رفتن به محتوای اصلی

وحشت ضحاک

وحشت ضحاک

 

من اول باورم نمیشد وقتی این صحنه را دیدم. یک ویدیوی کوتاه است که دست به دست میگردد. علی خامنه ای را در حال اجرای نماز میت برای اسماعیل هنیه نشان میدهد. به او گفته اند که یک موشک اسماعیل هنیه را از وسط دو نیم کرده. و او اینچنین به وحشت افتاده و در نماز میت در واقع چنین خواند:

«من جان ناقابلی دارم، جسم ناقصی دارم، اندک آبروئی هم دارم که این را هم خود شما به ما دادید؛ همه‌ی اینها را من کف دست گرفتم، در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم کرد؛ اینها هم نثار شما باشد.» حال در صحنه عمل ببینیم شجاعت اجرای این حرفها تا کجاست. 

دیکتاتورها موجوداتی نفرت انگیز هستند. اما نفرت انگیز ترین و سفاک ترین های شان ترسوترین های شان هستند. این نفرت انگیز ترین ها هنگامی که در قدرت هستند خدا را بنده نیستند. اما هنگامی که به خاک میافتند ذلیل ترین میشوند. مثل قذافی که گیر مردم افتاده بود و مثل صدام که تو اون خاک و خل گیر افتاده بود تو اون غار و خاکی معاینه اش میکردند میگفتند زبونتو در بیار در میاورد، .. و مثل خامنه ای. خامنه ای در عمل هنوز به خاک نیافتاده.. اما این چهره یک به خاک افتاده ذلیل بیش نیست. آنچه در مورد جان ناقابل و جسم ناقص اش گفت ننه من غریبم بازی حقارت آمیزی بیش نیست که شجاعت همان را هم ندارد. خمینی هم هرگز دچار چنین تهدیدی نبود اگرنه همین چهره را از او میدیدید. روایت ها از ترس آخوندها بسیار است. اوایل جنگ ایران و عراق تلویزیون یک طلبه را پیدا کرد که پشت یک خاکریز یک متر پایین تر «سنگر» گرفته بود.  مردک از ترس به خودش میلرزید و قادر به تماشا کردن به دوربین و مصاحبه نبود. داشت خودشو خراب میکرد. حال تصورش را بکنید که فیلمبردار و دو سه نفر همراهش ایستاده اند و با او راحت مصاحبه می کنند و این آدم در حال لرزیدن است. چنین آدمهایی هستند که قادرند هزار هزار در سال 67 و سالهای قبل از آن جوانان شجاع را اعدام کنند. چنین آدمهایی هستند عقده ای که دست مجیدرضا رهنورد را بخاطر خالکوبی شر و خورشید می شکنند و او آنگونه شجاعانه به بازجوخبرنگار وقیح میگوید برای من عزا نگیرید و شاد باشید. دنیای دیجیتال است. صاحب آن صدای مصاحبه گر هنوز در گوشم هست. اگر عمری بود حتما تلاش میکنم او را پیدا کنم. دلم میخواهد روزی این سوال از او بشود که دلش میخواهد در عزایش فامیلیش چکار کنند. ببینم آیا آنقدر شجاع هست مثل مجیدرضا که پاسخی شجاعانه بدهد. آیا مثل خسروداد آنقدر شجاع هست که فرمان آتش را به جوخه اعدام خودش بدهد؟ هه!! چه مقایسه ابلهانه ای کردم که این نامرد را کنار خسروداد گذاشتم. 

مصاحبه نوریزاد را خواندم که از زندان فرستاده بود. دلم سوخت. به او 5 سال اضافه زندان داده اند و پیام داده اند که اینقدر مجتبا مجتبا نکن و  سوء استفاده های او را بر ملا نکن. به همین راحتی به 17 سال زندان او اضافه کردند. به همین راحتی حکم انفرادی میدهند. یک بار جایی خواندم که یک قاضی زندانی شده بود و به انفرادی رفته بود. او هم در کنار بقیه یک یادگاری نوشته بود که متن آن چنین بود: «من یک قاضی بودم که براحتی ماهها انفرادی حکم میدادم. امروز که چند روز  از انفرادی ام گذشته فهمیده ام که چه کرده ام و به خودم قول میدهم که در آینده هرگز به کسی حکم انفرادی ندهم. آیا نیاز به روانشناس است که حدس بزند این قاضی چقدر مرفه و چقدر بی درد بوده؟ 

چهره ی ترسویی که در عکس بالا میبینید چهره ای حقیر است. وقتی مشتی حقیر بر ما حکومت کنند سرنوشتی بهتر از این نخواهیم داشت. شرکت در انتخابات رژیم نامردها و ترسو ها یک جنایت و یک تمسخر انسانیت است. شرکت در انتخاب ضحاک ها شرکت در ریختن خون این ملت، شرکت در دادن حکم 5 سال اضافه به نوریزاد است و شرکت در حکم زندان زنان و مردانی که به جرم آزادی خواهی، به جرم فداکاری برای ملت شان، برای منوتو و فرزندان آینده این کشور،  بدون حامی در زندان ها رها شده اند و کسی را بجز خودشان ندارند. 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محسن کردی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید