بهشت کودکی
بیا در بهشت کودکیمان خوش باشیم
باور کن
من
هرگز حیاط خلوت ِ کودکیم را ترک نکردم
آنگاه که همه گام کشان
... در رقابتی نفس گیر
این بهشت ِ خدائی را
گذاشتند و گذشتند
من
هرگز
پا به دوزخ زشت بزرگی
نگذاشتم
نمیگذارم
عطای بزرگی را
به لقایش بخشیده ام
مفت ِ چنگ ِ حسودان
و
ابلهان
بیا به باغهای خوش کودکیت برگرد
تا باهم
آفتاب مهتاب
بازی کنیم
در باغ صنوبرهایمان
ترانهی خوش برگها را در نسیم بشنویم
و دوباره
در کنار ِ سماور ِ مادربزرگ
دوزخ چایمان را با شیرینی های رقص خوش تو بنوشیم
و من بار دگر
در رود جاری قلقلکهای تو
آنقدر بخندم
تا دیو یاس و ترس
و پتیاره های غم و اندوه
بگریزند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
ایران گلوبال
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید