فرهنگ تُرک تباری و نفرت آفرینی

● کاربری گرامی با نام مستعار  Lachin در سایت درونی  ایران گلوبال کامنت هایی میگذارد که جای تأمل دارد. چنین به نظر می آید که این کاربر ارجمند تُرک تبار باشند، امّا ظاهرأ  سری در اندیشه گری و قلمی متحرک با جوهر تُرکی دارند که معمولأ  قلم خود را بر نوشته های من و امثال من فوکوس و متمر کز کرده است. در پانویس مقالهء آقای محمد امینی (آرزوهای محمد علی شاهی) که به نقد گفتگو ها و روانکاوی آقای شاهزاده رضا پهلوی پرداخته است من کامنتی به طرفدرای از اندیشه و منش دمکراتیک آقای پهلوی گذاشته ام. در پاسخ کامنت من کاربر گرامی  Lachin کامنتی گذاشته که مرا حزب رستاخیزی، و با داشتن نفرت از تُرک تباری و نژاد پرستی و راسیست متهم کرده است، متأسفانه به علّت کمی وقت مجبورم شدم کامنتی بصورت تلگرافی در پاسخ ایشان بنویسم. امّا از آنجا که در این کامنت چند نکتهء عمومی وجود دارد که بر مشکلات بافت جامعه و چند گونگی موضع گیریهای سیاسی و بر بخش قومی ملّی انگشت میگذارد، مصلحت در آن دیدم که آنرا در سایت بیرونی بگذارم:

1- هر کسی که ایران دوست باشد و از افکار و اندیشه ای نیکی از جمله افکار آقای شاهزاده رضا پهلوی پشتیبانی کند، حتمأ رستاخیزی و سلطنت طلب نیست. چنانکه آقای سیروس رضا پهلوی هم رستاخیزی نیست و با افکار پلورالیستی خود نمیتواند  تک حزبی را تحمّل کند. در همین راستا من نوعی هم دیروز رستاخیزی نبودم، امروز هم نیستم، و فردا هم نخواهم بود و با شخص آقای پهلوی و دستگاه تبلیغاتی ایشان هیچگونه ارتباطی ندارم و چه بسا از طرفدرای من از ایشان  رنجور هم باشند، زیرا خطر دوری جستن طیف تُرک آذری هوادار او وجود دارد. من مخالف سلطنت در شکل آسیایی و و در فرم تشریفاتی اروپایی و غربی و دمکراتیک آن بوده ام و هستم، گرچه لیبرالیسم و  سیستم پارلمانی از درون همین پروسهء رفرمیستی سلطنت بوجود آمد؛ ولی من هر نوع سلطنت را شکل تکامل یافتهء برده داری ارزیابی میکنم.

2-  طبق اطلاعات عمومی مادر آقای رضا پهلوی از قوم تُرک آذری، و مادر بزرگ ایشان هم تُرک بودند، رضاشاه را هم تُرک تبار میگویند و یا او را قزاق و گرجستانی مینامند، بنا بر این اصل و نسب نژادی برای ما مهم نیست، بلکه اندیشه با فرهنگ مدرن و بشر دوستانه با ارزشهای جهانشمول ملاک و میزان سنجش هست. لازم به یاد آوری که در نوشتار (خاندان پهلوی و تُرک تباران در ایران) من آقای پهلوی را به مناسبت تُرک ستایی مورد انتقاد قرار داده ام.

3- نا گفته نماند در زمان شاه در وزارت آموزش و پرورش به جرم روشنگری و انتقاد به سیستم حکومتی کشور و بویژه در امر آموزش و پروش من و چند نفر دیگر از همکارانم را "گروه نا مقدس علیه سواد" مارکسیستهای اسلامی نامیدند، حقوق ما را توقیف کردند، چند بار سرو کارمان به ساواک کشید، با میانجیگری و رابطه بازی و ضمانت این و آن، و به حساب جوان بودن و کم تجربگی دست از سر ما بر داشتند، بعد از انقلاب 57 مرا  نامزد عضو شورای مرکزی وزارت آموزش و پرورش استان زاداگاهم اعلام کردند، علاوه بر آن پست های دیگر را به من پیشنهاد کردند که با مارکسیست نامیدن پرونده سازی برای ما در نظام جمهوری اسلامی ایی که امکان همکاری و در خدمت نظام آموزشی آن برای من میسر نبود آغاز شد. در نهایت در نظام جمهوری اسلامی هم به جرم ملحد و محارب، قیام بر علیه جمهوری اسلامی، و تضعیف روحانیّت مبارز، مسموم کردن فضای آموزشی پس از باز جویی های متعدد گزینشی در استان زادگاه و تهران، از وزرات آموزش و پرورش، اخراج قطعی شدم و به اجبار کشور را ترک کردم. حداقل 100 نفر از همکاران آموزش و پرورشی میتوانند این ادعای من را تأیید کنند، مدارک و اسناد کافی صادره از همین نظام اسلامی در دسترس هست که اگر لازم شد آنرا انتشار همگانی و رسمی خواهم داد.

 4 - من احساس نفرت حتّی به هیچ جانداری و سنگی و به هیچ پدیده ای ندارم، تا چه رسد به انسانها !!!.  امّا جامعهءِ مردمان تُرک هنوز وارد فاز اندیشه گری نشده اند، و اهداف خود را همچنان با زور و شمشیر و خونریزی و خشونت و پاک سازی قومی، جعل تاریخ، تفرقه، توهین به دیگران، و با توسل به دین ارتجاعی، تسخیر سرزمین، از این شاخه به آن شاخه پریدن، و از طریق بسیار مسائل غیر دمکراتیک و غیر انسانی دیگر جستجو میکنند، وظیفهء هر ایرانی و هر انسان وارسته ای و بسود عموم جامعهءِ ایرانی بخصوص تُرک تباری هست که جلوی شما بایستند. وظیفهء دمکراتیک و شهروندی ایرانی و انسانی به من حکم میکند، که در مقابل افکار و اعمال غیر دمکراتیک از خود  رِآکسیون نشان دهم و به روش ادامه خواهم داد و  هیچ قدرتی نمیتواند مرا از آن باز بدارد.

 5- فرهنگ تُرک تباری بر پایهءِ یک اندیشه و جهان بینی پایداری استوار نیست، ریشه ای عمیق در تاریخ و تمدن قدیم و جدید  ندارد، سرگردان هست، یک روز زن و مرد تُرک لباسها را بیرون می آورند و لخت برهنه میشوند که اروپایی باشند، اروپایی آنها را نمی پذیرند و باعث نفرت این جوامع میشوند، روز دیگر سر تا پا با لباس خود را می پوشند و اسلامی بنیادگرا 1400 سال پیش میشوند و نظم عمومی و اجتماعی را بهم میریزند و بر نفرت دیگران می افزایند. حکومتها و مردم تُرک تبار از جمله حکومت ترکیه و علی خامنه ای تلاش بر آن دارند که در اروپا و اسکاندیناوی و جهان دمکراتیک با افزایش سیاست مسجد سازی اسلام را در اروپا نهادینه کنند و پس از آن به کسب و تسخیر خاک و سرزمین آنها بپردازند، همان استراتژی ای که در آسیای میانه، در قفقاز، در آسیای کوچک ( ترکیه امروز)، در بالکان، در ایران ما، و در خاورمیانه کردند. تاکتیک و استراتژیک این هست: حال که مردم اروپا تُرک تباران را به عنوان اروپایی به رسمیّت نشناختند، بگذار ما آنها را با گسترش اسلامگرایی در خانهء خودشان دچار مشکلات فراوان کنیم، با شمشیر کشی اسلامی از آنها باج بگیریم، اصلأ اروپا را اسلامی کنیم. همان سیاست اسلامگرایی تُرک تباران در ایران، که دین اسلام اسلام را در مقابل ایرانی گری و آریایی گذاشتند.

6-  آنچه که مورد انتقاد و نگرانی ماست، که شما آنرا نفرت مینامید، عدم برخورداری گروهی از مردمان تُرک از نداشتن یک فرهنگ اصیل و متین و راسیونال ، با همزیستی مسالمت آمیز هست، که اگر کسی بخواهد میشود آنها را از دیگران آموخت و کسب و یا خود تجربه کرد، امّا اینکه کسی و یا قومی خود دارای فرهنگی صیقل خوردهء زمانی و تاریخی نباشد و بخواهد فرهنگ و عمق تاریخی دیگران را به سطح فرهنگ و جهان بینی خود تنزل دهد، و اقدام به گسترش آنارشیسم در اندیشه و  تاریخ  و تلاش در فروپاشی جغرافیای سیاسی ایران بوجود آورد تا بتواند خود و نژاد زنده بماند، مورد نفرت عمومی و میلیونها ایرانی قرار خواهد گرفت.

