رفتن به محتوای اصلی

پيراهن شب
11.07.2016 - 12:51

 

 

در سايبان اين غروب

دندان شيرى شب درآمده ست

و ما در ابتداى كوچه ى وحشت

بى چراغ و بى صدا

گرد طناب دار مى چرخيم .

شب است

كبودى صورت ما را

از سيلى امواج حادثه

و دست هاى غريق را

كسى نمى بيند .

چشم هاى كودكان از روزنه 

بحر حيرت و 

فرياد خاموشى مادران

از ناباوريست .

 

چقدر پيراهن بلند شب

اندازه ى قامت ماست .

 

در صف انتظاريم

ساكت و مشتاق

كه بر چوبه ى دار

شمعى برافروزيم

مادران بر آستانه ى در آه مى كشند

و كركسانِ شاد

بر آسمان تيره، هاشور مى زنند .

 

 

فرخ ازبرى آلمان

٢٨ مى ٢٠١٦

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

فرخ ازبری

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.