رفتن به محتوای اصلی

یکسانیِ: روشنفکرانِ دینی با زباله هایِ انرژی اتُمی (بخش دوّم )
14.08.2012 - 11:43

یکسانیِ: روشنفکرانِ دینی با زباله هایِ  انرژی اتُمی (بخش دوّم )

◄ در پایانِ بخش یکم این موضوع انتخاب شده، به عبارتی ساده و عمومی مطرح شده که: روشنفکری دست آورد عصر مدرنیته و پیامدِ عصر نوزایی (رنسانس) و با اندیشهء راسیونالیسم متولد شد و روشنفکر به فرد و یا طبقه ای گفته میشود که به قدرت سیاسی و به نهاد کلیسا و  مسجد و دینکاران وابسته نباشند و حتمأ عضوی از طبقهء فئودال و مالکانِ بزرگِ و سرمایه دارانِ صاحب قدرت سیاسی نبوده و نیست، بلکه به گروهِ سوّمی تعلق دارند که فقط با ابزار و نیروی خردگرایی و دانش تجربی و سکولار و لائیک با نگاه به آینده نگری خود به قدرتی تبدیل میشوند که نهادهایِ نهاد کلیسا با مسجد و سلطنت مطلقه و بویژه حکومت دین سالار متافیزیک را با شکست مواجه و از مسندِ قدرت پایین کشاندند و در مقابل مردم سالاری و دمکراسی را در نوک هرم قدرت سیاسی سیستمهای مدرن حکومتی با تفکیک قوای سه گانه نشاندند.

● امّا آیا براستی این افرادِ در سماواتِ خیال و راه گمشدگانِ سرگردانِ ایرانی که خود را روشنفکران دینی میدانند، با نهاد دین و با دینکاران، و با دستگاه و قدرت سیاسی استبداد سیاه و سفید وابستگی نداشتند و ندارند ؟ اینان خود عامل جنایت و کشتارند، دستگاه ماشین ولایت فقیه را خود اختراع کردند و در سال 1972 میلادی بر زبان خمینی گذاشتند و به بازار ایران آوردند، اینها خود محکومین تاریخند، اینان ویروس های ضد اندیشه و فکر و ضدِ روشنفکریِ واقعیِ سکولار و لائیک هستند، ضد دمکراسی و حقوق بشر هستند، کرامت انسانی و ارزشها را لکه دار کرده اند، جامعه را به دو گروه برده دار و برده تقسیم کردند، انسانها را به خاطر خدا و پیامبرانش و برای خدمتگزاری به نمایندگانِ خدا بر زمین به بردگی واداشتند، آنها را پای منبر حجت الاسلام ها و آیت الله های حوزه هایِ علمیه دینی مانند خمینی و خامنه ای قربانی و سلاخی کردند !. این روشنفکران و نواندیشان دینی مسئولیّتِ مستقیم نابودیِ روشنفکرانِ سکولار واقعی و آزادیخواهان ایران در سیاه چالها و زیر زمین های رژیم اسلامی و باعثِ عقب ماندگی و ویرانی سرزمینِ ایران در طول تاریخ هستند. ملّت و سرزمین ایران را در جهان منزوی و آنها را به توپ فوتبال بازیها و داد وستدهای سیاستهای بین المللی تبدیل کردند، ایران را تضعیف و آنرا به زیر مجموعه ای از حوزهء قدرت اعراب و مسلمانان و همسایگان مبدل ساختند.

● اصولا در تاریخ پروسهءِ تئوریهای دمکراسی برای دست یابی به رهایی انسانها از استبداد سیاه دینی، همچنین در ردیف نامداران تئوریسین های روشنفکری عصر مدرنیته ، مکانی و نامی بنام روشنفکر دینی وجود ندارد. در تاریخ اروپا دو طبقه اندیشه گری میکرد: 1- طبقه ای که سکولار و لائیک بود و خواهان جدایی دین از حکومت و نظام  آموزشی بدون دین محوری، و در پی جایگزینی حکومت زمینی با حاکمیّت مردم بود که این طبقه "روشنفکر" نام داشتند 2- طبقهء دیگری که همچنان طرفدار حکومت و قوانین کلیسا به تنهایی و یا همکاری کلیسا و نهاد سلطنت و پادشاه بود. که آنها را "مدرسیون"Scholastik  " اسکولاستیک" و یا طرفدران آنها می نامیدند. در نهایت با عقب نشینی و شکست گروهِ اسکولاستیک و با رواج اندیشهء دمکراسی و لیبرالیسم که در آن طبقات و تضادهای طبقاتی را باهم آشتی میدهد، دین باوری از سامانهء حکومت به حاشیه رانده شد و به امری شخصی تبدیل گشت. بنا بر این افرادی که در جامعهءِ ایرانی خود را روشنفکران دینی مینامند و هنوز به تصمیم فردی و انتخابی کردن دین تمایلی از خود نشان نمیدهند، در صفِ ردیف دوّم یعنی مدرسیون و در جبههءِ طرفداران حوزهء علمیه Scholastik  اسکولاستیک قرار میگیرند.

◄  ریشه یابی روشنفکر  دینی و یا نواندیش دینی در ایران

● در ایران باستان ساختار سیاسی با پیشتازان جامعه بر عهدهءِ دو  قطب بود: 1- شاه و گروه مشاوران او که اندیشهء" خرد شاهی" نام داشت 2- طبقهء روحانیّت که خود عضوی از مشاورین شاه بود. این دو طبقهءِ نامبرده با همکاری و مشاورت جامعه را هدایت میکردند.  دین زرتشت هم مانند سایر ادیان دورانِ آنتیکِ قبل از میلاد بر پایه ناتورآلیسم و دوآلیسم استوار بوده است. از مرحلهءِ هجوم اعراب با ایدئولوژی دین اسلامِ منوکراتی، دو نهادِ سیاسی و دین را در یک ساختار بنام "حکومت خلیفه گری" بنا نهاده شد و شناخت هستی بر بنیاد فلسفهء ذات گرایی متافیزیک اسکولار صورت میگرفت

● در دوران صفویان که مسلک و دین شیعه گریِ سیاسی رونق گرفت، تا اواخر حکومتِ قاجاریان، ساختار خلیفه گری بشدت رواج پیدا کرد، تا آنجا که شاهان این دو سلسله خود را از وابستگانِ نزدیکِ خاندان علی ابن ابیطالب، و خود را سایه خدا بر زمین میدانستند. برعکس قارهءِ اروپا که دانشگاههایِ تجربی و سکولار از اواخر قرنِ 12 تأسیس شدند، تازه از قرن پانزده این دو سلسلهءِ صفوی و قاجار بجایِ تأسیس دانشگاههایِ دانش محور این جهانی، با کمکِ بی دریغ و تشویق اعراب حوزهءِ خلیج فارس و خاورمیانه، اقدام به بازگشایی مکتب خانه ها وحوزه های دینی اسلامی و ساختن مساجد یکی پس از دیگری در ایران کردند، و آخوندهای متخصص در مسلک شیعه گری را از جنوب لبنان و از سایر سرزمینهایِ عربی به ایران آوردند.

●  در این دوران سیسم آموزش و پروش بر پایهء مکتب و حوزه های دینی سنتی استوار بود که با سرپرستی روحانیّت، رشته هایِ متافیزیکِ: قرآن، متون ادبی و در درجات بالاتر به آموزندگان رشته های کالیگرافی، ادبیّات، ریاضی، آیین سخن وری، لوگیک، تدریس میشده است. در مدرسه های عالی تئوکراتی یا دینی(حوزه های علمیّه)، رشته و محور اصلی متون یادگیری زبان عربی، شناختِ دین اسلام، تحلیل و تفسیر قرآن، علم فقه یا حقوق اسلامی، ستاره شناسی برای تعیین تقویم برای ماه رمضان و عبادت بوده است. فارغ التحصیلان حوزه های علمیّه و مکتب های دینی، روشنفکرانِ جامعهء ایرانی آنزمان محسوب میشدند.

