Skip to main content

اصولأ هر موضوع تاریخی، سیاسی،

اصولأ هر موضوع تاریخی، سیاسی،
ناصر کرمی

اصولأ هر موضوع تاریخی، سیاسی، اجتماعی را بدون در نظر گفتن دوران شناسی قانونمند و بررسی ساختار مختص مراحل تکاملی آن در جهان بینی لیبرالیسم و ماتریالیسم دیالکتیک، فاقد اعتبار متکی به استناد تاریخ علمی و به روز شده است.
اشتباه بزرگ این نوشتار و سایر مسائلی که در مورد حکومتهای خاندان پهلوی، در این است که این دوران پهلوی ها و بافت جامعه و حکومتهای برخاسته از بستر جامعه دمکراتیک بوده و وظیفهء شاه و حکومت وقت جایگزینی دمکراسی و حقوق قردی و شهروندی بوده است.

از همهء اینها گذشته صنعتی شدن و توسعهء فراگیر و سرمایه داری مدرن و انقلابی و تولید کالایی و تقسیم کار و تخصص بر اساس مهارتهای فردی و شایستگی سالاری تضمین چنین روندهایی میباشد که هنوز در ایران شکل نگرفته بودند.

کوتاه سخن: دوران خاندان پهلوی دوران شکل گیری حکومتهای ملّی (Nationalstaat) در ایران است. در تمام طول تاریخ و در همهء جوامع کرهء زمین تا کنون مشاهده نشده است که "حکومتهای ملّی" آوردندهء دمکراسی و جایگزین آن بوده باشند. چون مراحل دوران شناسی و تکاملی این جوامع در فاز حکومتهای ملّی اجازهء عملی کردن این عرصه را به آنها نمیدهد، چنین وظیفه ای بر عهدهء حکومتهای ملّی نیست، از جمله در دوران بیسمارک در آلمان.

حکومتهای ملّی وظایف مشخص دیگری دارند، که خاندان پهلوی با انتقادات فراوان وارده بر آنها این وظایف را بخوبی انجام دادند. وظیفهء خاندان پهلوی کاشتن درخت سیب بود که آنرا بدرستی کاشتند و رشد فراوان هم کرد. بار دادن و میوهء سیب دادن آن بر عهدهء نسلهای بعد از این خاندان بوده و هست.
چنین اشبتاه بزرگی را هم در مورد انقلاب مشروطه میکنند، که بله انقلاب مشروطه بر اساس تئوریهای دمکراسی مدرن و شناخته شدهء امروزی بوده است، و خاندان پهلوی دست آورد دمکراتیک انقلاب مشروطه را زیر پا گذاشته و نابود کرده است !!!.

در همین راستای واژگونه نگاری تاریخی، گروه و افرادی هدفمند از یک سو انقلاب مشروطه را انقلابی "سکولار دمکرات" میدانند و هدف آنرا جایگزینی عرصه های سکولاریسم لارئیسم ارزیابی میکنند، از سویی دیگر خمینی این جانشین شیخ فضل الله نوری ضد انقلاب مشروطه را در ماه نشاندند و خود دست آورد انقلاب مشروطه و دست آوردهای خاندان پهلوی را پایمال کردند. سکولاریسم در دوران پهلوی بخوبی و در کمال کامل در قانون اساسی گنجانیده شد و صورت عملی بخود هم گرفت و

کسانیکه که امروز ادعای سکولار دمکراسی میکنند با پیشتازی در انقلاب 57 پروسهء سکولاریسم دوران پهلوی را و دوران مشروطه را مطابق نظر شیخ فضل الله نوری به عقب باز گردادند و حکومت ولایت فقیه را جایگزین آن کردند.
انقلاب مشروطه یک جنبش فئودالیته و ضد استعماری بود که بنای آغاز تشکیل یک حکومت ملّی را خبر داد که روحانیون هم در صف مقدم آن بودند، و کسانیکه دیروز و امروز این انقلاب را سکولار و دمکراتیک مینامند، نه انقلاب مشروطه را درست درک کرده اند و کاملأ با پروسه های سکولار یسم و لائیسم بیگانه میباشند.
در پایان مصدق فردی بود چند چهره، از یک سو قانون شکنی میکرد و موازی با حکومت مرکزی پایگاه قدرت سیاسی خود را در بین عشایر و خوانین و فئودالها از جمله قشقایی ها در استان فارس جستجو میکرد. از سویی دیگر مصدق تشنهء کسب مطلق قدرت سیاسی و بویژه دست یابی تمام به قدرت و فرماندهی نظامی و ارتش بود. چنانکه وقتی او را مأمور منطقهء آذربایجان کردند، گفت من بشرطی می روم که قدرت نظامی آن منطقه در اختیار خودم باشد.
اینکه گویند مصدق ضد انگلیس بوده یاید شک کرد، شواهدی و منابعی در دسترس هست که خوانین قشقایی که مرکز اصلی قدرت مصدق و وفادار به او بودند، آلمانی ها ساکن در استان فارس و اصفهان را دستگیر کردند و به انگلیسی ها تحویل دادند.