رفتن به محتوای اصلی

نوروز و بی نوروزانمان را دریابیم

نوروز و بی نوروزانمان را دریابیم

 

 

دیار ما دیری

در رویای بهار است

در خانه ی ما سرماست

در آشیانه های کوچک ما

سوزِ سرما فرمانرواست.

و

گرهِ مشتِ یخیِ شبسوار

همچنان سخت و بی گدار

بر زمینِ آرزوهای بهاری ـ

نامردمانه می کوبد.

و

بر بالای تیره ی تنگِ زندگی

خلافتمدارِ زمستانی

همچنان، در عمقِ شبِ بلند

دریده و بی شرمانه

با وقاحتِ تمام، لمیده

و

 برای قحطی زدگان و شبیخون گرفتگان

نوحه سرایی می کند.

او، دوباره

صدای پای نوروز و آفتاب را

در مذاب قطراتِ وجود خویش

بی تاب، شنیده و چشیده

ترسان و لرزان

در خود چمیده

بر ارکیده ی زمهریر انجمادِ خویش

 همچون کنه،

سفت چسبیده است.

و

بر دامنِ زمانه ی تلخ ِسیاهمدار

همچنان، پُرکار ـ ریا ـ می بافد

و

برای لشگر گرسنگان

نسخه ی مقاومت می پیچد.

و

هیهات که

 بر کام خالی انسان ها و جان زمانه ی بی قرار

مشت های یخی می کوبد.

او،

در پی بی آبروئی خورشید است

بهار ما را نشانه رفته است.

 نوروز و بی نوروزانمان را دریابیم!

 

بهنام چنگائی 27 اسفند 1392

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید