Skip to main content

استیلی که پیش گرفته شده:

استیلی که پیش گرفته شده:
آ. ائلیار

استیلی که پیش گرفته شده:
-کاراکترها « به نثر، نظم، شعر آزاد » سخن میگویند یا خواهند زد. و متن آمیخته با همه ی این فرمهاست. نسبت به اینکه زن ، مرد، کودک، یا اسکلت و روح و کاهن و حاکم و خدا و غیره هستند. و اینکه از چه سطح آگاهی برخوردارند.
شیوه ی چند فرمی و نه یک فرمی انتخاب شده که با قالب داستان و موقعیتها متناسب باشد. برخلاف فرم کلاسیکها که در داستان بیشتر از یک فرم استفاده شده است. یعنی «نظم یک نواخت کلاسیک».
- در ضمن متد سرایش خود سومریها در ادبیاتشان نیز کمی مورد توجه است، که تا حد امکان وارد نوشته شود.
- تا وقتی که کاراکتر اصلی-لاما- به مقصد رسد- نوشته زمینه را آماده میکند. برای قسمت اصلی که در مقصد جریان می یابد.
- متد جاری مختص خود نوشته است. احتمالا امتحان نشده و یا من ندیده ام.
-داستان به صورت «تئاتری یا نمایشنامه یی» نقل میشود.

- نوشته با عنوان قسمتها ارائه میشود که دو قسمت آن : 1- لاما و ناما ؛ 2- لاما و آن ؛ می باشند. عنوان مجموعه یا اصلی با آخرین قسمت خواهد آمد.
- هنگام مطالعه شاید استیل یاد شده خواننده را خوش نیاید یا ناراحت کند یا شخض عملا تجربه کند که روال داستان خراب میشود؛ یا ببیند که یک کاراکتر فرمهای مختلف سخن را قاطی میکند و این خواننده را میازارد؛ در چنین حالتی یا حالتهایی لطفا نظر خود را بنویسید که مورد توجه قرار گیرد.
- در دو قسمت بالا یک کاراکتر کم و بیش « نظم و سخن آزاد» را در هم آمیخته است. اگر تولید ناراحتی و اشکال میکند در صورت امکان بنویسید. اینجا ابزار سنجش «احساس و روح و زیبایی شناسی و آگاهی» خواننده است.

-از دید من در دوقسمت بالا تنها « سبک نظم کهن و سبک سخن آزاد آمیخته بهم » ارائه شده است ؛ که نه « سبک نظم کلاسیک است و نه سبک سخن آزاد» بل ترکیب کم و بیش این دو میباشد. اگر کل متن را در نظر گیریم « ترکیب وزن و بی وزنی» ست . هنوز از « شعر آزاد» خبری نیست. «شعر » در زمینه خود پدید میاید که هنوز محیط فاقد آن است. از اینرو به « شعر بودن» توجه ندارم.
- نمیخواهم « نظم کلاسیک» وارد شود- و هرجا هم اتوماتیک میاید- در صورت امکان بهم میزنم اش. اما گاها « لازم» میاید که
« نگهدارم». و تقویتش کنم.
من بین « نظم کلاسیک و سخن آزاد» در سنجش با « شعرآزاد» تفاوت میگذارم. از اینرو میگویم در این متن هنوز از « شعر» خبری نیست. ولی در جای خود به شعر هم خواهیم رسید. امید وارم این « جا و مکان» و موقعیت شعر «پدید» آید و ما را بی نصیب از وجود خود نکند.
- در دید من سه فرم مورد توجه است: 1- نظم( سخن موزون) -2- سخن آزاد( سخن ناموزون) -3 شعر آزاد( ترکیب سخن موزون و ناموزون ، و عنصر شعریت) ؛ این سه با هم متفاوت اند . گرچه عنصر وزن را در شعر الزامی نمیدانم.
البته این مفاهیم مطلق نیستند و نسبی اند.
در متن « ترکیب سخن موزون و ناموزون » را داریم ولی هنوز از « عنصر شعریت» خبری نیست. از این رو هنوز در متن
شعر آزاد نداریم. گرچه « عنصر حادثه ی شعری برای کل داستان» موجب متن شده است.
داشتن شعز آزاد یا نداشتن آن تنها به قصد و زور سراینده بستگی ندارد بل « مادر آن» موقعیت یا « حادثه» در صحنه است.
ساختن سخن موزون و ناموزون با «قصد و زور» ممکن است - که متن زورکی از آب بیرون میاید- و چون فاقد حادثه ی شعری ست ، به دل نمی نشیند.
اما « عنصر شعریت» ناممکن است و تنها به « تیر حادثه ی شعری» در صحنه بستگی دارد. و « خود میاید- یا زاده میشود» مانند کودکی از شکم مادر.
حادثه ی شعری با حادثه ی غیر شعری فرق دارد. صله حادثه ی غیر شعری ست. ولی « اتفاقی آزاد و انسانی» که روح سراینده را در چنگال خود بگیرد « حادثه ی شعری» ست. این اتفاقها در نقاط مختلف ماجرا برای کاراکترها و پابپای آنها برای سراینده پیش میاید. و شعر زاده میشود.
-عناصر موجود در شعر آزاد: ترکیب سخن موزون-ناموزون، حادثه ی شعری، و شعریت».
بگذریم از اینکه خود «شعریت» هم ترکیب عناصر مختلفی ست مانند تخیل، سمبل و مجاز و مفهوم و زبان شعری و غیره و غیره ، که برای خود داستان دیگری دارد.
--------

متن نوشته ترکی دوست ما-ترک اوغلی:
تشکر و آرزوی سلامتی ست.
ممنون از زحمت و توجه ایشان.

همینطور از لاچین و دیگر دوستان تشکر میکنم.