Skip to main content

سلام به همه ی دوستانی که

سلام به همه ی دوستانی که
بهنام چنگائی

سلام به همه ی دوستانی که پانویسی بر مقاله ی من افزوده اند
پیش از همه علاقمندم همه ی دوستان مخالف دیدگاه این مقاله را به بردباری دعوت کنم و از آنها دوستانه بخواهم پیرامون نقاط نظر خود و در مخالفت با دیدگاه من، سعی کنند نقاط مورد اختلاف خود را با روشنی برجسته و برشمرند تا با هم به بررسی درست و تاریخی آنها بپردازیم. ما جز این شیوه ی اصولی ابزاری بهتر برای روشنگری ها نداریم. راهکاری که می تواند ما را در گذر از استبدادها بخوبی و با اراده ی جمعی و آگاه یاری دهد.
همین جا لازم می دانم که بگویم: من نه توده ای و نه فدائی و نه مجاهد هستم، اگرچه با آرمان های والای انسانی آنها احترام می گذارم و خود نیز یک برابری خواه، نوعدوست و کمونیست می باشم.

پس جای شک ندارد که من مخالف هرگونه سازو برگ اراده گرای این یا آن فرد و نظام های یکسویه و ضدمردمی بوده، منتقد هرنوع از دولت های ایدئولوژیک ـ مذهبی ـ قهرمانی هستم، و بی گمان با هیچیک از ساختارهای تمامیتگرای تاکنون معروف (شاهی شیخی) که چگونگی خشونت و بی رحمی و خودرائی آنها را با پوست و استخوان می شناسم، هرگز با هیچکدام از آن دو سرسازش ندارم، و بنا بر آنچه که گفته شد، من از هر دستگاه خودمحور که اراده ی سیاسی اجتماعی طبقاتی کلان کارگران و ملت های تبعیض زده را برنتابد و سرکوب کند، آگاهانه برابر اهداف ضدمردمی آنها می باشم.

و همزمان نیز خاطر نشان کنم که من مسئول گمراهی اهداف مردمی، خیانت، استبدادها و فجایع بلوک ورشو سابق به مردمان شان نبوده و در قبال ناکامی های کشورهای به اصطلاح کمونیستِ پیشین هرگز پاسخگو نمی باشم و نقشی در آن فرابکاری ها نداشته و طبعا مقصر نیز نیستم و اصولا عملکرد آنها به من هیچ ربطی ندارند. من در این ساختارهای بی چشم روی بهره کشی بی شرمانه از زحمت انسان کار، به برابری ها و آزادی های نوع انسان باوردارم. در این دنیای نابرابری ها و جورها و جنگ های مذهبی ـ امپریالیستی گناهم این است که در سمت مردم و کارمزدان بیدادرس و خالق هستی قراردارم. البته بی نیاز از مزد و هر پاداشی!

پس من مسئول دعاوی نظری و عملکردهای حا و آتی خویشم. همانگونه که شما مسئول فاجعه ی آمدن رژیم ولائی نبوده و پاسخگوی عملکردهای ضدمردمی شاه نبوده و نیستید!و اما اینک از شما می خواهم برایم روشن کنید که آیا: نظام پهلوی و خود شاه وابسته ی به اراده ی امپریالیسم آمریکا نبود؟ همان آمریکائی که شاه را در بزنگاه 57 و برای حفظ سرکردگی و تضمین منافع خویش در ایران و منطقه، کارتر او را برابر وعده های خمینی به بسادگی آب خوردن فروخت و پشت اش را خالی کرد و حتی برای درمان او در آمریکا به او روادید و اقامت نداد!

حالا دوستان! به من بگویید که آیا اگر پشتیبانی آشکار سیاسی و اقتصادی شاه از معمم ها و مکلاها نبود، دادن حق و اجازه مسلم ملوکانه جهت تشکل، تحزب، سازماندهی اراده ی مخفی مذهبی از کل بساط روحانیت آنچناننکه همه می دانیم برای ملاها مثل آب خوردن میسر نمی بود، و همچنین تبلیغ و ترویج خرافات در درون ناخودآگاه ساده لوحان گرسنه و آسیب پذیر مجاز نمی بود، و همزمان با دریافت حقوق و کمک های مالی به مفتخوران اعصار، و هزینه پردازی کلان به ملایان درباری برای تأسیس و ساختن مساجد، امام زاده ها، تکایا، روضه سراها و...به قیمت بریدن نان از دهان مردم تنگدست، یکجا صرف ارتجاع گردن کلفت مذهبی نمی شد، و توامان در آن خفقان که ساواکِ شاه مو را از ماست مخالفان رنگین نظام برمی کشید؛ در حالیکه برای روحانیت هیچ مرزی وجود نداشت و به آنها آزادی های بی قید و شرط برای ایجاد لشگر سیاه نمی داد، و به آن آسانی ها توان مخرب و پوشیده ی آخوندها برای اعِمال قدرت سیاسی در اعماق و گستره ی اذهان اجتماعی مهیا نمی بود!

((آیا آنگاه خمینی قادر می شد، در به بند کشیده شده زبان و قلم و توان نیروی آگاه، در شب خواب بردگی مردم مذهب زده و در خوشخیالی نظام پادشاهی، او و یارانش علاوه بر شبیخون و ویران کردن تاج و تخت و فراری دادن شاه، مردم گمراه ما را می توانست به آن سادگی هراس انگیز به دنبال اهداف جنایتکارانه ی خویش تا به خود "ماه" برده و بکشاند؟

نه دوستان گرامی، بی آن چشم پوشی ها و یاری ها و همبستگی های مصلحتی شاه، هرگز خمینی نمی توانست به اهداف هولناک و ضدبشری خود برسد. ناگزیر تکرار می کنم: ملا در آستین شاه پرورش یافت و سپس اژدهای هزاران سر شد.
دیدگاه های شما در موارد چیستند؟