رفتن به محتوای اصلی

درود بشما خانم پگاه ستایش،

درود بشما خانم پگاه ستایش،
بهنام چنگائی
عنوان مقاله:
جنگ بایدن و ناتو و پوتین

درود بشما خانم پگاه ستایش،
من از شما پیش از همه برای خواندن نوشته ام سپاسگزارم.
نوشته اید:
فرض که فرمایشات نویسنده را پذیرفتیم. وتمام ایراداتی که ایشان به سبک زندگی غرب گرفتند را منطقی دانستیم.

پیشنهاد روش زندگی سیاسی بهتر ایشان چیست؟
من به شما لازم می دانم در پاسخ به پرسش تان بگویم: من آنچه را که کوتاه، ولی با فاکت تاریخی آورده ام، فرض نیست بل، آفریندگان آن در برگ برگ تاریخ خونین امپریالیسم آمریکا و یاران ناتوئی و ضدبشری آنها ثبت شده اند.
آمریکای تبهکار، یا همین ژاندارم جهان و در هماکنون زمان و در پهنه ی جهان بیش از 1200 پایگاه فوق مدرن نظامی ـ جاسوسی داردـ پرسیدنی ست برتی چه؟
پاسخ من روشن است. هریک از پایگاه های نطامی ـ جاسوسی این جریان ضدبشری و بنا به مدارک مدلل تاریخی جز، برای سرکوب و خفه کردن و به بندگی درآوردن هرجنبش رهائیبخش، استقلالجو و برابریخواه نبوده است.

همانطوریکه می دانیم این جهانخوار 246 سال عمر پلید و رسوا دارد که ازین دوران بلند، او " آمریکا قلدر" تنها 17 سال آنرا بی جنگ و نسل کشی سپری کرده، و باقی آن زمان تاریک و خونین را در بیرون از مرزهای خود به جنگ و ویرانی زندگی دیگر ملت ها و به انقیاد درآوردن کشور سپری کرده است.

من چنانچه نیازباشد و برای روشنگری و افشاگری از فجایع ضدبشری و جنایت های آمریکا و یاران ناتوئی او در آن فاکت های نسل کشی ها مدارک لازم و واقعی بیآورم، آنگاه لازمه ی آن کار دستکم ماه ها تلاش پیوسته است که این روشنگری می خواهد.
اما هر انسان آزاده و نوعدوستی می تواند خود از منابع معتبر ایرانی و جهانی دانش و آگاهی خود از این ساختار هراسناک و مرگبار را جستجو و پیگیری کند، تا فریب هیولاهای رسانه های غرب را نخورد و برای آگاهیرسانی انسانشمول دانش و آگاهی کسب کرده خود را در معرض دید و خرد نوع انسان قراردهد. و به بیدارسازی توده های شکننده و آسیب پذیر پوشش دفاعی ارزانی کند.
سپس پرسیده اید:
پیشنهاد روش زندگی سیاسی بهتر ایشان چیست؟

پاسخ من بشما روشن است.:
بدون پنهانکاری و سرراست می گویم که من انسانی کمونیست، برابریجو و نوعدوستم. برای من بی کم و کاست همه ی انسان های همنوع من با هم یکسان و برابرند، و درد و رنج همگی آنها از ساختار سرمایه یکسان و مشترک می باشد.

همچنین من تضادهای اجتماعی و تناقض های سیاست های بورژوائی و جنگ های موجود جهانی را ناشی ازین ساختار بریجوی سرمایه سالاری می دانم و می بینم که او جهانی پیوسته و در طول تاریخ تلاش بیرحمانه ای کرده است تا بهر قیمت شده دارو ندار ملت ها را چپاول و حکومت های آنها را مطیع اراده ی مطلق خویش کند که در طول سه سده ی گذشته این جهانخوار جز این نبوده است.

بنابرین مای شهروندان این جهان زور و چپاولزده ی امپریالیسم آمریکا و یاران نادوئی ها در اصل جز، اسیر و گرفتار قلدران و فرمانروایان بی شرم آن نیستیم که بنام دمکراسی غربی چه ها که بر سر نوع بشر ناتوان و بیدادرس در سراسر جهان بیدادزده و پرآسوب و گرسنه نیاورده اند.

من با همه ی وجودم مخالف این برتریجوئی ها، راسیسم ها، فاشیسم هاو امپریالیست های ویرانگرم. و هر خوشبینی و ساده دلی نسبت به این ساختار تاوانی سنگین دارد که گولخوردگان آن گواهش می باشند.

ما نیاز به دانش بیداری و هوشیاری از دسیسه های رنگین دشمنان مشترکمان داریم. و ما همچنین نیاز به آگاهی انسانی، هموندی اجتماعی و پشتگرمی طبقاتی از پایگاه و جایگاه خویش در پهنه های جهان بهره کشی ها و بهره کشان داریم.

ما نیاز به باور بخود و ایجاد و گسترش همبستگی نوع انسان کار و تلاش داریم؛ نیاز به همبشگی فراملی ـ عقیدتی انسان ها، انسانهائی کار و تلاش که آنها سازندگان واقعی این جهان موجودند، هستند و خود از تولید اجتماعی خویش نسل در نسل بی بهره بوده و همچنان مانده اند. و چرا؟
ما نیاز به سازماندهی اراده و خرد جمعی، یا دمکراسی شورائی داریم که از دل آن شاه ها، خمینی ها، بایدن و ترامش ها و... درنیاید.
به باور من چنانچه هر انسان نوعدوستی بخواهد درد نوع انسان تنگدست و گرسنه ی جهان را بفهمد، کافی ست در طول زندگی اش تنها یکبار "دو و یا سه روز" بلند درد گرسنگی و تشنگی واقعی را کشف کرده و بچشید، آنگاه آن انسان اگر صادق به انسانیت مظلوم باشد، وی برای همیشه درد گرسنگی نوع انسان را دریافته و فراموش نخواهدکرد.

و ای بسا برای همیشه متعهد به آرمان های چپ و کمونیست خواهدشد که تا بامروز کمونیست های جهان باهمه شکست و پیروی های شان ناتوان از پیشبرد آن بوده اند، او بی گمان تلاش خواهدکرد تا بسهم خود و بی نیاز شلاق و شیرینی به رهائی گرسنگان و کارگران از جنگ بهره کشی سرمایه سالاران چاره ای بیابد که آن جز همبستگی طبقاتی جهانی کارگران نیست.
سپاس