فرقهگرایی چیست؟ فرقه ناجیه کدام است؟
در روایتهای شیعی حدیثی هست بنام حدیث افتراق، که مرا بسیار بیاد رفتار گروههای سیاسی در ایران میاندازد. درست بمانند حدیث نبوی، که ۷۲ فرقه را سزاوار دوزخ و تنها یک فرقه را شایسته بهشت میداند، گروههای سیاسی ایرانی نیز تنها و تنها خود را رستگارشده میدانستند (و بسیاری هنوز هم میدانند).
بررسی تاریخ گروهها، سازمانها و حزبهای ارانی از همان آغاز تا کنون نزدیک به همه ویژگیهای فرقهگرائی را بما نشان میدهد. بزرگترین نشانه فرقهگرایی نارواداری با دگراندیشی است، پدیدهای که راه به جدایی، یا همان "انشعاب" میبرد. نشانه دوم رفتار دو گروه جداشده با همراهان پیشین است. از "ترپچههای پوک" حزب توده و کشتارهای درونسازمانی مجاهدین مارکسیست شده و اعدامهای انقلابی درون سازمانی چریکهای فدائی خلق پیش از انقلاب گرفته، تا دشنامهای شرمآور فدائیان اکثریت و حزب توده به گروه 16آذر و درگیری خونین فدائیان اقلیت در گاپیلون و تکهتکه شدن کومله و حزب دموکرات و حزب کمونیست کارگری و سرانجام در یک نمونه نزدیک، اخراج علی جوادی از حککا، همه و همه نشان از فرمانروائی اندیشه فرقهگرایانه بر سپهر سیاست ایرانی دارند.
اگر ساختار تشکیلاتی و رهبری را هم به این رفتارها بیافزاییم، خواهیم دید که سازمانهای سیاسی پیش و پس از انقلاب از هر نگر بیشتر به فرقههای بنیادگرای دینی میمانستند و میمانند، تا به گروههایی با یک برنامه سیاسی برای آینده یک کشور.
شما در اینباره چگونه میاندیشید؟ نگاهفرقهگرایانه به سیاست تا چه اندازه راه را بر پیدایش یک اپوزیسیون همبسته و یکپارچه بسته است؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
کیانوش توکلی
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید