Skip to main content

جناب yaradiciliq سلام؛

جناب yaradiciliq سلام؛
بهنام چنگائی

جناب yaradiciliq سلام؛
شما از رابوت هائی گپ زده اید که خواهندتوانست آخرین میخ را بر تابوت کمونیسم بزنند! و پرسش من از شما این است که کدام کمونیسمی را می گوئید؟ ما چنین پدیده ای را در سطح جهان کنونی نداریم که او و یا آنها هم اکنون و هدفمند یارای مقابله با سرمایه سالاری هار جهانی را داشته باشد.

اگر منظور شما چین باشد؟ ساختار نظام او نیز جز بازار آزاد و اقتصاد کالائی بیش نیست و نابرابری ها زشت و فاحش، و بهره کشی های هولناک انسان از انسان در آنجا هم بسان بلوک غرب بیدادمی کند. این نظام با دعاوی کمونیستی کاملا بیگانه و متضاد است.
در مورد تف سربالا و جنون شخصیت و بیماری روانی خانواده کیم یونگ ها و همین آخری، هیچ ندارم بگویم جز چندشی که از یادآوری آنها برمن می گذرد.

شما از نقش برجسته ی رابوت ها سخن رانده اید و در بخشی از پانویس خود چنین نتیجه گرفته اید که:

(( با ورود روبات ها، دیگر کاری وجود نخواهد داشت که نیاز به کارگری نیز باشد. ))

بسیار خوب، این چشم انداز مکانیکی هم جولانگاه رویاپردازی یک فرد امروزی و مدرنجو می باشد که او در نظرِ تخیلی، رسما مخالف استعداد و توان دگرگونسازی مفید نیروی کارِ فلج امروزی در برابر ماشین هوشمند امروز و فردائی دیگیتالی هست. و رابوتیسم را علیه نیروی کارِ کارگر برمی گزیند و حقوق بشر را نیز در عمل برنمی تابد و ای بسا جایز نمی داند؛ زیرا سود بازاری نیروی کار نسبت به تولید انبوه رابوتی ناچیز خواهدبود، و کارِ کارگر امکان انباشت ارزش افزده و کلان ندارد و نخواهدداشت؛ پس باید کنارگذاشته شود. آیا این دید تحولگرای خشک و ناامید انسانی نسبت به استعداد خارق العاده ی ماشینی شگفت انگیز نیست؟

البته این دیدگاه توامان مخالف ایده های اجتماعی و خاستگاه های طبقاتی هم هست و ناگزیر نیز می باید بی کم و کاست دشمن ایده های برابریخواهانه ی نوع انسان ها و به تبع آن کمونیست ستیز باشد و می باشد. و در عمل هم اگر روزی بتواند صرفا اراده گرای بورکراتی می باشد که انسان برای او جز کالای عرضه ای و مصرفی بیش نیست و ارزش بازاری او همان خواهدبود که مارکتِ آزاد بر آن قیمت نهد.

من به این نگاه روشن و بی پیراهه با همه تلخی و بیگانگی هایش با حقوق بشر احترام می گذارم. اما رودرروئی من با چنین دیدگاه ماشینیستی از یک تحولگرای برابری گریز براستی حیرت انگیز نیست.

20 ساله بودم که کتابچه های جیبی 7 جلدی از خانم ایلین سگال بنام (( چگونه انسان غول شد)) را خواندم. همه تلاش و حرف او در یک جمله همین بود که انسان چگونه می تواند زمان را بسود زندگی بهتر و دلنشین ترِ خویش تسخیرکند.

و اینجا هم مخالفت من با این دوستمان آقای yaradiciliq تنها بر سر این بی تفاوتی نسبت به علل تنگدستی ها، نابرابری ها، نارسائی ها و سرخوردگی های بیشمار زندگی، رفاه و تکوین شخصیت لهیده همه ی انسان های کار و بی سرمایه است که وجود و کار آنها توسط سرمایه کالائی بسود این و یا آن انگل بازاری سنجیده می شود. و اگر این کارگر زرت و پرت بگوید رابوت ها دهان او را خواهندکوبید و جایگاه او را با شگرفی و خبرگی تمام خواهندگرفت.

می بینید؟ اینجا نقش رابوت ها و مدرنیزاسیون نه بر سر تسخیر زمان بسود زندگی بهتر و آسانتر انسان های بیدادرس است، بلکه دعوا بر سر تصرف اراده ی نیروی کارِ کارگران و زنجیر پیچی دادخواهی آنها علیه بهره کشی این انگشت شماران ضدبشری می باشد که بیش از نیمی از آن 7 میلیارد از شهروندان امپریالیسم آمریکا گرفته تا اتیوپی یکسان و همگی در فقر و گرسنگی مفرط با اندکی تفاوت دست و پا می زنند.

و مصیبت نوع بشر کار و مزدبگیر امروز در همین گرهگاه های کور جهانی ست، که ناشی از نگرش افرادی از این دست می باشد که حقوق بشر را پاس نمی دارند و من بشدت با این فرهنگ بیگانه بوده و می باشم و برابر آن روشنگری و افشاگری ها را وظیفه خود و هر انسان نوعدوستی می دانم.

باسپاس از پانویس تان