● اگر در بررسی تاریخی مشاهده میشود که طبقهء آخوند در جنبشهای ضد استعماری و در انقلاب مشروطه مشارکت دارند، صرفأ به مناسبت روحانی بودن آنها نیست، بلکه آنان تحصیل کردگان و روشنفکران(منورالفکر) مکتب خانه های دینی آنزمان، و پیشتازان جامعه در عصر روشنگری و مدرنیتهءِ آن مرحله از تاریخ ایران بودند. چون دانشگاهِ سکولار و راسیونال مانند اروپا در ایران وجود نداشت، تا نیرویِ انسانیِ ماهر و سکولار و یا روشنفکرانِ راسیونالی را مانند قارهء اروپا تربیت کند.  شعار اصلی و سفارش شاهان قاجار به همدیگر تا انقلاب مشروطهء دوّم و آغاز سلسلهء پهلوی این بود" اگر میخواهی در ایران براحتی سلطنت کنی سعی کن که مردم گرسنه و بیسواد باشند" همین عملی که علی خامنه ای پیشهء خود کرده است.

راسیونالیسم، سکولاریسم، و لائیسم، بستر انقلاب مشروطه در ایران 

● بیش از یک قرن قبل از وقوع انقلاب مشروطه در ایران وقایع مهّمی در جهان و تغییراتی در ایران صورت گرفته بود از جمله: انقلاب در روسیه، مشروطیبت در ژاپن، ایجاد احزاب فراماسیونی در ایران، وجود و بیداری اقلیّتهای مذهبی در ایران، مسافرت ایرانیان به کشورهای مترقی است، امّا انقلابات و پروسهء مشروطهء سلطنتی در انگلستان که دمکراسی پارلمانتاریسم را جایگزین کرد، از همه مهمتر انقلاب کبیر فرانسه الگوی اصلی انقلاب مشروطه در ایران بود. روند انقلاب فرانسه با ایستادن در مقابل دو نهاد سیاسی دینیِ کلیسا و قدرت مطلقهء سلطنتی، در نهایت به حاکمیّت مردم و سکولاریسم و لائیسیته منجر شد. اغلب تکنوکراتها و روشنفکران پیشتاز انقلاب مشروطه با دانشگاهها و کشور فرانسه آمد و شد داشتند.

● در ایران با همّتِ "امیر کبیر" 1851 میلادی مدرسهء دارالفنون (خانهء تکنیک، پلی تکنیک) مانند مدارس عالی Lycee فرانسه، اوّلین ارگان علمی دانشگاهی به شیوهء لائیسیته (حذف متون دینی از رشته های درسی، آموزش بر اساس دانش تجربی و راسیونال)]، با استادان اروپایی و ایرانی مانند "میرزا ملکم خان" که خود در پاریس دانش فراگرفته بود تأسیس شد، در کنار مدرسهء دارالفنون، مدارس دیگر: یکی برای علوم سیاسی و دو تای دیگر برای تربیّت کادر نظامی تأسیس شدند. در این مدارس کارمندان و کارکنان دولت را به روش و در سطح اروپایی آموزش میدادند.

● با پیروزی انقلاب مشروطه، از سال 1910 وزارت آموزش و پرورش در ایران تآسیس گردید. 1911 میلادی مجلس طی قانونی رابطه و مرزبندی بین سیستم آموزشی با محتوا و متونِ درسی با نقش مذهب را تصویب کرد و کنترل مستقیم آن زیر نظر دولت قرار گرفت.

● شخصیّت های برجستهء دیگری که در امر سکولاریسم و آشتی دادن دین و دولت به روش دمکراتیک غرب و امر گسترش دموکراسی در قرن نوزده مؤثر بوده اند: سپهسالار [1826-1881] فتحعلی آخوندزاده [1812- 1878]، مستشارالدوله وفات 1896 میلادی، میرزاملکم خان [1833- 1908] مؤسس حزب فراماسیون و فراموشخانه در ایران، همچنین سیّد جمال الدین اسدآبادی [1838- 1897]، میرزا آقاخان کرمانی [1854- 1896]، سیّد هادی نجم آبادی [1834- 1920]، سیّد محمد طباطبایی [1841- 1920]  و غیره بودند.

