بیستویکم آذرماه زادروز 78سالگی رضا براهنی است؛ نویسنده، شاعر و منتقد جنجالبرانگیزی که رضا سیدحسینی او را خشنترین منتقد ایرانی دانسته است.
به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، براهنی، نویسنده کتاب «طلا در مس»، مطرحترین چهره نقد ادبی ایران بوده که موافق و مخالف به این نکته اذعان دارند. هرچند برخی فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در سالهای اخیر، متأسفانه او را از وادی ادبیات بسیار دور کرده است.
رضا براهنی آذرماه 1314 در تبریز به دنیا آمد و در همانجا درس خواند و بزرگ شد. او در خانوادهای ساده متولد شده بود و در حال گذراندن دوران دبستان و دبیرستان، کار هم میکرد. براهنی در همان سالهای نوجوانی با زبانهای انگلیسی، فرانسه و عربی آشنا شد. در ۲۲ سالگی از دانشگاه تبریز لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفت، سپس به ترکیه رفت و از دانشگاه بینالمللی استانبول با درجه دکتری زبان و ادبیات انگلیسی فارغالتحصیل شد. براهنی پس از بازگشت به ایران در چند دانشکده تدریس کرد و در سال 1343 به استخدام دانشگاه تهران درآمد. تا سال 1361 در این دانشگاه به تدریس ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی پرداخت و همزمان نقدهای ادبی بحثبرانگیز خود را در مجله فردوسی منتشر میکرد.
براهنی در نقد بسیار بیپروا بود و کسی از دم تیغ نوشتههایش در امان نمیماند. رضا سیدحسینی درباره نقدهای او گفته است: براهنی خشنترین منتقدی بود که به میان آمد و بسیاری از ما نتوانستیم چنین منتقدی را بپذیریم. او منتقدی سختگیر و تند است که اطلاعات تئوریکش به حدی زیاد است که میداند چه میگوید و چه مینویسد، منتها حرفهایش را سخت میگوید و نمیخواهد با ملایمت آنها را بیان کند. با این وجود او چندی پیش در پیامی گفته بود از انتقاداتی هم که بر من وارد شده، چیز یاد گرفتم. بیتردید او باسوادترین منتقد ادبیات امروز است.
ناهید توسلی هم که در کارگاههای نویسندگی براهنی حضور داشته است، اظهار میکند: رضا براهنی از آغاز نویسنده، شاعر، مترجم و از همه مهمتر، منتقدی متفاوت بوده است. او اولین کسی بود که «نقد ادبی» را در معنای علمی و آکادمیک آن وارد حوزه دانشگاهی ایران کرد و بر این نظر اکثرا متفقالقولاند. براهنی به دلیل صراحت بسیار زیاد در زبان در ساخت جامعه شرقی مرد پدرسالار ما به سختی پذیرفته و تحمل میشد و این تا حدودی به شخصیت فردی، دیدگاه ضد مرد پدرسالار و روحیه اساسا آزادیخواه و دموکرات او برمیگردد. صراحت زبان نقد ادبی براهنی آنقدر زیاد است که گاهی به نظر میرسد میخواهد پوست نویسنده را بکند.
البته ایرج پارسینژاد با بیان اینکه جدلهای براهنی نقد اصولی نبودهاند، میگوید: در ایران دهه 40، رضا براهنی میآید در مجله «فردوسی» به پرخاش علیه شعر نادر نادرپور، ه. الف. سایه و سیاوش کسرایی میپردازد. این جدلها گرچه خالی از ارزش نیست؛ اما نقد اصولی که بتوان در تاریخ نقد ادبی از آن به عنوان نقدی ماندگار یاد کرد، نیست و یک فصل کوتاه را میتوان به آن اختصاص داد.
آهوان باغ، جنگل و شهر، شبی از نیمروز، مصیبتی زیر آفتاب، گل بر گستره ماه، ظلالله، خطاب به پروانهها، رمانهای روزگار دوزخی آقای ایاز، دو برادر آخر خطر در یک خط، چاه به چاه، بعد از عروسی چه گذشت، رازهای سرزمین من، همچنین کتابهای خیام و فیتزجرالد در عصر ویکتوریا، طلا در مس (3 جلد)، نقد تحلیلی شعر جدید، تجربه و خلاقیت در شعر و شاعری، قصهنویسی و کیمیا و خاک از جمله آثار منتشرشده رضا براهنی هستند.
از دیگر فعالیتهای ادبی او، برپایی کارگاه قصه و شعر در دهه 70 است.
انتهای پیام
» سرویس: فرهنگي و هنري - ادبيات و نشر
Mojtaba Nakhjavan
رضا براهنی
بنظرم سال شصت و چهار بود. دوست خوبم علی سرهنگی تازه به تهران رفته و درخیابان الهیهٔ تهران آتلیهٔ گرافیک دایر کرده و به کار طراحی پوستر درتالاروحدت و کارگرافیک درآتلیهٔ آگاه و نیز مدیریت هنری کتاب یاد می پرداخت.
علی آن زمان شب شعری درجمع هنرمندان و دانشجویان برای دکتررضا براهنی درتبریز ترتیب داده بود و به همین خاطر دکتر چند روزی به تبریزآمده و میهمان وی بود. روزی با دکتر براهنی به آتلیهٔ نقاشی من در بارون آواک آمدند.
یادم است که تابلوی "مسیح مصلوب" را تازه از سالوادور دالی کار کرده بودم. خوشش آمد و آنقدر در مورد دالی و سوررئالیسم، صحبت کرد که مبهوت اطلاعات تخصصی اش شدم در زمینهٔ نقاشی و سبکهایش.
پس از صرف چای در آتلیه ام، دکترهوس قلیان کرد و هر سه به کافهٔ مستشار که در همان نزدیکی بود، رفتیم.
بعد از این دیدار، چند بار هم در منزل دوستان دیگر، براهنی را ملاقات کردم. از شعرهایش برایمان خواند و در زمینهٔ ادبیات و هنر و ارتباط اینها باهم صحبت کرد ...
مدتها بعد، سفارت ایتالیا از طریق "انجمن فرهنگی ایران و ایتالیا" نمایشگاه نقاشی ای بمنظور ارتباط فرهنگی بین هنرمندان دو کشور در تهران برپا نمود.
به پیشنهاد علی ، قرار شد من هم با یک تابلو در نمایشگاه شرکت کنم. تابلوی آبرنگ پرداز، پرترهٔ همسرم رؤیا.
البته چون زمان تحویل آثار سپری شده بود، من به اصرار علی سرهنگی، تابلو را به ایشان فرستادم وگویا دوستش "پروفسور پیه مونته زه" رایزن فرهنگی ایتالیا دراین مورد خیلی کمکش کرد و تابلو بعد از اتمام موعد تحویل آثار به دبیرخانه نمایشگاه رسید... یادمه پوستر نمایشگاه را هم زنده یاد ممیّز طراحی کرده بود.
آنزمان آبرنگ را به شیوهٔ پرداز کار میکردم که روحیه و نیز دقتی برای اینکار لازم بود و داشتم.
بعدترها از این شیوه فاصله گرفتم و به قلم زنی های آزادتر رو آوردم که اکنون نیز فاصله ام را از آنگونه نقاشی کردن، بیشتر و بیشتر کرده ام و چنین دوست دارم و هر سبکی، زمانی خوشایند روح نقاش است. بگذریم.
نمایشگاه که تمام شد، باید در یک بازهٔ زمانی، تابلو ها را از انجمن میگرفتیم و من نتوانستم در آن فاصلهٔ زمانی، در تهران باشم و بناچار دست بدامن علی شدم.
او تابلو را از نمایشگاه گرفت . کمی بعد مسئلهٔ خدمت سربازی اش پیش آمد و می بایستی به ناچار آتلیه اش را تخلیه و خود را معرفی میکرد. تابلوی مرا به امانت به براهنی داد تا در فرصتی مناسب، آن را از وی بازپس گیریم.
مدتی بعد، یکی از دوستان نزدیکم– نجات مهدوی طباطبائی که اکنون مقیم آلمان است و با درجهٔ دکترای مهندسی، مدرس دانشگاهی در آنجا - برای کاری باید به تهران می رفت .
از او خواهش کردم که با دکتر براهنی تماس بگیرد و تابلو را از ایشان بگیرد وبا خود بیاورد. تلفنی هم با دکتر صحبت کردم و جریان را گفتم و هماهنگیهای لازم انجام شد.
دوستم نجات که با براهنی تماس گرفته و به منزل ایشان رفته بود، پس از برگشتن تعریف میکرد که وقتی به منزل دکتر رفتم و ضمن صحبت، دکتر که فهمیده بود این تابلو، سر سفره عقد، هدیهٔ من به همسرم بوده، گفته بود که " جا داشت تا این تابلو را بعنوان مهریهٔ همسرشان تعیین میکردند!"
این ستایش هنرمندانه از یک اثر نقاشی ام را فقط از شخصی چون رضا براهنی میتوانستم بشنوم.
تولدش مبارک و هر کجا هست، خدایا بسلامت دارش....
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید