آقای دنیز ایشچی،
وقتی مینویسید: "نحله های سیاسی سوسیال دموکراتیک و چپ در درون جنبش های ملی، باید ارزشهای مناسباتی مشترک خویش را با همتایان خویش در درون ملیتهای دیگر و جنبش سرتاسری تعریف کرده و بر پایه های چنین ارزشهای مشترک، به ائتلاف ها و همکاریهای مشترک بپردازند."، شما دو جنبش را در ایران باز شناسی میکنید، اولی به قول خودتان "جنبش سرتاسری" است و دیگری "جنبش های ملی". این نوع نگاه پرادوکس غیرقابل فهمی را با خود به یدک میکشد، اگر جنبش های ملی در مناطق ملیتهای ایران وجود دارد، دیگر جنبش سرتاسری چه صیغه ایست؟ درواقع مجموعه جنبش های ملی دمکراتیک و دمکراتیک در مناطق مختلف ایران (کردستان، آذربایجان، فارس، بلوچستان، عربستان و دیگران) میشود جنبش های سرتاسری. وقتی شما از جنبشی سراسری نام میبرید، دیگر جنبش های ملی چه صیغه ایی هستند؟ جنبش سراسری چیست و با چه مقاصد و هدفهایی فعالیت ...
وقتی شما در یک کشور به یک جنبشی میگویید جنبش سرتاسری، و دیگر را ملی دمکراتیک. خوب معلوم است که از نگاه شما جنبش های ملی دمکراتیک جنش هایی محلی و محدود و کوچک هستند و جنبش سراسری جنبشی است به قول خودتان کشوری، نامحدود و وسیع. اما یادتان میرود که به خاطر بیاورید که زبان رسمی و ملی آن جنبش سرتاسری که شما از نام میبرید فارسی است و جنبشی متعلق به ملیت فارس در ایران است. چرا به جنبش ملیت فارس موقعیت برتر سراسری میدهید و جنبش های ملی را حقیر میشمارید؟ آیا سوسیالیستها و سوسیال دمکراتهای متعلق به ملیتهای حاضر میشوند با حقارتی که شما به جنبش های آنان روا میدارید و جنبش ملیت فارس را بر آن ها برتر میدانید به همکاریهایی که شما به آن اشاره دارید تن بدهند؟
نگاه شما به نظر من به مسائل سیاسی در ایران غیرعادلانه و آلوده به ایرانگرایی است که آشکار و پنهان در میان احزاب و سازمانهای چپ و راست فارس خودنمایی میکند. شما در این اظهار نظرها صادق هستید، اما از نظر فکری مستقل نیستید. شما تحت تاثیر چپ ملیت فارس قرار دارید. و در این نوشته مدهوش سازمان فدایی نشان داده میشوید. سازمان فدایی با تمامی شاخه هایش سازمان چپ متعلق به ملیت فارس در ایران است. این سازمان نه ترکی است و نه کردی و نه بلوچی و نه عربی و الاخر.
سوآل نهایی اینکه؛ شما به کدامین جنبش سیاسی تعلق دارید؟ شما سرنوشت خودتان را با این سوآل روشن نکرده اید