رفتن به محتوای اصلی

يار دبستانی
08.01.2017 - 03:11

 

 

يار دبستانی

 

شب از تمامی خود پر بود
و آب مثل زمزمه می آمد
و گنگ و گنگوار
تو را می خواند.

پر می شدم من از تو،
وَ شب
خالی ز خويش می شد و
در چشم های تو
می ماند

زير درخت، ابر، ستاره،
و ماهِ ناپيدا.

ما در کجای هم بوديم؟
ما در کجای جا؟

«چه حسّ گيج و گمشده يی دارم!»
لب های  داغ و مهربان تو با من گفت.
که باد آمد و ما را
از روی خاک رُفت
 
و برد و برد و برد.
تا صبح شد
و زنگ مدرسه ی بی رحم
در ساعت مقرر خود خورد

با مشق های ناتمام چه بايد کرد؟
ای همکلاس ساکت مغموم
با دست های سرد!

ها کن مرا
ها کن مرا
ای نازنين!
ای خوب!
ها کن مرا تو تا که نترسم
از هيچ ترْکه
از هيچ چوب

٭

امشب دوباره باز
تکرار می کنيم از آغاز!
 

www.ghoghnoos.org

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمد علی اصفهانی
برگرفته از:
سايت ققنوس www.ghoghnoos.org
ققنوس ـ سياست انسانگرا

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.