Skip to main content

من بر این باور هستم که

من بر این باور هستم که
ناصر کرمی

من بر این باور هستم که روشنفکران و پیشتازان استانهای مرکزی و مناطق و شهرهای مذهبی ایران که در مقاله به آنها اشاره کرده ام همانقدر در جایگزینی اسلام سیاسی و انقلاب 57 و اسلامگرایی و شیعه گری قزلباش سهم دارند که صفویان و قاجاریان و بازماندگان و پیروان تُرک تبار امروز آنها داشته اند و دارند.

ایران مرکزی تئوریسین و نظریه پرداز شیعه گری است و تُرکان آذری شمشیر دار و چماق دار آن. امروز هم همینطور علی خامنه ای شمشیر دار و چماق دار و ایران مرکزی کار پرداز و فرمانبر و توجیه کنندهء اعمال مستبدانه و قاجاری ولایت فقیه، توجه کنید که چند نفر از ایران مرکزی رئیس جمهور، امام جمعه تهران، در مقامات بالای قضایی و دادگستری، سپاه و نظامی و امنیتی و مقامهای بالای حکومتی داشته اند، دارند، و خواهند داشت...

پایه های اصلی دیکتاتوری در ایران از صفویان تا قاجاریان و نظام جمهوری اسلامی امروز، دو طیف و دو قشر از جامعهء ایران 1- تُرک تباران آذری 2- استانهای مرکزی و مذهبی است. بنا بر این همانقدر که به تُرک آذری انتقاد وارد میکنیم، 1000 برابر آنرا باید بر پیشتازان و روشنفکران دینی و خود محوری طلبان ایران مرکزی و شهرها و استانهای مذهبی وارد کرد.
آنهم همین ایران مرکزی و استانهایی که مراکز دینی هستند، در تاریخ و تمدن ایران قبل از اسلام و بعد از اسلام هیچگونه نقشی و سهمی نداشته اند. برای نمونه وقتی دکتر حسین لاجوردی در مورد کوروش و ایران صحبت میکند، گویی که مناسبتی با کوروش دارد و یا پدرش مالک و صاحب ایران بوده و هست.

نقشه ای را که من تنظیم کرده ام و استانهای غرب، جنوب غربی و جنوب را( جغرافیا و یا ایالت پارسه، پارسی) در زمان هخامنشیان را بهم پیوند داده ام، به منظور و یا تأکیدی بر تجزیه این جغرافیا از ایران نیست، امّا در زمانی مشخص و بنا به پیش شرطها و تکلیفی که برای ایران مرکزی مطرح کرده ام، این نقشه صورت عملی بخود خواهد گرفت، و طبق تجربه و تاریخ تحولات جنوب کشور این مردم خود بپا خواهند خاست.
انتقاد و تجزیه و تحلیل خودی های ایرانی تبار باید به امر مسلم ما تبدیل گردد، و این به معنی انداختن توپ در زمین طرف مقابل نیست. باید زیر گبار بار گرفتن حکومت مرکزی چه امروز و چه فردا به شاخصه ای اجتناب ناپذیر فرهنگ سیاسی ما تبدیل گردد.
همانطور که میدانید در آلمان فدرال دو ایالت جنوبی یعنی " Bayern" و " Baden-Württemberg بایرن و بادن ووتمبرگ از ایالتهای صنعتی و تکنولوزی پیشرفته و سرمایه دارترین ایالتها هستند، که پیوسته حکومت مرکزی را تحت فشار قرار میدهند، و یا اکنون بین احزاب آنها جنگ شدید گفتاری سیاسی بر پاست، آیا این به معنی شق شق کردن و یا تفرقه انداختن در بین ملّت آلمان است ؟.
استانهای غرب، جنوب غربی، و جنوب کشور با ذخایر نفت و گاز و موقعیّت جغرافیایی با دو ایالت نامبرده آلمان قابل مقایسه است ، ولی در سیاست گذاری کلان کشور سهمی ندارد. به حاشیه رانده شده و میشود، اقتصاد در امر سیاست نقش پایه ای را دارد.
متأسفانه من به مناسبت فرهنگ سیاسی جامعهء سیاسی ایران نمی توانم در حزب و یا سازمانی از آنها عضو شوم.
با سپاس.