رفتن به محتوای اصلی

فرجامً تلخ
09.12.2017 - 03:05

 

زجر فقرش بيش از درد تن بيمار بود
ناتوان تر بهر خرج تلخك و تيمار بود
زرق وبرق زندگى هر لحظه اش آزارچشم
ناگزير از ديدن آزار و زان بيزار بودا
مادرى از درد مى ناليد و پيچان گرد خويش
پور ناخسبيد ومى گرييدوخون ديدار بود
آه وحسرت ،همره همگام و يار غار او
بى كسى نان آور و بى ياور وبى كار بود
در نگاهش موجِ طغيانى ،دمى مشكل گشود
چاره ى ناچارى بيچارگى پيكار بود
صبحگاهان ،گاه عصيان گشت وباج از رهگذر
شامگاهان تلخ فرجامش به پاى دار بود
خواب خود خواهى گران ،خود محورى ها بيكران
بانى فقر وستم در ملك ما بسيار بود
مردم اندر رنج نادارى ،گريبان چاگ ِ غم
سيم و زر در جيب آن فاسق كه از ابرار( ١)بود
هر كه ديدم ،بند ِِ خود(٢)بُدْ ،چون بهائم ،بل اضل
آن كه نا ديدم همان كاو هادى و هميار بود
اشك ِخون دردامنت ريزد سها كازجور ِچرخ
عسرت ارزانى خلق و عشرت از اشرار بود
١:ابرار:نيكو كاران،منظور كسانى است ، كه تظاهر به نيكى ونيكو كارى میكنند يا به ناروايى چنين شهرتى يافته اند
٢: بند خود بودن : به معنى به نياز هاى خود انديشيدن است .

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.