Skip to main content

{نشست روی زمين. کنار خودش

{نشست روی زمين. کنار خودش
Anonymous

{نشست روی زمين. کنار خودش.
چيزی گفت.
بلند شد، به آسمان نگاه کرد.
و بعد راه افتاد.

نامعلوم ِ گنگِ رنگ پريده ی پر صلابتِ سرشار! بلند تر بگو. بلند تر.

بلندتر از مدّ آب می گفت. ما زبان آب را نمی دانستيم اما.
و زنجره ها نفرينمان کرده بودند و دودآلوده شده بوديم.}