7-  آقای محمد امینی از نظر نژادی تُرک قاجار هست، بنا بر این من به مناسبت مقاله و افکار به ایشان لقب و نسبت نژاد تُرکی به ایشان نداده ام. البتّه تُرک بودن دارای شاخص های مخصوص بخود هم هست، که برای کسی که در امر موضع گیریهای سیاسی ایران از هر شاخه و انواع آن حداقل از قرن گذشته تا به امروز  آگاهی نسبی داشته باشد از نوشته ها هم میتوان برداشت کرد که نوشته از چه منافعی دفاع میکند و از کجاسرچشمه دارد. فرهنگ سیاسی و روشهای بکار گرفته شدهءِ آقای امینی، دست کمی از اعضای افراطی گرگهای خاکستری ندارد.

 8-  اگر طبق تحقیقات برداشت شود که تُرک تباران باعث عقب ماندگی در شرق، درخاورمیانه، در  آسیای میانه، در قفقاز، بویژه در ایران ما بودند و هستند، بحث نفرت نیست، بلکه موضع شکافتن علل مرض و عقب ماندگی هست، و نه به میان کشیدن شخص بیمار میباشد. بنا براین پژوهشگری در این جغرافیا بطور اتوماتیک مردم تُرک را به میان میکشد و به معنای نژاد پرستی و نفرت از این مردمان نیست. تمامی مکاتب دینی، حوزه های علمیّه، مدرسه های دینی، لقب های حجت الاسلام، آیت الله، و مکانهای دینی و مقدس از جمله مشهد، قم، نجف و کربلا، شیعه گری، رواج خرافات، فرهنگ تاسوعا عاشورایی، انواع و اقسام شیعه گری،  همه دست آورد تُرک تباران صفوی و قاجار هست. کینه و نفرت زمانی بطور ناخواسته و طبیعی در میان خانواده ها و نسل جوان ایرانی شکل خواهند که مردمان تُرک بخواهند همچنان بر فاکتورهای گذشته که باعث عقب ماندگی و باز ماندن ایران از کاروان جهانی شده است تأکید و اصرار ورزند، در آنصورت بیش از 70 درصد فارسی زبان ساکن ایران از دیدگاه شما، نژاد پرست و راسیست خواهند شد. شما جایگاه خوبی را که مردم آذربایجان در بین طبقهء ساده اندیش جامعهء ایرانی داشتند، هم اکنون بر باد داد ه اید !.

9-  مردمان تُرک از جمله صفویان و قاجار زمان کافی در حکومت بودند و میتوانستند شایستگیهای خود را به ایرانیان و به جهانیان نشان دهند،● آما آنها در مراحلی که در اروپا رشدِ سیستم سرمایه داریِ انقلابی و پروسهءِ تکاملیِ قرنِ پانزده که جهان در حال تحول عصر رفرماسیون، رنسانس، مدرنیته، و روشنگری راسیونالِ خردگرایی با سکولاریسم و دمکراسی و حتّی لیبرال دمکراسی را با نفیِ حکومتِ دینی کلیسا و حکومت قیصری مستبد  با پارامترهایِ دانش محور این جهانی حرکتِ خود را آغاز کرده بود، امّا بر عکس قارهء اروپا، و جهان، مردمان تُرک تبار در ایران سلسلهءِ صفویان و در ادامه قاجاریان با مذهب شیعهءِ دوازده امامیِ قزلباشِ موروثی و در آسیای کوچک(ترکیه امروز) عثمانیان با ایدئولوژیِ اسلامیِ سنّی و با تکرار دوران و ساختار حکومتیِ فئودالیتهءِ قبیله ایِ پسا مدرن در شکل سلطانی و خلیفه گری به گسترشِ اسلامگراییِ متافیزیکِ واپسگرا تا نیمهءِ اوّل قرن 20 اقدام کردند، که همین امر باعثِ عقب ماندگی و شکاف در روندِ بکارگیریِ تکاملیِ تئوریهایِ دمکراسی و باز ماندن از جایگزینیِ ساختارهایِ سیاسیِ حکومتیِ قانونمندِ برخاسته از ضرورتها و تضادهایِ طبقاتیِ این جهانی، همچنین سد کردنِ گسترشِ جهان بینی و اندیشهء راسیونال خردگرایی بجایِ دیدگاهِ متافیزیکِ دینی بین جهانِ شرق از جهان غرب شد.

10- شما روشنفکران تُرک تبار اگر اثبات کردید که تنها این ادعای من در بالا (شمارهء 8) غیر منطقی هست، آنوقت من خواهم پذیرفت که من ژنتیکی ضد تُرک هستم و از آنها نفرت دارم !!. شما مردم تُرک آنقدر ناتوان و رنجور هستید، که هر جا موفق نشدید اهداف خود را با ابزار چماق و بی منطقی بر آورده کنید و فضای اندیشه گری و راهبردهای دمکراتیک مطرح میشود با کوچکترین انتقاد داد و شکایت بلند میکنید که اینها تُرک ستیز و فاشیست و نژاد پرست هستند. اگر من فقط تُرک ستیز هستم، شما تُرک تباران در مجموع انسان ستیز از هر قبیله و قوم و از هر رنگ و پوست هستید، شما یک گروه و قومی را در جهان نام ببرید، که شما تُرک تبار با آنها سر ستیز و دشمنی نداشته اید و ندارید !! .

11-  اینجا لازم میدانم که به روشنفکران کُرد ایرانی تبار در هر نقطهءِ جهان هشدار دهم، که هر گونه همکاری و هم سویی آنها با مردم تُرک آذری به ضرر تاریخی و ابدی مردم کُرد خواهد بود، و با دست خود سرنوشت نسلهای آیندهء خود را به گور می سپارید، استقلال و هویّت و برخورداری مردم کُرد از دمکراسی و آزادی در هر کجای جهان فقط و فقط از فرهنگ و هویّت ایرانی توانمند گذشته و خواهد گذشت. من صد درصد فقط با این جملهء آقای عرفان قانعی فرد موافق هستم که گفته است:" کُردها در هر کجا که باشند ایرانی هستند".

12- آقای محمد امینی نسلهای گذشتهء شاهزاده رضا پهلوی را به باد انتقا میگیرند، و بر اساس آن حقوق دمکراتیک فردی را از ایشان سلب میکند، و آرزوهای محمدعلی شاهی و محمد امینی ها و تُرک تباری را به آقای پهلوی نسبت میدهند. آرزوهای محمد علی شاهی و محمّد امینی ها این بود و هست که سر به تن هیچ ایرانی ارزشمندی نباشد، هیچ ایرانی مانند امیر کبیر، خاندان پهلوی، و رضا پهلوی برجسته نشوند. همین خاندان پهلوی را همین جبههءِ تُرک تباری محمد امینی ها و قره باغی ها ، و علی امینی ها نابود کرد. اتفاقأ این آقای رضا پهلوی است که از گذر تاریخ درس عبرت نگرفته و همچنان از وجود مردم تُرک آذری احساس افتخار میکند.

13- اگر آقای رضا پهلوی بنا به نسلهای گذشتهء خود امروز حرفی برای گفتن ندارند، مردم تُرک تبار با پیشینهءِ تاریخی و عملکرد آنها در نمای حکومتهای تُرک تبار صفوی و قاجار و غیره در ایران اصلأ حرفی برای گفتن ندارند، گذشتگان آقای محمد امینی تُرک تباران آق قیونلو (سفید گوسفندان) و قرا قیو نلو (سیاه گوسفندان) بودند که شکل و نمای گوسفندان سفید و سیاه خود را در پرچم ملّی ایران گذاشته بودند، آیا هدف آقای امینی ها بار دیگر برافراشتن چنین پرچمی در ایران و یا برقراری ساختار صفوی و قاجار هست ؟ مگر همین نظام جمهوری اسلامی به رهبری علی خامنه ای تُرک تبار آمیخته ای از حکومت صفویان و قاجار نیست، آیا حملهء آقای محمد امینی و به رضا پهلوی و دیگر کاربران به من و امثال من خواسته و یا ناخواسته پاسداری از ولایت فقیه علی خامنه ای نبوده و نیست ؟

 14 - شاهزاده و ولیعهدی و نام خانوادگی آقای رضا پهلوی از فاکتورهایی هستند که به ایشان کمک میکند، امّا آن موضوعی که ما ازآن پشتیبانی میکنیم اندیشه و شایستگیهای فردی ایشان هست، آقای پهلوی هم به عنوان یک شهروند ایرانی مانند آقای امینی دارای یک رأی هست، امّا مسائلی که این دو نفر را از هم متمایز میکند، اندیشه و صداقت، شفافیّت در کلام و عمل، و میهن دوستی است، میهن دوستی آقای امینی یک پوششی هست برای پیشبرد جبههء تُرک تباری، همان کاری که تُرک تباران، در سازمانهای حرب توده، فدائیان خلق، سازمانهای دینی و اسلامی،  در اتحاد جمهوری خواهان ایران، حتّی در حرب مشروطه و ارگانهای سلطنت طلب که اغلب تُرک آذری هستند، میکنند، همان کاری که تُرکهای آذری تهران نشین که زبان فارسی را بدون لهجه صحبت میکنند، و بنام قوم پارس و یا فارس دیگر تیره ها و اقوام ایرانی را مسخره کرده اند و  میکنند، تا به فضای قومی و پراکندگی در بین تیره های ایرانی و به فروپاشی تمامیّت ارضی کشور، و به تداوم حکومت نظام جمهوری اسلامی یاری رسانند.

15- اگر ایرانیان و قوم تُرک تبار از انتقادهای پیشگیرانهءِ و راسیونال من برداشت نفرت از مردم تُرک میکنند، و مرا نژاد پرست و راسیست مینامند و از این و آن درخواست سانسور و نوشته های من را دارند، امری بسیار خطاست. به جرأت میتوانم بگوییم اگر همهءِ نسل جوان میهن دوست ایرانی متوجه دیدگاههای شوم تُرک تباری در ایران شوند، من را هم به عنوان عضوی از خود و یا سخنگوی خود نخواهند پذیرفت، همین امروز از گوشه کنار پیام هایی دریافت میکنم، که من نباید انرژی و وقت خودم را صرف گفته ها و نوشته های مردم تُرک تبار کنم، آنها بر این عقیده هستند، که در زمان مناسب جواب دنداشکنی در ایران به آنها خواهند داد و ایران را برایشان به جهنم تبدیل خواهند کرد. بنا بر این هدف من پیشگیری از بر افروخته شدن ناسیونالیسم ایرانی نسل جوان و پیر ایرانی است که اکنون زیر خاکستر و زیر چکمه های علی خامنه ای تُرک تبار هر ننگ و خفتی را تحمّل میکند.

16- من نه اینکه از روش روشنگری خود کوتاه نخواهم آمد و خود را تحت هیچ شرایطی سانسور نخواهم کرد، در مقابل به پیشوایان تُرک تبار توصیه میکنم، در ایران زندگی کردن و از منابع و سرمایه های ملّی استفاده کردن، اقتصاد کشور را در دست گرفتن، تهران را قبضه کردن، استانها و شهر های ایران را بنام خود نوشتن، در سراسر ایران به گشت و گذار پرداختن، امّا هویّت تُرکی را در ترکیه و قفقاز جستن، بنای  ویرانی و فروپاشی ایران را نهادن کار درستی نیست، که اگر بر اساس قوانین بین المللی و بر پایهء دمکراسی و احترام به سرزمین و تاریخ و ملّت و به احترام به همه اقوام ساکن ایران توجه و رعایت نکنید، آنوقت وظیفهءِ دمکراتیک هر ایرانی و هر شهروند ایرانی است که بر علیه شما مردم تُرک در ایران بپا خیزند، همزمان

وظیفهءِ همهءِ ایرانیان همچنین مجوعهء کلی مردم کُرد ایرانی تبار در خارج از کشور در اروپا و اسکاندیناوی، بویژه در آلمان هست که بر علیه اسلامگرایی و مسجد سازی حکومت ترکیه و مردمان تُرک تبار با شهروندان اروپایی و مردم آلمان هم زبان و همقدم شوند، مردم اروپا و آلمان را متوجه اهداف این اسلامگرایی و مسجد سازی بکنند، که این تاکتیک و استراتژی درازمدت حکومت و مردم تُرک برای تسخیر سرزمین و خاک آنها هست، چنانکه در ایران و در ترکیه امروز و در آسیای میانه هم چنین کاری را کردند.

|یونی|2012 میلادی| آلمان|