Skip to main content

آقای جداری عزیز.شهریار متملق

آقای جداری عزیز.شهریار متملق
Anonymous

آقای جداری عزیز.شهریار متملق ومداهنه گر نبودند .دردرازای عمرطولانی خودکه مصادف وهمزمان با تحولات سیاسی وشوک های اجتماعی تجربه نشده ازقیام مشروطه خواهی آزربایجان وتبریزواعلام نمایندگی انجمن ایالتی آزربایجان به جای کابینه های سازشکاروتهاجم شجاع الدوله وقشون کشی های وکشتار های بی امان و مکرر روسیه تاانقلاب کبیرکمونیستی وقیام های شیخ محمد خیابانی واعلام خودمختاری آزربایجان ودر این میان قیام های امیرحشمت نیساری ولاهوتی وکودتای رضاخانی وتغییر سلسله سلطنتی وقیام ها وحوادث مردمی وضد مردمی و ماجرای تشکیل حکومت ملی فرقه دموکرات و بازهم اعلام مجددخودمختای آذربایجان این بار باهم آهنگی وموافقت دولت مرکزی وقتل عام بیسابقه دهشت ناک متعافب ان که وسیله دولت مرکزی ازمردم آزربایجان صورت گرفت وماجراهای ملی شدن نفت واصلاحات محمدرضاشاهی وهمه این ها

که در طول حیات وجلوی چشم او صورت میگرفت به اقتضای سن وسال وبرداشت های فکری وقضاوت های دوران کودکی جوانی ومیانسالی وکهولت سبب تغیرات بلااجتناب دردیدگاه های ان بزرگوار میشد که زمانی تحت تاثیر جذابیت عدالت خواهانه کمونیسم ونفرت ازفاشیسم وبه تحسین مقاومت استالین کراد میپرداخت=آن جوانمرداستالین آن شهر استالین گراد=زمانی بادیدن نامردی های استالین وساخی مردم آزربایجان مابین دولبه کمونیسم وغرب عارفانه می سرودکه=ایتینن قودآراسیندا اویون اولدوخ=(بازیچه دستان سگ وگرگ شدیم)بابرگشت به روستاهای قه ییش قورشاخ وخشکناب ومشاهده فلاکت زیست روستائیان اصلاحات ارضی را غنیمت میشمرد گاه میشد که به اتحاد وتساوی حقوق مرمان ایران معتقدشده وازاین همبستگی استقبال میکرد وگاه بادیدن وشنیدن تحفیر ها وتوهین هازبان به ملامت فارس هامیگشود.والبته درتمام این دوران ها صبغه دیانت واعتقادات قدیم اسلامی همیشه بااوبود وظهوریک جمهوری وجامعه اسلامی را همان گونه که ازحدودیکصدسال پیش ودرمکتب خانه ها به او تلقین شده بود غایت آمال وحماسه ای تاریخی میشمرد. تمام اینهاراکه میتوانست چکیده یک کتاب شهریارشناسی باشد جناب جداری گفتم ولی مهمترین قسمت وآنچه که شهریاررا شهریارکد تورک بودن او وبقولی ذوب شدن اودرزبان وفرهنگ وهویت وخودیت اودانست.این عشق مفرط واین شیفتگی وسرسپردگی بود که موجودیت وتک تک سلول های شهریاررا تکوین بخشید.منظومه بلند حیدربابارازمانی سرود وپخش کرد که کمتر کسی رایارای نوشتن دو کلمه تورکی بود برای این کارنه تنها -متملقانه- صله وپاداشی توقع نداشت ونگرفت بلکه به رویارویی باساواک وسایه سیاه استبدادوشونیسم هم برخاست چون بالاخره باید که حرف دلش را میزد.سکوت دیگرعیرقابل تحمل شده بود.آنهم برای کسی که کشتارها ومجازات هارا بارها وبارها دیده بود ومیدانست که درافتاد ن باقدرت یعنی چه . شهیار متملق نبود .اوهرگز درطول زندگیش بیشتر ازحداقل حقوق دولتی بدست نیاورد.وعده استادی عملی یاافتخاری دانشگاه که کثیری ازبه اصطلاح دانشوندان وروشن قکران را به آستان بوسی ها وانکار حقایق تائید اکاذیب واداشت ووامیدارد اوراوسوسه نکر وحقوق ومنزلت دولتی بازنشستگی کارمندشاده بانک کشاورزی را بااستادی ووکالت وزارتی که به کوچک ترهااز خودش ارزانی شده بود عوض نکرد.