رفتن به محتوای اصلی

نگاهی به کار آژیاس
02.10.2011 - 12:50

تو "آنچه"میگویی نیستی، "آنچه" نمیگویی هستی

آ.ائلیار

نگاهی به مصاحبه هادی صوفی زاده تحت عنوان «بهائی ستیزی ریشه در فرهنگی ایرانی انسان ستیز دارد ».

نخست به گزاره هایی از اندیشه آقای صوفی زاده دقیق شویم:

«فرق تاریخ و فرهنگ ایران با تاریخ ملل جهان ، موضوع انسان ستیزی هست.

تاریخ ایرانیان [ ملت فارس]جعل تاریخ است.

تاریخ آنچه که بوده یا تصویر واقعی ایران : کشتار زرتشتیان ، مسیحیان، ارامنه، بابیان و بهاییان و...

کردستان برای یهودیها و باییها و بهاییان پناهگاه خوبی بوده است.

تمام مصیبتها از طرف ملت فارس انجام گرفته است.

نیروهای چپ و مارکسیست هم ناسازگاری بنیادی با بهاییان دارند.

ایرانی شیعی بطوز ذاتی خصلت انسان ستیز دارد.

بهائی ستیزی در فرهنگ ایرانی همان انسان ستیزی است که جنبه‌ حکومتی و غیر حکومتی دارد.

یک کورد حاضرنیست جنایات تاریخی ایرانیان را بدوش بکشد. آذریها ، عربها و بلوچها و ترکمنها هم همینطور

ایرانی[فارسی زبان] لایق و قادر به‌ ترقی نیست و دروغ و خیانت پیشه اوست.

علت استقلال طلبی، بیگانگی با تاریخ ایران است.

ایرانیان[ملت فارس] اگر تاریخ خودرا آنچه‌ که‌ بوده‌ تدریس نمایند،نتیجه اش تجزیه ایران است .»

**

هدف نویسنده از این سخنان همانطور که اعلام میکند به زعم خود اثبات درست بودن تجزیه ایران است. در اندیشه "ذات باوری" او عنوان کردن مقوله " انسان ستیزی"، دلیل بهانه سرشتی ست، برای صحت امر تجزیه ، و بر اساس تئوریهای رایج نیز رسیدن به کردستان بزرگ . چنگ انداختن به تاریج باب و بهاء هم در این رابطه است.

او به ظاهر مسئله استقلال و دفاع از انسان و ملتها را مطرح میکند، چون راه درست حل مسایل را تشخیص نمیدهد، جنایات تاریخی عنوان شده را به یک ملت مشخص مربوط میکند. "حق انتخاب با هم زیستن یا نزیستن" اساساً در اندیشه او جایی ندارد. چگونه میتوان خود را "آگاه" و انسان دوست دانست و در همان حال " ملتی" را جنایتکار نامید؟ کدام جامعه شناس و اندیشمندی "ملتی" را جنایتکار نامیده که شما شاگردش باشید؟ در علوم انسانی مربوطه مسئله "کشتار" در عرصه های مختلف را با مقوله "ملت" توضیح میدهند یا با "سیاست" ؟ در ایران کی "مردم" حاکمیت داشتند که حالا مالک جنایات باشند؟

فرهنگ ایران را چرا فقط فرهنگ زبان فارسی قلمداد میکنید؟ فرهنگ ایران آمیزه ای ست از همه فرهنگهای موجود در این سرزمین. در عین حال که هر ملت و مردمی فرهنگ مستقل و خاص خود را نیز دارد. فرهنگ زبان فارسی یک بخشش فرهنگ مسلط حکومتی ست که متضاد و متفاوت با بخش غیر مسلط آن میباشد . بخشی که همواره تحت تعقیب و اختناق بوده است. وقتی از فرهنگ یک مردم سخن میگویید چرا فقط فرهنگ یک حزب پان ایرانیست را به نام مردم قالب میکنید؟ شما وقتی هیولا میبینید بدون اینکه خود متوجه بشوید براستی به یک هیولای واقعی تبدیل میشوید.به نظریات انسان ستیزانه خود دقیق بشوید و چهره هیولایی خود را تماشا نمایید. کدام علمی مسئله "دین" و "عقاید" را با مقوله "ذات" توضیح داده که شما میکنید؟ فقط فاشیسم میتواند اعتقادات را با ذات و گوهر انسان توضیح بدهد.

