Skip to main content

چون متن در کل « شعرگونه» است

چون متن در کل « شعرگونه» است
آ. ائلیار

چون متن در کل « شعرگونه» است و « نمایش و اپرا» فرم، و فضای معرفی قهرمانان در خود نوشته « تنگ» ، از اینرو در توضیحاتی کاراکتر ها معرفی میشوند که پیش خوانده کمی « شناخته شده» باشند تا هنگام مطالعه ی متن او بداند با « چگونه شخصیتی» طرف است. و متن را احساس و درک کند. از طرف دیگر خود قهرمانان در فرهنگ سومر هر یک برای خودش سرگذشت و داستانی دارد که لازم است خواننده جهت درک متن آنرا بداند. داستانهایی که طی هزاران سال توسط خلق پدید آمده اند. و آنقدر تراش خورده اند که هر « اسم و کلمه» به یک مروارید شبیه است. مثل یک قطعه « بایاتی» میماند.
فرهنگ هزاران ساله ی خلق سومر آنقدر عمیق و شگفت انگیز است که انسان در لابلای « هزار» توی آن گم میشود.

شناخت فرهنگ این خلق خود یک رشته ی مهم و غنی ست که شخص را به حیرت وامیدارد. و رشته ای بسیار پیچیده و شیرینی ست. و اینهم طبیعی ست به خاطر قدمت هزاران ساله اش. یعنی هزاران سال روی سمبل لاما، نانشه، انکی، آنو، لوکال و هزاران سمبل و شخصیت دیگر « کار و زحمت و تجربه و احساس و تفکر» صرف شده تا به وجود آمده اند. و آنها را در مکتبها، در خانواده به کودکان خود آموخته و نوشته اند.

بعضی کاراکترهای فرعی در خود متن نیز معرفی شده اند مثل کاهن-حاکم-افسونگر-جانگیر-خدای درخت زندگی- اسکلتها -پریان آواز خوان. یئل آقا.
قهرمانان اصلی لاما-نانشه را معرفی کرده ام - و انکی را - که نقش اش بعد خواهد آمد.
از قهرمانان اصلی دیگر پسری ست به اسم « NAM » که کاتب است . نام، لغت سومری ست به معنی «اراده و انتخاب» . اسم همان شربتی ست که لاما نوشیده و به زمین سقوط کرده است. « شربت اراده » .
---
جملات قصار و ضرالمثلها، زاویه ی نگاه و احساس و اندیشه» در ارتباط با محیط در متن وارد میشوند.
او ضاع اجتماعی کلی را هم در توضیح جداگانه ای خواهم آورد. علاوه بر آنچه که در متن میاید.
تا خواننده باز جهت درک سخن متن شناخت کلی و نسبی هم از اوضاع اجتماعی آن زمان داشته باشد.

البته روشن است که اوضاع اجتماعی مطرح در متن چیز جدیدی ست که « ترکیب دیروز و امروز» را نشان میدهد.
به عبارت دیگر میکوشیم « امروز خود را» در آینه ی « دیروز» ببینیم. در عین حال میکوشیم اوضاع جامعه آن زمان را نیز به طور نسبی و کلی ، در حد گنجایش فضای متن ، درک کنیم.
-----
انقراض این خلق به همراه « تمدن و فرهنگ»-اش ، مانند تمدن دیگر خلقها ، تمدن مصر، ایلام، ماننا، ماد، و غیره یا در دیگر نقاط جهان مثل تمدن مایا و غیره واقعا غم انگیز است. کاش میماندند و « رشد کرده و اصلاح» میشدند. انقراض تمدن سومر و مصر و ماننا و ایلام و غیره در منطقه خاورمیانه شاید علت اصلی عقب ماندگی امروزی این محیط باشد.
محیطی که اولین تمدن و فرهنگ بشری را پدید آورده است. اما نتوانستند از میان « کشت و کشتارها و غیره » جان بدربرند.
و تحلیل رفته و نابود شدند.
از اینرو حفظ « زبان و فرهنگ ، و رشد دادن و اصلاح و پیشرفته کردن آن» ضامن بقای یک خلق است. و مانع انقراض آن.
-----
استعمارگر یا استعمارگران ، و در حقیقت « استیلا گران و کشتار کنندگان و بهره کشان» که به این خلقهای پیشرفته مسلط شدند، و موجب انقراض آنها، تا جایی که « فرهنگ و تمدنشان» جذب میکرد، و قدرت درک داشتند ، « تنها قدرت درک مقداری از دارایی فرهنگ و تمدن مغلوب را داشتند1»، " اخذ" کردند و یا در حقیقت « دزدید» و برای خود یا خودشان « خط و خانه و ایده، و روش حکومت و هنر » ساختند.
-------
1-کل قوشوب کوتان اکمین - چؤره کین سفره یه توکمین
آری نین قهرین چکمین- نه بیلر بالین قدرین
کوراوغلو داستانیندان.