سلام جناب دیرنج مین ائللی؛
پیش از همه لازم می دانم بگویم که من با فرهنگ بدوبیراهه گوئی سر سازگاری نداشته و ندارم و تاکنون در ادبیات سیاسیم هیچگونه نشانه ای از آن پیدا نمی شود. همچنین تلاش می کنم از ایجاد جنجال و هیاهوی های شعارگونه و تهیجی نوشتاری پرهیزکنم، زیرا بسود داد و ستد اندیشه ورزی نیست.
دوست گرامی شما از ضرورت رقابت گفته اید، اما روشن نساخته اید این رقابت میان چه کسانی و چه جریان هائی می باید باشد و ادامه یابد؟
اگر منظور شما رقابت برای شکوفائی میان سی کشور صنعتی ست؟ باید سرراست بگویم این رقابت حتی بین دوستان متحد هم میسر نیست. بل جنگ آشکار و پنهان انباشت سرمایه انگلی ست که انفجار خونین آن بدرازا نخواهدکشید. رویای تحول برابر نیز بنا به دعاوی اقتصاد و سیاست نئولیبرال و یا گلوبال، با آمدن ترامپ شکل و لباس راسیستی برتن نمود و بیشتر از آن خواهد کرد که خوش بینی ها نشان می دهند!
همچنین شناخت و درک رقابت در ناهمسانی (( کاه با کوه)) طنز تلخ نابرابری میلیاردی نوع بشری ست که اغلب شیفتگان سرمایه سالاری رقابتی، فجایع هراسناک آنرا ندیده و یا ترجیح می دهند نبینند.
اما آشکاری این شکاف هولناک میان 1% در صدی ها با 99% درصدی ها همانی که بسیاری عمدا آنرا ندید می انگارند، مسلما راه سازش ناپذیر خود را علیه این استبداد سرمایه داخلی و جهانی پی گرفته و می گیرد و تنازع بقا نوع انسان های تاراج شده، راه زدودن نابرابری ها را بهتر خواهدیافت و این نبرد انسانی را بی گمان خواهدبرد.
حتی اگر در مقطعی کوتاه یک غارتگر راسیست و زن ستیز بسان ترامپ بتواند بر موج اعتراض توده ای مردم مظلوم و محروم آمریکا سوار شود. گاها بعضی تجربه ها تاوان سنگینی دارند و ترامپ هزینه ی آنرا روی دست توده ها و کارگران و کارمزدان آمریکا خواهدگذاشت.
تندرست باشید