بزرگترین جنایتها در جنگ جهاتی دوم رخداد ولی هیچکس مردم و "ملت آلمان" را عامل مصیبتها و جنایات ننامید. بلکه همه اندیشمندان و مبارزان نازیسم و فاشیسم را نشانه رفتند. این فقط نازیسم بود که یهودی و "ملت یهود" را موجب مصیبتها وانمود میکرد.

چرا آگاه نیستید که دارید به هیولا تبدیل میشوید؟ علل دگر اندیش کشی در تاریخ ایران " استبداد" است. استبداد و دیکتاتوریست که همواره به طرق مختلف و در اشکال گوناگون مذهب و ایده لوژی را به خدمت سلطه سیاسی و جهل و نادانی گرفته است.

همانطور که در سطح جهانی "فرهنگ بشری" وجود دارد و از روابط و نماد های مشخصی برخوردار است -و فراملی ست- و در همان حال مردمان و ملتهای گوناگون نیز دارای فرهنگ مستقل و خاص خود هستند،در ایران هم فرهنگ فرا ملی چنین وضعیتی دارد. فرهنگ ایران و ایرانیان را فقط "فرهنگ فارسی زبانان" نامیدن، و در این میان فرهنگ سومکایی و پان ایرانیستی را پیش کشیدن ، وملت فارسی زبان را دشمن جلوه دادن ، و بر طبل حلبی تبلیغات کوبیدن, از نشانه های چهره عریان فاشیسم ملی ست؛ و هیچ ربطی به مبارزه با "ستم ملی و استقلال جویی" ندارد. استقلال یا اتحاد در عین حفط استقلال، به انتخاب داوطلبانه مردمان مختلف بستگی دارد و رأی آنها تعیین کننده است؛ نه چنین راهها و نظریات مغشوشی که عنوان میکنید.

علت جهالت و عقب نگهداشته شدگی و سوء استفاده از مذهب و ستم ملی و جنایتها و مصیبتها ، سیستم اقتصادی-اجتماعی -سیایسی گروههای اجتماعی حاکم است که همواره در تاریخ ایران سرنوشت مردمان گوناگون را تعیین کرده است. به جای علت اصلی مقولهء " انسان ستیزی" را عنوان کردن ، یعنی تبلیغ و توضیح معلول به جای علت .

فرهنگ استبدادی، از سیستم به سوی توده های مردم، و دوباره از پایین به طرف حاکمیت بازتاب مییابد. مردم را مستبد نامیدن نشانه عدم شناخت فرهنگ مردم و توضیح درست پدیده هاست. کسی که اندک مطالعاتی در فولکلور مردم-فرهنگ شفاهی آنان- داشته باشد ، به خوبی میتواند به خصلت انسان دوستی توده های مردم واقف شود. در ایران هیچ حکومتی و مردمی از باز تاب "استبداد" درمیان خود و فرهنگ خود رها نبوده است. این انعکاس چهره خود را به اشکال گوناگون اینجا و آنجا در مسیر تاریخ نشان داده است.

همانطور که تاریخ نویسی شاهانه و حکومتی جعل تاریخ است تاریخ نویسی خطی کوردانه نیز جعل تاریخ است. تاریخ نویسی درست کار تاریخدانان بیطرف است. استناد به بابی و بهایی کشی کردن و ملتی را عامل اصلی بدبیختیها معرفی نمودن و به تجزیه ایران و کردستان بزرگ رسیدن، جعل تاریخ نیست پس چیست؟ اینها چه ربطی به مبارزه با ستم ملی و استقلال جویی دارد؟ استقلال به " انتخاب" ملتها مربوط میشود، نه به "دشمن نامیدن یک ملت". مشکل شما در ساختار تفکرات انسان ستیزانه و اتوپیایی شماست.