سکولاریزاسیون و لائیسیته در دوران شاهان خاندان پهلوی

● متمرکز بودن حکومت با دیکته کردن مسائل سیاسی از بالا، از فاکتورهای برجستهءِ کشورهای در حال رشد و حکومتهای ملّی در فاز شکل گیری سرمایه داری انقلابی و ملّی است. پروسه های سکولاریسم ولائیسیته 1921 میلادی بدستور "رضاشاه کبیر"بنیاد گذار ایرانِ نوین، بالاترین شورای فرهنگی آموزش و پروش کشور رفرمهایی را انجام داد و دولت کنترل و مسئولیت مدرسه های دینی را خود بعهده گرفت و مواد درسی در همهء بخشها و رده ها را خود تعیین میکرد. 1922  میلادی با کمک و مشورت کارشناسان آموزشی کشور آلمان و فرانسه که از رفرمهای رضاشاه کبیر پشتیبانی میکردند، مدرسهء پلی تکنیک سکولار در تهران بنیاد گذاشته شد.

 1934 میلادی به شیوهء تدریس در فرانسه ecoles normales تعداد 30 مدرسه در سطح بالا در سراسر کشور تأسیس و برای همگرایی و یکنواخت کردن آموزش متون درسی به تألیف کتابهای درسي یکسان مبادرت به عمل آمد. دانشگاهِ سکولار تهران 1934- 1935 میلادی که اغلب استادان آن در خارج از کشور دانش آموخته بودند بنیاد گذاشته شد. با طرح مبارزه با بیسوادی در کشور، کلاسهای سواد آموزی سکولار برای بزرگسالان ایجاد گردید.  

بطور خلاصه: روند سکولاریسم و لائیسیته در دوران سلسلهء شاهان پهلوی با الگو برداری و با کمک کشورهایی مانند فرانسه و بویژه از کشور آلمان از بالا در بخش های: وزارت آموزش و پرورش، در وزارت دادگستری، در گردش  اقتصاد کشور، و در عرصهءِ سیاسی صورت گرفت. مخالفان جایگزینی پروسهء سکولاریسم و لائیسیته بر اساس اندیشهءِ راسیونالیسم در ایران، به بنیادی ترین اهرمهایِ اساسی جنبش انقلاب اسلامی 57 تبدیل گشت که توانست احزاب و سازمانهای سیاسی دینی و غیر دینی و بسیاری از ملّی گرایان دیگر را زیر سقف خود بر علیه حکومتِ پادشاهی وقت جمع آوری کند.

● میوهء اندیشه گری و نتیجهءِ استراتژی با عملکرد این گروهی که خود را در ایران روشنفکر دینی مینامند، چیزی نیست جز بر باد دادن زحمات پیشتازان انقلاب مشروطه و اهداف مفید آنها، به عقب بازگرداندن قدمهای راسیونال سکولار و لائیک پیموده شده، سد کردن گسترش اندیشه های دانش تجربی این جهانی، مختل کردن قراردادهای اجتماعی و فروپاشی ساختارهای خردگراییِ قانونمند که با همت پیشتازان انقلاب مشروطه و در دوان پهلوی شکل گرفته بود و بازگرداندن پروسهء تاریخی و تکاملی ایران به دوران ما قبل انقلاب مشروطه، با جایگزینی دوباره حکومت خلیفه گری و سلطانی محمد علیشاهی به رهبری خمینی، هاشمی رفسنجانی و علی خامنه ای است. به انحراف کشاندن و هدایت کردن مسیر تکاملی ایران جدا از کشورهایِ مترقیِ جهان پیرامونی و باز گرداندن آن به عصر واپسگراییِ قرون وسطی میباشد.

اسلام ایدئولوژیک اعراب، بستر اندیشهءِ روشنفکران دینی در ایران

روشنفکران اروپا برای گذار از سنّت و واپساگرایی متافیزیک به عصر خردگرایی و مدرنیته در قدم اوّل دانش تجربی و راسیونال دانشگاه را در مقابل علوم و فلسفهءِ آسمانیِ دین و در برابر هستی شناسی از زاویهء دینی قرار دادند، پس از آن به تجزیه و تحلیل دو ساختار قدرت سیاسی کلیسا و سلطنت پرداختند. در ایران بر عکس اروپا تا کنون تحقیقات بشکلی پایدار و قانونمند در بارهء فلسفهء هستی و دین اسلام بصورت عمومی در جامعه صورت نگرفته و تنها بطور مستقیم نهاد حکومت محور اصلی مبارزات سیاسی و تحقیقی آنها بوده است.

● در حقیقت جنبش اسلامی ایدئولوژیک و پروسهء روشنفکر دینی در ایران فتوکپی شده از جنبش ضد استعماری پیشتازان و جوامع عربی در اوایل قرن نوزده (1920) بر علیه قدرتهای اروپایی بوده است که با تاریخ و بافت سیاسی حقیقی و مرحلهء تکاملی ایران هیچگونه ارتباطی نداشته است.

● فرد بنیاد گذار "اسلام نو"(اسلام ایدئولوژیک)، یک نفر آموزگار دبستان بنام "سید قطب" مصری، عضو اخوان المسلمین است. سید قطب در سال 1906 میلادی بدنیا آمد و در سال 1966 میلادی اعدام شد. پس از اعدام سید قطب یک اسلامگرای رادیکال فلسطینی بنام "شیخ  عبدالله عزام" راه او را ادامه داد که به جنبش اسلامگرایی در خاورمیانه دامن زد. مبانی ایدئولوژیک و خشونتگر اسلامی آنها مبارزه با کشورهای غربی، نفی فرهنگ و ارزشهای غربی، و مخالفت سرسخت با عصر مدرنیته هست،. علّت عقب ماندگی کشورها و سرزمین های اسلامی را در پذیرش فرهنگ غربی و عصر مدرنیته میدانستند، دقیقأ همان اصولی که زیر بنای فکری خمینی و روشنفکران دینی و در هستهء مرکزی قانون اساسی جمهوری اسلامی قرار گرفته است. خمینی و سایر دینکاران دیگر و افرادی که از گذشته تا کنون خود را در ایران روشنفکر دینی مینامند، در واقع شاگردان و پیروانِ مکتب سید قطب و شیخ عبدالله عزام اسلامگرای رادیکال عرب تبار میباشند،

● به پیروی از پیشوایان سیاسی و دینی و جنبش ضد استعماری جوامع عربی در قرن نوزده، گروهی از شهروندان ایرانی مانند، جلال آل احمد، علی شریعتی، مرتضی مطهری، بهشتی، مهدی بازرگان، عبدالکریم سروش، ابوالحسن بنی صدر، ابراهیم یزدی، محسن کدیور، و دیگر دینکاران و تکنوکراتهای دین باور در نهضت آزادی، ملّی مذهبی های امروز، در جبههء ملّی، و از سوی افرادی مانند اینها، همچنین از سوی طیف مارکسیستها، و مجاهدین خلق، ساختار دینی خلیفه گری اسلام را به یک ایدئولوژی سیاسی تبدیل کردند و نقشهءِ زیر بنای نظام جمهوری اسلامی را بنا نهادند.

● تئوریسین های اصلی نظام جمهوری ولایت فقیه اسلامی امروز، همین افرادی هستند که خود را روشنفکر دینی مینامند، افرادی مانند خمینی و خامنه ای بازوی اجرایی تئوریها و قوانین همین افراد تئوریسین های اسلامی و روشنفکران دینی هستند، معماران اصلی که طرح و نقشهءِ ساختار نظام جمهوری اسلامی را بر روی کاغد پیاده کردند، همین نواندیشان دینی دیرور و امروز هستند، خمینی و خامنه ای و رفسنجانی ها بنّاها و کارگرانی بدون شناخت بودند که فقط بر اساس نقشه های روشنفکران دینی خشت ها و دیوارهای تاریخ و فرهنگ ایرانی را فرو ریختند و  میریزد و بر جای آن دیوارهای فرهنگ بیگانه و اسلامی را بر پا میکنند، اگر بگوییم که 95 در صد مردم ایران حتّی در مهر ماه 1357 خمینی را نمی شناختند، اغراق نکرده ایم، ولی جلال آل احمد، و علی شریعتی ها را قشر وسیعی از طبقهء میانی که نیروی محرکهءِ انقلاب اسلامی 57 بودند، جامعه میشناختند.

