Skip to main content

گاهی وقتها ادم نمیداند چه

گاهی وقتها ادم نمیداند چه
Anonymous

گاهی وقتها ادم نمیداند چه باید بنویسد چه جواب ی باید بدهد . همه چیز قاطی شده است . داروی در باره این نوشته و پرداختن به جزئیات ان خطاست . این نوشته مانند ادمی معلولی میماند که روی صندلی چرخدار به این سو و انسو برده میشود و کلماتی نامفهوم بیان میکند .شاید پدر و مادر معلول بدانند این معلول چرخ نشین چه میخواهد بگوبد .اما نگاه دیگران تاسف اور و یا اهی است که چرا اینگونه شد چه مرضی دارد خدا شفایش بدهد بیشتر نیست.
پرسش این جاست که چرا بخش مهم روشنفکران کشور های اسیائی از هر نژاد و قوم این گونه بخت برگشته میشوند .این افراد فریب چه پیامی را خوردند چه سرابی دیدند که این گونه خود را در منجلاب تنفر غرق میکنند؟ ریشه تنفر یکی است و نماد ان مختف . مانند تنفر از سرمایه داران که میراث چپ است .تنفر از ازادی تنفر از نوع انسان از زبان

و یا نژاد دیگری .مرد چرخ نشین ما شاید قربانی تصادفی تاریخی باشد مانند انقلاب ..فرقی نمیکند که این تصادف و رویداد در ایران بوده ویا این رویداد محصول یک فکر خام است که مانند ویروسی از بیرون به درون تن ضعیف یک جامعه سرایت کرده است .
اگر امروز این بیماری درمان نشود بدون شک افت ان دامنگیر همگان خواهد شد .