در کدام اثر معتبر مارکسیستی عنوان شده که چپ ها با بهاییان «ناسازگاری بنیادی» دارند؟ چپ در ایران دین و مذهب را همیشه یک امر خصوصی و شخصی تلقی کرده است. البته روشن است مذهب سیاسی که هدف فرمانفرمایی دارد مسئله اش جداست. مسئله بنیادی چپ رفع استثمار بوده و هست.

بهایی ستیزی نه ربطی به فرهنگ ایرانی- چگالی همه فرهنگها- دارد و نه به فرهنگ "مردمی" ملت فارسی زبان؛ بهایی ستیزی واکنش حکومت و بنیادگرایی دربرابر نوگرایی دینی بود، که سلطه آنان را تهدید میکرد.

همه چیز ایران به کرد آگاه مربوط است. فقط شخص ناآگاه از علت و معلول مسایل جامعه شناختی ست ، که میتواند خود را کنار بکشد. استبداد حاکم در طول تاریخ ایران ، که همیشه سرنوشت همه مردمان گوناگون را تعیین کرده، چگونه میتواند به آنها، و همینطور کردها مربوط نباشد؟ استبداد و مصیبتها مسئله همه ء ماست و با آگاهی و خیزش همه مردمان مختلف این سرزمین پایان مییابد. راه رهایی کردستان از راه رفع استبداد کهن میگذرد، نه از راه کردستان بزرگ.

ایرانی - فردی از مجموعه همه ملتها- مثل همه شهروندان جوامع تحت ستم دنیا شایسته آزادی و پیشرفت است، و این لیاقت را همیشه در ورای اختناق و استبداد و حتی در میان آنها به خوبی نشان داده است. آنان که تواناتی درک مناسبات بین سیستم و فرد ، و نظام و مردم را ندارند، عقب ماندگی و عقب نگهداشته شدگی جامعه را به فرد مربوط میسازند. آن خارجی که نامش را برده اید و همینطور فریدون آدمیت مشکلشان در این مسئله بود.

چرا دروغ و خیانت و جنایت در جامعه به خصلت و پیشه آدمها تبدیل میشود؟ افراد جامعه ایکه قرنها زیر سلطه استبداد شرقی بود اند میتوانستند راستگو باشند؟ جایی که چشم چپ به چشم راست دروغ میگفت و گردن هر آزادیخواهی بالای دار بود انتظار راستگویی در چنین وضعیتی از افراد بیدانشی و بیخردی نیست؟ چرا نباید دروغ بگوید؟ جایی که اختناق "زندگی" را حذف میکند، دروغگویی ابزار حفظ حیات و موجودیت فرد است. فرد در گیر تنازع بفاست، و دروغ در برابر استبداد وسیله مبارزه و حفظ حیات اوست. فقط با حذف استبداد و بهبود شرایط زندگی افراد است که میتوان خصلتهای خوب انسانی را در جامعه تقویت کرد.

تاریخ ایران سرگذشت همه ملتهای این سرزمین است. در نوشتن این اثر همه شریک بوده و هستند. خوب و بدش هم مال ماست. آینده نیز از آن همه ماست. بکوشیم نقش شایسته خود را در ساختن آینده ء خوب و زیبای همه مردمانمان نشان بدهیم.

انگیزه های استقلال طلبانه واکنش در برابر استبداد و تمرگز گرایی و تبعیض موجود است نه بیگانگی با تاریخ ایران. راه حل این مسایل هم از تجزیه و کردستان بزرگ نمیگذرد، بل از میان رفع استبداد و تبعیض و اتحاد داوطلبانه مردمان مختلف میگذرد.

تاریخ ایرانیان یعنی تاریج مشترک همه ملیتها، تاریخ مشترک همه مردمان گوناگون این سرزمین، هیچ مردمی نمیتواند از تاریخ خود فرار بکند. این تاریخ هرچه بوده و هرچه هست از آن همه ما بوده و خواهد بود. تألیف بیطرفانه و انسان دوستانه آن، نه تنها به تجزیه نمیانجامد بلکه رهگشای همبستگی و اتحاد همه ملیتهاست.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!