رفتن به محتوای اصلی

غزلِ آزادی

غزلِ آزادی
 
 
 
 
 

غزلِ آزادی

در خلوتِ خورشید خیالِ تو درخشید

هر ذره صفت های پَرِ خویش بسنجید

از چشمۀ نوشِ تو جهان مست برآمد

زیرا که مَه وُ مِهر مِی از دستِ تو نوشید

یک دانه نشاندی به دلِ خاکِ خموشان

باغی ز پیِ باغ برون آمد وُ رویید

سرمای فسونگر که بسی قصۀ شب گفت

با دیدنِ تو خواب شد وُ شعبده برچید

آن کس که زمین را به ستم سلسله می بست

تومارِ نگونسارِ بدش مرگ بپیچید

آن کاخِ بلند وُ در وُ دیوار وُ عسس ها

آنی به هوا رفت وُ زِ هم معرکه پاشید

آن کس که سپاهِ ستم وُ دستِ ستم بود

چون سایه سیه رو شد وُ از شرم پریشید

زندان که بسی جانِ جوان بُرد به تاراج

بیخ و بُن اش از ریشه برافتاد وُ بخوشید1

بر تارَکِ این خانۀ تاریک تر از غم

خورشیدِ سخن آمد وُ بر خانه بتابید

بگسست زِ هم سلسله وُ بندِ گرانبار

جان نیز به آغازِ جوانی شد وُ خندید

دل های جدا مانده ز اقصایِ غریبی

با هیبتِ دریا شد وُ پیوسته خروشید

زین شادیِ بازآمده از راهِ پریشان

در چشمِ زمان خوشۀ امید بجوشید

دستی زِ پیِ دست برآمد به محبت

یار آمد وُ رخسارِ خوشِ یار ببوسید

آن بادۀ گلرنگ فراز آمد وُ آزاد

در جامِ جهان قهقهۀ شوق برقصید

نوروز گُل آورد وُ سرِ سفرۀ سرسبز

با ساز وُ نوا آمد وُ شادی به تو بخشید

اکنون غزل وُ بانگِ رهایی به لبِ یار

تنپوشِ بهاریِّ درختان بدرخشید

ــــــــــــــــــ

1- خوشیدن = خشکیدن

2014 / 3 / 26

http://rezabishetab.blogfa.com‍

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید