Skip to main content

ستیزه و دشمنی با « ساختار

ستیزه و دشمنی با « ساختار
آ. ائلیار

ستیزه و دشمنی با « ساختار مبتی بر استثمار و تبعیض» حاکم بر ایران
وظیفه ی
هر کمونیست
هر چپ
هر ضد تبعیض
هر آزادیخواه
و هر فرد دموکرات است.
وظیفه ی هر انسانی ست که
بر آزادی انتخاب سرنوشت خلقها و ملتها
بر همزیستی داوطلبانه آنها تکیه میکند.
حفظ ایران مبتنی بر « استثمار و تبعیض»
حفظ کشتار گاه است.
که تنها سایسته ی خون آشامان است.
قربانیان استثمار و تبعیض را
با خون آشامان الفتی نیست.

نخست استثمار را با « اجرای عدالت اجتماعی»
به زنجیر خواهیم کشید
و با رفع «تبعیض»
راه را برای نابودی خون آشامی از طبقه ی زحمتکشان یدی و فکری
آماده خواهیم کرد
با آمادگی شرایط جهانی برای نفی استثمار
بر خون آشامی از طبقه کارگر و دیگر استثمار شدگان
پایان خواهیم داد.
چه ایران یک کشور باشد
و چه هفت کشور.
چنین است
استراتژی و تاکتیک
رفع تبعیض و استثمار
در کشتاره گاهی به نام ایران.

چپ ایران اولین نیرویی ست که جدایی دین و دولت را مطرح کرد.
اولین نیرویی ست که عدالت اجتماعی، برابری زن و مرد،
حقوق برابر خلق ها، استقلال و آزادی فردی و اجتماعی را مطرح کرده است.
اولین نیرویی ست که در میدانهای تیرباران از ایده های انسانی خود دفاع نموده.
اولین نیرویی ست که سعادت و آزادی فرد را شرط سعادت و آزادی همگان دانسته. و برعکس.
چپ میدانهای خونینی ست که شیفته زندگی و سعادت انسان بود.
اولین نیرویی ست که بردگی نوین جهانی را نفی میکند.
چپ ایران نیروی نفی دیکتاتوری بود و ضامن برقراری دموکراسی.

بدون چپ چه دارید؟
-50 سال دیکتاتوری سلطنت !
-35 سال فاشسیم مذهبی!
هیچ اندیشه کرده اید فرهنگ یک قرنی ایران
- انقلابات و جنبشهای مردمی برای تغییر زندگی، برای آزادی و پیشرفت ،
باخون چپهای ایران آبیاری شده است؟

فرهنگ جامعه را بنیان نهاده اند.
انقلاب مشروطه، انقلاب بهمن، جنبش فدایی
همه با اندیشه و خون چپها آبیاری شده است.
بدون چپ چه دارید؟ براستی هیچ!
آنان که هیچ ندارند شایسته ی دیکتاتوری و فاشیسم اند
این تجربه تاریخ است.
*
بدون چپ ارمغان تان فاشیسم آریایی بود
و فاشیسم اسلامی.
*
سخن بر دهانتان چون میوه های گندیده است
تن و جانمان را خشکاند.
چون تگرگ ویرانگر باغها برآمدید
از گورهای چند هزارساله
شما فرمانروایان هیولا صفت سیری ناپذیر
که جز خون و کشتار، کاری و پیامتان نبود.
رنگها معنای خود را از دست دادند
جزسیاهی رنگی نماند. نفرت کلاغهاهم برآمد.
فصلها دیگر نبودند
خبری از پاکی و گوارایی نماند.
داغ و درفش بود وچوبه های دار، میدانهای تیرباران.
ساواک و ساواما بود
و خانه های مخفی، و تجاوز به دختران و پسران.، و مردان و زنان.
به نام شاه و «الله»؛که نفرت الله هم برآمد.
درکاخهایتان که ازطلای سیاه برآمده است
از فرط سیری عاروق زدید
کودکان و پیرزنان و پیرمردان
از فرط گرسنگی دردخمه ها جان باختند
جوانان به هر گوشه ی عالم آواره شدند.
شما هیولا ها ، بالیدید، بالیدید و بالیدید.
به نام شاه؛ به نام الله، که نفرت الله هم برآمد.
« سوسیالیسم یا بربریت»،چنین گفت «روزا»
آن زن کمونیست.

سوسیالیسم یعنی آزادی و پیشرفت و بهزیستی مردمان.
اداره ی امور خود، و حکومت بر خود . «مستقیم و غیر مستقیم».
سوسیالیسم یعنی عشق و دوستی.
وعقب نشینی گام به گام استثمار انسان از انسان
تا روزیکه دیگر درجهان، نوین برده ای نباشد.
و سعادت انسان به دست خود. و آسایش و آزادی روحی و جسمی او.
سوسیالیسم یعنی اینکه مجبوریم سعادت نسبی خود را با هم بیافرینیم.
نسخه ای نیست و نخواهد بود. هیچکس چیزی نمیداند.
اما همه میدانیم که راه حل نسبی مشکلات را باید باهم بیابیم.
و گام به گام تکمیل کنیم.
میدانیم چه نکنیم،
و چگونه جستجو کنیم.
پیروزی از آن ستمکشان است.
سوسیالیسم یعنی حقوق انسان،دموکراسی،
و عقب نشینی گام به گام استثمار انسان از انسان.
سوسیالیسم یعنی همه ی اینها.

به هنگام فرمانراویی هیولاهای سیاه پوش.