Skip to main content

من هم از آقای اقبالی تشکر

من هم از آقای اقبالی تشکر
آشچی
عنوان مقاله:
اندرزی به یائیر لاپید وزیر امور خارجه اسرائیل

من هم از آقای اقبالی تشکر میکنم و فکر میکنم دو موضوع مهم در اینجا وجود دارد:


1- آقای اقبالی همچنان نظرشان این است که جمهوری اسلامی لاشه ای متعفن است و «کل سیستم در بخش اورژاتس و با تنفس مصنوعی زنده نگهداسته شده است» ولی توضیحی ندادند که اگر حکومت در حال کماست، پس جامعه ایران چرا قادر نیست از آن عبور کند. تصور من این است که اینجا تناقضی وجود دارد که ناشی از مقایسه نابجای حکومت ایران با نظامهای دموکراتیک و یا حتی دیکتاتوریهای معمولی و اهداف، برنامه ها و معیارهای موفق و ناموفق دیدن آنهاست. می دانیم که در کشورهای دموکراتیک، سیاستمداران تلاش دارند تا رضایت مردم را از راه افزایش سطح خدمات، رفاه، بهداشت، امنیت و غیره بدست آورند و بدین ترتیب برای بار دیگر در انتخابات رای جمع کنند. آنها تلاش دارند تا اگر درآمد سالانه مردمشان به طور متوسط فرضا 30 هزار دلار است، آن درامد در پایان دوره خدمت آنان 35 هزار دلار شده باشد و یا سرعت اینترنت بالا رفته باشد و یا ارزش پاسپورت کشور بهبود یافته باشد و نظایر اینها. اگر مسوولین موفق به ثمر رساندن این برنامه های خود شدند، موفق ارزیابی خواهند شد وبار دیگر شانس انتخاب خواهند داشت وگرنه رای نخواهند آورد.
در ایران اما اوضاع متفاوت است. یعنی معیار موفقیت برای دولت، افزایش سطح رفاه مردم نیست. اساسا حاکمیت ایران به سبب ذات مرتجع خود و تکیه بر نیروهای واپسگرا برای ادامه حیات اسقبالی از افزایش سطح رفاه مردم یا دسترسی آنان به امکانات رسانه ای و مراوده با جهان نمی کند و کارش شنا در خلاف جهت جریان جهانی است. آنها افرادی ایدوئولوژیک هستند و معیارهای خاص خود را دارند. علاقه ای ندارند تا سطح درامد مردم افزایش یابد چون در این صورت ممکن است خدای نکرده هوس کنند کتب ضاله بخوانند و منحرف شوند یا بدتر سفر فرنگ بروند و اخلاقشان خراب شود. حکومت ایران کوششی ندارد تا ارزش پاسپورت ایران افزایش یابد و یا دوست ندارد رفت و آمد گردشگر خارجی به ایران تسهیل شود چون در این صورت مراودات فرهنگی بین مردم افزایش می یابد و ممکن است خدای نکرده چشم و گوش مردم باز شود و توقعات «غیرمنطقی» از حاکمیت بوجود بیاید. مثلا کدام کشور است در دنیا که تلاش بکند تا سرعت اینترنتش را پایین بیاورد غیر از جمهوری اسلامی؟
یک مثال: در این دوران کرونا، بسیاری از کشورها (چه دموکراتیک، چه غیر دموکراتیک) تلاش کردند هر طور شده بهترین واکسنها را تهیه بکنند و برنامه واکسیناسیون سریع و نظام مندی پیاده کنند. چرا که موفقیت در این کار سمبل کارامدی و یا ناکارآمدی انها به حساب می آمد. برخی نظیر کانادا آن قدر هول شدند که چند برابر نیاز واکسن خریداری و انبار کردند. اما جمهوری اسلامی چه؟ اساسا جمهوری اسلامی هیچ مشکلی با گروه گروه فوت مردم ندارد. در کل آخوند و عشیره خوان از بدبختی و مصیبت مردم استقبال می کنند چرا که شخص مرفه احتمالا کمتر به خدمات آنان نیاز خواهد داشت. مردم هر چه خاک بر سرتر، به همان اندازه خرافاتی تر و برای آخوند و روضه خوان مقبولتر. به همین سبب حاکمیت آخوندسالار ایران اساسا علاقه ای برای واکسینه کردن مردم ندارد، علاقه ای برای افزایش سطح رفاه مردم ندارد، برایش بسیار مطلوب است که در مملکت فرار مغزها در بالاترین سطح باشد چون به این ترتیب از شر عده ای مزاحم خلاص می شود. به طور خلاصه افزایش سطح و جایگاه کشور برایش هدف نیست که عدم دستیابی به آن نشان شکست باشد. پس اهداف جمهوری اسلامی چه بود و چگونه می توان موفقیت یا عدم موفقیتش در دستیابی و عدم دستیابی به آن اهداف را ارزیابی کرد؟