Skip to main content

«با داس های مفرغی، ما را

«با داس های مفرغی، ما را
Anonymous

«با داس های مفرغی، ما را کُشتند. در مزارع دِيم. و ما روی آب های پولکی اول عيد پاشيده شديم.»
چه قدر حرف در این کلمه هایی که به دقت انتخاب شده اند نهفته است!
«داس های مفرغی»!
«مزارع دِیم»!
و کشته شدن، اما به جای پیوستن به نیستی، تکثیر شدن در هستی: پاشیده شدن! پحش شدن! گرته شدن!
کجا؟ «روی آب های پولکی اول عید»!
و این «آب های پولکی اول عید»، گره از راز سطر قبلی متن، سطری که درست پیش تر از این سطر آمده بود باز می کند.
سطر قبلی متن:
«سبز، قرمز، زرد، آبی، آفتابی. چه کودکی چين واچينی در دامن تو ست، گيسو افشانِ سرگردان!»

سراسر این متن از یک ساختمان محکم و دقیق برخوردار است که در آن کلمه ها و جمله های به هم پیوسته و منسجم همدیگر را توضیح می دهند و تکمیل می کنند.