در علم تاریخ - که توسط ملی گرایی آریامهری - تبلیغ و ترویج شده، بر ذهن نویسنده مسلط است. هیچ تلاش مستقلی جهت تفکر دیده نمی شود.
5- هنوز نمیداند رشته ی« تاریخ و شرق شناسی » چگونه تا کنون ایدلوژیک کار کرده است. کسی که از نوشته ادوارد سعید پیرامون شرق شناسی اروپاییان باخبر نباشد - و بیاید چنین حرفهایی را مطرح کند- خارق العاده است.
6- رد تئوری ها دلیل تحقیقاتی و اثباتی میخواهد. بدون اثبات بطلان آنها ، هیج تئوری رد نمی شود. اینکه کسانی یک تئوری را قبول دارند یا ندارند دلیل سقم و صحت آن نمی تواند باشد.
7-نویسنده «شناختی» از «تبعیض» ندارد. 
8- قضیه ی ناسیونالیستی را از «قضیه ی حقوقی» نمی تواند جدا کند. 
9- «نژاد گرایی» را با جنبش حق طلبانه مخلوط کرده. نمی داند در یک جنبش رفع تبعیض همه گونه عقیده هست. و نباید خصوصیات بعضی افراد را شامل یک جنبش کرد و فقط از آن دریچه به مسایل نگریست.
10- سطح سواد آریا مهری ست و در آن دوره منجمد شده است.
11- کسی نگفته نوشته ی ذهتابی و دیگر نویسندگان «علم » اول و آخر است. در میان یک جنبش «تئورهای» زیادی میتواند مطرح باشد. صحت و سقم آنها «تنها با تحقیقات علمی » ممکن است نه با نوشتن انشاهای کلاسی. 
وووو
------
با خصوصیات بر شمرده، نوشته ارزش علمی ندارد. ولی منتشر شده. انتشار آن، متاسفانه نویسنده را در ردیف «عامیان» قرار داده است.
اهل علم از انتشار اثر غیر علمی خود- مثل جن از بسم الله - می ترسند.  در جامعه ما اینجور متخصصان هرچه اثر غیر علمی دارند انتشار- که چه عرض کنم -در بوق و کرنا می کنند. و بدین ترتیب، فاتحه ی همه چیز را میخوانند.
-----
ما با آثار نویسندگان و گردانندگان «ایرانیکا» آشنا هستیم. و با نوشته های «آکادمیسین»های این چنینی.
آنچه در این به اصطلاح «آثار» غایب است «علم و تفکر و اندیشه ی مستقل» ، و رها از « ملی گرایی رسمی آریامهری » است. 
وقتی «کار آکادمیسین» چنین باشد ، صد رحمت به غیر دانشگاهیان. اینان با «درخشش زرق و برقشان» چشم جهان علم را «کور»
کرده اند.

«تیتر انتخاب شده از سوی آقای کاوه جویاست-که بر اساس اعتقادات خود برگزیده است. تیتر اصلی از سوی نویسنده: دو اشتباه فاحش قومگرایان آذربایجانی ما» ست.لازمه در صورت عدم حضور نویسنده پاسخگوی «تیتر» خود باشد.که طبق مقررات سایت «... همواره نویسنده و منتشر کننده مسئول و پاسخگو می‌باشد» . آقای بهنام مسئولیت منتشر کننده را به حق یاداوری کرده و بهتر است آقای جویا مسئولیت خود را در برابر سایت و خوانندگان بعهده گیرد. 

عباس جوادی نوشته کتاب ذهتابی سخت فهم است و به ترکی آذری باکو نوشته»:
12- اتفاقا زبان کتاب بسیار راحت و روان است. همه ی لغاتی که ما فارسی خواندگان ایران در مسایل «تاریخی-اجتماعی-اقصادی-سیاسی» استفاده میکنیم در این کتاب با استادی تمام بکارگرفته شده است. کتاب تاریخ کهن ترکان ایران در زبان اصلی از نظر شیوایی نثر یکی از نوشته های ماندگار زبان ماست. این اثر راه نوشتن مقالات علمی در زمینه ی علوم اجتماعی را به روی روشنفکران و قلمزنان ما گشوده است.

این نوشته از لهجه ی باکو هم فاصله دارد که «لغات روسی» در آن وجود دارند. ذهتابی تا توانسته از این لغات استفاده نکرده است. بل توجه خود را به ترکی جنوب معطوف داشته. 
با این توضیح حکم «سخت فهم- و لهجه ی باکو» هم بی اساس است. زبان نوشته ی ذهتابی «زبان کتابت است - نه زبان شفاهی. و
درست هم آن است.» لابد آقای جوادی دوست دارد کتاب به زبان شفاهی نوشته میشد.

ولی تمام آموخته های «زبانشناسی» خود را فراموش کرده که زبان یک کتاب تاریخی زبان کتابت و کتبی ست نه زبان شفاهی.
اکنون در ادبیات «شعر و نثر» بخشی از نویسندگان میکوشند زبان کتبی را به زبان شفاهی تا حد ممکن نزدیک کنند- که من هم یکی از آنها هستم. این کار در تاریخ و علوم اجتماعی در حقیقت همان است که ذهتابی در اثر خود کرده و از «سره نویسی» من درآوردی دوری جسته است. زبانی انتخاب کرده که برای تحصیل کردگان آذربایجانی- با اندکی  مطالعه در زبان مادری - به راحتی 
قابل فهم و شیرین است. جوادی در متون ترکی تخصص دارد ، شگفت انگیز است که زبان کتاب را «سخت فهم» میداند.
قلم ذهتابی به عنوان شاعر و نویسنده در کل بسیار شیوا، قابل فهم و روان و راحت است. اصول تخصص حکم میکند برای جنین ادعایی مثال ذکر شود. کجای این کتاب ثقیل است؟ دانش آموز چیزی را که ثقیل می یابد نشان میدهد. اما آکادمیسین ما بدون فاکت سخن میگوید. لابد این هم از اصول نوشته ی علمی ست که ما اطلاع نداریم!

13- عنوان نوشته  انتخاب شده از سوی منتشر کننده، خارج از یک عنوان «نقادانه»  پیرامون یک اثر تاریخی ست، که تقصیر نویسنده نیست ، منتشر کننده - آقای کاوه جویا « بر اساس تفکرات ملی گرایی رسمی و رایج خود برگزیده است». طبق معمول جهت «تبلیغات ارشادی از بهر تبعیض دیدگان» که دست از اعتراض علیه نقض حقوق بردارند و مثل جوادی و خودشان به راه راست آیند!

14- «وجود اقوام آسیانی» در هنگام تشکیل دولت ماذ-و هزاره ها قبل از آن در منطقه، از مسایلی ست که تاریخ نویس بی طرف رئیس نیا نیز در کتاب « آذربایجان در سیر تاریخ » بدان اشاره کرده و متفق القول بودن بسیاری از تاریخ دانها را در مورد این مسئله -ذکر کرده است. جوادی انگار «خبری از این مسئله ندارد و یا بدون دلیل آن را ندیده میگیرد». برای اهل فن چنین برخوردی تنها می تواند یک نگرش ایده لوژیک باشد- که تکلیف اش مشخص است.

15-«ملی گرایی آریامهری» ، نخست با تئوری « پارسیان ترک زبان شده» به آذربایجان نزدیک میشوند و نام «آذری » به معنای تاتهای ترکی زبان شده را مثل نقل و نبات همه جا پخش میکنند. وقتی نگرفت مثل جوادی می نویسند «بله ، ما به خاطر زبان ترکی خود -ترک هستیم- اما با وارد شدن ترکها زبان ما ترکی شده» است. آقا جان شما قبل از این ادعا باید مشکل خودتان را با «اقوام آسیانی هزاران ساله ی ساکن در منطقه» حل کنید. بعد ادعا کنید که ترکها آمدند و آذربایجان ترکی زبان شد. 
آخه هر چیز حساب کتابی دارد.« باش چووالدان دییل کی. baş -çuvaldan dəyil ki»

16-چه کسی گفته حرفهای دختر مصطفی کمال، دلیل درستی «تئوری های تاریخ و زبان» است؟
آیا شما نمیدانید در مورد علوم زبان و تاریخ تئوریهای زیادی مطرح اند و نباید تکلیف آنها را با استناد به نظریات این و آن سیاستمدار تعیین کرد. حرفهای دختر کمال اتا ترک یا هرکس دیگر ربطی به «اثبات درستی یا نادرستی» یک تئوری ندارد. واقعا درک این موضوع این قدر سخت است؟

17- علت طرح شدن تئوریهای جدید در «تاریخ و زبان» عدم حل درست مسایل در این عرصه بود. بدیهی ست که هرکس میتواند منافع خود را در هرجایی که می تواند جستجو کند. ناسیونالیسم آریا مهری- ناسیونالیسم ترکی روشن است که راحت ننشسته اند. اما علم و تئوری مسئله ی ناسیونالیسمها نیست- مشکل خود دانشهاست.
18- ذهتابی در نظریات سیاسی یک ملی گرای آذربایجانی ست- اما او نژاد پرست نیست. و همه ی انسانها را برابر میداند. و خواهان رفع تبعیض از انسانهاست. 
تفاوت هست بین ملی گرایی محکوم و ملی گرایی مسلط و حاکم. اولی واکنش است دومی عامل تبعیض. اولی دوست داشتن منافع خود است-دومی اعمال نابرابری در بهرمندی مساوی از منافع «مادی و معنوی».
19-در زبان شناسی سئوالی مطرح است: آیا زبانهای اتصالی اول پدید آمده اند یا زبانهای غیر اتصالی؟
کدام یک مادر آن دیگری ست؟ یا هر دو گروه جداگانه و همزمان پدید آمده اند؟و...
اینها مسایل علم زبان شناسی ست و ربطی به نژاد پرستی ندارد. و سئوالات پاسخ علمی لازم دارند. هر اهل فنی جواب خود را دارد.
اینکه ذهتابی یا کسانی مثل او احیانا زبانهای اتصالی را مادر زبانهای غیر آن میدانند تئوری خودشان است و حق شان. 
20- بگذریم از ریشخند و تحقیرها در مورد ذهتابی از سوی آکادمیسین ما. روشن است که این طرز برخورد  شایسته ی اهل دانش نیست...

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.