● این روشنفکران دینی ایرانی علاوه بر اینکه مانند روشنفکران جوامع اروپایی فلسفهءِ متافیزیک دین اسلام را به چالش نگرفتند، تازه از این دین سنتی کهنه شدهءِ و رو به فراموش شدنیِ بیگانه که آخوندهای حوزه ای آنرا نمایندگی میکردند، یک ایدئولوژی زندهءِ تاسوعا عاشورایی و متحرک مانند مارکسیسم درست کردند و با دامن زدن به تضادهای طبقاتی جامعه را برای یک انقلاب قهر آمیز واپسگرا آماده کردند.

 در تصویر بالا، گروهی از بنیاد گذاران اسلام رادیکال در خاورمیانه و جهان را در عصر جدید نشان میدهد، افراد در دایرهءِ وسط با زمینهءِ رنگ قرمز، بنیادگذاران جنبش اسلامگرایی عرب تبار هستند، ( به جز خمینی و شیخ فضل الله نوری) گرچه گویند که روحانیّت و روشنفکران دینی شیعه از ظرفیّتهای نهفته در مسلک شیعه گری بهره برداری سیاسی کرده اند ولی در حقیقت همه از جمله شخص خمینی شاگردان استادان ایدئولوژیک و نظامی عرب تبار خود هستند.

 ◄ انقلاب فرهنگی و روشنفکران دینی

● این روشنفکران دینی بجای دانش تجربی و راسیونال و سکولار، دین و مذهب شیعه گری قشری را به دانشگاه آوردند، دانشگاه را به مکتب خانه های دینی و به حوزهء علمیّه ها تبدیل کردند، برای استحکام بخشیدن به نظام جمهوری اسلامی، انقلاب فرهنگی را در نوک هرم سیاسی خود قرار دادند. این روشنفکران دینی با تشکیل ستاد شورای انقلاب فرهنگی، دانشگاههای سکولار و لائیک را بستند، تا با پاکسازی هزاران استاد و آموزگار، و دبیر و دانشجویان برجستهو با بازگشایی مجدد آنها میخواستند فضای دانشگاه و بطور کلی سیستم آموزش و پروش کشور را با فرهنگ و بوی دین اسلام  عطر آگین کنند. دانشگاه را به پادگان پاسداران و بسیجیان و مأموران اطلاعاتی رژیم اسلامی تبدیل کردند، کارخانه تفتیش عقاید راه انداختند و با تشکیل پروندهها از طریق ارگانهای گزینش وزارت ارشاد اسلامی در وزارت آموزش و پرورش از دبستان تا دانشگاه زمینه های اخراج، زندان و اعدام را برای پیشتازان تدارک می دیدند. لشکر ایدئولوژیک یک میلیونی سپاه پاسداران و بسیجی برای محافظت از اسلام سنتّی را در کنار ارتش رسمی کشور تأسیس کردند، به طرفدرای از آخوندهای حوزه ای، آزادیخواهان ایران و نیروهای دمکرات و سکولار کشور را سر به نیست کردند. این روشنفکران دینی خود آتش را بر افروختند و امروز هم ادها دارند که تنها خود آنها هستند که میتوانند آنرا خاموش کنند، در صورتیکه در سرشت و افکار خود هرگز قصد خاموش کردن چراغ  دستگاه و بارگاهِ  ولایت فقیه را ندارد. شگفت انگیز هست که هنوز  امروز هم خود را روشنفکر دینی و یا نواندیش دینی مینامند !!!.

....................................................................

 به مناسبت انتشار ملغته و سفسطه بازیهای دیگر آقای اکبر گنجیدر مقالهء جدید خود با عنوان: « نواندیشی دینی: مساله اسرائیل و فلسطین» این نوشتار : یکسانیِ: روشنفکرانِ دینی با زباله هایِ  انرژی اتُمی  در بخش سوّم ادامه خواهد داشت.

بخش یکم این نوشتار در لینک زیر:

http://www.iranglobal.info/node/8802

|آگوست|2012| میلادی| آلمان| ناصر کرمی|

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناصر کرمی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.