Skip to main content

ادبیات روس از آغاز ادبیاتی با

ادبیات روس از آغاز ادبیاتی با
Anonymous

ادبیات روس از آغاز ادبیاتی با جریان غالب رئالیستی بود . در این ادبیات ما شاهد سه دوره ادبی هستیم - از روشنگری تا دوره رمانتیک ، از رمانتیک تا دوره رئالیسم ، و از رئالیسم تا شروع انقلاب اکتبر . به زبان دیگرادبیات روس در سالهای 1790-1700 میان باروک و کلاسیسم بود . در روسیه پیش از انقلاب 1917 ، مکتبهای ادبی مانند باروک ، کلاسیسم ، احساس گرایی ، و کوکو حاکم بودند . بدلیل قرنها جدایی روسیه از اروپا ، جنبش رنسانس و هومانیسم با تاخیر فراوان در قرن 17 وارد روسیه شد . امروزه اشاره میشود که ادبیات روس یکی از مهمترین ادبیات ملی جهان است که سهمی شگفت در ادبیات جهانی دارد . ادبیات همیشه انعکاس نوعی جهانبینی اجتماعی نویسنده و زمان خود بوده است .
ایمانوئل وگمن در کتاب " تاریخ ادبیات روس " مدعی است که مکتب ادبی واقعگرایی رئالیستی ، ادبیات انقلاب بود . لوموسف ، یکی از آغازگران رفرم زبان و تئوری ادبی در

لوموسف ، یکی از آغازگران رفرم زبان و تئوری ادبی در روسیه تزاری است . منقدین به نقش پوشکین ، گوگول ، و لرمانتف در رشد رمان روسی و عبور ادبیات رمانتیک به ادبیات رئالیستی اشاره میکنند . پوشکین میان سالهای 1798-1837 زندگی نمود ، در این زمان بلینسکی به کوشش نقد ادبی نیرویی تازه داد و نویسندگان مکتب ادبیات طبیعی و اهل قلمی مثل گوگول ، لرمانتف و پوشکین راه مکتب رئالیسم را در روسیه هموار کردند .
هرتسن غیبگویانه میگفت چون حاکمان آزادی را از مردم ربوده بودند ، ادبیات تنها تریبونی شد که از آنجا میشد فریاد زد . در زمان دکابریست ها از طریق آثار گوگول و لرمانتف و پوشکین ادبیات تبدیل به سلاحی اجتماعی شد . میان سالهای 1869-1854 پوشکین نماینده ادبیات هنری استتیک ، و گوگول نماینده ادبیات اجتماعی انتقادی بودند . شهر پتروگراد بیشتر نماینده ادبیات غربی طرفدار هلند ، آلمان و فرانسه شد . مسکو مبلغ ادبیات ملی روس و استقلال ادبی بود .
در قرن 18 و 19، ادبیات رئالیسم انتقادی و از دهه 30 قرن بیست ،مکتب رئالیسم سوسیالیستی در شوروی غالب شدند . بلینسکی منقد ادبی معروف ،به ترجمه آثار مشهور غربی مانند گلداسمیت ،والتر اسکات ، لرد بایرون ، گوته ، شیلر ، فونتان ، پارنی ، هومر و ورژیل پرداخت . نویسندگانی مانند هرتسن ، چرنیشفسکی ، دوبرولیت و غیره از طریق آثارشان راه رفرم اجتماعی سال 1861 را صاف کردند . غیر از فعالیتهای ژورنالیستی در این دوره ادبیات نیز به طرح پرسشهای سیاسی اجتماعی پرداخت . امروزه اشاره میشود که از طریق آثار ادبی تورگنیف ،خواننده اطلاعات زیادی درباره روسیه پیش از انقلاب بدست آورد . نویسندگان بعد از رفرم، پیشگامان رمان و ادبیات پرولتری قرن بیست شدند . در دهه 50 قرن 19، مکتب ادبی " هنر برای هنر " در روسیه تزاری بصورت مکتبی مستقل فعال بود . اسلاوگرایان ناسیونالیست و غرب گرایان لیبرال در ادبیات این زمان بسیار فعال شدند . در پایان این سالها دونویسنده مهم روس مانند داستایوسکی و تولستوی که در تاریخ ادبیات جهان لقب غولهای ادبی گرفتند ، آغاز به خلاقیت رمان جاودانه کردند . گروه دیگری با اشاره به آثار تورگنیف و بولگاکف و داستایوسکی و لرمانتف خواهان طرح اصول اخلاقی در ادبیات شدند . خواننندگانی نیز از نویسندگان تقاضای بازگشت به توصیف انسان در رئالیسم روس مانند زمان تولستوی و چخوف و تورگنیف و گورکی نمودند . گروهی از مهاجران در خارج از روسیه بسمت مسیحیت گرویدند و همچون گوگول طنز را مخالف عقاید و اخلاق مسیحی دانستند .منقدی پیرامون ضرورت احترام به فرهنگ فولکلوریک مردمی، نوشته بود که اگر با تفنگ به گذشته شلیک کنید ،آینده با توپ بشما جواب خواهد داد .
دهه 60 و هفتاد قرن بیست ،فضایی دیگر بود . در این سالها هنوز اگر کسانی به سبک ساموئل بکت و اوژن یونسکو نمایشنامه آبزورد مینوشتند ، تحت پیگرد قانونی قرار میگرفتند . فراریان ادبی مدعی بودند که در تاریخ ادبیات جهان شاهکارهای جاودانی از طریق نویسندگانی مانند ولتر و هاینه و هوگو و میکویچ در خارج از کشور زبان مادری شان نوشته شدند . در دهه 30 قرن بیست غیر از تئوریهای رمان لوکاچ به دکترین ادبی انگلس در کتاب " پیروزی رئالیسم " نیز اهمیت خاصی داده میشد . در سیاست ادبی، حزب بلشویک به بعضی از کلاسیکهای ادبیات روس مانند پوشکین و گوگول و لرمانتف و بلینسکی و چرنیشفسکی اهمیت خاصی میداد و آنان را بعنوان آموزگاران ادبی توصیه میکرد . سالتیکف شچدرین نویسنده مورد علاقه استالین بود . از جمله ژانرهایی که از طرف کنگره نوبیسندگان در مکتب رئالیسم سوسیالیستی یا همان واقعگرایی اجتماعی، پیشنهاد شد - رئالیسم انقلابی ، رئالیسم قهرمانی ، رئالیسم کارگری ، و رئالیسم رمانتیک بودند . ادبیات آوانگارد وادبیات ناتورالیستی را دو بخش چپ و راست ادبیات رئالیسم سوسیالیستی