در ژانویه ۱۹۶۸ بریتانیا آماده می شد نیروهایش را از منطقه خارج کند، اوضاع اقتصادی این کشور خوب نبود، تورم و بیکاری زیاد بود و کمی قبل دولت مجبور به کاهش ارزش پوند استرلینگ شده بود.
در آمریکا، ریچارد نیکسون به ریاست جمهوری رسیده بود و معتقد بود آمریکا باید تامین امنیت را به کشورهای منطقه بسپارد و حاضر بود نیازهای تسلیحاتی شاه را برآورده کند. شاه این را فرصتی نادر میدانست که ایران بجای بریتانیا قدرت اول نظامی منطقه شود. او به سلاح احتیاج داشت، سلاحهای پیشرفته.
شاه سلاح میخواست و بریتانیا هم حاضر بود سلاح بفروشد، هم به پولش نیاز داشت هم میخواست هزاران نفری را که در صنایع نظامی کار میکردند سرکار نگهدارد. شاه که از نیاز بریتانیا خبر داشت، از تهدید توقف خرید سلاح از بریتانیا برای چانهزنی استفاده میکرد.
در نهایت "این بریتانیا بود که به قراردادها احتیاج داشت"، ایران میتوانست سلاحش را از کشورهای دیگر بخرد. شاه میخواست برای سلاح به بریتانیا نفت بدهد اما بریتانیا پول میخواست.
در سال ۱۳۴۹ کار خرید موشک های رپیر از بریتانیا تمام شده بود، معاملهای که فروشنده یعنی شرکت هواپیماسازی بریتانیا از شاپور ریپورتر برای فعالیتش در بستن آن تقدیر کرده بود.
حق نشر عکسIICHSImage captionشاپور ریپورتر خبرنگار و روزنامهنگار بود و اینجا در سخنرانی نیکسون حضور دارد
شاپور ریپورتر در آن زمان پنجاه سال داشت (متولد ١٩٢١ در تهران) مردی آدابدان و بسیار تحصیلکرده که تسلطش بر زبان و فرهنگ ایرانی و انگلیسی یکسان بود. مثل پدرش مامور اطلاعاتی بریتانیا بود و در زمان کودتای ۲۸ مرداد در سفارت آمریکا دستیار لوی هندرسون سفیر آمریکا بود. او مدتی هم در دانشکده افسران مدرس زبان انگلیسی بود. به شاه نزدیک بود و به ثریا و بعد به فرح و رضا پهلوی انگلیسی درس میداد.
شاه به دنبال خرید تانک بود. شاپور ریپورتر هم به شاه نزدیک بود هم امتحانش را در موارد دیگر از جمله خرید موشکهای رپیر پس داده بود.
شاه نمیخواست خرید تانکها را به ارتشبد طوفانیان واگذار کند چرا که "درست بازی نمیکرد." شاه قبلا هم از شاپور برای ارسال پیامهای حساس یا مذاکره از جانب دولت ایران استفاده کرده بود. سفارت بریتانیا در تهران از این موضوع آگاه بود و این را به اطلاع وزارت دفاع بریتانیا رساند.
شاپور ریپورتر در ان زمان مشاور شرکتی بود به نام خدمات فنی میلبنک یا امتیاس، متعلق به وزارت دفاع بریتانیا که معاملات تسلیحاتی بریتانیا با کشورهای دیگر از جمله ایران را انجام میداد. این شد که در آذر ماه ۱۳۴۹، سفارت بریتانیا در تهران از وزارت دفاع این کشور خواست ترتیب سفر "فرستاده مخصوص" را به لندن بدهد. در آن سالها او یکی از برجستهترین و مهمترین افسران اطلاعاتی بریتانیا در امور ایران بود.
ریپورتر کارش را خوب انجام میدهد، "اعلیحضرت روی او حساب میکند و نباید او را نامید میکرد." او چند روز بعد به تهران برمیگردد با یک نامه از طرف وزیر دفاع وقت بریتانیا برای شاه. دو نامه دیگر -یکی از طرف وزارت دفاع برای قدردانی از شاه برای انتصاب شاپور ریپورتر و نامه ای از امتیاس به خودش درباره جزئیات پیشنهاد در مورد قرارداد- با کیف محرمانه دیپلماتیک وزارت خارجه بریتانیا به تهران فرستاده شد.
حق نشر عکسSHAHBAZI.ORGImage captionشاپور ریپورتر مدتی مسئول بخش فارسی رادیو دهلی بود
شاپور ریپورتر شاه را میبیند. بار اول پیشنهاد بریتانیا را به شاه میدهد. شاه سرماخورده و در رختخواب بوده و اظهار نظری نمیکند. چند روز بعد دوباره شاه را می بیند. شاه از قرارداد پیشنهادی راضی بوده و میگوید دستورهای جدیدی به طوفانیان خواهد داد بدون اینکه به نقش ریپورتر اشاره کند.
شاپور ریپورتر دو هفته بعد دوباره شاه را برای خرید تانکهای اسکورپیون ملاقات میکند. شاه میخواهد در ملاقاتی غیر رسمی با لستر سافیلد مدیر فروش وزارت دفاع بریتانیا صحبت کند اما این ملاقات باید در پوشش دیگری انجام شود. در همین روزهاست که شاه به علم میگوید میخواهد علاوه بر این ۴۰۰ تانک هفتصد تانک دیگر هم بخرد.
۱۴ دی ۱۳۴۹ سافیلد و کارشناسان همراهش به ایران میروند. آن روز شاه ملاقاتهایش را لغو کرده و میخواست برای اسکی به گاجره برود. علم ناچار میشود سرصبحانه به حضور شاه برسد و درباره "متخصصان تانکهای چیفتن که با هواپیمای مخصوص از لندن میآیند" کسب تکلیف کند. ملاقات دو روز بعد انجام میشود، دو روز بعد سفیر انگلیس موافقت خود را با شرایط خرید اعلام میکند و هفته بعد هم شاه، پیش از سفر به سوئیس با قرارداد تنظیم شده موافقت میکند برای خرید سیصد و شصت تانک به مبلغ پنجاه و دو میلیون پوند. چند ماه بعد بیش از ۴۳۰ تانک دیگر به شصت و دو میلیون و دویست هزار پوند خریداری شد. ایران سخاوتمندانه بخش بزرگی از پول این قراردادها را پیش از تحویل پرداخت.
Image captionسر لستر سافیلد
موفقیت شاپور ریپورتر و لستر سافیلد در بستن این قرارداد سیلی از قراردادهای دیگر را به همراه آورد. شاه و فرح در خرداد ۱۳۵۱ سفری غیر رسمی به بریتانیا داشتند. به شاه نمونههایی از تسلیحات بریتانیا نشان داده شد و او علاقمند به خرید آنها و همچنین سه کنکورد بود. شاپور ریپورتر مجموعهای از قراردادهای مختلف را با شرکتهای مختلف تسلیحاتی و نفتی جوش میداد و یک درصد کمیسیون گرفت یا به گفته خودش مشاوره میداد و از طرف بریتانیایی دستمزد میگرفت. به او در روزنامههای بریتانیا لقب آقای یک درصد داده بودند. سردنیس رایت سفیر بریتانیا در ایران -که شاپور ریپورتر را سالها بود میشناخت- گفته بود او در مشورتهایی که میدهد "منافع شخصی بخصوص منفعت مالی" خودش را در نظر دارد.
آنتونی پارسونز دیگر سفیر بریتانیا از بکارگیری شاپور برای قراردادهای وزارت دفاع بریتانیا شکایت داشت و میگفت با این کار "بدون اطلاع ما یک بمب ساعتی در وزارت خارجه بریتانیا کار گذاشته شده که دیر یا زود منفجر میشود." تا دو سال مانده به انقلاب رقم کمیسیون شاپور ریپورتر از قراردادهای نظامی با امتیاس به شش میلیون و هفتصد هزار پوند رسیده بود. او به بریتانیاییها گفته بود پولهایی را که میگیرد به حساب بنیاد پهلوی میریزد.
برخی مقامات دولت بریتانیا فکر میکردند که او پولها را برای خودش نگه میدارد اما وانمود میکند که پولها را به نمایندگی از شاه میگیرد اما دیوید اوئن وزیرخارجه سابق بریتانیا، بنیاد پهلوی را "وسیلهای میدانست که خانواده شاه زیرمیزیهای عظیم مالی را در ان انباشته کنند و در خارج ثروتی به هم بزنند."
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید