Skip to main content

جناب آتاش سلام؛

جناب آتاش سلام؛
بهنام چنگائی

جناب آتاش سلام؛

بخش پایانی نوشته ی شما:

این بار نیز باید بحرف شما گوش کنیم خواستهایمان را مطرح نکنیم چون مصلحت نیست ، یعنی پنجمین اشتباه را پذیرا باشیم.

دوست گرامی درست برعکس!
به باور من، نه تنها که می باید پیرامون خواسته های سرکوب شده ی ریز و درشت ملت ها و اقوام مصرانه گفت و افشاگری کرد؛ همچنین ضروری ست همه ما نارسائی ها، ستم ها و نابرابری های گذشته و کنونی ملت ها را، مسئله همگانی بدانیم و مشترکا برای تجسس چاره ها بیش از پیش بنویسم و تا می توانیم روشنگری کنیم.

بخش دیگر تلاش همگی ما، همزمان باید ارائه ایده ها و راه حل های پیشنهادی باشد، تا روند تفکر بی تعصب و دشمنی افکنانه کنار گذاشته شود؛ و راه را به داد و ستد فکری جمعی بسپارد. تا ابعاد محورها با دخالت گسترده، باز و شناخته شوند و با دخالت مسئولانه ی همه ملت ها و نوعدوستان بتوانیم به شفاف سازی خواسته ها بیشتر نورپردازی کنیم.

بنا بر این تردید نداشته باشید که من پشتیبان خواسته های بحق ملت ها بوده، هستم، خواهم بود و مدافع آنها خواهم ماند.

نگرانی، تأسف و تناقض من باری، با بخشی از تندروان ماجراجو در همین جنبش ملیت ها این بوده و هست که آنها بجای تلاشِ در راه وحدت و همگرائی های فراملی و بزرگ، و هماهنگ با آن، برای ایجاد ظرف کلان ِخواسته های جاری ملی ملیت ها و کشاندن توده های آنان بمیدان زنده دادخواهی ها، که این حضور یگانه ترین اهرم محکم و تعیین کننده نبرد پیشاروی ماست، همت و تلاش آنها، جز صرف نیروی بازدارنده ی همبستگی نیست، و بازتاب هاشان هم جهت تشویق برتریجوئی های حقیر قومی می باشد.

و این شیوه های فرقه ای جز به ژرفش ناسازگاری ها و در نتیجه کاسه کوزه شکستن های همه ملت های دربند توسط همدیگر نخواهد انجامید و کار مفیدی هم از او ساخته نیست. و چرائی این شیوه های منحط پرسش من است!

و بهمین خاطر و با این روش های غلط و مهلک براستی نمی شود امید به تجمع و تراکم نیروی مردمی ملت ها و کارگران آنها برای گذر از حکومت آخوند حودکامه امیدوارشد..

و من بسهم خودم از این در هم ریزی های ارزش های نوع انسانی و به تبع آن حقوق بشری، و طبعا شکنندگی های نیروهای اجتماعی و طبقاتی همدرد ملت ها رنج می برم؛ و از عواقب راهکارهای نادرست امروز و فردای آن نیروی های مشکوک، گمراه و مزاحم حرکت تاریخ حقیقتا می هراسم.

زیرا این طیف ها و عناصر هیچکدام، برای همبستگی انسانی، فراملی و سراسری نه که بهائی قائل نیستند؛ بلکه عکس اش را به شاید آگاهانه به پیش می برند، و هرگز سعی در همگام ساختن اراده ی مشترک و پویای ملت ها و اقوام با هم نبوده و نیستند. و این یعنی فاجعه ی شکست اراده ی اجتماعی طبقاتی امروز و فردای همگانی ما در برابر خودکامگی های بی رحمانه ی رژیم ولائی و یا...دیگر آتی!

این گروه ها توسط این خودفریبی های ناسیونالیستی خویش، عملا رگ گردن شوینیسم و در بخشی جاهطلبی طیف راسیسم که همیشه مترصد اشتلم علیه حقوق خودمدیریتی ملت هاست، آنرا با شاهکار قبیله ای خود کلفت می کند؛ و بمیدام می آورد.

همین اراده ی تنگ چشم و کاهل و سکتاریستی، پیگیر عملکرد غیر ستیزانه دارد، و ناچار و پیوسته توهم پراکنی می کند؛ و از دیرباز نیز حاکمیت ولایت فقیه مطلق مذهبی را، بنام واهی " حکومت فارسگرائی " تبلیغ کرده و این ترفند نادرست را بخورد ساده لوحان می دهد. و در عرصه شعاری و شیوه های نظری آنها، تاکنون جز منشا کدورت و ناسازگاری ها در میان ملت ها نبوده اند و بنا به شناخت تاکنونی من از آنها چالش ضدرژیمی نکرده و یا نمی تواند داشته باشد. و این براستی سم مهلک برای مبارزه بحق و عادلانه ی ملت های تبعیض زده علیه بیدادگری موجود مذهبی ست.

با سپاس از پانویس متعهدانه ی تان